برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-11-16

نویدنو 25/08/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • سرمایه گذاری های دولتهای امپریالیستی روی جامعه ایرانی، با انتظاراتی همراه است. در این رابطه هیچ چیز مضحک تر از برخی ادعاها نیست که گویا پیگیری و جدیت اعضای جامعه مهاجران ایرانی، نقش اصلی را در دادن سمت و سو به حمایتهای غرب ایفا می کند. در وهله اول،‌ این میزان دوری یا نزدیکی نیروها به سیاستی متضمن منافع امپریالیستی است که تعیین کننده سهم این نیروها از رانت دولتهای غربی و عربستان است

 

 

سیاست جدید اتحادیه اروپا در مورد ایران

 سهراب مبشری

  • اخبار روز

در روز ۲۱ آبان دو رویداد، توجه افکار عمومی اتحادیه اروپا را به آنچه سیاست جدید اتحادیه اروپا در قبال ایران نامیده می شود، جلب کرد: پیام ویدیویی تقریبا سه دقیقه ای اولاف شولتس صدراعظم آلمان که پیام هفتگی خود را به وقایع ایران اختصاص داد، و ملاقات امانوئل ماکرون رئیس جمهوری فرانسه با چهار زن ایرانی مخالف جمهوری اسلامی: مسیح علی نژاد، لادن برومند، رویا پیرایی و شیما بابایی. لحن شولتس در قبال جمهوری اسلامی بسیار تند بود. وی از عنوان رژیم ملایان برای حکومت ایران استفاده کرد. مناسبت سخنان شولتس، ظاهرا سخنان حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی در پاسخ به موضعگیری آنالنا بربوک وزیر خارجه آلمان در انتقاد از جمهوری اسلامی بود. شولتس برای نخستین بار پس از آغاز اعتراضات دو ماه اخیر در ایران، در این مورد سخنرانی کرد. وی گفت آلمان از خواستهای معترضین در ایران حمایت می کند. شولتس به شماری تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی که خبر تصویب قریب الوقوع آن قبلا هم اعلام شده بود، اشاره کرد و افزود علت این تحریمها، سرکوب در ایران و صدور پهباد از سوی جمهوری اسلامی به روسیه است.

استقبال ماکرون از هیأت چهارنفره مخالفان ایرانی بسیار دوستانه بود. فیلمهایی از این دیدار منتشر شده است که این استقبال دوستانه را نشان می دهد. به گفته یکی از اعضای هیأت چهارنفره، ماکرون روز ۲۱ آبان یک ملاقات خصوصی با مسیح علی نژاد و یک دیدار با همه اعضای هیأت داشت. شیما بابایی در مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال گفت دیدار هیأت ایرانی با ماکرون به درخواست مسیح علی نژاد صورت گرفت. علی نژاد پس از دیدار ابراهیم رئیسی و ماکرون در حاشیه نشست دو ماه پیش مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک،‌ هم علنا و هم طی پیامی مستقیم از ملاقات ماکرون و رئیسی انتقاد کرده بود و خواسته بود که رئیس جمهوری فرانسه با مخالفان حکومت ایران نیز دیدار کند. ماکرون در جریان دیدار با چهار زن ایرانی از انقلابی سخن گفت که در ایران جاری است و به گفته ماکرون توسط زنان رهبری می شود.

 جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا نیز در جریان مبارزات انتخاباتی میان دوره ای اخیر،‌ تقریبا یک هفته پیش از موضع گیری های جدید شولتس و ماکرون، گفته بود »ایران را آزاد می کنیم« و بلافاصله تصحیح کرده بود که این کار یعنی تغییر رژیم ایران توسط خود ایرانی ها صورت خواهد گرفت.

پیام شولتس و ملاقات ماکرون با هیأت ایرانی، قطعا به طور تصادفی همزمان روی ندادند. بسیاری از سیاستهای اتحادیه اروپا نخست مورد توافق آلمان و فرانسه قرار می گیرد و سپس ۲۵ عضو دیگر این اتحادیه یا اکثریت آنها از توافق بین دو دولت نخست این اتحادیه (هم به لحاظ جمعیت و هم به لحاظ حجم اقتصاد) پیروی می کنند.

کدام محاسبات انگیزه سیاست جدید اتحادیه اروپاست؟

در این مورد که کدام محاسبات انگیزه سیاست جدید اتحادیه اروپاست، با اطمینان کامل نمی توان اظهار نظر کرد. اتخاذ سیاست تندتر در قبال جمهوری اسلامی الزاما بدین معنی نیست که دولتهای اتحادیه اروپا رژیم جمهوری اسلامی را در آستانه سقوط ارزیابی می کنند و با سیاست جدیدشان در حال آماده شدن برای ایران پس از حکومت اسلامی اند. در گذشته، در قبال برخی کشورها، مواردی بوده است که اتحادیه اروپا به طور آشکار و بر خلاف عرف معمول دیپلماتیک، از اپوزیسیونی حمایت کرده اند که هدفش برکناری رژیم حاکم بر کشور مربوطه است. به عنوان نمونه، نزدیک به چهار سال پیش خوان گواییدو مدعی ریاست جمهوری ونزوئلا شد و برخی از کشورهای اتحادیه اروپا مانند آلمان به پیروی از آمریکا، گواییدو را به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا به رسمیت شناختند. دو سال بعد، یعنی اوایل ۲۰۲۱، اتحادیه اروپا تقریبا بی سر و صدا شناسایی گواییدو به عنوان رئیس جمهوری ونزوئلا را پس گرفت. نمونه دیگر، بلاروس است. در سال ۲۰۲۰ اتحادیه اروپا حمایت گسترده ای از اپوزیسیون بلاروس سازمان داد. در نهایت،‌ افراد سرشناس اپوزیسیون بلاروس یا به اتحادیه اروپا پناهنده شدند یا به زندان رفتند.

حتی اگر چهار سال پیش در ونزوئلا و بیش از دو سال پیش در بلاروس، اتحادیه اروپا بر اساس این ارزیابی خطا عمل کرده باشد که حکومتهای این دو کشور رفتنی اند، حتما سیاست گزاران این اتحادیه از آن دو نمونه درس گرفته اند و می دانند که هیچ پیش بینی در مورد آینده ایران قطعیت ندارد. علیرغم دانستن چنین واقعیتی است که برلین و پاریس و به تبع آنان، بروکسل به مثابه پایتخت اتحادیه اروپا تصمیم به حمایت آشکار از بخشی از اپوزیسیون ایرانی مستقر در آمریکا و اروپا گرفته اند.

بنابراین،‌ کاملا محتمل است که حساب باز کردن روی آینده ایران پس از جمهوری اسلامی، در قیاس با تلاش جهت گرفتن امتیاز از رژیم فعلی ایران نقش فرعی در روی آوردن اتحادیه اروپا به سیاست جدید در قبال ایران ایفا کرده باشد. در عین حال،‌ غرب حتما احتمال سقوط یا فروپاشی قریب الوقوع جمهوری اسلامی را نیز در نظر می گیرد و از هم اکنون اعلام کرده است که در این حالت، روی چه نیروهایی حساب باز کرده است.

غرب از جمهوری اسلامی چه امتیازاتی می خواهد؟

در طول همه سالهایی که کشورهای غربی برای بهبود روابط با جمهوری اسلامی می کوشیدند،‌ نقض حقوق بشر در ایران روی می داد. بنابراین، خواستهای اصلی غرب از جمهوری اسلامی بر خلاف ادعای اولاف شولتس، ربطی به وضعیت حقوق بشر در ایران ندارد.

یکی از عرصه های اصلی امتیازخواهی غرب از جمهوری اسلامی، مذاکرات هسته ای است. کشورهای غربی به جمهوری اسلامی فشار می آورند که دوباره به توافق هسته ای هفت سال پیش متعهد شود. چانه زنی جمهوری اسلامی برای گرفتن تضمینهایی هر چند ناپایدار برای عدم برگشت تحریمهای آمریکا،‌ به حدی که تهران می خواهد نتیجه نداده است. در نتیجه، مذاکرات هسته ای همچنان در بن بست است. در این شرایط، جمهوری اسلامی به برخی از محدودیتهای پیش بینی شده در برجام پایبند نیست و گفته می شود در حال کوتاه کردن مهلت به اصطلاح فرار هسته ای، یعنی کوتاه کردن زمان دستیابی به سلاح هسته ای از هنگام اتخاذ تصمیم آن است. ادامه چنین شرایطی مطلوب غرب نیست. کشورهای غربی سعی دارند محدویت های برجام برای جمهوری اسلامی باز گردد. عقب نشینی در مذاکرات هسته ای،‌ شاید مهمترین خواست غرب از جمهوری اسلامی است.

از جمله خواستهای دیگر غرب از تهران، تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. در سالهای گذشته، غرب همواره از جمهوری اسلامی خواهان کاستن کمک های سیاسی و به ویژه نظامی حکومت ایران به متحدان منطقه ای اش شده است. اکنون به این خواستها، کاستن از ابعاد همکاری ایران و روسیه نیز اضافه شده است. به ویژه از هنگامی که وزیر خارجه جمهوی اسلامی یا به سهو یا بر احساس یک محاسبه معین،‌ ارسال پهباد نظامی به روسیه را تایید کرد، رژیم تهران از سوی غرب به عنوان پشتیبان روسیه در جنگ اوکرایین شناخته می شود.

طرح موضوع حقوق بشر در ایران از سوی رهبران غربی،‌ در حالی که نزدیک به دو ماه از سرکوب خونین خیزش جاری در ایران می گذرد، به طور قطع بار دیگر در حاشیه قرار خواهد گرفت اگر جمهوری اسلامی به خواستهای دولتهای غربی در عرصه های نامبرده در بالا تن دهد یا لااقل برخی از خواستهای مزبور را بپذیرد.

سناریوی ایرانی – اوکرایینی

لااقل در مورد آلمان، یک سناریوی ایرانی – اوکرایینی هم در تغییر اولویت ها موثر است. چندی پیش واشینگتن پست به نقل از منابع نزدیک به دولت آمریکا نوشت این دولت به حکومت زلنسکی در اوکرایین توصیه کرده است که در ظاهر برای مذاکره با روسیه آمادگی نشان دهد،‌ با این هدف که دولتهای متحد آمریکا بتوانند با پدیده ای مقابله کنند که آمریکایی ها خسته شدن از موضوع اواکرایین نامیده اند. این پدیده به ویژه در آلمان رو به گسترش است. تورم بالای ده درصد، کابوس رکود اقتصادی، پناهنده شدن بیش از یک میلیون اوکرایینی به آلمان و عدم هر گونه چشم انداز صلح در چند صد کیلومتری خاک آلمان، هر روز شمار بیشتری بر شرکت کنندگان در تظاهرات علیه سیاستهای حاکم بر آلمان می افزاید. حزب سوسیال دمکرات یعنی حزب صدراعظم، اکنون در نظرسنجی ها تنها حدود ۱۹ درصد آرا را به خود اختصاص می دهد. قرار گرفتن این حزب در رده سوم، آن هم تنها یک سال پس از آن که در انتخابات بر همه رقبای دیگر پیشی گرفت، بیش از هر چیز بازتاب نارضایتی فزاینده مردم آلمان از سیاستهای دولت فعلی است. نارضایتی از دولت، همواره به صورت رویگردانی از حزب صدر اعظم جلوه می کند.

در این شرایط، اولاف شولتس در وهله اول مردم آلمان را خطاب قرار می دهد تا بگوید جبهه به اصطلاح آزادی و دمکراسی، با دشمنان غداری روبروست که این روزها در ایران قساوت آنها را هر روز می بینید. این دشمنان با هم متحدند و یکی به دیگری پهباد می دهد. می خواهند ریشه دمکراسی غربی را بر کنند. پس قدر آزادی خود را بدانید، غرولند نکنید و برای حفظ این آزادی، پیچ رادیاتور شوفاژ را ببندید. این که نوشتم شوخی نیست،‌ مضمون بنرهای بزرگ دولت آلمان است که این روزها در شهرهای این کشور دیده می شود.

علاوه بر بستن پیچ شوفاژها، می توان جبهه مشترکی از اوکرایینی ها و ایرانی ها را سازمان داد تا در خیابانهای شهرهای آلمان دست به تظاهرات بزنند. یک سلسله تظاهرات اینچنینی با هماهنگی سراسری محسوس در حال انجام است. یک نمونه،‌ تظاهرات مشترک سلطنت طلبان و حامیان آلمانی – اوکرایینی آنان در روز ۱۴ آبان در کلن آلمان بود. برگزارکننده اصلی،‌ انجمن آلمانی – اوکرایینی موسوم به صلیب آبی و زرد بود که نام خود را از رنگهای پرچم اوکرایین گرفته است و طبق معرفی نامه اش در سایت خود،‌ از سال ۲۰۱۴ برای چیزی فعالیت می کند که استقلال و حاکمیت اوکرایین می نامد،‌ یعنی سابقه اش به هفت سال پیش از جنگ فعلی در اوکرایین باز می گردد. این تظاهرات مورد حمایت همه احزاب عمده پارلمانی آلمان قرار گرفت و شهردار کلن یعنی یکی از چهار شهر میلیونی آلمان نیز در آن سخنرانی کرد. با اینکه به سلطنت طلبان شناخته شده کلن، تنها نقش سخنرانان نخودی را داده بودند اما شعار جاوید شاه از همه شعارهای دیگر این تظاهرات پر سر و صدا تر بود.

سرمایه گذاری های درازمدت غرب برای ایران

توجه به خواستهای عاجل غرب از جمهوری اسلامی،‌ نباید ما را بر آن دارد که از سرمایه گذاری های درازمدت غرب برای ایران غافل بمانیم. همان گونه که در بالا اشاره رفت،‌ قطعا احتمال زوال جمهوری اسلامی در محاسبات غربی ها صفر منظور نمی شود.

سالهاست که دولتهای غربی به درجات مختلف،‌ جهت آماده شدن برای پیشبرد اهداف امپریالیستی خود پس از جمهوری اسلامی، اقدام به سرمایه گذاری سیاسی کرده اند. این سرمایه گذاری از تغییر و جابجایی دولتها در غرب و نیز نوسانات در مناسبات غرب با جمهوری اسلامی، تاثیر گرفته است،‌ اما هرگز متوقف نشده است. مرکز ثقل این سرمایه گذاری، جامعه برون مرزی ایرانی است.

دولتهای غربی کوشیده اند حدی از مناسبات را با همه نیروهای سیاسی ایرانی مستقر در خارج از ایران به استثنای چپ مخالف مداخلات امپریالیستی،‌ حفظ کنند. طیف بسیار گسترده ای از افراد،‌ نیروهای سیاسی و نهادهای گوناگون ایرانی،‌ به درجات مختلف مورد توجه محافل حاکم در غربی قرار گرفته اند. در این طیف بسیار ناهمگون، نیروهایی دیده می شوند که نه تنها مناسبات دوستانه ای با هم ندارند،‌ بلکه به دشمنی متقابل با یکدیگر معروف اند. رانت رسانه ای و مالی و سیاسی کشورهای غربی و نیز برخی کشورهای خاورمیانه مانند عربستان سعودی در حمایت از سلطنت طلبان ایرانی، بسیار مشهود است. همچنین بارها شاهد آن بوده ایم که اعضای احزاب سیاسی پارلمانی دولتهای غربی و حتی وابستگان به برخی از این دولتها،‌ با حضور در گردهمایی های مجاهدین خلق پشتیبانی خود را از مجاهدین اعلام کرده اند. رقابت سلطنت طلبان و مجاهدین برای برخورداری از حمایت غرب، سالهاست که آشکار است.

اما سیاست گزاران غربی می دانند که سرمایه گذاری یکسویه یا دو سویه بر روی دو نیرویی که تنها بخشی از طیف نیروهای سیاسی ایرانی را تشکیل می دهند،‌ آن هم دو نیرویی که میزان مخالفت با آنان در میان همه نیروهای دیگر بالاست، ممکن است در آینده برای غرب دردسرساز شود.‌

از این رو، سرمایه گذاری غربی ها روی نیروهای برون مرزی ایرانی، تنها محدود به سلطنت طلبان و مجاهدین نبوده و نیست. از همان بیست و پنج سال پیش که پدیده ای به نام اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی شکل گرفت، توجه غرب به این پدیده جلب شد. بسیاری از کسانی که در مقاطع مختلف از فعالان اصلاح طلب در ایران بوده اند، پس از خروج از ایران به انحاء گوناگون مورد حمایت مالی نهادهای مختلف غربی قرار گرفته اند:‌ از کمک مستقیم و آشکار چند صد هزار دلاری دولت آمریکا به امثال مسیح علی نژاد گرفته تا دادن جوایزی شامل مبالغ مشابهی کمک مالی، تا استخدام در رسانه های مورد تامین مالی از جانب دولتهای غربی و عربستان، تا اختصاص بورس تحصیلی و غیره. حتی شاید بتوان ادعا کرد بدنه اصلی کادرها و فعالان طیف گسترده ای از نیروهای سیاسی ایرانی فعال در ‌غرب، سابقه اصلاح طلبی داشته اند. مرز اصلاح طلبان باقی مانده و آن دسته از اصلاح طلبان که در غرب برانداز شده اند، بسیار سیال است. پناهندگان ایرانی از دهه ۱۳۶۰ تا کنون، که اکثریت بزرگ آنان سختی های بسیار تحمل کرده، سخت ترین شرایط در کمپهای پناهندگی، آوارگی بین این و آن کشور تا حد خطر جانی غرق شدن در دریا و مرگ بر اثر سرما را از سر گذرانده اند،‌ بیش از دو دهه است که با حیرت شاهد حضور جماعتی در غرب اند که از همان بدو ورود به کشورهای غربی در شرایطی بسیار متفاوت با اکثریت جامعه مهاجر ایرانی گذران زندگی می کنند. این افراد با بهره مند شدن از رانت سیاسی و مالی،‌ و بدون آن که ناچار شوند بخش اعظم وقت خود را به تامین سخت معاش اختصاص دهند، بعضا به فعالیت سیاسی بسیار پر سر و صدا مشغول اند.

نکته جالب اینجاست که بسیاری از این فعالان تحت الحمایه،‌ نه تنها مخالف جمهوری اسلامی نیستند، نه تنها حتی اصلاح طلب رانده شده از درگاه ولایت هم نیستند،‌ بلکه تا همین امروز از جمهوری اسلامی طرفداری می کنند. امثال عطاء الله مهاجرانی را که حتی از عربستان سعودی هم تقاضای کمک مالی کرد را همه می شناسند، اما بهره وران از رانت های چند سویه به هیچ وجه محدود به این افراد سرشناس نیستند. مثلا کسانی هستند که از نهادهای غربی مانند موسسات به اصطلاح تحقیقاتی و دانشگاه های حقوق می گیرند و تا همین دو ماه پیش به عنوان پای ثابت مصاحبه های رسانه های فارسی زبان مستقر در غرب، به دفاع از جمهوری اسلامی مشغول بودند. هر چند فعلا، یعنی از هنگام آغاز خیزش اخیر در ایران، از حضور آنها در برنامه های تلویزیونی پربیینده کم شده است، اما کماکان رسانه های خود را دارند و به نظر می رسد به طور حرفه ای و بدون دغدغه مالی این رسانه ها را اداره می کنند.

یک طریق دیگر سرمایه گذاری دوراندیشانه و چندسویه غرب،‌ دادن قراردادهای سودآور دولتی به موسساتی است که ظاهرا کار آنها تحقیقات اجتماعی،‌ استراتژیک و غیره است. به عنوان نمونه، یک موسسه تحت ریاست عدنان طباطبایی پسر صادق طباطبایی حتی در دوره مسئولیت آنالنا بربوک وزیر خارجه مدعی فمینیسم آلمان، با دریافت بودجه از وزارت خارجه آلمان به توجیه و دفاع از جمهوری اسلامی مشغول بوده است.

طبق  یک اصطلاح رایج در برخی زبان های اروپایی، می توان سرمایه گذاری چند سویه از سوی دولتهای غربی را به تقسیم تخم مرغ ها در سبدهای مختلف نامید. یک نتیجه چنین سیاستی، این است که رقابت رانت بگیران وابسته به جبهه های مختلف برای گرفتن سهم بیشتری از عنایات دولتهای فخیمه غرب، هر از چندی بالا می گیرد و کار به فحاشی و افشاگری بین آنان می کشد،‌ نظیر آنچه این روزها بین تیم ایران اینترنشنال و تیم بی بی سی فارسی شاهد آنیم.

نبرد نابرابر برای هژمونی

آنچه در بالا درباره سرمایه گذاری چند سویه غرب روی بخشهای مختلف جامعه برون مرزی ایرانی نوشتم، برای اغلب کسانی که در سالهای اخیر، روندهای جاری در میان ایرانیان مهاجر را دنبال کرده اند،‌ به هیچ وجه تازگی ندارد. چه افشاگری های متقابل رانت خواران و چه الزامات قانونی دولتهای غربی به علنی کردن مصارف برخی از بودجه های دولتی، پرده از رانت های کلان برداشته است.

مقصود از اشاره به این رانت ها در این نوشته، این است که توجه کنیم سرمایه گذاری های دولتهای امپریالیستی روی جامعه ایرانی، با انتظاراتی همراه است. در این رابطه هیچ چیز مضحک تر از برخی ادعاها نیست که گویا پیگیری و جدیت اعضای جامعه مهاجران ایرانی، نقش اصلی را در دادن سمت و سو به حمایتهای غرب ایفا می کند. در وهله اول،‌ این میزان دوری یا نزدیکی نیروها به سیاستی متضمن منافع امپریالیستی است که تعیین کننده سهم این نیروها از رانت دولتهای غربی و عربستان است.

این رانت، در جامعه مهاجر ایرانی به شرایطی بسیار نابرابر در نبرد برای هژمونی انجامیده است. آن دسته از نیروهای چپ که با مداخلات امپریالیستی غرب در امور داخلی ایران مخالف اند،‌ پیوسته باید بکوشند صدای خود را علیرغم و با غلبه بر کنسرت گوش خراش طیف بهره وران از رانت های رسانه ای و سیاسی غرب به گوش افکار عمومی برسانند. از این رو تعجب آور نخواهد بود اگر برآیند جامعه چندصدایی ایرانی در تبعید، اگر اصلا بتوان از یک برآیند سخن گفت، از آنچه در ایران می شنویم فاصله زیادی بگیرد. در ایران، یک قدرت مسلط خونریز وجود دارد که در شرایط عادی، جنایتکارانه همه صداهای دیگر را خفه می کند. وقتی برآمدی پیش می آید و این صداهای دیگر بازتاب می یابند، برآیند این صداها تا حدی زیاد بسته به نقش حاملانشان در جنبش جاری دارد. البته رسانه های عبور کننده از مرزها بی تاثیر بر صداهای برخاسته از درون ایران نیستند،‌ اما میزان این اثرگذاری در داخل ایران بسیار کمتر از برون مرز است.

انتخاب دولمتردان غربی در این مورد که چه کسانی را باید نماینده خواست مردم ایران معرفی کنند،‌ همساز و در راستای همان اولویتهایی است که  برای سرمایه گذاری های درازمدت خود قائل شده اند. قبلا هم به یک نقل قول از اگون بار اشاره کرده ام. اگون بار سالها مشاور ویلی برانت صدراعظم پیشین آلمان بود و می دانست درباره چه سخن می گوید. نقل قول معروف بار از این قرار است:‌ هر بار که یک سیاستمدار از ارزش ها و نه منافع سخن می گوید،‌ باید اتاق را ترک کرد.

پس یک واکنش آرام کننده اعصاب به سخنان امثال شولتس و ماکرون این است که تلفن همراه یا کامپیوتر یا تلویزیون یا رادیوی خود را خاموش کنیم.

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست