برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-12-17

نویدنو 1401/09/26         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • جنبش‌های اجتماعی چیستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟ سرنوشت و ارتباط آنان با سایر جنبش‌ها و با انقلاب چگونه رقم می‌خورد و نقش طبقه کارگر، سازمان‌دهی طبقاتی و رابطه آن با حزب سیاسی طبقه کارگر چگونه تعریف می‌شود؟ در این نوشتار کوتاه تلاش می‌شود پاسخ‌هایی به این پرسش‌ها در جنبش کنونی ایران داده شود.

 

 

 

 

طبقه کارگر و جنبش اجتماعی

با نگاهی به جنبش ژینا (مهسا)

فریبرز مسعودی

 

جنبش‌های اجتماعی چیستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟ سرنوشت و ارتباط آنان با سایر جنبش‌ها و با انقلاب چگونه رقم می‌خورد و نقش طبقه کارگر، سازمان‌دهی طبقاتی و رابطه آن با حزب سیاسی طبقه کارگر چگونه تعریف می‌شود؟ در این نوشتار کوتاه تلاش می‌شود پاسخ‌هایی به این پرسش‌ها در جنبش کنونی ایران داده شود.

«جنبش‌های اجتماعی» اعتراض‌های ناگهانی و خودجوش افرادی از جامعه هستند که برای تبلیغ، ترویج و در نهایت عملی ساختن تغییر یا جلوگیری از تغییر در کل جامعه و یا در بخشی از آن، به شکل انفجاری ظهور یافته و به‌سرعت شکل قیام، خیزش، شورش و انقلاب به خود می‌گیرند. این جنبش‌ها در آغاز بدون رهبری، خشونت پرهیز، سازمان نیافته، ضد هژمونیک، ضد مرکز، خودمختار و خودتنظیم هستند؛ متکثر و در گستره‌های گوناگون هویتی، قومیتی، طبقاتی، عدالت‌خواهی و حقوق شهروندی و بشری خود را نشان می‌دهند، بنابراین با یکدیگر نکات اشتراک و همپوشانی دارند و گاه باهم پیوند می‌خورند. روند و کارپایه جنبش‌های اجتماعی به طور کلی بر توافقی نانوشته، ضمنی و داوطلبانه میان اعضای آن پیش می‌رود، احساس مشترکی بین اعضا پدید می‌آید و هویت خود را وابسته یا ناشی از آن جنبش اجتماعی تلقی می‌کنند؛ اما همان‌گونه که اشاره شد جنبش‌های اجتماعی اگرچه در آغاز ضد هژمونی و اتوریته و فاقد رهبری هستند، با استمرار و تداوم به‌تدریج ساختارمند گردیده، اعضای آن که بر پایه حرکات خودجوش و تمایل افراد گرد هم آمده بودند دست به تقسیم کار در میان خود می‌زنند و رهبری با اتوریته سیاسی از بین همین کنشگران بیرون می‌آید.

با عنایت به این مقدمه کوتاه اگر به جامعه ایران نگاه کنیم با انواع جنبش‌های کارگران، زنان، دانشجویان، زیست‌محیطی، حاشیه‌نشینان، تهی‌دستان، حقوق شهروندی، حقوق بشری، عدالت‌خواهی، هویتی و قومیتی در بازه‌های زمانی متفاوت گاه به‌صورت خواسته‌های مدنی و اجتماعی و گاه تا سرحد شورش و خیزش اجتماعی روبرو بوده و با توجه به تکثر و فراوانی این جنبش‌ها می‌توان گفت بیشتر اعضای جامعه ایران با یک یا چند جنبش اجتماعی احساس مشترک داشته یا دارند. این جنبش‌ها با تکیه بر فرایندهایی موقعیت خود را با سایر جنبش‌های اجتماعی تعریف و تعیین می‌کنند، در این فرایندها هویت‌سازی کرده و درنهایت موقعیت هژمونیک کسب می‌کنند. جنبش کنونی ایران  جنبشی است که وجه متکثر، ضد هژمونیک و ضد دیکتاتوری آن بر سایر وجوه آن می‌چربد. شعار «زن، زندگی، آزادی» با جامعیت خواسته‌های متفاوت و متکثر و گوناگون جنبش‌های دیگر از جمله برابری خواهی، آزادی‌خواهی، دادخواهی، هویتی و ملی و پیش و بیش از همه جنبش زنان را پوشش داده، با تجربه‌اندوزی از جنبش‌های پیشین با شعار کلیدی «این دیگه اعتراض نیست اسمش شده انقلاب» از یک خواسته به ظاهر ساده پوشش اختیاری به یک جنبش انقلاب اجتماعی فراروییده و دیالکتیک رابطه جنبش اجتماعی با انقلاب اجتماعی در روند حرکت جمعی و قوام یابنده توده‌ای را تعریف کرده است.

رابطه جنبش کارگری ایران با جنبش ژینا مهسا

جنبش‌های اجتماعی بنا بر خاستگاه مشارکت‌کنندگان در پیمودن مسیر، قوام‌یافته، سازمان‌دهی شده و رهبری و اتوریته از دل آن بیرون می‌آید و در نهایت به سمتی گرایش می‌یابند. جنبش ژینا مهسا با شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» لایه‌های گسترده‌ای از طبقه‌های اجتماعی را زیر چتر خود گرد آورده، از جمله لایه‌های اجتماعی و اقتصادی که در اثر اجرای پروژه نولیبرالیزم اقتصادی، یا سیاست‌های فرهنگی، ستم قومی، ملی و جنسیتی از متن جامعه طرد شده‌اند و لایه‌های فراموش شده‌ای چون مهاجران افغانستانی به‌ویژه زنان افغان را در سرنوشت جنبش شریک کرده و با زنان و طردشدگان در سایر جامعه‌ها احساس همبستگی قوی دارد؛ اما در این جنبش باوجود بار سنگین دمکراسی خواهی و آزادی‌خواهی کمتر شعارهای عدالت‌جویانه که در بطن جامعه پررنگ‌تر از هر زمان دیگری است سر داده‌شده و کارگران و زحمتکشان ایرانی باوجود حضور گسترده در اعتراض‌های خیابانی (تهران) در محله‌های کارگر نشین، مشخصاً شهرک مشیریه، محله‌های یافت‌آباد، نعمت‌آباد، نازی‌آباد، فلاح، جوادیه، خاک سفید، قلعه حسن‌خان، شهرک پرند و اندیشه که از کانون‌های جمعیتی کارگران و زحمتکشان رانده شده از بافت اصلی شهر تهران هستند عموماً به همراهی در سر دادن شعارهای اصلی جنبش یعنی «زن، زندگی، آزادی» و سرنگونی حکومت و شعارهای ضد دیکتاتوری بسنده کرده‌اند. این موضوع در اعتصاب‌های کارگران دقیقاً در خلاف جهت قرار داشته و جز در جریان اعتصاب کارگران پروژه‌ای عسلویه یا اعتصاب و راهپیمایی کارگران شادآباد که خواسته‌های سیاسی در کنار خواسته‌های صنفی مطرح شده بود در سایر موارد یعنی اعتصاب کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان، کارخانه کروز، سیمان سپاهان و چندین پتروشیمی و اعتصاب‌های متفرقه دیگر صرفاً به طرح خواسته‌های صنفی بسنده کرده‌اند.

آسیب‌شناسی حضور طبقه کارگر در جنبش: سازمان‌یابی هم وسیله، هم هدف

همان‌گونه که اشاره کردیم جنبش‌های اجتماعی به‌تدریج و در طی مسیر بر اساس وزن و حضور و مطالبه‌های مشارکت‌کنندگان در آن‌ها شکل یافته و به اصلاحات محدود، در مواردی مصادره توسط دولت و برخی نیز به انقلاب منتهی می‌شوند. اگرچه اعتصاب‌های کارگری موفق به شکست دادن حکومت‌ها نمی‌شوند اما حضور متشکل و سازمان‌یافته طبقه کارگر در جنبش‌ها به علت سرشت انقلابی آن می‌تواند در جهت‌دهی جنبش در مسیر رادیکال شدن به سود سایر مشارکت‌کنندگان دادخواهان، تهی‌دستان، حقوق شهروندی، جنسیتی، قومیتی و هویتی و عدالت‌خواهی نقش ایفا کند. اگرچه هنوز زمان زیادی از ظهور «جنبش مهسا ژینا» نگذشته اما بنا بر رویدادهای عینی می‌توان شاهد بارقه‌های ظهور کارگران و زحمتکشان ایران به‌عنوان یک نیروی طبقاتی در رابطه‌ای دوسویه با رشد و پیشرفت و گسترش جنبش و همچنین انتظار مشارکت‌کنندگان از کارگران به‌عنوان یک بازیگر اصلی بود. گذشته از شعارهایی که در محیط‌های دانشگاهی مبنی بر حضور کارگران در کنار دانشجویان به‌عنوان رادیکال‌ترین و خستگی‌ناپذیرترین بخش جنبش هستیم، شاهد انواع فراخوان‌ها برای تشویق کارگران به اعتصاب‌های گسترده و سرتاسری به‌ویژه در روزهای 14-15 و 16 آذر و پیوند شورانگیز مبارزه طبقه کارگر با «جنبش اجتماعی مهسا ژینا» از سوی بدنه جنبش هستیم؛ اما چه مانع‌هایی درراه پیوستن جنبش کارگری با جنبش کنونی وجود دارد؟

1-سرکوب گسترده و سیستماتیک طبقه کارگر توسط حاکمیت دیکتاتوری در طول دهه‌های طولانی به ویژه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی با سیاست اشغال فضا و بالا بردن هزینه‌های سازمان‌یابی و سازمان‌دهی کارگران با اخراج، زندان، شلاق، تبعید، قتل‌های خیابانی و قرار گرفتن در لیست سیاه کارفرمایان.

2-سیاست‌های تفرقه‌افکنانه سرمایه‌داری و تقسیم‌بندی کارگران به کارگر یقه‌سفید و یقه آبی، کارگر صنعتی و متخصص با کارگر ساده و تفکیک و تبعیض جغرافیایی بین کارگران مرکز با پیرامون، تبعیض دستمزدی و شغلی بر پایه تبعیض جنسیتی، رواج سیاست‌های اقتصادی نولیبرالیستی که باعث پراکندگی بیشتر کارگران و تقسیم آنان به کارگران پیمانی، کارمزدی، قراردادی، پروژه‌ای، دائمی و غیره شده است. مجموع این سیاست‌ها باعث شده تا حس مشترک فروش کار در برابر مزد در میان کارگران شرحه شرحه از بین رفته و کمتر اعتصاب یک پارچه‌ای در کارخانه‌ها و سایت‌های تولیدی حول خواسته‌های صنفی مشترک امکان‌پذیر باشد.

3- مورد بسیار مهم و مغفول مانده سیاست‌های شبه فاشیستی اقتصادی مانند خصوصی‌سازی‌ها و مقررات‌زدایی که عملاً بخش بزرگی از ظرفیت تولیدی، مالی و بانکی و بازرگانی کشور را سهم بنیادها و نهادهای نظامی یا به طور کلی مجتمع صنعتی- نظامی- امنیتی موجود کرده و امکان هر گونه سازمان‌یابی و تشکل کارگری در واحدهای تولیدی و خدماتی زیر سلطه این مجتمع را به علت جو شدید امنیتی آن‌ها اگر نگوییم ناممکن، بسیار سخت و دشوار کرده است.

4- سلطه مجتمع صنعتی-نظامی- امنیتی بر شبکه مالی، بازرگانی (واردات و صادرات) و پولی کشور سرمایه‌داران بخش خصوصی و مولد و سرمایه‌داران کوچک را در مرتبه پایین‌تری نسبت به این اختاپوس قرار داده است. این مجتمع با سلطه بر اهرم‌های واردات، بخشودگی مالیاتی و شبکه بانکی و مالی و برخورداری سخاوتمندانه از ارز خارجی می‌تواند به‌آسانی هر تولیدکننده‌ای را نابود کرده و با واردات جای تولید ملی را بگیرد. این مجتمع با لشگری از اقتصاد خوانده‌های مواجب‌بگیر و رسانه‌های نوکر صفت با رواج سیاست‌های اقتصادی ضد ملی موجب شکنندگی شدید اوضاع بخش خصوصی مولد شده، درنتیجه اعتصاب کارگران، این واحدهای کوچک و آسیب‌پذیر را به‌سرعت در معرض حذف شدن قرار می‌دهد.

5-پراکندگی اعتصاب‌ها به دلیل انرژی صرف شده به‌ویژه که به نتیجه مشخص و ملموسی نرسند (که با توجه به ماهیت خواسته‌های کارگران در پیوند باسیاست‌های اصلی نظام سرمایه‌داری احتمال موفقیت آن‌ها بسیار کم است). تجربه نشان داده برپایی اعتصاب‌های پیاپی در محیط‌های کاری بسیار دشوار، زمان‌بر و هزینه‌بر است. در این‌جا لازم است به دو موضوع مهم در عدم شکل‌گیری یا توقف فوری اعتصاب‌ها اشاره شود.

الف) سیستم سرکوب در محیط‌های کارگری. همین بس که حکومت فراتر از حضور نیروهای مستقر بسیج کارگری و حراست و تشکل‌های زرد حکومتی نیروهای یگان ویژه را در بسیاری از کارخانه‌ها و یگان‌های تولیدی حساس از جمله نیروگاه‌های برق و کارخانه‌های بزرگ مستقر کرده است.

ب) شرکت‌های پیمانکاری نیروی کار که با ظرافت نقش بازوی نامحسوس سرکوب دیکتاتوری را از طریق قرار دادن نام کنشگران و اعتصابی‌ها در لیست سیاه، دست‌کاری در متن قراردادهای کارگران، یا قراردادهای سفید امضا و فشار آوردن بر کنشگران کارگری با تبعیض در دستمزد، با نادیده گرفتن سنوات و تخصص‌های کارگران. اکثر قریب به‌اتفاق روسا و صاحبان شرکت‌های تأمین نیرو از میان نیروهای بازنشسته یا شاغل وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و سپاه هستند.

6- اعتصاب‌های کارگران سازمان‌یافته می‌توانند مشکلات فراوانی برای حاکمیت‌ها ایجاد کرده، آن‌ها را تضعیف و با تأثیرگذاری بر فضای سیاسی جنبش اجتماعی را رادیکال کند. جنبش کارگری متشکل باعث خواهد شد که نتیجه جنبش تعویض یک حکومت دیکتاتوری با حکومت دیکتاتوری دیگر با قدرت سرکوب و چپاول کمتر یا بیشتر نشود؛ اما اعتصاب‌های پراکنده کارگری بدون پیوستگی با یکدیگر و رابطه با سیستم‌های توزیع از حمل‌ونقل گرفته تا شبکه بانکی قادر نخواهد بود رژیم دیکتاتوری را براندازد، لذا در برپایی اعتصاب‌های کارگری پیوستگی و استمرار و حمایت از سوی سایر بخش‌ها و رسته‌ها بسیار مهم است.

بنا بر آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت:

-شرط به راه انداختن یک اعتصاب کارگری موفق وجود سازمانی قوی است که بتواند از کارگران در برابر خطر اخراج، دستگیری و بیکاری حمایت کند. چنین سازمانی نیاز به رهبری و تبعیت و انضباط و پیوندهای درونی قوی دارد.

-به راه انداختن اعتصاب شاید شدنی باشد اما استمرار آن تا حصول نتیجه نیاز به حمایت بیرونی در جامعه و خانواده‌های کارگران اعتصابی دارد که این مهم در گرو وجود یک سازمان صنفی مترقی، قدرتمند و با نفوذ است.

-سازمان‌های سیاسی و صنفی کارگری و توده‌ای از یک‌سو موجب موفقیت و پیروزی و ژرفش جنبش خواهند شد از سوی دیگر پس از پیروزی جنبش اجتماعی مانع زد و بند در رأس جنبش با دشمنان طبقاتی یا قدرت‌های خارجی یا مصادره آن توسط دشمنان جنبش خواهند شد. ازاین‌رو سازمان‌یابی نیاز فوری و ضروری طبقه کارگر برای پیشبرد مبارزه و رسیدن به اهداف آن است، اما دولت‌ها هرگز اجازه سازمان‌دهی به کارگران را نمی‌دهند و چه‌بسا تشکل و سازمان‌دهی خود به یک هدف مشخص برای کارگران تبدیل می‌شود. سازمان‌یابی طبقه کارگر نیازمند مبارزه شدید در چند جبهه درونی و بیرونی و رابطه دوسویه و دیالکتیکی با مبارزه طبقاتی کارگران دارد، که آن را هم هدف و هم وسیله برای حضور، ژرفش، پیروزی و حفظ دستاوردهای احتمالی جنبش قرار می‌دهد.

نقش حزب سیاسی

پیش از ورود به بحث نیاز داریم توضیح کوتاهی درباره ماهیت سیاست‌های نولیبرالیسم اقتصادی با سرمایه‌داری کلاسیک داشته باشیم. تقریباً هر آنچه درباره سیاست‌های نولیبرالیسم اقتصادی گفته می‌شود همگی در ماهیت سرمایه‌داری کلاسیک می‌گنجد و نباید تمرکز بیش‌ازحد بر روی اصطلاح نولیبرالیسم به‌عنوان پسوند سرمایه‌داری ما را از توجه به ماهیت سرمایه‌داری منحرف کند؛در واقع نولیبرالیسم اقتصادی شکل تشدید شده بحران‌ها و عارضه‌های سرمایه‌داری کلاسیک است که توسط سیاست‌هایی در اثر مبارزه طبقه کارگر یا رقابت با اتحاد شوروی و سوسیالیسم کاهش داده شده‌ بودند. اما آنچه برای ما در این بحث اهمیت دارد این‌که پروژه نولیبرالیزم در یک جمله یورش به شیوه‌های سرمایه‌داری کینزی و دستاوردهای دولت رفاه در نتیجه یورش به دستاوردهای طبقه کارگر در نتیجه انباشت شدید سرمایه در بخش‌هایی از جهان و لایه بسیار باریکی از سرمایه‌داری است. حال می‌توانیم بگوییم سیاست‌های اقتصادی سرمایه‌داری نولیبرالی به یکسان عموم کارگران و بخش‌های بزرگی از لایه‌های میانی (آنچه سهل‌انگارانه به طبقه متوسط شهرت یافته) جامعه یا به عبارتی کلیه مزدبگیران را از هستی ساقط کرده یا در لبه پرتگاه مرگ و نیستی قرار داده است؛ بنابراین در چنین شرایطی هر خواسته صنفی کارگران به‌مثابه درخواست توقف خصوصی‌سازی، مقررات زدایی از نیروی کار، توقف مالی سازی و پولی سازی فرهنگ و خدمات اجتماعی است که خواسته بخش‌های گسترده‌ای از توده‌هاست؛ اما از آن‌جا که چنین مطالبه‌هایی در چارچوب سیاست‌های اقتصادی دولت کنونی نمی‌گنجد، این خواسته‌ها خصلت سیاسی و انقلابی به خود می‌گیرند و طرح و پیگیری چنین خواسته‌هایی ارتباط ارگانیک با جمع‌بندی توازن قوا، حمایت‌های اجتماعی و سیاسی، گزیدن شعارها و تاکتیک‌های مناسب در خدمت استراتژی طبقاتی دارد. زمانی لنین گفته بود طبقه کارگر روسیه آن‌قدر که از عدم رشد سرمایه‌داری آسیب دیده از خود سرمایه‌داری آسیب ندیده است. اکنون باید گفت طبقه کارگر ایران آن‌قدر که از پروژه نولیبرالیسم خسارت‌دیده از سرمایه‌داری خسارت ندیده است. مقابله با سیاست‌های نولیبرالیسم اقتصادی بیش از همیشه می‌تواند جنبش کارگری را به جنبش اجتماعی پیوند زند و البته این مهم نیاز به سازمان‌دهی طبقه کارگر را نه یک انتخاب که به یک ضرورت بدل می‌کند. این سازمان‌یابی رابطه‌ای دو سویه با جنبش دارد که مشخصاً با تناسب قوای سیاسی درگیر است؛ لذا نیاز قطعی به حضور حزب سیاسی طبقه کارگر و مداخله و رهبری آن را ضروری می‌کند. طبقه کارگر ناچار است علیه خصوصی‌سازی‌ها، بازارگرایی و آزادسازی اقتصادی، مالی‌گرایی، پولی‌سازی و شناورسازی نرخ ارز که اشتغال و حیات اقتصادی او را به چالش می‌کشد مبارزه کند، این خواسته‌ها کمابیش خواسته‌های بخش‌هایی از بورژوازی تولیدی نیز هست و در این مرحله از جنبش بخش‌هایی از بورژوازی تولیدی ممکن است در کنار طبقه کارگر بایستد، ولی این بورژوازی با یک گام به‌پیش برداشتن جنبش و برکناری دیکتاتوری متوقف می‌شود، بنابراین طبقه کارگر نیاز دارد بورژوازی لیبرال که در این مرحله همراه طبقه کارگر شده است را منفرد کرده به بخش‌های دیگر جنبش که سرشتی دمکراتیک دارند مانند جنبش زنان، دانشجویی، زیست‌محیطی و قومیتی و ملی بپیوندد که نتیجه کنش‌های سیاسی و برگزیدن تاکتیک‌های مبارزاتی توسط حزب سیاسی طبقه کارگر است. از سوی دیگر در کارزار پیکار علیه دیکتاتوری و نولیبرالیسم کارگران تنها در صورت و هیئت یک طبقه با اعتصاب‌های گسترده مانند اعتصاب رانندگان و بخش حمل‌ونقل در همکاری و اتحاد با کارگران و کارکنان سایر بخش‌ها از باراندازها و اسکله‌ها گرفته تا کارخانه‌ها و مراکز مهم تولیدی مانند ذوب آهن و معدن‌ها و پتروشیمی‌ها، کارکنان صنعت برق و مخابرات می‌توانند تأثیرگذار باشند. برقراری چنین ارتباط‌هایی به‌ویژه در زمانی که کارگران یک بخش نیاز به اعتصاب را برای درخواست‌های صنفی و اقتصادی نمی‌بینند در گرو حضور سازمان سیاسی طبقه کارگر امکان‌پذیر است که با شعارهای سیاسی مناسب موجب این اتحاد بین بخش‌های گوناگون اقتصادی بشود. موضوع مهم دیگر به ویژه در شرایط بحرانی در اثر اجرای سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی نیاز به اتحاد و یکپارچگی طبقاتی کارگران و کار در بین توده‌های مزدبگیر برای جلب حمایت توده‌ای و روشنفکران از اعتصاب‌ها و پیوند آن با جنبش اجتماعی جاری است.

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست