جمشید
عدالتیان عضو هیئترئیسه اسبق اتاق بازرگانی در گفتگو با انصاف نیوز
درباره اعتراضهای اخیر مردم ایران در مقام یک سرمایهدار درباره
احتمال وقوع اعتصابهای کارگری با این استدلال که کارگران بخش خصوصی در
نبود سازمانهای کارگری در صورت اعتصاب گرفتار مشکلات معیشتی میشوند
آن را یک شوخی خوانده است.(نقل به مضمون)
این گزاره متناقض با بیان بخشی از واقعیت تلاش دارد بر حقیقت سرشت ضد
سرمایهداری، عدالت خواهانه و آزادی خواهانه قیام سرپوش بگذارد.
نامبرده با اینکه به نقش و سود همطبقهایهای خود و دولت سرمایهداری
جمهوری اسلامی در ایجاد چنین شرایطی (عدم وجود سازمانهای کارگری
مستقل) حتی اشاره هم نکرده، اما به درستی از لزوم سازمانیابی طبقه
کارگر برای حضور مؤثر در اعتراضها سخن گفته؛ اما آیا این گزاره گواهی
بر ادعای نپیوستن کارگران به اعتصاب یا اعتراضهای تودهای یا دستکم
بیمیلی طبقه کارگر و عدم همراهی تودههای زحمتکش در خیابانها به دلیل
(ادعای) تمرکز اعتراضها در خیابانهای مرکزی و بالای شهر تهران از سوی
برخی جریانهاست؟ آیا باید نتیجه گرفت این قیام خیزشی مربوط به طبقه
متوسط (!) است. آیا شعار کارگر، دانشجو، اتحاد، اعتصاب دانشجویان
تأییدی بر عدم حضور طبقه کارگر در قیام است یا نه، نشان دهنده نقش
حیاتی طبقه کارگر در این خیزش است؟ این بحث را در ادامه پی میگیریم.
1- نگاهی به تاریخ جنبش کارگری ایران نشان دهنده توافق همه جناحها و
بازیگران سیاسی در دولتهای مختلف شاهنشاهی، مشروطه و ولایی حول سرکوب
طبقه کارگر بوده است. این درست که کودتای 28 مرداد 32 علیه دولت دکتر
محمد مصدق با همکاری
CIA،
MI6،
دربار و روحانیت و اراذل و اوباش روی داد اما بدترین و بیشترین ضربه را
کودتاچیان به حزب توده ایران و اتحادیههای کارگری وارد آوردند. در
همهسالهای پس از کودتا تا برهه وقوع انقلاب هرگونه فعالیت سندیکایی
ممنوع و کنشگران سندیکایی ازجمله رهبران سندیکای کشباف سوزنی و
دوزندگان و کارگران چاپخانه بهشدت سرکوب و برای مدتها در زندان به سر
بردند. از کودتای رضاشاه به این سو به کار بردن لفظ کمونیست از سوی
دولت ممنوع شد و هرگونه فعالیت سیاسی چپ مارکسیست به شدت سرکوب میشد.
پس از انقلاب بهمن 57 نیز علیرغم تلاشهای پردامنه سازمانهای سیاسی
طبقه کارگر نه تنها سازمانیابی مستقل طبقه کارگر از سوی حکومت برتافته
نشد بلکه حاکمیت سرمایهداری ولایی ضمن سرکوب سندیکاهای مستقل کارگران
با نیرنگ با ایجاد تشکلهای زرد از جمله خانه کارگر و گماشتگان دولتی
در رأس آن از ایجاد سندیکاها و سازمانهای صنفی طبقه کارگر جلوگیری کرد
و پیکان پیکار طبقه کارگر را از حاکمیت سرمایه و ستم طبقاتی به سازش با
سرمایه منحرف نمود.
2-سرکوب مداوم مزدی، مقررات زدایی، صنعت زدایی، عدم دسترسی به
تأمینهای مالی مانند وام بانکی و غیره توسط آن بخش از حاکمیت نو
لیبرال با عنوانهای دهانپرکن و بیمعنی مانند سیاست تعدیل ساختاری،
آزادسازی اقتصادی، آزادسازی نرخ ارز و حذف یارانه غذا، بیمه، بهداشت،
درمان، حملونقل، مسکن و غیره عملاً بخش بزرگی از طبقه کارگر را از
داشتن حق کار، حق سرپناه، حق تحصیل و حق داشتن یک زندگی عادی محروم
کرده و آنان را به بیغولههایی در حاشیه شهرها رانده و در بعد اقتصادی
نیز حاشیهنشین شغلهای پارهوقت، موقت، خردهکاری کرده است. اکثریت
طبقه کارگر ناچار است برای گذران زندگی و به دست آوردن حداقلها در
صورت یافتن کار، ساعتها برای سرمایهدار دولتی یا خصوصی جان بکند و
عملاً از گردونه تأثیرگذاری اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به بیرون پرتاب
شود. حاشیهنشینی اجتماعی، پیامد حاشیهنشینی اقتصادی است که
حاشیهنشینی سیاسی را با خود همراه دارد.
3-نو لیبرالها و برخی چپهای نفوذی با تعریفهای جدید از طبقه کارگر و
تقسیمبندی طبقه کارگر به اشرافیت کارگری و لایههای فقیر کارگر،
کارگران یدی و فکری، اختلاف فرهنگی بین کارگران یدی با کارگران فکری
مانند فرهنگیان، پرستاران، کارمندان و سایر مزدبگیران و درنهایت
پارهپاره کردن طبقه کارگر به لحاظ ذهنی عملاً کارگران یدی را بهصف
افراد کم فرهنگ، کمدانش، حاشیهنشین، شهرستانی، مهاجر، بیسواد، عمله
و کارگران فکری را جزئی از طبقه متوسط با الگوی فرهنگی سرمایهداری و
کسانی که با تلاش فردی موقعیتهای بهتری برای خود خلق کردهاند تقسیم
نموده که باعث بیعملی بهاصطلاح کارگران فکری و واپس راندن کارگران
یدی از صحنه سیاسی و اجتماعی شدهاند.
این بخش از تئوریسینهای سرمایهداری با برجسته کردن دروغین نقش فرد و
موفقیتهای فردی در یافتن موقعیتهای اجتماعی به ترویج فردگرایی
پرداخته و در سوی دیگر حکومت سرمایهداری ولایی نیز با ایجاد رسانههای
عریض و طویل همچون روزنامه کار و کارگر توسط مأمور امنیتی علی ربیعی
معروف به برادر عباد، خبرگزاری ایلنا وابسته به خانه کارگر علی محجوب،
یا کانال تلگرامی دسترنج و غیره در انحراف افکار طبقه کارگر برای
پذیرفتن سلطه نظام پدرسالار حاکمیت و سرمایهداری سنتی تأثیر ذهنی
فراوان داشته است.
4- همانگونه که از قول جمشید عدالتیان نقل شد حضور کارگران چه در قیام
مهسا یا در هر انقلاب یا خیزش دیگری وابسته به وجود سازمانهای صنفی و
سیاسی طبقه کارگر است؛ زیرا کارگران همانند فرهنگیان یا پرستاران و
سایر مزدبگیران تحت ستم طبقاتی دولت قرار داشته و در صورت اعتصاب حتی
اگر اخراج نشوند یا توسط حکومت دستگیر نشوند دچار مشکلات معیشتی خواهند
شد. ازاینرو حضور کارگران و هر گروه مزدبگیر دیگری در اعتراضها
نیازمند وجود و پشتیبانی سازمان صنفی و سیاسی طبقه کارگر است تا ضمن
حمایت مالی از کارگران اعتصابی و خانوادههای آنان، وکیلانشان در
دادگاهها و یا مجلس نمایندگان از آنان برای حق اعتصاب فعالیت کرده
مانع سرکوب پلیسی اعتصابکنندگان بشوند، اما نکته مهمی که به عمد از
سوی امثال عدالتیان و برخی کنشگران هوادار سرمایهداری و چپهای نفوذی
نادیده گرفته میشود تأثیر اعتصابهای مکرر، پردامنه و پرشمار کارگران
در سالهای گذشته ازجمله اعتصاب کارگران هفتتپه، شرکت واحد، اعتصاب
کمنظیر و شکوهمند کارگران پیمانی پروژهای عسلویه و پتروشیمیهای
سراسر کشور، آذر آب، هپکو، اعتصابها و اعتراضهای درازمدت و سراسری
فرهنگیان، بازنشستگان کارگری و پرستاران، دانشجویان دانشگاههای سراسر
کشور در سوگیری قیام مهساست. کارگران یدی و فکری در سختترین شرایط
سرکوب، در شرایط خفقان که با همه گیری کرونا سنگینتر از هر زمانی شده
بود، با هزینه زیاد سالها علیه سیاستهای سرمایهداری و چپاولی رژیم
ولایی ایستادگی کرده و در عمده موارد حکومت را وادار به عقب نشینی در
برابر خواسته های خود کردند. عقب نشینی هایی در چارچوب نظام سرمایه
داری نه صرفا حکومتی.
5-خصلت خیزش کنونی با شعار محوری زن، زندگی، آزادی بسی ژرفتر و
رادیکالتر از هر شعار مرده باد، اصل نظام طبقاتی سرمایهداری را از هر
جنس و روکشی نشانه رفته است. این شعار خصلت ضد ستم قومیتی (مرکزیت در
برابر حاشیه یا پیرامون) ضد ستم جنسیتی (مرد در برابر زن) ضد ستم
خانواده سرمایهداری (حظانت زن و فرزند توسط مرد، مسئولیت سرپرست
خانواده در برابر حظانت فرزند، حق فرزندآوری و جنبش بهاصطلاح تنانه) و
ضد ستم هویتی (بهعنوان یک جنبش مدنی ضد هژمونیک) را یکجا در ضدیت با
هژمونی پدرسالاری سیستم طبقاتی سرمایهداری به زیبایی ادغام کرده، آن
را بر زبان هر زن و مرد، جوان و پیر در شهرهای کوچک و بزرگ جاری کرده
است. اگر بپذیریم طبقه کارگر یگانه طبقه انقلابی است زیرا انقلاب را تا
از دست دادن زنجیرهایش ادامه خواهد داد، این قیام به روشنی مهر قیامی
ضد طبقاتی و کارگری را در تاروپود خود به همراه دارد.
·
جمشید عدالتیان، نقل از سایت انصاف نیوز
۹
مهر
۱۴۰۱
|