نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

2014-05-09

نویدنو  19/02/1393 

 

 

 

رفیق خسرو روزبه ، قهرمان ملی ایران

 

مجسمه رفیق خسرو روزبه درایتالیا

 

نوید نو : 56سال ازاعدام رفیق خسرو روزبه عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران به دست جوخه اعدام رژیم سرنگون شده پهلوی می گذرد . یاد ونام خسرو روزبه هر روز آوازه بیشتری می گیرد وقلب های جدیدی از نسل های متفاوت را به خویش می کشد . راز ماندگاری او چیزی جز فدای جان در راه رهایی زحمتکشان ومردم ستمدیده ایران نیست . او هماره الهام بخش گام هایی خواهد بود که با شوری عاشقانه ودرکی عمیق از رهایی انسان ، برای استواری سوسیالیسم ، تنها بدیل انسانی جامعه درنده وبهره کش سرمایه داری می رزمند. یادش جاودان وراهش پر توان تر باد .

نوشته حاضر بر گرفته از کتاب " چهل سا ل در سنگر مبارزه " است ، که در مهر ماه سال 1360، از سوی انتشارات حزب توده ایران به مناسبت چهلمین سالگرد بنیاد گذاری حزب توده ایران ، منتشر شد . در همین جا لازم می دانیم از رفقایی که زحمت بازتایپ این نوشته را عاشقانه پذیرفتند سپاسگذاری کنیم .

 

تولد : 1294

شهادت : 21 اردیبهشت 1337

رفیق خسرو روزبه ، قهرمان ملی ایران

*من به اقتضای آتشی که به خاطر خدمت به خلق های  ایران در درون سینه ام شعله می کشد ، راه حزب توده ایران را برگزیده ام و باید اذعان کنم که : جانم ، استخوانم ، خونم ، گوشتم ، پوستم و همه ی تارو پود وجودم این راه را راه مقدسی شناخته است و تمام سلول های بدن من و تمام ذرات وجودم ، توده ایست*

این فریاد خروشان قهرمان ملی ایران ، شهید خلق ، رفیق خسرو روزبه است که در اعماق بیدادگاه های رژیم شاهنشاهی طنین افکند واز همان روزهای تیره ی سال 1337 سرنگونی تخت سلطنت را فریاد کرد.

دومین فرزند خانواده ی ضیاء لشکر در سال 1294 شمسی در ملایر دیده به جهان گشود . پدرش ابتدا به سمت رئیس کارپردازی لشکر وسپس به سمت رئیس ژاندارمری ولایات ثلاث ملایر خدمت می کرد . او که مردی شریف و درست کار بود ، میراث پدری خود را در حین خدمت به ارتش از دست داد و از هستی ساقط شد . در دورانی که روزبه خردسال ، بزرگ می شد و تحصیل می کرد پدرش وضع نابسامانی داشت ، اما این امر مانع از آن نبود که با وجود تنگدستی به ادامه ی تحصیل فرزندش علاقه مند نباشد . روزبه دوره ی اول دبیرستان را در ملایر ودوره ی دوم را در همدان گذراند . شرایط دشوار تحصیلی اش او را ناگزیر ساخت که دوره ی تحصیل را هرچه کوتاه تر کند و به این جهت در حالی که همواره شاگرد اول کلاس بود ، دوره ی شش ساله ی دبیرستان را طی چهار سال به پایان رساند وبه دریافت دیپلم علمی نائل آمد . استعداد او در ریاضیات درخشان بود . در کلاس پنجم متوسطه بود که رساله ای در زمینه ی حل معادلات درجه ی چهارم و درجات عالی از تقسیم تسلسلی نوشت وبعدها هنگامی که در دانشکده ی فنی دانشگاه تهران در رشته الکترومکانیک تحصیل می کرد، این رساله را تکمیل نمود .

روزبه که شرایط نامساعد مادی اش اجازه نداد بر وفق ذوق و استعداد خود در رشته ی ریاضیات تحصیل کند ، ناگزیر وارد دانشکده ی افسری شد . طی دوران تحصیل در دانشکده ی افسری روزبه پیوسته از زمره ی شاگردان برجسته ی رشته ی توپخانه بود . فرماندهانش اورا* دکتر * خطاب می کردند ودر وجود او شخصیت برجسته ای برای آینده ی ارتش ایران می دیدند . شاگردان او ، آن ها که با دیدی میهن دوستانه ، خدمت در ارتش را پذیرفته بودند ، او را به عنوان ا لگو و نمونه برای خدمت نظامی آینده خود می نگریستند . هنوز مدت زیادی از پایان تحصیل در دانشکده افسری نگذشته بود که روزبه برای آموزش دانشجویان ، به خدمت در دانشکده ی افسری فراخوانده شد . او چندین دوره افسر تربیت کرد . بیش از دویست کنفرانس علمی و نظامی در دانشکده ی کشاورزی و دانشکده ی دامپزشکی  داشت که چاشنی تمام این کنفرانس ها بحث در باره ی مسائل اجتماعی بود . او در این دوران 16 جلد کتاب نظامی ، فنی و ریاضی برای شاگردان خود تالیف نمود .

حسن شهرت روزبه از چارچوب دانشکده ی افسری فراتر رفت ودر سایر واحد های ارتشی اشاعه یافت . او نه تنها مربی دانشجویان بود ، بلکه در مقام مسئول انتظامات دانشکده ، از مراقبت در تقسیم غذای روزانه ی سربازان گرفته تا مبارزه با فساد ، قمار ، تریاک ، دزدی و رشوه خواری را وظیفه ی خود می دانست . این مبارزه ، واکنش فرماندهان فاسد ارتش را علیه او برانگیخت . این واکنش به صورت توقیف های چند ساعته تا تبعید به اهواز بود . علیرغم این فشارها عزم روزبه در مبارزه با کژی ها هر روز راسخ تر می گردید :

" هر وقت با فساد مواجه می شدم ، اراده ام برای مبارزه با آن محکم تر می شد " ( دفاعیه ی روزبه – اردیبهشت سال 1337)

حین خدمت در دانشکده ی افسری بود که روزبه در دانشکده ی فنی دانشگاه تهران نیز به تحصیل پرداخت .

او در کار گسست پیوندهای خود با ارتش استعمار زده و تحکیم رشته های پیوند خود با مردم بود . تبعید روزبه به اهواز اورا مرعوب نکرد . چون به وجودش احتیاج داشتند ، پس از چندی مجددا به دانشکده ی افسری انتقال یافت و تا مهر سال 1324 در مقام  استادی ، به تعلیم دانشجویان پرداخت .

مبارزه ی روزبه در درون دانشکده ی افسری ادامه داشت ، ولی به تدریج دریافته بود که در میان دریای فساد و ستم نمی توان جزیره ای بهشت ساخت .

روزبه به راه مبارزه انقلابی گام گذارد . سال 1322 عضو حزب توده ایران شد تا همپا و در کنار مردم مبارزه را در ابعاد وسیع تری ادامه دهد . او از زمره ی نخستین افسرانی بود که به حزب توده ایران پیوست . روزبه از بنیاد گذاران " تشکیلات افسران آزادی خواه ایران " شد که بسیاری  از اعضاء آن همکاران و شاگردانش بودند . از آن پس به فعالیت شبانه روزی برای جلب افسران برای مبارزه ی سیاسی به درون حزب توده ایران پرداخت .

سال 1324 پس از سرکوب قیام افسران خراسان و تهران در گنبد قابوس ، مخالفان او در ارتش فرصت را برای تصفیه حساب با او مغتنم شمردند . عده ای از افسران مبارز به فرمان ستاد ارتش به کرمان تبعید شدند . نقشه ی دستگیری روزبه را در سر داشتند ، اما روزبه در مرخصی یک ماهه بود و نتوانستند دستگیرش کنند . دشمن در کمین بازگشت او به خدمت بود . روزبه غافلگیر نشد و به جای بازگشت به خدمت ، مخفی شد .

در این نخستین دوران از زندگی مخفی اش ، سلسله مقالاتی به نام مستعار " ستخر " ( مرکب از حروف اول : سروان توپخانه  خسرو روزبه ) در افشاء مفاسد سران ارتش و دعوت افسران و درجه داران به مبارزه انتشار داد . کتاب اطاعت کور کورانه را نیز در همین دوران منتشر کرد . انتشار این کتاب در کشور بازتاب وسیعی یافت و افکار عمومی را متوجه وجود افسری پیشتاز در درون ارتش نمود که پذیرای سنت حاکم یعنی اطاعت کورکورانه نیست.

" همان طور که به فرمان احساسات و به حکم غیرت ومردانگی در مورد دستورات وتقاضاهای خلاف شرافت ، فرمول اطاعت کورکورانه را زیر پا پا می گذاریم ، باید به امر وجدان از دستورات و اوامری که به ضرر اکثریت فلک زده ی این مملکت وبه نفع هیئت حاکمه است سرپیچی نمود ولوله های توپ ومسلسل را به طرف آن ها و قصرهای باشکوهشان بازگرداند "( صفحه ی 29 کتاب ).

او در این کتاب از احساسات میهن دوستانه ی خود ، از نفرتش نسبت به استعمار و دارودسته ی ارفع ، دست نشانده ی امپریالیسم  انگلیس در ارتش ، واز عشق و علاقه اش به مردم محروم سخن گفته است .

پس از سرکوب جنبش دموکراتیک خلق های آذربایجان وکردستان و تیرباران عده ای از افسران میهن دوست ، روزبه برای جمع آوری نیروها ، بالا بردن روحیه ها وتجدید حیات سازمان ، با پشتکار قابل تحسینی دست به کار شد . 17 فروردین سال 1326 روزبه بازداشت شد . قرار بود پس از انتقال به آذربایجان در دادگاه زمان جنگ محاکمه وتیر باران شود . اما روزبه به آنان فرصت نداد . در روز 17 اردیبهشت 1326 ، روز ملاقات عمومی زندانیان دژبان مرکز ، به کمک تنی چند از همرزمانش از زندان گریخت . دادگاه حکم غیابی صادر کرد و روزبه را به 15 ماه زندان و اخراج از ارتش محکوم نمود . دومین دوران زندگی مخفی روزبه آغاز شد . در این دوران تمام نیرویش را مصروف گسترش تشکیلات افسران آزادبخواه ایران و تالیف وترجمه نمود . فروردین سال 1327 مجددا روزبه دستگیر وبا آن که از ارتش اخراجش کرده بودند ، به محکمه ی نظامی تسلیم شد . ارتجاع که با سرکوب وحشیانه  ی جنبش دموکراتیک آذربایجان و کردستان ، این بار هارتر و درنده تر به شکار آزادیخواهان دست زده بود ، قصد نابودی روزبه راداشت . دادستان نظامی برای او تقاضای اعدام کرد . ولی این همه ذره ای از جسارت و تهور ذاتی روزبه نکاست  ، مغرور و مطمئن ، در برابر دادگاه از اصول عقاید خود ، از علاقه به مردم ومیهنش دفاع کرد ، با هزاران زبان اعتراض ، مفاسد درون ارتش ودستگاه دولتی را افشاء نمود وبه اتهامات زشت کیفر خواست پاسخ گفت .  در جریان این دادرسی فرمایشی ، تضییقات بی شمار برای روزبه فراهم کردند ، دادگاه اجازه نداد دفاعیات خود را به پایان برساند . اما روزبه چنان آوازه ی نیک وحسن شهرتی داشت که حتی از جانب مخالفان سیاسی خود هم پشتیبانی می شد . نمایندگان دموکرات مجلس و ارباب مطبوعات به اعمال فشار علیه او به شیوه های گوناگون اعتراض کردند .

شاه می خواست روزبه را در برابر خود به زانو در آورد ، ولی نه فقط آن زمان بلکه هرگز در این قصد پلید خود توفیق نیافت . شاه در این آرزو برای ابد ناکام ماند .

فشار افکار عمومی و وجود دموکراسی نسبی ، نقشه ی او را عقیم گذاشت و دادگاه جرات نکرد حکم اعدام صادر کند . روزبه را به 15 سال زندان محکوم کردند . این محکومیت شدید ، اعتراض همگانی را برانگیخت . این محاکمه روزبه را بیش ازپیش در قلوب و اذهان جای داد .

روزبه قریب سه سال در زندان ماند ودر آذر سال 1329 به همت یاران خود همراه با عده ای از رهبران حزب از زندان گریخت . سومین دوره ی زندگی مخفی روزبه آغاز شد .

زندگی مخفی روزبه در این دوران ، با اوج جنبش ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی مردم همراه بود . محور مرکزی فعالیت روزبه و یارانش در این زمان ، گسترش سازمان افسران آزادیخواه در درون ارتش بود . روزبه در این راه شب و روز از هم باز نمی شناخت . و پروا از خطری که تهدیدش می کرد نداشت . علاوه بر این روزبه در مقام مسئولیت شعبه ی اطلاعات کل حزب توده ایران و شعبه اطلاعات تشکیلات افسران آزادیخواه ایران  در واقع به مثابه چشم و گوش حزب بود . از فساد ، دزدی ها ، ریخت و پاش ها ، عملیات جاسوسی آمریکا و انگلیس در داخل ارتش ، اطلاعات دقیق به دست می آورد وبرای بهره برداری در اختیار حزب می گذارد . در این دوران اعتلاء جنبش ، روزبه در کنار فعالیت به خاطر جلب افسران به حزب وکسب اطلاعات از مراکز حساس دشمن ، مقاله می نوشت ، ترجمه و تالیف می کرد ، می آموخت وخود را پر بار می ساخت .

کودتای خائنانه ی 28 مرداد و موج جدید ترور و سرکوب ، روزبه را بار دیگر در معرض خطر شدید قرار داد . به دنبال یورش ماموران فرمانداری نظامی ، به یکی از جلسات حزبی ، روزبه همراه دیگران دستگیر شد . روزبه که در بازپرسی های اولیه خود را مهندس معرفی کرده بود قبل از آنکه شناخته شود ، به دست افسران هم رزمش از چنگ دشمن فرار داده شد .  او دوباره فعالیت حزبی حزبی خود را از سر گرفت . اما هنوز روزهای دشوارتری در پیش بود . روزهائی که رد تشکیلات افسران به دشمن نشان داده شد و افسران دلیر و مبارز حزب توده ایران به دام افتادند . روزبه با تاسف تمام اخبار دردناک دستگیری و شکنجه ی دوستان و هم رزمان خود را دریافت می کرد و برای حفظ و جابجا کردن آن هائی که هنوز دستگیر نشده بودند ، در تقلای دائم بود . او پیوسته در تلاش بود تا یک افسر مخفی را جابجا کند ، وسیله ی خروج دیگری را فراهم سازد ، از خانواده ی بی سر پرست این یکی خبر گیرد و از سرنوشت آن زندانی مطلع شود . روزبه به چیزی که نمی اندیشید حفظ جان خود بود. او خود وحال و آینده اش را چنان با زندگی و سرنوشت حزب و هم رزمانش گره زده بود ، که جدا از آنان روزبه ای وجود نداشت . اخبار پایداری وکیلی ها ، محقق زاده ها ، مختاری ها ، چنان شاد و سرمستش می کرد که اندوه ضربات دشمن را از یاد می برد . و ضعف ها و عقب گردها چنان منقلبش می نمود که قوت تصمیم او را به ماندن در ایران و جبران ارتداد ها صد چندان می کرد . او معتقد بود که با دادن نمونه های عالی جانبازی می توان وباید بر شکست روحی چیره شد .

 روزبه در ایران ماند . بیش از سی تن از هم رزمانش به فرمان شاه تیرباران و چندین صد نفر آنان پس از شکنجه های فراوان زندانی و عده ای هم به خارج از کشور فرستاده شدند . روزبه با عزمی پولادین در کنار یاران اندک خود به فعالیت حزبی ادامه می داد . در چنین روزهائی ، روزبه ناگزیر هر روز به لباسی در می آمد تا رد خود را بر دشمن گم کند و با هشیاری کامل مراقب بود تا باقی مانده ی حزب را از تعرض دشمن در امان دارد . اما در همه حال آنی از اندیشه ی دفاع مسلحانه در برابر دشمن غافل نبود و در هر لباسی سلاح در جیب داشت و انگشت بر روی ماشه . یک بار که منزل مسکونی اش به خطر افتاد ، چون خانه مطمئن دیگری وجود نداشت ، چند شب را تا صبح در پستوی دفتر یک گاراژ مسافری که یک توده ای دفتر دار آن بود گذراند و سپیده دم به خانه ی دیگری انتقال یافت که همسایه ی مشکوک آن به سر کار رفته بود . شبی دیگر را در اطاق دفتر یک کارخانه  به سر آورد و هفته ای را در زیر زمین بدون روزن خانه ای که در هر اطاقش خانواده ای می زیست . و سر انجام دژخیمان به رفیق قهرمان دست یافتند . آخرین قرار او با علی متقی بود ، خائنی که در خفا زندگی خود را با تحویل روزبه تاخت زده بود . رفیق روزبه که در آن روزهای پر دلهره ، متقی را آدمی ترسو وبزدل شناخته بود ، بارها به دوستانش گفته بود که اگر لو رود ، حتما سر قرار متقی خواهد بود . به رفیقان دیگرش ایمانی بی تزلزل داشت .

محل قرار در یک سه راهی ، در دل کوچه پس کوچه های جنوب شرقی تهران بود . همیشه محل قرار را طوری انتخاب می کرد که راه گریز موجود باشد . واین سه راهی ، از سه سو به خیابان های ری ، مولوی و سیروس گشوده می شد . اما این پیش گیری ها در آن زمان بی ثمر ماند ، زیرا قرار آن قبلا توسط متقی نزد دشمن بازگو شده بود و دشمن تمام امکانات خود را برای دستگیری روزبه بسیج کرده بود .

رفیق روزبه مانند هر هفته ساعت 9وارد کوچه شد . جاسوسان فرمانداری نظامی با پیراهن و شلوار معمولی خود را لابلای ساکنان محل ، که از فرط گرما از خانه ها بیرون آمده وجلوی درها ولب جوی آب نشسته بودند ، جازده بودند .

تا اینجا چیزی که نگاه تیزبین روزبه را جلب کند ، وجود نداشت . به سه راهی رسید و چند دقیقه ای منتظر ماند ، اما از علی متقی خبری نشد . خواست برگردد که نگاهش با نگاه ترس زده ی عظیم عسگری --- توده ای مرتد ---  برخورد کرد . عظیم عسگری در کنار زمانی – شکنجه گر معروف – به طرف روزبه آمد و دستپاچه اورا به زمانی نشان داد وخود پا به فرار گذاشت . ناگهان تیری به سوی روزبه شلیک شد وبا این علامت ده ها لوله ی هفت تیر از اطراف اورا نشانه گرفت .  از سه سو راه را بر او بسته بودند . از هر طرف که خواست بگریزد ، چند مامور آماده ی شلیک بودند . و عاقبت پس از یک نبرد شدید در یک کوچه ی تنگ وبن بست ، مجروح و خونین به اسارت دشمن افتاد .

روزبه را ابتدا به بیمارستان و سپس به شکنجه گاه قزل قلعه بردند .

رفیق روزبه 9 ماه تمام زیر شکنجه های روحی وجسمی بود . دراین 9 ماه پولاد بی خلل مقاومت کرد . ایمان عمیق او ، کوکب هدایتش بود .

دژخیمان به رفیق حتی اجازه ی ملاقات هم نمی دادند . رفیق اعتصاب غذا کرد . او به ممنوعیت حق ملاقات خود اعتراض داشت . در همان دفتر زندان به محاکمه ی او نشستند . او با سری افراشته و غروری ستودنی از تعلق خود به حزب توده ایران سخن گفت :

..... من به عقایدم پای بندم ، نظرات سیاسی ام را مقدس می شمارم . به عهد و سوگند خود وفادارم و به امضائی که در زیر آنکت حزب توده ایران کرده ام ، احترام می گذارم و هرگز به خاطر جلب منفعت یا دفع خطر ، پیمان خود را نمی شکنم .

او پروا نکرد که در برابر دژخیمان خود ، از اعتقاد عمیق خود به سوسیالیسم علمی دفاع کند :

.... اگر عاشق و شیفته ی سوسیالیسم هستم . با تمام عقل و شعور و منطق و درایت خود ، برتری اصول آن را بر سایر رژیم ها احساس کرده ام .

او از حقوق پا برهنه ها و قبا کرباسی ها با شوری تمام دفاع کرد . مبارزات درخشان مردم ایران و به ویژه جنبش دموکراتیک خلق های آذربایجان وکردستان را ستود و آن ها را " نهضتی میهنی و مترقی و موجب قوام و دوام وبقای آزادی و استقلال ملی " خواند .  حکومت مشروطه ی ایران  را شیر بی یال و دم واشکم نامید ورژیم سلطنتی وبالاخص سلطنت موروثی را مضحک دانست . هیئت حاکمه را بر صندلی اتهام نشاند که خود با تبدیل حکومت مشروطه سلطنتی به استبداد فردی ، با تبعیض میان زن و مرد با تشکیل محاکم نظامی ، با پایمال کردن حقوق احزاب و مطبوعات و لغو مصونیت های اجنماعی و حقوقی افراد مملکت ، قانون اساسی را زیر پا نهاد ه است .

حکم اعدام او صادر شد . همان گونه که خود پیش بینی کرده بود . شاه که از سال ها پیش در آرزوی " تقاضای عفو " این سر سخت ترین مخالف خود می سوخت ، برای آخرین بار آزموده را به سراغ او فرستاد : زندگی به بهای خیانت !! روزبه تندید و آزموده را دست خالی روانه کرد . او مرگ را بر چنان زندگی ننگین ترجیح می داد .

شاه تازه فهمید که روزبه را نمی توان خرید . در خواست رسیدگی فرجامی او را رد کرد و حکم اعدام او را امضاء نمود . او را به زندان حشمتیه انتقال دادند . دشمن از ترس ، با هزاران چشم و یک جنگل سر نیزه مراقب بود تا مبادا روزبه رنجور و تیر خورده از چنگش بگریزد . او ضعف خود را در برابر قوت روح  ، استحکام اراده و پایداری این گرد انقلابی ، زیر سایه ی صدها نیزه و تفنگ پنهان می داشت .

ساعت چهار روز 21 اردیبهشت سال 1337 در زندان به سراغ او رفتند . آماده بود وصیت نامه  ی کوتاهی خطاب به رفقا ، برادران و دوستان خود نوشت . قبلا گفتنی ها را گفته بود . او را حرکت دادند . به کمک عصا راه می رفت . صدای گام های مطمئن او در سکوت سپیده ، سرود بی کلام رزم میلیون ها مردمی بود که او را وجدان انقلابی خویش می دانستند . روزبه  در این لحظه مظهر پایداری و تسلیم ناپذیری یک جنبش در برابر رژیم سرسپرده و جانور خوی شاه بود . نخواست چشمانش را ببندند: من از مرگ نمی ترسم . چشم در چشم دژخیمان خود : آزموده ، بختیار ، مبصر ، امجدی ، رجائی دوخت . خائنین خائف نگاه به زیر افکندند .

سرهنگ بازنشسته ، محمد خیبری ، که شاهد  مراسم اعدام رفیق بوده ، لحظه ی تیرباران را چنین توصیف کرده است :

به سربازان جوخه ی اعدام سلام کرد و اظهار داشت : من می دانم شما مقصر نیستید . شما سربازان به منظور انجام وظیفه و – همان اطاعت کورکورانه – در اینجا گرد آمده اید ، تا وطن پرستی مثل مرا تیر باران کنید . بر شما خرده نباید گرفت .... می خواستند چشمانش را ببندند . خسرو روزبه مانع این حرکت شد و با صدای رسا گفت : جوخه گوش به  فرمان من ! سرهنگ جاوید خواست این صدا را محو کند ، ولی نتوانست ، روزبه با صدای رسا و غیر قابل انتظار فریاد کشید :

n    مرگ بر شاه خائن !

n    زنده باد حزب توده ایران !

در همین موقع رگبار گلوله به سوی پیکر دلاورش سرازیر شد .

و گلوله هائی که بر سینه ی شهید خلق خسرو روزبه گل داد ، او را جاودانه کرد و صدایش را در همه ی جهان منتشر ساخت . رفیق خسروروزبه ، به تعبیر روزنامه ی " ایزوستیا " ، مردی بود که فسانه شد .

               ----------------------------------------------------------

درود بر خاطره ی روشن شهید خسرو روزبه قهرمان ملی و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران !

 

 

 

 

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin مطلب را به آزادگی بفرستید:Azadegi  

     بازگشت به صفحه نخست

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: