معمار جانها
«دربارهی
م. ا. بهآذین»
خسرو باقری
«وسوسه
نه، دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ماست که دو اسبه به سوی
نابودی رانده میشود. اکنون در تقریباً سراسر جهان آب آلوده است، خاک
آلوده، هوا آلوده و این آلودگی دارد به جایی میرسد که چاره ناپذیر گردد.
آنچه به این روند مرگبار شدت میبخشد فزونی بیرون از حد جمعیت زمین و در
نتیجه افزایش تصاعدی نیاز جهانی به آب و نفت و چوب و آهن و دیگر فلزات و
همه نوع خوار بار و پوشاک است و پابهپای این همه باز بیکاری اجباری دهها
و بهزودی صدها میلیونی ناشی از کاربرد همهگونه روبوت در صنعت است و نیز
بیماریهای واگیردار ناشناخته یا دوباره سربرآورده، پیشروی بیابانها،
کاهش سطح جنگلها و سرانجام، جنگ و کشتار به بهانهی دعواهای مرزی و
دشمنیهای قومی که میباید بازار فروش سلاحهای از رده بیرون شدهی کشورهای
پیشرفته را گرم بدارد. زمین دیگر رمق از دست میدهد، نفسش به شماره
میافتد. باید، پیش از آنکه دیر شود، به دادش رسید. از جنبشهای سبز که
میخواهند درد را از راه پارلمان و شرکت در دولت تسکین دهند کاری ساخته
نیست. خیزش عمومی جهان لازم است، هرجا و همه جا در راستای مهار کردن تولید
انبوه و ناممکن ساختن اسرافِ دیوانهوار کنونی در مصرف».
م. ا. بهآذین
در میهن ما ایران، در درازنای تاریخ، انسانهای بزرگی زیستهاند که هر یک
در کالبد مادی و معنوی عصر خود، با شرارهای ناب بهخاطر آنچه آنان عدالت،
آزادی و فرهیختگی میشمردهاند، با جان، اندیشه و قلم خود رزمیده و
سوختهاند. برای تمام کسانی که در این سرزمین زیستهاند و سود و مقام و غرق
شدن در هستی حیوانی، خرد و آگاهی آنها را کدر نساخته، آشنایی با کارنامهی
درخشان و سوزان آنان یک بیداری، یک غرور و یک وظیفهِ ژرف است.
محمود اعتمادزاده (به آذین) بدون تردید یکی از این شرارههای ناب بود که
تمام هستی خود را در پای قلم خود که جهانی پر از عدالت، آزادی، صلح و دوستی
میان انسانها و ملتها را خواستار بود، سوزاند و گنجینهی فرهنگی عظیمی را
برای مردم ایران، فارسی زبانان و ادبیات فارسی بهجای گذاشت.
به آذین از بزرگترین مترجمان معاصر ایران، از پیشآهنگانِ داستان نویسی،
نویسندهی خوش قریحه، روزنامهنگار و شخصیت برجستهی اجتماعی و سیاسی ایران
پس از سالها مبارزه در عرصهی قلم و اجتماع و سیاست، با تفویض شعلهی درون
خویش به مترجمان، نویسندگان و مبارزان جوان، میدان قلم، اندیشه و پیکار را
به یاران خود سپرد تا کارزار نبرد به خاطر منافع مردم ستمدیده همچنان گرم
بماند و شعلهی دانش و فرهیختگی و پایداری شعلهورتر و فروزانتر شود.
به آذین اثری ژرف در ادب و هنر معاصر کشور ما، بر شخصیتهای ادبی و هنری و
چندین نسل از پویندگان عدالت، آزادی و حقوق انسانها، داشته است. اثری
ماندگار، در نوع سخن و در نوع نگاه به جهان.
محمود اعتمادزاده در 23 دی ماه 1293 در رشت متولد شد. در سال 1305 همراه
خانواده به مشهد رفت و در سال 1311 برای ادامهی تحصیل راهی فرانسه شد و در
سال 1317 پس از دریافت مدرک مهندسی دریایی از دانشکدهی مهندسی دریایی برست
(Brest)
به ایران بازگشت و در نیروی دریایی ایران در خرمشهر و انزلی خدمت کرد با
ورود نیروهای متفقین به ایران (1320) در بندر انزلی در معرض تیراندازی قرار
گرفت، به شدت مجروح شد و دست چپش از ناحیهی سر شانه قطع گردید. در سال
1321 با خانم روبابهی لنکرانیان ازدواج کرد و در سال 1323 با عنوان دبیر
ریاضی و فیزیک به وزارت فرهنگ منتقل شد. سال بعد به کتابخانهی ملی پیوست.
به آذین داستان نویسی را از دههی بیست آغاز و نخستین داستان کوتاه خود را
با عنوان «علی گابی» در روزنامهی «واریا» در سال 1322 منتشر کرد.
مهمترین فعالیتهای به آذین عبارتند از: شرکت در نخستین کنگرهی نویسندگان
(1325)، همکاری در نشر مجلهی «صدف» (37- 1336)و سردبیری نشریاتی چون «کتاب
هفته» (1342) و «پیام نوین» (1347).
در دهههای 40 و 50 به ترجمهی آثار نویسندگان بزرگ از جمله برتولت برشت،
بالزاک، ویلیامشکسپیر، میخائیل شولوخف، رومن رولان و... ) از زبانهای
فرانسه، انگلیسی و روسی روی آورد. در سال 1347 با همکاری جلالآل احمد
کانون نویسندگان ایران را بنیاد نهاد و در سالهای انقلاب به عنوان دبیر
کانون به فعالیتهای گستردهی ادبی دست زد و در برپایی شبهای شاعران و
نویسندگان در «انیستیتوگوته» نقش بسزایی داشت. در سال 1358 با همکاری سیاوش
کسرایی، هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه)، فریدون تنکابنی شورای نویسندگان و
هنرمندان را ایجاد کرد. در آستانهی انقلاب 1357 جمعیت سیاسی «اتحاد
دموکراتیک مردم ایران» را تشکیل داد و پس از آن هفتهنامههای «اتحاد مردم»
و «سوگند» را منتشر کرد.
به آذین در سالهای 1328، 1333، 1349، 1356، 1357 و 1361 به زندان افتاد و
سالهای بسیاری را حتا در سالهای کهولت در زندان گذراند. «مهمان این
آقایان» (1357) و دو جلد از کتاب «از هر دری» (1371) که جلدهای بعدی آن
هنوز اجازهی انتشار نگرفتهاند، به خاطرات زندان و فعالیتهای سیاسی،
اجتماعی و ادبی او میپردازند.
آثار «به آذین» به چند زبان دیگر از جمله روسی تحت عنوان
«Uzoring sbolku»
با مقدمه «ل. پیسیکوف»
(L. Peysikov) (1961)
منتشر شده است.
گرچه «به آذین» شخصیتی چندجانبه و بسیار تأثیرگذار در تاریخ معاصر ما است؛
اما بهنظر نگارنده اثرگذارترین بخش فعالیت «به آذین» به ترجمههای او باز
میگردد. آثار ترجمهای به آذین بهویژه چهار رمان بسیار بزرگی که او ترجمه
کرده، یعنی ژان کریستف، جانِ شیفته، دنِ آرام و زمین نوآباد از تاریخ
نخستین چاپ همواره در جامعهی ما حضور داشتهاند و مستقیم و غیر مستقیم در
تربیت چندین نسل از مبارزان و متفکرانِ تحولطلبِ ایران نقش داشتهاند.
بنابراین شایسته است که به جایگاه و نقش او در تاریخ ترجمهی ایران بهویژه
در تاریخ معاصر ترجمهی کشورمان بپردازیم.
پیشینهی ترجمهی نوشتاری در کشور ما حداقل 2500 سال است که میتوان آن را
در سنگنبشتههای کورش بزرگ (559 تا 530 ق.م) در پاسارگارد به سه زبان
فارسی باستان، بابلی و عیلامی و دیگر سنگنبشتههای این دوران نشان داد.
اما بهنظر میرسد که جدای از این پیشینه، میتوان از چهار جریان یا جنبش
عمدهی ترجمه در ایران سخن گفت:
جریان اول: مرکز علمی جندی شاپور در دوران شاپور اول و بهویژه در عصر
خسروانوشیروان در این مرکز است که برای نخستین بار آثار یونانی و هندی و
دیگر زبانهای خانوادهی زبانهای ایرانی به فارسی میانه (پهلوی) ترجمه
میشود. از شاخصترین مترجمان این دوره «جورجیس بنبختیشوع» است که به
زبانهای یونانی، سریانی، پهلوی و تازی تسلط داشت.
جریان دوم: مرکز علمی دارالحکمه در بغداد. این مرکز در دوران هارونالرشید
و مأمون عباسی تشکیل میشود. ایرانیان در این مرکز در دو جهت میکوشند.
الف: ترجمهی آثار یونانی و هندی که در فارسی میانه وجود داشت به عربی به
منظور ارتقای مدنیت جامعهی اسلامی- عربی. ب: ترجمهی آثار فارسی میانه
(پهلوی) به عربی برای پاسداری از آثار ایران باستان. شاخصترین مترجم
ایرانی این دوران عبدالله بن مقفع (روزبه پسر دادویه پارسی) است.
سومین جریان ترجمه در دوران قاجار و تحت تأثیر عواملی چون شکست ایران از
روسیه، پیدایش و گسترش صنعت چاپ، اعزام محصلان ایرانی به اروپا و تأسیس
مدرسهی دارالفنون شکل میگیرد. ترجمه و انتشار دهها کتاب در زمینههای
علمی، فنی، ادبی، تاریخی و حتا فلسفی از دستاوردهای این دوران است.
اعتمادالسلطنه، میرزا زکی مازندرانی، میرزا حبیب اصفهانی، محمد حسین قاجار،
میرزا رضا مهندس و... از بزرگترین مترجمان جنبش سوم ترجمه بهشمار میروند.
چهارمین جنبش ترجمه و در واقع اثرگذارترین آنها مربوط به سالهای 1332-
1320است. این جنبش به شدت تحت تأثیر اندیشههای چپ قرار دارد. زنده یاد
کریم امامی در مقالهی «نقش ناشران در افت و خیز ترجمه ادبی» درباره این
دوران مینویسد: «یکی از زیر مجموعههای چنین تحقیقی به نظر من باید تحقیق
در نقش حزب توده ایران در پدید آمدن ادبیات چپ و تأثیرات فرهنگی آن باشد.
این نقش بسیار مهم بوده است. بسیار مهمتر از نقش ناشران.» بسیاری از
مترجمان بزرگ کشور از فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوران است که مایه
و همت گرفتهاند. ابراهیم یونسی، نجف دریابندری، محمد قاضی، م. ا. بهآذین
از تأثیرگذارترین مترجمان ادبی این دوران بهشمار میآیند.
* * *
اما بهنظر نگارنده م. ا. بهآذین علاوه بر تمام ویژگیهایی که استادان
بزرگی چون یونسی، دریابندری و محمد قاضی... از آن برخوردار بودند، از شم
سیاسی و اجتماعی خاصی در انتخاب آثار ترجمهای خود برخوردار بود که همین
عامل به ما این اجازه را میدهد که او را تأثیرگذارترین مترجم دوران معاصر
بر تفکر و اندیشه چندین نسل از کوشندگان و پویندگان آزادی، عدالت و
فرهیختگی بدانیم.
بهآذین از همان آغاز کودکی تحت تأثیر ظلم و ستم فئودالها، جنبش جنگل و
انقلاب اکتبر روسیه، تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفت و به قول خودش «خود به
خود به صف جهانی رزمندگان پرولتاری»(1) پیوست. پس از کودتای 28 مرداد 32،
پس از مدت کوتاهی از زندان بیرون آمد. دوران پر تلاطم زندگی به او آموخته
بود که باید بنیانهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه را متحول کرد.
بهآذین که میدانست جامعه برای تحول به مردمی آگاه با چشمان نافذ و نقاد
نیاز دارد دست به ترجمهی ژانکریستف زد که رومن رولان در مقدمهاش
مینویسد:
«وظیفهای
که من در ژانکریستف بر عهده گرفته بودم عبارت از این بود که در آن پوسیدگی
و تلاشی اخلاقی و اجتماعی فرانسه، آتش روح را که زیر خاکستر خفته بود،
بیدار کنم. برای این منظور بیش از هر چیزی میبایست خاکسترها و زبالههایی
را که انبار شده بود بروبم؛ در برابر بازارهای سرمیدان، که راه هوا و
روشنایی را بسته بودند گروه کوچک جانهای بیباک را که آمادهی هرگونه
فداکاری و پاک از هرگونه سازشکاری بودند؛ به پا دارم. میخواستم همه را ،
به ندای قهرمانی که رهبرشان میگردید؛ گرد او جمع کنم. و برای آن که چنین
رهبری وجود داشته باشد؛ میبایست خود آن را بیافرینم، من از این رهبر دو
شرط اساسی میخواستم:
1-
چشمانی آزاد و روشن و راستبین، مانند چشمان آن پروردگان طبیعت، آن سرخ
پوستانی که ولتر و نویسندگان دایرهالمعارف به پاریس میآوردند تا به کمک
دید ساده و طبیعیشان، جنبههای مسخره و جنایات اجتماع زمان خود را، هجو
کنند. من به چنین رصدخانهای،- به دو چشم راست و بیپروا،- نیاز داشتم تا
بتوانم اروپای امروز را ببینم و قضاوت کنم.
2-
دیدن و قضاوت کردن تنها نقطهی عزیمت است. پس از آن نوبت عمل میرسد. آنچه
میاندیشی، آنچه هستی، باید جرأت آن را داشته باشی- جرأت کن و بگو! جرأت
کن و دست به کار شو! یک سادهدل، قرن هیجدهم، برای ریشخند میتواند کافی
باشد، ولی برای نبرد سهمناک امروز بیش از اندازه لاغر و ناتوان است. امروز
قهرمان لازم است. قهرمان باش!». «ژانکریستف – ص 12»
بهآذین که میداند نه سخن که کردار است که جهان را تغییر میدهد، به
ترجمهی «جان شیفته» دست میزند که در آن رومن رولان چنین مینویسد: « پسری
دارید، به او بگویید تنها به همین بسنده نکند که همه چیز را بسنجد، همه چیز
را دوست بدارد، بگذار ترجیح دهد! عادل بودن خوب است. ولی «عدالت راستین» در
برابر ترازوی خود نمینشیند که بالا و پایین رفتن کفههارا نگاه کند. داوری
میکند و حکم را به اجرا درمیآورد.» «جان شیفته – ص 17»
مثل بذر، من واژههایم را روی زمین افشاندهام،
یکی در خاک اودسا، یکی در استانبول و ان دیگری در پراگ.
میهن محبوب من تمام زمین است،
و به هنگامی که نوبت من در رسد،
برگور من تمام زمین را بگذارید.
«ناظم
حکمت»
فهرست آثار قلمی محمود اعتمادزاده (بهآذین)
نوشتهها:
پراکنده مجموعه چند قصه 1323
بهسوی مردم مجموعه چند قصه 1327
دختر رعیت داستان 1331
نقش پرند - 1334
مهرهی مار چند قصه 1344
قالی ایران ترجمه و تألیف 1344
از آن سوی دیوار مجموعهی نامهها 1351
ثمر خدا چند قصه 1349
مهمان این آقایان گزارش زندان 1357
کاوه (نمایشنامه) انتشار در شهر کلن آلمان 1355
گفتار در آزادی - 1356
گواهی چشم و گوش گزارش سفر 1368
پردریاکنار مثنوی- دید و دریافت - 1369
مانگدیم و خورشیدچهر مجموعهی قصهها 1369
از هر دری شش جلد که تنها دوجلد اول آن چاپ شده است 1371
بار دیگر و این بار گزارش چاپ نشده
چال چند قصه چاپ نشده
سایههای باغ چند قصه 1377
مرگ سیمرغ داستان بلند چاپ نشده
دو خواهر قصه چاپ نشده
مادر خوانده قصه چاپ نشده
گویی چونان که در آیینهای شکسته قصه چاپ نشده
نامههایی به پسر قصه چاپ نشده
و مقالههایی در مجلههای صدف، کتاب هفتهی کیهان، پیام نوین، سخن، انتقاد
کتاب (انتشارات نیل)
ترجمهها:
باباگوریو اثر بالزاک 1334
زنبقدره اثر بالزاک 1336
چرم ساغری اثر بالزاک 1335
دختر عمو بت اثر بالزاک 1340
ژانکریستف رومن رولان 1336
جان شیفته رومن رولان 1355
بازی عشق و مرگ رومن رولان 1354
دُن آرام میخائیل شولوخف 1344
زمین نوآباد میخائیل شولوخف 1347
نامهی سانمیکله دکتر آکسل مونته 1357
چاپایف دمیتری فورمانوف 1366
النگو نمایشنامهی شکسپیر 1337
هاملت نمایشنامهی شکسپیر 1344
شاهلیر نمایشنامهی شکسپیر 1377
فاوست نمایشنامهی گوته 1376
استثناء و قاعده نمایشنامهی برتولت برشت 1348
اولن اشپیگل داستانِ شارل دوکولتر 1381
استراتژی جنگ انقلابی در چین مائوتسه دون 1327
(1)
فرهنگ و توسعه، شماره 51- گفتگو با بهزاد موسایی.
http://www.rahman-hatefi.net/memare%20janha%20850402.htm
مطلب
را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به آزادگی بفرستید:
بازگشت به صفحه نخست