نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2014-11-13

نویدنو  22/08/1393 

 

 

 

 

دو شعر از پل الوار

برگردان : زهره مهرجو

 

 

 

"صحبت از قدرت و عشق "
 

در میان همۀ مرارتهایم،
در میان مرگ و خویشتن
در بین نومیدی ..
و دلیل زندگی 
بی عدالتی و این شرارت انسانهاست 
که از پذیرفتن اش ناتوانم؛
خشمگینم ..!

مبارزان اسپانیا در رنگ خون،
مبارزان یونان در رنگ آسمان،
نان، خون، آسمان ..
و حق امید داشتن
برای تمام آنانی که
از زشتی متنفرند.

نور همیشه به مُردن نزدیک است
زندگی همواره آمادۀ خاک شدن، 
اما بهار تولد دوباره می یابد
این واقعیتی ست بی پایان 
جوانه ای از تاریکی برمی خیزد 
و گرما آرام می نشیند! ..

و گرما حق خودخواهان را
خواهد داشت،
حواس تحلیل رفته شان
مقاومت نخواهد کرد. 
من صدای آتش را می شنوم
که به ملایمت از سردی سخن می گوید،
صدای مردی را می شنوم 
که از چیزهایی که برایش ناآشناست
سخن می گوید.

تو که وجدان حساس جسم من بودی،
برای همیشه دوستت دارم
تو که مرا ساختی!
تو با بیداد و 
زخم 
سازش نخواهی کرد.

تو در رؤیای شادیِ زمینی 
سرود خواهی خواند 
آزادی را آرزو خواهی کرد ..
و من تو را
ادامه خواهم داد!"

 

منبع:

"صحبت از قدرت و عشق – پُل اِلوار" ترجمه انگلیسی:
 

آزادی

 

در دفترهای مدرسه ام،
بر روی میزم .. 
و بر درختها،
روی ماسه ها،
بر روی برف 
نامت را می‌ نویسم..!

بر صفحه هایی که خوانده ام،
بر روی تمام صفحه های سپید 
سنگ، خون، کاغذ 
یا خاکستر؛
نامت را می‌ نویسم..!

بر تصاویر طلا،
بر سلاح جنگجویان
بر روی تاج شاه؛
نام تو را می‌ نویسم..!

بر جنگل و صحرا،
بر لانۀ پرندگان ..
و بوته ها،
بر طنین کودکی ام 
نام تو را می‌ نویسم!..

بروی شگفتی شبها،
بر نان سپید روزها، 
بر فصول گرفتار 
نام تو را می‌ نویسم..!

بروی همه شالهای آبی رنگم،
بر خورشید پوشیده از خزه در برکه،
بر ماه ساکن دریاچه؛ 
نامت را می‌ نویسم..!

بر کشتزارها، بر روی افق
بروی بالهای پرندگان .. 
و بر آسیاب سایه ها
نام تو را می‌ نویسم..!

بر هر وزش سپیده دم،
بر دریا، بر قایقها،
بر روی قله کوه مجنون 
نام تو را می نویسم..!

بر روی کف ابرها،
بر عرق طوفان،
بر باران تیرۀ بی روح 
نامت را می نویسم..!

بر روی اشکال تابناک،
بر ناقوسهای رنگ،
بر حقیقت مادی 
نام تو را می نویسم..!

بر راههای پرارتفاع
بر مسیرهای هموار شده،
بر میدان پر ازدحام 
نام تو را می نویسم..!

بر چراغ روشن،
بر چراغ خاموش،
بر روی افکار بهم پیوسته ام 
نام تو را می نویسم..!

روی میوۀ دو نیم شده،
بر آینه .. و اتاقم
روی تختم، 
بر صدفی خالی 
نامت را می نویسم..!

بروی سگم؛ باجرأت و حریص
روی گوشهای تیز شده اش
بر پنجه های خطاکارش؛
نامت را می نویسم..!

بر آستانه درم،
بروی آن چیزهای آشنا،
بر جریان تند یک آتش خوب؛
نامت را می نویسم..!

بروی توازن جسم،
بر صورت دوستانم،
روی هر دست به پیش آمده
نامت را می نویسم!..

بروی پنجره شگفتیها،
بر لبان در انتظار،
در حالتی بس ژرف تر از سکوت 
نامت را می نویسم..!

بر پناهگاه های ویران گشته ام،
بر برجهای غرق شده ام،
بر روی دیوارها ..
و ملالتهایم 
نامت را می نویسم..!

بر غیبت بی خواهش،
بر تنهایی عریان،
بر روی رژه های مرگ 
نامت را می نویسم..!

بر سلامتی بازیافته،
بر خطر گذشته،
بر امید بدون خاطره؛
نامت را می نویسم! ..

* * *
و به خاطر فقدان یک کلمه
زندگیم را از نو آغاز می کنم،
زیرا من بدنیا آمدم 
تا تو را بشناسم؛
تا بر تو نام نهم: 
"
آزادی ..!"

منابع:

شعر "آزادی" – لینک یوتیوب:
شعر "آزادی" ترجمه انگلیسی:
 

برگرفته از صفحه فیسبوک سرکار خانم زهره مهرجو

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: