نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-02-03

نویدنو  14/11/1393 

 

 

 

پیش در آمد : من متن های بسیاری را در باره آوارگی وزخم دیرین آواره های فلسطینی خوانده ام . نوشتارهایی را هم در این رابطه به فارسی بر گردانده ام .اما این نوشته طور عجیبی مرا منقلب کرد . علت منطقی آن را هنوز هم نمی دانم ، اما در تمام مدت برگرداندن متن بغض تلخی گلویم را می فشرد ودر آخر گلوله های اشکی شد که چهره ام را نمناک کرد . از این رو این متن را به تمام مادران آواره همه جای جهان تقدیم می کنم .

هاتف رحمانی

 

 

از یک آوارگی  به آوارگی دیگر

سوریه عزیز

رمزی بارود – برگردان : هاتف رحمانی

وقتی که کلمه "مهاجر " ادامی شود ، به مادرم فکر می کنم . زمانی که میلشیای صهیونیست حمله سامانه مند خود ، و " پاکسازی" مردم عرب فلسطینی را از فلسطین تاریخی در سال 1948 آغاز کردند ، او همراه با خانواده اش ، از روستای بیت داراس سابقا صلح آمیز اخراج شد .

ظریفه آن زمان 6 ساله بود . پدر او در یک اردوگاه آوارگان در چادری فراهم شده از سوی کواکر ها اندکی پس از جدایی از سرزمین خود در گذشت . او( مادرم) برای بقا قراضه اهن جمع آوری می کرد .

مریم مادر بزرگ من می توانست به " منطقه مرگ " که مرز بندی شده بود و کشور جدید التاسیس اسرائیل را ازاآردوگاه های اوارگان غزه جدا می کرد برای جمع اوری انجیر و پرتقال برود . او هر روز با مرگ رو در رو می شد . همه بچه های او آواره بودند و در شتات –دیاس پورا – زندگی می کردند . 

مادرم تا 42 سالگی زنده ماند . زندگی او به صورت مهیبی دشوار بود . با یک آواره ، پدر من ، ازدواج کرد و همراه هم 7 آواره به این دنیا اوردند – برادر ها و خواهر های من وخودم . یکی در کودکی  مرد ، چون در کلینیک اردوگاه دارویی نبود .

مهم نیست که ما کجاییم . از نظر زمان ومکان ، ما شناسنامه آوارگی ، ملیت تعریف نشده ، وضعیت فوق العاده،  بار والدین ، اندوه اجدادمان را به دوش می کشیم  .

در حقیقت ، ما نامی برای آن داریم . نام آن "رنج" است ، خصوصیتی  که میلیون ها آواره فلسطینی را در سراسر جهان متحد می کند . بر مردم آواره ما اکنون نسل دوم ، سوم یا حتی چهارم آواره ها مسلط شده اند ، به نظر می رسد که "رنج " ما همان چیزی است که ما را مشترک نگه می دارد . جغرافیای ما ، زبان ما ، تابعیت سیاسی ما ، فرهنگ های ما ممکن است تفاوت داشته باشد ، اما سرانجام همه ما گرد تجربه دردناکی که در طی نسل ها تجربه کرده ایم به یک دیگر می رسیم .   

مادرم عادت داشت بگوید – اشک ها همیشه به ما فلسطینی ها نزدیکند ( اشکمان در مشکمان است ) . اما آمادگی ما برای اشک ریختن نشانه ضعف نیست ، خیلی از آن دور است . به این دلیل است که در تمام سال ها برای درونی کردن تبعید خود ، و چند شاخگی آن ، همراه با تبعید های هر کس دیگرتلاش کردیم . بار عاطفی هنوز بسیار بزرگ است .

ما به طریقی بر رنج غیر قابل تحمل نقاب می زنیم ، اما رنج همیشه به سطح نزدیک است . اگر ما آهنگی را از مارسل خلیفه یا شیخ امام ، یا شعر های اندکی از محمود درویش بشنویم ، زخم از همیشه تازه تر می شود . 

بسیاری از ما دیگر در چادر زندگی نمی کنیم ، اما هر روز وضعیت آوارگی ما با اشغال اسرائیل ، با محاصره غزه ، و فلسطینی های تبعید داخلی شده در اسرائیل ، با جنگ عراق و تبعید دوباره فلسطینی های تبعید شده به آن جا ، با شرایط زندگی قابل تبعید آواره های فلسطینی در لبنان ، و سراسر خاورمیانه به ما گوش زد می شود . 

اما سوریه سال ها بزرگترین رنج ما بوده است . قطع نظر از این واقعیت که بخش اعظم نیم میلیون آواره فلسطینی سوریه در معرض رانده شدن دوباره ، زندگی در اندوه تبعید و شکست دوباره ، سه باره و حتی چهار باره هستند. نه میلیون آواره سوری اکنون نسخه تراژدی فلسطینی ، ترسیم دوره گذشته فاجعه نکبت  1948هستند .  

ملاحظه فقر آواره های سوری شبیه باز پیچی گذشته ، با تمام جزئیات ترسناک آن است . و مشاهده غوغای کشورهای عربی برای کمک به آواره ها با کلمه های فراخ و اقدام اندک این احساس را ایجاد می کند که ما انگارتمام خیانت عربی را دو باره زندگی می کنیم . 

من شاهد مرگ پدر و مادر بزرگم بودم ، که با مرگ والدینم و والدین بسیاری از همسال های من دنبال شد .همه ان ها آواره مردند ، با حمل همان وضعیت و همان یاس از بازگشت . بیشترین چیزی که آن ها از "جامعه جهانی" دریافت کردند اندکی کیسه برنج و روغن نباتی ارزان بود . و البته چادرهای بیشمار .

در طول زمان وضعیت آوارگی ما از همان آغاز "مشکلی" را به بخش جدایی ناپذیر هویت ما انتقال داد . آواره بودن در این مرحله به معنی اصرار بر حق بازگشت برای آواره های فلسطینی است همان طور که در قوانین بین المللی آمده است و آن وضعیت دیگر صرفا ارجاعی به تبعید فیزیکی نیست بلکه ارجاعی به یک وضعیت سیاسی ، حتی یک هویت ملی است .

انشعاب سیاسی ممکن است ، بارها بر جامعه فلسطینی مسلط شود ، اما ما همیشه با آن واقعیت که به دلیل مشترکی: برگشت به خانه آواره هستیم متحد خواهیم ماند . در حالی که برای فلسطینی های یرموک در نزدیکی دمشق ، آواره بودن موضوع مرگ وزندگی است – اغلب به خاطرگرسنگی- برای بزرگترین جمع فلسطینی ، معنی کلمه بسیار پر بحث تر شده است : آوارگی برای همیشه روی پوست ما نقش شده بود .  

اما از راه نصیحت به آواره های جدید سوری ، با ملاحظه آن که ما هنوز داریم خودمان را از وضعیتی که هرگز فکر آن را نمی کردیم ازاد می کنیم ، چه می توان گفت؟

تنها می توان یک یادآوری و چند هشدار داد : 

یک ، ممکن است تبعید شما به زودی پایان پذیرد . ممکن است هرگز در رنج تبعید به اندازه ای که آن را به عنوان بخشی از هویت خود احساس کنید زندگی نکنید ، و آن را از نسلی به نسل دیگر منتقل نکنید . ممکن است نوعی احساس درد یا گذراندن کابوس باشد ، اما هرگز واقعیت فراگیر هر روزه نباشد .

دو ، باید برای بد تر از این هم آمادگی داشته باشید. والدین بزرگ من ملحفه های نو خود را قبل از فرار به اردوگاه اواره ها جای گذاشتند چون می ترسیدند از خاک سفر خراب شوند . متاسفانه اردوگاه تبدیل به خانه شد ، وآن ملحفه ها مانند باقی مانده دارایی فلسطین ضبط شدند . لطفا امید وار اما واقع بین باشید.

سه ، وقتی که "جامعه جهانی" وعده می دهد باور نکنید . آن ها هرگز نجات نمی دهند ، واگر چنین کنند ، همیشه برای انگیزه های بعدی است که ممکن است آسیب بیشتری از خوبی بیاورد . در حقیقت ، خود عبارت ( جامعه جهانی) فریبنده است ، بیشتر برای ارجاع به کشورهای غربی به کار می رود که شما را مانند ما به اشتباه می اندازد .

چهار، به رژیم های عربی اعتماد نکنید . دروغ می گویند . درد شما را احساس نمی کنند . نه خواهش شما را می شنوند نه به آن اعتنا می کنند. آن ها برای ویرانی کشورهای شما حجم عظیمی سرمایه گذاری کرده اند ، و در فک رهن گناهان خود بسیار حقیرند . اما آن ها از هر فرصتی برای یادآوری فضیلت های خود به شما استفاده خواهند کرد . در واقع ، قربانی شدن شما به سکوی پرتاب آن ها تبدیل می شود . آن ها به هزینه شما پیشرفت می کنند ، از این رو روی بدبختی بیشتر شما سرمایه گذاری خواهند کرد . 

پنج ، شرافت خود را حفظ کنید . میدانم حفظ غرور زمانی که در خیابان بی حاصلی پوشیده از کارتن خواب ها می خوابید هر گز آسان نیست . یک مادر می تواند هر گونه که بتواند برای گذران امن کودکانش کمک کند . مهم نیست ، هر گزنبایدبه گرگ هایی که در هر کناره ای برای بهره برداری از تنگدستی شما منتظرند اجازه دهید . هر گز نباید به امیر ، یا فرزندان او ، یا برخی تاجرهای ثروتمند یا بت های محبوب اجازه دهید از شما بعنوان مدل عکاسی استفاده کنند. هر گز زانو نزنید . هر گز دستی را نبوسید. هرگز به کسی که با بهره برداری از درد شما احساس رضایت  می کند تسلیم نشوید . 

شش ، متحد بمانید . زمانی که کسی آواره است در اتحاد قدرت وجود دارد . اجازه ندهید ستیزه های سیاسی شما را از مبارزه بزرگ تردم دست : بقا تا روز بازگشت به خانه و اراده شما منحرف نماید . 

هفت ، سوریه را دوست بدارید . تمدنی بی نظیر به شما تعلق دارد . تاریخ شما سرشاراز پیروزی هایی است که در نهایت ساخته دست خود شما بودند . حتی اگر باید به سرزمین های دور بروید ، سوریه را در قلب خود نگهدارید . این هم خواهد گذشت ، و سوریه درخشش  دوباره خود را با پیروزی بر بی خردها باز خواهد یافت . تنها غرور مردمی سوریه را نجات خواهد داد . این اندیشه ای آرزومندانه نیست . تاریخ است .  

آواره سوری عزیز ، ازروزی که خلع ید از خلق ما آغاز شد  66 سال گذشته است . ما هنوز باید باز گردیم ، لطفا به یاد داشته باش که چادر فقط یک چادر است ، و تند باد های سرد اما طوفان گذرنده اند . 

تا زمانی که شما به وطن به سوریه بازگردید ، اجازه ندهیدکسی آواره شود ، چون خود تان بسیار بسیار زیاد هستید .

 

رمزی بارود ستون نویس بین المللی ، مشاور رسانه ، و نویسنده کتاب های بسیار وبنیانگدار فلسطین کرونیکل است . او در حال حاضر در حال تکمیل مطالعات دکترا در دانشگاه اکستر است . آخرین کتاب او "پدرم رزمنده آزادی بود : داستان ناگفته غزه " از انتشارات پولوترپرس لندن است .

سرچشمه : کانتر پانچ

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: