مرتضی احمدی لوطی مرد با معرفت تهرون رفت
نوید
نو : نسل هایی با مرتضی احمدی زیستند. با آواز ها، پیش پرده خوانی ها ،
صبح جمعه ها ، کارتون ها وفیلم وسریال های تلویزیونی . نسلی از کودکان ما
با صدای احمدی در پینو کیو بزرگ شدند . احمدی تجسم یک زندگی هنرمندانه پاک
، بی حاشیه ، اخلاق مدار وانسان دوستانه بود . او در همه حا خود را خاک پای
مردم می دانست . طبق گفته اکثر معاشرینش انسانی با گذشت ، کم توقع وهمیشه
شاد بود که می خواست در جامعه سیاهی گرفته ما ، شادی تا اعماق وجود مردم
پابگسترد . همیشه بر پای خود ایستاد وبر هیچ صاحب مقامی برای هیچ امری دست
دراز نکرد .
تولد و تحصیلات
احمدی در ۱۳۰۳ در
جنوب تهران به
دنیا آمد. پدرش سَقطفروش بود.
برای تحصیل ابتدا به مکتب و سپس به دبستان منوچهری در میدان گمرک رفت و بعد
از آن به دبیرستان شرف و دبیرستان روشن رفت.
نوجوانی
در شانزدهسالگی ورزش
باستانی و فوتبال را
شروع کرد و به همراه تیم فوتبال دبیرستانش در مسابقات آموزشگاههای تهران
رتبههایی به دست آورد. بعدها در تیم فوتبال راهآهن تهران و پس از آن در باشگاه
راهآهن بازیکن
و مربی (تا سال ۱۳۲۵)
شد.
فعالیت حرفهای
پس از چند تلاش آماتوری در تئاتر در ۱۳۲۱ با
کمک عدهای از دوستانش «تماشاخانه ماه» را روبهروی باغ
فردوس دایر
کرد، ولی پس از چند هفته مجبور به ترک آنجا شد. در اوایل پاییز ۱۳۲۲ در
تئاتر فرهنگ برای اولین بار پیش پردهخوانی کرد و در نتیجه آن بازیگر تئاتر
هم شد. مدتی بعد پدرش از فعالیت او در تئاتر مطلع شد و او را از خانه بیرون
کرد.[۳] مرتضی
احمدی پس از مدتی همزمان با هنرپیشگی در راهآهن تهران بهعنوان تعمیرکار
استخدام شد.
مرتضی احمدی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش پردهها آواز خواند و
نیز اولین بار (در ۱۳۲۲)
ترانهٔ گلپری جون را اجرا کرد، که بسیار محبوب شد و به خاطر آن برای کار در رادیو
تهران دعوت
شد. در یکی از پیش پردهها ترانهای دیگری به نام «کارگرم من» را اجرا کرد
که به استقبال کارگران راهآهن و پس از آن منجر به اعتصاب کارگران راه آهن
گردید که در نتیجه، مرتضی احمدی به بخش حسابداری راهآهن منتقل شد و پس از
پایان اعتصاب دستگیر شد و در کلانتری تعهد کرد از آن به بعد ازاجرای آن پیش
پرده خوداری کند.
پیشپردهٔ دیگری نیز با اجرای احمدی به نام «قدس شاهین» (دربارهٔ ماجرای تجاوز
جنسی عدهای
از سربازان آمریکایی به
یک زن ایرانی) توقیف شد؛ ولی پس از اجرای مجدد آن در پاییز ۱۳۲۳ در
جمعی خصوصی، محکوم شد شش ماه به کرمان تبعید
شود که با پیگیری محمد مسعود، مدیر روزنامهٔ مرد
امروز که تصادفاً به تئاتر
فرهنگ آمده بود ملغی شد.[۴] چندتا
از پیشپردههای دیگر با اجرای احمدی نیز توقیف شده است، از جمله
پیشپردهای به نام «پیرهن زرده» که دربارهٔ گروههای فشار حزب
دموکرات ایران که
پیراهن زرد میپوشیدند بود و به کتک خوردن مرتضی احمدی و بازداشت او
انجامید و پیشپردهای به نام «کارمند دولت» که منجر به انفصال موقت او از
خدمت در راهآهن شد ولی با اعتراض احمدی به دیوان
عالی کشور لغو
شد.
مرتضی احمدی در بهار ۱۳۲۴ از
طریق مسابقات فوتبال با ناصر
فخرآرایی که
در تیم «آفتاب شرق» بازیکن و مربی بود آشنا شد. در ۱۵
بهمن ۱۳۲۷ به
دعوت فخرآرایی به مراسم سالگرد افتتاحدانشگاه
تهران رفت و در آن
جا شاهد ترور محمدرضا
شاه به
دست فخرآرایی بود که به کشته شدن فخرآرایی و دستگیر شدن احمدی انجامید که
پس از بازجویی و اثبات بیاطلاعیاش از ماجرا، آزاد شد.
احمدی در ۱۳۲۳ به
رادیو تهران (چندی بعد در رادیو
ایران و
بعد از آن در رادیو
و تلویزیون ایران)به
کار کردن اشتغال گزید، تا برنامههای کمدی اجرا
کند. در دورههای مختلفی در رادیو کار کرد و از جمله تیپی به نام «بابا
جاهل گریان» اجرا کرد و به سبکهای مختلف ترانه و آواز خواند. در فروردین ۱۳۵۳ نقش
اول سریال پربینندهٔ هردمبیل، نوشتهٔ پرویز
خطیبی را
بازی کرد در نظرخواهیاز مردم در سال۱۳۵۶ بهعنوان
محبوبترین هنرپیشهٔ رادیو انتخاب شد.[۵]
وی در ۱۳۲۶ گویندهٔ
فیلمهای خارجی شد و از اعضای اولیهٔ انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم
(تأسیس در ۱۳۴۲)
بود.
پس از کودتای
۲۸ مرداد ۱۳۳۲ احمدی
بازیگری را کنار گذاشت و به مدت هفت سال به اهواز رفت؛
ولی پس از بازگشت به تهران از
نو کار بازیگری را در سریالی تلویزیونی به نام تکمضراب از سر گرفت. از
سریالهای تلویزیونی دیگری که بازی کرده است میتوان از سلطان
صاحبقران،
هفت شهر عشق (۱۳۵۶)، آئینه و زیر بازارچه (۱۳۷۷، رضا
ژیان)
نام برد.
در فروردین ۱۳۴۹ نیز
احمدی به دعوت علی
حاتمی ترانهٔ
عنوانبندی فیلم حسن
کچل را،
ضربیخوانی کرد (که به نام روحوضی نیز
شناخته میشود). در همین سبک در ۱۳۲۸ پنج
صفحهٔ موسیقی برای یک شرکت انگلیسی ضبط کرد. مرتضی احمدی بیش از چهارصد
ترانهٔ ضربی و صد و پنجاه ترانهٔ فکاهی خوانده است، این ترانه هااز
نوشتههای نصیریفر،[۶] نویسندهٔ
کتابی است به نام مردان
موسیقی سنتی و نوین ایرانکه بیشتر کارهای موزیکال مرتضی احمدی از آن
کتاب گرفته شده است.
ازدواج
احمدی در ۹
مرداد ۱۳۳۴ با
یکی از همکارانش در راهآهن به نام زهرا جوانشیر ازدواج کرد که در۲۵
اردیبهشت ۱۳۵۰ بر
اثر سرطان درگذشت.
احمدی از این ازدواج یک فرزند دختر به نام آزیتا (متولد۱۳۳۷)
و یک فرزند پسر به نام مازیار (متولد ۱۳۴۰)
دارد.
آثار
دوبله
از ماندگارترین آثار مرتضی احمدی میتوان به کار صدایی (نوعی دوبله) وی در
مجموعه پینوکیو اشاره
کرد که در آن در نقش «روباه
مکار» به خواندن متن میپرداخت.
شرکت چهل و هشت داستان
این مجموعه از محصولات شرکت «چهل و هشت داستان» است که در اواخر دوران شاه
و اوایل انقلاب به
تولید محصولات فرهنگی برای کودکان ایرانی میپرداخت. دیگر اعضای این گروه
عبارت بودند ازناهید
امیریان در نقش
«جینا»، نادره
سالارپور در
نقش پینوکیو و کنعان
کیانی در
نقش «گربه
نره». ویژگی اصلی این اجرا از داستان پینوکیو، ادغام آن با
سازوضرب ایرانی و ترانههای سبک روحوضی است که به این داستان خارجی حال و
هوای کاملاً ایرانی میدهد؛ تا آنجا که قسمتی ویژه، جدااز خط سیراصلی قصه،
برای نوروز و سفره هفت سین تهیه میشد و در آن قسمت شخصیتهای داستان
(پینوکیو، جینا، آقا روباهه و گربه نَره) به شمردن سینهای، هفتسین و
خواندن آواز جوجه خروس میپردازند! شایان ذکر و گفتنیست که همین گروه چهار
نفره کار دوبله کارتون ژاپنی این داستان را نیز بر عهده داشتند که بالطبع
شرایط زبان و فرهنگ ژاپنی، در آن کارتون، جایی برای اضافه کردنِ قطعات
روحوضی، ساز و آواز ایرانی و یا تیکه کلامهای فرهنگ فارسی از قبیل شمردن
هفت سین و غیره را میسر نمینمود.[نیازمند
منبع] مرتضی
احمدی علاوه بر گویندگی بجای شخصیت بابا علالدین در کارتون سندباد و
همینطور روباه مکار در پینوکیو گویشهای بسیاری را در دوبله ایران از خود
بیادگار گذاشت که نمونه هائی از آنها را میتوان در فیلمهایی زیر شنید:
بینوایان (۱۹۵۸ بجای قاضی دادگاه) ، بهترین سالهای زندگی ما (ارسکاین
وینفورد و دین وایت ) ، دختر خداحافظی (بجای رابرت کاستانزو ) ، برو به
اسپارتی ها بگو ، گوردون پری (بجای خبرنگار و گوینده فرودگاه) ، سراسر شب ،
مصری (بجای هنری دانیل در نقش مکره) ، فریب خورده و رها شده (بجای سه نفر)
، طرح شیطانی ، به من میگن هیچکس ، گرگها در شهر(بجای شخصیت قاضی بناتو)، و
.... ایشان همچنین در دوبله فیلمهای ایرانی هم ید طولائی داشتند. علاوه بر
این مرتضی احمدی در رادیو هم دستی در کار داشت. پیش از انقلاب در رادیو
تعطیلی و پس از انقلاب در صبح جمعه با شما.
بر گرفته از ویکی پدیا
به قول عزیزی " مرتضی احمدی لوطی مرد با معرفت تهرون رفت
یادش را گرامی می داریم و به خانواده ، دوستان ودوستداران او تسلیت می
گوییم .
در ادامه نظر چند تن از هنرمندان را تقدیم می کنیم .
بهزاد فراهانی :
مرتضی احمدی از مبارزین جنبش کارگری ایران است. به عنوان مردی که در راستای
تفکر و اندیشۀ مساوات و برابری زحمات فراوان کشیده است. شاید ما از زندگی
بعضی از عزیزان فرزانه در ارتباط با مسائل سیاسی کمتر آگاه هستیم، شاید
کمتر مجال بوده تا به آن بخش از زندگی هنرمندانی بپردازیم که در ارتباط با این
مسائل گذشته است. استاد احمدی از ۱۳۲۰ به جامعۀ ورزشی ایران پیوست ، به
ویژه به آن بخش از جامعۀ ورزشی که دیدگاههای
دادگرانه داشت . پرسپولیس یا شاهین سابق تیمی بود که بستر رشد نسل زحمتکش و
تلخکام تهران یا کشورمان بود. و مرتضی احمدی از همان آغاز چه زمانی که در
تیم شاهین توپ میزد و چه زمانی که به عنوان شاعر
تمام ترانه های زیبای مردمی اش
به دل هزاران هزار هوادار شاهین می نشست، همیشه
همراه و پشتیبان مردم زحمتکش بود.
سعید پورصمیمی :
آقا مرتضی احمدی بیش از هفتاد سال در عرصۀ هنر با سربلندی زندگی کرده است.
من افتخار داشتم که با او کار کنم و او برای من فقط یک همکار نبود، پدر بود
و استاد بود و مراقب بچه هایش
بود که کارمان بهتر بشود و حالا هم که بازنشسته شده دست به قلم برده است.
این نوشته ها یادگاری است که باید منتقل می شد
به نسل های بعد و همت این کار را کسی جز مرتضی
احمدی نداشت.
بهرام بیضایی :
«آن مرد گنجی در سر دارد / که میان شما پخش می کند. / گنج مردم نادار؛ /
مردمان دریغ شده! / گنجی از ناداری / گردآوری شده از روزمرگی / در جهان رو
به دگرگونی! / آن مرد سرود گمشده می خواند؛ / تا بازیابد خود بی خویشِ خویش
را / در زیرو بم های آن؛ / در تهران گمشده!»
گزارش
تصویری مراسم تشییع پیکر مرتضی احمدی
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست