نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-01-09

نویدنو  18/10/1393 

 

 

 

رابطه بین باستان شناسی و ایدئو لوژی در خاورمیانه

یوری اونری- برگردان : هاتف رحمانی

پیش در آمد : مراجعه به تاریخ وابزارهای آن مانند باستان شناسی برای جعل تاریخ منحصر به اسرائیل نیست . بسیاری از حکومت هایی که برمبنای ایده خاصی برای تحکیم حاکمیت خود تلاش می کنند ، اغلب به چنین ابزار هایی متوسل می شوند . از دل همین تلاش ها برای پیدا کردن مشروعیت است که انواع افراط گرایی و خویش حق پنداری حکومتی ، قومی ومذهبی سر بر می آورد . فاشیسم هیتلری و موسولینی نمونه بر جسته چنین تلاش هایی بوده است . یوری اونری بعنوان "صدایی دیگر" در جامعه اسرائیل این ترفند را با شجاعت ورسایی خاصی به گوش همه می رساند.

هاتف

 

 

اول از همه ، اجازه دهید به خاطردعوتم به سخنرانی در این کنفرانس مهم از شما سپاسگذاری کنم. من نه استاد م ونه دکتر. در حقیقت بالاترین عنوان تحصیلی که تا کنون کسب کردم کلاس هفتم ابتدایی است .

اما مثل خیلی از هم نسل های خود ، از اول جوانی علاقه زیادی به باستان شناسی پیدا کردم.

سعی می کنم توضیح دهم که چرا .

* * *

وقتی که در باره رابطه من با باستان شناسی می پرسید ، برخی از شما به موشه دایان فکر خواهید کرد .

پس از جنگ 1967، دایان یک بت ملی – حتی جهانی – بود. او به وسواس باستان شناسی هم معروف بود . مجله من ، "هائولام هازه" فعالیت های اورا مورد تحقیق قرار داد و دریافت که فعالیت های او بسیار ویرانگر بودند. او به تنهایی حفاری وجمع کردن آثار باستانی در سراسر کشور را آغاز کرد . چون هدف اصلی باستان شناسی تنها کشف آثار باستانی نیست بلکه تعیین تاریخ آن ها، و از این رو در کنار هم قرار دادن تصویر پیوسته تاریخی محل (حفاری) است ، حفاری مهارنشده دایان ویرانی خلق کرد . این واقعیت که از منابع ارتش هم استفاده کرد تنها موضوع را خراب تر کرد .  

آن موقع ما دریافتیم که نه تنها دایان آثار به دست آمده را ( که متعلق به کشور بود ) تصاحب و آن ها را در خانه خود انبار کرده بود ، بلکه با تبدیل شدن به یک دلال بین المللی و فروش آثار باستانی " از مجموعه شخصی موشه دایان" ثروتمند شد . انتشار این واقعیت ها و سخنرانی در باره ان ها در مجلس ( کنست)  یک تمایز فوق العاده ای را به من ارزانی داشت . در آن زمان ، یک موسسه نظر سنجی هر سال "منفور ترین فرد"  اسرائیل را شناسایی می کرد .  آن سال ، من به آن افتخار نایل شدم . 
 

* * *

هر چند ، مسئله مهم نه رفتار های اخلاقی دایان  بلکه موضوعی بسیار ژرف تر بود. چرا دایان و بسیاری از ما در آن زمان به باستان شناسی ، علمی که از سوی افراد بسیاری فراتر از تجارتی کسل کننده تلقی می شود علاقه مند بودیم ؟

باستان شناسی شیفتگی عمیقی در ما ایجاد کرد .

که اولین  نسل صهیونیست بودیم  که در کشور متولد شد ( هر چند من خودم متولد المان هستم). برای والدین آنها ، فلسطین وطنی انتزاعی بود ، سرزمینی که در باره آن در کنیسه های لهستان و اکرایین رویا بافته بودند. اما برای دختران وپسران بومی زاد آن ها وطن طبیعی بود. 

آن ها مشتاق ریشه ها بودند. آن ها به هر گوشه ای سفر می کردند ، شب ها را در اطراف شعله های آتش چادر ها می گذراندند و با هر تپه و دره ای آشنا می شدند.

 برای آن ها تلمود و تمام متن های مذهبی  یک منفذ بود . تلمود و سایر کتاب های آسمانی ،  یهودی ها را قرن ها در پراکندگی ها حفظ کرده بودند ، اما در اینجا هیچ علاقه ای بر نمی انگیختند . نسل جدید تورات عبری را با اشتیاق بیکرانی ، نه بعنوان یک کتاب مذهبی (تقریبا همه ما آته ایست بودیم) ، بلکه بعنوان شاهکار بی نظیر ادبیات عبری  در آغوش گرفت . چون آن ها نسل اول هم بودند جوانی دوباره زبان عبری زبان مادری آن ها هم بود ، آن ها عاشق زبان توراتی سر زنده و مشخص عبری شدند.  بخش اعظم زبان مصنوعی ومجرد تلمود و سایر کتاب های بعدی آن ها را آزرده می کرد.

رخ داد های توراتی در کشوری که می شناختند روی داده بود . جنگ های توراتی در دره هایی که می شناختند جنگیده شده بود ، شاهان در محل هایی که آن ها صمیمانه می شناختند تاج گذاری وبه خاک سپرده شده بودند.

آن ها شبها به ستاره های مجیدو ، جایی که مصری ها اولین جنگ ثبت شده تاریخ را جنگیده بودند ( وجایی که ، بر اساس کتاب عهد جدید مسیحی ها آخرین جنگ – جنگ آرماگدئون – در آن جا رخ خواهد داد -) نگاه کرده بودند . آن ها بر تپه کارمل ، جایی که الیاس پیامبرپرستندگان (خدای )بعل را قتل عام کرده بود ایستاده بودند. آن ها از هبرون  جایی که ابراهیم با دو فرزند پسر خود ، اسماعیل و اسحاق ، پدران عرب ها و یهودی ها در آن به خاک سپرده شده بود باز دید کرده بودند . 

 * * *

این پیوند عاطفی به وطن به هیچ وجه امری از قبل سازمان داده شده نبود. فلسطین نقشی در تولد صهیونیسم سیاسی مدرن بازی نمی کرد.

همان طور که قبلا اشاره کردم ، پدر موسس صهیونیسم ، تئودور هرزل ، زمانی که آن چه  را که بعنوان صهیونیسم معروف شد می ساخت به فلسطین فکر نمی کرد. او از فلسطین وآب و هوای آن نفرت داشت . به ویژه از اورشلیم ، که برای او شهری پلید وکثیف بود متنفر بود .

در اولین پیش نویس افکار او ، که از خانواده روچیلد سخن گفته شده بود ، سرزمین رویای او پاتاگونیا در آرژانتین بود. در سال های اخیر یک نسل کشی در آن جا رخ داد و آن سرزمین تقریبا خالی از سکنه شد. 

تنها احساسات یهودی های اروپای شرقی بود که هرزل را وادار به هدایت تلاش هایش به سوی فلسطین نمود . در کتاب تاسیس او جودنستا ( کشور یهودی) ، فصل مربوط به فلسطین  کمتر از یک صفحه و عنوان" فلسطین یا آرژانتین" را دارد. جمعیت عرب اصلا در آن کتاب ذکر نشده است .

* * *

زمانی که جنبش صهیونیست اندیشه خود را متوجه فلسطین کرد ، تاریخ باستانی کشور به موضوع داخلی تبدیل شد .

صهیونیست ادعا می کند فلسطین پایگاه اصلی تاریخ توراتی مهاجرت اسرائیلی  ، پیروزی بر کنعان ، پادشاهی سائول ، داود و سلیمان و حوادث دوران آن ها بود . چون تقریبا پدران همه بنیانگذاران آته ایست های معروفی بودند ، به دشواری می توانستند مبنای خود را براین " واقعیت " که خدا شخصا سرزمین اولاد ابراهیم را وعده داده است  قرار دهند. 

بنا بر این ، با امدن صهیونیست ها به فلسطین ، جستجوی غیر معقول باستان شناسی آغاز شد . کشور برای اثبات واقعی و علمی آن که داستان توراتی نه تنها بسته ای افسانه  بلکه داستان واقعی قابل احترام  متعلق به خدا است اراسته شده بود . عرب ها وصلیبی ها ، بیزانسی ها و رومی ها و یونانی ها وپارس ها آشکار شدند و در راستای آشکار کردن لایه های فرزندان اسرائیل و اثبات درستی تورات پاکسازی شدند.

تلاش های عظیمی شد . دیوید بن گوریون یک دانشمند توراتی خود خوانده ، تلاش را هدایت می کرد . رئیس ستاد مشترک ارتش یگیل یادین ، پسر یک باستان شناس ، و خود باستانشناسی حرفه ای ، مکان های باستانی را برای اثبات آن که پیروزی بر کنعان واقعا رخ داده بود  جستجو کرد . افسوس ، ثابت نشد .

وقتی که بقایای استخوان های رزمنده های بارکوچبا در غارهای صحرای اردن کشف شد ، به دستور بن گوریون در یک جشن بزرگ سوزانده شد. واقعیت بی چون وچرا که بار کوچبا شاید سبب بزرگترین فاجعه در تاریخ یهود شده بود پنهان نگه داشته شده بود . 

* * *

و نتیجه ؟

آن طور که باور نکردنی به نظر می رسد  ، 4 نسل  از باستان شناسان فدا کار ، با یک اعتقاد استوار سوزان و منابع عظیم ، به کلی سندی ارائه نکردند .

از آغاز تلاش تا همین  امروز ، قطعه ساده ای از شاهد تاریخ باستان یافت نشده است . هیچ نشان ساده ای حاکی از مهاجرت از مصر، که بنیان تاریخ یهودی است ، باشد یافت نشده است .  هیچ سندی  از 40 سال سر گردانی در بیابان ، و هیچ مدرکی از غلبه بر کنعان ، آن گونه که در کتاب یوشع پیامبر اسرائیلی به تفصیل توصیف می شود ، پیدا نشد . داود پادشاه افسانه ای ، که پادشاهی او – طبق تورات- از صحرای سینا تا شمال سوریه گسترده بود ، هیچ ردپایی به جا نگذاشته بود. ( اخیرا سنگ نبشته ای با نام داود کشف شد ، اما بی هیچ دلالتی که این داود یک شاه باشد .)    

اسرائیل ظاهرا برای اولین بار در یافته های باستان شناسی در سنگ نبشته های آسوریان خود نمایی می کند ، که ائتلافی از پادشاهی های محلی را که برای باز داشتن پیشروی آسوریان در داخل سوریه تلاش می کنند شرح می دهد. بین آن ها از اهاب شاه اسرائیلی بعنوان رئیس یک ارتش بزرگ قابل توجه نام برده شده است . اهاب ، که بر ساماریای امروز ( در شمال ساحل غربی اشغال شده) از 871 قبل از میلاد تا 852 قبل از میلاد حکومت   میکرد محبوب خدا نبود ، ولو این که تورات او را قهرمان جنگ توصیف می کند. او آغاز ورود اسرائیل به تاریخ مدون را مشخص می کند.  

* * *

همه این ها شواهد منفی ای هستند که نشان می دهند داستان توراتی جعلی است . چون عملا هیچ رد پایی از داستان قدیمی تورات پیدا نشده است ، آیا این ثابت می کند که همه آن افسانه است ؟

شاید نه . اما دلیل واقعی وجود دارد .

مصر شناسی یک رشته علمی است که از باستان شناسی فلسطینی جدا می شود . اما مصر شناسی به طور قطعی ثابت می کند که تاریخ توراتی تا پادشاهی اهاب به راستی افسانه است .

تا کنون ،  از  ده ها هزار سند مصری راز گشایی شده است ، و کار هنوز ادامه دارد . پس از تهاجم هیکسوس آسیایی به مصر در سال 1730قبل از میلاد ، فرعون مصر از رخ داد های فلسطین وسوریه  درد های بسیار زیادی تحمل کرد. سال به سال ، جاسوس های مصری ، تاجر ها و سرباز ها با جزئیات کامل رخ داد ها ی تمام شهر های کنعان را گزارش می کردند . ( در تمام این گزارش ها ) هیچ فقره ساده ای حاکی از شباهت چیزی به رخ داد های توراتی پیدا نشده است .  ( یک ذکر ساده به "اسرائیل" در یک ستون سنگی مصری وجود دارد که گمان می رود  به سرزمین کوچکی در شمال فلسطین اشاره می کند ). 

حتی اگر کسی مایل است باور کند که تورات  در باره رخ داد های واقعی اغراق می کند ، حقیقت آن است که حتی اشاره کوچکی به مهاجرت بنی اسرائیل ، فتح کنعان یا پادشاهی داود پیدا نشده است .

آن ها عینااتفاق نیفتادند.

آیا مهم است ؟ هم آری وهم نه .

تورات داستان واقعی نیست . یک سند یادگاری مذهبی و ادبی است ، که در طی قرن ها به بی شمار میلیون ها نفر الهام بخشیده است .به افکار نسل های بسیاری از یهودی ها  ، مسیحی ها و مسلمان ها  شکل داده است .

اما تاریخ چیز دیگری است . تاریخ آن چه را واقعا رخ داده است  به ما می گوید . باستان شناسی ابزار تاریخ است ، و ابزار گران  بهایی برای درک آن چه رخ داده است . 

دو رشته  متفاوت وجود دارد ، و این دو همزاد هرگز به هم نمی رسند .برای مذهب تورات موضوع اعتقاد است . برای غیر مومنان ، تورات عبری کار بزرگ هنری، و شاید یکی از بزرگترین آن ها است . باستان شناسی چیزی به کلی متفاوت است : موضوعی جدی ، واقعیت ها ی اثبات شده.  

مدارس اسرائیلی تورات را بعنوان تاریخ واقعی آموزش می دهند. به این معنی که کودکان اسرائیلی تنها  فصل های آن را ، حقیقت یا افسانه ، فرا می گیرند . وقتی من یکبار در باره این موضوع در سخنرانی کنست ، با در خواست  آن که تاریخ کامل کشور از طریق دوران ، از جمله فصل های صلیبی ها ومملوک ها آموخته شود غرولند کردم ، وزیر اموزش وپرورش آن زمان مرا " مملوک " ( برده)
 خواند .

من هنوز اعتقاد دارم که هر کودک این کشور ، اسرائیلی یا فلسطینی ، باید تاریخ کامل خود را ، از روز های آغاز تا امروز ، با تمام لایه های آن فرا گیرد . این آموزش پایه صلح ،  صخره واقعی موجودیت ماست . 

این متن سخنرانی آونری در کنفرانس کالج کینرت " صخره موجودیت ما – ارتباط بین باستان شناسی وایدئولوژی" است .

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: