نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2015-06-10

نویدنو  19/03/1394 

 

سازمان های کمونیستی در فرانسه

برگردان : شهریار قاسمی

    

در فرانسه، حداقل دو سازمان مارکسیست-لنینیست برای احیای حزب کمونیست تلاش می کنند  که زمانی یکی از بزرگترین حزب های کمونیست بود، که امروزه به طور کامل در حزب کمونیست فرانسه تبلور یافته است . اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه[i] و قطب احیای کمونیستی  فرانسه [ii]، هر دو خود را  مارکسیست-لنینیست می دانند و در اکثر موضوع ها تحلیل های بسیار مشابهی دارند و این ابتکار احیا به احزاب کمونیست و کارگری برای مطالعه و توسعه مسائل در اروپا و هماهنگ کردن فعالیت های شان کمک می کند. این ابتکار (احیا) در اول اکتبر 2013 توسط حزب کمونیست یونان پیشنهاد شد. اما میان اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه و قطب احیای کمونیستی فرانسه برخی تفاوت های سازمانی وجود دارد که اجازه یکپارچگی سازمانی را نمی دهد. همین امر از جمله در رابطه با فرصت انتخاب راهکار ها و راهبرد های (استراتژی ) کمونیست ها، در زمانی که فرانسه در تصرف فاشیست ها بود و دولت توسط نوچه های فاشیست ها، رژیم مارشال پتن ( حکومت ویشی ) اداره می شد، به بنیاد برنامه های شورای مقاومت ملی فرانسه تبدیل شد. قطب احیای کمونیستی فعالانه از این فرصت بهره برداری می نماید.

 همان زمان در اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه تاکید می شد که راهکار ( تاکتیک) های کمونیستی همیشه باید مطابق با شرایط مادی مبارزه  اتخاذ شود چراکه، انتقال ساده شرایط مادی مبارزه به شرایط نوین می تواند به کاریکاتور تبدیل گردد.هدف تاریخی و راهبردی ( استراتژیک ) شورای ملی مقاومت فرانسه پیروزی بر فاشیسم و بازگشت حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور بود. مبارزه مسلحانه در اتحاد با پرولتاریا و بخشی از بورژوازی صورت می گرفت. امروزه  فرانسه بعنوان یکی از ارکان نظام جهانی امپریالیستی و از مبتکران اتحادیه اروپا و عضو فعال ناتو و یکی از شرکت کنندگان در سازمان های مختلف بین المللی امپریالیستی مانند صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی است. امپریالیسم فرانسه در سطح جهانی به استثمار بشریت پرداخته است. الترناتیو واقعی فرانسه نه سرمایه داری بلکه انقلاب سوسیالیستی است. اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه یقین دارد که تجزیه  سیستم امپریالیستی نمی تواند محدود به اروپا باشد . به عنوان مثال، امپراطوری کوچک المان در اروپا بستگی به امپراتوری بزرگ ایالات متحده  داشت. در قطب احیای کمونیستی فرانسه اغلب اوقات سخن از اطاعت است ، و اشاره ای به امپریالیسم فرانسه نمی شود و چنین احساس می شود که فرانسه عملا مستعمره است. از این رو همه توجه به مبارزه در راستای تامین استقلال است .

 مسئول بحران عمیق اقتصادی فرانسه بغیر از اروپا در وحله اول خود بورژوازی فرانسه است که موقعیت خود را در رابطه با رقیب آلمانی ضعیف احساس می کند ، درصورتی که امپریالیسم فرانسه، همراه با امپریالیسم انگلستان یکی از تهاجمی ترین نیروهای اروپا می باشد. در کمتر از دو سال، ساحل عاج، لیبی، سوریه و مالی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم زیر ضربه انها قرار گرفته است. این تجربه است که به  ما می آموزد ، نباید از امپریالیسم دفاع کرد. از اواخر قرن 20، تعدادی از شرکت های فرانسوی در رده  قوی ترین شرکت های چند ملیتی قرار گرفتند که در سرمایه گذاری در تسلیحات نظامی- صنعتی در آفریقا بسیار فعال بودند. اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه معتقد است که راهکارها وراهبرد کمونیست ها باید در درجه اول با هدف از بین بردن شیوه تولید سرمایه داری، مالکیت انحصاری بر ابزار تولید و تغییر دیکتاتوری طبقاتی، در هر دو سطح ملی و بین المللی اتخاذ شود. خروج فرانسه از اتحادیه اروپا، از حوزه یورو، به خودی خود بدون از بین بردن اتحادیه اروپا هیچ چیزی را تغییر نمی دهد، چرا، که پس از مدتی همه چیز دوباره به حفظ نظام جهانی امپریالیستی منجر می شود.

شورای ملی مقاومت فرانسه در سال 1944 بر پایه مصالحه، تعادل بی ثبات بین طبقات متخاصم ، تضعیف بورژوازی در برایند همکاری با اشغالگران ، و در راستای تقویت نقش طبقه کارگر و تبدیل ان به هسته اصلی جبهه ضد فاشیستی تشکیل شد . سرمایه داری فرانسه ، به یاری نیروهای نظامی انگلیس و آمریکا، که در کشورحضور داشتند و به عنوان متحدان بورژوازی انحصاری عمل می کردند نجات یافت . در سال 1947  برنامه حزب کمونیست فرانسه به درخواست وزرای امپریالیسم آمریکا از برنامه دولت حذف شد. این برنامه تنها در شرایط استثنایی که ناشی از پیروزی انسانیت بر توحش نازی، ظهور اردوگاه سوسیالیستی و رشد جنبش های ضد استعماری بود، می توانست تبلور بیابد . تشکیل اردوگاه سوسیالیستی، سرمایه داران تمام کشورها را وادار به واگذاری امتیازات اجتماعی و دموکراتیک به زحمتکشان و طبقه کارگر برای جلوگیری از پیروزی انقلاب پرولتری نمود .

اما امروزه از واگذاری همین امتیازات به ویژه پس از بحران اقتصادی و پیروزی بورژوازی -ضد انقلاب در اتحاد جماهیر شوروی، نیز طفره می روند. این درحالی است که، اساس راهبرد سرمایه داری در هر کشوری به نابودی دستاوردهای دموکراتیک و اجتماعی ناشی از مبارزه طبقاتی منجر می گردد. این امر باید کمونیست ها را به طرد توهم های رفرمیستی که  سرمایه داری در دهه 60  با واگذاری برخی امتیازها به توده ها ایجاد کرده بود تشویق کند . حفظ چنین توهم هایی در ادامه ، به هیجان هایی  برای برخی ازسازمان های کمونیستی در رابطه با چین و حتی روسیه پوتین امروز منجر گشته است. در نهایت، تلاش شورای ملی مقاومت برای استفاده از تکنولوژی روز آمد (مدرن) مساله امپریالیسم فرانسه را به سایه برد . دولت در سال های 1945 - 1947  قادر به دفاع از استقلال  فرانسه و حق تعیین سرنوشت و استقلال مستعمرات نبود . حوادث خونین در الجزایر، ماداگاسکار و جنگ در هندوچین  این سخنان مارکس را به یاد می اورد که هیچ ملتی بدون دادن قربانی به ازادی نمی رسد. اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه به بررسی دقیق و کسب اطلاعات از برنامه های نوین شورای ملی مقاومت پرداخته است. اتحاد کمونیست های انقلابی براین نظراست ، که در چارچوب  مناسبات سرمایه داری ، اگر چه بر پایه انحصارات دولتی "اساسا جمهوری خواهی خود بخودی می تواند  "اشتغال کامل" و ارزشمندی کار به عنوان مسئله اصلی در کشور را به همراه بورژوازی غیر صنعتی به سرانجام برسانند. در این امر یک رویکرد ملی به پدیده های اجتماعی با ایده الیزه شدن جمهوری فرانسه حس می شود.

این امر یعنی نادیده گرفتن ماهیت طبقاتی دولت در بلند مدت، گرایش سیاسی جنبش کارگری را در ماهیت  دچاراشتباه می کند. چنین رویکرد آرمانگرایانه ای ، مبتنی براستثنایی بودن فرانسه، به گسترش 80 ساله رویزیونیسم ( تجدیدنظرطلبی ) در حزب کمونیست که زائیده جمهوری خواهی ملی است باز می گردد. این  توهم و نوستالژی در سیاست های کینزی سرمایه و بها ندادن به دامنه بحران ، فروپاشی سرمایه داری انگلی ، ماهیت طبقاتی و نقش انحصارات دولتی مشهود است. حزب کمونیست برای اجرای سیاست و ایده میهن پرستی و جمهوری خواهی به سازش با حامیان سرمایه داری در چهارچوب نظام استثماری پرداخته است . گاهی اوقات قطب احیای کمونیستی فرانسه نیاز به انقلاب و سوسیالیسم را یاد اور می شود ، که کافی نیست، چرا که شامل قسمتی از کار سیاسی رفقای ما در رویکرد به مسئله ملی می گردد.  از همه مهمتر - توازن قدرت امروز به شدت با سال های 1945 متمایز است. حزب کمونیست فرانسه در آن زمان یک حزب بسیار قدرتمند و تاثیرگذار بر طبقه کارگر و مردم فرانسه بشمار می رفت. این حزب طی دهه ها با نفوذ اپورتونیسم  (فرصت طلبی) و رویزیونیسم نابود شده است. ضرورت فعلی در راستای احیای یک حزب کمونیستی  است که ماهیتی پرولتری داشته باشد. در این راستا نمی توان حزبی از طبقه های مختلف ساخت. سیاست های بین المللی و نظامی دولت های سرمایه داری بدون تعویض سیستم دگرگون نمی شوند . دولت فرانسه بدون کنار گذاشتن سیستم استثماری و پیروی کردن از اتحادیه اروپا توان ایجاد یک سیاست دموکراتیک و ضد امپریالیستی را ندارد. به تبع آن، رویکردهای آرمانگرایانه تخیلاتی رفرمیستی است .

برنامه مشترک حزب کمونیست فرانسه با سوسیالیست ها تنها در برگیرنده مسائل"انقلابی" بوده،  و ماهیت طبقاتی حزب سوسیالیست مورد توجه قرار نگرفته است. برای سوسیال دموکراسی و احزاب بورژوائی چنین پیشنهاد هایی تنها راهی جهت انتخاب شدن است. فریب مردم از طریق سیستم دموکراسی خصلت ذاتی سرمایه داری است. از نظر مارکسیست ها، سیاست نظامی و سیاست خارجی دولت در اختیار طبقه صاحب قدرت است ! خطوط سیاست داخلی، خارجی و نظامی انها نه توسط دولت یا رئيس جمهور، ولو با انتخاب مردم ، که توسط اتحادیه اروپا  تعیین می شود. امروزه تسلط انحصارات  بسیار بیشتر از سالهای 1945 است. در فرانسه، سرمایه داری حفظ می گردد، به عبارتی  سیاست دولت الیگارشی مالی نمی تواند از منافع شرکت های چند ملیتی فرانسه در آفریقا، شرق میانه فاصله بگیرد . چنین وانمود می گردد، که سیاست نظامی امپریالیسم جدا از پایگاه اجتماعی سرمایه داری است و در پی بازگرداندن تئوری دگرگونی جهان، (ادوارد برنشتاین نویسنده ، روزنامه نگار و منتقد مارکسیسم، متولد 1850 برلین) و دموکراسی کائوتسکی ( در ارتباط با امپریالیسم فرانسه) درباره امپریالیسم جهانی  می باشد.   

در کشورهای وابسته  ائتلاف ملی با مشارکت  بورژوازی یا برخی از نسخه های برنامه شورای ملی مقاومت که به روز شده ممکن است مورد قبول واقع شود، مثلا، در برخی از کشورهای آمریکای لاتین . اما فرانسه کشور امپریالیستی است ! راهبرد اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه جدا کردن برخی از لایه های غیر انحصاری از نفوذ الیگارشی مالی، با هدف ایجاد عامل ذهنی قوی (ساختار حزب، بالا بردن آگاهی انقلابی طبقه کارگر و توده ها )  برای ایجاد حزبی است که قادر به هدایت روند انقلابی به انقلاب پرولتری به رهبری طبقه کارگر و متحدان آن برای ساختن سوسیالیسم باشد . اتحاد کمونیست های انقلابی فرانسه قبل از تشکیل حزب ، به ایجاد یک واحد کمونیستی  بعنوان « بلوک سرخ »، رها  از اتحاد با بورژوازی و احزاب سوسیال دموکرات معتقد است . یکی دیگر از اختلاف های آن ها در ارتباط با برنامه دو مرحله ای قطب احیای کمونیستی فرانسه است که از ابتدا بین مقاومت ملی و جمهوری سکولار ملی  در نوسان بود. تجربه 60 سال گذشته نشان داد که تضاد بین تئوری مرحله میانی  گذار به سوسیالیسم و واقعیت عینی نه تنها منجر به شکست راهبرد انقلابی، بلکه شکست مارکسیسم می شود.  کمونیست ها باید پیوسته تلاش کنند تا به توده های وسیع مردم بیاموزند که ریشه شر در شیوه تولید سرمایه داری است  نه در مشتقات آن ... کمونیست ها با اتکاء بر تئوری مارکسیستی دولت به این نتیجه رسیده اند که در کشورهای امپریالیستی حتی اگر آن کشور «جمهوری سکولار ملی» باشد نمی توان حالت تعادلی بین دیکتاتوری پرولتاریا و سرمایه داری ایجاد کرد. زمان قطع کامل تجربیات دراماتیک تاریخی و شکست راهبرد های "دموکراسی پیشرفته" و "دموکراسی ضد انحصاری" رسیده است. در واقع ، این امر به "سوسیال-دموکراتیزه شدن" کمونیست هایی که دو باره  به دانش مارکس و لنین برگشته اند، ختم می گردد.

برگرفته از سایت حزب کمونیست کارگری روسیه

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: