نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2015-01-02

نویدنو  11/10/1393 

 

 

 

عصر پیری اطلاعاتی

فیس بوک چگونه اینترنت را کشت

داوید روویکز – برگردان : هاتف رحمانی

 

فیس بوک اینترنت را کشت ، و من تا حدی مطمئنم که اکثریت بزرگی از افراد حتی متوجه آن نشدند .

من می توانم نگاه شما رانسبت به خودم ببینم و نظرهایتان را بشنوم . دوباره غرولند یکی دیگه از فیس بوک . بعله ، من می دانم فیس بوک شرکت عظیمی است ، اما پایگاهی است که ما همه از آن استفاده می کنیم . غرولندی مانند غرولند در باره استار باکس ( یک کافه زنجیره ای در امریکا – مترجم ) است . کافه های مستقل سرانجام به خارج از شهر ها رانده شدند و شما معتاد اسپرسو (نوعی قهوه ) هستید ، چه باید کرد ؟ منظورت از "کشت " چیست ؟ چه چیزی کشته شد؟    

من سعی می کنم توضیح دهم . من با اعلام  آن که نمی دانم راه حل چیست آغاز می کنم  . اما فکر می کنم هر راه حلی باید با تعریف دقیق ماهیت مسئله آغاز شود .

اول از همه ، فیسبوک اینترنت را کشت ، اما اگر فیسبوک هم کشنده فیسبوک نبود ، چیز دیگری می توانست آن را بکشد . سیر تکاملی رسانه های اجتماعی شاید اجتناب نا پذیر تر از توسعه تلفن های همراه بود که توانست روی اینترنت موج سواری کند .فیسبوک جهت طبیعی ادامه اینترنت بود .  

پرسیدنی است که چرا فیسبوک تا این حد به خصوص آزارنده است . چون راه حل آن زی نت (Znet) یا اللو (Ello) ( دوشبکه اجتماعی غیر انتفاعی چپ- مترجم ) نیست . راه حل رسانه اجتماعی بهتر ، آلگوریتم بهتر ، یا رسانه های اجتماعی تحت اداره یک شرکت غیر انتفاعی به جای شرکت مولتی میلیارد دلاری هم نیست . همان گونه که راه حل از خود بیگانگی اجتماعی ناشی از داشتنن اتوموبیل شخصی برای هر فرد تولید اتوموبیل های برقی بیشتر نیست . همان طور که راه حل از خود بیگانگی ناشی از تلفن همراه شخصی برای زل زدن یک شرکت تلفن دارای مالکیت جمعی نیست  .   

افراد زیادی از کف اجتماع تا نخبه ها نسبت به پدیده رسانه های اجتماعی هیجان زده اند . قطعا افراد بسیاری که این نوشتار را خواهند خواند از میان آن ها هستند. ما عبارت هایی مانند " انقلاب فیسبوکی” را در اطراف خود منتشر می کنیم و به این پایگاه های جدید اینترنتی که مردم سراسر جهان را گردهم می آورند درود می فرستیم . ومن نمی گویم که آن ها جنبه های مختلف درخشان خود را ندارند . همین طور پیشنهاد نمی کنم که شما ازپایگاه رسانه های اجتماعی از جمله  فیسبوک استفاده نکنید . این پبشنهاد می تواند مثل پیشنهاد به آدمی در تگزاس باشد که زمانی که کل زیر ساخت هر شهری در ایالت برای گردش خودرو های عمومی ساخته شده است ، باید با  دوچرخه سر کار رود. 

اما باید ماهیت آن چه را که برای  ما رخ می دهد درک کنیم .

از زمانی که ، برای اکثریت قاطع جمعیت کره زمین روزنامه ها پیش پا افتاده شدند تا اوایل دهه 1990 ، ما به نوشتن در یک فوروم عمومی  نزدیک تر شدیم  وتعداد بسیار اندکی از ما بودند که همیشه زحمت نوشتن نامه ای به سر دبیر را به خودشان می دادند . یک بخش ناچیز ناچیزی از مردم نویسنده یا روزنامه نگاربودند که یک فوروم عمومی داشتند که راه ورود به آن به پایه ای تصادفی یا قانونی (شغلی) بستگی داشت . برخی از افراد تا قبل از برابری اینترنتی ، اوقات کریسمس سالانه پست وبلاگی را که کپی کرده بودند به تعداد اندکی از دوستان و وابستگان خود ارسال می کردند .  

در دهه 1960 شکوفایی عظیم روزنامه های مستقل ،  "زیر زمینی" در شهرک ها وشهر ها در سراسر امریکا و دیگر کشور ها وجود داشت . یک تنوع عظیم فزاینده دیدگاه ها و اطلاعات وجود داشت که به سادگی برای هر کسی که در اطراف دانشگاه ها زندگی می کرد قابل دسترسی بود ومی توانست با رفتن به کیوسک روزنامه فروشی  و صرف چند سنت بسیار ناچیزآن را دریافت کند.

در دهه 1990 با توسعه اینترنت – تارنگاشت ها و ای میل لیست ها – یک انفجار ارتباطی وجود داشت که در مقایسه روزنامه های زیر زمینی دهه 1960را کمرنگ کرد . افراد زیادی در جاهایی مانند امریکا استفاده از تلفن ( عملا صحبت کردن) را به تجربه من کنار گذاشتند . افراد بسیاری که هرگز نامه یا چیز دیگری ننوشته بودند استفاده از کامپیوتر و نوشتن ای میل به هم دیگر، وحتی هم زمان به چندین نفر را آغاز کردند.   

تعداد اندکی از ما که در حال وهوای دوران پیشا اینترنت ارسال کننده خبرنامه های معمولی به اطراف بودند که دست خط ، اندیشه ها ، فهرست کارهای آینده ، تولیدات یا خدمات و غیره  را که تلاش می کردیم بفروشیم نشان می دادند ، با پیشرفت ای میل و توانایی ارسال آسان خبر نامه ها ، به دون فوت وقت در الصاق تمبر، بدون هدر دادن وقت زیادی برای پرکردن پاکت ها هیجان زده شدیم . در زمان اندکی ما به همان مخاطبین ، همان خواننده هایی که قبلا داشتیم دسترسی می یافتیم ، و اکنون می توانیم با آن ها به رایگان ارتباط مجازی بر قرار کنیم .

این ، برای بسیاری از ما عصر طلایی اینترنت بود -1995-2005 یا در همین حدود . البته مشکل فزاینده انواع اسپم ها وویروس ها مثل ای میل های بنجل ، بیشتر به خاطر زیاد بودن آن ها هم وجود داشت . اما فیلتر های اسپم رو به بهتر شدن گذاشت ، و آن مشکل را به طور کلی برای اکثر ما حل کرد .  

ای میل لیست های اتوماتیک (ابداع شده توسط اریک توماس برای بیت نت در سال 1986 – مترجم ) که اکثر ما زحمت خواندن آن ها را به خود می دادیم ، لیست آگهی های معمولی بودند. تارنگاشت هایی که استفاده می کردیم ، مانند ایندی مدیا Indy media تعاملی ، اما با میانجی بودند . در شهر های کوچک و بزرگ سراسر جهان ،  مجموعه های محلی این دی مدیا وجود داشت . هرکسی می توانست مطلب خود را پست کند ، اما افراد واقعی وجود داشتند که در مورد انتشار آن ها تصمیم می گرفتند. مانند هر فرایند تصمیم گیری جمعی ، این امر چالش برانگیز بود ، اما بسیاری از ما احساس می کردیم چالشی همراه با تلاش ارزشمندی بود . در نتیجه این لیست های اتوماتیک معمولی و سایت های با میانجی این دی مدیا ، همه ما توانایی بی سابقه ای برای درک ایده ها ورخ داد های نزدیکی که در شهر ها ، کشورها ،  و در جهان ما اتفاق می افتاد پیدا کرده بودیم .  

پس از آن نوبت وبلاگ نویسی و رسانه های اجتماعی رسید . هر فرد با یک وبلاگ ، صفحه فیسبوک ، حساب توئیتر، وغیره منتشر کننده فردی خود شد . لذت آور است . نیست ؟ با علم به آن که صد ها ، شاید هزار ها نفرمخاطب جهانی دارید ، هر بار چیزی پست می کنید . می توانید در بخش کامنت ها (نظر ها) با افرادی از سراسر جهان که هرگز به صورت فیزیکی همدیگر را ملاقات نخواهید کرد گفتگو کنید . واقعا حیرت آوراست .    

اما پس از آن افراد زیادی به گوش کردن پایان دادند. افراد بسیاری بازدید از این دی مدیا را متوقف کردند .این دی مدیا ، به صورت جهانی ، به طور کلی  مرد  . خواه این دی مدیای افلاین یا آنلاین . روز نامه ها – راست ، چپ و مرکز – بسته شدند ، و یا در حال بسته شدن هستند خواه بر خط ( آنلاین ) ها وخواه افلاین ها . لیست ای میل های اتوماتیک به موجودیت خود پایان دادند . الگوریتم ها جایگزین میانجی ها شدند . مردم کلا فکر کردن به کتاب ها را بعنوان پدیده ای منسوخ آغاز کردند. 

اکنون در پورتلند ، اورگان، یکی از سیاسی ترین شهر های امریکا ،هیچ ای میل لیست اتوماتیک یا تارنگاشتی که بتوانید وارد آن شوید و آن چه را در شهر در حال رخ دادن است به صورت قابل خواندن و به شکل قابل درکی ارائه کند وجود ندارد . گروه های مختلفی با تارنگاشت های مختلف ، صفحه های فیس بوک ، ای میل لیست ها و غیره وجود دارند ، اما درکل چیزی برای جامعه مترقی ندارند . در هر حال چیز اساسی، چیزی که به عملکرد لیست های آگهی که در شهر ها وایالت ها و در سراسر کشور در 15 سال گذشته وجود داشت برسد وجود ندارد. 

در دوره کوتاهی از زمان ، به دلیل محدودیت های فنی اینترنت ، چند سالی واسطه خوشی بین یک گروه نخبه کوچک تهیه کننده بسیاری از محتوای نوشته ها ایجاد شده بود که اکثر مردم جهان آن ها را می خواندند ، اما موقعیتی که امروز ما خود را در آن می بینیم ، غرق شدن در اطلاعات بسیار بسیار زیادی است ، که بسیاری از آن دری وری های بی معنی ، شایعه های اشکار ، مهی است که ما را از دیدن فراتر از نوک دماغمان باز می دارد .

دورانی طلایی ، اما در بخش اعظم خود تصادفی ، و بسیار کوتاه بود . آسان شدن به راه انداختن وب سایت ، وبلاگ ، مای اسپیس یا فیس بوک ، برای به روز کردن پست ها ، وغیره برای افراد ، در اثر تکامل طبیعی ناگزیر فن آوری  ،عصر جدید هیاهو آغاز شد .

واکثر مردم متوجه  آن چه اتفاق افتاد نشدند.   

چرا من از آن (هیاهو) سخن می گویم ؟ اول از همه ، من توانستم با این گه کنار بیایم . من سال ها با افراد زیادی صحبت کرده ام ، و افراد بسیاری فکر می کنند رسانه های اجتماعی بهترین پدیده از زمان پیدایش نان برش خورده (نان ماشینی)  است . وچرا چنین فکر نکنند؟

آخرخط است ، برای بیشتر مردم هیچ دلیلی وجود ندارد که فرصت داشته باشند توجه کنند که اینترنت مرد، چون تولید کننده محتوی ( یا آن طور که  این روز ها ما ، نویسنده ، هنرمند ، موسیقی دان ، روزنامه نگار ، سازمان گر ، سخنگوی عمومی ، آموزگار و غیره  می نامیم ) در دوران پیشا اینترنت یا در دوره اولین دهه یا قبل از این که اینترنت پدیده ای محبوب شود نبودند . و اگر شما تولید کننده محتوی قبل ازآن نبودید ، چرا باید بدانید که همه چیز تغییر کرده است .

من ودیگرانی چون من می دانیم که دیگر افرادی که به خواندن و پاسخ دادن به موضوع هایی که من در ای میل لیست خود ارسال می کردم عادت داشتند وجود ندارند . آن ها دیگر ای میل ها را باز نمی کنند ، و اگر آن را باز کنند ، آن را نمی خوانند. و فرقی نمی کند من از چه مدیومی استفاده کنم ،- وبلاگ ، فیسبوک ، توئیتر و غیره . البته برخی افراد می خوانند ، اما اکثر افراد اکنون کار های دیگری انجام می دهند . 

آن ها چه کار می کنند ؟ من بیشتر اوقات هفته گذشته را در توکیو صرف کردم ، به همه جای شهر سر زدم ، هر روز ساعت ها در قطار ها صرف کردم . اکثر مسافران ترن نشسته بودند ، بر خلاف اولین دیدار من در سال 2007 از ژاپن که اکثر مسافرها خوابیده بودند . هفت سال پیش اما ، آن هایی که نخوابیده بودند ، تقریبا همگی آن ها کتاب می خواندند. اکنون ، به ندرت کتابی دیده می شود . اکثر مردم به تلفن های همراه خود نگاه می کنند. ودرتلفن هایشان کتاب نمی خوانند . ( بعله ، من دزدانه نگاه کردم . خیلی زیاد) آن ها دارند بازی می کنند یا ، اغلب اوقات ، به " فید اخبار"  فیسبوکشان نگاه می کنند. در امریکا و هر جای دیگری هم که من تصادفی به آن مسافرت می کنم وضع همین است .   

آیا جایگزین کردن میانجی ها با الگوریتم ها ارزشمند تر است ؟ یا سر دبیر هایی با سروصدا ؟ روزنامه نگار های محقق با تصویرهایی از گربه شما ؟ برچسب های ضبط مستقل و ایستگاه های رادیویی عوام با انبوهی از تولید ات صوتی بد ضبط شده ؟مرکز مستقل رسانه ای اشتراکی با به روز کردن یک میلیون اخبار فیس بوک وتوئیتر ؟ 

من فکر می کنم نه . اما این وضعیتی است که در آن قرار داریم . چگونه می توانیم از این وضعیت خلاص شویم ، و مه را پاک کنیم ، و دوباره از مغز های خود استفاده کنیم ؟ کاش می دانستم .

داوید رویکز خواننده / ترانه سرا اهل پورتلند ، اورگان است .

سرچشمه : کانتر پنچ

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: