نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-02-19

نویدنو  30/11/1393 

 

 

 

جان پیلجر در موضوع داعش: تنها زمانی که جنایتکاران جنگی را اینجا [و در میان خود] شناسایی کنیم این خون خشک خواهد شد

نویسنده: جان پیلجر- مترجمین: مینا قربانی – لیلای لیلی – کاظم میرآبادی
منبع: www.filmsforaction.org

در راستای انتقال دستورات رئیس‌جمهور ریچارد نیکسون برای بمباران “عظیم” کامبوج در 1969، هنری کیسینجر گفته بود: “هر جنبده‌ای را هدف قرار دهید.”  امروز همانطور که اوباما آتش هفتمین جنگ خود علیه جهان اسلام را  از زمان دریافت جایزه‌ی صلح نوبل خود روشن می‌کند، دروغ‌ها و هیستری‌های صحنه سازی شده فرد را برای  سبعیت و  آدمکشای صادقانه ی کیسینجر دلتنگ می کند.

به عنوان یک شاهدِ تبعات انسانیِ وحشیگری‌ها – شامل سر بریدن قربانیان، آویزان کردن اعضایشان از درخت‌ها و مزارع-  من از نادیده گرفته شدن دوباره ی تاریخ و خاطره‌ها متعجب نیستم. مثالی گویا به قدرت رسیدن پُل‌پت و خمرهای سرخ اوست، که با دولت اسلامی شام و عراق(داعش) امروز ISIS  شباهت‌های بسیار دارد. آن‌ها  نیز گروهی قرون‌وسطایی و بی‌رحم بودند که کارشان را از فرقه‌ای کوچک شروع کردند.  آن‌ها نیز محصول قیامتی بودند که ایالات متحد‌ آمریکا اینبار در آسیا  به بار آورده بود.

به گفته ی پُل‌پت، جنبش او شاملِ “جماعتی  کمتر از پنج هزار نفر چریکهایی با سلاح هایی اندک بود که در مورد راهبردها، تاکتیک‌ها، وظیفه‌شناسی و رهبرانشان نامطمئن بودند” . زمانی که جنگنده‌های بی‌52 نیکسون و کیسینجر به عنوان بخشی از “عملیات Menu” (1)  وارد ماجرا شدند، این شیطان اعظمِ غرب نمی‌توانست شانس خود را باور کند.

آمریکایی ها در سال‌های 1969 تا 1973 معادل 5 بمب هیروشیما را بر روی مناطق روستایی کامبوج ریختند. آن‌ها روستا پشت روستا را با خاک یکسان کردند، و باز بازگشتند تا بر پاره‌سنگ‌ها و جنازه‌ها نیز بمب بریزند. حفره‌های عمیق بمباران از خود گردنبندهای غول پیکری از لاشه‌ها برجا می گذاشتند که از آسمان قابل مشاهده‌ بودند. عظمت این جنایت غیرقابل‌تصور بود. یک مقام رسمی سابق خمرهای سرخ توصیف می کرد که چگونه نجات‌یافتگان “منجمد می شدند و برای سه تا چهار روز در بهت و سکوت سرگردان می شدند. وحشت‌زده و نیمه دیوانه، مردم آماده بود‌ند تا هرآنچه می‌شنیدند باور کنند…همین امر، سلطه یافتن بر مردم را برای خمرهای سرخ چنین آسان کرد.”

یک کمیسیون تحقیقاتی دولت فنلاند تخمین زد که 600 هزار کامبوجی در جتگ داخلی متعاقب بمبارانها کشته شدند و بمباران را به عنوان “اولین مرحله در یک نسل‌کشی ده ساله” توصیف کرد. آنچه نیکسون و کیسینجر شروع کردند، پُل‌پت، یعنی جیره‌خوارشان به اتمام رسانید. زیر بمباران‌های آن‌ها، خمرهای سرخ به یک ارتش نیرومندِ 200 هزار نفری بدل شد.

داعش گذشته و حال مشابهی دارد. در اکثر برآوردهای انجام شده توسط محققین، تجاوز نظامی بوش و بلر به عراق در سال 2003  منجر به کشته شدن 700 هزار نفر از مردم شد -در کشوری که هرگز سابقه‌ای از حضور جهادگرایان نداشت. کردها قراردادهای منطقه‌ای و سیاسی بسته بودند، سنی و شیعه علی رغم اختلافات فرقه‌ای و طبقاتی در صلح به سر می بردند، ازدواج‌ در میان این دسته ها معمول بود. سه سال پیش از تجاوز نظامی [توسط غرب]، من سراسر عراق را بدون هیچ ترسی رانندگی کردم. در راه مردمی را دیدم مغرور، بیش از هر چیز، از عراقی بودن، ریشه‌های تمدنی که برای آن‌ها نشانه ا‌ی از وجود داشتن، از  حضور بود.

بوش و بلر تمام این همه را نابود کردند. عراق اکنون لانه‌ی جهادگرایی است. القاعده مانند جهادگرا‌های پُل‌پت- فرصت‌ حاصل از هجمه‌ی شوک، ترس و جنگ داخلیِ متعاقبِ آنرا قاپید. “شورشیان” سوریه با دریافت پیوسته‌ی سلاح از سازمان سیا و کشورهای خلیج و کمکهای لجستیکی و مالی از طریق ترکیه نیز هدیه ی بزرگی بودند برای این مجموعه. جذب شدن نیروهای خارجی به کشور اجتناب‌ناپذیر بود. اولیور مایلز، سفیر سابق بریتانانیا اخیرا نوشت، “به نظر می‌آید دولت [دیوید کامرون] دنباله‌روی همان مدلِ تونی بلر است که توصیه‌های مداوم از دفتر امور خارجه ، ام‌‍.آی.5 و ام.آی.6  را مبنی بر اینکه سیاست‌های ما در خاورمیانه– و به طور اخص جنگ‌های ما در خاورمیانه-  محرک اساسی در جذب مسلمانان به تروریسم در انگلیس بوده است، نادیده گرفت.
داعش فرزند آنانی است که در واشنگتن و لندن در ارتکاب توطئه ای افسانه ای علیه بشریت ، برای نابودی همزمان دولت و جامعه‌ی عراق هم‌پیمان شدند. داعش هم مثل پُل پوت و خمر های سرخ نوعی متاسیون و دگردیسی اعمال تروریستی دولت های غربی است. نخبگان جیره خور امپریالیسم که به لحاظ مسافت و فرهنگ با این مناطق فاصله بعیدی دارند و علی رغم  نتایج اعمالشان از ادامه ی روش خود دست بر نمی دارند و دست به اعمال تروریستی ای می زنند که نتیجه ی آن زاده شدن نیروهایی مثل داعش است.

23 سال از هالوکاستی که عراق را  در خود پوشاند می گذرد، بلافاصله بعد از اولین جنگ خلیج فارس، زمانی که آمریکا و انگلیس شورای امنیت سازمان ملل متحد را ربودند و “تحریم” تنبیهی بر مردم عراق تحمیل کردند-  تحریمی که منجر به تقویت اقتدار داخلی صدام حسین شد. این مانند محاصره ای قرون وسطایی بود. تقریبا هر چیزی که برای پایداری یک  کشور مدرن لازم بود، به  اصطلاح بلوکه شد” – از کلر که برای تهیه ی آب سالم  لازم است تا مداد، تا قطعات دستگاه پرتو ایکس، از مسکن های عادی تا داروهای مبارزه با انواع شناخته شده ی سرطان که به واسطه ی غبار میادین جنگی جنوب عراق شیوع داشتند؛ میادینی که با [بمب های داری کلاهک] اورانیوم ضعیف شده [ی غرب] الوده شده بودند.

درست قبل از کریسمس 1999، وزارت تجارت و صنعت لندن صادرات واکسنی که برای محافظت کودکان عراقی علیه دیفتری و تب زرد لازم بود [به عراق] ممنوع کرد. کیم هاولز، معاونت کابینه ی دولت بلر دلیل آنرا توضیح داد. او گفت: “واکسن کودکان می توانند در سلاح های کشتار جمعی به کار روند.” دولت انگلیس می تواند چنین مزخرفاتی را به صراحت بگوید چرا که رسانه هایی که در باره ی عراق گزارش می دادند –که بخش اعظمشان توسط وزارت امور خارجه دستکاری می شدند- صدام حسین را در مورد همه چیز مقصر نشان دادند.

تحت یک برنامه ی ساختگی “انساندوستانه” به نام نفت برای غذا، برای هر عراقی 100 دلار در سال اختصاص داده شد. این مبلغ همچنین باید برای تامین زیرساختهای اجتماعی، خدمات ضروروی مانند قدرت و آب نیز استفاده می شد معاون دبیر کل سازمان ملل هانتس فون اسپونک به من گفت، تصور کن؛ تنظیم هزینه ها با این مبلغ ناچیز برای بر طرف کردن معضل کمبود آب سالم، و بخش اعظم مردم که نمی توانستند هزینه ی درمان خود را پرداخت کنند، و فشار روحی مهلکی که گذراندن زندگی روزمره بر روی انها می گذاشت، این تنها می تواند گوشه ی کوچکی از ان کابوس را ترسیم کند. و اشتباه نکن، این همه کاملا تعمدی است. من در گذشته تمایلی به استفاده از کلمه ی نسل کشی را نداشتم، اما حالا اجتناب ناپذیر است.”

مملو از بیزاری، فون اسپونک از سمت هماهنگ کننده ی کمک های انساندوستانه ی سازمان ملل در عراق استعفا داد. جانشین او، دنیس هالیدی که او نیز از مقامات برجسته و ارشد سازمان ملل بود بعداً استعفا داد. هالیدی گفت، ” به من دستور داده شد که سیاستی را اجرا کنم که تعریف مسلم یک نسل کشی بود: سیاستی عامدانه که به طور موثر بیش از یک میلیون کودک و بزرگسال را به قتل رسانده است.”

یک مطالعه توسط  یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل متحد، نشان می دهد که در فاصله ی سال های 1991 و 1998 یعنی در اوج تحریمها، آمارها نشان می دهند که 500 هزار کودک عراقیِ زیر پنج سال “اضافه [بر تعدادی که براورد طبیعی کشور بود]” جان خود را از دست دادند.  یک گزارشگر تلویزیون امریکا این را با مادلین آلبرایت، سفیر ایالات متحد در سازمان ملل متجد در میان گذاشت و از او پرسید، “ایا این ارزشش را داشت؟” و البرایت جواب داد، “ما فکر می کنیم که قیمتی که [توسط مردم عراق] پرداخت شد ارزشش را داشت.”

در سال 2007، یک مقام رسمی ارشد انگلیس که مسئول تحریم ها بود، کارنه راس، که به “آفای عراق” معروف بود به یک کمیته ی منتخب پارلمان  گفت، “[انگلیس و ایالات متحد] مایحتاج زندگی را به صورت عملی از تمامی مردم [عراق] دریغ کردند.” وقتی من سه سال بعد با کارنه راس مصاحبه کردم، او عمیقاً دستخوش پشیمانی و ندامت بود. “من شرمسارم،” او گفت. امروز او یکی از معدود افرادی است  که از این حقیقت سخن می گویند که دولتها چگونه دست به فریبکاری می زنند و رسانه های همدست دولتها چطور نقشی حیاتی در اشاعه و حفط این فریب بازی می کنند.  “ما یا بخشهای بی ارزش و گزینشی اخبار را در اختیار [به روزنامه نگاران] می گذاشتیم،” او گفت، “یا به آنها اجازه ی ورود نمی دادیم.”

در 25 سپتامبر، در سر مقاله ی گاردین خوانده شد: “رودررو با دهشت داهش ما باید دست به عمل بزنیم.” این “باید دست به عمل زدن” شبحی است که باز از گور خود برخاسته است،  هشداری از سرکوب حافظه ی مطلع، درسهای آموخته شده از پشیمانی ها و شرمساری ها. نویسنده ی مقاله پیتر هین بود، وزیر سابق امور خارجه و مسئول در باره ی عراق در دوره ی بلر در سال 1998 وقتی دنیس هالیدی گستردگی رنج و مدلت موجود در عراق را که دولت بلر در آن مسئولیت مستقیم داشت فاش ساخت، هین در یک نشست خبری شبانه ی بی بی سی اور را “مدافع صدام” نامید. در سال 2003 هین از تجاوز نظامی بلر به عراق  مصیبت زده که بر اساس دروغ هایی مسلم صورت گرفت حمایت کرد. بعد از آن در یک کنفرانس حزب کارگر او تجاوز نظامی را “موضوعی حاشیه ای” نامید و بی اهمیت شمرد.

حالا هین برای آنها که در عراق و سوریه “با خطر نسل کشی روبرو هستند” درخواست “بمباران هوایی، پهباد، ابزار و آلات نظامی و حمایت های دیگر” را دارد.  این همه “ضرورت یک راه حل سیاسی” را تشدید خواهد کرد. اوباما که همانطور که انچه را “محدودیت” برای بمباران و حملات پهبادها می نامد بر می دارد، درست همین روش را مد نظر دارد. معنای این همه این است که موشکها و بمبهای 500 پوندی خانه های مردم روستانشین را هدف قرار خواهند داد، همانطور که بدون هیچ محدودیتی در یمن، پاکستان، افغانستان و سومالی –مانند انچه د رکامبوج، ویتنام و لائوس انجام دادند- هدف قرار می دهند.  در 23 سپتامبر یک موشک کروز تاماهاک روستایی در نزدیکی استان اِدلِب در سوریه را هدف قرار داد و یک دو جین غیر نظامی شامل زنان و کودکان را به قتل رساند. مردمی که هیچیک پرچم سیاهی [متعلق به داعش] را برنیفراشته بود.

در همان روز که مقاله ی هین منتشر شد, دنیس هالیدی و هانس فون اسپونک که به طور اتفاقی در لندن بودند, به دیدار من آمدند. آنها نه از دورویی کشنده ی یک سیاستمدار, بلکه از غیاب مستمر  غیر قابل توجیه دیپلماسی هوشمندانه در حین مذاکرات برای برای رسیدن به شکلی از آتش بس موقت شوکه شده بودند. در سرتاسر جهان, از ایرلند شمالی تا تا نپال, کسانی که یکدیگر را تروریست و مرتد قلمداد می کرده اند, حول یک میز با یکدیگر به مذاکره نشسته اند. اکنون, چرا  در عراق و سوریه نمی شود این انتظار را داشت؟

همچون ایبولا که از غرب آفریقا نشات گرفته است, یک باکتری به نام “جنگ دایمی” اقیانوس اطلس را در می نوردد. لرد ریچاردز, که تا چندی پیش ریاست ارتش بریتانیا را بر عهده داشت, در حال حاضر, درخواست اعزام  “سربازان نیروی زمینی” رادارد. نوعی زیاده گویی پوچ و  تقریباً  بیمارگونه ی در  کامرون, اوباما و “ائتلاف آنها که اراده می کنند”- بالاخص, تونی ابوت مرموز و پرخاش جوی استرالیا-  دیده می شود – وقتی که باز برای همان منطقه ای که خون های  ریخته شده از ماجراجوییهای  پیشین شان هنوز خشک نشده است؛ نسخه ی اعمال خشونت بیشتر از ارتفاع سی هزارپایی  می پیچند.  آنان تا کنون هرگز بمبارانی را به چشم خود ندیده اند و آشکارا  آنقدر به آن دلبسته اند که باز مایلند آن را برای سرنگون کردن تنها متحد بالقوه شان یعنی سوریه به کار گیرند. این,  همانطور که در گزارش اطلاعات امنیتی انگلیسی-آمریکایی فاش شده است، چیز جدیدی نیست:

« در راستای تسهیل عملکرد نیروهای آزادی خواه… لازم است طی اقدامات ویژه در سوریه، افراد کلیدی بخصوصی حذف شوند و نا آرامی های داخلی آغاز گردد. سیا آماده است, و اس.آی.اس (ام.آی.سیکس) خواهد کوشید تا از طریق برقراری ارتباط با افراد…و  گسترش هراس تا حد لازم  … در داخل سوریه عملیات خرابکاری جزئی و حملات ضربتی به راه اندازند. …تصادمات سرحدی و مرزی [مرحله به مرحله] پیش زمینه  را برای مداخله فراهم خواهند کرد …سیا و اس.آی.اس می بایست از قابلیت های هر دو حوزه ی روانشناختی و عملیاتی برای تقویت تنش بهره برداری کنند

متن بالا در سال 1975 نوشته شده؛ هر چند می شود گفت که همین دیروز نوشته شده است. در جهان سلطه  اساساً هیچ چیز تغییر نمی کند. سال گذشته, وزیر امور خارجه پیشین فرانسه, رونالد دوماس, افشا کرد که «دو سال پیش از بهار عربی» در لندن به او گفته شده بود که جنگی در سوریه برنامه ریزی شده است. وی طی مصاحبه ای با کانال تلویزیونی فرانسه (LPC) گفت, «می خواهم به شما چیزی بگویم», «من برای رسیدگی به موضوع دیگری  دو سال پیش از بروز خشونت در سوریه در لندن بودم. با مقامات ارشد بریتانیایی دیداری داشتم و آنها نزد من اعتراف کردند که در سوریه در حال اقداماتی بودند… بریتانیا در حال سازماندهی یورش شورشیان به سوریه بود. آنان حتی از من خواستند که اگر تمایل دارم با آنها همکاری کنم, به رغم آنکه من دیگر وزیر امور خارجه نبودم…این عملیات به سالها قبل باز می گردد. از قبل تدارک دیده شده، منعقد  شده  و برنامه ریزی شده بود

یگانه دشمنان واقعی داعش, به عنوان اهریمنان [تهدید کننده] غرب رسمیت یافته اند- سوریه, ایران و حزب الله. ترکیه اما مانع اصلی است؛ “همپیمان” و یکی از اعضای ناتو, که همراه با سیا, ام.آی.سیکس و حکومت های قرون وسطایی خلیج برای ارسال کمک ها به “شورشیان” سوری, شامل آنان که حالا خود را داعش می نامند ؛ در نقشه های شومشان دست به توطئه زده است. حمایت از ترکیه که با سرنگون ساختن حکومت اسد در پی تحقق هدف جاه طلبانه ی پر سابقه اش در گسترش سلطه خود در منطقه است, به جنگی عظیم به مفهوم واقعی کلمه و قطعه قطعه شدن دهشت انگیز یکی از کشورهای خاور میانه منجر خواهد شد که از  متنوع ترین بافت قومی برخوردار است.

اعلام آتش بس- هر چند دستیابی به آن دشوار است- یگانه راه برای برون رفت از این هزارتوی سرسام آور سلطه جویی است, و بدون آن این گردن زدن ها ادامه خواهند داشت. هرچند طرح اینکه مذاکرات صادقانه با سوریه را باید “از نظر اخلاقی مورد سوال” دانست؛ (توسط گاردین) نشان می دهد که پیش فرض های برتری اخلاقی میان کسانی که از جنایتکاری مانند  [تونی] بلر حمایت کردندبه شکل خطرناکی همچنان ادامه دارند.

همراه با آتش بس, توقف فوری ارسال هرگونه محموله های حاوی الات جنگی به اسرائیل باید در دستور کار قرار گیرد و دولت فلسطین باید به رسمیت شناخته شود. مساله ی فلسطین, چرکین ترین زخمِ باز منطقه ؛ و تکراری ترین توجیه برای اوج گیری افراطی گری اسلامی است. اسامه بن لادن این مساله را روشن ساخت. فلسطین همچنین نوید بخش امید است. عدالت را در حق فلسطینییان  روا دراید و آنوقت می توانید جهان پیرامون آنان را دگرگون کنید.

بیش از 40 سال پیش, بمباران کامبوج از سوی نیکسون-کیسینجر, چنان سیلی از رنج به سوی این کشور روانه ساخت که این کشور هنوز از آن بهبود نیافته است. جنایات بلر-بوش در عراق نیز همینطور هستند. آخرین جلد زندگی نامه ی متشکر از خودِ کیسینجر درست سر موقع  و با عنوانی هجو آمیز انتشار یافت: “نظم جهانی”. در یک مقاله ی تحلیلی تملق گویانه, کیسینجر به عنوان یک “شاه کلید یک نظم جهانی که برای ربع قرن پابرجا ماند” توصیف می شود. این را به مردمان کامبوج, ویتنام, لائوس, شیلی, تیمور شرقی و  دیگر قربانیان “هنر سیاستمداری” او بگویید. فقط وقتی که “ما” این جنایتکاران جنگی را [اینجا و] در میان خودمان شناسایی کنیم, این خون خشک خواهد شد.

 

پی نوشت:

1 – Operation Menu:

نام عملیاتی یود که در آن « نیروی هوایی ایالات متحد از 18 مارس 1969 تا 26 ماه مه 1969 لائوس و مناطق شرقی کامبوج را بمباران کرد

سرچشمه : تارنگاشت طبقه

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: