رفیق شهید بهرام دانش
سربازی که تا آخربن نفس جنگید
برای
آشنایی مختصری با زندگی رفیق بهرام دانش
کلیک کنید
چگونه باید بحث
کرد
رفیق جان باخته فاجعه ملی : بهرام دانش (ب . د . عطارد)
برخی نکات قابل رعایت
بحث
برای روشن کردن مطلبی نا روشن ، روشن تر کردن مطلبی به حد ناکافی روشن است
. اگر مطلب برای همه روشن باشد و یا به یکسان روشن باشد ، ما دیگر در باره
آن بحث نمی کنیم .
به عبارت دقیق تر : هدف از بحث ، مانند مطالعه و پژوهش علمی دسترسی به
حقیقت ، انعکاس حتی المقدور کامل تر واقعیت عینی و ذهنی ، شناخت حتی
المقدور و درست تر و همه جانبه تر واقعیت عینی مشخص در شرایط مشخص است .
بحث اگر چنین هدفی را تعقیب نکند ، هیچ مطلبی را روشن نخواهد کرد . بحث
معمولا در مواردی انجام می گیرد که موضوع در جانب های بحث متفاوت جلوه می
کند ، یعنی نظرها نسبت به موضوع ، مسئله ، پدیده گوناگون است .
این موارد در شرایط کنونی که جنبش انقلابی در کشور ما گسترش می یابد و گروه
های مبارز منسوب به طبقات و اقشار مختلف اجتماعی حامل نظریات گوناگون وحتی
متناقض بدان می گروند ، بی اندازه زیاد است . در واقع کمتر مسئله و موضوعی
را می توان یافت که درون جنبش بحث بر نیانگیزد . پس باید فایده و شیوه ی
بحث کردن صحیح را دانست و آموخت .
بحث مانند مطالعه و پژوهش اگر به قاعده و به شیوه ی درست انجام نگیرد به
نتیجه ی درست نمی رسد . در این باره در سابق در مطبوعات حزبی چند بار
مطالبی نشر یافته است و سودمند شمردیم که بار دیگر در این مورد سخن گوئیم .
آری بحث بدون شیوه ی درست نه تنها بی فایده و حتی گاه مضر خواهد بود . برای
این که بحث ثمر بخش باشد یعنی در دسترسی به حقیقت و توضیح حقیقت کمک کند سه
شرط اساسی لازم است .
شرط نخستین مشخص کردن موضوع بحث است
.
موضوع بحث را باید دقیقا و با توافق بحث کنندگان معین و مشخص کرد و سپس گفت
و شنود را در چارچوب بررسی همان موضوع مشخص محدود ساخت . نگذاشت بحث از
موضوع خارج شود ، یا شاخه های فرعی بحث بر موضوع اصلی آن مسلط گردد ، موضوع
اصلی به صورت فرعی در آید و سپس گم شود . در غیراین صورت هرکس به زبانی سخن
می گوید که برای دیگری نامفهوم است . بحث در هم و برهم می شود . هیچ نتیجه
ای از آن حاصل نمی گردد ، جز احیانا عصبانیت . یک چنین بحثی نه تنها کمکی
به کشف و یا توضیح حقیقت نیست ، بلکه برخوردهای ذهنی را حفظ وحتی بیش از
گذشته تثبیت می کند . حاصل چنین بحثی منفی است .
شرط دوم پیگیری در بحث است
. به این معنی که دربحث نمی توان گاه با یک نظر معین موافقت کرد و گاه با
همان نظر مخالفت نمود . موافقت و مخالفت گهگاهی با نظر واحدی بحث را از
حرکت باز می دارد . به اضافه نشانه ی آن است که بحث کننده دچار ابهام است .
اگر شما در اظهارات طرف بحث چنین تناقضی یافتید ، می توانید از آن پی ببرید
که طرف بحث مسلط بر موضوع نیست و نیز می توانید از آن برای کمک به اقناع او
بهره گیری کنید .
شرط سوم مستدل بودن بحث است
. با « اظهار عقیده » نمی توان طرف بحث را قانع کرد . باید استدلال کرد .
و این استدلال هر قدر مستند باشد ، هر قدر رشته ی استدلال زنجیری و منطقی
باشد ، به همان نسبت قانع کننده تر خواهد بود . نقطه ی عزیمت در استدلال
بهتر است از جائی باشد که طرف بحث قبول دارد . ازهرگونه سفسطه باید مجدانه
پرهیز کرد . یک سفسطه باز ماهر شاید بتواند طرف خود را موقتا مجاب کند ولی
این امر پیروزی نیست . اولا به دلیل آن که موقتی است و زیر بمباران فاکت ها
و رویدادها متلاشی می شود . و ثانیا اساسا هدفمند نیست ، یعنی کمکی به کشف
و شناخت حقیقت نمی کند ، بلکه بر عکس تا مدتی آن را می پوشاند . در بحث
باید صادق بود . هم نسبت به خویش و هم نسبت به طرف بحث و هم البته نسبت به
خود موضوع مورد بحث .
چه وقت می توان در بحث به خوبی استدلال قانع کننده کرد ؟ آنگاه که بر موضوع
تسلط داریم در باره ی آن مطالعه و اطلاعات کافی داریم . هر قدر اطلاعات و
مطالعات ما وسیع تر ، عمیق تر کامل تر و جامع تر باشد ، بهمان اندازه در
استدلال اقناعی تواناتریم .
جنبه های اخلاقی در بحث
، اما داشتن اطلاعات وسیع برای استدلال اقناعی لازم است ، ولی نه کافی .
نحوه ی بیان نیز عامل موثری برای اقناع طرف بحث به شمار می رود . نه تنها
از لحاظ هنر سخنوری ، بلکه همچنین از لحاظ رعایت جنبه های اخلاقی در بحث .
رعایت جنبه های اخلاقی در بحث مانند نزاکت بیان ، احترام نسبت به طرف بحث ،
پرهیز از پیدایش محیط عصبانی ، قطع به موقع ولی نه زننده بحثی که دارد از
مسیر خارج می شود و غیره ، شیوه ی رندانه در بحث نیست . شیوه ای است ناشی
از طبیعت دموکراتیک بحث که باید اکیدا رعایت گردد . بحث در طبیعت خود
دموکراتیک است یعنی گفت وشنودی است بر مبنای برابری کامل حقوق دوطرف بحث ،
رعایت این برابری در رفتار ، در حرکات ، در نگاه و در نحوه ی بیان بروز کند
.
" فن " گوش دادن به طرف بحث را باید آموخت . نه فقط بدلیل آن که هریک از
طرف های بحث به حق توقع دارد که طرف دیگر به سخن او گوش فرا دهد . به کار
بستن " فن " گوش دادن عامل یاری دهنده ی موثری است برای پیش برد استدلال
اقناعی . به وسیله ی گوش دادن دقیق و صادقانه می توان نکات مشترک و نکات
مورد اختلاف را در نظرات طرف کشف کرد واز آن ها برای استدلال قانع کننده
استفاده کرد . علاوه براین گوش دادن و اصولا توجه دقیق به نظرات طرف بحث ،
نوعی برتری روانی نیز نصیب گوش دهنده می کند زیرا نمایشگر صداقت در جستجوی
حقیقت و نمایشگر پذیرش این فرض است که در نظرات طرف بحث می توان عناصری را
برای کشف حقیقت یافت . گوش دادن به طرف بحث باید صادقانه باشد .
سن بیشتر ، مقام عالی تر ، درجه ی تحصیل بالاتر و نظائر اینگونه برتری ها ،
هیچ کدام دلیل بر درستی نظر نیست . ولی در مواردی ، نه چندان نادر ، یکی از
طرفین بحث متکی به این گونه " دلائل " خود را در موقعیت برتر قرار می دهد
که در بیان او با این گونه جملات بروز می کند : « هر کودک مدرسه ای می داند
که . . . » ، « من که به تو گفتم » ، « تو دیگر به من این حرف را نزن » ، «
برو جانم لااقل فلان کتاب را بخوان » ، « تو خودت می فهمی چه می گوئی » ، «
تو که از مرحله پرتی » . . .
اتخاذ یک موقعیت برتر و به کار بستن یک لحن حاکم نه تنها طرف بحث را قانع
نمی کند بلکه اساسا خود بحث را به عنوان وسیله ای برای کشف حقیقت ، منتفی
می نماید . بحث گفت و شنود برای تبادل نظر است تا درجریان آن حقیقت آشکار
گردد .
مادام که بحث برای کشف و توضیح حقیقت از راه تبادل نظر و نه تحمیل نظر است
باید لحنی در آن به کار رود که جائی برای تجدید نظر و تنقیح نظر قبلی خود
وطرف بحث باقی بماند . « به نظر من ، به گمان من ، آن طور که من می فهمم ،
تاجائی که تاکنون برای من روشن شده . . . »
البته ممکن است موردی یافت شود که کسی با لحن آمرانه ، زهر خند ، قطع حرف
طرف ، نیش زبان طرف بحث را وادار به سکوت کند ، طرف خجول را از میدان بدر
کند ، و آن گاه خود را فاتح بداند . ولی فاتح نیست . چرا که طرف را قانع
نکرده است . حتی می توان گفت که مغلوب نیز شده است . زیرا با ایجاد کدورت و
رنجش ، طرف بحث را به موضع عناد در حفظ نظر اولیه ی خود رانده است .
شما که بحث را با لحن آرام ، با نزاکت ، محترمانه ، مستدل انجام می دهید ،
حق دارید از طرف بحث هم توقع داشته باشید که لحن او هم مودب و محترمانه
باشد . اگر طرف بحث بخواهد شما را با توهین و زخم زبان از میدان بدر کند ،
باید به او آرام متذکر شوید که این گونه بحث البته به نتیجه ای منجر نمی
شود ، در سیر دسترسی به کشف هدف و توضیح حقیقت نیست .
ولی هیچ گاه نگوئید « من حوصله ی چنین بحثی را ندارم » ، « ادامه ی بحث با
شما بی فایده است » و هیچ گاه بحث را با یک چنین نتیجه گیری نهائی پایان
ندهید که : " خوب ما هر کدام بر سر عقیده ی خود باقی ماندیم " .
اگر می بینید که در واقع هم بحث بی ثمر و بیهوده است و ادامه ی آن جز
ناراحتی فایده ای ندارد ، بهتر است با یک سخن محبت آمیز آن را پایان دهید
یا بحث را به وقت دیگری موکول کنید ، و آن را زمان دیگری در شرایط بهتری
تجدید نمائید .
هرکس در بحثی شرکت می کند باید به خاطر داشته باشد که اگر در محیط آرام و
دوستانه استدلال او ( به هر دلیلی ) قانع کننده نبوده ، سخن او در محیط
عصبانیت و رنجیدگی و بر آشفتگی به طریق اولی کارگر نخواهد افتاد .
ولی چون همه کس به قدر کافی قواعد اخلاقی بحث را رعایت نمی کند ، بحث در
بسیاری موارد باعث برانگیختن احساس می شود . در این صورت هرکس بربارتر و
خود دارتر باشد برتری روانی خواهد یافت که نیروی بالقوه ای است در کمک به
اقناع طرف بحث .
گاه اتفاق می افتد که شما هر قدر استدلال منطقی و مبتنی بر اطلاعات کافی
ارائه می دهید ، طرف قانع نمی شود . هستند اشخاصی که قبول نظر طرف بحث را
عار می دانند واز نظر نخستین خود حتی پس از بین بردن باطنی به نادرستی آ ن
، ظاهرا عدول نمی کنند . در چنین صورتی شما خود را در برابر طرف بی منطق و
عنودی می یابید و میل می کنید که خشم خود را بر او فرو بریزید . ولی باید
خود داری کنید وچون بحث را فعلا بی فایده می بینید ، آن را با خونسردی
پایان دهید . زیاد دیده شده ، طرف بحثی که قانع نشده ، پس از مدتی ، در
زمان و مکان دیگر ، با تصحیح نظر نادرست قبلی خود نسبت به موضوع برخورد می
کند و به درستی نظر می دهد . در چنین موردی هیچ گاه نگوئید : " دیدی حرف
مرا بالاخره پذیرفتی " یا " این که همان نظر من است که تو با آن مخالف بودی
" . هدف از بحث شکستن طرف نیست . مادام که به نظر درست رسیده مقصود حاصل
است .
از طرف دیگر اصلاح نظر غلط خویشتن از طریق پذیرش جوانب درست نظر طرف بحث ،
رسیدن به یک نتیجه ی نوین از مجموع عناصر درست نظرات جانب های بحث ( از
جمله خویشتن ) ، حتی عدول کامل از نظر غلط نخستین خویش ، پذیرش کامل نظر
صحیح طرف ، هیچ کدام عار و ننگ نیست . ولی باید توجه داشت که این پذیرش ها
کار آسانی نیست . شجاعت معنوی می خواهد .
برای این که بروز چنین شجاعتی در صورت لزوم ممکن گردد ، هرکس به هنگام آغاز
بحث می بایست این احتمال را منتفی نداند که ممکن است نظر او یا برخی از
عناصر آن ( مانند نظر طرف بحث ) ناکامل و حتی اشتباه باشد .
آن کس که با پذیرش نظرات درست از خود شجاعت معنوی نشان می دهد ، بی تردید
در میان دوستان نه تنها کوچک نخواهد شد بلکه بر عکس ارجمند خواهد گردید .
این واقعیت را معکوس پنداشتن کوته بینی است .
بدیهی است اوضاع و احوالی که در آن ممکن است بحث در گیرد ، چنان در زندگی
گوناگون است که هیچ رشته قواعدی را برای انطباق ان ها برهمه ی شرایط نمی
توان ارائه داد . ولی در هر حال به نظر می رسد که رعایت قواعد و نکات یاد
شده لازم و مفید است .
نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که تحمل و بردباری در بحث با
تسلیم غیراصولی یک گام بیشتر فاصله ندارد واز برداشتن این گام باید جدا و
با قاطعیت خودداری کرد . از اعتقادی که بر مبنای واقعیات عینی و نه بر پایه
ی تصورات ذهنی استوار است نباید به هیچ عنوان از جمله به عنوان « تحمل »
نظر دوستان و به خاطر داشتن جای گرمی در بین آنان ، عدول کرد . این گونه
پذیرش ضمنی نظر نادرست ، هم پایه ی استوار اصولیت را خدشه دار می کند ، هم
نظر ات نادرست را در بین دوستان تثبیت می کند و هم راه را برای گمراهی
بیشتر هموار می سازد . دفاع و استواری از نظر اصولی نیز در عین مراعات
اخلاق انسانی و رفیقانه باید انجام گیرد .
منبع : دنیا ، نشریه سیاسی و تئوریک کمیته مرکزی حزب توده ایران شماره 8
آبان ماه سال 1354
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست