سخنی دوستانه با اصلاح طلبان و جنبش اصلاح طلبی
آغازِ
فرایندِ اصلاحطلبی، در مقطع خرداد
۱۳۷۶،
بهمقصدِ بهوجود آوردنِ “تغییرِ” سیاسی و رفورم اجتماعی در کشور و گذر از
تحجرِ دینی، حرکت سیاسی و اجتماعیای مهم در کشور ما بوده است. در این
مسیر، باوجود فرازونشیبها، خطاهای تاکتیکی، و فرصت سوزیها، واقعیت این
است که طیف گوناگونی از “اصلاحطلبان”، از صاحبان قدرت “حکومتی” گرفته تا
نظریهپردازان و فعالانِ سیاسیاجتماعی، خواهان اجرای اصلاحات بودهاند و
در مبارزهٔ سیاسیاجتماعیای مستقیم و رویاروییای نظری با نحلههای
اقتدارگرا و قدرتمندِ "اسلام سیاسیِ" درونِ هرم قدرت رژیم ولایتفقیه ، در
خط مقدم قرار داشتهاند.
در پهنهٔ جامعه، رویکرد “اصلاحطلبیِ عملگرایانه” بههدف بهوجود آوردنِ
تغییرهای مؤثرِ باثبات، از حمایت وسیعی برخوردار است، و این حمایت، بهصورت
بارز و متحدانهاش،در پیکرهٔ “جنبش سبز”، که دربردارندهٔ قشرهای مختلف
مردم بود، متبلور گردید. ازاینروی، هم فرایندِ “اصلاحات” و هم
“اصلاحطلبان” بهطورِ مستقیم و غیرمستقیم از سوی دستگاه دیکتاتوری
ولایتفقیه درمعرض تهاجم شدید بودهاند.
روشن است که در دو دههٔ گذشته نیروها و فعالانِ سیاسیاجتماعیِ مترقی و
میهندوست نیز به شکلهای مختلف بهمبارزه با دیکتاتوریِ حاکم
برخاستهاند،اما خطمشی و فعالیتهای تمامی آنها از مقطع خرداد
۱۳۷۶
تا کنون، خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیرمستقیم، زیر تأثیر موقعیت و
حرکتهای سیاسی فرایندِ اصلاحطلبی و موضعگیریهای رهبران اصلاحطلبان
بوده است. بنابراین، تجزیهوتحلیل شفاف و مشخصِ نیروهای سیاسیِ مطرح در
درونِ جنبش مردمی دربارهٔ خطمشیِ اصلاحطلبان و موضعگیریِ این نیروها
نسبت به خطمشیِ اصلاحطلبان، بسیار مهم و در راستایِ بالا بردنِ سطح
مبارزهٔ جنبش مردمی علیه دیکتاتوری حاکم است.
حمایت
از فرایندِ “اصلاحات” و ارائهٔ انتقادهای سازنده بههمراهِ پشتیبانیِ مؤثر
از “اصلاحطلبانِ مبارز” در شرایط کنونی اهمیتِ دوچندان یافته است، زیرا از
زمان مهندسیِ انتخابات خرداد
۱۳۹۲
تا کنون، تلاش رژیم ولایی برای عقیم کردن فرایند “اصلاحطلبی” از طریق
مهندسی کردنِ فعالیتِ جریانهای مشخصی در طیف اصلاحطلبان و مدیریتِ
فعالانِ این طیف،بُعدهای وسیعتری بهخود گرفته است. اخیراً بیانیهها و
تحلیلهای نظریِ انتقادی و هشدارآمیزی در مورد گفتمان و حرکتهای سیاسیای
که برای همخوان و خویشاوند ساختنِ “اصلاحطلبی” با حکومت ولایی ("نظام") و
رقیق کردنِ آن و یا حل کردنش در دولت “اعتدالِ” روحانی درتلاشاند،از جانب
اصلاحطلبان [“اصلاحطلبانِ مبارز”] منتشر شدهاند.
روزنامههای هوادار دولت “اعتدال”، با ارائهٔ گزارشهایی افشاگر در ارتباط
با سوءِ مدیریتهای ساختاری، اختلاس، و برخی مشکلات مردم، کارزاری برای
رقیق کردنِ معنا و محتوای “اصلاحات” و پایین آوردن کفِ “تغییر”هایی که
میتوان و میباید از طریق اصلاحات بهدست آورد، خط مشخصی را بهپیش
میبرند. در این کارزار، که با تحریفِ مقولهٔ اصلاحات از سوی هواداران
دولتِ”اعتدال” همراه است، هاشمی رفسنجانی در مقام نخستین رهبر اصلاحطلب
پدیدار میگردد. برای مثال، مقالهٔ صفحه اول روزنامه “آرمان” (۲۰
آذرماه
۹۳)
همراه با تیتر “اصلاحات هاشمی یا اصلاحات خاتمی"، موضوع “اصلاحات” را بدین
شکل بیان میکند: “دولت ششم هم در این مسیر حرکت کرد اما بدون هیاهو و بر
سنت مدرنیتهای که از سال۷۶
آغاز شد تأکید کرد بدین معنا که "اصلاحات ساکت" را در دستورکار قرار داد و
نام "سازندگی" بر آن گذاشت.”
در این نوع مقالهها، هدف بحث هواداران جناح رفسنجانی- روحانی آشکارا القای
این نکته است که، فقط در چارچوبِ موجود- یعنی در چارچوبِ حکومت ولایتفقیه-
باید اصلاحات را انجام داد و بهجز از این، اصلاحطلبِ رادیکال و یا
ایدئولوژیک قلمداد میشوند: “از این منظر اصلاحات دوران آیتالله... هاشمی
را میتوان در بخش اصلاحات گروه دوم یعنی اصلاحات سنتی معنا کرد که از
یکسو اصلاحات بدون کوچکترین لطمهای صورت گرفت و از سوی دیگر بهترین
استفاده از ابزارها برای رسیدن به هدف انجام شد.”
به
نویسندگان این قبیل مقالهها باید یادآوری کرد که، دوران ریاست جمهوری
هاشمی دورهیی سیاه، آکنده از سرکوبگری، و بر اساس اتحاد و هماهنگیِ بسیار
نزدیک میان “رهبر” و “سردارِ سازندگی” [هاشمی رفسنجانی] بود. این دوره
نهتنها هیچگونه دستاوردِ اصلاحطلبانهای در عرصههای سیاسی، اجتماعی و
فرهنگی نداشت، بلکه “سازندگی”اش هم بهجز از ویرانگریِ اقتصادی، آغاز
مرحلهٔ ثروتاندوزیهای نجومی، و بهویژه، انباشتِ سرمایههایِ کلانِ
غیرتولیدی چیز دیگری نبود. “دورهٔ سازندگیِ” رفسنجانی، نقطهٔ عزیمت
بنیادهای تحتنظرِ رهبری و سپاه پاسداران بهسوی غولهای اقتصادیانحصاری
شدن بود.
امیر محبیان، یکی از نظریهپردازانِ پر نفوذ جناحهای اصولگرا که معمولاً
دربارهٔ سیاستهای کلانِ “نظام”، صراحتِ بیان دارد،درباره برخوردِ رژیم
ولایتفقیه با فرایند اصلاحطلبی در مصاحبهیی با روزنامهٔ “اعتماد” زیر
تیتر:”اصلاحطلبان برای نظام موردِ امنیتی هستند نه سیاسی”، نظرات جالبی را
بیان میکند (۲۹
آذرماه
۱۳۹۲،
مثلث آنلاین). برای درک وضعیتِ مشخص اصلاحطلبان از نگاهِ “نظام” و
امکانهای آنان در چارچوب حاکمیت ولایتفقیه،سخنان محبیان نقطه شروع مناسبی
است. او میگوید:”نخست گرایش رادیکال که تحت عنوان جریان سبز مشهور شده
است، اینان با عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات رادیکالیزه شده و فعلاً
نخستین درخواستش رفع حصر از سران این جریان است، طبعاً بهدلیل چالش جدی
آنها و نظام با یکدیگر امکان فعالیت سامانمند آنها وجود نداشته و
حساسیتهای سیاسی و امنیتی نسبت به آنها بالاست. دوم گرایش اصلاحطلبی با
نمایندگی حجتالاسلام خاتمی رییسجمهور اسبق است که هرچند سعی میکند درگیر
فضای رادیکال جریان سبز نشود ولی هنوز نتوانسته رابطه خود را با نظام بهبود
بخشیده زیرا با جریان سبز هم صفبندی روشنی نکرده است، اینها تقریباً
فعالاند ولی سعی میکنند که پشت سر دولت روحانی حرکت کنند به امید آنکه
بهمرور فضا تغییر کند. گرایش دیگر، آن گروه از اصلاحطلبانی هستند که
مایلاند با حاکمیت رابطه حسنهای را تعریف کنند زیرا معتقدند که چالش با
حاکمیت نتیجهای نداشته یا بهدلیل قدرتطلبی و مقامجویی یا بهدلیل تجربه
گرفتن از سرنوشت جریانهای رادیکال و واقعگرایی، سعی دارد هم جزو
اصلاحطلبان تلقی شود و هم کنار نظام!”
امیر محبیان- بهدنبال بازگو کردنِ درجهٔ نفوذِ خواستِ “اصلاحات” در سطح
جامعه،یا بهعبارتدیگر، اعترافِ تلویحی به وجودِ خطر از بابت ایجاد
“تغییر” برای گذر از وضعِ موجود- بهطورِمشخص آدرسِ بخشهایی از
اصلاحطلبان را میدهد که تنها راه موجودیت سیاسیشان در چارچوبِ “نظام”
این گونه میتواند باشد:”نظام از موقعیتِ تفکر اصلاحطلبی در جامعه آگاه
است و در رأس حتی با اصلِ اصلاحطلبی هم مشکلی نیست، ولی مایل هم نیست
اصلاحطلبی به فرصتی برای نفوذ دشمن و به معضل یا بحرانِ امنیتی تبدیل شود.
لذا تفکر و گرایش اصلاحطلبیِ معتدل و غیرمخرب را رد نمیکند و حتی وجودش
را لازم میداند، اما در مورد تعامل با گروهِ اخیر دو دیدگاه وجود دارد؛
نخست تأسیس و هدایتِ جریان اصلاحطلبیِ مقبول توسط عناصر مطمئن درونِ نظام
که ریسک را به حداقل کاهش میدهد، دیگر ایجاد فضایی که فقط طیفهای
غیررادیکال امکان تحرک داشته باشند.” برای کسی مانند محبیان بسیار روشن است
که “اصلاحطلبی” و “جنبش سبز” بههیچوجه به “نفوذِ دشمن” ربطی ندارند. مغز
کلام امیر محبیان این است که، فرایندِ “اصلاحات” برای “نظام” درحکم یک خطر
بزرگ است و آنانی که بر اصلاحاتِ واقعی پافشاری میکنند، دشمنِ امنیتیاند،
و برای اینکه جای هیچ نوع شکی باقی نماند، با صراحت میگوید:”آنها [یعنی
اصلاحطلبان] باید دغدغهٔ حکومت را بشناسند، مهمترین دغدغهٔ هر حکومتی
فارغ از ماهیتِ سیاسی و ایدئولوژیک آن بحث مهم امنیت است؛ اصلاحطلبان چه
در دوران حاکمیت و چه در سال
۸۸
خود را بهعنوان عنصر مُخِلِ امنیت و فاکتورِ بحرانساز برای نظام نشان
دادند، برای همین حاکمیت همیشه به آنها بهعنوان موردِ امنیتی نگاه
میکند، اول باید به نحوی این نگرانی رفع شود.”
واقعیت
عریانی که محبیان در سخنانش در نقلقولهای بالا بر آن تأکید میورزد، چنین
است: “حاکمیت همیشه” در برابر “اصلاحات”ی که هدفش بهوجود آوردنِ تغییر
است، “بهعنوان موردِ امنیتی” خواهد ایستاد.
امیر
محبیان، درمقام نظریهپردازِ واقعگرایِ خواهانِ تداوم “نظام”، نسخهٔ
پیچدهشده از سوی رژیم ولایی برای دفع خطرِ خواستهایمردم از وجودِ “نظام”
را بهصورتی شفاف بیان میکند و کلامِ آخر او این است که، تنها نوعِ
قابلتحمل از “اصلاحطلبان” برای “نظام” آنانیاند که هدفشان بههیچوجه
“اصلاحات” برای بهوجود آوردنِ “تغییر” نباشد. بهعبارتدیگر،
“اصلاحطلبی”، همچون جریانِ سیاسیای منفعل و فرعی، و سوپاپ اطمینانی برای
تعدیلِ فشار جنبش مردمی بر رژیم ولایی و حفاظت از آن، میتواند در روبنایِ
سیاسی جای گیرد. شواهد نشان میدهند که بخشهایی از “اصلاحطلبان” اخیراً
درپیِ بهکار بستنِ دقیقاً همین نسخهٔ “نظام” بودهاند،چنان که واکنشهای
انتقادآمیزی را از جانب بخشهای دیگر “اصلاحطلبان” برانگیخته است.
ابو الفضل قدیانی، زندانیِ سیاسی در هردو رژیم شاهنشاهی و ولایی، با انتشار
بیانیهیی (آذرماه
۱۳۹۳)،
به “اصلاحطلبان” هشدار داد که مراقب باشند به بهانهٔ تعامل با “نظام“، از
حقوق ملت عقبنشینی نشود. قدیانی در مورد پروژهٔ مهندسیِ نیروهای اصلاحطلب
بر اساس نسخهٔ موردقبول “نظام”- که در مصاحبهٔ پیشگفته امیر محبیان به آن
اشاره شد، میگوید:”صاحبِ این قلم پیشتر از این ها در مورد سناریوی تهیه
و تولید اصلاحطلبانِ خوب و مطیع امری که بهاصطلاح نقش کتکخور را در
خیمهشببازی مستبد امروز ایران ایفا کنند، هشدار داده بودم.” قدیانی به
تقابلِ قاطعانهٔ رژیم ولایتفقیه با فرایندِ “اصلاحات” بهدرستی اشاره
میکند و پروژهٔ بهانحطاط کشاندنِ “اصلاحطلبی” را بدین شکل بیان
میکند:”اگر در پی کودتای ننگین
۳۲
شاه مطلقالعنان آن روز با توهمِ پیشگیری از انقلاب و دگرگونی به فکر
“انقلاب سفیدِ شاهوملت” افتاد، گویا آقای علی خامنهای ولیِ مطلقه و مستبد
امروز ایران نیز چند سالی پس از کودتای
۸۸
به خیال ترمیم آنچه جنبش استبدادستیز و حقطلبِ سبز بر سر مشروعیتاش
آورده، دستبهکار “اصلاحات سفیدِ رهبر و ملت” شده است. بنابراین به همان
شکل که شاهِ انقلابی میل به دگرگونی واقعی نداشت، رهبرِ اصلاحطلب هم سودای
اصلاحات ندارد.”
محمدرضا تاجیک، یکی از فعالان و نظریهپردازان پر سابقهٔ اصلاحطلبان، نیز
در مصاحبه با “آفتاب” (۸
آذرماه
۱۳۹۲)،
زیر عنوان: “اصلاحطلبان دچار آلزایمر مصلحتی و منفعتی شدند”، وضعیت
نیروهای اصلاحطلب را این گونه بیان میکند:”متأسفانه در شرایط کنونی شاهد
نوعی "اختگی" و “خمودگیِ آموختهشده” در نزد بسیاری از اصلاحطلبان هستیم.
بهبیاندیگر، انفعال بهطور فزایندهای درحال تبدیلشدن به طبیعت اولیهٔ
بسیاری از اصلاحطلبان است. این نوع اصلاحطلبان از حیاتی نباتی و موضعی و
مقطعی (اگر نگویم انگلی) برخوردار شدهاند که جز با دم مسیحایی قدرت، فعال
نمیگردند و جز در ایام چرخش قدرت هوشیار نمیگردند.” تاجیک بهصورتی
بسیار ظریف به دولت روحانی و وضیعت کنونی اصلاحطلبان اشاره میکند و
توضیح میدهد که بر اساسِ پروژهٔ مطیعسازیِ اصلاحطلبان بهوسیلهٔ حل شدن
اصلاحات در “اعتدال”، فرجامِ اصلاحطلبان به ناکجاآباد کشیده خواهد شد:”از
منظر گفتمانیِ دولت اعتدال، "اصلاحطلبی" و " اصلاحطلبان" از خانوادهٔ
"تصمیمناپذیرها" هستند؛ همانهایی که باید"بافاصله" از آنان و با آنان
سخن گفت، همانهایی که باید از مواهبشان بهره برد و از مضارشان در امان
ماند، همانهایی که باید گاه " خودی" و گاه " دگر" تعریف و تصویر شوند...
بدیهی و طبیعی که در گسترهٔ این نگاه، تنها و تنها جایگهی یا جایکی (جای
کوچک) برای اصلاحطلبان خاص میبینیم: اصلاحطلبانِ کاملاً بهداشتی و
پاستوریزهشده و اولتراخودی، اصلاحطلبانی که از فردای قرار گرفتن در جایگه
مقامان و عالیمقامان نوعی دگردیسی یافتند و بهنوعی آلزایمر مصلحتی و
منفعتی دچار شدند.”
نیروهای
اصلاحطلب و دیگر نیروها و فعالان سیاسیِ خواهانِ تحول و ترقی کشورمان،
این نظر محمدرضا تاجیک دربارهٔ فرایندِ “تغییر” در شرایط مشخصِ کنونی، یعنی
روند جابهجاسازیِ اعتدال با اصلاحات را میباید با دقت بررسی کنند، زیرا
هسته کلام تاجیک، هشداری جدی در مورد خطرِ به خاموشی و سکون کشیده شدن
فرایندِ اصلاحات بهوسیلهٔ “نظام” است، یعنی اثرِ همان نسخهیی است که امیر
محبیان آن را برای دگردیسیِ “ اصلاحطلبان” به “اصلاحطلبانِ مطیع” پیچیده
است. پیام تاجیک این است که راهِ به جلو بهسوی تغییر را باید فعالانه
بهوجود آورد: “آینده موضوع ارادهٔ معطوف به آگاهی و کنش ماست. "تغییر"
جایی در گوشه و کنار تاریخ به انتظار ما ننشسته است، بلکه"تغییر" در" ما"
و با "ما" ست. بهبیاندیگر، " تغییر" موضوع " امید" نیست، موضوع " اراده"
است. اما اگر "اراده" همان نشانِ تغییر است، در میان اصلاحطلبان این نشان
نمیبینم.”
حزب تودهٔ ایران نیز معتقد است که فرایندِ اصلاحات درخطر است و این فقط
ارزیابی حزب ما نیست، بلکه شخصیتهای مهم کلیدی و فعالان اصلاحطلب آبدیده
و کارنامهدار نسبت به این خطر هشدار میدهند. حزب ما بیش از یک سال است که
نسبت به توهمزایی پیرامون دولت حسن روحانی در کنار پروژهٔ برنامهریزیشده
“نظام” با هدف سیاستزدایی و تنزلِ اصلاحات به اعتدال، هشدار داده است. ما
معتقدیم که فرایندِ وابستهسازی و تنزلِ اصلاحطلبان به زائدهیی از حکومت
ولایتفقیه از طریق تبدیل آنان به مجیزگویان دولت “تدبیر و امید”، فقط به
اصلاحطلبان منحصرنمیگردد. سیاستزدایی،دنبالهروی از تحولها، و مجذوبِ
جو تبلیغاتی و ویترینی شدن- که از قولها و ادعاهای غیرقابلانجامِ دولت
حسن روحانی آکنده است- به دیگر نیروهای سیاسی، فعالان و جریانهای لیبرال،
گرایشهای سوسیالدموکرات، و حتی برخی نیروها و فعالان با دیدگاههای چپ
نیز رسوخ داده میشود. تحلیلِ شرایط مشخص کنونی نشان میدهد که در افقِ
تحولهای آیندهٔ کشور، بهجز رخدادهایی که به “اصلاحاتِ بنیادی” منجر
میگردند فرایند دیگری را درحکم محور اصلی تحولها نمیتوان مشاهده کرد.
این، واقعیت وضعیتِ موجود است و به دیدگاهِ ایدئولوژیک خاص ارتباط ندارد،
بلکه برآمده از عاملهای عینیای است که عبارتند از: توازنِ قدرت،
سازمانیافتگیِ نیروهای اجتماعی، و درجهٔ آگاهی قشرها و طبقههای اجتماعی.
ازاینروی، نیروهای سیاسی و اجتماعیِ خواهانِ “تغییر”، در گشودنِ هر
روزنهیی بهمنظورِ پیشبُردِ فرایندِ “اصلاحات” میباید متحد و با تمام
قوا تلاش کنند. نخستین گام در این مسیر، حمایت از اصلاحطلبانِ مبارز و
یاری به آنان برای مسدود کردن راه و عقب راندن آن چیزی است که قدیانی
“اصلاحاتِ سفیدِ رهبر و ملت” آن را نامیده و تاجیک عنوان “اختگی” به آن
داده است.
به نقل از «نامه مردم»، شماره
۹۶۳،
۸
دی ماه
۱۳۹۳
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست