نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-01-23

نویدنو  02/11/1393 

 

 توضیح نوید نو : این مجموعه با همت وتلاش بی وقفه رفقای جوانی فراهم شده است که برای به موقع رساندن مطالب در هنگام باز نگاشت آن ها از ساعت های استراحت وآسایش خود مایه گذاشتند . بی چشم داشت وبعنوان وظیفه ای انقلابی کارکردند . جا دارد سپاس صمیمانه خودرا تقدیم این رفقای عزیز کرده واز تلاش گرانقدرشان یاد کنیم . رفقا دست مریزاد وخسته نباشید .

ویژه نامه مسئله ملی

مسئله ملی در ادبیات حزب توده ایران

سخنی چند در پیرامون مسئله ملی

ابوالحسن رحمانی

 

دوست داری وطن ، کوشش در راه حفظ استقلال وتمامیت ارضی آن ، همت گماری به آبادی و تکثیر تولید مادی و معنوی آن وبدین منظور فداکاری بخاطر تنظیم عادلانه ی روابط اجتماعی وملی در داخل کشور وظیفه ی میهنی و وجدانی هر ایرانی در جهان امروزی است . امروز که هیولای امپریالیستی ودر راس آن امپریالیسم آمریکا هنوز با تمام سوابق خونین و ننگین آن برپاست ، در تلاش غارت دارائی و دسترنج ملل جهان است و هم چنان خطر جنگ امحائی جهانی رابار داراست عموم میهن پرستان و کلیه ی عناصر مترقی باید با چشم باز ، حواس جمع وآمادگی همه جانبه مراقب دسایس و افسونگری ها و خیانت و وحشی گری های آن باشند .

وطن ما ایران از دیر باز دیگ طمع جهان گیران آن سوی دریاها را به جوش آورده و خود از آتش سوزان سیاست های امپریالیستی داغ های زیادی بر دل گرفته است . در مبارزه علیه امپریالیسم و عمال ایرانی آن همه ی خلق های ایران _ چه فارس ، چه آذربایجانی ، چه کرد چه ترکمن و غیره همه یک دل و یک زبان بوده ، در یک سوی سنگر دوش به دوش هم جنگیده ، تلخی ناکامی ولذت پیروزی را در یک جا با هم چشیده اند . ما ایرانیان صرف نظر از این که به کدام خلق و ملت درون کشور متعلق باشیم میهن مشترک ، هدف مشترک ، منافع مشترک و دشمن مشترک داریم . اگر اکثریت مردم ایران به زبان فارسی و میلیون ها ایرانی به زبان آذربایجانی ، کردی ویا زبان دیگر سخن می گویند . وهر یک از آن ها آداب و عادات خاصی دارند وغیره ، مطلبی است که ربطی به وطن دوستی ومقابله با خصم ندارد . این واقعیت قابل اتکاء نیست که میهن ما ایران میهن عموم ایرانیان صرف نظر از فارس زبان وآذربایجانی زبان وکرد و غیره است . همه ی ما ، همه ی این خلق ها با هم برادریم وباید برادروار ، به اتفاق ویگانگی ، با حقوق برابر و مهر متقابل در میهن واحد زندگی کنیم و آن را به ترقی و تعالی ببریم ، ثروت آن را از دست برد امپریالیست ها در امان بداریم و میهنی آباد و آزاد داشته باشیم .

در اینجا به مطلبی باید توجه داشت و آن این است که ارتجاع ایران در پیوند با امپریالیسم جهانی از برادری و برابری خلق های ایران به شدت متوحش است و آن را یکی از خطرات عمده سیادت و حکومت خود می شمارد . ارتجاع ایران در تمام تبلیغات خود می کوشد وانمود سازد که تنها اعتراف به وجود ملل در درون میهن ما با تمامیت ارضی کشور در تضاد قرار می گیرد وقبول این نکته کافی است که ایران را درهم بریزد واز هم متلاشی سازد ! بنابر این هرکسی که خواهان تمامیت ایران است باید از قبول موجودیت ملل برادر در داخل کشور بگریزد . واین واقعیت را ندیده بگیرد . براین پایه ، نماینده ی هر یک از این خلق ها را که به زبان مادری خود سخن بگوید ویا نوشته ای بزبان مادری خود بنگارد ، شعری بسراید ، داستانی نقل کند باید * تجزیه طلب * ، * عامل اجنبی * و * مخالف تمامیت کشور * خواند و سرش را حواله بر سر دار کرد .

حزب توده ایران که حزب طراز نوین طبقه ی کارگرایران و مدافع منافع عموم زحمت کشان و کلیه خلق های ایران است بنا بر جهان بینی علمی مارکسیستی خود واقعیت را در همه ی اشکال آن قبول دارد و ازآن نمی هراسد . حزب توده ایران واقعیت را در سیر تاریخی آن ، در مبارزه بین عناصر قهقرائی و مترقی ، در تضاد کهنه و نو ، در رشد نوشکفته و جوان وفرسایش و زوال پیر و فرتوت بررسی می کند . آینده را می بیند به یاری نوخاسته ی امید بخش بر می خیزد ، از آن جانب داری می کند . حزب توده ایران در برنامه ی خود تصریح کرده است که وطن ما ایران کشوری است کثیرالمله . ملل ایران با هم پیوند دیرین برادری و همه گونه معاضدت و همکاری در ایجاد و پیشبرد فرهنگ ، در گزینش بهترین راه تولید نعم مادی و مبارزه باخصم و دفاع از میهن دارند و یگانه راه ادامه ی این دوستی و یگانگی ، احترام و دلبستگی متقابل است . احترام به شخصیت ملی و حقوق خلق های ایران را در تضاد با تمامیت ارضی ارضی و استقلال کشور قرار دادن خود نشانه ی گمراهی ، تحریف حقیقت و خیانت به اتحاد و یگانگی خلق ها و وحدت و یکپارچگی کشور است .

به ببینیم وضعیت در کشورهای دیگر چگونه است ؟

مثلا کانادا را در نظر بگیریم . همه می دانند که در این کشور واحد به طور عمده دو خلق انگلیسی و فرانسوی زندگی می کنند . در این کشور تا این اواخر انگلیسی ها سعی داشتند زبان انگلیسی را به زور به فرانسوی ها تحمیل کنند . این سعی بی حاصل بود . اکنون سرزمین * کبک * در کانادا به زبان فرانسه اداره می شود ، مطبوعات و مدارس فرانسه زبان است . در این سرزمین فرهنگ فرانسوی بلامانع رشد می کند . اخیرا دانشگاهی هم که تمام دروس آن به زبا ن فرانسه تدریس می شود در * کبک * تاسیس یافته است . بدین ترتیب مردم فرانسوی اصل با هم میهنان انگلیسی اصل خود در کانادا در مهر و وفا زندگی می کنند .  واز میهن مشترک و منافع مشترک خود از هر باره دفاع می کنند .  در سوئیس افراد سه خلق فرانسوی ، آلمانی و ایتالیائی زندگی می کنند .هیچکدام از آن ها منکر وجود دیگری نیستند و حقوق ملی آن یکی را پایمال نمی کنند . همه به زبان خود مطبوعات و فرهنگ دارند و مسائل داخلی کشور را با در نظر گرفتن این ویژگی ها حل می کنند . از این طرز تفکر و شیوه ی عمل آن ها نه آسمان به زمین آمده ، نه تمامیت ارضی سوئیس خدشه دار شده ، نه استقلال میهن مشترک به هم ریخته و نه خصم آن ها را زبون ساخته است .

مسئله ی ملی حل خود را در بهترین شق آن البته در کشورهای سوسیالیستی یافته است . زیرا در کشورها طبقه ویا طبقاتی که ذینفع در پایمال ساختن حقوق ملل دیگر وبهره گیری از دسترنج و غارت ثروت آن ها باشند ، در راس حکومت قرار ندارند . این طبقات مدت ها است که از تخت فرعونی پائین کشده شده به مزبله ی تاریخ سپرده شده اند . در کشور همسایه ی پرقدرت ونجیب شمالی ما ، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پانزده جمهوری متساوی الحقوق با تعداد زیادی ایالات و ولایات خودمتار در اتحادی استوار گرد آمده اند . هر خلقی از عموم خلق های ساکن این کشور بزرگ و پهناور امور خود را به میل خود وبا معاضدت ملل برادر حل و فصل می کند . شناخت کامل و بی غش همه گونه حقوق ملی خلق های گوناگون اتحاد شوروی آن ها را دارای چنان وحدت ویگانگی و همبستگی و یکپارچگی کرده که هیچ نیروئی را امروز مجال و امکان کوچکترین رخنه در آن نیست . خلق های اتحاد شوروی نیروی این برادری و یکپارچگی خود را طی بیش از نیم قرن وجود اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ، به خصوص در جنگ با فاشیسم هیتلری آلمان و همچنین دستاوردهای شگرف و معجره آسای دوران پس از جنگ به جهانیان اثبات نموده اند .

مارکسیست ها _ لنینیست ها بر آن اند که حل نهائی مسئله ی ملی در درون هرکشوری در سایه ی پیروزی طبقه ی کارگر و ایجاد جامعه ی سوسیالیستی امکان پذیر است . هم چنان که تجربه ی کشورهای سوسیالیستی وقبل از همه تجربه ی اتحاد شوروی نشان می دهد . ولی این بدان معنی نیست که خلق ها به دست آوردن هرگونه حقوق ملی را موکول به پیروزی انقلاب سوسیالیستی می کنند . در راه احقاق حقوق ملی عموم طبقات مترقی ملت شرکت می جویند . واقعیات مبارزه خلق ها این نتیجه را به دست می دهد که در تحصیل حقوق ملی بورژوازی ملی _ یعنی آن قسمت از صاحبان سرمایه که سردر گرو امپریالیسم ندارد و از ثروت و منابع ملی در مقابل غارت گران خارجی به همراهی عموم خلق دفاع می کند نیز سهیم و ذینفع است . و در شرایط معینی از پیوستن به صفوف خلق و مبارزه در راه حقوق ملی و ایالتی ابائی ندارد ودر این مورد است که جنبه ی مترقی بورژوازی ملی جلوه گر می شود .

در نهضت مشروطیت بورژوازی نوخاسته ی ایران واز آن جمله آذربایجان در صفوف مخالفین وضع موجود علیه استبداد سلطنتی وسلطه ی امپریالیسم در مبارزه بود . این بورژوازی در آن اوان در آذربایجان قوی تر از نقاط دیگر ایران بود . به سبب مجاورت آذربایجان به اروپا وبه خصوص روسیه صنایع وتکنیک غرب وافکار آزادی طلبی انقلاب 1905 _ 1907 روسیه در آذربایجان بیشتر وزودتر رخنه می کرد . واز اینجا به نقاط دیگر کشور گسترده تر می شد . در انقلاب مشروطیت دهقانان ، کارگران ، پیشه وران ، بازرگانان و بورژوازی ملی آذربایجان هر یک در سهم خویش در مبارزه ی ضد امپریالیستی وضد ارتجاع پیگیری بیشتری به خرج دادند . ودر مجموع خلق آذربایجان وبه ویژه مردم غیور تبریز در راس نهضت انقلابی ایران قرار گرفتند . ولی با گذشت زمان و به خصوص پس از روی کار آمدن رضا شاه ستم ملی در آذربایجان قوت گرفت واین قسمت از میهن نقش پیش رفته ی خود را از لحاظ اقتصاد و به خصوص اقتصاد صنعتی از دست داد . سلطنت مطلقه ی محمد رضا شاه این سیاست ستم ملی را به ویژه پس از نهضت 21 آذر 1324_ 1325 شدت بخشید واز خلق آذربایجان انتقام خوانین کشید ، آذربایجان وکردستان را به یکی از عقب افتاده ترین نواحی کشور مبدل ساخت .

به عنوان مثال خاطر نشان می کنیم که طبق پژوهش دانشمندان اقتصاد در سال 1347 از مجموع ( صد در صد ) صنایع کشور 60%در استان مرکزی ، 10%در اصفهان ، 90/3% در مازندران و فقط 5%در آذربایجان ( شرقی و غربی ) و7/ .%در کردستان جایگزین بوده است . در دوران اخیر تغییری که در این وضع رخ داده عبارت است از کوشش برای * هضم اقتصادی * آذربایجان . به این طریق خلق های آذربایجان و کردستان نه تنها از لحاظ فرهنگ وزبان در مقام خلق های محروم کشور جای گرفته اند بلکه به تدریج بهره کشی بورژوازی حاکم از خلق های آذربایجان و کردستان شدت بیشتری کسب می کند .

مورخینی که در مسئله ی آذربایجان از وضع هئیت حاکمه ی ایران سخن می گویند مدعی هستند که در ادوار وقرون بعیده مردم آذربایجان به یکی از زبان های ایرانی که در ریشه با زبان فارسی قرابت داشته تکلم می کرده اند . دانشمندانی هم هستند که وجود تیره های ترک زبان را در زمان های خیلی دور گذشته در آذربایجان تایید می کنند . در این میان آن چه که انکار نکردنی است وجود زبان کنونی آذربایجان است که خاص  خلق آذربایجان است ودر ریشه به زبان های اقوام ترک می پیوندد . خلق آذربایجان بدین زبان ادبیات غنی و گسترده ای دارد . فرهنگ ملی آذربایجان در قالب این زبان متجسم وجلوه گراست . دهقان وکارگر ، بازرگان وکارفرما ، عارف و عامی وخرد وبزرگ آذربایجانی به این زبان متکلم است . چرا باید آذربایجان این زبان خود را در مقابل زبان دیگری به زور و فشار ، به عنف و به اجبار از دست بدهد ؟!  درست است که مردم  آذربایجان با زبان شیرین فارسی از قدیم انس والفتی داشته اند و اکنون نیز آن را در مقام زبان رسمی کشور می پسندند ولی این پسند والفت چرا باید برای ازمیان بردن وامحاء زبان مادری ملتی مورد سوء استفاده قرار گیرد ؟ چرا باید زبان آذربایجانی حتما * زبان ترک * و آن هم * از برای از قفا کشیده شدن * خوانده شود ؟

حزب توده ایران به مثابه حزب طبقه کارگر ایران این افتخار را دارد که پرچم آزادی عموم زحمت کشان ایران را از زنجیر اسارت واستثمار بیگانه و * خودی * بدوش می کشد . و هم از آن مفتخر است که ندای * برابری کامل حقوق کلیه ی اقوام و ملل واقلیت های ملی ساکن ایران و اتحاد داوطلبانه ی آن ها را در چارچوب میهن واحد بر پایه ی حفظ تمامیت ارضی کشور ایران * را در داده و تصریح کرده است که * ریشه کردن ستم ملی شرط اساسی و مقدم تامین این هدف است * ( 1) .

آری ، حزب ما می گوید : ایران کشوری است کثیرالمله که در آن ملت ها و اقوام گوناگون زندگی می کنند مانند فارس ها ، آذربایجانی ها ، کردها ، باوچ ها ، ترکمن ها ، عرب ها . در نواحی مختلف ایران در داخل واحدهای ملی دیگر اقوام و عشایر ترک زبان وکرد زبانی به سر می برند که دارای سرزمین و آداب ورسوم خود می باشند . بعلاوه اقلیت های ملی دیگری وجود دارد که در سراسر کشور پراکنده اند مانند ارمنی ها ، آسوری ها ، یهودی ها ، (2) . حزب توده ایران برپایه ی واقعیات و وضع موجود این حقایق را اعلام داشته و خود به مثابه نماینده ی مترقی ترین طبقات کشور و رهبر روشن بین و آزموده ی جامعه ی ایران از نظر اتحاد و یگانگی ، برابری و برادری ، زندگی در وطن مشترک و واحد و حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور تکلیف * مسئله ی ملی * را نیز در ایران معین کرده است .

حال اگر عناصری به قصد خوش رقصی و خوش خدمتی به ارتجاع ایران و به ارباب آن ، امپریالیسم در جزوه ای به عنوان * ناسیونالیسم و مسئله ی ملی در ایران * ( که از طرف دستگاه تبلیغاتی رژیم پخش شده ) به این حقایق پشت پا بزنند ، در صدد جعل و تحریف حقایق بر آیند ، حتی خود را * آشنا * به مبانی مارکسیسم نشان دهند وبا این * آشنایی * به اصطلاح ثابت کنند که ایران یوگسلاوی ، سوئیس کانادا وبالاخره روسیه نیست وچون نیست پس * کثیرالمله * هم نیست واصلا ملت به جماعتی گفته می شود که فقط * در سرزمین و محدوده ی جغرافیایی واحدی زندگی می کنند واز ویژگی های قومی و نژادی و آداب وسنت های واحدی برخوردارند * این دیگر محصول امید بستن به بی اطلاعی ، ساده لوحی وزود باوری طرف است . این عناصر که شرف و وجدان خود را به ارتجاع ایران وامپریالیسم جهانی فروخته اند ، نوجوانان را _ ودر وهله ی اول دانش آموزان را در نظر گرفته می نویسند : * امروز سیاست داخلی و خارجی کشور ما که شاهنشاهی بزرگ و خردمند رهبری آن را به عهده دارد سرشار از روح محبت ودوستی نسبت به همه ی اقوام و ملت ها است . احترام به حقوق دیگر ملت ها هرگز بدان معنا نیست که اجازه بدهیم دیگران وحدت ملی ما را بر هم بزنند و موجودیت خود را بر ما تحمیل کنند * اینها علی رغم شواهد ی که خود در جزوه آورده اند چنین وانمود می کنند که در داخل یک کشور حتما باید یک ملت زندگی کند والا آن مملکت نه استقلال خواهد داشت ، نه تمامیت ارضی ، نه قوام خواهد داشت ونه احترام . وانگهی اگر خلق آذربایجان ویا خلق کرد ویا دیگر خلق های ایران دم از وجود خود ، زبان خود و حقوق خود زدند می خواهند * موجودیت خود را تحمیل کنند * ، باید دهن آن ها را با سرب و سرشان را به بالای دار فرستاد . واین همان * سیاستی * است که به نظر مدعی * سرشار از روح محبت و دوستی به همه ی اقوام و ملت ها * است . این * سیاست * از طرف * شاهنشاه * رهبری می شود ولی این * شاهنشاه * چنان که جزوه نویس هم می داند نه * بزرگ * است و نه * خردمند * . او یک عنصر ماورا ء ارتجاعی و دستیار امپریالیسم است . هم او است که ثروت وطن ما را دامان یغماگران غرب ریخته وپشت خود را به امپریالیسم گرم کرده ، روی از خلق های ایران برگردانده ، منافع میهن را زیر پا نهاده است . او * خردی *  شخصیت و * بی خردی * خود را با توسل به سرنیزه و زور و زندان وگور پوشیده می دارد ، او دشمن خلق است ، خلق ها هم دشمن او ، دشمن چاکران ، دشمن اربابان اویند .

بگذار جوانان وطن از این حقایق آگاه باشند . بگذار گفتگوی دانش آموزان و دانشجویان ایران بر مبنای همین حقایق ودر پیرامون همین حقیق باشد . آگاهی از حقایق و آن هم حقایق علمی جوانان را در مبارزه نیرو و ایمان می بخشد و به آنان در ایجاد ایرانی فارغ از استبداد شاهنشاهی ، عاری از غارت گری امپریالیسم ، سرشار از نعم مادی و فرهنگی وشاداب از آزادی و برادری خلق های میهن مدد می رساند .

 

 

منبع : دنیا ، نشریه سیاسی و تئوریک کمیته مرکزی  حزب توده ایران شماره 10 دی ماه سال 1354

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: