برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2023-05-15

نویدنو 1402/02/22        Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • از دیدگاه ما چپ ضد امپریالیست همچنان اسیر ایده‌های قدیمی خود است و به‌جای مقاومت در عرصه‌های پیکار طبقاتی و کارگری به مقاومت در سپهر ضد جهانی‌سازی گرایش دارد. این بخش از چپ سنتی با خلاصه کردن مبارزه ضد امپریالیستی در مبارزه ژئوپلیتیک، دانسته یا نادانسته مبارزه طبقاتی را به محاق برده و به انحلال مبارزه علیه دیکتاتوری و رهایی‌بخش در محور مقاومت علیه امپریالیسم غرب دست می‌زنند. آنان با تعریف و درک الکن از امپریالیسم و ارتباط آن با پیکارهای طبقاتی، پیکار علیه جهانی‌سازی را در قالب مبارزه ضد امپریالیستی در اولویت قرار داده‌اند.

 

 

بیانیه دریافتی

ما و جنگ اوکرایین

جمعی از هواداران حزب توده ایران(داخل کشور)

با گذشت بیش از یک سال از وقوع جنگ اوکرایین شاهد آشکار شدن صف‌بندی‌های متفاوت میان حزب‌های کمونیست و کارگری جهان در برابر این جنگ هستیم. اکنون می‌توان سه خط موضع‌گیری را در میان حزب‎های کمونیست و کارگری مشاهده کرد. نقطه عطف این اختلاف‌نظرها در22مین همایش حزب‎های کمونیست و کارگری در هاوانا بود که 20حزب در رد تجاوز و محکوم کردن روسیه و19 حزب در دفاع از روسیه(4 حزب هر دو بیانیه را امضا کرده بودند) طی دو بیانیه جداگانه نظرشان را اعلام کردند. بخش مهمی از احزاب کمونیست و کارگری هم با فرمول‌بندی هر دو گروه موافقت نکردند و هیچ‌یک از بیانیه‎ها را امضا نکردند.(برای مشاهده متن بیانیه‎ها می‌توانید به اینجا و اینجا مراجعه کنید).

 از دید ما این اختلاف‎ها در تحلیل متفاوت و درک ناهمساز از عملکرد امپریالیسم در عصر جهانی‌سازی، تهاجم نولیبرالیسم به طبقه کارگر و زحمتکشان، شناخت ناقص از شیوه‌های نوین پیکار طبقاتی و پیوندهای ارگانیک آن‌ با جنبش‌های جدید ضد هژمونیک در جهان ریشه دارد. پدید آمدن شرایط جدید جهانی با چهار ابر چالش زیر که فراروی بشریت قرارگرفته‌اند پیوند علت و معلولی دارند.

1-     تهدید زیست‌بوم کره زمین (انقراض گونه‌های جانوری و گیاهی و گرمایش کره زمین)

2-     فاصله  نجومی فقر و ثروت بین کشورهای شمال و جنوب

3-      ژرفش شکاف طبقاتی در میان جوامع به‌ویژه در جوامع پیرامونی

4-     گسترش اشکال گوناگون و نوین دیکتاتوری و سرکوب در کشورهای جهان

این ابر چالش‌ها هم ابژه و هم سوژه یورش انحصارهای سرمایه‌داری غرب به جهان بوده که به‌صورت جهانی‌سازی، پسامدرنیسم و نولیبرالیسم ظهور یافته‌اند.

1) جهانی‌سازی و پسامدرنیسم یورش انحصارهای سرمایه‌داری جهانی برای فتح آخرین جزایر غیر سرمایه‌داری و غلبه بر برج و باروهای مقاومت در برابر سرمایه‌داری جهانی بود که در دهه‌های 60 و 70 به مدد رشد فناوری ارتباطات و اطلاعات و حمل‌ونقل عملی شد. جهانی‌سازی دیوار چین ونیز دیوار برلین را در برابر سرمایه‌داری انحصاری غرب فروریخت و نوع جدیدی از زنجیره تأمین تولید امپریالیستی را ‌که در آغاز سده بیستم غیرقابل تصور بود در سراسر جهان گسترد و نتیجه آن در بسیاری موارد تقسیم کار جهانی جدید برای اقتصادهای جوامع پیرامونی و کانونی بود. جهانی‌سازی به برخی کشورها مانند چین نقش کارخانه جهان داد که مایه رشد اقتصادی چشمگیری شد و این کشور را به جایگاه مهم خود در سده‌های هژدهم و نوزدهم؛ پیش از این‌که اقتصاد شکوفای آن در خود فرو برود برگرداند؛ اما هم‌زمان استثمار و بهره‌کشی از طبقه کارگر اروپا و سایر اقتصادهای در حال توسعه را شدت داده و بهره‌کشی از طبیعت را به منتهی درجه خود رسانده است.

سویه فرهنگی جهانی‌سازی به نام پسامدرنیسم آمریکایی کردن فرهنگ، هنر و علم را در پی داشت که موجب تسلیم و یا از صحنه بیرون راندن هرگونه تفکر و نگرش به جهان از دیدگاه غیر غربی بود، چنان چه اندیشمندان بورژوا آن را پایان تاریخ نامیدند.

پسامدرنیسم به پدیدار شدن کانون‌های مقاومت تراژیک و رمانتیک در برخی جامعه‌های سنتی به‌ویژه مسلمان کمک کرد. این مقاومت در بین بخشی از نیروهای سوسیالیست ضدامپریالیست و مسلمان سنتی همدلی و نزدیکی ایجاد کرد و به‌تدریج به پدید آمدن ‌نوعی محور مقاومت متناقض و پارادوکسیکال منجر شد. در سوی دیگر فضای مناسبی برای شکل‌گیری جنبش‌های دمکراسی‌خواهانه و ضداستبدادی ( اتوریته) ایجاد شد، که با سیاست دوپهلو و پیچیده مماشات و بهره‌برداری انحصارهای سرمایه‌داری غربی از این جنبش‎ها در مبارزه درون بورژوایی برای غلبه بر رقیب یا سرکوب کامل آن‌ها در صورت گسترش رادیکالیسم در این جنبش‎ها، واکنش منفی و سوءظنِ محور مقاومت به این جنبش‌ها را برانگیخت.

2) نولیبرالیسم: سیاست‌های دولت رفاه کینزی و اشتغال کامل، دستاوردهای مهمی برای طبقه کارگر به بار آورد اما هم‌زمان باعث انباشت شدید و غیرقابل‌باور سرمایه نزد بخش‌های کوچکی از بورژوازی غرب نیز گردید. پروژه نولیبرالیسم را از این نظر می‌توان تهاجم سرمایه‌داری انحصاری غرب به دستاوردهای طبقه کارگر تعبیر کرد که با حمله به سازمان‌های صنفی و سندیکایی و سیاسی طبقه کارگر و خودباوری طبقاتی آن در جهت سلب مالکیت از توده‌ها و شدت بخشیدن به انباشت مجدد سرمایه انجام شد. نولیبرالیسم همچنین به بازسازی طبقاتی درون سیستم سرمایه‌داری منجر شد. در این‌جا بایستی تذکر دهیم علیرغم این در به کار بردن افراطی این اصطلاح احتیاط می‌کنیم. به نظر ما به کار بردن مطلق نولیبرالیسم برای تبیین سیاست‌های اقتصادی بورژوازی هیچ کمکی به درک و شناخت ساختار و بافتار و کارکرد این اقتصادها نکرده، برعکس تأکید بیش از حد بر آن موجب به سایه بردن سیاست‌های ضد مردمی بخش‌های گوناگون بورژوازی در اقتصاد می‌شود. همچنین بایستی در نظر داشت اجرای سیاست‌های نولیبرالیستی در اقتصادهای مختلف پیامدهای متفاوتی به بار آورده، مثلاً در کشورهایی مانند بریتانیا و برخی اقتصادهای غربی ایجاد دگرگونی اساسی در الگوی مسلط روابط اجتماعی و باز توزیع دارایی‌ها به سود طبقات بالاتر بود؛ اما اجرای این سیاست‌ها در روسیه به پدیداری الیگارشی (گروه اندکی که با غصب دارایی‌های مردم شوروی کنترل کشور را در اختیار گرفتند) قدرتمندی منجر شد، در ایران به غارت ثروت‌های ملی و باز توزیع آن به سود بورژوازی تجاری و بوروکراتیک نوکیسه، زیرزمینی شدن اقتصاد از طریق تملک دارایی‌های ملی توسط امپراتوری بیت، صنعت زدایی و تجاری‌سازی خدمات عمومی و گسترش دست‌اندازی به طبیعت و حقوق مزدبگیران منجر و در نهایت تغییرهای بنیادی در آرایش نیروهای رأس هرم قدرت ایجاد کرد. با تمام این‌ها اجرای سیاست‌های نولیبرالیستی نوعی هماهنگی و همگنی بین طبقات مسلط پدید آورد که بعدتر در پیشبرد سیاست خارجی و امپریالیستی نقش مسلط به دست آوردند.

3) امپراتوری و امپریالیسم: از نظر ما در دوران کنونی، بین جهانی‌سازی و اجرای سیاست‌های اقتصادی نولیبرالیستی با پوست‌اندازی امپریالیسم و اقتصاد سرمایه‌داری، رابطه دیالکتیکی و علت و معلولی وجود دارد، اگرچه از نظر ماهیت تفاوت چشمگیری بین امپریالیست‌های کنونی با دورانی که لنین تز امپریالیسم به‌مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری را داد دیده نمی‌شود، اما به علت تغییر و دگرگونی‌های چشمگیر در مراودات مالی و صنعتی در اثر پیشرفت ارتباطات و حمل‌ونقل و استفاده گسترده از هوش مصنوعی و ایجاد ارزش اضافه بسیار بالاتر از آغاز سده بیستم، شاهد تفاوت آشکاری در شیوه عمل آن‌ها هستیم. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌ها گسترش شدید سرمایه‌داری در جهان و فتح سنگر سرزمین‌های سابقاً سوسیالیستی اتحاد شوروی و شرق اروپا و همچنین گسترش آن به چین است که باعث رشد چشمگیر تولید صنعتی و افزایش ارزش اضافه و تصاحب آن توسط ابربورژوازی مالی و تجاری گردیده و از سوی دیگر به پدیدار شدن اقتصادهای نوظهور انجامیده. این گسترش باعث تشدید تنش میان یک‌جانبه‌گرایی و چندجانبه‌گرایی آمریکا و سایر قدرت‌های سرمایه‌داری جهانی گردیده است. آمریکا هم‌زمان با این‌که در برخی هدف‌های سیاسی و اقتصادی با دیگر دولت‌های سرمایه‌داری اشتراک منافع دارد، ولی به دنبال منافع مستقل خود نیز هست (شعار معروف ترامپ" امریکا را دوباره بزرگ سازیم" تجلی نمونه‌وار این رویکرد است). افزایش و ژرفش این تنش در رقابت امپریالیستی تغییر بسیار مهمی پدید آورده، به این معنا که موجب جدایی نسبی رقابت اقتصادی از رقابت نظامی گردیده است. نتیجه چنین پدیده‌ای این است که رقابت ژئوپلیتیک را دیگر نه نقطه کانونی رقابت امپریالیستی بلکه باید یکی از جنبه‌های این رقابت فرض کنیم. چنان‌که اریگی می‌نویسد «انباشت قدرت جمعی به‌منزله تنها بنیاد استوار برای سلطه در نظام جهانی است، این سلطه با توازن توأمان اجماع و قهر ساخته و نمود می‌یابد.» در این اجماع و قهر برخی قدرت‌های امپریالیستی جایگاه هژمونیک می‌یابند و وظیفه استمرار روند انباشت سرمایه و محافظت از رشد روزافزون دارایی را بر عهده می‎گیرند. در دوره‌ای بریتانیا و سپس آمریکا با تکیه بر توانمندی‎ها ، ارزش و اعتبار خود توازن قدرت را به سود خود برهم زدند و در نقش یک دولت سلطه‌طلب جایگاه حافظ منافع غرب را به دست آوردند. در دوران کنونی آنچه از آن به‌عنوان جهان چندقطبی یاد می‌شود چیزی جز رقابت بین امپریالیست‌ها و ظهور قدرتهای جدید نیست.

 پیکار طبقاتی و پیکار ضد امپریالیستی و جنگ اکرایین

از دیدگاه ما چپ ضد امپریالیست همچنان اسیر ایده‌های قدیمی خود است و به‌جای مقاومت در عرصه‌های پیکار طبقاتی و کارگری به مقاومت در سپهر ضد جهانی‌سازی گرایش دارد. این بخش از چپ سنتی با خلاصه کردن مبارزه ضد امپریالیستی در مبارزه ژئوپلیتیک، دانسته یا نادانسته مبارزه طبقاتی را به محاق برده و به انحلال مبارزه علیه دیکتاتوری و رهایی‌بخش در محور مقاومت علیه امپریالیسم غرب دست می‌زنند. آنان با تعریف و درک الکن از امپریالیسم و ارتباط آن با پیکارهای طبقاتی، پیکار علیه جهانی‌سازی را در قالب مبارزه ضد امپریالیستی در اولویت قرار داده‌اند. آن‌ها فراموش می‌کنند که هسته مرکزی امپریالیسم را بورژوازی جهانی تشکیل می‌دهد که در غارت خلق‌ها و زحمتکشان و طبیعت با هزاران رشته به هم متصل‌اند. فراموش می‌کنند که فاشیسم معلول سرمایه‌داری است و نه علت آن . آن‌ها چه اعتراف بکنند یا با جملات انقلابی آن را پنهان کنند، درکنار بخشی از بورژوازی علیه بورژوازی دیگر قرار می‌گیرند. چنین سیاستی موجب می‌شود آن‌ها جایگاهی در مبارزات ضد دیکتاتوری و دمکراتیک نداشته و معمولاً در پشت سر دیکتاتورهایی مانند اسد، پوتین یا رئیس‌جمهور بلاروس و یک دوجین دیکتاتور کوتوله در ظاهر ضد جهانی‌سازی قرار بگیرند. آن‌ها از همین دیدگاه محور مقاومت به تحلیل جنگ اوکرایین می‌پردازند که در همه تحلیل‌های این نحله فکری نتایج یکسانی دیده می‌شود:  موضع‌گیری آشکار به طرفداری از حکومت‌های به لحاظ سیاسی و اجتماعی ضد مردمی، ارتجاعی و قرون‌وسطایی و به لحاظ اقتصادی هارترین و فرومایه‌ترین لمپن بورژوازی چون ج.ا یا سوریه و روسیه و ایستادن در کنار رسانه‌های امنیتی در برابر جنبش‌های توده‌ای همچون جنبش زن، زندگی، آزادی. نگاهی به موضع‌گیری‌های این به‌اصطلاح چپ‌های ضد امپریالیست و طرفدار روسیه در جنگ اوکرایین در سخنان افرادی چون دکتر محیط و سرمقاله‌های تارنگاشت های ده مهر، پیک نت، راه توده و مجله‌هایی مانند دانش و مردم، هفته و فعالان رسانه‌ای آن‌ها در اخبار روز و سایت‌های چپ نشان دهنده موضع ارتجاعی و ضد مردمی این نحله فکری است.

در پایان

ما موضع اصولی حزب توده ایران در حمایت از جنبش ژینامهسا-امینی و مشارکت فعال در آن و دفاع آشکار و بدون لکنت از آزادی‌های دمکراتیک فردی و اجتماعی را نتیجه منطقی سیاست مبارزه ضد دیکتاتوری و سنت مبارزه اجتماعی حزب در پیکار طبقاتی ارزیابی می‌کنیم.

ما ضمن تائید موضع اعلام شده در بیانیه مشترک احزاب کمونیست و کارگری علیه جنگ اوکرایین، و بیانیه مشترک حزب‌های کمونیست و کارگری به مناسبت یک سال جنگ امپریالیستی در اوکراین، جنگی که با تحریک و زمینه‌سازی امپریالیسم آمریکا و ناتو آتش آن دامن‌گیر خلق‌های زحمتکش روسیه و اوکرایین شده است، مبارزه برای صلح و علیه بورژوازی را در چارچوب مبارزه ضد امپریالیستی و طبقاتی ارزیابی و ضمن پشتیبانی از این سیاست در جهت گسترش این دیدگاه در میان توده‌های کارگران و زحمتکشان تلاش کرده و خواهیم کرد.

ما ضمن ابراز همدردی با مردم رنج‌دیده و داغدار اوکرایین و روسیه که در اثر سیاست‌های دولت خائن و کودتایی زلنسکی و جنگ با روسیه دچارآن شده اند، خواهان اعلام آتش‌بس فوری و بی اما و اگر جنگ از سوی ارتش روسیه و توقف کامل عملیات نظامی از هر دو سو، توقف تجهیز نظامی اکرایین توسط ناتو و برداشتن گام‌های اصولی برای ایجاد شرایط صلح بین دو ملت روسیه و اکرایین هستیم.

جمعی از  هواداران حزب تودۀ ایران(داخل کشور)

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست