نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-03-14

نویدنو  22/12/1393 

 

 

 

درپس اندیشه های"نو" تجدید نظرطلبی درقرن بیست یکم !

تهیه ونگارش : م . چابکی 

ازبدوحضوراحزاب کمونیستی کارگری که درراس پیکاربرای ترقی اجتماعی قرارگرفتند, نیروهایی ازراست وچپ تلاش نمودند تحت عنوان اندیشه های پژوهنده "نو" جستجو گر"نو" ...درمقابله با مهمترین احکام وعام ترین قانون های اجتماعی تحولات سوسیالیستی قرارگیرند وبجای آن پندارگرایی تجریدی وتخلیلی خودرا که "سرمایه داری باسیرخودبخودی به سمت جامعه سوسیالیستی می رود" امکان پیدایش مدل های سوسیالیسم را به شکل های جدید ومتنوع درکیفیت دیگر مطرح ساختند. ویا با انکارقانونمندی های پروسه تاریخی طبقه کارگر تفسیرهای اراده گرایانه را جانشین آن نمودند. "اندیشه نو" درجمع بست تجدید نظرطلبی درنفی احکام عام " مارکس  پیر" دنبال مارکس جوان ویا با گذاراز" چپ سنتی" دنبال چپ نو رهنمون گردید بگفته رفیق احسان طبری فیلسوف  ایرانی“ این ادعاهم امروزی نیست،در سال های چهل قرن گذشته هگلیان جوان , اندیشه های مارکس را که آن موقع در کار زایش و تبلور بود،اندیشه ای کهنه و غیر نقاد اعلام داشتند مارکس را کهنه شده اعلام می کنند ومکاتب فرتوت فلسفی را که رنگ و روغن نو خورده بود به رخ آن می کشیدند "

 "چپ نو"با نفی دیالکتیکی" چپ کهنه " ظاهرا دنبال الگوی بی اعتباروکهنه سرمایه داری نیست اما با " شرمندگی" از"چپ سنتی" نیز دوری می جویند و ادعا می کنند  «درصدد ایجاد تحول بنیادی درهمه زمینه های سیاسی ,ایدئولوژیک وتشکیلاتی » هستیم و به" چپ" گذشته وسنتی نیز با بینش و نگرشی متفاوت می نگریم وبا آن" مرزبندی می کنیم "و یا دنبال اندیشه وتفکر مستقل وملی هستیم.  

"احزاب کمونیست برپایه الگوی لنینی پی ریزی شده اند. در گذشته الگوی ما، احزاب کمونیست بود. اساسنامه ما برگرفته از اساسنامه های آن ها بود. با توجه به تحولات فکری که ما طی کردیم، به نگرش هائی که دست یافتیم، تجربه هائی را که اندوختیم، آگاهی که از الگوهای حزبی پیدا کردیم، تاثیرات تکنولوژی اطلاعات بر ساختار و مناسبات درونی احزاب را درک کردیم و نیز الزامات تحولات جامعه ایران را شناختیم، به این دریافت رسیدیم که ما نیازمند طراحی الگوی مناسب برای چپ هستیم. الگوئی که با الزامات جامعه ما و چپ دمکراتیک هم خوانی دارد".(1)

"چپ"  نواندیش با تحلیل وارزیابی خویش ، به ویژه پس ازعقب گرد سوسیا لیسم در شوروی وتک قطبی شدن جهان به سود امپریالیسم ، جدایی موقت تعداد قابل ملاحظه ای از کشورهای بلوک شرق با برنامه ریزی با بنیه مالی - اطلاعاتی غرب ورشد  تکنولوژی اطلاعاتی درجهان وتاثیر احزاب راستگرا درتعادل جهانی ، "چپ "ایرانی نیزخود را به همسویی باشرایط جهانی با زسازی می کند.

"چپ از انبار جهانی تفکر و اندیشه جهانی برخوردار است اما آیا این چپ از خودش فکری دارد؟ طراحی برای اقتصاد ایران دارد؟ آیا چپ های ایرانی مساله ملی و منافع ملی را ارجع بر مبارزات ضدامپریالیستی می داند؟ در دوره حاکمیت اردوگاه، چپ مساله اش حفظ هژمونی روسی بود و در این دوره با مخالفت شدید با هژمونی آمریکا به نظر می رسد هیچ دستور کار دیگری ندارد. چپ راه حل روشنی برای ایران ندارد و سرنوشت ایران را چنان به سرنوشت امپریالیسم گره می زند که راه حل هایش برای ایران به نسل ما و آینده نمی رسد. چپ روشنفکر ملی نداشته و طبیعی است که کسی به دغدغه های ملی فکر نکند مساله اش ایران نیست سرش جای دیگری گرم است و عشق اش چیز دیگری است. باید چراغ برداشت و دنبال کسانی رفت که مساله اش ایران باشد و در آن صورت شاید از سیاست مستقل ملی بتوان سخن گفت و فقدان یک چپ مدرن و سوسیال دموکراسی ایرانی که درک عینی ازمشکلات جامعه ایران دارد را احساس کرد....(2).

اما امروز در قرن بیست و یکم از سیر مبارزاتی چپ ایران در همه نحله های آن برای زایش چپ نو، با نقد چپ سنتی و ارج نهادن به میراث آن و جذب عناصر مانای آن میراث می شود به زایش یک چپ ملی و نو امید داشت
اما باید انتقاد و نقد همه جانبه ای صورت گیرد. دامنه نقد باید تا امتداد ساختار شکنی جلو بیاید و بزدلی فکری- اندیشه ای را کنار گذاشت. (2)

البته ارائه نظرات ،محتوا، تاریخچه ، ومنشاء نگرش نظریه پردازان" نو" در کشورها ی مختلف حتی در یک کشور مخصوص ومیهن ما ایران یکسان نبوده ولی نتیجه مخرج مشترک نواندیشان یعنی " ساختار شکنی"، " سنت شکنی " و غیره یکی است. درنگاه اول به نظرمی رسد که جنبش های سیاسی وایدئولوژیک تجدید نظر طلبان از راست وچپ با نظرات گوناگون درنقطه مقابل یکدیگر قراردارند ولی درعمل نقاط تماس سیاسی وایدئولوژیکی ومختصات نزدیکی شان یکی رانشان می دهد. بنا براین به تدریج روشن تر می شود که انواع تجدید نظرطلبان معاصر دارای مبادی اسلوبی و معرفتی واحدی هستند . وجه مشترک آنها به ویژه انکاراهمیت جهانشمول و بین المللی مارکسیسم- لنینسم وقانونمندی پروسه  وسیع انقلابی جهانی و تکامل جامعه سوسیالیستی  که توسط مارکسیست- لنینست کشف گردیده است یکی است.آنها می کوشند اصول عمده جهان بینی مارکسیستی- لنینیستی را مورد تجدیدنظرقرارداده  لنینسم را نادیده انگارند، بااین ادعا که ، " لنییسم " شق محدودی از"مارکسیسم روسی" است .بعقیده آنها نوشته های لنین وانگلس در حکم "مسخ" آموزش مارکس است. وسوسیالیسم واقعا موجود یک" مسخ" بوراتیک- دولتی" آموزش مارکس از سوسیالیسم انساندوستانه است.( مطالعه نظرات فیلسوفانی چون" روژه گارودی"  عضواخراجی حزب کمونیست فرانسه محقق ده ها ساله مارکسیسم که به مسیحیت ,وبه اسلام پیوست  قابل توجه ونمونه ها یی ازاین آشفته اندیشی است (3.) تجدیدنظر طلبان ماهیت آموزش مارکس  را با  پرچم دروغین نو آوری "احیاء مجدد" نظریه واقعی مارکس ، ودرواقع با زنده کردن " نظریه مارکس جوان "، درمقابل "نظریات تئوریک و پراتیک بعدی" او قرار می دهند تا نقش دگرگون ساز طبقه کارگر را با ادعای" فرا صنعتی بودن قرن بیست ویکم" که " نتیجه انقلاب علمی – فنی ،  تکنولوژیکی " است انکار نمایند ، و روشنفکران را دراطاق های  دربسته تحقیق بر مسند کار بنشانند.

پلورالیسم ( تکثرگرائی): (4) تجدید نظر طلبان معاصر اندیشه " تکثر گرائی"  را درمقابل آموزش یکپارچه وجهان شمول «مارکسیسم- لنینیسم»  و اسلوب وعمل جنبش جهانی کمونیستی  قرارمی دهند وبا ادعای ظاهری دفاع از طرز تفکر پلورالیسم اجتماعی سرو صدای نو آوری راه می اندازند، ودیدگاه  لنینی تنوع راه های گذار انقلابی به سوسیالیسم را دگرگون جلوه می دهند ومدعیند که مدل های مختلف ساختمان سوسیالیستی که ازجهت کیفی باهم متفاوت هستند ، وجود دارد که اختلاف آنها تنها درشکل نیست بلکه محتوی آنرا نیز در برمی گیرد.بگفته الکساندر سوپولف دکتر درعلوم فلسفه " برای تجدید نظر طلبان تقریبا این یک سنت شده که در پرده آثار خود مدعیند که همه مدل های موجود سوسیالیسم بر بنیاد یک اقتصاد عقب مانده بوجود آمده اند وبهمین جهت به "عقده حقارت" تاریخی گرفتارند"(.5)   

تجدید نظر طلبان معاصر طرز تفکر چند گرائی سیاسی را تبلیغ می کنند. به این معنی که اندیشه « دیکتاتوری پرولتاریا» و تجارب به دست آمده در سازماندهی زندگی سیاسی در کشورهای سوسالیستی رااز نظرتاریخی فرسوده ، کهنه ویا تاریخ مصرف گذشته می شمارند واعتقاد دارند که باید تکامل خود بخودی ومبارزه رقابت آمیزهمه نیروهای اجتماعی وسیاسی و تمام احزاب سیاسی جانشین آن بشود.نتیجه این نگرش آن است که دفاعی از دستاوردهای انقلابی صورت نمی گیرد و انحصار های سرمایه داری حاکم بی هیچ مقاومتی ماشین حکمروائی وسازوکار سیاسی خودرا تکمیل وتحکیم نمایند.

نظر دیگری از الکساندرسوپولوف " دکتردرعلوم فلسفه " را می توان اضافه نمود که : "درکنار جریان های آشکار رویزیونیستی ، گروه های مخفی استتارشده ای نیزوجود دارند که می توان آنها را رویزیونیست های «خجول »نامید ". وی می گوید این گروه ها ظاهرا وفاداری خود رابه مارکسیسم- لنینیسم حفظ می کنند ، ولی زمانی که مسئله تهیه وتدارک مشی سیاسی، استراتژی (راهبرد)  وتاکتیک ( راهکار) جنبش کمونیستی مطرح می شود،  ماهیت جهانشمول بین المللی آموزش مارکسیستی – لنینستی را نادیده می انگارند. رویزیونیست های " خجول" اسلوب لنینیسم را می پذیرند اما اصول تئوریک آن را بدور می اندازند.آنها سوگند یاد می کنند که به انترناسیونالیسم پرولتری وفا دارند ، اما به هنگام حاد شدن مسائل ناسیونالیستی ، این سوگند رابه طاق نسیان می سپارند....گروه هایی به جای کمونیسم علمی ، تئوری " کمونیسم درباری- کمونیسم سربازخانه ای" رامطرح می کنند ودرصفوف مبارزان راه صلح ودمکراسی وسوسیالیسم تفرقه وشکاف می افکنند....(5)

ایدئولوگ های بورژوازی ،  نظریه پردازان راست طرفدار سرمایه داری ومحافل امپریالیستی ، به طور کامل از دلائل انواع نواندیشان نفی گرای "چپ سنتی"  استفاده می کنند که خط عمومی جنبش کمونیستی یعنی دستاورد های حزب کمونیست اتحاد شوروی و سایراحزاب کمونیستی وکارگری و نیروهای انقلابی واقعی رازیر سئوال برده وتخطئه  کنند.

نو اندیشان ازعقب گرد سوسیا لیسم در شوروی وتک قطبی شدن جهان به سود امپریالیسم  ، ازپیروزی جهان فراصنعتی سرمایه داری سخن می گویند ، وادعا می کنند گویا " سوسیالیسم روسی" از عهده زورآزمائی تاریخی برنیامده و شکست خورده  است ، آن ها به" نقش سنتی احزاب درحیات سیاسی کشورها " به دیده تردید می نگرند وبا استناد به ترکیب آرا در انتخابات مختلف ازامتناع  جوانان از " پیوستن به احزاب گذشته ، افزایش تعداد رای دهندگان به احزاب دیگر ازجمله احزاب نوین سوسیالیستی" سخن می گویند(6) ..و با طرح فاکت هائی از افول" احزاب سنتی " اعلام می کنند که به اعتقاد آنها تشکیل و ایجاد ونوسازی" احزاب سیاسی نو" در عصر فراصنعتی ضروری است ، و به این نیتجه می رسند که "  احزاب کمونیست ظرفیت پذیرش گرایش های فکری در چارچوب چپ را ندارند و فاقد مکانیسم ها و نهادهای ضرور برای پذیرش تنوع فکری ـ وسیاسی اند " و ادامه می دهند "... نگاه ما نسبت به سوسیالیسم تغییر پیدا کرده است. ما به سوسیالیسم دمکراتیک اعتقاد داریم. افزون براین، دوره احزاب آهنین سپری شده و آن ها به تاریخ پیوسته اند..." (1)  

احزاب کمونیست و سوسیال‌دموکراتیک، دو جنبش سیاسی در قرن بیستم بودند که ریشه‌ در اندیشه‌ی مارکس داشتند. هر دو مورد نیز علاوه بر خطاها (و در واقع جنایت‌هایشان)، نتوانستند در یک وجه اساسی دنباله‌روی مارکس باشند که به ضررشان هم تمام شد: آنها به جای در آغوش‌ کشیدن آزادی و عقلانیت به عنوان شعارهای تظاهرات و مفاهیم سازمان‌دهنده‌ی خود، صرفاً به برابری و عدالت پرداختند و مفهوم آزادی را به نولیبرال‌ها واگذاشتند.(7) (چگونه یک مارکسیت سرگردان شدم ؟ یا نیس وارو فاکیس وزیر دارائی حزب سیریزا یونان)

حزب کمونیست یونان بر خلاف نظر حزب سیریزای یونان می گوید: « ما صرفا برای قوی تر شدن و کسب قدرت توسط قوای  چپ مبارزه نکرده و نمی کنیم. به گواه تاریخ 96 ساله ای که داریم، حزب ما برای دستیابی به اهداف متنوعی مبارزه کرده است. در جبهه چپ با خیلی از جریانات سیاسی وارد ائتلاف و همکاری شدیم، با بسیاری از جریانات پیشرو همکاری کردیم، اما همواره قدرت و توان جهش را در دست خود حفظ کردیم. همواره بر این باور بوده ایم و هستیم که مسئله اصلی تشکل بخشی  و قدرتمند کردن طبقه کارگر و درک نیازهای آنها است و همواره باید مشکلات سایر اقشار و طبقات را در کنار و به همراه طبقه کارگر بررسی کرد. حزب کمونیست یونان مدافع و پرچمدار چنین تفکر و منشی است و هرگز کارگران و زحمتکشانمان را دعوت به تجمع زیر پرچمی دیگر نکرده و نخواهد کرد زیرا آینده از آن زحمتکشان است و پیروزی ازآن سوسیالیسم است .»

 از سویِ دیگر به نظر حزب توده ایران "حزب کمونیست یونان، "جبههٔ مبارز سراسری کارگران"، سازمان جوانان کمونیست یونان و دیگر گردان‌های مبارز زحمتکشان یونان در طول سال‌های اخیر  فریاد شده بودند. در حقیقت، حزب "سیریزا"  با هماهنگ کردنِ شعارهای انتخاباتی‌اش با خواست‌هایِ بی‌درنگِ کارگران و زحمتکشان، و با تشخیص این که در این مقطع مسئلهٔ سرنگونیِ سیستم سرمایه‌داری در صدر خواست‌های مردم زحمتکش قرار ندارد، بیشترین نیروی توده‌های زحمت را در حمایت از "پلا‌تفرم" (موضع‌گیریِ رسمی و اعلام‌شدهٔ) انتخاباتی‌اش به سوی خود جلب کرد" ( 8)

ما همچنین می دانیم که در برخی محافل، از اصطلاح «سوسیالیسم نو» برای جدا کردن آپورتونیستی آن از «سوسیالیسم قدیم»، در راستای نفی نه تنها خطاها و شکست ها، بلکه در واقع نفی هر چه که در گذشته برای آن تلاش شد و هر آنچه که بدست آمد استفاده می شود؛ برای آنکه بجای آن یک برداشت تهی، عامیانه و حقیر از سوسیالیسم، و عاری از محتوای اساسی آن را قرار دهند. ما باید چنان رویکردی را قاطعانه طرد نماییم. حزب ما، مانند بسیار ی از احزاب کمونیست دیگر، در پی واژگونی فاجعه بار سوسیالیسم در اروپای شرقی در اوائل دهه ۱۹۹۰، یک دوره طولانی تعمق را طی نمود ، ما تاکید ویژه ای بر درک متحول خود از سوسیالیسم، بویژه در ارتباط با محتوای دمکراتیک ساختمان و رشد سوسیالیسم نمودیم. (9) (برگرفته ا زمتن سخنرانی رفیق میگوئل فیگوئروآ، رهبر حزب کمونیست کانادا، در همایش حزب کمونیست ونزوئلا تحت عنوان «سوسیالیسم علمی تجربیات و مبارزات برای ساختمان آن در قرن بیست و یکم».). 

گرچه سوسیالیسم می تواند و باید همه نیروهای اجتماعی که می توانند برای ساحتمان آن متحد شوند را در بر بگیرد، اما روند باید از طرف طبقه کارگر و نمایندگان سیاسی آن رهبری شود
 
گزینه سوسیالیستی باید عمیقاً با اصول برابری، عدالت اجتماعی و انترناسیونالیسم عجین باشد
طبقه کارگر و متحدان آن از حق دمکراتیک و همچنین مسئولیت دفاع از سوسیالیسم در برابر مقاومت دشمنان طبقاتی داخلی و خارجی آن برخوردار باشند 
 
شالوده اقتصادی سوسیالیسم باید بر دگرگونی سیستماتیک تدریجی روابط مالکیت از خصوصی به اجتماعی قرار گیرد 

رفیق میگوئل فیگوئروآ در ادامه می گوید: بحران و در پیامد آن، فروپاشی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و اروپای شرقی و حرکت شتابان سرمایه مالی و کشورهای امپریالیستی برای تحمیل یک «مهندسی اقتصادی»  جدید منطقه ای و جهانی موجب تشدید بحث ایدئولوژیک پیرامون گذار و حتی امکان گذار سوسیالیستی در شرایط نوین بوجود آورده است .در سال های اخیر، یک «مکتب» گل و گشاد از چپ سوسیال دموکرات، پسا مدرن، تئوری های رشد و «پسا-کمونیست های» مأیوس و مرعوب- که برخی از آنها هنوز هم مدعی عمل بر اساس جهان بینی مارکسیستی هستند- تزی را گرفته و تبلیغ می کند که می گوید ساختمان سوسیالیسم، اگرچه نسبت به سرمایه داری حاکم گزینۀ برتری است، اما آن در حال حاضرمدینه فاضله ای است که تا آینده قابل دسترسی نیست.

کارل مارکس معتقد بود :احکام تئوریک کمونیست ها به هیچ وجه برپایه اندیشه ها واصول ابداعی یا اکتشافی این ویا آن مصلح جهان استوار نیست.این احکام فقط بیان عام شرایط واقعی مبارزه طبقاتی موجود یعنی آن جنبش تاریخی است که دربرابر دیدگان ماتحقق می پذیرد. برانداختن مناسباتی که تاکنون درعرصه مالکیت وجود داشته است ، کاری نیست که فقط منحصربه کمونیسم باشد.هرگونه مناسبات ناشی ازمالکیت درپویه تاریخ دستخوش دگرگونی وتغیرات پیاپی بوده است. مثلا انقلاب فرانسه مالکیت بورژووازی راجایگزین ساخت. خصیصه کمونیسم برانداختن مالکیت بطوراعم نیست بلکه برانداختن مالکیت بورژووازی است ولی مالکیت خصوصی امروزین بورژووازی آخرین وکاملترین مظهر آنچنان شیوه تولید وتصاحب محصول است که بر تضادهای طبقاتی واستثمار انسان ها بدست انسان های دیگر استوار است. باچنین مفهومی کمونیست ها می توانند تئوری خود رادریک عبارت خلاصه کنند: برانداختن مالکیت خصوصی. بنا براین کمونیست ها در عرصه عمل قاطع ترین وپیش تاز ترین بخش احزاب کارگری هستند وازنظرتئوریک برتری آنان بربقیه توده پرولتا ریا درآنست که شرایط و پویه جنبش پرولتری وپی آمد های کلی آنرا بروشنی درمی یابند.(10)

تلاش سرمایه داری برای مقابله با سوسیالیسم , برخی دلایل تاریخی واجتماعی پیدایش تجدید نظر طلبی :

در عرصه اقتصادی : سرمایه سالاران از دستاوردهای اتقلاب علمی – فنی برای هدف های خود استفاده می کنند ،ازیک طرف به استثمار طبقه کارگر ودیگر زحمتکشان یدی وفکری شدت می بخشند و مالک جهان فرا تکنولوژی می شوند ، از طرف  دیگر ناگزیر از اعطای امتیازهایی  به پرولتاریا ی مبارز هستند  ، بدین معنی که با برخی رفرم ها موافقت کنند و نیز عوامفریبانه " سیاست همکاری اجتماعی"( پارتنریسم) وذینفع کردن آنها درسود وسهام کارخانه ها وغیره را اعلام دارند.

درعرصه سیاسی : سرمایه سالاران دائما بشکل روز افزون با اعمال قهر وسرکوب ویا بصورت نبرد طبقاتی فعالیت احزاب کمونیست را بحد امکان محدود ودرجایی که  دستشان برسد سرکوب وقتل عام می کنند ، ودرعین حال تحت تاثیر فعالیت ومبارزه توده ها مجبور می شوند به آزادی های دمکراتیک تن داده و حتی موقتا آزادی را گسترش دهند وتا آنجا که زورو فشار توده ها باقی است آزادی های لبیرالی را  حفظ می کنند.

 درعرصه ایدئولوزیک : آنتی کمونیست های آشکار وپنهان وخجول با افترا واتهام به سوسیالیسم واقعی به شکل ها وشیوه و بهانه های مختلف و رنگارنگ درعین قبول عوامفریبانه نقاط مثبت سوسیالیسم و کاربرد عملی آن می کوشند چهره سرمایه داری را در عمل زیبا جلوه داده به او صفت" متحد خلق" , دمکراتیک"و حتی با اعتبارجهاتی " درجه  وپاگون سوسیالیستی " اعطاء نمایند.آنها از یک" سوسیالیسم التقاطی" سخن می گویند وبرای" نظریه همگرائی " دوسیستم سوسیالیستی وسرمایه داری وانواع تئوری های قلابی دیگر تبلیغات می کنند.

مفهوم "همگرائی" در بیولوژی برای نشان دادن روند توسعه تشابهات مربوط به فونکسیون و ساخت اندام حیوانات معینی بکار می رود که نتیجه شرایط زندگی یکسان هستند . در نظریه همگرائی، این تصور به عاریه گرفته شده از بیولوژی به جامعه منتقل می شود از دیدگاه نظریه همگرائی سرمایه داری و سوسیالیسم  ، بدنبال انقلاب علمی ـ فنی که گسترش  روز افزونی می یابد ، جامعه سوسیالیستی  ، درراستای پاسخ به الزام های انقلاب علمی ـ فنی ، بنا گزیر«ایدئولوژی زدائی»  خواهد شد . این دیدگاه با این استدلال رندانه عملا  اعلام می دارد که ایدئولوژی سوسیالیستی برای پاسخگوئی به ضروریات انقلاب علمی ـ فنی کفایت نمی کند.   

بنظر طرفداران تئوری همگرائی، توسعه کار کرد رهبری علمی در کشورهای سوسیالیستی قبل از همه نشانگر «پایان عمر دوران ایدئولوژی» است و ایدئولوژی سوسیالیستی با ایده های سوسیالیستی (دموکراسی، آزادی و استقلال ملی) سازگاری ندارد . رجوع نمائید به نظرات ( پیتریم الکساندرویچ سوروکین (1889 ـ 1968 جامعه شناس روسی ـ آمریکائی، پروفسور دانشگاه مینوسوتا و هاوارد بانی تئوری سیکل های اجتماعی و تئوری همگرائی)(11)

پرفسور الکساندر سوپولف برخی دلایل تاریخی واجتماعی دیگر را بدین گونه شرح می دهد :"گسترش پررنج وافت جنبش انقلابی ، بویژه درکشورهای سرمایه داری رشد یافته ونیز اشتباهات استراتژیک وتاکتیکی وحساب های غلط این ویا آن حزب کمونیست درتجدید حیات رویزیونیسم (تجدید نظرطلبی) دخالت دارد. به همین جهت می توان رویزیونیسم را دربرخی موارد یا بمثابه واکنش عناصر نا استوار درقبال کندی تکامل مبارزه طبقاتی ، بمثابه تظاهر نا شکیبائی انقلابی , بهره برداری از مشکلات واشتبا هات ویا بالاخره بمثابه محصول همه عوامل درنظر گرفت.(3)

رویزیونیسم معاصر خواه درکشورهای سرمایه داری وخواه درکشورهای سوسیالیستی سرگیجه این یا آن قشر زحمتکش را درقبال عظمت وظایف ومشکلات جامعه نوین بشکل بیمار گونه ومسخ یافته منعکس می کند. ازجمله این ها ، آن مشکلات اساسی  قرار دارد که درسطح اولیه تکامل اجتماعی واقتصادی این کشورها وجود داشته است (4).

انترناسیونالیسم واتهام وابستگی : برای کمونیست های جهان که همه ایدئولوژی مشترک ؛ «مارکسیسم – لنینیسم» ؛ آرمان مشترک ؛« سوسیالیسم»  دشمن مشترک  «امپریالیسم » دارند. ضرورت اتحاد هرچه وسیع ترگردان های انقلابی عصر ما چه درعرصه ملی وچه درعرصه بین المللی ایجاب می کند مفهوم انترناسیونالیستی " پرولتاریا جهان متحد شوید" مارکس وانگس در مانیفیست  را سرلوحه فعالیت خود قرار دهند..

بحث های نظری پیرامون انترناسیونالیسم پرولتری به ما می آموزد که اتخاذ مواضع هرجریان سیاسی نسبت به انترناسیونالیسم ، شاخص گرایش طبقاتی آن جریان است . به همین جهت موضوع انترناسیونالیسم در صفوف جنبش چپ برای مقابله با توطئه دشمنان وشناخت محتوای روبه تکامل آن ، ازهمان آغاز پیدایش جنبش کارگری شکل گرفت که همچنان در مراحل عالی تری تا به امروز ادامه دارد. با تکامل انترناسیونالیسم ، ویا  به طور دقیق تر تکامل ضوابط و وظایف انترناسیونالیستی  ، شکل مقابله دشمنان طبقاتی نیز تغییر یافت. زمانی که انترناسیونالیسم پرولتری از سوی مارکس و انگلس به مثابه ایدئولوژی طبقه کارگربا شعارکارگران جهان متحد شوید اعلام گردید ،  بورژوازی نیز این همبستگی بین المللی کارگران را خیانت به وظایف ملی وفقدان احساسات میهنی اعلام داشت. آنگاه که انترناسیونالیسم درسیمای طبقه کارگرپیروزمند روسیه تجلی یافت ، با پاگرفتن نخستین کشور سوسیالیستی وظایف جدید و گام های نوینی به عرصه انترناسیونالیسم  افزوده شد .  بورژوازی برای مقابله با اتحاد جهانی طبقه کارگر شیوه های جدیدی را ابداع کرد. یکی از این ابداعات کاربرد اتهاماتی چون "جاسوس" عامل  و وابسته به شوروی ، کرملین ، قطب احزاب کمونیستی وغیره بودن بود . اما اکنون پس از فروپاشی اتحاد شوروی دغدغه  آن ها چیست ؟ و چرشوروی ستیز های " پژوهنده "   و "جستجو گر" هم اکنون نیزبه شکل های مختلفی تحت عنوان "کند وکاو نو" در تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی به تحریف دستاوردهای سوسیالیستی می پردازند.؟

احزاب کمونیست اعتقاد دارند که با عبارت پردازی های "آنقلابی" نمی توان " استقلال" راثابت کرد . احزابی مستقل هستند که قادر به مبارزه علیه اندیشه های ناسیونالیستی باشند وخرافه های خوره بورژوازی وضد پرولتری را تشخیص دهند وخویش تن را ازآن مصون دارند.

یک حزب کمونیست وقتی مستقل است که ویژگی های  ملی و مذهبی... حاکم برآن را تشخیص دهد وتاکتیک های خود را با توجه بدان بنا نماید.یک حزب کمونیست مستقل باید توانایی فداکاری وگذشت در راه جنبش کمونیستی بین المللی را داشته باشد وبالاخره درتصمیم گیری های سیاسی وسازش اصولی و به ویژه در سیاست اتحاد با سایر نیروها ، آنجا که منافع خلق حکم می کند ، متکی بنفس وتوانا باشد. تنها وجود این ویژه گی ها می تواند استقلال طبقاتی حزب را تامین کند.  واستقلال طبقاتی مفهومی است عینی ومارکسیستی – لنینیستی که احزاب کمونیست بدان وفا دارند وبرآن تاکید می ورزند (12).

ولادیمیر ایلیچ لنین تاکید داشت ،  انترناسیونالیسم پرولتری به معنی ضرورت انجام " حد اکثر اقدامات ممکن دریک کشور برای پیشرفت وبرانگیختن انقلاب درتمام کشورها وپشتیبانی ازآن است " (12)صفحه 25 ویا  و.ای.لنین: مجموعه آثار, ج 37ص 304

بر پایه چنین بینشی, کمونیست ها همواره موفق بوده اند مبتکر ومجری وسیع ترین اتحاد ها برای دستیابی به اهداف واحد ومشترک باشند. تکامل شعار " پرولتاریای جهان متحد شوید"  به  " پرولتاریا ی جهان وخلق های ستمدیده متحد شوید"  شعار " جبهه واحد ضد فاشیستی " در دوران سلطه فاشیسم هیتلری ویا شعار " جبهه متحد خلق " ویا  " جبهه متحد ضد دیکتاتوری درانقلاب رهایی بخش و ملی دموکراتیک , ازابتکارات کمونیست ها ومبتنی بر ایدئولوژی آن ها بوده است .

درکشورما حزب توده ایران وارث تاریخی حزب کمونیست ایران با عبور از فراز ونشیب ها ی طولانی وطوفانی  73 ساله، با عقیم ساختن تبلیغات  تجدید نظرطلبان راست و "چپ " ، با تلاش در امر اتحاد با سایر نیروهای مبارز آزادی خواه و دمکرات وملی  و "چپ " تمام اصول عام مارکسیستی – لنینستی  را با انطباق شرایط جامعه  ایران رعایت نموده وبعنوان یگانه وتنها نماینده گردان صادق انترناسیونال پرولتری  درسراسر تاریخ  پر افتخار خود به دفاع ازحقوق زحمتکشان  پرداخته وبا  جلو گیری از شیوه های ساکتاریسم ، فراکسیونسیم ، تفرقه و انشعاب گرایی صف مستقل حزب طبقه کارگررا حفظ نموده است .یگانه "چپ" درعرصه ملی است که و ظیفه انتر ناسیو نالیستی خویش را انجام می دهد و مورد احترام ده ها حزب کمونیست وکارگری جهان قراردارد.

تهیه ونگارش : م . چابکی  21 اسفند 1393برابر با  12/03/2015

منابع وفاکتها : 
(1) ( حزب لنینی والگوی پیشنهادی برای حزب چپ ... اخبار روز 27آبان1392-18نوامبر2013)

(2)( نقد چپ وچشم انداز آناخبار روز  ۱۶ اسفند ۱٣۹٣ -  ۷ مارس ۲۰۱۵)  

(3)( ویکی پیدیا روژه گارودی فیلسوف فرانسوی (1913-14ژوئن2012)

(4) (ویکی پیدیا پلورالیسم سیاسی تکثرگرائی)

(5)( درباره رویزیونیسم معاصر نشریه تئوریک دنیا سال سیزدهم شماره 1سال 1351)

(6)(.تداوم حیات حزب یا افول آن؟ اخبار روز 18آبان1392 نوامبر2013)

 (7)( چگونه یک مارکسیت سرگردان شدم ؟ یا نیس وارو فاکیس وزیر دارائی حزب سیرزا یونان منبع از نویدنو 08/12/1393 برابر با 27/02/2015 )

( 8)( آغاز مبارزه برای اصلاحات واقعی, دریونان ! نامه مردم سه شنیه 21بهمن1393)

 (9)(برگرفته ا زمتن سخنرانی رفیق میگوئل فیگوئروآ، رهبر حزب کمونیست کانادا، در همایش حزب کمونیست ونزوئلا تحت عنوان «سوسیالیسم علمی تجربیات و مبارزات برای ساختمان آن در قرن بیست و یکم».)

(10)( مانیفست حزب کمونیست ترجمه پورهرمزان چاپ جیبی ص88-89)

(11) ویکی پیدیا  ( پیتریم الکساندرویچ سوروکین (1889 ـ 1968 جامعه شناس روسی ـ آمریکائی، پروفسور دانشگاه مینوسوتا و هاوارد بانی تئوری سیکل های اجتماعی و تئوری همگرائی)

(12) (برخی مسائل بین المللی وزندگی حزبی شماره 1(5) خرداد 1366) انترناسیونالیسم پرولتری واستقلال احزاب کمونیست)

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: