برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-11-16

نویدنو 25/08/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • جنبش مهسا، هم چون بسیاری جنبش‌های سیاسی و اجتماعی مدرن بیشتر از آن‌که در پی تسخیر سپهر سیاسی باشند خواستار اشغال سپهر اجتماعی و پاسخگو کردن سپهر سیاسی هستند؛ یا بنا به تعریف گرامشی خواستار پاسخگو کردن سپهر سیاسی اعم از دستگاه بوروکراسی، احزاب، سندیکاها و اتحادیه‌ها، نظام آموزشی به‌عنوان بخشی از سیستم سرکوب و مسجد و کلیسا هستند. دامنه قدرت‌نمایی این جنبش‌ها از اشغال محل تحصیل، کار و کارخانه تا اشغال خیابان و شهر را در برمی‌گیرد. ازاین‌رو جنبش‌هایی هستند دمکراتیک، ضد پدرسالاری و رهبری فردی و گریزان از هر شکلی از سلطه‌ی قدرت بر زندگی خصوصی و آزادی‌های شخصی و اجتماعی.

 

 

روز ما فرداست!(1)

پرسش‌ها و پاسخ‌هایی درباره قیام‌مهسا

(جمعی از رفقای چپ و مارکسیست داخل کشور)

از فردای شعله‌ور شدن آتش قیام مهسا پرسش‌هایی درباره ماهیت و چیستی این قیام و سمت‌وسوی احتمالی آن با توجه به شعار محوری «زن، زندگی، آزادی»، که به‌سرعت همه‌گیر شده و توده‌های مردم از زن و مرد، به‌ویژه جوانان را به خیابان‌ها کشاند و همچنین چالش رهبری این قیام و احتمال مصادره یا انحراف آن توسط نیروهای ارتجاعی و اقتدارگرا یا افتادن آن در آغوش امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی در جامعه مطرح شد. اگرچه سازمان‌های شناخته شده و شناسنامه‌دار چپ مارکسیست شادمانه به استقبال این جنبش شتافتند، اما هستند کسان و نیروهایی که خود را "چپ مارکسیست" می‌خوانند و هم‌زمان با ژرفای جنبش به سمت شعارهای رادیکال ضد نظام و براندازی، به عنوان ابراز نارضایی یا سکوت کرده‌اند یا با نگاهی دایی جان ناپلئونی برای آن سناریوسازی کرده و هم‌سو با رژیم سرکوب‌گر، قیام را کار دشمنان امپریالیست قلمداد می‌کنند، یا در بهترین حالت در برابر توفان انتقادها و ریزش هواداران خود به‌ناچار و از روی بی‌میلی همسو با محافل ضد انقلاب آن را "شورش شهریور و آبان" خوانده و به دنبال ردپای ایران اینترنشنال، در گوشه و کنار جهان با سایت‌های بی‌نام و نشان به گفتگو می‌نشینند.

در این یادداشت‌ روی سخن ما با دشمنان جنبش، از هر گروه و دسته‌ای نیست، بلکه در پی آنیم تا با طرح برخی پرسش‌ها و نگرانی‌هایی که درباره روند و سرنوشت جنبش در بطن جامعه وجود دارد، بر پایه خرد جمعی پاسخی یافته و در اختیار عموم بگذاریم.

چیستی و ماهیت طبقاتی قیام مهسا

الف : آیا قیام مهسا ماهیت طبقاتی دارد؟

طبعاً مخالفان جنبش از طیف "چپ"، پیشاپیش با نادیده گرفتن حضور مردم فلاح، نازی‌آباد، تهران‌پارس و جوادیه و شهرهای کوچک فقیر و توده‌های مردم از طبقات و لایه‌های اجتماعی گوناگون، و با اشاره به حضور مردم محله های بالای شهر مانند تجریش و سعادت‌آباد و رسانه‌هایی چون ایران اینترنشنال، یا حمایت برخی دولت‌های سرمایه‌داری غربی از این قیام، منکر جنبه طبقاتی آن خواهند شد. ما نیز اعتقادی به طبقاتی بودن قیام مهسا نداریم، اما همان‌گونه که مارکس درکتابهای «گروندریسه»، «مبارزه طبقاتی در فرانسه» و «کمون پاریس» ضمن بررسی رویدادهای تاریخی و اجتماعی این انقلاب‌ها نتیجه می‌گیرد، "ریخت و شکل هر جامعه‌ای متکی به طبقه‌ای از طبقات حاکم است" نگاهی مختصر به ساختار اقتصاد ایران رد پای سوگیری اقتصادی جمهوری اسلامی در شعله‌ور شدن آتش این قیام را به روشنی نشان می‌دهد. درواقع ما بر آن هستیم که اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی نوعی اقتصاد سرمایه‌داری دستوریِ الیگارشیک زیر سلطه مجتمع صنعتی- نظامی است که بر ساختار استبدادی پدرسالارانه‌ی برجای مانده از روابط اجتماعی پیشاسرمایه داری (فئودالی-اسلامی) بنا شده است، (به سیاست‌های نولیبرالیستی جمهوری اسلامی خواهیم پرداخت). تفاوت ساختار سیاسی استبدادی و بی حقی عمومی در جامعه ایران چه در دوره پهلوی و چه در جمهوری اسلامی، با جامعه حقوقی سرمایه‌داری غرب آن‌چنان ژرف و گسترده است که برخی از پژوهندگان، عمدتاً غیر مارکسیست، بدون توجه به شالوده‌های اقتصادی و روابط مالکیت و مناسبات تولید، اقتصاد ایران را "دولتی"، به معنای غیر سرمایه‌داری می‌خوانند و ازاین‌رو مدام در شیپور اقتصاد بازارگرا یا اقتصاد آزاد می‌دمند و آن را یگانه نسخه شفابخش اقتصاد ایران وانمود می‌کنند.

ب: جمهوری اسلامی و اجماع واشینگتن

در میانه‌ دهه‌ی ۸۰ میلادی انحصارهای سرمایه‌داری جهانی در اثر اضافه ظرفیت‌های عظیم تولیدی و انباشت شدید سرمایه دست به یورش گسترده‌ای به اقتصاد جهان زده و به این وسیله شرایط برای انباشت ثانویه سرمایه را از طریق سلب مالکیت از توده‌ها تحت عنوان آزادسازی اقتصادی، بازارگرایی، چابک سازی با کوچک کردن دولت، اصلاحات نظام مالی و پولی به سود گردش آزاد سرمایه و کاهش ارزش پول ملی تحت عنوان "اجماع واشنگتن" فراهم کردند و نسخه‌های یکسانی برای اقتصادهای جهان صادر کردند. جمهوری اسلامی یکی از ده‌ها کشوری بود که این نسخه را تحت عنوان "برنامه تعدیل ساختاری" پذیرفت و اقدام‌هایی مانند خصوصی سازی صنایع بزرگ و حیاتی و برخی امور خدماتی مانند بیمه، بانکداری، حمل‌ونقل و ارتباطات، و پولی کردن بهداشت و درمان، آمورش و تحصیل و مسکن، و مقررات زدایی از نیروی کار، و کاهش ارزش پول ملی را برخلاف مواد آشکار قانون اساسی اجرا کرد. تقدیس مالکیت خصوصی و بازارگرایی افراطی به شیوه نولیبرالیستی در ایران آن‌چنان بود که رهبر جمهوری اسلامی بارها بر اجرای خصوصی‌سازی و مقررات زدایی به عنوان وظیفه هر دولتی‌ که اعم از اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا برسرکارمی‌آورد تأکید می‌کرد و دولت‌های مختلف از هاشمی رفسنجانی، خاتمی، و احمدی‌نژاد، تا روحانی و رئیسی باوجود  تفاوت‌های صوری، به آن اهتمام جدی داشتند

ج:  سرمایه‌داری چپاولگر اسلامی و تباهی ساختارهای اقتصادی و سیاسی

اجرای سیاست‌های "اجماع واشنگتن" توسط جمهوری اسلامی در سی و اندی سال گذشته، ضمن چپاول گسترده ثروت‌های ملی نه‌تنها طبقه کارگر و زحمتکشان را بر سفره فلاکت نشاند، بلکه بخش‌هایی از بورژوازی و خرده‌بورژوازی را نیز به ورشکستگی و افلاس کشاند. در اثر اجرای این سیاست‌ها بخش کوچکی از سرمایه‌داری مرتبط با مجتمعِ صنعتی-نظامی و مالی - که عمدتاً توسط سپاه و نیروهای امنیتی اداره می‌شوند و به دلارهای صادراتیِ صنایع مبتنی بر خام و نیمه‌خام فروشی نفت، پتروشیمی، فولاد، سیمان و منابع طبیعی و تسهیلات ارزان‌قیمت بانک‌ها دسترسی دارند- بر سایر بخش‌های اقتصاد چیره شده است، و با توجه به فشار سال‌ها تحریم اقتصاد ایران توسط آمریکا،- که به گسترش دولت پنهان کمک کرده است- عمدتاً به‌صورت زیرزمینی اداره می‌شوند. این بخش از اقتصاد به بهانه مبارزه با جهانی‌سازی، به مرور و به‌طور سامانمند ماشین بوروکراتیک باقی‌مانده از دولت رفاه (دولت جنگ) را در هم شکست و با یورش به دستاوردهای طبقه کارگر و جامعه با تکیه‌بر اسلام سیاسی، ومتحجرترین بخش‌های مذهبی، ساختاری به‌شدت واپس‌گرا، ضد مردمی، ضد ملی و شبه فاشیستی بنا کرده است که درنتیجه‌ی‌ آن باندها و الیگارش‌های حلقه‌ی پیرامون رهبری و مجتمع صنعتی – نظامی- بوروکراتیک و نیروهای امنیتی ازپاسخگویی به هرکسی درامان هستند .

د:  هر مبارزه‌ای مبارزه طبقاتی است

حاکمیت با تکیه بر ایدئولوژی اسلام سیاسی به‌مثابه روبنای سیاسی جمهوری اسلامی، در خدمت تبدیل اقتصاد ایران به اقتصادی شبه فاشیستی یا اقتصاد سرمایه‌داری دستوری، اکثریت جامعه ایران را در سپهر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در برابر هرم قدرت قرار داده است( به عنوان آخرین نمونه مثلا می توان یادآوری کرد که به تازگی در جریان افزایش خارج از برنامه نرخ ارز، دولت شبانه حساب‌های بانکی ۲۳۰۰ فعال ارزی را بست، یا برای جلوگیری از افزایش قیمت‌ها با به راه انداختن گشت‌های تعزیرات به سرکوب خرده‌فروشی‌ها پرداخت).

فراموش نکنیم اعتراض‌های صنفی بورژوازی کوچک (دامداری‌ها، مرغداری‌ها، کشاورزان صنعتی) به‌ویژه پس از افزایش نرخ ارز در سال ۹۶ (و اعتراض‌های صنفی معلمان، بازنشستگان و کارگران مجتمع‌های بزرگ صنعتی، پروژه‌ای و قراردادی- بنا به اعلام همشهری تنها 2500 اعتراض و اعتصاب کارگری دردوسال1399و 1400،یعنی درهرروزکاری حدود4 اعتراض و اعتصاب) شانه‌به‌شانه ‌اعتراض‌های سیاسی، حتی در کف خیابان جریان داشته است که نشان‌دهنده ژرفا و شدت بحران در روابط بین بخش‌های بورژوازی در جامعه و همچنین کل طبقه بورژوازی با توده‌های مردم و تهیدستان و زحمتکشان است.

بنابراین سرندادن (یاطرح کمتر صریح) شعارهای طبقاتی به این معنا نیست که فراگیر شدن قیام را مستقل از روندهای اقتصادی ـ سیاسی سال‌های اخیر ببینیم. مطمئناً تورم‌های افسارگسیخته و نابود شدن قدرت خرید و از بین رفتن امید به شغل و زندگی مناسب و آبرومند برای آینده و فقیر سازی لایه‌های میانی جامعه، بی‌مسکنی و محرومیت طبقات فرودست از خدمات دولتی ارزان‌قیمت در پیوستن بخش‌های گوناگون به صفوف اعتراض بسیار تأثیرگذار بوده است. همان‌گونه که در بخش پیش اشاره شد این بحران پیامد مستقیم اجرای سیاست‌های نولیبرالی و شیوه‌های حکمرانی مبتنی بر ارزش‌ها و هنجارهای پیشاسرمایه‌داری و اسلام سیاسی است. با این‌همه ماهیت جنبش بیش از هر چیز بیانگر وجه عمومی و دمکراتیکی است که همه رویکردهای این نظام اعم از رویکردهای اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی را نفی می‌کند.

ه: سخن درباره شعار «زن، زندگی، آزادی»

جنبش‌ها و خیزش‌های انقلابی عرصه تأثیر و تأثر رخدادها، قلمروها و قلمروسازی‌ها و (به گفته دلوز) "صیرورت و منطق نیروهای تفاوت گذار و شدن‌ها"ست. جنبش‌های اجتماعی و سیاسی هم پای جامعه‌ی زنده، بنا به ترکیب و تجانس شرکت‌کنندگان و شعارهایی که مشارکت‌کنندگان حول آن گرد می‌آیند و نسبت این شعارها با واقعیت‌های عینی و دامنه شمول آن‌ها، تأثیر مضاعف در پیشبرد، سکون یا انحراف و حتی شکست قیام‌ها دارد. گذشته از ضرورت کسب توازن و تعادل نیروی مشارکت‌کننده در جنبش دربرابر دشمنان آن، بخش مهمی از هویت و سرنوشت و آینده جنبش درگرو تشکیل"هسته اصلی" یا "گرانیگاه" جنبش است، که چارچوب گفتمانی جدید برای تغییر و دگرگونی اجتماعی حول آن شکل می‌گیرد. این هسته اصلی در جنبش مهسا حول شعار «زن، زندگی، آزادی» تجلی‌یافته و توانسته است چارچوب گفتمانی جدید و مشخصی برای تغییر و نیل به جامعه‌ای دمکراتیک و سکولار بیانگری/ مفصل‌بندی کند. وجود کلمات «زن و زندگی» به‌خوبی از پس بیان اوضاع کنونی اقتصادی ما برآمده، زیرا سیاست‌های حکومت نه‌فقط در «حجاب اجباری» بلکه ازصدر تا ذیل سیاست‌های آن ضد زن است. (این موضوع نافی حقانیت زنان در مطالبه حق پوشش یا حجاب اختیاری و حق بر بدن خود نیست)، اما وجود کلمۀ «زندگی» هم نشانگر این است که در مختصات فعلی «زندگی» ، حتی یک زندگیِ معمولی ناممکن شده است. با پذیرش این نکته که اگرچه شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» شعاری مترقی است، اما قرار نیست بیانگر همه اهداف جنبش باشد،. می‌توان با گسترش عنصر «زندگی»، حق همگانی به آموزش باکیفیت و خدمات بهداشتی‌درمانی و اشتغال را هم ذیل مفهوم «زندگی»‌ صورت‌بندی کرد. بنابراین جنبشی که با درخواست حجاب اختیاری به‌عنوان یک حق بدیهی زنان آغاز شد به‌سرعت به درخواست حق زندگی فرارویید که به روشنی در شعار «زن، زندگی، آزادی» بازتاب یافت.

و: درباره رهبری جنبش یا جنبش بی رهبر

شاید از واپسین انقلاب یا جنبش دارای رهبری کاریزماتیک در جهان سال‌ها گذشته و در دوران معاصر به‌ویژه برای جامعه‌های تحت سرکوب سامانمند و دائمی مانند ایران، جنبش‌های با رهبری امری است محال، اما این به معنای پایانی بر انقلاب‌ها و جنبش‌های انقلابی نبوده و نیست. جنبش مهسا، هم چون بسیاری جنبش‌های سیاسی و اجتماعی مدرن بیشتر از آن‌که در پی تسخیر سپهر سیاسی باشند خواستار اشغال سپهر اجتماعی و پاسخگو کردن سپهر سیاسی هستند؛ یا بنا به تعریف گرامشی خواستار پاسخگو کردن سپهر سیاسی اعم از دستگاه بوروکراسی، احزاب، سندیکاها و اتحادیه‌ها، نظام آموزشی به‌عنوان بخشی از سیستم سرکوب و مسجد و کلیسا هستند. دامنه قدرت‌نمایی این جنبش‌ها از اشغال محل تحصیل، کار و کارخانه تا اشغال خیابان و شهر را در برمی‌گیرد. ازاین‌رو جنبش‌هایی هستند دمکراتیک، ضد پدرسالاری و رهبری فردی و گریزان از هر شکلی از سلطه‌ی قدرت بر زندگی خصوصی و آزادی‌های شخصی و اجتماعی. در این‌جا بایستی به این نکته اشاره کرد که چنین خصلت‌هایی به‌هیچ‌وجه خصلت‌های بورژوامنشانه در تقدیس آزادی‌های فردی نیست، بلکه یکی از وظایف دیکتاتوری پرولتاریا در رو به زوال بردن دولت به‌عنوان هرگونه ابزار ستم طبقاتی است که در انقلاب پرولتری به تصرف طبقه کارگر درمی‌آید. (لنین در توضیح گفتارهای انگلس درباره دولت به تفاوت ظریف «نابودی دولت» توسط انقلاب پرولتری و سپس «زوال دولت» پس از انقلاب سوسیالیستی اشاره می‌کند و به نقل از انگلس می‌آورد: تکامل دمکراسی تا آخرین مرحله، تفحص شکل‌های این تکامل، آزمایش این شکل‌ها در عمل و ... همه این‌ها یکی از وظایف متشکله مبارزه در راه انقلاب اجتماعی است. نقل از دولت و انقلاب. و. ا. لنین) در قیام مهسا شعار «زن، زندگی، آزادی» گفتمان جدیدی را حولِ خود بیانگری/مفصل‌بندی کرده و توده‌های گسترده‌ای از طبقات مختلف و جنبش‌های سرکوب‌شده جنسیتی، هویتی، ملی و قومی، زیست‌محیطی و کارگری را گردآورده است. گستردگی دامنه شمول این جنبش و انواع ابداع‌هایی که برای نشان دادن اعتراض در سطح جامعه و در هرجایی که رژیم سرکوب به آن فکر نمی‌کند مانند اشغال سلف توسط دانشجویان، اشغال معدن طلا توسط مردم بلوچ، بستن و اشغال خیابان‌ها و محله‌ها و شهرک‌هایی مانند شهرک اکباتان، رقص و پای‌کوبی در شلوغ‌ترین میدان تاریخی شهر رشت، بی‌حجاب ظاهر شدن ورزشکار سنگ‌نورد و متعاقب آن دختر کماندار هنگام دریافت جایزه، نمایش گروهی زنجیر کردن فعال بلوچ به میله پرچم توسط فوتبالیست‌ها و هر شکل دیگری از اعتراض‌های هنری و عمومی کردن اشکال هنری مانند نقاشی، مجسمه سازی و انواع پرفورمنس های هنری در زمین فوتبال و درون خیابان‌ها و میدان‌های شهر جایی که رژیم در 43 سال گذشته همه تلاشش را برای تهی کردن آن از مردم به کار برده نمادهایی از تسخیر سپهر اجتماعی توسط جنبش است. آفریدن فضا برای کنش اجتماعی و سیاسی دقیقاً در جهت عکس تلاش رژیم برای بیرون راندن مردم از هر فضای سیاسی، اجتماعی و صدالبته اقتصادی است که به آن شکلی از فاشیسم داده است.

چالش دیگر جنبش بدون رهبری سرکوب جنبش با فرسایشی کردن آن است. بایستی گفت فرسایشی کردن جنبش تیغ دولبه‌ای است که می‌تواند باعث جدایی بخش‌هایی از لایه‌های اجتماعی کم‌طاقت که شتاب‌زده انتظار سرنگونی یک‌شبه حکومت را دارند یا بخش‌هایی از همراهان به دلیل سختی معیشت از جنبش شود، یا آن‌که رژیم در زد و بند با اصلاح‌طلبان حکومتی جنبش را متوقف یا توان آن را به‌شدت کاهش دهد، یا نیروهای خارجی با برکشیدن برخی عوامل خود یا گروه‌های ضدمردم فرصت‌طلب و مشکوک در خارج از کشور با تکیه‌بر امکان‌های فنی و مالی و اطلاع‌رسانی بر سمت‌وسوی جنبش تأثیر سوء گذاشته یا در نهایت از جنبش برای تسویه‌حساب با رژیم اسلامی حاکم و امتیاز گیری از این رژیم یاغی بهره ببرند، اما فرسایشی شدن جنبش روی دیگری هم دارد که با هوشیاری و تسلط بر دیالکتیک جامعه از سوی نیروهای دمکراتیک و مترقی با طرح شعارهای جدید و به کار بردن ابتکارها و ابزار جدید مبارزاتی مانند اعتصاب و اشغال خیابان و محل کار و تحصیل، بر ژرفای جنبش تأثیر گذارده و افق‌های تازه‌تری در برابر آن بگشاید. همان‌گونه که تاکنون در عمر کوتاه جنبش دیده‌ایم، در کنار شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» نه‌تنها اجازه اتهام زنی رژیم مانند جدایی‌طلبی یا سوریه‌ای شدن و توطئه حمله داعش با شعارهای زیبای همبستگی و اتحاد ملی حول مبارزه علیه دیکتاتوری از رژیم گرفته شد، بلکه با شعارهایی مانند «سپاهی بسیجی داعش ما شمایید»، «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران»، «زاهدان، کردستان چشم چراغ ایران»، «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر»، «نه رو سری نه توسری آزادی و برابری» به صورت مکرر در اجتماعات سر داده شده و در عمل به زیباترین وجه و در عمق جامعه جبهه متحد ضد دیکتاتوری در برابر تفرقه‌افکنی رژیم سرکوبگر با هوشیاری تشکیل شده است.

به هر روی خطر انحراف یا سرکوب جنبش چه با رهبری چه بی رهبری تهدیدی است عینی، اما تنها راه ممانعت از سوار شدن آلترناتیو ارتجاعی بر جنبش، حضور فعالانه، با برنامه، آگاهانه و سازمان دهنده در جنبش است که می‌تواند به تشکیل جبهه متحد ضد دیکتاتوری و تبدیل آن به آلترناتیو ملی دمکراتیک فراروید

ز:  شرکت در قیام وظیفه نیروهای دمکراتیک و مترقی

 مسئولیتی دوگانه پیشاروی ماست: انتقال سنتی که دنباله‌روی آن را تهدید می‌کند و کشف رخساره‌های نامعلوم آینده (دانیل بن سعید)

هر جنبشی برای گذار از دیکتاتوری نیاز به گفتمان مشخص منطبق بر شرايط عيني و ظرفيت جنبش مردمي دارد تا با مبنا قرار دادن آن‌ها اتحادهاي وسيع در سطح جامعه برقرار کند. این شرط نخست برای گذار از دیکتاتوری هم‌اکنون به‌صورت عینی در جامعه ما محقق شده اما گذار از ديكتاتوري و استقرار حكومتي ملي و دموکراتیک، روندي پيچيده و مشروط به تكيه كردن بر مردم و بنیان‌گذاری مؤلفه‌های دموكراسي در پيوند با تغييرهاي بنيادي اجتماعي- اقتصادي است. نیروهای چپ و مترقی در لحظه‌ی اکنون با کار بر روی گسترش مفاهیم آزادی و ناسازگاری آن با آزادی بی‌قید‌وشرطِ نظام بازار و اولویت دادن به برخی حقوق همگانی و ساحات غیر پولی و غیرکالایی و اسلام سیاسی ضمن به رسمیت شناختن تمام‌قد آزادی‌های مدنی و اجتماعی می‌توانند گفتمان همسو و مشترکی با نیروهای معتدل و پیشروِ لیبرال جهت مقابله با راست‌گراهای فاشیست و اقتدارگرای طرفدار نظم بازار بیابند. در برابر کسانی که با طرح احتمال مداخله خارجی و انقلاب مخملی و ... جنبش دمکراتیک مردم را زیر سؤال می‌برند، به‌صورت آگاهانه یا ناآگاهانه در خط دیکتاتوری حاکم عمل می‌کنند. جنبش واقعی بدون اراده این یا آن نیرو به‌صورت خود به خودی شکل‌گرفته و وجود دارد و نمی‌توان بر آن چشم بست و حقانیت و مترقی بودن جنبش توده‌های جان به لب رسیده را به بهانه‌های واهی حمایت دولت‌های امپریالیستی یا حضور نیروهای ارتجاعی یا خواسته آزادی‌های فردی در آن زیر سؤال برد، می‌توان از این مدعیان پرسید به نظر شما در چه زمان و در چه شرایطی نیروهای امپریالیستی، ضدخلق، و مخالفان آرادی از تحریف و گمراه کردن و بهره برداری ازجنبش به سود منافع و خواسته های خود دست برخواهند داشت ؟ آیا یکی از جبهه‌های اصلی نبرد دقیقا در همین جا نیست؟ وآیا نباید به جای کاشت بذر یاس، و دفاع از وضع موجود توپخانه رسانه‌ای و عملی را در افشا همین جبهه فعال کرد؟ وظیفه نیروهای دمکراتیک و مترقی کشف رخساره‌های نامعلوم آینده است نه چنبره زدن برنداشته‌ها و همراهی با سنت‌های پوسیده و رو به زوال.

ادامه دارد...

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست