نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-10-02

نویدنو  10/07/1394 

 

 

 

رمز گشایی از اشاره های آقای عاصمی

هاتف رحمانی

سردبیری محترم نشریه وزین اخبار روز

با احترام

آقای فرهاد عاصمی در هفته های اخیر چند نوشتار را در اخبار روز  منتشر کرده است که در خطوط مختلفی از آن به نامه هایی هم اشاره می شود که گویا با "توده ای" ها انجام گرفته است . گذشته از آن که این ادعا ناقض ادعای دیگر آقای عاصمی است که "راه گفتگو" را بسته اند ، تلاش می شود با رمز گشایی از این اشاره ها عمل نا صادقانه آقای عاصمی روشن تر در معرض داوری قرار گیرد . اما قبل از نامه ها تذکر چند نکته را ضروری می دانم :

  • 1-   حزب توده ایران به دفاع از رویکرد ها ، راهکارها وراهبرد خود تواناست ، از این رو من ضرورتی به ورود در محتوی نوشتار آقای عاصمی نمی بینم .

  • 2-   آقای عاصمی در تمام نوشته هایش از عصر مفرغ " دانای کل" سخن می گوید که برای دانش معاصر- که هر تکه از آن نزد کسی است وتنها با گرد آمدن همه آن ها در بستر سازمانی واحد ماهیت کل و کاملی می یابد- بیگانه است .

  • 3-   آقای عاصمی می داند اما لجوجانه انکار می کند که تحقق "سانترالیسم دموکراتیک" ناشی از تحقق عالی ترین شکل" فردیت" است که انسان را به انتخاب آگاهانه مسیر وشکل سازمانی دموکراتیک می کشاند . بدون وجود عالی ترین شکل فردیت ، هر "سانترالیسمی" به ولایت می انجامد . آقای عاصمی با طرح مخدوش "سانترالیسم" عملا به توده حزبی اهانت می کند.

  • 4-   من نمی دانم  چرا سازمانی که فردی را بیش از 20سال پیش اخراج کرده است ( به درستی یا نادرستی آن کاری ندارم چون اطلاعات لارم را ندارم) ، وآن فرد با به یغما بردن آرشیو آن سازمان مدت بیست سال در نشریه ای که متعلق به آن سازمان بوده است به تخطئه و توهین به آن سازمان پرداخته است ، آن طور که آقای عاصمی ادعا می کند امکانات وتریبون در اختیار او بگذارد ؟

  • 5-   و باز هم نمی دانم چگونه کسی که ادعا می کند حتی "در حوزه " های حزبی هم راهش نمی دهند ، وحزب سازمان بسته ای است که راه گفتگو را بسته است ، این همه دقیق از روابط درونی آن حزب اطلاع دارد ؟

  • 6-   آقای عاصمی به نظر من دچار خطای اسلوبی است وگمان می کند سلب اعتبار رقیب به اعتبار او خواهد افزود . تجربه عملی حداقل 50 سال گذشته نشان می دهد این اسلوب معیوب و نا کارآ است .

  • 7-   شهریور امسال فردی بنام ناصر پورپیرار در گذشت . او در سال 1359 ، زمانی که اقای عاصمی جایگاهی در رهبری حزب داشت ، درست با همین شیوه استدلال ها تمام تاریخ 25 ساله حزب از 1332 تا 1357 را با امضا " ناریا" زیر علامت سوال می برد . توده حزبی آن زمان ونیز رهبر های حزب از او بعنوان پروکاتوریاد می کردند ( گذر زمان درستی این داوری را ثابت کرد) ، آیا اگر امروز عضو ها وهواداران حزب توده ایران ایشان را " پروکاتور" بخوانند خطا می کنند ؟ 

در ادامه توجه شما را به نامه های مبادله شده که آقای عاصمی از آن ها بعنوان اشاره هایی در نوشتارهایش استفاده کرده است جلب می کنم .

 

هاتف عزیز

محبت کرده من را  از حال و سلامت رفیق الف روشن با خبر ساز.

دستت را می فشارم

فرهاد

31ژانویه

 

فرهاد عزیز سلام

 من شناختی متاسفانه از رفیق روشن ندارم .

اما در مورد بین خودمان ؛ مسئله فقط سوء تفاهم نیست . مسئله نوعی فرار به جلو شماست . من مطالب مفصلی در پاسخ شما نوشته بودم که رفقای نوید نو انتشار ان را صحیح ندانستند. به نظر من شما در تلاش نوعی مخدوش کردن مواضع هستید و حتی گاهی از نوشته های شما بوی انتقام گیری هم به مشام می رسد . بعنوان نمونه شما در طی 17 سال به یک مقاله مشخص رفیق امیدوار دو بارمراجعه کرده اید که متاسفانه در هر دو بار درک نا درست شما عیان است . در حالی که در طی این 17 سال نوشتار های بسیار زیادی از حزب منتشر شده است که احتمالا می توانست قابل انتقاد باشد . صرف پرداختن شما به نوشتار رفیق امیدوار چیزی جز تخلیه "غیض" شما را نشان نمی دهد .

فرهاد عزیز من برای پاسخگویی به شما نا گزیر شدم 95 شماره راه توده را سطر به سطر بخوانم  آن هم با این ترافیک کاری که توان بسیاری از من گرفت . متاسفم بگویم که درد شما درد" حزب" نیست . شما حق دارید به احقاق "حق" خود قیام کنید ، ولی حق ندارید به نا درستی داوری کنید  .

همه می دانیم که در سال های طوفانی 62-70 چه گذشته است . امر مهم در آن روز ها "حفظ ، احیا و راه انداختن " حزب بود . تاریخ 20 ساله نشان داده است که مدعی های "نواندیشی" ، مدافعان سرسخت " مارکسیسم- لنینیسم" و اصلاح گرهای "اپورتونیسم تاریخی" امروز در کجا قرار گرفته اند. و "بازماندگان حزب " ، " گرداننده های نامه مردم" در کجا هستند. انصاف از صفات بارز نگاه دیالکتیکی است . فقط یک گزینه اخلاقی نیست . روش بر خورد با " انحرافات" حزب مته به خشخاش گذاشتن نیست . پایمردی بر اصول خارایین انقلابی و انتشار رفیقانه ان هاست . یک نمونه جالب برایت بنویسم . 17 سال پیش در مقاله ای درباره نوشتار رفیق امیدوار نوشته اید که پای بندی به مارکسیسم - لنینیسم با بالا بردن صوری انگشت سبابه نیست . یعنی تلویحا رفیق امید وار را به عدم پایبندی به مارکسیسم - لنینیسم متهم کرده اید . اما در همان نوشتار شما عدم درک از مارکسیسم موج می زند . رفیق امیدوار نوشته است که باید از فرقه گرایی و سکتاریسم در اتحاد خود داری کرد ، وشما همین را مستمسک عدم درک مارکسیسم قلمداد کرده اید . به راستی آیا می دانید چرا در مانیفست شعار" کارگران جهان متحد شوید" داده شد ؟ در حالی که واقعیت عریان صد ها نمونه بارز وبین دارد که گسیختگی های فرهنگی ، جغرافیایی ، سطح رشد مادی ، قومی ، نژادی و...اولویت های عملی بیشتری برای اتحاد دارند . رفیق امیدوار بر مبنای درک از همین شعار مانیفست است که "فرقه گرایی وسکتاریسم" را سد اتحاد واتحاد عمل می داند . متاسفم که اکنون که این سطر ها را می نویسم نشریه راه توده را در اینجا دراختیار ندارم .و مواردی دیگر

یا وقتی کنگره چهارم برگزار می شود ، شما در راه توده با تمسخر بر خورد می کنید و نامه تشکیلات امریکا را منتشر می سازید که خواهان " بیعت" ( تعجب نکنید عین کلمه راه توده است )با شماست . در راه توده خبری از مصوبه کنگره مبنی بر بازگشت توده ای ها به صفوف حزب نیست !

یا در مورد نامه منتسب به رفیق کیا ، من به نتایج جالبی رسیده ام که برای شما به طور خلاصه نقل می کنم . شما در راه توده 19( که در آرشیو راه توده هم موجود نیست) جبهه واحد ضد ارتجاع را مطرح می کنید ( در تفاوت این شعار با شعار حزب توضیح خواهم داد) ، پنج ماه بعد نامه منتسب به رفیق کیانوری درج می شود . من با جرات اعلام می کنم که این نامه از دست پخت های شما وعلی خدایی است .( با تحقیق کامل عرض می کنم) و هدف آن توجیه "جبهه واحد ضد ارتجاع" و مقابله با حزب ، همان گونه که در نامه هم امده است معتقد بودید که تاریخ کسی را که بر حزب قیام کند "مواخذه" نخواهد کرد . حضیض درک از تاریخ و تاریخیت در این جمله ها موج می زند . نشانه کوته نگری تاریخی است . اتفاقا تاریخ همین امروز به مواخذه قد بر افراشته است . این نامه خود بازتابی از این مواخذه تاریخی است . من ( آدمی که هیچ ربط تشکیلاتی با حزب ندارد) نویسنده های آن جمله را به مواخذه تاریخی می کشم و شما بر من می نویسید باید" رنگ به چهره" دگر کنم . از چه چیزی باید شرم کنم دوست عزیز؟ و شما با طرح موضوع از جانب من باز هم فرصت طلبانه در مورد آن نامه جزوه منتشر می کنید . یعنی به زبان بی زبانی جنگ حیدری نعمتی به راه می اندازید در حالی که خود اذعان دارید " که فرستنده نامه اطلاعات جمهوری اسلامی" بوده است ونه حتی مادر فداکار شما !

دوست عزیز کدام گربه ای محض رضای خدا موش می گیرد ؟ تحت تاثیر همان نامه امروز هم بر حزب تاختید که چرا در جریان اعتصاب معدن کاران چه کرد وچه نکرد ، همان فاکت هایی که در نامه مورد استناد قرار گرفته است ، شورش مشهد و اسلام شهر و... در حالی که حزب موضعی کاملا انقلابی ، متناسب با وضعیت کنونی ، با در نظر گرفتن مخاطرات ممکن موضع گیری کرد و روند حوادث نشان داد که موضع حزب از صلابت توده ای بر خوردار است . حزب می داند که حتی در راس ان حرکت چه کسی است اما شما فقط روزنامه می خوانید . فرق است بین این دو دانش و فرق است بین موضع من هاتف و موضع حزب توده ایران . مواضع حزب کلاس آموزش مارکسیسم - لنینیسم ،ارتقا دانش عضو ها وکادرها و بیان خاص روند تحولات ایران است .

حرف بسیار است ووقت اندک

تا وقتی دیگر

بدرود

هاتف

8فوریه

 

 

هاتف عزيز، سلام و خسته نباشي براي انتشار نويدنو، تنها فعاليتي كه با كليت آن آشنا هستم. فعاليتي كه تشديد و موثرتر شده است. به نوبه خودم و از سهمي كه براي خود قايلم، براي زحمت تو و ديگر رفقاي دست اندركار تشكر مي كنم. اميدوارم اين سخنان را به عنوان رشوه دادن تلقي نكني كه برداشتي نادرست است. زيرا كمبودهاي جدي نيز در كار است كه متاسفانه امكان تبادل نظر در مورد آن ها در گذشته به وجود نيامد. عمده ترين آن، آن طور كه من از دور مي توانم قضاوت كنم، نبود يك برنامه براي سازماندهي مبارزه فعالين نشريه است كه پيامد آن هدر رفتن نيرو و ايجاد نشدن شرايط لازم براي تقسيم كار و ايجاد توانايي هاي تخصصي نزد رفقا است. بگذاريم و بگذريم، تا شايد روزي شرايط تبادل نظر مشخص ميان ما ايجاد شود.

 

در نامه ٨ فوريه امسال ات، مطالب متفاوتي طرح شده اند، بدون آنكه حتي يكي از آن ها به موضع بررسي نكته هاي مورد اختلاف پرداخته باشند. عمدتاً طرح برداشت ها است. در نامه قبلي، برداشت «خود حق بيني» و در كنوني «بوي انتقام گيري به مشام» رسيده است! به سخني ديگر، بحث در باره ظاهرها و نه در مضمون سياسي مورد چالش!

زنده ياد جوانشير در ”حماسه داد“، و به منظور «جستجوي داد» مورد نظر فردوسي در شاهنامه، نكته اي را برجسته مي سازد كه در ارتباط با عملكرد شاهان در آغاز شاهنامه قرار دارد و همچنين موضوع بررسي ”حماسه داد“ را نيز تشكيل مي دهد. او از قول فردوسي مي نويسد: «پهلوان دهقان نژاد خردمندي پرسيد: شاهان و مهاني كه پيش از او بودند، چگونه حكومت راندند كه وضع نا بسامان كنوني پديد آمد؟» (ص ١١٠)

اگر واقعا مي پنداري كه «بوي انتقام به مشام» مي رسد، انتقام براي چه چيز و در واكنش به كدام «بيداد» ؟

همان طور كه مي بيني، بايد به جاي برداشت ذهن گرايانه از ظاهر امرها، بحث جدي در باره موضع مورد اختلاف را مورد توجه قرار داد. مضمون برخورد سياسي، چنين است. موضوع اختلاف، سياست حزب توده ايران در مرحله پس از انقلاب ٥٧ است. به اين منظور بايد در ابتدا شرايط را در آن مرحله روشن نمود. يعني واقعيت را شناخت. سياست حزب، هر سياستي تنها زماني قابل شناخت مي شود كه اين شرايط حاكم بر آن درك شده باشد.

در مقاله اخير نامه مردم در ارتباط با ”سرنوشت انقلاب بهمن“  (شماره ٩٦٦، ٢٠ بهمن ١٣٩٣) براي اولين بار پاي رهبران وقت حزب در روند شكست انقلاب به ميان آورده نشده است، برعكس نظريات آن ها در باره خطري كه انقلاب را تهديد مي كند، ستون فقرات استدلال درست مقاله را تشكيل مي دهد. اين موضع درست و راهگشا و مورد تائيد من  است!

اما متاسفانه در مقاله ما با سكته فكري اي آنجا روبرو مي شويم كه در آن نقش توطئه هاي امپرياليسم و ارتجاع داخلي براي منحرف ساختن انقلاب – مقاوم در برابر اجراي بند ج و د، ممانعت از اجراي اعلاميه در باره فعاليت احزاب و ... -، جايي در تحليل نمي يابد. انگار نه ترورهايي، نه تدارك كودتاهايي و نه جنگ عراقي و ... پيش آمده است. وقايعي كه با هدف ايجاد ساختن شرايطي انجام شدند كه حزب در تحليل هاي متعددي تاثير و پيامد آن ها را عليه تعميق انقلاب مورد بررسي قرار داده است و نشان داده است كه چه نقش منفي و فاجعه برانگيزي در روندي ايفا ساختند كه به انحراف روند انقلابي منجر شد. مسلمانان مبارزي كه برخي از آن ها هنوز در حصر بسر مي برند و متحدان احتمالي آينده ما را نيز تشكيل مي دهند، ازجمله تحت تاثير اين توطئه ها نتوانستند شرايط را همه جانبه بازشناسند و براي نمونه نتواند با پيگيري لازم عليه ادامه جنگ پس از پيروزي در خرمشهر موضع بگيرند و در نتيجه حزب توده ايران تنها ماند و جبهه متحد نيرهاي انقلابي برپا نشد و ...

سكته فكري در مقاله اي كه در مجموع بسيار ارزنده و داراي صلابت نظري است، و براي اولين بار يك پارچگي جنبش توده اي را حفظ مي كند و رهبري حزب و بدنه حزب را در برابر هم قرار نمي دهد، صحنه بررسي علمي را در اين بخش از ارزيابي به طور غيرضرور ترك مي كند و لذا دچار اين كمبود مي گردد كه نتواند ارزيابي از نبرد طبقاتي جاري را در نظم سيستماتيك انديشه ماركسيستي ادامه دهد. شايد براي جبران اين كمبود، و پيامد ناپيگيري در تحليل علمي بلافاصله در مقاله پروزن كه من از آن در مقاله اخير نقل كردم، نمايان مي شود. مقاله با سرعت به نتيجه گيري پاياني مي پردازد. انديشه كوتاه شده و در سطح غلطيده، از ارزيابي ماركسيستي- توده اي در باره آنكه «شعار مبارزه با امپرياليسم، دفاع از آزادي هاي دمكراتيك و عدالت اجتماعي»، در واقع شعارهاي چپ، دقيق تر شعارهاي حزب توده ايران هستند، دور مي شود و به اين نتيجه گيري نمي رسد كه پذيرش اين شعارها توسط مبارزان مذهبي چپ در اين مرحله مي تواند صادقانه نيـز بوده باشد! به سخني ديگر، نمي پذيرد كه زير تاثير سياست درست و علمي حزب توده ايران، مي تواند حركت مسلمانان مبارز در پذيرش شعارهاي حزب، حركت صادقانه اي هم باشد. در واقع مقاله به نفي اين امكان تن مي دهد كه گويا پذيرش تاثير فعاليت روشنگرانه حزب امري محال است.

 نديدن امكان موثر بودن فعاليت روشنگرانه حزب، ارزيابي را به انحراف مي كشاند. در نامه با قاطعيتي (كه تو هم در نامه گذشته و اين نامه من را با آن مورد تهمت قرار داده اي)، آري با جسارتي ساده دلانه، ادعا مي شود كه بدون هر ترديدي پذيرش شعار ضدامپرياليستي توسط خميني به منظور سواستفاده از شعارهاي حزب توده ايران انجام شده است! دليل اين برداشت در مقاله چنين توضيح داده مي شود: «شعار مبارزه با امپرياليسم، دفاع از آزادي هاي دمكراتيك و عدالت اجتماعي» از اين رو اقدامي براي سواستفاده بود، زيرا كه «البته در چارچوب ديدگاه هاي حكومت اسلامي» طرح شد! اين ارزيابي، تكرار نظريات انواع جريان هاي سلطنت طلب، جمهوري خواه و ... در طول همه سال هاي گذشته است.

اين ارزيابي از واقعيت، يعني از شرايط نبرد طبقاتي در جريان، ازجمله از شرايط ناشي از توطئه ها حركت نمي كند. انديشه اي كوتاه و لذا مسخ شده است، زيرا اصلا مساله پراهميت توطئه ها را مطرح نمي سازد. خطر چنين شيوه بررسي كوتاه و مسخ شده، اگر ادامه يابد، مي تواند هم اكنون هم سياست اتحادي- ائتلافي حزب توده ايران را با بخش هاي بزرگي از جنبش مردمي به خطر بيندازد، زيرا، حتي نيروهاي صادقي مانند رهبران دربند جنبش سبز را تلويحاً متهم به عدم صداقت در مبارزه مردمي و ضدامپرياليستي كرده، امكان قانع كردن آن ها را براي مبارزه مشترك به منظور تعميق شعارهاي مردم در عرصه اقتصادي- اجتماعي محدود و يا حتي نابود مي سازد.

تعميق مضمون مبارزه و طرح خواست هايي كه رژيم ديكتاتوري نمي پذيرد، زيرا به سراشيب سقوط مي افتد، اكنون اما راهگشاي مبارزه است. اين شعارها كه رژيم ولايي نمي تواند به آن ها تن دهد، گرچه حتي در شرايط نظام سرمايه داري نيز قابل اجرا هستند، مانند فعاليت سنديكاهاي مستقل كارگري، به سخني ديگر خواست هايي با سرشت بينابيني، همان طور كه مي دانيم و هر دو به آن اعتقاد داريم، عمده ترين شعارها براي تعميق جنبش هستند. چنين شيوه كوتاه شده در بررسي نبرد طبقاتي در جامعه، خواسته يا ناخواسته، مي پندارد كه آن ها، ازجمله موسوي ها و ديگران، بايد «شعار مبارزه با امپرياليسم، دفاع از آزادي هاي دمكراتيك و عدالت اجتماعي» را به مضمون مورد نظر ما بپذيرند و يا در غير اين صورت، مي توانند آن را تنها «در چارچوب ديدگاه هاي حكومت»ي بپندارند كه چيزي كمتر از «حكومت اسلامي» آناني نيست كه «در نبود يك آلترناتيو دموكراتيك ... درمقام بلامنازع رهبر انقلاب قرار» گرفتند! اين برداشت يا اين طور و يا آن طور را رفيق سپيداري در يكي از نامه ها به تو، با صراحت نادرست و غيرديالكتيكي ارزيابي كرد. چنين برداشت غيرديالكتيكي با تحليل ”مشخص شرايط وضع حاكم مشخص“ همخواني ندارد. بررسي توطئه هاي امپرياليسم ارتجاع در ارزيابي از علل شكست انقلاب بهمن، اجتناب ناپذير است و كمبود مقاله پرارزش اخير نامه مردم را تشكيل مي دهد. از انتقاد من مي توان نه بوي انتقام گيري را شنيد و نه مي توان در آن تمسخر و يا بی حرمتي يافت. انتقاد، مي كوشد با پايبندي به اسلوب علمي بررسي مشخص شرايط حاكم، به نتيجه گيري بپردازد.

 

رفيق هاتف عزيز، ما با يكديگر توافق داريم كه پايبندي به شيوه علمي- ماركسيستي- توده اي در بررسي و ارزيابي از واقعيت، امري ضروري است. نمي توان به آن پايبند نبود و اشتباه هم نكرد. اين حكم براي همه كس، ازجمله براي نگارنده نيز صادق است. من هيچ مشكلي ندارم، كه شما رفيق ها نادرستي و اشتباه هايم را به طور مشخص نشان دهيد و تصحيح كنيد، از جمله در آن ٩٥ شماره راه توده كه خوانده اي. اين نكته را به رفيق اميدوار هم نوشتم كه بي جواب ماند. من قصد دفاع از اشتباه هايم را ندارم كه بدون ترديد وجود دارند. اي كاش آن نوشته اي كه انتشار آن را رفقاي نويدنو صلاح ندانستند، براي خودم مي فرستادي تا كمكي باشد براي درك مشترك و رفع سوتفاهم ها. مي دانيم كه به قول زنده ياد احسان طبري، وحدت روندي پرتضاريص است. روندي كه اما در عين حال «تاريخ حزب» را تشكيل مي دهد، آن طور كه زنده ياد نورالدين كيانوري در كتاب خاطراتش و همچنين در رساله ”سخني با همه توده اي ها“ مورد اشاره قرار مي دهد.

نكته درست در صلاحديد رفيق ها و مخالفت آن ها با انتشار نوشته تو، اين نكته است كه اين بحث ها بهتر است لزوما در درون سازمان حزبي و نه در مطبوعات عملي گردد. اين نظر من هم هست و آماده براي آن.

 

از آنجا كه در باره ارزيابي من از رفيق اميدوار نوشته اي، بگويم كه من با او هنگامي آشنا شدم كه او كتاب لنين را زير بغل داشت و ما با هم از مواضع لنيني دفاع مي كرديم. لذا انتساب اين برداشت به من كه «تلويحا رفيق اميدوار را به عدم پايبندي به ماركسيسم- لنينيسم متهم كرده ايد[ام]»، نياز به تدقيق دارد. لطفا بنويس «كجا، چگونه» من چنين ادعايي را مطرح ساخته ام. شايد از اين طريق بتوان به طور مشخص مساله را ديد، اگر سوتفاهمي است، آن را برطرف ساخت، اگر اشتباهي از من سر زده است، به تصحيح آن بپردازم. بي جهت هم نبود كه من از رفيق اميدوار تمنا كردم، موارد مشخص انتقادها به نگارنده را اطلاع دهد، تا در جلسه اي و يا حتي به طور كتبي، پاسخگو بوده و اشتباه هاي احتمالي را تصحيح و عذرخواهي بكنم كه هنوز انجام نشده است. تصديق مي كني كه اين شيوه تنها راه برطرف ساختن سوتفاهم و يا برخورد انتقادي به اشتباه رفيقي است!

هنگامي كه مي نويسي، «يا وقتي كه كنگره چهارم برگزار مي شود، شما در راه توده با تمسخر برخورد مي كنيد ...»، شيوه نادرستي را مورد خطاب قرار مي دهي و آن را گوشزد مي كني. حق با توست، چنين شيوه اي قابل دفاع نيست و من بنا ندارم از چنين شيوه اي دفاع كنم و يا مسئوليت آن را نپذيرم. اما اگر دفاع كنوني من از مصوبات حزبي در ارزيابي از عملكرد من در هيچ لحظه اي منظور نشود، ازجمله توسط تو كه ميان ما رابطه اي در سال هاي اخير ايجاد شده كه كم و بيش دوستانه نيز است، بلكه با طرح مداوم چنين مواضعي از گذشته و عدم آمادگي براي روشن شدن مضمون اشتباه آن ها و يا سوتفاهم احتمالي در اين يا آن مورد، آيا آنوقت به قول خودت، «بوي انتقام گيري به مشام» نمي رسد؟

ببين رفيق هاتف، مسائل را بايد به طور مشخص طرح و حل كرد. هيچ راه ديگري وجود ندارد!

 شايد فعلا اين نوشته كافي باشد. اگر خواستي و محدوديت زمان اجازه داد، بنويس، و بنويسم و با هم انديشه را صيقل دهيم.

قطعا گفتگوي فريبرز رئيس دانا را با «تاريخ ايراني» خوانده اي. برخي از نكته هاي صحبت ما در آنجا مطرح شده است. من در نوشتاري كه امروز برايت ارسال كردم، اشاره اي به آن دارم. در ضمن نكته در ارتباط با ”شيلات بحرخزر“ به عنوان يك سند تاريخي، ارزش بازانتشار دارد. احتمالاً مساله ”نفت شمال“ نيز داراي چنين تاريخي است كه سندي از آن تاكنون يافت نشده است. اگر مايلي كتاب را در اختيار بگذارم تا راساً در باره آن مطلبي منتشر شود.

به رفيق ها سلام دارم. دستت را مي فشارم.

 فرهاد عاصمي

 

15 فوريه ٢٠١٥

 

·     ارتباط ما جسته گریخته در حد سلام واحوالپرسی ادامه داشت تا آن که آقای عاصمی نوشتاری در رابطه با دور زدن "مصوبات گنگره ششم" نوشت و من نامه زیر را برای ایشان ارسال کردم که در ادامه پاسخ های او ومن نیز قرار دارد .

 

فرهاد گرامی سلام 

 من گاهی اوقات خیلی از دست شما حرص می خورم . همه تلاش شما تنها در راستای پرچم سازی برای توجیه خودتان است . هنوز مرکب آخرین نوشتارتان که "اعتصاب را به قیام رویاندید " وکلی در مزمت حزب توده ایران و"گریز از مصوبات کنگره ششم" داد سخن دادید نگذشته است که پرچم دیگری هوا کرده اید. خوب عزیز جان به جای این همه آسمان ریسمان در باب وظیفه حزب توده ایران ، خودتان 4خط در توضیح همانی که ضروری می دانید بنویسید وداوری را بعهده خواننده ها بگذارید . مطمئن باشید این پرچم سازی های شما راه به هیچ دیهی نخواهد برد . خودتان را خسته نکنید و گمان نکنید که دیگران فقط "کیسه بوکس " هایی در برابر یک مشت زن هستند. والله اینطور نیست . همه شعور دارند وبه درستی داوری می کنند . هر نوشته شما بی اغراق چیزی جز توهین به توده ای ها نیست . از من گفتن واز شما نشنیدن . 

با احترام 

هاتف 

23 سپتامبر 2014اول مهر 1393

 

هاتف گرامي سلام

با تشكر براي واكنش به نوشتار و متاسف از حرص خوردن شما كه بهيچ وجه هدف من نيست.

از هنگامي كه ما با هم در چند سال پيش آشنا شديم كه آغاز آن با نوشتار ”گفتگويي با مدعيان“ بود كه در نويدنو منتشر ساختيد، هيچ گاه از حق من براي شركت در زندگي حزبي دفاع نكرديد! پذيرفتيد كه اين امري طبيعي است كه آن هايي كه حق اساسنامه اي من را نقض كرده اند، هر آنچه مايلند در باره خط مشي حزب توده ايران بنويسند كه در پشت درهاي بسته به اين يا آن نتيجه گيري در باره آن رسيده اند. نتيجه گيري اي كه به طور دمكراتيك نيز آن را به تصويب رسانده اند! اينطور نيست؟ به نوشته آن روزتان مراجعه كنيد!

مي بينيد، آنچه كه علت «حرص خوردن» شماست، نه نوشتارهاي من كه آن را «”مشت زني“» ارزيابي مي كنيد است، بلكه نقض حق اساسنامه اي رفيق توده اي اي كه خود را به تعهدي كه با امضاي آنكت حزبي در بيش از پنج دهه، در اولين سال دوره دبيرستان امضا كرده است، پايبند مي داند.

حق با شماست. شكل بروز تضادي كه با نقض حق اساسنامه اي ايجاد شده است و در ظاهر چشمگير است، زشت و غيرضروري است. راه حل آن اما ادامه اين نقض نيست. محترم داشتن حق اساسنامه اي است! راه حل آن انتقال بحث به درون حزب است. راه حل آن پايبندي به اساسنامه حزب است!

مضمون اين تضاد، كه تقابلي قابل حل بود كه با پافشاري ”ولايي“گونه به تضادي بدل شده است، مضمون نبرد ضروري درون حزبي را در زندگي حزب توده ايران تشكيل مي دهد كه روي ديگر اصل ”سانتراليسم دمكراتيك“ است! اين دو اصل در رابطه ديالكتيكي با يكديگر قرار مي دارند. نقض اصل سانتراليسم دمكراتيك از طريق نقض حق اساسنامه اي رفيق توده اي اي كه عضو كميته مركزي حزب توده ايران است و تنها فردي است كه در كنار رفيق گرامي علي خاوري با ماموريت حزبي توسط رهبري وقت حزب پيش از يورش ها به حزب، به خارج از كشور گسيل شده است، نمي تواند پيامد ديگري براي آن هايي داشته باشد كه از حق اساسنامه اين فرد دفاع نمي كنند  - و در واقع از اساسنامه حزب دفاع به عمل نمي آورند -، جز «حرص خوردن»؟

رفيق هاتف، شما با واكنش خود كه در آن مساله را به «پرچم سازي براي توجيه خودتان» محدود مي كنيد، از كنار اصل مطلب مي گذريد. اين پنداشت كه فرهاد در جستجوي «كيسه بوكس» است، ساده نگري غيرمجازي است! مي توان با تز «كيسه بوكس» به اين نتيجه رسيد كه هدف فرهاد «توهين به توده اي ها» است، اما نمي توان با اين ادعا، به اين پرسش پاسخ داد كه وظيفه گردان سازمان يافته طبقه كارگر ايران در خارج از كشور در ارتباط با نبرد طبقاتي جاري در ايران چيست كه موضوع اصلي نوشتار مورد انتقاد، «دو ”تضاد“ در برابر جنبش كارگري ايران!» است؟!

بسيار خوب، گيريم حق با شماست و اعتصاب به قيام منجر نشد! اما بگوئيد نام اين واقعيت كه سايت كلمه  - و نه نامه مردم و يا نويدنو-  انتشار داد مبني بر اينكه مردم شهر به نوبت در محل معدن حضور داشتند و از كارگران پناه برده به معدن دفاع كردند و راه دستگيري كارگران اعتصابي را بر روي واحدهاي ويژه بستند و آن را را به ترك محل مجبور ساختند، چيست؟

صحبت بر سر آن نيست كه آيا «همه شعور دارند» يا ندارند، بلكه بر سر اين امر است كه در شرايط كنوني، كدام وظيفه ها را خط مشي انقلابي حزب توده ايران در برابر حزب توده ايران قرار مي دهد و چگونه بايد به آن عمل كرد!؟

رفيق گرامي هاتف، از راه حل منطقي و توده اي دفاع كنيد و پايبندي به اساسنامه حزب را به كرسي بنشانيد. آنوقت بسيار از پرسش ها، پاسخ ماركسيست- لنينيستي- توده اي خود را يافته و بحث به سطحي در خور ارتقا خواهد يافت!

هاتف گرامي، من با دفاع از حق اساسنامه اي خود، از اساسنامه حزب توده ايران دفاع مي كنم! شما هم مي توانيد با دفاع از اساسنامه حزب، از صف آن هايي خارج شويد كه اصل سانتراليزم دمكراتيك را از اين طريق به سخره گرفته اند كه در حزب را بر روي توده اي ها بسته اند‏!

اگر شما مايليد، من مخالفتي با انتشار نامه ها ندارم!؟

 

دستتان را ميفشارم

فرهاد عاصمي

اول مهر ٩٣، ٢٤ سپتامبر ٢٠١٤

فرهاد گرامی سلام 

همین نوشته شما نشان می دهد که سیاست " دیگی که برای من نمی جوشد ..." را انتخاب کرده اید . خود این سیاست بدترین نوع پرچم سازی است . مشکل شما این است که اخراج خود را به پیراهن عثمان تبدیل کرده اید ودر هر بزنگاهی ان را علم می کنید . وظیفه من وامثال من نمی تواند دفاع از حق اساسنامه ای شما باشد . چرا که حتی ارتباطی مجازی هم با حزب نداریم و اصلا کار ما نیست . چرا که داوری در این باب بسیار دشوار است . چون همه حقیقت پیش شما نیست . و رفتار شما نشان می دهد که بسیار برای ایجاد فراکسیون در هر موردی تلاش می کنید . سیل ای میل ها و...همه نشان از این تلاش فراکسیونیستی دارد وحال آن که به راحتی نوید نو را به فراکسیونیسم متهم می کنید . 

دوست گرامی در طی همین ماه های اخیر چند مسئله را "پرچم" کرده اید که هیچ یک از آن ها محلی از اعراب ندارد . از جمله  درایراد نا به جایی به کتابچه ای 16 صفحه ای با بهانه قرار دادن جمله ای که سرو ته بریده آن را نقد کردید به راحتی پرچم افراشتید که حزب به سوسیالیسم بها نمی دهد ومی خواهد راه سرمایه داری را پیش برد . ( ببخشد که به دلیل کم بود وقت عین نوشته شما را نقل نمی کنم . اگر لازم شد این کار را با دقت انجام خواهم داد ) و چند صد صفحه در توضیح آن قلم فرسایی کردید . 

موضع حزب اتفاقا در آن کتابچه خیلی بدیهی و روشن است .  برای درک این روشنی خوب است نگاهی به عین نوشته بیندازیم و داوری را به عهده خواننده ها بگذاریم  :" لزوم یک برنامه مترقی اقتصادی و گذار به مرحله دموکراتیک ملی در نامه مردم ( شماره 861 ، 12 بهمن 1389) بیان و تشریح شد . در برنامه وتحلیل های حزب ما به روشنی می توان تاکید بر گذر از دیکتاتوری را دید . بر خلاف آن چه در نوشته های جریان های چپ روانه دیده می شود ، در مقاله های تحلیلی حزب توده ایران شعارهای پر طمطراق انقلاب سوسیالیستی – کارگری داده نمی شود ، بلکه منطبق با شرایط و واقعیت موجود اقتصادسیاسی ، پیشبرد مبارزه طبقاتی درون کشور از راه ایجاد جبهه ضد دیکتاتوری مورد نظر است . برای مثال ، این که ما بخش های پیشرو طبف اصلاح طلب و هواداران آن ها را به عنوان یکی از نیروهای سیاسی عمده درون جنبش مردمی می دانیم ، دقیقا بر آمده از موقعیت و خواست های طبقاتی آن ها در چارچوب اقتصاد سیاسی جامعه است ، و مهمتر این که در مرحله کنونی ، منافع آن ها مخرج مشترک هایی با منافع و مصالح طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان دارد . بنا بر این ، ایجاد یک اتحاد وسیع سیاسی میان طبقه کارگر ونیروهای سیاسی نماینده این طبقه ها و قشر ها در راستای گذر از دیکتاتوری ولایی و جهش انقلابی به مرحله مترقی تر بعدی امری منطقی وضروری است . دیدگاه ها وبرنامه های کوتاه مدت و مرحله یی حزب ما با در نظر داشتن هدف دراز مدت و راهبردی ( استراتژیک) گذر به سوسیالیسم و بر مبنای شرایط مشخص ایران وجهان ، وبه ویژه هدف ها وامکانات مبارزه طبقه کارگرو دیگر زحمتکشان تدوین می شود . حزب توده ایران بر اساس درک ماتریالیستی خود از تحولات تاریخی وشناخت واقعیت های عینی ، حذف نظام سرمایه داری در کشور ما را در مرحله کنونی امکان پذیر نمی داند.( تاکید از من است ) اما ما معتقدیم که بر اساس یک برنامه ریزی مدون ملی ، در مرحله کنونی ، طرد الگوی نو لیبرالیسم اقتصادی ، حذف نقش محوری سوداگری سرمایه داری کلان خصوصی یا شبه خصوصی در اقتصاد ملی ، حذف کامل تسلط اقتصاد سیاسی سرمایه داری تجاری و حذف ریشه یی بورژوازی بوروکراتیک در دورنمای گذر کشورما از دیکتاتوری به دموکراسی قرار دارد ." (واکاوی دیدگاه های اقتصادی - سیاسی حزب توده ایران صفحه 11)

هدف شما ، به قول لنین خطاب به کاتوتسکی باکشوهایی طبقه بندی شده از محفوظات با ربط وبی ربط به موضوع از کلاسیک های مارکسیسم ( نقل به مضمون) ، - که بیشتر به درد مرعوب کردن خواننده می خورد - ،چیزی جز ایجاد "مسئله" وشوراندن " بدنه حزب" نیست . شما مدت طولانی به این شیوه خود عمل کرده اید و در باره حاصل آن خود بهتر می توانید داوری کنید . 

​​

یا این اواخر مدعی شده اید که حزب از مصوبات کنگره ششم عقب نشینی کرده است . شما که دیگران را به دلیل عدم ارائه فاکت به صفت های ناپسندی متصف می کنید حتی یک مورد از مصوبات کنگره ششم را که نقض شده باشد ذکر نکرده اید . وجالب است که در آنجا هم بیگانگی خود را از درک واقعیت ودرک سیاست های بنیادی حزب توده ایران عاجز نشان می دهید . عدم صدور اعلامیه در حمایت از "قیام" بافق را گوشزد می کنید اما نمی بینید که حزب با چه روشنی از "مهندسی" خواست های کارگران از سوی رژیم سخن می گوید . واصلا درک نمی کنید که تاکید هماره حزب بر بازسازی بدنه جنبش های اجتماعی جه معنایی دارد . به دلیل تلاش برای پرچم سازی و ایجاد" مسئله" برای عضو ها وهوادارهای حزب فقط حرف خود را می زنید . تلاش شما بخش آگاهانه یا نا اگاهانه حزب سازی ورهبر تراشی است واین شایسته کسی که ادعا می کند 5 دهه عضو حزب بوده است نیست . 

شما در تلاش دیگری سعی می کنید سخنان منتسب به رفیق کیانوری را از نو زنده کنید وبرای آن ها محمل سازی نمایید . شما از مرحله خیلی پرتید. بحث بر سر تحلیل های نامه ا. ک  نیست ( که البته جای بحث زیادی دارد )  بلکه آن چه را که برای اجرا مطرح می سازد جای بحث دارد . نامه ا .ک درست در برهه ای از زندگی حزب منتشر می شود که با پشت سر گذاشتن دهه ای از فروپاشی ، یارکشی ها ، خود رهبر خوانی ها و انواع ادعا ها برای قبضه حزب ، حزب سر از خاکستر بر می اورد . در ست درهمین مقطع است که شما با " یارگیری" خدایی ها راه توده را علم می کنید . نامه ا.ک چیزی جز مهر تایید بر این شقه شدن جدید نیست . نامه ا. ک صرف نظر از هر تحلیل درست ونا درستی که ارائه کرده باشد ، در آن مقطع زمانی (من فرض می گیرم که اصلا نامه را خود رفیق کیانوری مستقیما به خود آقای عاصمی داده باشد و هیچ ایرادی به وصول آن وارد نباشد ) هدفی جز تثبیت دو شقگی و کسب اعتبار برای راه توده نداشت . شما قطعا اطلاع دارید که همان زمان از کسان دیگری هم درخواست نوشتن تحلیل شد ولی زیر بار نرفتند !

بر خلاف نوشته های پر حوصله شما خلاصه کنم که همه بر خورد های شما ( با همین قطعیت کلی) جز تلاش برای بی اعتباری رهبری حزب توده ایران ، خویش حق پنداری خودخواهانه نیست واصلا ربطی به مبارزه کارگرها وزحمتکشان کشور ندارد . تلاش شما جز تزریق "مسئله" به داخل حزب برای فروپاشی آن نیست . اما این طمع خامی است که هیچگاه تعبیر نخواهد شد . موضوع های دیگری هم وجود دارد که اگر لازم شد خواهم نوشت .

 

من قدرت کافی برای درج این نوشتارها در نوید نو ندارم . اگر مایل به انتشار آن هستی با رعایت امانت می توانی در تارنگاشت خود منتشر کنی . لطفا در صورت انتشار حتی یک کلمه را جابه جا نکن 

با احترام 

هاتف 

28 سپتامبر 2014 مطابق با 6 مهر 1393

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: