با سپاس از رفقایی که کار باز تایپ این
نوشتار را بعهده داشتند .
نویدنو
درباره روش
تاکتیکی حزب توده ایران
منوچهر بهزادی
گاه
و بیگاه برخی ها این سئوال را در برابر حزب توده ایران مطرح می کنند : «
چرا فلان شعار که در فلان موقع داده می شد ، حالا داده نمی شود ویا حتی با
شعار ی متفاوت با شعار قبلی مطرح است ؟ چرا حالا شعاری دیده می شود که در
گذشته مطرح نبوده است ویا لااقل به این شکل مطرح نبوده است ؟ »
در این اواخر ، با طرح شعار " سرنگونی رژیم ضد ملی و ضددموکراتیک موجود "
از طرف حزب ما مسئله ی تغییر شعارها ، علت و چگونگی تغییر آن ها حادتر شده
است . به نظر برخی ها طرح این شعار به معنی " تغییر اساسی " در سیاست حزب
توده ایران نسبت به رژیم کنونی است . و برخی ها که دارای پیش داوری نسبت به
حزب توده ایران هستند ، طبق سنت خود این " تغییر اساسی " را به عوامل
گوناگون ذهنی نسبت می دهند و یا باز هم " اشتباه " جدیدی در سیاست حزب توده
ایران در " گذشته " کشف می کنند .
از قضاوت های مبتنی بر پیش داوری که بگذریم ، به نظر ما طرح کنندگان چنین
سئوالاتی از یک طرف دچار اشتباه تئوریک اند و از طرف دیگر سیاست تاکتیکی
حزب توده ایران را به درستی درک نمی کنند ، به سخن دیگر برای این افراد
مسئله ی خط مشی استراتژیک و به ویژه تاکتیک حزب طبقه ی کارگر وحدت و اختلاف
دیالکتیک آن دو به درستی روشن نیست و انطباق این استراتژی و به ویژه تاکتیک
هم بر سیاست حزب توده ایران به درستی صورت نمی گیرد . به همین جهت ما برای
روشن ساختن این مسئله نخست استراتژی و تاکتیک حزب طبقه ی کارگر را از نظر
تئوریک و سپس بر این اساس استراتژی و به ویژه سیاست تاکتیکی حزب توده ایران
را مورد بررسی قرار می دهیم .
هدف ها و شیوه ها
در ارتباط با استراتژی و تاکتیک ، نخست روشن ساختن برخی مفاهیم ضرور است ،
چون مبهم بودن و مخلوط شدن آن ها به نتیجه گیری های نادرست می انجامد :
اول این که مفهوم هدف ، شعار و وظیفه
استراتژیک ویا تاکتیکی از لحاظ مضمون یکی است یعنی هرسه مفهوم نیل به خواست
معین و تحقق خواست معینی را می رساند .
دوم این که شیوه های تاکتیکی راه نیل به هدف ، شکل تحقق شعار و چگونگی سیر
به سوی انجام وظیفه ی استراتژیک و تاکتیکی را مشخص می سازند . به عنوان
مثال : مهم ترین هدف ، شعار و وظیفه ی تاکتیکی ما برچیدن بساط رژیم
استبدادی موجود است ، ولی راه نیل به این هدف ، شکل تحقق این شعار و چگونگی
انجام این وظیفه به کلی متنوع است و انواع اشکال مسالمت آمیز و غیر مسالمت
امیز را در برمی گیرد ، اگر هدف ها را با شیوه ها مخلوط سازیم و یکی را جای
دیگری بگیریم ، خطر این وجود دارد که یا هدف های استراتژیک و تاکتیکی روشن
نباشند و یا یکی از شیوه ها را مطلق کنیم .
استراتژی
استراتژی یعنی آن چنان هدف ها ، شعارها و وظایفی که با تحقق آن ها انقلاب
اجتماعی ، تحول بنیادی صورت می پذیرد و آن تضادهای اجتماعی که بر انگیزنده
ی این انقلاب اجتماعی است حل می گردد . از این تعریف نتایج زیرین حاصل می
شود :
1- استراتژی با انقلاب اجتماعی ، با تحول بنیادی اجتماعی ، یعنی با سرنگونی
حاکیت طبقه یا طبقات ارتجاعی و استقرار قدرت حاکمه ی طبقه یا طبقات انقلابی
، با تغییر نظام اقتصادی - اجتماعی کهنه واستقرار نظام اقتصادی - اجتماعی
نو پیوند مستقیم و ناگسستنی دارد .
2- استراتژی یک مرحله ی کامل انقلاب را در بر می گیرد و در تمام این مرحله
هدف ها ، شعارها و وظایف استراتژیک تغییر ناپذیر است .
3- از آن جا که تدارک مادی و معنوی انقلاب به تدریج صورت می گیرد ، واز آن
جا که تحقق انقلاب به عوامل گوناگون عینی و ذهنی ، داخلی و خارجی بستگی
دارد ، یک مرحله ی انقلاب ، و در نتیجه استراتژی ، معمولا یک دوران طولانی
را در بر گیرد .
4- طولانی بودن مرحله ی انقلاب بدان معنی است که هدف استراتژیک دور است .
شایان ذکر است که با این که محتوی و مضمون یک مرحله ی انقلاب ، و در نتیجه
هدف ها ، شعارها و وظایف استراتژیک اساسا تغییر ناپذیراست ، ولی در نتیجه ی
سیر تکامل جامعه ، همراه با تدارکات مادی و معنوی انقلاب و به علل گونانون
عینی و ذهنی ، داخلی و خارجی ، محتوی و مضمون انقلاب معین ، و در نتیجه هدف
ها ، شعارها و وظایف استراتژیک ناشی از آن ، با کیفیات نوینی غنی تر می شود
. به عنوان مثال :
از انقلاب مشروطیت ایران تاکنون ، یعنی نزدیک به 70 سال است که مرحله ی
انقلاب ایران و در نتیجه هدف های استراتژیک جنبش انقلابی ایران در واقع
اساسا تغییری نکرده است . زیرا اگر در آن موقع مهم ترین تضادهای جامعه
ی ما بین مردم و امپریالیسم و تضاد بین مردم و ارتجاع بود ، امروز هم همین
است . اگر در آن موقع این تضادها می بایست به سود کسب استقلال واقعی سیاسی
و اقتصادی ، به سود استقرار دموکراسی همه جانبه حل شود ، امروز هم چنین است
. به سخن دیگر ، از آن موقع تاکنون ، هم چنان در مرحله ی انقلاب ملی و
دموکراتیک است .
ولی اگر در آن موقع به علت رشد محدود سرمایه داری در شهر و تسلط مناسبات
فئودالی در ده ، یکی از هدف های اصلی انقلاب از بین بردن مناسبات ارباب -
رعیتی و باز کردن راه برای رشد سرمایه داری بود ، اکنون که تسلط مناسبات
فئودالی در ده از بین رفته و سرمایه داری در ایران به سرغت رشد می کند ،
یکی از هدف های اصلی انقلاب از بین بردن بقایای نظام ماقبل سرمایه داری ،
اجرای اصلاح ارضی دموکراتیک و باز کردن راه برای نیل به سوسیالیسم است .
اگر در آن موقع به علت ضعف کمی و کیفی طبقه ی کارگر ، فقدان حزب طبقه ی
کارگر و فقدان سیستم جهانی سوسیالیستی ، انقلاب به طور عمده و اساسی خصلت
بورژوائی داشت و سرکردگی انقلاب به ناچار با بورژوازی بود ، در دوران ما با
رشد روز افزون کمی و کیفی طبقه ی کار گر ، با وجود حزب طبقه ی کارگر و
تحکیم و گسترش آن ، با وجود قدرت روز افزون سیستم جهانی سوسیالیستی و تغییر
روزافزون تناسب قوا در صحنه ی جهانی به سود سوسیالیسم با وجود تحول کیفی در
مشی بورژوازی به طور عموم و غلطش آن در جهت ارتجاع و همبستگی با امپریالیسم
، انقلاب به طور عمده و اساسی خصلت دموکراتیک دارد ، دارای سمت گیری
سوسیایستی است و سرکردگی پرولتاریا در انقلاب - به شرط جمع شرایط عینی و
ذهنی - ضرور و حتمی است . به سخن دیگر انقلاب ملی و دموکراتیک ایران با
کیفیات نوینی غنی شده ، انقلاب ملی و دموکراتیک طراز نوین است و این کیفیات
نوین پیروزی قطعی و نهائی آن و تحول آتی آن را به سوی انقلاب سوسیالیستی از
امکان به واقعیت تبدیل کرده است .
تاکتیک
تاکتیک یعنی ان چنان هدف ها ، شعارها و وظایفی که در مراحل مختلف سیر
انقلاب به تدارک مادی و معنوی آن کمک کند و آن را تسریع نماید . از این
تعریف نتایج زیرین حاصل می شود :
1- تاکتیک جزء وتابعی از استراتژی است و درخدمت آن قرار دارد .
2- برخی از هدف ها ، شعارها و وظایف تاکتیکی حتی قبل از انقلاب قابل وصول و
تحقق اند .
3- هدف ها ، شعارها و وظایف تاکتیکی یا بر اثر وصول و تحقق آن ها و یا به
علت تغیر شرایط وجودی آن ها تغییر پذیرند .
4- تاکتیک دوران ها و مراحل کوچکتر و محدودتری را در یک مرحله ی انقلاب در
بر می گیرد و دارای هدف های نزدیک است .
5- شعارهای تاکتیکی از نظر اهمیت متفاوت اند . مهم ترین شعار تاکتیکی شعاری
است که تحقق آن شرط اصلی و مقدماتی برای تحقق شعار استراتژیک باشد .
به سخن دیگر تاکتیک فقط تابع یک اصل تغییر ناپذیر است ، و آن اصل ، خدمت به
استراتژی در چارچوب شرایط مشخص است . در غیر این صورت تاکتیک تابع هیچ دگمی
نیست .
استراتژی و تاکتیک
از بیان مختصات استراتژی و تاکتیک این نتیجه حاصل می شود که استراتژی و
تاکتیک دارای پیوند دیالکتیکی هستند . جدا کردن آن ها از هم ، در برابر هم
قرار دادن آن ها و مطلق کردن آن ها نادرست و زیان بخش است . انکار هدف های
تاکتیکی و مطلق کردن هدف های استراتژیک ، یعنی نفی تدارک مادی و معنوی
انقلاب . و این به سکتاریسم و ماجراجوئی می کشد . انکار هدف های استراتژیک
و مطلق کردن هدف های تاکتیکی ، یعنی نفی تحول بنیادی اجتماعی ، نفی انقلاب
اجتماعی . و این به اپورتونیسم و رفرمیسم می انجامد . فقط با راهنما قرار
دادن هدف های استراتژیک ، با مبارزه در راه هدف های تاکتیکی برای خدمت به
هدف های استراتژیک است که می توان انقلاب را از لحاظ مادی و معنوی تدارک
دید و سرانجام به پیروزی رساند .
استراتژی حزب توده ایران
استراتژی حزب توده ایران در " طرح برنامه حزب توده ایران " به شرح زیر
توصیف شده است :
« کشور ما هنوز در مرحله ی انقلاب ملی و دموکراتیک است و آن چه اکنون به
طور عمده در برابر مردم ایران مطرح است ، رهائی مردم ایران از قید سرمایه ی
غارت گر امپریالیستی و عمال آن و نیل به حاکمیت خلق و حقوق و آزادی ها ی
دموکراتیک و اجرای اصلاحات بنیادی دموکراتیک است . به دیگر سخن شرط لازم
تحقق انقلاب ایران در مرحله ی کنونی یعنی مرحله ی ملی و دموکراتیک عبارت
است از پایان دادن به حاکمیت سرمایه داران و زمین دارن بزرگ و انتقال قدرت
حاکمه از دست طبقات و قشرهای ارتجاعی به دست طبقات و قشرهای ملی و
دموکراتیک یعنی کارگران ، دهقانان ، زحمت کشان شهری که قشرمهمی از
روشنفکران و کارمندان را در بر می گیرد ، خرده بورژوازی و قشرهای مترقی و
ملی بورژوازی و محتوی آن عبارت است از کوتاه ساختن دست انحصارات
امپریالیستی از منابع طبیعی و اقتصادی کشور ، تامین استقلال کامل اقتصادی و
سیاسی ایران ، برچیدن بقایای نظامات ماقبل سرمایه داری ، دموکراتیک کردن
حیات سیاسی و اقتصادی کشور ، یعنی استقرار حکومت انقلابی ملی و دموکراتیک »
در زمینه ی استراتژی در جای دیگر در " طرح برنامه ی حزب توده ایران " گفته
می شود :
«حزب توده ایران بر آن است که مبارزه ی موثر علیه استیلای امپریالیسم و
بقایای نظام ماقبل سرمایه داری مستلزم اتخاذ آن چنان راه رشدی است که
بتواند ترقی سریع اقتصاد کشور را تامین نماید ، با استفاده از کلیه ی
امکانات عصرما به سرعت فاصله ی آن را نسبت به کشورهای پیش رفته ی جهان
جبران کند . بنا براین راه ، راه سمت گیری سوسیالیستی است که هنوز به معنای
استقرار سوسیالیسم نیست ، ولی پایه های عینی را برای عبور به سوی جامعه ی
سوسیالیستی آماده می کند »
وسرانجام در " طرح برنامه حزب توده ایران " تاکید می شود :
« سرنوشت آتی انقلاب ملی و دموکراتیک و سمت تاریخی و درجه ی پیگیری ان با
امر سرکردگی ( هژمونی ) انقلاب ارتباط نزدیک دارد . تنها سرکردگی طبقه ی
کارگر است که پیگیری انقلاب و تعمیق خصلت خلقی و شرایط اعتلاء آن را به سوی
سوسیالیسم تامین خواهد کرد . لذا حزب ما وظیفه ی خود می داند که با تمام
قوا در راه تامین سرکردگی طبقه ی کارگر در انقلاب ملی و دموکراتیک ایران
مبارزه کند » .
بدینسان حزب توده ایران با روشنی و قاطعیت مرحله ی انقلاب ایران ، محتوی
انقلاب ایران ، سمت تاریخی انقلاب ایران و شرط پیروزی ، تعمیق و تکامل
انقلاب ایران را در " طرح برنامه ی " خود بیان کرده است . این یک استراتژی
انقلابی است که از تحلیل علمی واقعیت جامعه ی ایران به دست آمده است .
سیاست تاکتیکی حزب توده ایران
استراتژی انقلابی حزب توده ایران چراغ راهنمای وی در تعیین هدف ها ، شعارها
و وظایف تاکتیکی او است . سیاست تاکتیکی حزب توده ایران از یک طرف جزء و
تابعی است از این استراتژی و در خدمت آن قرار دارد و از طرف دیگر با توجه
به خصلت هدف ها ، شعارها و وظایف تاکتیکی - که در پیش گفته شد - تعیین می
گردد. بدینسان است که حزب توده ایران در تمام زمینه های اقتصادی ، سیاسی ،
اجتماعی ، فرهنگی شعارهای تاکتیکی گوناگونی را مطرح می سازد . با تغییر
شرایط عینی و ذهنی ، داخلی و خارجی ، این شعارها را تکمیل می کند و یا
تغییر می دهد . شعارهای موجود را با محتوی و کیفیت تازه غنی می سازد ،
شعارهای نو را جانشین شعارهای کهنه می گرداند ، شعاری را که موقتا کنار
گذاشته بود ، دوباره به میان می کشد ، شعاری را که حدت نداشت به شعار مبرم
تبدیل می کند و غیره . به سخن دیگر حزب توده ایران در تعیین سیاست تاکتیکی
خود فقط تابع این اصل است که : چگونه می توان - با تحلیل مشخص شرایط مشخص -
به بهترین و آسان ترین شکل توده ها را آگاه و متشکل کرد و به مبارزه کشاند
، دشمن را افشاء کرد ، زیر ضربه گرفت و منفرد ساخت و زمینه را برای نیل به
هدف های تاکتیکی و در نتیجه هموار ساختن راه برای نیل به هدف استراتژیک
آماده کرد .
با توجه به این سیاست استراتژیک و تاکتیکی حزب توده ایران ، اینک به بررسی
یک شعار مشخص ، یعنی "سرنگونی رژیم " می پردازیم . برای پاسخ دادن به این
سئوال باید ببینیم که از شعار " سرنگونی رژیم ضدملی و ضد دموکراتیک موجود "
چه می فهمیم . حزب ما از شعار " سرنگونی رژیم " پایان دادن به حکومت مطلقه
، پایان دادن به رژیم ترور و اختناق ، پایان دادن به استبداد سلطنتی را در
نظر دارد . بر این اساس شعار سرنگونی رژیم کنونی یک شعار تاکتیکی است و در
همان حال در میان انواع شعارهای تاکتیکی حزب ما ، شعار عمده ی تاکتیکی است
. چرا ؟
مبارزه ی مردم ایران ، چه در راه هدف های گوناگون تاکتیکی و چه در راه هدف
های استراتژیک با یک مانع اساسی روبرو است ، و آن هم حکومت مطلقه و رژیم
ترور و اختناق است . نتیجه این که برای نیل به هدف های تاکتیکی و به ویژه
هدف های استراتژیک ، از بین بردن این مانع شرط اصلی و مقدماتی است . ولی
اینکه از بین رفتن حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق بلافاصله منجر به
استقرار حکومت ملی و دموکراتیک ، آن هم با سرکردگی طبقه ی کار گر ، و آغاز
اجراء وظایف استراتژیک در مرحله انقلاب ملی و دموکراتیک خواهد شد ، و یا
این که بین این دو مرحله باز هم فاصله ای خواهد بود و در این فاصله زمینه
برای استقرار حکومت ملی و دموکراتیک فراهم خواهد گردید ، قابل پیش بینی
نیست . حتی از بین رفتن حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق موجود می تواند
هنوز به معنی از بین رفتن سلطنت و استقرار جمهوری که خود ار خواست های مردم
و حزب ماست ، نباشد . بدون تردید جنبش انقلابی ایران و در نخستین صفوف آن ،
حزب توده ایران ، حزب طبقه ی کارگر ایران ، آرزو دارد و با تمام نیروی خود
تلاش می کند که از بین بردن حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق را با
استقرار حکومت ملی و دموکراتیک همراه سازد ، یعنی تحقق مهم ترین شعار
تاکتیکی را بلافاصله با تحقق شعار استراتژیک پیوند دهد . ولی ما می دانیم ،
و تجربه ی همین چند ماه گذشته در پرتقال ، یونان و حبشه بار دیگر این حقیقت
را به ثبوت رسانده است که آرزوی ما و حتی تلاش صادقانه ی ما به تنهائی برای
انقلاب و انجام تحول بنیادی جامعه کافی نیست . جمع عوامل متعدد و ضرور عینی
و ذهنی ، داخلی و خارجی لازم است تا بتوان انقلاب را تحقق بخشید و به پیوزی
رساند . در عین حال ما از این واقعیت هم آگاهیم که اگر نیروهای انقلابی
متحد شوند ، سیاست صحیح اتخاذ کنند و بر
تلاش خود برای اجرای این سیاست بیفزایند ، بدون تردید خواهند
توانست هم تحقق مهم ترین شعار تاکتیکی ، یعنی پایان دادن به استبداد سلطنتی
محمد رضا شاه و هم تحقق شعار استراتژیک ، یعنی استقرار حکومت ملی و
دوکراتیک را نزدیک و نزدیک تر سازند ، زیرا که شرایط عینی داخلی و جهانی
برای تحقق این هردو شعار بیش از پیش مساعد است و روز به روز مساعد تر هم می
شود . تجربه ی پرتقال ، یونان و حبشه در این زمینه هم گواه روشنی است .
آیا سیاست حزب توده ایران نسبت به رژیم تغییر اساسی کرده است ؟
اگر شعار " سرنگونی رژیم موجود " را به معنی پایان دادن به حکومت مطلقه ،
پایان دادن به رژیم ترور و اختناق ، پایان دادن به استبداد سلطنتی محمد رضا
شاه بفهمیم ، آن وقت این سئوال مطرح می شود که آیا حزب توده ایران با دادن
شعار " سرنگونی رژیم " در سیاست خود نسبت به رژیم تغییر اساسی داده است ؟
یعنی زمانی بوده است که حزب توده ایران اعتقاد داشته است که نباید به حکومت
مطلقه و رژیم ترور و اختناق و استبداد سلطنتی محمد رضا شاه خاتمه داد ، یا
این که به این مسئله توجه اساسی و جدی نکرده است ، یا این که پایان دادن به
حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق و استبداد سلطنتی محمدرضا شاه را شرط
اصلی و مقدماتی هرگونه تحول بنیادی در جامعه ی ما نمی دانسته است ؟ و تازه
حالا معتقد شده است که می توان و باید برای تحقق این شعار مبارزه کرد ؟
پاسخ همه ی این سئوالات به گواهی تمام اسناد منتشره از طرف حزب توده ایران
منفی است . از جمله در " طرح برنامه حزب توده ایران " در بخش " وظایف مبرم
ما در شرایط کنونی " گفته می شود که « در حال حاضر هدف مبارزه در راه
دموکراسی عبارت است از پایان دادن به حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق » .
این بدان معنی است که : اولا از لحاظ محتوی و مضمون ، تغییری در
سیاست حزب توده ایران نسبت به رژیم حاصل نشده است .
ثانیا
شعار پایان دادن به حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق یک شعار تاکتیکی است
، یعنی جزء هدف های نزدیک و وظائف مبرم است ،
ثالثا
با توجه به ماده ی دیگر " طرح برنامه " ( بخش وظائف مبرم ، ماده 11 ) مبنی
بر این که مبارزه برای قطع نفوذ امپریالیسم و برای استقلال واقعی کشور . .
. به علت پشتیبانی متقابل امپریالیسم و ارتجاع از یک دیگر . . . با سیاست
ضد دموکراتیک رژیم برخورد می کند و به همین سبب نبرد ضد امپریالیستی با
مبارزه ی توده ها ی وسیع مردم در راه دموکراسی در می آمیزد و پیوند می یابد
.
شعار پایان دادن به حکومت مطلقه و رژیم ترور و اختناق و به سخن دیگر مبارزه
در راه دموکراسی یکی از دو شرط اصلی برای هرگونه تحول بنیادی در جامعه ی
ایران تلقی شده است . ولی با این که شعار " پایان دادن به حکومت مطلقه و
رژیم ترور و اختناق " با شعار " سرنگونی رژیم " از لحاظ محتوی یکی است ، با
این همه تفاوتی بین این دو شعار وجود دارد . و این همان تغییری است که در
سیاست حزب توده ایران نسبت به رژیم حاصل شده است . این تفاوت در کجاست ؟
این تغییر در چه جهتی است ؟
تفاوت بین این دو شعار را باید در حدت محتوی یکسان هردو شعار جستجو کرد .
این حدت در محتوی به ناچار می باید در شکل نیز منعکس گردد . تغییری که پیدا
شده برای بیان این حدت در محتوی است . و اما علت بروز این حدت در محتوی
شعار ، که منجر به تغییر در شکل شعار شده است ، چیست ؟ برای پاسخ به این
سئوال نخست یاد اوری چند فاکت ضرور است :
"مردم" ارگان مرکزی حزب توده ایران ، در شماره 78، مورخ بهمن ماه 1350، در
مقاله ی " پیروزی در بنگلادش - یک رویداد مهم در سیاست جهانی - بررسی عواقب
این حادثه در کشور ما " نوشت :
« . . . از دو حال خارج نیست : یا رژیم با عناد تمام نسخه های مشکوک خود را
ادامه خواهد داد و تناقض خود را با واقعیت جهان امروز باز هم عمیق تر خواهد
کرد ، یا به طرف واقع بینی خواهد گرائید . واقعیات موجود حاکی از آن است که
روش رژیم که تعهداتی فراوان در مقابل امپریالیسم دارد ، در این جهت سیر نمی
کند . . . » .
"مردم " در شماره 84، مورخ تیرماه 1351، در مقاله " کشور ما باید به جای
ادامه ی سیاست گروه بندی نظامی - سیاسی ، سیاست صلح ، بی طرفی و امنیت جمعی
را در پیش گیرد " نوشت :
«... . واقعیت ها در نشان دادن سمتی که ایران برگزیده است تردیدی باقی نمی
گذارد . مرتجع ترین محافل هیئت حاکمه ی ایران این سمت گیری را که به زیان
مصالح کشور ما و به سود امپریالیسم است با عناد تمام دنبال می کنند . . .
هیئت حاکمه ی ایران در سر این دو راهه تاریخ بار دیگر به شهادت واقعیات به
ادامه مشی غلط گذشته تمایل نشان می دهد . به همین جهت مردم ایران باید با
مبارزه ی خود هیئت حاکمه ی ایران را به تغییر مشی وادار سازند ، مبارزه در
این سمت بیش از همیشه به ضرورت حاد روز تبدیل شده است ».
در " پیام کمیته مرکزی حزب توده ایران به سربازان وافسران ایرانی ، که برای
سرکوب جنبش آزادیبخش خلق ظفار فرستاده اند " مردم ایران و قبل از همه
سربازان و افسران ایرانی ، به علت موقعیت و امکان خاصی که دارند ، به "
برچیدن بساط رژیم استبدادی " دعوت شده اند . ( مردم شماره 104 ، دی ماه
1352) .
"مردم" در شماره 105 ، مورخ بهمن ماه 1352 ، در مقاله ی " تحلیلی از وضع
کنونی جهان " نوشت :
«. . . در کشور ما هیئت حاکمه و بر راس آن شاه ، هم در زمینه ی بحران
سرمایه داری ، هم در زمینه ی مسئله ی تشنج بین المللی ، با تمام قوا
همبستگی خود را با امپریالیسم حفظ می کند . در زمینه ی بحران ، سیاست اعلام
شده از طرف شاه در موارد متعدد ی عبارت است از کوشش برای یاری رساندن به
امپریالیسم بحران زده و حفظ و تقویت مواضع غارت گرانه ی امپریالیست ها به
زیان استقلال اقتصادی کشور ما ، به زیان ترقی و رفاه عمومی مردم . در زمینه
کاهش تشنج بین المللی ، شاه در کنار متجاوز ترین محافل نظامی و سیاسی
امپریالیستی ، سیاست تشدید مسابقه ی تسلیحاتی و مداخله ی نظامی در امور
کشورهای دیگر را با شدت بیسابقه ای دنبال می کند. . . اگر به این گرایش های
منفی ، روش تشدید فشار در داخل را نیز بیافزائیم بیش از پیش نقش نامیمونی
که رژیم در وضع کنونی بین المللی ایفا می کند روشن می گردد » .
این فاکت ها ، که فقط نمونه هائی است برای بیان سیاست حزب توده ایران نسبت
به رژیم در سه سال گذشته ، موید نکات زیرین است :
1- حزب توده ایران به موقع و به درستی دو گرایش مثبت و منفی را در صحنه ی
سیاست جهانی تشخیص داد و رژیم را در برابر انتخاب بین این دو گرایش قرار
داد . حزب ما با تشریح عواقب ناگوار گرایش منفی برای مردم ایران ، رژیم را
از تشدید گرایش منفی در سیاست خود برحذر داشت و مردم ایران را به تشدید
مبارزه بر ضد این گرایش منفی فراخواند .
2- حزب توده ایران به موقع و به درستی تشخیص داد که رژیم به علت پیوندهای
فراوانی که با امپریالیسم دارد ، نمی تواند و نمی خواهد از گرایش مثبت
پیروی کند .
3- همراه با تشدید سیاست ارتجاعی رژیم در صحنه ی جهانی ، به صورت تجاوز
نظامی به ظفار ، دخالت نظامی در بلوچستان پاکستان و در اریتره حبشه ، توطئه
بر ضد عراق ، تحریک در افغانستان ، همکاری با اسرائیل بر ضد تمام کشورهای
مترقی عربی ، قبول نقش ژاندارم امپریالیسم در خلیج فارس ، تحریکات و زد و
بندهای مخفی و آشکار بر ضد اتحاد شوروی و غیره . در صحنه ی سیاست داخلی به
صورت افزایش بی سابقه ی هزینه های تسلیحاتی ، تثبیت تسلط کنسرسیوم نفت و
ادامه و گسترش غارت گری شرکت های امپریالیستی نفت ، تشدید فشار اقتصادی بر
زحمت کشان ، تشدید رژیم ترور و اختناق و غیره . حزب توده ایران نیز مبارزه
ی خود را بر ضد رژیم تشدید کرد تا زمانی که مسئله " پایان دادن به حکومت
مطلقه و رژیم ترور و اختناق " به صورت حاد آن ، یعنی با شعار " سرنگونی
رژیم " مطرح شد .
4- افزایش و تعمیق نارضائی مردم و تشدید مبارزه ی خود به خودی و آگاهانه ی
آن ها بر ضد رژیم ، که خود نتیجه و بازتابی از واقعیت فوق بود ، عامل و
انگیزه ی دیگری برای حزب توده ایران در طرح شعار " سرنگونی رژیم " بود .
همه ی نکات فوق ضمنا موید این حقیقت است که سیاست حزب توده ایران بر
پایه ی تحلیل عینی واقعیت بر اساس تحلیل مشخص شرایط مشخص تنظیم می شود
، که حزب توده ایران در تعیین سیاست خود همواره منافع و مصالح آنی و آتی
خلق را چراغ راهنمای خود قرار داده و می دهد . این امر پایه ی تعیین سیاست
حزب ما در گذشته بوده و در آینده نیز خواهد بود . حزب شعارهای خود را نه به
قصد عوام فریبی و کسب وجهه ی ارزان ، بلکه بر اساس مصالح واقعی تکامل
انقلاب معین کرده و معین خواهد کرد و در این زمینه از اتخاذ هرگونه تصمیم و
تغییر تازه ، هرگاه چنین عملی ضرور گردد ، خودداری نخواهد ورزید .
شایان ذکر است که کسانی مدعی اند که شعار " سرنگونی رژیم " همیشه درست بوده
و این حزب توده ایران است که در گذشته اشتباه می کرده و حالا متوجه اشتباه
خود شده است . به نظر ما ، برعکس خود این مدعیان هستند که اشتباه کرده اند
و می کنند و اشتباه آن ها قبل از هرچیز ناشی از برخورد ذهنی به واقعیت عینی
است . آن ها تمایلات و آرزوهای خود را به جای واقعیت می گذارند و آن وقت
این " واقعیت " را پایه ی تنظیم سیاست خود قرار می دهند . چنین برخوردی به
ناچار گاه به انحراف سکتاریستی و چپ گرایانه و گاه به انحراف اپورتونیستی و
رفرمیستی منجر می شود ، چنان که شده است . در این میان وضع مائوئیست های
ایرانی از همه رقت انگیز تر و در عین حال نفرت انگیز تر است . این خائنان
به جنبش انقلابی ایران در زمانی که به علت فقدان شرایط عینی و ذهنی ، شعار
" سرنگونی رژیم " حاد نبود ، با طرح این شعار چپ نمائی می کردند و بدین
وسیله می کوشیدند هم چهره ی خیانت کار خود را بپوشانند و هم جنبش ، یا
لااقل بخشی از آن را گمراه سازند و به کوره راه بکشانند ، و اینک که شرایط
آماده می شود و در نتیجه این شعار حاد می گردد ، مستقیم و غیر مستقیم به
مخالفت با این شعار و به دفاع پنهان و آشکار از رژیم پرداخته اند . آری ،
اپورتونیسم چپ همیشه و سرانجام به اپورتونیسم راست می انجامد . از این
سرنوشت گریزی نیست .
در دنیای بغرنج ما ، اتخاذ سیاست درست در هرلحظه کار آسانی نیست . اصولیت ،
استواری پیگیری و هوشیاری انقلابی همراه با واقع بینی ، نرمش ، تحرک و
ابتکار لازم است تا بتوان این سیاست را در هر لحظه یافت و توده ها را برای
تحقق آن به مبارزه کشاند .
حزب توده ایران تمام امکانات را ، از ایدئولوژی علمی و انقلابی مارکسیسم -
لنینیسم و وفاداری به انترناسیونالیسم پرولتری تا پیوند و وفاداری به خلق
ها و طبقه ی کارگر میهن ما و تجربه ی غنی انقلابی خود را در اختیار دارد تا
بتواند این خصوصیات را در اتخاذ سیاست خود داشته باشد ، تا بتواند این
سیاست را اتخاذ کند .
انفراد بیش از پیش رژیم و مخالفان رنگارنگ جنبش انقلابی ایران و قبل از همه
وبیش از همه مائوئیست ها ، و گسترش روزافزون نفوذ حزب توده ایران ، حزب
طبقه ی کارگرایران ، موید این واقعیت است که حزب توده ایران توانسته است به
مردم ایران ، به طبقه ی کارگر ایران ، به جنبش انقلابی ایران چنین سیاست
درستی را عرضه کند . وظیفه ی تمام مبارزان انقلابی است که متحد ، استوار و
پیگیر و بی اعتنا به زندان و گلوله ی دشمن و تفتین واتهام مخالفان ، برای
تحقق سیاست انقلابی حزب توده ایران مبارزه کنند ، زیرا تنها چنین مبارزه
ضامن سرنگونی رژیم و پیروزی مردم ایران است .
منبع : دنیا ، نشریه سیاسی وتئوریک کمیته مرکزی حزب توده ایران شماره 5
آبان 1353
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست