برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-08-01

نویدنو08/05/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  •  آنچه در پس پرده تحلیل مشخص از شرایط مشخص ده مهر و راه توده دیده می‌شود مأموریت پنهان شدن در پشت نام حزب توده ایران و تخریب وجهه ضد امپریالیستی و ضد سرمایه‌داری این حزب و تمام گردان‌های چپ و کمونیست معتقد به انترناسیونالیسم پرولتری است که همین حالا هم دستاویزی برای توده‌ای ستیزان و چپ‌های قلابی شده است.

 

 

آیا جمهوری اسلامی و روسیه ضد امپریالیست هستند؟ (بخش 1)

کسرا فروهی

پس از وقوع جنگ اوکراین و روسیه و افزایش تنش میان آمریکا و برخی هم‌پیمان‌های این کشور با روسیه شاهد شکاف نه‌تنها میان چپ‌ها در رابطه با این جنگ بلکه میان حزب‌های کمونیست کشورهای مختلفی هستیم. این موضوع از یک‌سو نشان‌دهنده پیچیدگی روابط بین‌الملل در پی بحران هژمونی ایالات متحد آمریکا به‌عنوان رهبر سرمایه‌داری جهانی و از سوی دیگر بحران هژمونی و اندیشگی در نیروهای چپ و کمونیست در سطح جهان است. در ایران به دلیل‌های گوناگون ازجمله سرکوب شدید چپ و کمونیست کشی در دهه 60 و کشمکش‌های فرسایشی بیرونی و درونی حکومت با غرب و با مردم این پراکندگی آراء شدت بیشتری یافته است. انشعاب‌هایی در سازمان‌های عمده چپ یعنی حزب توده ایران و سازمان فداییان نیز به این پراکندگی دامن زده و باعث سردرگمی هواداران چپ در ایران شده است. در این‌جا روی سخن من در بخش نخست با کسانی است که هنوز نام حزب توده ایران را یدک می‌کشند یعنی گردانندگان سایت راه توده، ده مهر و عدالت و در بخش دوم رفقای توده‌ای است که تحلیل متفاوتی با مرکزیت حزب نسبت به این جنگ دامن‌گستر دارند که اگر نگوییم ناشی از اپورتونیسم و بی‌مسئولیتی در قبال صلح جهانی، از ضعف شدید تئوریک این دسته از رفقا سرچشمه می‌گیرد. از آنجا که هر دو دسته موافقان حمله روسیه به اوکراین از دریچه مبارزه ضد امپریالیستی موضع‌گیری می‌کنند ما نیز از این دریچه به نقد مواضع این افراد می‌پردازیم.

از مبارزه ضد امپریالیستی تا هم‌پیمانی با روسیه

حضور رئیس‌جمهور روسیه و اردوغان در تهران به میزبانی رئیسی عضو هیئت مرگ و سخنان جنگ‌طلبانه علی خامنه‌ای در دیدار با پوتین موجب سر شوق آمدن گردانندگان ده مهر شده و در آخرین تحلیل خود به نصیحت رژیم پرداخته‌اند تا با اجرای سیاست‌های ضد نئولیبرالیستی جلو انفجار اجتماعی که خواسته برخی جریان‌های غرب‌زده و ارتجاعی درون حاکمیت است گرفته شود. ولی آیا جمهوری اسلامی و روسیه ضد امپریالیست هستند؟

به‌طور کلی کسانی که حول ده مهر و عدالت گردآمده‌اند همسو با راه توده مبارزه ضد امپریالیستی را به رقابت‌های ژئوپلیتیک قدرت‌های جهانی فرو کاسته و عملاً آن را از ماهیت طبقاتی و انترناسیونالیستی تهی کرده‌اند. در این دیدگاه غیر مارکسیستی حضور حکومت‌ها در این یا آن صف‌بندی به ماهیت حکومت تعمیم داده می‌شود و تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با حاکمان عربستان یا دبی در این است که در کدام صف با یا بر آمریکا حضور دارند. این ساده‌سازی زمانی خطرناک می‌شود که نظام اقتصادی و سیاسی که این حکومت‌ها دنبال می‌کنند نادیده یا تابعی از مبارزه به‌اصطلاح ضد امپریالیستی قلمداد گردد. گردانندگان ده مهر و راه توده با این ساده‌سازی‌ها علاقه‌مندند این‌گونه جلوه دهند که حاکمان جمهوری اسلامی به دلیل موضع ضد امپریالیستی خود با توجه به دگردیسی در روابط بین‌المللی و ضعف هژمونی امپریالیسم به رهبری آمریکا خواه‌ناخواه در مسیر اصلاحات در جهت منافع مردم قرار خواهد گرفت. این موضع ده مهر تا جایی گسترش ‌یافته که حرکت‌های اعتراضی گسترده سال‌های اخیر را در جهت منافع مردم ندانسته زیرا آن را باعث سوریه‌ای شدن یا افغانستان شدن ایران و تضعیف موضع جبهه ضد امپریالیستی ارزیابی می‌کنند.[1] گردانندگان ده مهر آن‌چنان غرق دوگانه سازی غرب‌گرا و شرق گرا در حاکمیت پیش رفته‌اند که یادداشت شتاب‌زده مسعود امیدی با عنوان "تنها کف خیابون به دست میاد حق مون[2]" در ارتباط با اعتراض‌های بازنشستگان تأمین اجتماعی و عقب‌نشینی مزورانه و دروغین حکومت در برابر این خواست به حق و صنفی بازنشستگان را با تغییر عنوان به نام "پیروزی شیرین جنبش بازنشستگان[3]" ... بازنشر می‌کند.

در همین زمینه اگر آخرین تحلیل (آشفته) ده مهر با عنوان "تغییرِ توازنِ قوا در عرصۀ جهانی؛ تصوّر یا ​واقعیّت؟[4]" به قلم شخصی به نام امید را موضعی نزدیک به موضع ده مهر در نظر بگیریم، بنا به این تحلیل به نقل از کسانی از اسکات ریتر و جفری ساکس گرفته تا کیسینجر و ماکرون و بلر (جز حافظ شیرازی که لابد یکی از مقامات غربی است و نباید با حافظ شیرازی خودمان اشتباه شود [5]" ) تا صندوق بین‌المللی پول و نخست‌وزیر مستعفی ایتالیا و دویچه بانک و بایدن و روزنامه نیویورک تایمز و گاردین (البته پاراگراف در متن اصلی ناتمام مانده) ظاهراً همگی بر ظهور جهان چند قطبی اعتراف کرده‌اند. البته هیچ نیازی به‌ردیف کردن اسامی جانیان غربی و روزنامه‌نگاران به سبک و شیوه روزنامه کیهان در تائید این دگردیسی در نظام تک‌قطبی جهان نبود، زیرا گمان نکنم بر سر اصل این واقعیت اختلاف‌نظری باشد. منتهی قصد نویسنده از ردیف کردن این نام‌ها و عنوان‌های پرطمطراق این است که از این افراد اعتراف بگیرد آمریکا جرئت حمله به جمهوری اسلامی ایران را ندارد و نظام تک‌قطبی جهانی رو به پایان است یا پایان یافته و حکومت ایران در این صف‌بندی در جای درست ایستاده. بر این پایه بایستی تمام هوش و نیروی چپ معطوف به شکست دادن آمریکا و تقویت جناح ضد امپریالیستی! حاکمیت باشد. البته ده مهر برای این‌که نشان دهد به منافع مردم نظر دارد در سرمقاله "دو رویداد مهم در منطقه و یک نتیجه‌گیری[6]" موفقیت سیاست تازه نگاه به شرق (برگرفته از لید سرمقاله) را منوط به: ایجاد تحولات بنیادی در عرصه تأمین عدالت اجتماعی و تضمین آزادی‌های دموکراتیک برای توده‌های میلیونی زحمتکشان کرده و نتیجه گرفته:

با توجه به حادتر شدن تضادها و صف‌بندی‌ها در سطح بین‌المللی، ما اتخاذ سیاست گرایش به شرق را قدمی مثبت در تحکیم استقلال ملی ایران می‌دانیم. اما اگر سیاست «نگاه به شرق» به‌طور هم‌زمان با یک سیاست اقتصادی ضدنئولیبرالی در راستای برداشتن فشارهای اقتصادی از دوش توده‌های مردم همراه نباشد، یک‌دست کردن سیاست حکومت در جهت «نگاه به شرق»، با توجه به قدرت لایه‌های بورژوازی بزرگ و انگلی و حضور نیروهای سیاسی این لایه‌ها در حاکمیت، به خودی خود قادر به جلوگیری از وقوع یک انفجار اجتماعی نخواهد بود. به ویژه آن‌که امپریالیسم، ارتجاع منطقه، و نیروهای غرب‌گرا در حاکمیت جمهوری اسلامی امکانات عظیمی برای دامن زدن به تنش در سطح جامعه و انجام اقدامات خرابکارانه دارند[7].

آیا از این روشن‌تر و آشکارتر می‌توان از موضع روزنامه کیهان ، صداوسیما و فارس اعتراض‌های اجتماعی و وقوع انفجار اجتماعی را به عوامل غرب و ارتجاع در حاکمیت نسبت داد و خیرخواهانه حکومت قاتلان و چپاولگران را نصیحت کرد: ازآنجا که لایه‌های بورژوازی بزرگ حاضر در حاکمیت قادر به جلوگیری از وقوع یک انفجار اجتماعی (خواسته امپریالیسم و ارتجاع منطقه) نیستند با اجرای سیاست‌های اقتصادی ضد نئولیبرالیستی (نه ضد سرمایه‌داری) فشار را از روی دوش توده‌های مردم (نه طبقه کارگر) بردارد. در این تحلیل که نه سخنی از مبارزه طبقاتی است نه مبارزه ضد سرمایه‌داری، معلوم نیست کدام لایه‌های حاکمیت از نظر ده مهر ضد امپریالیست هستند و منظور صحبت نویسنده تحلیل خامنه‌ای و اعضای بیت و حاکمیت یکدست تحت امر فرمانده (رئیسی عضو هیئت مرگ، قالیباف متخصص در لوله کردن مخالفان و اژه‌ای متخصص اعدام درمانی) هستند (؟) تا با رهنمون ده مهر برای جلوگیری از وقوع انفجار اجتماعی و ادامه حیات رژیم سیاست‌های نئولیبرالیستی را متوقف کند!

من در یادداشتی که چندی پیش در فضای مجازی منتشر کردم به برخی از انحراف‌های اساسی نویسندگان ده مهر در برشمردن جمهوری اسلامی به‌عنوان یک حکومت ضد امپریالیستی و ترس شرکت‌کنندگان از انقلاب اجتماعی پس از برگزاری میزگرد کذا به عنوان (انقلاب نه فروپاشی) پرداخته‌ام[8] و در این‌جا نیازی به بازگویی سیاست‌های اقتصادی جمهوری اسلامی که آن را به‌سوی فروپاشی رهنمون می‌کند نیست. هیچ دولتی نمی‌تواند هارترین و افراطی‌ترین سیاست‌های سرمایه‌داری و دستور کارهای صندوق بین‌المللی پول را به ضرب سرنیزه و گلوله و بگیر و ببند در خیابان پیاده کند و در زنجیره تولید جهانی نقش تأمین‌کننده مواد اولیه و کانی‌ها را ایفا کند و هم‌زمان ضد امپریالیست هم باشد. اگرچه هرگز حاکمان رژیم چنین ادعایی هم به این صراحت نداشته و اتفاقاً از سال‌های دور توسط هاشمی رفسنجانی پرچم‌دار نولیبرالیزم اسلامی اصطلاح گنگ و چندپهلوی مبارزه با استکبار به‌جای مبارزه با امپریالیسم نشسته. آنچه در پس پرده تحلیل مشخص از شرایط مشخص ده مهر و راه توده دیده می‌شود  سنگر گرفتن در پشت نام حزب توده ایران و تخریب وجهه ضد امپریالیستی و ضد سرمایه‌داری این حزب و تمام گردان‌های چپ و کمونیست معتقد به انترناسیونالیسم پرولتری است که همین حالا هم دستاویزی برای توده‌ای ستیزان و چپ‌های قلابی شده است.

سخنی با رفقای چپ و توده‌ای

عصر یخبندان (بخش 2)

در نقطه به‌ظاهر مقابل موضع راه توده و ده مهر برخی رفقا ایستاده‌اند که ضمن اصلاح‌ناپذیر دانستن رژیم، هم چنان در عصر جنگ سرد مانده و روسیه را کشوری در صف مبارزه با امپریالیسم قرار داده از این دیدگاه با تصمیم روسیه برای حمله به اوکراین موافق هستند. این موضع منحصر به جنگ اوکراین نبوده و پشتیبانی از سرکوب مخالفان در بلاروس یا قزاقستان و حتی اوکراین پیش از کودتای میدان و سوریه و دفاع ضمنی از سیاست‌های نو لیبرالیستی این کشورها به بهانه ایستادگی در برابر انقلاب‌های رنگی یا نفوذ ناتو به شیوه جنگ سرد نیز می‌شود. اگرچه شمار این رفقا انگشت‌شمار است اما این موضع‌گیری به دلیل پیامدهای سویی که می‌تواند گریبان گیر چپ در دفاع از دمکراسی و آزادی‌های اجتماعی و دفاع از صلح جهانی در برابر سوءاستفاده حکومت ولایی از آن بشود بایستی موردبررسی و بحث و گفتگوی جدی‌تری قرار گیرد. در این‌جا ما فرض را بر صداقت این رفقا گذاشته و ازاین‌رو برای شکافتن بیشتر موضوع ناچاریم گذری بر نظریه وابستگی و سیستم- جهانی مدرن که ظاهراً پایه تئوریک این کسان است داشته باشیم.

نظریه وابستگی و نظریه سیستم- جهانی مدرن

با اعتقاد به این‌که پاسخ به امپریالیسم الزاماً در گرو پاسخ به سرمایه‌داری است. در تولید سرمایه‌داری به ویژه در عصر کنونی تولید سرمایه‌داری نه در انزوا بلکه در زنجیره‌ای از کارخانه‌ها در گوشه و کنار جهان انجام می‌شود، کشورها بسته به جایگاه خود در حلقه‌ای از این زنجیره تولید قرار می‌گیرند. اما متروپل‌های بزرگ سرمایه‌داری با در انحصار داشتن طراحی و فنّاوری نه تنها سود اصلی را نصیب خود می‌کنند بلکه آن‌ها هستند که درباره این‌که چه چیز و در چه زمانی و چقدر تولید شود تصمیم می‌گیرند و بقیه بایستی از این امر پیروی کنند. در واقع تولید همچنان در انحصار دولت‌های کانونی سرمایه‌داری است.

در این‌جا به قصد مرور نظریه وابستگی که توسط پل باران و رائول پره بیش آرژانتینی عرضه شد و توسط اندیشمندانی چون پل سوئیزی و آندره گوندر فرانک بیشتر در آمریکای لاتین دنبال شد باید بگویم نظریه وابستگی پل باران که نخستین بار در کتاب "اقتصاد سیاسی رشد " در دهه 50 و 60 میلادی در برابر "نظریه نوسازی " مطرح شد یک رویکرد یا روش برای شناخت رابطه عقب‌ماندگی کشورهای -به‌اصطلاح- جهان سوم و رشد و پیشرفت اقتصادی کشورهای کانونی سرمایه‌داری غرب بود. پل باران در این کتاب با اسناد فراوان تأثیر امپریالیسم بر عقب‌ماندگی و استثمار کشورهای عقب‌مانده را نشان داد. وی و پره بیش در مطالعه‌های خود نشان دادند که چگونه رشد اقتصادی کشورهای غیر صنعتی یا جهان سوم با رشد کشورهای امپریالیستی نسبت وارونه دارد. تئوریسین‌های مارکسیست بر این باورند که این اثر خدمت شایانی به نشان دادن راه جدیدی برای دیدن امپریالیسم بود که لنین در اثر خود "امپریالیسم به‌مثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری " آن را مطالعه کرده بود. لنین در مطالعه خود از امپریالیسم وابستگی و توسعه نامتوازن یا مسخ‌شدگی در مسیر توسعه را در شرایط سرمایه‌داری توضیح می‌دهد و می‌گذرد، این پل باران است که نشان می‌دهد در سال 1830 کشورهایی که جهان سوم نامیده می‌شوند نزدیک به 61 درصد از فراورده‌های جهانی را تولید می‌کردند. این میزان در سالی که پل باران کتابش را منتشر کرد به 6.5 درصد کاهش‌یافته بود. یا همان‌گونه که "اریگی " در کتاب "آدام اسمیت در پکن " نوشته در سال 1800 سهم چین از تولید جهانی در حدود 33.3 درصد بود اما در سال 1953 سهم این کشور به 2.3 درصد کاهش یافت. پل باران برخلاف ادعاهای محفل‌های سرمایه‌داری امپریالیستی که پس از انقلاب چین ادعا داشتند تمام کشورهای جهان به ناچار از 5 مرحله سرمایه‌داری عبور کرده و به مرحله جهش بزرگ می‌رسند، بنابرآن برای رسیدن به مرحله جهش باید زیرساخت‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی سرمایه‌داری را در کشورهای خود مستقر کنند، در پاسخ این ادعاها نشان داد که این شیوه رخنه کشورهای امپریالیستی در کشورهای توسعه‌نیافته است تا با نابود کردن بافت اجتماعی پیشین این کشورها توسعه بعدی آن‌ها را نابود کرده و مسیر بعدی توسعه آن‎ها را دچار انحراف کنند. وی در توضیح رابطه سلطه با تابعیت کشورهای امپریالیستی و کشورهای توسعه‌نیافته علت اصلی آن را رخنه کشورهای امپریالیستی در اقتصاد کشورهای توسعه‌نیافته، چپاول آن‌ها از طریق تجارت و انتقال منابع و ثروت به کشورهای امپریالیستی و درنهایت گسترش سرمایه‌داری می‌دانست که موانع اساسی بر سر راه توسعه آن‌ها وارد کرد. پل باران در همین اثر با اشاره به مشکل‌های مشترک کشورهای توسعه‌نیافته یکی از آن‌ها را کمبود مازاد اقتصادی در این کشورها می‌دانست. او با ترسیم ریخت‌شناسی عقب‌ماندگی در کشورهای توسعه‌نیافته در وجود لایه‌ها و طبقه حاکم بر این کشورها درنتیجه تشکیل نشدن مازاد اقتصادی موردنیاز برای سرمایه‌گذاری در این کشورها که موضوع بحث ما نیست نتیجه می‌گیرد که عنصر پراهمیت در اقتصاد سرمایه‌داری کشورهای پیرامونی سمت‌وسوی آن به خارج است. وابستگی کشورهای پیرامونی به سرمایه و بازار کشورهای کانونی سرمایه‌داری نه برای رفع نیازهای داخلی بلکه پرداخت بخشی از مازاد اقتصادی به سرمایه‌گذاری خارجی و سرمایه‌گذاری بخش دیگر توسط انحصارهای خارجی است. پل باران پس از بحث‌های فراوان درباره بیرون کشیدن مازاد اقتصادی از کشورهای پیرامونی توسط کشورهای کانونی به رابطه دیالکتیکی امپریالیسم و توسعه‌نیافتگی پرداخته و با مطالعه مورد ونزوئلا به عنوان یک تأمین‌کننده مواد اولیه نتیجه می‌گیرد: چنان چه کشور جهان‌سومی بخواهد با تقویت دستگاه بوروکراسی مخالف این سیستم برای گردآوردن مازاد اقتصادی در کشور در جهت توسعه اقدام کند تا خود را از این دام رها سازد با دخالت مستقیم و غیرمستقیم و نظامی یا غیرنظامی ایالات متحد و سایر کشورهای سرمایه‌داری کانونی برای حفظ منافع امپریالیسم جهانی روبرو می‌شود. (همان‌گونه که در زمان دولت ملی دکتر محمد مصدق شاهد آن بودیم) او امکانی برای رشد و توسعه کشورهای جهان سوم چه هند دمکراتیک دوران نهرو با سمت‌گیری سوسیالیستی یا مصر جمال عبدالناصر به عنوان یک رهبر کشور اقتدارگرا نمی‌دید چرا که به نظر او هدف امپریالیسم جلوگیری و کند کردن حرکت توسعه اقتصادی توسط این کشورها بود. ازاین‌رو پل باران به لزوم مبرم کنش انقلابی کشورهای توسعه‌نیافته تأکید می‌کرد. انتشار این کتاب تأثیر به سزایی در جنبش‌های اجتماعی آن دوره از انقلاب کوبا تا جنبش‌های چپ‌گرا در آمریکای لاتین و آسیا و آفریقا برجا گذاشت. همین تحلیل آبشخور اصلی تحلیل‌های حزب توده ایران در سال 57 برای دفاع از انقلاب بهمن گردید که متأسفانه علیرغم پوست‌اندازی چندباره جمهوری اسلامی در جهت منافع سرمایه‌داری جهانی و امپریالیسم رسوبات آن در ذهن برخی رفقا باقی مانده است.

رویدادهای بعدی مانند شکست انقلاب‌های جهان‌سومی و برعکس رشد اقتصادی کشورهای چین، هند، برزیل، آسیای جنوب شرقی و غیره باعث شد انتقادهای بسیاری بر نظریه وابستگی وارد آید و بعدها با پروژه نو لیبرالیسم و جهانی‌سازی که باعث جابه‌جایی مرکز ثقل سرمایه‌داری به سود انباشت ثروت‌های مالی و سفته‌بازی در دهه‌های 1980 و 1990 گردید به فراموشی سپرده شود. در این دوره نو لیبرالیسم با هدف ایجاد اقتصاد بازارهای نوظهور موجب انباشت هرچه بیشتر ثروت در کانون‌ها و مراکز مالی جهانی شده است. کاهش سهم آمریکا و کشورهای کانونی سرمایه‌داری در تولید جهانی و تولید مازاد اقتصادی و پر کردن جای آن توسط کشورهای چین و بریکس و جنوب شرقی آسیا باعث شد تا نظریه سیستم جهانی یا سیستم‌های جهانی مورد اقبال گسترده‌تری از سوی چپ و حتی جناح‌هایی از راست قرار گیرد.

در این نظریه که سمیر امین با گسترش تئوری وابستگی آن را به نظریه سیستم جهانی وصل کرده بود توسط والرشتاین و همفکرانش با بهره‌گیری از پژوهش‌های موسوم به "مکتب آنال" به نظریه سیستم- جهانی مدرن دگردیسی یافت. نکته مهمی که رفقای چپ معمولاً در نظر نمی‌گیرند این است که طبق این نظریه درگذشته‌ها هم‌زمان چند سیستم جهانی همزیستی داشته‌اند. چنان‌چه سیستم‌های جهانی تعامل قابل‌توجهی با یکدیگر داشته باشند سیستم‌های جداگانه در یک سیستم جدید یا بزرگ‌تر ادغام می‌شوند. در این نظریه سیستم جهانی، متشکل از سیستم‌ها (نه کشورها) است که تقسیم‌کار بین این واحدها یا سیستم‌ها وجود دارد و شامل هسته یا کانون، نیمه پیرامون و پیرامون است که در آن مازاد اقتصادی از کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی به سمت کانون به‌طور پیوسته جریان دارد. در بین کشورهای کانونی یک کشور قدرت هژمونی را در دست دارد که پیش‌تر هلند و سپس بریتانیا و اکنون این قدرت هژمونی در دست ایالات متحد آمریکاست. طبق این نظریه به‌تدریج که انباشت سرمایه به حداکثر می‌رسد ساختارهای بین دولتی نه به شکل‌گیری امپراتوری جهانی منجر می‌شود (یک ساختار فراگیر سیاسی) و نه آنارشی نسبی با تعدد قدرت‌های بزرگ نسبتاً برابر. به گفته دیوید هاروی در کتاب امپریالیسم جدید دولت آمریکا به عنوان یک هژمون در سال‌های گذشته به خوبی از پس اداره کردن سایر دولت‌های امپریالیستی برآمده. ولی علیرغم کاهش هژمونی این دولت هنوز با توجه به اهرم‌هایی که در دست دارد سلطه خود را بر مالیه جهانی حفظ کرده به‌طوری که می‌تواند به آسانی ایران یا هر کشور دیگری را از دسترسی به دلار و در نتیجه بازارهای جهانی و شبکه بانکی جهانی کاملاً محروم کند و نباید قدرت مجتمع صنعتی – نظامی حاکم بر این کشور را نادیده یا دست‌کم انگاشت. در بحث ما پیامد مهم‌تر افول هژمونی جهان آمریکا عدم قدرت تصمیم‌گیری است که در حوادث اخیر خاورمیانه و افغانستان و سوریه رخ داد. به عقیده والرشتاین در سخنرانی او در تهران آمریکا مانند گذشته برنده جنگ‌ها نیست و به هر اقدامی در خاورمیانه دست زند بازنده خواهد بود. امروز هیچ‌یک از نیروهای قدرتمند مؤثر در خاورمیانه از آمریکا پیروی نمی‌کند. به نظر وی در دهه‌های آتی به‌احتمال زیاد نقش جهانی دلار به عنوان ارز مرجع به پایان خواهد رسید و در نتیجه آمریکا پشتوانه بودجه ملی و هزینه‌های عملیات اقتصادی خود را از دست خواهد داد. پیامد از میان رفتن اعتبار جهانی دلار افول نسبی سطح زندگی شهروندان آمریکایی خواهد بود. با افول نقش سرکردگی آمریکا شاهد دورانی پرآشوب از جنگ قدرت میان قطب‌های متعدد قدرت خواهیم بود که هیچ‌یک توانمندی کافی برای غلبه ندارند. بنابراین می‌توان برداشت کرد که روسیه یا چین کشورهای سرمایه‌داری هستند که در دوران افول هژمونی امریکا در مسیر کنده شدن از کشورهای نیمه حاشیه‌ای به کشورهای کانونی حرکت می‌کنند و به هر صورت این حرکتی است در درون سیستم جهانی نه بیرون از آن. از سوی دیگر پویه درونی یک دولت سرمایه‌داری اجازه نمی‌دهد علیه امپریالیسم باشد چه به این‌که ضد امپریالیسم باشد، زیرا در نهایت هر دولت سرمایه‌داری به سمت انحصاری شدن پیش می‌رود و ممکن است در این مسیر با سایر دولت‌های سرمایه‌داری یا امپریالیستی دچار تضاد منافع شود. روسیه کنونی دقیقا در موقعیت تضاد منافع با امپریالیسم آمریکا قرار دارد و قطعاً این کشور مانند هر دولت سرمایه‌داری دیگری در پی تصاحب مازاد اقتصادی سایر کشورها بر خواهد آمد. در کل نیز افول هژمونی امپریالیسم آمریکا شرایط آنارشی فراهم آورده که نه‌تنها ایران بلکه کشورهایی مانند ترکیه، سوریه، اسراییل، مصر و پاکستان نیز راه خود را سوای آنچه آمریکا قصد دارد دیکته کند می‌رود. بنابراین همان‌گونه که در آغاز این بحث اشاره شد رودررویی ایران با آمریکا را نباید و نمی‌توان به‌حساب استقلال و ضد امپریالیست بودن آن گذاشت، بحران کنونی بین روسیه و آمریکا را نیز نباید به‌پای ضد امپریالیست بود دولت سرمایه‌داری الیگارشیک روسیه نوشت.

شاید برخی رفقای موافق حمله پیش‌دستانه روسیه به اکراین به این موضوع واقف باشند، اما در اثر رسوبات ذهنی تئوری وابستگی دهه 60 و 70 میلادی، علیرغم گذشت سال‌ها و دگرگونی شرایط جهانی و منطقه‌ای و داخلی ایران صف‌بندی له و علیه امپریالیسم همچنان در نزد این رفقا حرف اول را می‌زند. از دیدگاه موافقان حمله روسیه به اکراین، ضمن این‌که حرکت روسیه را واکنش به تهدید ناتو علیه روسیه می‌دانند گوشه چشمی به توازن قوای جهانی و منطقه‌ای علیه امپریالیسم نیز دارند. دقیقا از این موضع است که این گروه از رفقا به همان ورطه‌ای در می‌غلتند که راه توده و ده مهر افتاده‌اند. دفاع از جنگ اکراین روی دیگر سکه تائید ضمنی حضور ایران در سوریه در رویارویی با امپریالیسم است. این رفقا هرگز نمی‌توانند موضع واقعی خود را در برابر تحولاتی که پس از حضور پوتین در تهران با حضور خلیفه نوعثمانی (اردوغان) روی داد آشکار سازند. زیرا با توجه به سخنان خامنه‌ای در تائید حمله روسیه به اکراین بعید نیست رژیم برای ادامه ایستادگی در برابر فشارهای آمریکا و اسراییل به بلوک‌های نظامی و امنیتی با روسیه (که یک گام مهم آن در هنگام حضور رئیسی عضو هیئت مرگ در اجلاس شانگهای و پذیرش ایران پس از سال‌ها درخواست عضویت در این پیمان برداشته شد) بپیوندد. آنگاه این رفقا بایستی در تحلیل مشخص از شرایط مشخص تصمیم بگیرند که در گسترش آتش جنگ در خاورمیانه و تهدید صلح جهانی یا محکوم کردن هر بلوک‌بندی نظامی در منطقه و به نفع صلح و انترناسیونالیسم پرولتری یکی را برگزینند مگر این‌که نقش تدارک آتش تهیه سپاه را برای خود بپذیرند.

جایگاه چپ در سیستم جهانی

 همان‌گونه که اشاره شد نظریه وابستگی و سیستم- جهانی مدرن روش و رویکرد برای شناخت روابط و مناسبات اقتصادی سیاسی جهانی است و قرار نیست از این نظریه انقلاب سوسیالیستی یا طبقاتی بیرون بیاید. چپ نیز این را می‌داند که تکیه بر پدید آمدن جهان چندقطبی به معنی رهایی طبقه کارگر نیست و قرار نیست خود را پشت سر این یا آن قدرت هژمونیک برای رسیدن به رهایی طبقه کارگر پنهان کند. پرسش تعیین‌کننده دوران ما در شرایط کنونی این است که پس از تضعیف هژمونی امپریالیسم آمریکا و عبور از جهان تک‌قطبی و زجرآور کنونی به سمت جهان چندقطبی در آینده:

1-     سرمایه‌داری شکل عادلانه‌تری می‌یابد؟

2-     شرایط برای انقلاب سوسیالیستی فراهم می‌شود؟

ما هر دو این گزینه‌ها را منوط به مبارزه و پیکار متحد طبقه کارگر و توده‌های زحمتکش برای ایجاد شرایط مناسب زندگی و حیات مردم در پرتو تعلیمات مارکسیستی می‌دانیم نه خواست و اراده حاکمیت‌های چین یا روسیه و سران ارتجاعی و مافیایی چون خامنه‌ای، رئیسی یا اردوغان. ما اطمینان داریم تنها افق روشن پیش روی طبقه کارگر فراهم آمدن شرایط انقلاب سوسیالیستی برای استقرار شیوه اقتصاد اجتماعی و سوسیالیستی است.

 


[1] https://10mehr.com/maghaleh/11111400/4054"آیا شعار سرنگونی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی شعار درستی است؟"

[2] https://www.akhbar-rooz.com/162878/1401/05/01/

[3] https://10mehr.com/maghaleh/02051401/4348

[4] https://10mehr.com/maghaleh/02051401/4349

[5] امروز دیگر اکثر تحلیلگران سیاسی و نظامی نظیر اسکات ریتر و جفری ساکس و مقامات خودِ کشورهای غربی جز خواجه حافظ شیرازی بر آن اعتراف دارند. ده مهر 2 مرداد 1401

[6] https://10mehr.com/maghaleh/02051401/4350

[7] همان

[8] https://www.akhbar-rooz.com/141361/1400/11/22/

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست