نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2014-07-31

نویدنو  09/05/1393 

 

 نویدنو: "چپ نو" بخشی از هویت خود را از تفسیر نمودهای نوین سرمایه داری کسب می کند. آن چه در نگاه چپ نو مغفول می ماند ، همانا بهره کشی وتلاش برای کسب حداکثر سود است . نوشتار پیوست از تونی اسمیت می تواند به برخی از شائبه ها در این رابطه پاسخگو باشد .

 

 

فن آوری نوین و "اقتصاد نوین "

تونی اسمیت-  برگردان : شهرام آذرنیا

 

کسانی که برای نخستین بار مارکس را می خوانند اغلب از ستایش او از پویایی فن آوری در سرمایه داری به شگفت می آیند:

بورژوازی طی دوران کمتر از صد سال تسلط طبقاتی خویش , در قیاس با مجموع تمام نسل های پیشین , نیروهای مولده ای با کمیت و عظمت بیشتر پدید آورده است. رام کردن نیروهای طبیعت , تولید با ماشین , کاربرد شیمی در طبیعت و زراعت , کشتییرانی با نیروی بخار , راه های آهن , تلگراف الکتریکی , دایر ساختن اراضی بخش های بزرگی از جهان , قابل کشتیرانی کردن رودخانه ها , جمعیت انبوهی  که گویی از زیر زمین احضار شده اند , - در کدام یک از سده های پیشین می توانستند گمان ببرند که چنین نیروهای مولده ای در بطن کار اجتماعی نهفته است ![1]

ولی مارکس اصرار داشت که همین سیستم سرمایه داری کارگران را از آنچه که خود تولید می کنند , از فعالیت های خود و از یکدیگر بیگانه می سازد. از این دید , بیگانه شدن تنها با کنار گذاشتن سرمایه داری رفع می شود. برای دهه ها مدافعین سرمایه داری انتقادات مارکس را رد می کردند. در اوایل دهه هشتاد و نود میلادی تعداد بیشتری از مدافعین سرمایه داری به این نتیجه رسیدند که " بیگانه شدن " در حقیقت در زندگی اقتصادی سرمایه داری فراگیر شده است. ولی بر خلاف مارکس , به گفته این مدافعین , مقصر سرمایه داری نبوده بلکه تقصیر از فن آوری و شکل های سازماندهی " اقتصاد صنعتی " قدیمی می باشد.

از اقتصاد صنعتی تا  " اقتصاد نوین "

مبنای انتقادات جریان اصلی از " اقتصاد قدیمی " , فن آوری عصر صنعتی در دوران مارکس است. در این دوران ماشین آلات بسیار بزرگ  بوده و تنها یک نوع کالا تولید می کردند ( تک کالایی , یک هدفی بودند). برای بکار گرفتن این ماشین آلات  نیاز به سرمایه گذاری زیادی در سرمایه ثابت بود. برای تولید کالائی جدید , ماشین قدیمی باید به کنار گذاشته می شد و ماشین جدیدی جای آن را می گرفت. سرمایه علاقه ای به انجام  این کار نداشت مگر اینکه بازگشت قابل قبولی دریافت می کرد. بازگشت قابل قبول سرمایه گذاری به معنی تولید هر چه بیشتر کالا بود. بسیاری از تئوریسین های جریان اصلی ادعا می کنند که نتیجه این نوع تولید , بیگانه شدن مصرف کنندگان بود , چرا که تنها یک نوع کالا نمی توانست خواست ها و نیازهای مصرف کنندگان گوناکون را برطرف کند. این تئوریسین ها همچنین ادعا می کنند که تولید گسترده به روابط کاری نیز لطمه زد. تولید وسیع هم در کارخانه ها و هم در اداره ها به کار یکنواخت منجر شد که باعث بیگانه شدن بسیاری شد.( تاپ سکات 1997)

 طبق ادعای این نویسندگان خوشبختانه " عصر اطلاعاتی " نوینی , با فن آوری متفاوت و شکل های نوین اقتصادی در حال شکل گیری است. به گفته این ها این " اقتصاد نوین " نقص های دوران صنعتی را برطرف ساخته و انتقادات مارکس را قدیمی می کند. فن آوری اطلاعاتی  بوسیله ربات ها , ابزارهای هدایت شونده توسط اعداد و غیره این امکان را فراهم می سازند که برای تولید کالاهای جدید نیاز به تعویض ماشین و نصب ماشینی جدید نباشد. به سادگی می توان با استفاده از فن آوری نوین ماشین ها را بازبرنامه ریزی کرده و زمان لازم برای  راه اندازی خط تولیدی جدید را کوتاه تر ساخت. شبکه های الکترونیکی این امکان را برای مصرف کننده فراهم می سازند که تقریبأ بدون هیچ هزینه ای برای سفارش و ذکر مشخصات کالای مورد نیاز خود با تولید کننده تماس مستقیم برقرار کنند. در نتیجه فن آوری نوین این امکان را فراهم می کند که بسیاری از کالاها با کارآیی بسیار زیاد در سطح وسیع تولید شده و نیازهای مشخص مصرف کنندگان بر طرف شود. به نظر تئوریسین های " اقتصاد نوین " این گونه " سفارش های شخصی " در سطح وسیع , بیگانه شدن مصرف کننده  که در عصر صنعتی وجود داشت را برطرف می سازند.

مدافعین  " اقتصاد نوین "  ادعا می کنند که یک نظام تولیدی انعطا ف پذیر , تولید کالا در زمانی کوتاه تر , انعطاف پذیری در برابر تغییرات در نیازهای مصرف کننده , نیازمند به یک نیروی کار انعطاف پذیر , چند مهارتی و با قدرت است. به گفته این ها اگر شرکت ها می خواهند موفق باشند باید دانش نیروی کار خود را بالا ببرند. ولی کارگران تنها زمانی برای بالا بردن بهره وری کار و بهبود کالا حاضر به همکاری هستند که  بعنوان شریک در نظر گرفته شده و نه بعنوان خرجی اضافه که باید دائمأ از آن کاست. این نویسندگان ادامه می دهند که به نفع کارفرماست که کارگران را آموزش داده , اجازه دهند کارگران در تیم های خود نقش خودگردان بیشتری داشته و برای فعالیت های اقتصادی آنها پاداش تعیین کنند.

تضاد میان آرزوهای تئوریسین های " اقتصاد نوین " و حقایق خشن سرمایه داری جهانی به سختی  پنهان شدنی است. این درست که تولید " سفارشی " افزایش یافته و زمان لازم برای تولید کالا کاهش داشته است ولی آمار میزان بدهکاری های نجومی مصرف کنندگان پوچ بودن این یوتوپیا را آشکار می سازد. شعار کارگران قدرتمند در عصر اطلاعات , با توجه به بیکاری شدید و کاهش دستمزدها شعاری خنده آور بیش نیست. با این حال مدافعین  " اقتصاد نوین " مشکلات را به گردن سیاستمداران نالایق , سرمایه گذاران حریص و اتحادیه های کارگری ای که در گذشته زندگی می کنند , انداخته اند. به نظر تئوریسین های " اقتصاد نوین " اقتصاد اطلاعاتی پویا که به شکوفایی انسان در سراسر جهان بیانجامد ممکن است و تنها نیاز به اراده سیاسی دارد.

به نظر مارکس هر درجه ای از توسعه نیروهای اجتماعی در تولید , دانش , اطلاعات و غیره تنها مانعی برای سرمایه است که باید به کنار زده شود. سرمایه داری همیشه در حال بوجود آوردن "اقتصادهای نوین " بوده است. از دید مارکسیستی مسئله در جای دیگری است : تا زمانی که عوامل تعیین کننده ای که تعریف کننده سرمایه داری هستند پابرجا باشند , هیچ " اقتصاد نوینی " نمی تواند تضادهای آشتی ناپذیر اجتماعی ای که ریشه در این عوامل دارند را به کنار زند.

نقد مارکس از سرمایه و فن آوری سرمایه داری

"... شاید مهمترین ویژگی بنیادی سرمایه داری این است که ارزش مصرف هیچگاه  نباید بعنوان هدف اصلی سرمایه داری در نظر گرفته شود...  تنها چیزی که هدف سرمایه داری است روند خستگی ناپذیر و پایان نیافتنی سود سازی است...افزایش ابدی ارزش مبادله. به سخن دیگر , هدف سرمایه دستیابی به ارزش اضافه است که نتیجه تفاوت میان پولی است که در تولید سرمایه گذاری شده و پولی که از فروش این کالاها بدست آمده است. این نتیجه می دهد که در سرمایه داری هدف از فن آوری هیچگاه بهبود زندگی انسان نبوده است. در درجه اول فن آوری به معنی افزایش سرمایه است. افزایش بی پایان ارزش مبادله . هر جامعه ای که مبنایش این " انگیزه میزان ارزش " است به سمت تحولات فن آورانه جهت گیری می کند. پروژه های تحقیقاتی بطور هدفمند کسانی که قدرت خرید کافی ندارند را در نظر نمی گیرند. پروژه های تحقیقاتی برای طرح هایی که نتایج تجاری کوتاه مدت دارند بطور سامانه مند در برابر عواقب محیط زیستی و ایمنی این طرح ها ترجیح داده می شوند.... مانند هر چیز دیگری که بهره وری کار را افزایش می دهد , هدف ماشین کاهش بهای کالاهاست و با کاهش دادن ساعت کاری که کارگر برای دستمزد خود کار می کند , ساعت کاری که کارگر برای سرمایه دار کار می کند را افزایش می دهد. به سخن کوتاه , ماشین وسیله ای برای افزایش ارزش اضافه است. تعجب آور نیست که دانش  علمی و فنی نهفته در ماشین برای کارگران بعنوان   " نیروی بیگانه " در نظر گرفته می شود.... تشکیلات منظم کارگران می تواند بر ضعف کارگران منفرد چیره شود ولی سازمان های جمعی ممکن است بخاطر تقسیم بندی های نیروی کار کم اثر شوند و فن آوری این تقسیم بندی ها را پرورش می دهد. بیکاری ناشی از فن آوری می تواند کسانی که به شدت جویای کار هستند را علیه کسانی که شاغلند , بشوراند. سرمایه گذاری در فن آوری می تواند تهدیدی برای یک گروه از کارگران نسبت به گروهی دیگر باشد. فن آوری می تواند کسانی را که از پاداش و قدرت بالایی برخوردار و نقشی در روند کار دارند را بی مهارت کرده و موازنه قدرت میان سرمایه و کار را به نفع سرمایه عوض کند. فن آوری همچنین می تواند تأثیر اعتصاب های کارگری را کم کند. " ( سرمایه - مارکس )

باید یاید آوری شود که نتایج اجتماعی نوآوری های فنی  در هر مورد مشخصی  , متفاوت است . تاریخ جنبش کارگری نشان می دهد که همین فن آوری که برای ایجاد تفرقه در صفوف کارگران , بی مهارت ساختن بخشی از کارگران و درهم شکستن اعتصابات کارگری مورد استفاده قرار گرفت ,  در برخی موارد می تواند به اتحاد کارگران , پرمهارت شدن بخشی از کارگران و به پیروزی اعتصابات کارگری منجر شود. ولی مالکیت و کنترل سرمایه این اجازه را به سرمایه داران می دهد که روند نوآوری را آغاز و آن را در محیط کار هدایت کنند. اندیشه مارکس این بود که تا زمانی که این قدرت پابرجاست دگرگونی های فن آورانه , جبر ساختاری و بهره کشی موجود در قلب  رابطه میان سرمایه - کار را پابرجا نگه می دارند.

دگرگونی های فن آورانه عامل عمده ای در رشد ناموزون بازارهای سرمایه داری جهانی هستند. فن آوری سلاحی کارا در رقابت های درونی سرمایه داری است. واحدهایی از سرمایه که به پژوهش های پیشرفته دسترسی دارند در موقعیت بهتری برای بازگشت سود بیشتر قرار دارند و پول لازم برای فعالیت های فنی-علمی آینده شان فراهم است که به آنها امکان بیشتری برای نوآوری های بیشتر و بازگشت بیشتر سود در آینده را می دهد. واحدهایی از سرمایه که به " تحقیق و توسعه " دسترسی ندارند در گردباد سختی گرفتار می شوند. عدم توانایی این یکان های سرمایه برای معرفی نوآوری های مهم آنها را از دریافت سود بالا محروم ساخته و این به نوبه خود آنها را از نوآوری های پسین و سودهای آینده محروم می کند.

مارکس مصر است که هر سرمایه گذاری که برای تحول در فن آوری برای انباشت بیشتر انجام می گیرد , روند انباشت را کاهش می دهد. از این دید برای شرکت ها منطقی است که سرمایه گذاری شدیدی در فن آوری کنند . ولی این سرمایه گذاری ها نتایجی غیر منطقی برای  سرمایه از نظر گروهی بوجود می آورد. این سرمایه گذاری های شرکت ها بطور انفرادی به انباشت بیش از حد سرمایه منجر شده و بازتاب خود را به صورت اشباع بیش از حد و کاهش نرخ سود نشان می دهد.

 نگاهی منتقدانه به  : " اقتصاد نوین "

تئوریسین های  " اقتصاد نوین " به درستی می گویند که فن آوری اطلاعاتی در دهه های اخیر جامعه انسانی را به شدت تغییر داده است. ولی این تغییرات نقد مارکس از سرمایه را بی ربط نکرده اند. انگیزه میزان ارزش به همان اندازه در " اقتصاد نوین " وجود دارد که در انواع سرمایه داری های قبلی وجود داشته است. ( اسمیت 2000)

برخی از شکل های اطلاعات مهمتراز دیگر شکل های آن  در " اقتصاد اطلاعاتی " هستند. بعنوان مثال کمتر از پنج درصد از پژوهش های پزشکی در بخش خصوصی به بررسی بیماری های رایج در کشورهای فقیر می پردازند. پژوهش در باره تأثیرات دراز مدت فن آوری های نوینی مانند تکنولوژی بیو و نانو نسبت به پژوهش هایی که این نوآوری ها را تجاری می کند بسیار محدود است.

کار مزدی هنوز شکل مسلط کار اجتماعی در اقتصاد جهانی است. معرفی فن آوری های پیشرفته اطلاعاتی در محیط کار سرمایه داری با افزایش سرعت کار و ساعت کار برای برخی و بیکاری برای برخی دیگرهمراه بوده است. در حالی که افزایش بهره وری کار می توانست به کاهش ساعت کار - بدون از دست دادن مزد و یا پایین رفتن سطح زندگی - منجر شود. علیرغم شعارهای تئوریسین های اقتصاد نوین , نقش کارگران در طراحی و بهره بردن از ماشین آلات بسیار محدود مانده است. فن آوری در اطلاعات به تکثیر تولید در مرزهای مختلف کمک کرده است. روند افزایش مهارت کارگران سیر صعودی داشته ولی به همان نسبت  روند استفاده از همین فن آوری ها در مهار اعتصابات افزایش پیدا کرده است. از دیگر ویژگی های این " اقتصاد نوین " استفاده وسیع از مراقبت و کنترل الکترونیکی نیروی کار و تکه تکه کردن روند کار توسط مدل های ریاضی است. تمامی اینها معتبر بودن نظر مارکس در باره فن آوری سرمایه داری را به اثبات می رسانند. در " اقتصاد نوین " مانند اقتصاد کهنه , ماشین وسیله ای برای تولید ارزش اضافه است.

رشد ناموزون در بازار جهانی یکی دیگر از ویژگی های به اصطلاح " اقتصاد نوین " است. یک ساختار بزرگ برای پیش راندن نوآوری ها در مناطق ثروتمند جهان بوجود آمده است که هدفش سرعت دادن به نوآوری های سودزا می باشد. بیش از 95 درصد از پروژه های " پژوهش و پیشرفت " در این مناطق هستند. واحدهای سرمایه در " شمال " از این رقابت سود سرشاری می برند. برخلاف ادعای تئوریسین های " اقتصاد نوین " رشد علمی- فنی راه حلی برای حل مشکلات فقر و نابرابری در بازار جهانی سرمایه داری نیست , بلکه همانطور که مارکس  دریافت , عامل عمده این فقر و نابرابری می باشد.

بخش های کلیدی " اقتصاد نوین " ( رایانه ها , ابزارها و ماشین آلات اطلاعاتی و غیره ) مانند بخش های کلیدی اقتصاد قدیمی , همان مشکلات انباشت اضافه را دارند. در حقیقت , گرایش به انباشت اضافه بوسیله سیستم ملی نوآوری افزایش پیدا کرده است. به محض این که  قابلیت تجاری شدن یک گروه جدید از نوآوری ها آشکار شود , پول برای ادامه پژوهش ها , معافیت مالی , وام اعتباری و غیره از سراسر مناطق فوق پیشنهاد می شود. از نظر ارزش مصرف , پویایی فن آورانه " اقتصاد نوین " افزایش داشته است. از نظر ارزش , ولی , وضعیت کمی پیچیده است. هر چه سیستم ملی نوآوری در جهان بزرگتر می شود , مشکلات انباشت اضافه در بخش های مختلف افزایش بیشتری یافته و زمان دستیابی به سودهای کلان کاهش می یابد.

مشکلات ناشی از انباشت اضافه در بازار جهانی , فشار برای افزایش سود را از راه بالا بردن درجه استثمار به طبقه کارگر افزایش داده است. شرط بندی ها در بخش مالی نیز افزایش داشته اند چرا که حباب های مالی به نسبت بخش هایی که ظرفیت شان تکمیل شده است فرصت های بهتری  برای سودیابی هستند. لازم به تذکر است که بیشترین سرمایه گذاری بخش خصوصی در زمینه فن آوری و اطلاعات , بالاترین تمرکز کارگران و بیشترین درصد نو آوری ها  در همین بخش همگی در رابطه با داد و ستدهای  مالی و با نتایجی فاجعه بار بوده اند.

" اقتصاد نوین " نوین ؟

ریشه ناهنجاری های ویژه " اقتصاد نوین " که به آنها اشاره شد در شکل اجتماعی سرمایه است , مانند شکل کالائی و شکل مزدی. در سال های اخیر نسل جدیدی از تئوریسین های " اقتصاد نوین " پا به میدان گذاشته اند که براین باورند که با حمایت مناسب سیاسی این شکل های جدید به تدریج به شکل های بسیار متفاوت اجتماعی  بر مبنای " تولید پایاپای عمومی "  [2]تبدیل خواهند شد ( بنکلر 2006). به گفته اینها : این اقتصاد نوین بر مبنای همیاری اطلاعاتی در شبکه های اطلاعاتی و خارج از رابطه سرمایه-کار خواهد بود. فرآورده این " اقتصاد نوین " کالاهای اطلاعاتی خواهد بود که اغلب بطور رایگان در درون همین شبکه ها و خارج از نوع کالائی آن توزیع می شوند. " تولید پایاپای همگانی " بسیار پراهمیت است . ایده هایی مانند آدرس الکترونیکی رایگان , صفحات شخصی در اینترنت , نرم افزارهای پیام رسان , صفحات جستجوگر با طراحی های عالی توسط افراد و یا گروه های کوچک معرفی شده اند و شرکت ها دریافته اند که سود سرشاری در این کارها نهفته است ( زیترین 2008).

بسیار مشکل است نرم افزاری را یافت که توسط آماتورها طراحی نشده باشد. افرادی که خارج از شرکت های سرمایه داری قرار دارند , به طور گروهی , موفق به تولید دانشنامه هائی شده اند که برای میلیون ها نفر مفید بوده اند , سبک های جدید موسیقی , راه های مختلف برای یافتن اطلاعات در سراسر جهان و غیره همگی توسط آماتورها معرفی شده اند. نیروی نهفته این گونه تولیدات برای شکوفائی انسان غیرقابل محاسبه است. ولی تا زمانی که سرمایه وجود دارد این نیروی بالقوه بسیار محدود خواهد بود.

البته سرمایه از دریافت این " هدایای رایگان " بسیار مسروراست. محاسبه شده است که استفاده از نرم افزارهای " منبع باز ( اپن سورس)"  سالانه میلیون ها دلار به شرکت های نرم افزار سرمایه داری سود رسانده است. ولی " افزایش پایان ناپذیر ارزش " به فروش کالاهائی نیاز دارد که توسط کار مزدی تولید شده باشند.

بخاطر فشار ذاتی ای که به اکثر این مأمورین اجتماعی برای فروش نیروی کار خود و تولید کار اضافه برای شرکت های سرمایه داری وارد خواهد شد  , زمان و نیرویی که این مأمورین اجتماعی برای مشارکت در این تولید پایاپای دارند بسیار محدود خواهد بود. وعده تولید پایاپای برای همگان - و دیگر جنبه های مترقی " اقتصاد نوین " - به بیش از انتخاب کردن عده ای نماینده سیاسی به جای عده ای دیگر نیاز دارد. این وعده نیازمند تحول بنیادین در روابط تولیدی , دموکراتیزه کردن کنترل و تولید سرمایه داری در تمام بخش های اصلی است. تنها در آن زمان سخن گفتن از اقتصاد " نوین " قابل توجیه خواهد بود.

*****

تونی اسمیت - استاد فلسفه دانشگاه ایالتی آیووا

 


 

[1] - مانیفست حزب کمونیست - مارکس , انگلس . ترجمه م. پورهرمزان. انتشارات حزب توده ایران. چاپ دوم.

[2] - Technology & Capital in the Age of Lean Production : A Marxian Critique of the " New Economy

"

.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: