رفیق شهید منوچهر بهزادی
یک مبارز برجسته و یک انسان راستین
شهادت شهریور
۱۳۶۷ -
فاجعه ملی
در
هیئت تحریریه نامه مردم او را «رفیق منوچهر» یا به سادگی «منوچهر» صدا
میزدند. جمع نویسندگان «نامه مردم» خانوادهای بود صمیمی، با انضباط و
جدی. همانگونه که «منوچهر» بود. هر روز صبح در اتاقی که میشد از ورای
پنجرههای آن دیوارهای کهنه و خاطرهآمیر دانشکده حقوق دانشگاه تهران را
دید - جایی که سی و سه سال پیش رفیق به هنگام تحصیل در آن به عضویت حزب
پذیرفته شد - جلسه هیئت تحریریه تشکیل میشد. آخرین اخبار ایران و جهان را
میخواندند و به بحث میگذاشتند. هرکس «سهم» خود را میگرفت و کار شروع
میشد. وقت تنگ بود ... میبایست روزنامهای منتشر کرد که شایسته نام ارگان
مرکزی حزب توده ایران باشد. آئینهای که صادقانه سیمای حزب را بازتاباند
...
رفیق منوچهر بهزادی در
۱۵ آذرماه
۱۳۰۶ در
تهران زاده شد. پس از سقوط دیکتاتوری رضاخان در شهریور
۱۳۲۰ او
نیز مانند هزاران جوان آزاده و عدالتجوی ایرانی با حزب توده ایران، که به
تازگی تاسیس شده بود، آشنایی پیدا کرد و دیری نگذشت که به عضویت سازمان
جوانان توده ایران در آمد و در پی ورود به دانشکده حقوق دانشگاه تهران، در
۲۷
بهمن
۱۳۲۵ از
سوی سازمان جوانان به حزب معرفی شد. رفیق بهزادی که در رشته حقوق سیاسی
فارغالتحصیل شده بود، بعدها با اخذ درجه دکترای اقتصاد، تحصیلات عالی خود
را با موفقیت به پایان رساند.
مسئولیتهای حزبی این جوان پر استعداد، تیزهوش و آگاه، پس از ورود به صفوف
حزب، دم به دم بیشتر و سنگینتر شد. او که تا بهمن
۱۳۲۶عضو
یکی از حوزههای حزبی بود، در سال
۱۳۲۷
دبیر حوزه خویش و در عین حال عضو شعبه تعلیمات و تبلیغات ایالتی تهران و
عضوکمیته محلی منطقه سه تهران شد. وی بعدها به عضویت شعبه تعلیمات کل و
شعبه مطبوعات کل ارتقاء یافت و از همین زمان نگارش مقالات سیاسی و اجتماعی
را در مجله «رزم» و روزنامه «مردم» آغاز کرد. برخی از مسئولیتهای بعدی او
تا سال
۱۳۳۲ از
این قرارند: عضو کمیته حزبی دانشگاه، عضو شعبه تشکیلات کل، مسئول پخش
دانشگاه، نماینده تشکیلات کل در فارس، عضو کمیته محلی آبادان و عضو کمیته
ایالتی خوزستان. از مهر ماه
۱۳۳۲ به
عنوان مسئول دبیرخانه کمیته ایالتی تهران و مسئول پخش شهر تهران برگزیده
شد. در سال
۱۳۳۴ به
دستور حزب از کشور خارج شد و از مهرماه
۱۳۳۶ به
جمع کارکنان رادیوی نو بنیاد «پیک ایران» پیوست. اندکی دیرتر، به گونهای
هم زمان، عضو هیئت تحریریه «صبح امید» (ارگان موقت مرکزی حزب)، «مردم» و
«دنیا» شد و در کنار این به عنوان یکی از اعضای دایره اروپای غربی و عضو
شعبه بینالمللی به فعالیت پرداخت.
رفیق بهزادی، در پلنوم پانزدهم به عضویت کمیته مرکزی و در پلنوم شانزدهم
به عضویت هیئت سیاسی و هیئت دبیران کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. در این
سالها بود که رفیق با هدایت هستههای حزبی درکشورهای اروپای غربی و
آمریکا، نقش ارزندهای در سازماندهی مبارزات ضد رژیم دیکتاتوری در اروپا
ایفا کرد. تمام نشریاتی که حزب در اروپای غربی و آمریکا منتشر میکرد، زیر
نظر او بود.
مقالات دقیق، کوتاه و پر محتوای رفیق بهزادی، چه در مجله «آرمان» که خود
مسئولش بود و چه در «نامه مردم» و مجله «دنیا» حاکی از نظر صائب، استدلال
محکم و تجربیات بسیار غنی او در مبارزات اجتماعی و سیاسی بود. هنگامی که در
نخستین روزهای انقلاب، رفیق منوچهر بهزادی همراه با دیگر هم رزمانش به
کشور بازگشت، با خود دریایی از دانش و تجربه را، که طی سالیان دراز قطره
قطره جمع کرده بود، برای جوانان انقلابی به ارمغان آورد. رفیق بهزادی سهم
ارزندهای در انتشار «نامه مردم» به عهده داشت.
آشنائی گسترده وی با مارکسیسم - لنینیسم، مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و
جهان، تاریخ سیاسی دوران بعد از مشروطیت، ... و در کنار اینها توانایی
رهبری و خصائل عالی اخلاقی، زمینه اتوریته معنوی وی را نزد همکاران و رفقای
حزبی فراهم آورده بود. رفیق بهزادی به حق مورد احترام و علاقه همه
تودهایهایی بود که او را میشناختند. زنده دلی، روحیه شاد و بشاش و
طنزگویی او زبان زد همگان بود. رفقایی که با وی تماس داشتند هرگز فراموش
نمیکنند که او چگونه با وجود کار شبانهروزی، لحظهای از فکر دیگران غافل
نبود و مانند یک دوست صمیمی در هر کاری به کمک آنها میشتافت.
با آنکه خائنان به انقلاب نگذاشتند تا «نامه مردم» بیش از
۵۳۳ شماره
در ایران انتشار یابد، اما طی همین مدت کوتاه، روزنامه حزب به یک روزنامه
مهم و پر تیراژ سیاسی تبدیل شد. با آنکه «نامه مردم» تعطیل شد، اما کار
مطبوعاتی حزب با مسئولیت رفیق بهزادی، از راههای دیگر ادامه یافت.
اطلاع دقیقی از همه آنچه در زندان بر رفیق بهزادی گذشت در دست نیست. یکی
از رفقا درباره شکنجههایی که به او داده بودند، از جمله نوشت: «به او
شانزده روز متوالی بیخوابی دادند که وی بر اثر آن دچار اختلال روانی شد و
بعد از مدتها به حال عادی بازگشت.» و در شهریور خونین
۱۳۶۷
همراه با یاران وفادارش به جوخههای اعدام سپرده شد.
دانشمندان و مبارزان انقلابی پر ارزشی چون رفیق بهزادی، که حکومت جهل و
خرافه اینگونه داس بر ساقه زندگیشان گذارد، کسانی نیستند که بتوان آنان
را هر روز و در همه جا یافت. خاطره او نزد همه تودهایها، عزیز و ارجمند
است.
رفیق بهزادی سالها پیش، هنگامی که جملات زیر را در سوگ گلسرخی و
گلسرخیها نوشت، گویی خطابش نه به شاه، که به خمینی و دیگر سران جنایتکار
رژیم «ولایتفقیه» بود:
«اگر گل زندگی گلسرخی، دانشیان، حکمت جو، تیزابی (و نیز بهزادی) و دهها و
صدها نفر دیگر از مبارزان راه خلق پرپر شده است، گل سرخی که مظهر شرف و
آزادگی، نشانه مقاومت و مبارزه است، همیشه شکوفان است، زیرا که خلق که
زاینده شرف و آزادگی، مقاومت و مبارزه است، جاویدان است.
فرمانروایان ستمگر، با وجود محدودیت فکری طبقاتی خود، این واقعیت را درک
میکنند که اگر افکار انقلابی امکان نشر داشته باشند، امکان تبدیل شدن به
نیروی مادی را نیز خواهند یافت و این همان خطری است که موجودیت آنها را
تهدید خواهد کرد. آنها این واقعیت را هم درک میکنند که نمونههای مقاومت،
فداکاری و قهرمانی، به مبارزان انقلابی، به خلق پیکارجو نیرو و امید
میدهد، و این خطر نابودی نظام استثمارگران و ستمگران را تشدید خواهد کرد.
آنها نمیتوانند درک کنند که با زر و سیم و با داغ و درفش، نمیتوان از
تکامل تاریخ جلوگرفت، که خلقها با تن خونین از شکنجه ستمگران، و با دل
اندوهگین از شهادت همرزمان، سرانجام به آزادی خود دست خواهند یافت.»
(«دنیا» شماره
۱۱،
سال
۱۳۵۳)
سرچشمه:
سایت حزب
توده ایران
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست