برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-08-13

نویدنو22/05/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • پای ثابت سیاست‌های اقتصادی دولت‌های پس از جنگ در ایران راهنما به چپ، گردش به راست بوده است. دولت‌های رئیسی و احمدی‌نژاد پس از دولت رفسنجانی بیشترین مانور را روی عدالت و غرب‌ستیزی داده و می‌دهند، اما در عمل افراطی‌ترین سیاست‌های راست روانه اقتصادی را در جهت ادغام اقتصاد ایران در زنجیره تأمین سرمایه‌داری جهانی اجرا کرده‌اند.

 

 

نگاه به شرق/ راهنما به چپ، گردش به راست

فریبرز مسعودی

سفر پوتین رئیس‌جمهور روسیه به تهران و تعارف‌های دیپلماتیک بین ایران و این کشور در گرماگرم بحران روابط روسیه با غرب و کش‌وقوس‌های جمهوری اسلامی ایران با غرب بر سر برجام در محافل سیاسی و دیپلماتیک غرب و تلویزیون‌های وابسته و برخی چپ‌گرایان تصور نزدیکی به شرق یا به عبارتی نگاه به شرق را ایجاد کرده است. رسانه‌های غربی تلاش دارند بن‌بست موجود در مذاکرات برجام و تیرگی ریشه‌دار روابط جمهوری اسلامی ایران با غرب را نتیجه نفوذ یا کارشکنی‌های روسیه در راه بهبود روابط ایران با غرب جلوه داده و هرگونه روابط عادی تجاری و اقتصادی بین ایران و کشورهای خارج از سلطه آمریکا را گامی در جهت وابستگی ایران به شرق نشان دهند. در سوی دیگر جریان‌های چپ هستند که یا در موضع هیستریک ضد روسی قرار دارند یا با خوش‌خیالی کودکانه‌ای گمان می‌برند ایران به‌راستی با سیاست نگاه به شرق در برابر غرب و ناتو ایستاده است؛ اما آیا احتمال نزدیکی به شرق جمهوری اسلامی ایران چقدر به واقعیت نزدیک است؟ با این اشاره که اساساً اصطلاح نگاه به شرق یک اصطلاح شرق شناسانه با پیشینه استعماری است که غرب و مشخصاً بریتانیا را مرکز جهان فرض گرفته و بقیه عالم نسبت به موقعیت این کشور در طرف شرق یا غرب بریتانیا تقسیم‌بندی می‌شوند.

صد سال استعمار، 43 تهدید و تحریم

در ظاهر زمینه برای نزدیکی ایران به شرق فراهم است. 43 سال تحریم‌های گسترده و همه‌جانبه آمریکا و غرب علیه ایران، تهدیدهای پیوسته نظامی ایالات متحد علیه ایران در سال‌های پس از پیروزی انقلاب 57 تاکنون، پیاده کردن نیروهای آمریکایی توسط هلی‌کوپتر در خاک ایران در صحرای طبس، کشتن قاسم سلیمانی یکی از بلندپایه‌ترین مقامات نظامی ایران در خاک کشور سوم، ترویج ایران هراسی در منطقه و بین همسایگان ایران، فشار سیاسی و اقتصادی بر روابط اقتصادی ایران با طرف‌های تجاری و سیاسی آن، محاصره و تهدید نظامی ایران از طریق ده‌ها پایگاه در پاکستان، ترکیه، آذربایجان، قطر، عراق، افغانستان و خلیج‌فارس، سابقه کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق در سال 1332، حمایت بی‌دریغ و تا آخرین لحظه از شاه در برابر انقلاب 57، پیشینه استعماری و همه گونه خرابکاری و دخالت در امور ایران توسط استعمار پیر بریتانیا، پیروی کامل اروپا از سیاست‌های ضد ایرانی توسط آمریکا، فعالیت تبلیغاتی شبانه‌روزی آمریکا، انگلیس و غرب علیه ایران و ده‌ها مورد دیگر از مصداق‌های دشمنی آشکار اردوگاه غرب علیه ایران در 43 سال گذشته هستند.

دخالت آشکار بریتانیا و روسیه تزاری در امور ایران در دوران قاجار، کودتای سیدضیاء عامل انگلیس و روی کار آوردن رضاشاه و زمینه‌چینی برای برافکندن حکومت قاجار در پس نقاب جمهوری‌خواهی و برکشیدن رضاشاه به شاهی و ایجاد سلسله پهلوی، جدا کردن بحرین و هرات از ایران با دسیسه‌های انگلیس مشتی نمونه خروار از سیاست‌های استعماری بریتانیا در ایران است.

انقلاب مشروطه عطف توجه ایران به مدرنیته غربی

نخستین آشنایی ایرانیان با فرهنگ و صنعت پیشرفته از طریق غرب بود. کسانی مانند تقی زاده، میرزا آقاخان کرمانی (که به فرمان مظفرالدین شاه اعدام شد)، میرزا ملکم خان، تقی زاده، تربیت و سید ضیاء طباطبایی به شدت زیر تأثیر فرهنگ غرب قرار داشته، آن را منبع تمدن می‌دانستند و غربی شدن را امروزی شدن، متمدن شدن و تجدد می‌انگاشتند. البته انقلاب مشروطه یک پیشینه و سویه ضد استعماری قوی داشت که روشنفکرانی چون بهار، عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ایرج میرزا، طالبوف، آخوندزاده و غیره نمایندگان این جریان بودند؛ با این همه اگر انقلاب مشروطه را به معنی ورود و گسترش تجدد و مدرنیته در ایران بدانیم، بخش مهمی از روشنفکران انقلابی مشروطه‌خواه غرب را سرمشق و الگوی خود می‌دانستند و به‌اصطلاح رنسانس ایرانیان همراه با نهضت ترجمه آثار دانشمندان و فیلسوفان لیبرال غربی بود. البته این‌ها به معنی نفی هرگونه رابطه روشنفکران ایرانی دوران مشروطه با شرق به‌ویژه روسیه در آستانه انقلاب نیست که مهر خود را بر انقلاب مشروطه از طریق گسترش اندیشه‌های ضد سرمایه‌داری مساوات‌خواهی و اشتراکی و مقاومت در برابر استبداد صغیر و گردن کشی‌های روس‌های سفید و ارتجاع مرکزی در قالب نهضت جنگل یا قیام کلنل پسیان زدند؛ اما الگوی غالب نزد روشنفکران و نخبگان حکومتی فرنگی شدن و جذب فرهنگ و تمدن غربی به‌عنوان تنها راه رشد و توسعه در نظر ایرانیان از عارف و عامی بود. غلبه این دیدگاه نزد برخی انقلابی‌های غرب‌گرا باعث خوش‌خیالی و تکیه آنان دولت‌های غرب استعماری در کمک به ایران برای گام نهادن در مسیر ترقی و تجدد به شیوه سرمایه‌داری بود. بخشی از زمینه‌های شکست انقلاب مشروطه از فراروی از مرحله بورژوا- تجاری به انقلاب بورژوا- دمکراتیک را باید به پای همین دید و تفکر نوشت. پس از مشروطه نگاه سرمایه‌داری غربی به اقتصاد و صنعت به عنوان یگانه الگوی رشد و توسعه و تجدد در سپهر سیاسی و اقتصادی ایران مطرح شد و از این دوره خوانش و برداشت رشد و توسعه مدنظر سرمایه‌داری غربی همواره در اندیشه و افکار بخش اعظم نخبگان سیاسی حکومتی از انقلاب مشروطه تا دولت ابراهیم رئیسی غلبه داشته و دارد. از سوی دیگر در بخشی از اندیشه چپ ایرانی پژوهش‌های بنیادگذاران مارکسیسم در اقتصاد سیاسی غرب و رسوبات ذهنی امپریالیستی و تأثیر شرق شناسان در ذهن چنآن‌جا افتاده که گذار از سرمایه‌داری را بایسته رسیدن به مراحل بالاتر رشد و سوسیالیسم گمان می‌کنند؛ درحالی‌که هم‌زمان با انقلاب مشروطه ایران دو انقلاب میجی در ژاپن و سویاتسن در چین روی داد که هر یک سرنوشت دیگری یافتند. اقتصاد ژاپن به رشد درون‌زای خود ادامه داد و چین که از رشد بسیار بالای اقتصادی و تجاری بهره‌مند بود به دام استعمار افتاد و سرنوشت تلخی یافت. در دوران قاجار اقتصاد ایران که در دوران صفویه اقتصادی درون‌زا بود به‌تدریج در برابر پیشروی سرمایه‌داری غرب از پای درآمد تا آن‌جا که این نیازهای صنعت و بازرگانی غرب به‌ویژه بریتانیا، روسیه تزاری و هلند بود که اقتصاد ایران را سروشکل می‌داد. صنایع شال‌بافی، حریر، ابریشم و زری‌دوزی در اثر رقابت فاستونی‌های انگلیسی نابود شدند، در برابر نوغان‌داری، قالی‌بافی، کشت پسته و انار و زعفران و ادویه‌جات برای برآوردن نیازهای بازارهای هلند، بریتانیا و روسیه رشد کردند. روابط کج دار مریز ایران با غرب پس از انقلاب سوسیالیستی در سرزمین روسیه تزاری و سپس کودتای سر هم بندی شده سوم اسفند بستر گسترده‌ای برای رشد روابط اقتصادی ایران با سرمایه‌داری غرب و درنتیجه توسعه سرمایه‌داری وابسته در ایران را هموار ساخت. این زمانی بود که بخش بزرگی از کشورهای آسیایی و آفریقایی در تب‌وتاب انقلاب‌های رهایی‌بخش تحت تأثیر انقلاب سوسیالیستی در روسیه بودند، اما سیاست رضاشاه در برابر این توفان سرکوب و ممنوعیت هرگونه اندیشه سوسیالیستی و سرعت بخشیدن به مدرنیزاسیون غربی بود.

راه‌آهن جنوب قطب نمای اقتصاد ایران

رقابت میان روسیه تزاری و بریتانیا در ایران در دوران انقلاب مشروطه عملاً ایران را به دو نیمه شمال زیر نفوذ روسیه و جنوب زیر نفوذ انگلیس تقسیم کرده بود. از همان دوران به علت این‌که راه‌های مواصلاتی و ارتباطی زمینی و آبی ایران با اروپا تنها از روسیه (بندر انزلی- استاراخان یا تبریز – روسیه) به غرب منتهی می‌شد، انگلیسی‌ها در اندیشه دسترسی به ایران از مرزهای جنوبی که زیر کنترل ناوگان دریایی این کشور قرار داشت بودند. با وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه و سلطه بی‌رقیب انگلیس در سپهر سیاسی و اقتصادی ایران با راه‌آهنی که رضاشاه به سمت بندر خرمشهر در جنوبی‌ترین نقطه کشور کشید و همچنین شاهراه تهران جنوب که از کوه‌های سر به فلک کشیده زاگرس تهران را به بندر خرمشهر متصل می‌کرد، جنوب در خلیج‌فارس نقطه اتصال اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران به غرب شد و با مسیر دیگری که از ترکیه به سمت غرب گشوده شد روسیه برای همیشه از خاطر بازرگانان و کنشگران اقتصادی ایران حذف شد.

قیمت ژاندارمی ایران در منطقه

پس از کودتای 28 مرداد ایران که به یک کشور نیمه‌مستقل به لحاظ سیاسی و نظامی تبدیل شده بود با خاصه خرجی‌های شاه از دلارهای نفتی، ایران را به انبار اسلحه و چماقی در خدمت اهداف سرکوب‌گرانه ارتجاع منطقه و چماق آمریکا تبدیل کرد. پیمان استراتژیک با پاکستان و ترکیه و عضویت در پیمان نظامی سنتو به عنوان بخش آسیایی پیمان ناتو حلقه محاصره شوروی را با حضور ایران تکمیل کرد. هم زمان روابط نزدیک با شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس، اسراییل و عربستان و دشمنی با ملت‌های منطقه الجزایر، عراق، لیبی، سوریه، فلسطین و کشورهای اروپای شرقی پایه‌های اصلی سیاست خارجی رژیم شاه را تشکیل دادند. این تحولات که با برآمدن ایالات متحد به عنوان قدرت هژمونیک برتر در جهان و جایگزینی آن با انگلیس در ایران گره خورده بود بر مناسبات فرهنگی و اجتماعی ایران به شدت تأثیر گذاشت و فرهنگ غربی به‌ویژه سبک زندگی آمریکایی از طریق فیلم‌های هالیوودی، موسیقی جز، سیگار مالبرو و شلوار جین در ایران رواج یافت و امروزی بودن و مدرنیسم مترادف با آمریکایی شدن بود.

پسر برو به غرب

همان‌قدر که روسیه شوروی مظهر شر و دشمنی با آزادی و اندیشه‌های سوسیالیستی مساوی با فقر و عقب‌ماندگی شد، غرب و آمریکا قطب آزادی، دمکراسی و فرصت‌های طلایی پول‌دار شدن و ترویج فردگرایی و فرهنگ چوخ بختیاری شد. بانک‌های آمریکایی مأمن خوبی برای دلارهای نفتی بودند که از ایران توسط خاندان سلطنتی و هزار فامیل از کشور خارج می‌شدند. عشق به آمریکا تب فراگیری بود که لایه‌های میانی و به‌ویژه تحصیل‌کرده را می‌سوزاند. بیهوده نبود که فیلم‌هایی امثال فیلم ممل آمریکایی جزء پرفروش‌ترین‌ها بعد از افول فیلم‌های فردینی شد.

فراموش شدن بحرین و هرات، اهمیت گنجه و شیروان

در این دوره تبلیغات غربی حافظه نزدیک مردم را شکل داد. جدا شدن بحرین و هرات از ایران که هر دو با دسیسه بریتانیا در دوره شوکت قدر قدرت رضاشاه و محمدرضاشاه روی داد به کلی فراموش شد تا هرگاه صحبتی از روابط ایران و روسیه کنونی که هیچ سنخیتی با روسیه تزاری ندارد پیش بیاید ایرانیان را یاد شهرهای جدا شده قفقاز در جریان جنگ‌های ایران و روسیه تزاری (که توسط انقلابیون در بیش از صد سال پیش سرنگون شد و آن شهرها به دلخواه به جمهوری آذربایجان پیوستند) بیندازد و داغ دل آن‌ها را تازه کند. جنگ‌هایی که به تحریک مستقیم انگلیس و عاملیت روحانیون و بی‌خاصیتی و عقب‌افتادگی تاریخی خاندان قاجار به راه افتاد و دولت کنونی روسیه نه در آن زمان وجود داشت که نقشی در آن جنگ‌ها داشته باشد، نه اکنون صاحب آن شهرهاست.

نفت، کودتا و هفت‌خواهران

نفت ایران از زمان کشف آن در دوره قاجار توسط ناکس دارسی تا زمان نهضت ملی ایران از طریق شرکت نفت ایران و انگلیس تحت سلطه کامل بریتانیا قرار داشت. در تمام طول دوران حکومت رضاشاه ایران هیچ حق و نظارتی بر تولید، کشف و استخراج نفت ایران در هیچ نقطه‌ای از ایران نداشت. تنها نقش دولت عالی شوکت رضاشاه در نفت ایران تقاضای سالانه بالا بردن سهم ایران به انصاف طرف انگلیسی بود. پس از پیروزی ملت ایران در ملی کردن نفت، آمریکا و انگلیس توسط رده‌های بالای ارتش و لشگر لات‌ها و متعرضان به جان و ناموس مردم تهران یعنی شعبان بی مخ، رمضون یخی، طیب و فواحش به رهبری اشرف پهلوی و همکاری بخشی از روحانیت یعنی آیت‌الله کاشانی، بهبهانی و طباطبایی و فلسفی دست به کودتا زده و دولت را ساقط کردند. این دخالت آشکار آمریکا و انگلیس در امور داخلی ایران راه را برای تاخت و تاز شرکت‌های نفتی غربی موسوم به هفت‌خواهران برای سلطه دوباره بر نفت ایران باز کرد که تا زمان وقوع انقلاب بهمن 57 در ایران ادامه داشت و این شرکت‌های غربی عملاً صاحب اختیار نفت ایران شدند.

انقلاب 57، مقاومت شکننده[1]

پس از انقلاب نیروهای چپ زیر تأثیر اندیشه‌های پل باران، پل سوئیزی، پره بیش و سمیر امین و برخی از دیگر تئوریسین توسعه که به طور کلی زیر عنوان راه رشد غیر سرمایه‌داری جمع‌بندی شده بود، سمت و سویی سوای سرمایه‌داری غرب به توسعه در ایران بدهند. پافشاری بر ملی کردن صنایع، ملی کردن کشت و صنعت‌ها و اصلاحات ارضی و دولتی کردن بازرگانی خارجی، گسترش خدمات اجتماعی دولتی در قالب بهداشت و درمان رایگان، آموزش و تحصیل رایگان، خروج شرکت‌های نفتی هفت‌خواهران و ایجاد سازوکار جدیدی برای سرمایه‌گذاری در نفت به شکل بیع متقابل بخشی از این تلاش‌ها بود که به بار نشست. (برای اطلاعات بیشتر درباره قرارداد بیع متقابل می‌توانید به دو یادداشت زیر هر دو از این نویسنده بروید[2])

با برافروخته شدن آتش جنگ و هم‌زمان با سرکوب چپ رفته‌رفته این سیاست‌ها به محاق رفته و دولت جنگ به یک دولت توزیع‌کننده با سیاست جنگی تبدیل شد. همان‌گونه که در هر جنگی این مردم دو سوی جبهه هستند که بازنده‌اند، ننه دلاورهایی[3] که در پایان جنگ در ایران سر برآوردند سپهر سیاسی ایران را به اشغال درآوردند. پایان جنگ در ایران مصادف شد با پایان ایده‌های انقلاب و عقب‌نشینی از ایده‌های انقلاب مساوی بود با عقب‌نشینی در برابر اقتصاد غرب اگرچه همراه با شعارهای تند ضد غربی و مرگ بر آمریکا. اجرای سیاست‌های تعدیل ساختاری نیاز به تغییر در بندهایی از قانون اساسی داشت که یکی از آن‌ها اصل 44 بود. سیاست‌مداران ایرانی با ترفندی عجیب اصل 44 قانون اساسی را که بر ملی بودن صنایع تأکید دارد با صد و هشتاد درجه چرخش به قانون خصوصی کردن صنایع مادر و بانک‌ها بازخوانی کردند! نخبگان حکومتی با کمک برخی رسانه‌ها در چرخشی آشکار با زدن راهنما به چپ و شعارهای عدالت و آوردن پول نفت بر سر سفره مردم اجرای سیاست‌های راست روانه صندوق بین‌المللی پول و لاسیدن با محافل مالی غرب را آغاز کردند. اینک این سیاست‌های نو لیبرالیستی و جهانی کردن و پسامدرنیسم بود که لقلقه زبان شبه روشنفکران و نخبگان سیاسی حکومتی شده بود. رسانه‌های زرد چنان فضایی ایجاد کرده بودند که سخن از عدالت و مساوات چون کفر ابلیس بود و برای گوینده جز فضاحت و بی‌آبرویی و عقب‌ماندگی نصیبی دیگر به بار نمی‌آورد.

سیاست‌های اصلاح قیمتی و دلاریزه کردن اقتصاد ایران

همان‌گونه که در سال‌های اخیر فناوری‌های تولیدی و ارتباطی پیشرفت کرده، سیاست‌های مستقیم استعماری و امپریالیستی دچار پیچیدگی‌هایی گردیده‌اند که شناخت آن‌ها نیاز به بررسی و دقت نظر بسیار بیشتری نسبت به سال‌های استعمار مستقیم سرمایه‌داری دارد. از سال‌های دهه 1970 به این‌سو کانون‌های مالی و پولی رفته‌رفته سلطه خود را بر اقتصاد جهانی افکنده‌اند. بخشی از این‌ها نهادهایی هستند که تصمیم‌های کلان برای اقتصاد دنیا می‌گیرند، مانند صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، خزانه‌داری آمریکا و بانک‌های بزرگ؛ مراکزی نیز هستند که مبادلات پولی و مالی جهان را شکل می‌دهند که به ترتیب اهمیت در بورس و بانک‌های نیویورک، لندن، سنگاپور، لوکزامبورگ، دوبلین، دبی، هنک کنگ و پاریس متمرکز هستند. این را بگویم که نیویورک و لندن حدود 91 درصد مرکزهای مالی جهان را در خود جای‌داده‌اند. پول رایج در این مراکز و بانک‌ها دلار است و در درجه دوم یورو. هرگونه دادوستد و تجارت و مراوده مالی از کانال این مراکز امکان‌پذیرند. این‌ها می‌توانند هرگونه مبادله پولی در جهان را ردیابی و اگر بخواهند یک شرکت یا مجموعه‌ای از شرکت‌ها و نهادهای مالی یک کشور را از دسترسی به این نهادها و مرکزها محدود یا محروم کنند. این قدرت عظیم باعث شده تا نیویورک و لندن قبله بسیاری از نخبگان سیاسی حکومتی و غیر حکومتی باشد. اگرچه بسیاری از مبادله‌های بانکی و مالی ایران در دبی و استانبول و مالزی متمرکز است اما از آن‌جا که تقریباً تمام مبادلات مالی و بانکی خارجی ما با دلار و مقدار کمی با یورو انجام می‌شود؛ بنابراین آمریکا از طریق سوئیفت می‌تواند هرگونه نقل‌وانتقال پولی ایران را زیر نظر داشته یا آن را قطع کند. قطع دسترسی ایران توسط سوئیفت یعنی محرومیت از دستیابی به دلارهای نفتی و غیرنفتی توسط دولت ایران در هر نقطه از جهان. بی‌جهت نیست که خزانه‌داری آمریکا در تحریم‌های اخیر ایران توسط آمریکا بهتر از وزارت جنگ آمریکا این مهم را انجام می‌دهد.

از سوی دیگر سیاست‌های مالی و پولی ایران به‌ویژه از سال‌های پس از جنگ و روی کار آمدن دولت سازندگی همسو کردن اقتصاد ایران با غرب سرمایه‌داری بوده. دولت سازندگی به‌طور مشخص سیاست تعدیل ساختاری که نسخه صندوق بین‌المللی پول برای کشورهای در حال توسعه بود را پیاده کرد و این سیاست موسوم به نئولیبرالیسم اقتصادی با فرازوفرودی در همه دولت‌های پس از جنگ ادامه یافته. بیش از سه دهه اجرای این سیاست‌ها که عمدتاً در خصوصی‌سازی‌ها، تأسیس و گسترش بانک‌های خصوصی و سیاست‌های پولی و مالی دولت‌های جمهوری اسلامی نمود یافته باعث ادغام هر چه بیشتر و گسترده‌تر سیاست‌های مالی و پولی ایران با غرب با هدایت سازمان برنامه‌وبودجه، اتاق بازرگانی و مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان نهادهای مرتبط با صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی شده است. برای مثال دولت‌های مختلف در ایران به جای تقویت نهادهای صنعتی و تولیدی برای کاهش آثار تورم و رکود رو به نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول مانند اصلاح قیمتی کالا و خدمات آورده‌اند که به صورت شوک‌درمانی و یارانه‌زدایی در بازه‌های زمانی یک ساله در انرژی، نرخ‌ دلار و حذف یارانه‌ها انجام می‌شود. اجرای این سیاست‌ها در درازمدت باعث وابستگی اقتصاد ایران به دلار و سیاست‌های مالی و پولی نهادهای بین‌المللی وابسته به آمریکا و غرب شده است.

درهم تنیدگی تجاری ایران و غرب

همان‌گونه که نوشتیم ایران حلقه‌ای از زنجیره تولید غرب است. برای تائید این منظور کافی است مروری بر ترکیب کالاهای صادراتی ایران بیندازیم. گذشته از این‌که عمده فراورده‌های صادراتی ایران را مواد خام و اولیه نفت، گاز و نیمه‌خام فولاد، سیمان و پتروشیمی و سهم ناچیزی فراورده‌های کشاورزی و نیمه‌صنعتی تشکیل می‌دهد 5 شریک اول بازرگانی ایران در 11 ماهه سال 1400 به نقل از گمرک ایران به ترتیب در صادرات:

1-چین ۱۲.۶۳ میلیارد دلار

2-عراق ۸.۲ میلیارد دلار

3-ترکیه ۵.۶ میلیارد دلار

4-امارات ۴.۲ میلیارد دلار

5-افغانستان ۱.۶ میلیارد دلار

۵ کشوری که بیشترین میزان واردات از آن‌ها انجام شده

امارات با 14 میلیارد دلار و سپس چین، ترکیه، آلمان و سوئیس

این گزارش نشان می‌دهد روسیه و به طور کلی کشورهای اوراسیا با وجود تعرفه صفر درصد در 12 قلم کالای کشاورزی سهم ناچیزی در بازرگانی خارجی ایران دارند.

راهنما به چپ گردش به راست

پای ثابت سیاست‌های اقتصادی دولت‌های پس از جنگ در ایران راهنما به چپ، گردش به راست بوده است. دولت‌های رئیسی و احمدی‌نژاد پس از دولت رفسنجانی بیشترین مانور را روی عدالت و غرب‌ستیزی داده و می‌دهند، اما در عمل افراطی‌ترین سیاست‌های راست روانه اقتصادی را در جهت ادغام اقتصاد ایران در زنجیره تأمین سرمایه‌داری جهانی اجرا کرده‌اند. این ترفند اگرچه نخ‌نما شده اما از سوی محافل سرمایه‌داری غربی و رسانه‌های وابسته به‌پای سیاست‌های چپ و نگاه به شرق این مقام‌ها نوشته می‌شود. در کل تابلو اقتصاد جهان نشان‌دهنده کاهش یا افول هژمونی دلار و آمریکا و سر برآوردن جهان چندقطبی است؛ اما این افول نه در برابر یک جهان اقتصادی غیر سرمایه‌داری بلکه در پی ایجاد موازنه در جهان سرمایه‌داری است. بااین‌همه بایستی انتظار صف‌بندی‌های جدیدی در موازنه نیروها به زیان هیمنه آمریکا و به سود اتحادیه اروپا، چین (نه روسیه) و یا کشورهای بریکس داشت. از قرائن و شواهد برنمی‌آید ایران به‌زودی اردوگاه دلار را ترک کند، ولی آنچه این روزها در محافل دیپلماتیک ایران دیده می‌شود همان بازی راهنما به چپ، گردش به راست و بالا بردن قدرت چانه‌زنی با غرب برای کسب امتیاز بیشتر از آمریکاست.

 

 

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست