برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-09-05

نویدنو14/06/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • درهمان زمان بسیاری بودند که فریا می زدند"ما به اصول خودپشت پا نمی زنیم" اما صدایشان در غباری که تلاش های گورباچف برانگیخته بودگم شد. گورباچف به جای انتخاب و یاری این صداها، به صدای فروپاشی ها تسلیم شد و آگاهانه راه نابودی سیستم را برگزید. گورباچف با فروپاشاندن اتحاد شوروی مرد. جنازه ای که سی سال بعد ازآن واقعه این سو و آن سو حرکت می کرد، جسم بی اثری بود که خاک شدن زیر خروارها خاک را انتظارمی کشید.

 

 

«همه می‌میرند»

سیمون دوبوار نویسنده پرآوازه فرانسه کتابی دارد تحت عنوان "همه می‌میرند". این اثر پرکشش و فلسفی با قلم شیوای زنده یاد مهدی سحابی ترجمه شده است. کتاب شرح حال قهرمانی است که در یونان باستان درپی کشف راز جاودانگی، اکسیر حیاتی را که دانشمندان کشف کرده اند، اول به موشی می نوشاند و پس از اطمینان از اثر جاودانگی آفرین آن خود نیز از آن می نوشد. من کاری به آن که خانم دوبوار این جاودانگی را محملی رای توصیف تاریخ اروپا و برداشت های فلسفی از زندگی و دیگر موضوعات رمان قرار داده است ندارم. اما خواننده (یاحداقل من)درپایان رمان درمی یابدکه مرگ چه موهبت بزرگی است که دامنگیرانسان ها می شود.

وحالا این مرگ دامن میخائیل گورباچف را هم گرفته است. مردی که به عنوان آخرین رئیس جمهور اتحادشوروی خدمت کرد و با خفت از آن مقام خلع شد و آغاز باژگونه ای از تاریخ را رقم زد.

درست است که انسان ها محصول شرایطی هستند که در آن زندگی می کنند اما نقش شخص و فرد در شکل دادن به این شرایط هم مهم است. روانه شدن با جریاناتی که فرد را می برد نوعی خودباختگی و تسلیم را نشان می دهدو هر دست و پا زدنی هم نمی تواند این سرنوشت شوم را دگرگونه کند. این جاست که مفاهیم خادم و خائن شکل می گیرد. البته خادم و خائن کلماتی نسبی هستند و از منظرهای گوناگون و منافع مختلف می توانند جا به جا شوند. اما اگر سنجه ای به نام  روند تعالی گردش ایام در تغییر نظامات ضدانسانی و ظالمانه را درنظر بگیریم، یعنی رویکردهای ترقی خواهانه به سودمنافع اکثریت ستمدیدگان وسرکوب شدگان و محرومین را مدنظرقراردهیم بهتر می توانیم درکلمات خائن و خادم به توافق برسیم.

گورباچف اگرچه برآمد سیستمی بود که از هفتادسال قبل شکل گرفته بود، اگرچه فرزندسیستمی بود که در برهوت هجوم همه جانبه‌ی ستم وسرمایه سودای رهایی زحمتکشان را داشت، اما حامل نقص ها و کمبودهای آن سیستم هم بود. تلاش او به همراه حزب برای غلبه براین نقص ها و کمبودهابا تلاش دیگران برای متلاشی کردن سیستم همراه شد و گورباچف که شاهد این روند بود با احتناب از مقابله دربرابر تلاشی عملا راه را برای نیروهای متلاشی کننده بازکردو به این ترتیب خیانت او و همدستانش به آمال و خواسته ها و نیازهای توده ها شکل گرفت. درهمان زمان بسیاری بودند که فریا می زدند"ما به اصول خودپشت پا نمی زنیم" اما صدایشان در غباری که تلاش های گورباچف برانگیخته بودگم شد. گورباچف به جای انتخاب و یاری این صداها، به صدای فروپاشی ها تسلیم شد و آگاهانه راه نابودی سیستم را برگزید. گورباچف با فروپاشاندن اتحاد شوروی مرد. جنازه ای که سی سال بعد ازآن واقعه این سو و آن سو حرکت می کرد، جسم بی اثری بود که خاک شدن زیر خروارها خاک را انتظارمی کشید. هیچ جریانی، حتی تلاش های ستایش ازگورباچف جهان سرمایه داری با اندیشکده های رنگارنگ وثروتمندش قادرنشد گورباچف را به جریان زنده ای که بتواند منشا اثری درجهان باشد پیوند زند. عاقبتِ او به مضحکه شومنی برای چنددلار برای صاحبان سرمایه دار برندها ختم شد. گورباچف جهنم خیانت را برخلاف نظر گنادی زیوگانف دراین دنیا چشید و جایی برای"آن دنیای دیگر" باقی نماند. مرگ آخرین موهبتی بود که نصیب گورباچف شد!

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست