برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-07-16

نویدنو26/04/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • دراین جنگ، دوگروه ازامپریالیست‌های جهانِ سرمایه، یعنی ائتلافِ جهانی کشورهای سرمایه‌داری به رهبری امریکا و ناتو، و ائتلافِ امپریالیستی کشورهای سرمایه‌داری به رهبری سرمایه انحصاری – دولتی روسیه دراوکراین باهم برخورد کرده‌اند. تعدادی ازکشورهای مهم سرمایه‌داری(چین، هند و غیره) تاکنون هنوربه صورت مستقیم وارد ستیزه به راه افتاده نشده‌اند، اما منتظرند و پیش بینی‌های تحول جنگ را ارزیابی می‌کنند.

 

 

اتحادیه کمونیست‌های اوکراین: دربارۀ جنگ و وظایف طبقۀ کارگر

برگردان: هاتف رحمانی

بیانیه تحلیلی زیراز سوی اتحادیه کمونیست‌های اوکراین به زبان روسی در سولید نت مورخ 22 ژوئن 2022منتشرشد. این اولین بیانیه عمومی اتحادیه کمونیست‌های اوکراین دربارۀ جنگ امپریالیستی دراوکراین است، درعین‌حال حزب‌کمونیست اوکراین تاکنون هیچ بیانیه‌ای دراین رابطه منتشرنکرده است. فعالیت هردو نیروی سیاسی دراوکراین ممنوع است و درحال حاضر با آزار واذیت‌های متعددی رو درروهستند. 

متن کامل بیانیه به شرح زیر است :

ارزیابی عام ماهیت جنگ به راه افتاده تحت ماسک عملیات ویژه نظامی از سوی اتحادیه کمونیست‌های اوکراین به طورعام با بیانیه احزاب‌کمونیست وکارگری مورخ 24 فوریه 2022 مورد حمایت اتحادیه کمونیست‌های اوکراین منطبق است.

دراین جنگ، دوگروه ازامپریالیست‌های جهانِ سرمایه، یعنی ائتلافِ جهانی کشورهای سرمایه‌داری به رهبری امریکا و ناتو، و ائتلافِ امپریالیستی کشورهای سرمایه‌داری به رهبری سرمایه انحصاری – دولتی روسیه دراوکراین باهم برخورد کرده‌اند. تعدادی ازکشورهای مهم سرمایه‌داری(چین، هند و غیره) تاکنون هنوربه صورت مستقیم وارد ستیزه به راه افتاده نشده‌اند، اما منتظرند و پیش بینی‌های تحول جنگ را ارزیابی می‌کنند. ما بااین جمع‌بندی که منشا این ستیزۀ نظامی درویرانی ضد انقلابی سوسیالیسم دراتحاد جمهوری‌های سوسیالیستی شوروی و احیا سرمایه درفضای پسا شوروی نهفته است موافقیم.

بورژوازی اوکراینی با غارت منابع اقتصادی جمهوری سوسیالیستی اوکراین، وبا تصرف دارایی اکثریت قابل توجه جمعیت کشور رشد کرد، این بورژوازی درست مانند بورژوازی روسیه، این دارایی را به سرعت در دستان گروه‌های کوچک اولیگارش متمرکزو آن‌را به سطح شاخه انحصارات ارتقا داد، وبا دنبال کردن اقتصاد کشور، قدرت دولتی را" خصوصی سازی" کرد. موضع متناقض این گروه‌های الیگارش این واقعیت را دربرمی‌گیرد که آن‌ها برای محدودکردن تا حد ممکن شرکت سرمایه روسیه وغرب درمتمرکزسازی دارایی خصوصی تلاش کردند. بورژوازی بزرگ، درعین‌حال، درتعقیب سودهای بالابا دسترسی به منابع انرژی روسیه به قیمت‌های به قدرکافی پایین، ولاس زدن با سرمایه جهانی غرب، به دلیل آن‌که سودها در بانک‌های غربی و دارایی‌های خصوصی درکشورهای غربی قرارداشتند، هم زمان برای همکاری فعال با الیگارش‌های روسیه در اموراقتصادی تلاش می‌کرد. بورژوازی الیگارش اوکراین برای توجیه نسبی عدم همکاری خود با "شرق" و "غرب" از لحاظ نظری به ایدئولوژی رادیکال ملی‌گرایی بورژوایی، که به خاطر منشا روسیه ستیزآن، با منافع کشورهای غربی( به ویژه پس ازانقلاب نارنجی سازمان یافته ازسوی آن‌ها در سال 2004) منطبق بود نیازداشت. پس ازآن بود که تجلیل از (استپان)باندرا و (رومان) شوخوویچ به مثابه قهرمان در اذهان عمومی اوکراینی‌ها آغاز شد. 

احیا سرمایه‌داری دراوکراین برای طبقه‌کارگراوکراین و توده‌های گسترده پرولتری درشهرها و روستاها، به تهدید ومحدودیت عظیم حقوق آن‌ها در روند صنعت زدایی کشورمنجرشد. اما، درشرایط گم گشتگی سیاسی وایدئولوژیک، طبقه‌کارگر، اتحادیه‌های کارگری واحزاب چپ تنها قادربودند عقبه مبارزات باشند. بدنام کردن سوسیالیسم با تبلیغات بورژوایی پرولتاریای اوکراین را به محدودکردن مبارزه خود تنها به وظایف اقتصادی وشایسته‌ترین لایه‌ها را به مهاجرت به خارج درجستجوی دستمزدهای بهتروادارمی‌کرد. اتحادیه کمونیست‌های اوکراین ازدهۀ 1990 و 2000 درتلاش برای حفظ سنت مبارزه طبقاتی انقلابی پرولتاریای جهانی دراین مبارزات شرکت داشته وبرای بی اثر کردن اپورتونیسم سیاسی در جنبش کمونیستی وچپ دراوکراین، که تنزل (جایگاه) طبقه کارگر راافزایش می‌دهد تلاش می‌کند. 

بحران مالی و تجاری جهانی سال 2008و پی آمدهای آن پیش‌شرط مستقیمی برای رشد تقابل بین روسیه و کشورهای ناتو دراوکراین بود. کسادی بلندمدت اقتصاد جهان و تمام تلاش‌های کشورهای برجسته سرمایه‌داری برای انتقال پی‌آمدهای این بحران به دوش طبقۀ‌کارگرولایه گسترده پرولتاریا، و نیزبه کشورهای مستقل سرمایه‌داری، نشان می‌دهد که هیچ راه خروج اقتصادی ازاین بحران درداخل سرمایه‌داری وجود ندارد. کشورهای برجستۀ سرمایه‌داری، با رهبری امریکا، برای خروج ازاین بحران با به راه انداختن رشته‌ای ازکودتاها ازطریق"انقلاب‌های رنگی" وجنگ‌های محلی تحت پوشش "دموکراسی سازی" به غارت مستقیم برخی کشورها روی کردند. این امربه تشدید بزرگ مقیاس تضادهای بین‌المللی وآغاز بازآرایی ائتلاف‌های امپریالیستی، تشدید مقابله این ائتلاف‌ها، از جمله در اوکراین، و نیزرشد ملی‌گرایی رادیکال درجلوه‌های نازی و فاشیستی آن منجرشد.

گروه‌های الیگارشیک انحصاری به قدرت رسیده درسال 2010 به رهبری یاناکوویچ، که بورژوازی طرف‌دار روسیه شناخته می‌شد، از یک سو همکاری انحصارهای روسیه واوکراین را، اما تنها تا اندازه‌ای که به الیگارش‌های اوکراینی اجازه می‌داد کنترل خود را براقتصاد و دارایی کشور حفظ کنند افزایش داد. از سوی دیگر، یاناکوویچ کارشناسان فن‌آوری انتخاباتی ازامریکا و بریتانیای کبیر، مانند مانافورت را مشاورخود ساخت، که براساس " یافته‌های جامعه شناسانه" برای ایجادکارزارانتخاباتی به او مشاوره می‌دادند به نحوی که در دوردوم انتخابات تیاگنیبوک رهبرحزب نازی سووبودا( تغییر نام یافته به حزب ملی‌گرای اجتماعی) رقیب اوباشد. درنتیجه، این پول الیگارش‌های به اصطلاح هوادار روسیه بود که به گروه‌های نازی اجازه داد تاازحالت گروه‌های حاشیه‌ای رشدکرده و به احزاب سیاسی تبدیل شوند. به آن‌ها فرصت برنده شدن درانتخابات محلی شهرداری‌ها در مناطق غربی داده شد ونماینده‌های آن‌ها وارد پارلمان اوکراین شدند. یاناکوویچ به این منظورحتی فرمان سَلف خود لوشچنکو را که لقب "قهرمان اوکراین" را به باندرا و شوخوویچ می‌دهد لغونکرد.

هرچند مشاوران یاناکوویچ پشت سراو کارت‌های متفاوتی را بازی می‌کردند. گروه‌های الیگارش هوادارغرب، که مورد حمایت امپریالیسم امریکا واتحادیه اروپابودند، در سال 2014 به رهبری آن‌ها، کودتای هوادارفاشیستی و نازی را انجام دادند.

سازمان‌های مورد حمایت آن‌ها نه تنها به نیروهای سرکوب این کودتا تبدیل شدند، بلکه ازسوی قدرت الیگارشی جدید مسلح شدند و به سربازان سرکوب آن در شکل "گردان‌های داوطلب" نیمه مسلح تبدیل گشتند.

اهمیت داخلی کودتای میدان سال 2014 تکمیل ویرانی ضدانقلابی پیروزی انقلاب کبیرسوسیالیستی اکتبربود، که اولین کشورملی را به شکل یک دولت سوسیالیستی شوروی به مردم اوکراین اهداکرد. دولت پسا میدان، با تنفرخاصی، هرچیزمربوط به پیروزی کارگران انقلابی وجنبش کمونیستی ودر ارتباط با ساختمان قدرت شوروی را درسرزمین اوکراین نابود کرد. ازسوی دیگر، به ستایش کسانی از پتلورا(1879- 1926 دبیرکل سابق امورنظامی جمهوری اوکراین 1917 - 1918 – مترجم) واسکوروپادسکی( 1873-1945 اریستوکرات و رهبر نظامی و دولتی اوکراین- مترجم) گرفته تا باندرا( 1909-1959رهبرملی‌گرای اوکراین، هم دست نازی‌ها در جنگ جهانی دوم، مسئول قتل عام‌ها و پاکسازی قومی به ویژه یهودیان – مترجم)، شوخویچ ( 1907-1950 رهبر گردان‌های نازی همکارپلیس – مترجم) و دیگردشمنان زحمتکشان اوکراین شوروی پرداخت که درطی انقلاب وجنگ داخلی شکست خورده وبیرون انداخته شده بودند.

کودتا آغازِجنگ داخلی دراوکراین بین حامیان دولت ملی‌گرای جدید ومخالفان را مشخص کرد، آن‌چه که به جدایی کریمه وجذب آن ازسوی روسیه با یک رفراندوم، ونیزتشکیل جمهوری‌های دموکراتیک دونتسک و لوهانسک منجرشد، که خود را دروضعیت رو دررویی طولانی مدت با دولت کیف یافتند. اگرچه حتی شرکت کنندگان این مقابله ازماهیت طبقاتی این جمهوری‌ها آگاه نبودند، اما (این جمهوری‌ها) فراتراز یک مقابله قومی داخلی، مشخصه‌ای داشت که تمام گروه‌های الیگارش ازدولت پسا میدان حمایت کردند ومشروعیت ظاهری این دولت را، ازطریق نمایندگان پارلمانی خود فراهم آوردند. به‌علاوه، هیچ الیگارشی، حتی ازگروه یاناکوویچ، ازاین جمهوری‌ها که در طی جنگ داخلی ایجاد شده بودند جانب‌داری نکرد.

جمهوری‌های دونباس درترکیب اجتماعی خود، به ویژه دراستخوان‌بندی تشکیلات مسلح خود درماهیت کارگری بودند. اما درشکل سیاسی، جمهوری‌های بورژوایی بودند که هم منافع بورژوازی وهم پرولتاریا را، که ملی‌گرایی رادیکال ضد روسی دولت پسا میدان و مسیر هوادارغرب آن‌را نمی پذیرفت بیان می‌کردند.

اتحادیه کمونیست‌های اوکراین،اززمان تشکیل جمهوری‌های دونباس، با درنظرگرفتن تضادهای داخلی آن‌ها، دست اندرکارکمک به سازمان‌های کارگری و کمونیستی این جمهوری‌ها بوده است تا موضع ایدئولوژیک طبقاتی آن‌ها را شکل دهد.

بورژوازی روسیه دررابطه با جمهوری‌های دونباس موضع متناقضی اتخاذ کرده است: از یک سو، به جمهوری‌های دونباس کمک‌های نظامی واقتصادی ارائه کرد، اما از سوی دیگر،آن‌ها را از لحاظ سیاسی سازمان‌دهی نکرد ومانند کریمه درداخل فدراسیون روسیه متحد نکرد، بلکه به به رسمیت شناختن مشروعیت رژیم‌های دست نشانده هوادار فاشیست تورچینوف- پورشنکو- زلنسکی ادامه داد و توافق مینسک را با این رژیم امضا کرد. این امرسبب صلح درجمهوری‌های دونباس نشد، و جنگ را در خط رابطه به مدت 8 سال پنهان نگه داشت، اجازه داد دولت اوکراین ارتش قدرت‌مندی ملهم از نازی را ایجاد کند که نه تنها به تهدیدی برای جمهوری‌های دونباس بلکه به سبب تهدیدی برای خود روسیه تبدیل شد. 

ناهماهنگی داخلی دولت بورژوایی روسیه در رابطه با جمهوری‌های دموکراتیک دونباس ودولت پسامیدان به این واقعیت بستگی دارد که منافع اقتصادی آن به دقت با منافع سرمایه غربی ومنافع سرمایه الیگارشیک اوکراینی درهم تنیده بود. سیاست‌مداران روسی " مقامات میدان " را سرزنش می‌کردند، درحالی که الیگارش‌های روسیه همراه با الیگارش‌های اوکراینی ازعبورخطوط  لوله از داخل اوکراین( خط لوله آمونیاک ازتولیاتی به کارخانه بندراودسا کارخود راتنها پس از24 فوریه 2022 به تعلیق درآورد)، فروش مجدد ذغال دونباس به اوکراین تحت برنامه "روتردام پلاس" ( فورمولی برای محاسبه بخارگرمایشی کارخانجاتی که با ذغال کارمی‌کنند براساس اصل برابری واردات که قیمت عمده فروشی برق راپیش بینی می‌کند – مترجم)، فروش دوباره ذوب فلزات و دیگر محصولات سود می‌بردند.

دقیقا به همان شیوه، اولیگارش‌های اوکراینی، ازدهان سیاست‌مدارانشان "متجاوز روسی" را نفرین می‌کردند، درحالی‌که به کسب سود مشترک ادامه می‌دادند. این منافع اقتصادی بورژوازی روسیه است که درراس همه، توضیح می‌دهد که چرا جمهوری‌های دموکراتیک دونباس این چنین فعال با مطالبات کارگران دونباس برای ملی کردن کارخانجات تحت مالکیت اولیگارش‌های اوکراینی مخالفت می‌کنند، و چراعملیات نظامی علیه رژیم دست نشانده هوادارفاشیسم اوکراین به تاخیرافتاده بود. و تنها به خاطر تکمیل تسلیح مجدد ارتش روسیه دارای اهمیت درجه دوم بود.

علت واقعی عملیات نظامی ویژه آن است که بورژوازی الیگارشیک روسیه دریافته است که از لحاظ اقتصادی قادربه غلبه بر پی‌آمدهای بحران مالی واقتصادی جهانی نخواهد بود. درنهایت تصمیم گرفته است سهم کوچک سودی را که ازهمکاری با اولیگارش‌های اوکراینی و سرمایه غربی به دست می‌آورد درراستای توزیع مجدد حوزه نفوذ دراقتصاد جهانی و تصرف بازارهای جدید برای کالاهای خود، ونیز برای مقابله با تلاش رشدیابنده کشورهای ناتو، تحت رهبری امریکا، برای تصرف سرزمین روسیه و دسترسی به منابع مواداولیه آن، قربانی کند.

این جنگ ربطی به سود "روس‌ها" ، "حفظ جمعیت روس زبان" یا " نازی زدایی" دولت اوکراین ندارد، بکه دقیقا به سود سرمایه روسی است، که خطر وضرورت ایجاد شرایط جهانی جدیدی را برای فراهم آوردن فرصت‌های بیشتر برای سود ورشد سرمایه خود احساس کرده است. این جنگ متضمن منفعت هیچ یک ازکارگران روس، تاتار، چواش یا یاکوت، ویا دیگرکارگران ملیت‌های داخل فدراسیون روسیه یا برای محافظت ازآن‌ها نیست.

رژیم دست نشانده اوکراین به سود الیگارش‌های اوکراینی دراین جنگ شرکت می کند، که خود را کاملا به سرمایه بزرگ غرب و ناتو وابسته کرده‌اند، که ارتش اوکراین را به واحد پیشرفته نظامی بورژوازی بزرگ غربی تبدیل کرده‌اند. جنگ به "ملت اوکراینی"، به " زبان و فرهنگ اوکراینی" و نه حتی به "ارزش‌های اروپایی" ربطی ندارد. این جنگی برای منافع متحدشده بورژوازی اوکراینی و جهانی است، که دراشتیاق آن‌ها برای نابودی قدرت اقتصادی وسیاسی بورژوازی روسیه برهم انطباق دارد. با این جنگ هیچ منافع یا حقی ازکارگران اوکراینی حفظ نمی‌شود. هم کارگران اوکراینی وهم کارگران روسی دراین جنگ تنها حق و تعهد رفتن به جبهه ومردن را دارند به نحوی که یک گروه از بورژوازی جهان گروه دیگررا شکست دهد وحق انحصاری بیشتری را برای سرکوب کارگران، هم درکشورخود وهم در کشورهای شکست خورده کسب نماید.

ازاین رو، ستیزه نظامی، که به شکل تقابل مدنی وجنگ داخلی درسرزمین اوکراین آغازشد، با آغاز عملیات ویژه نظامی به جنگی امپریالیستی ارتقا می‌یابد وازاین‌رو به آغاز جنگ جهانی امپریالیستی تبدیل می‌شود. با آغازعملیات ویژه نظامی طرف‌های جنگ، از یک سودولت بورژوایی روسیه، واز سوی دیگر، بلوک ناتو، عملا با دستان ارتش اوکراین جنگ را به راه می‌اندازند، آن‌را با جنگ افزار، مهمات، جاسوسی، برنامه‌ریزی عملیات نظامی با شرکت "مشاوران" نظامی خود، آموزش این ارتش، تبلیغات اطلاعاتی، حمایت سایبری وغیره مجهز می‌کنند.

درثانی اهداف جنگ درحال تغییراست. اگردر مرحلۀ اولِ جنگ داخلی، رژیم اوکراین احیا کنترل دولت برسرزمین‌های اوکراینی را، که کنترل آن‌هااز دست رفته بود هدف گرفته بود، بعد درمرحلۀ دوم، نابودی روسیه را به‌عنوان شرایطی برای بقای اوکراین هدف گرفت. رژیم بورژوازی روسیه در مرحلۀ اول هدف خود را تنها حمایت ازجمهوری‌های دموکراتیک دونباس درجنگ با رژیم کیف اعلام کرد، درحالی‌که درمرحلۀ دوم هدف آن تضمین شرایط بین‌المللی برای توسعۀ سرمایه‌داری روسیه، و برای دست یابی به این هدف، غلبه برضدیت ناتو بود. تنها عمل دراین بستراست که اهداف "نازی زدایی" و " غیرنظامی سازی" اظهارشده از سوی دولت روسیه معنای واقعی خود را به دست می‌آورد. درخواست "نازی زدایی" اوکراین قدم به قدم به درخواست "نازی زدایی" ازبالتیک، لهستان، اروپا و کل جهانِ غربی توسعه می‌یابد، چون " همۀ آن‌ها به نازیسم غرب آلوده شده‌اند". به همان شکل، درخواست" غیرنظامی سازی" با گسترش ستیزه نظامی درهمان جهت گسترش خواهد یافت. درحقیقت، هردوی این درخواست‌ها صرفا پوششی برای هدف‌های واقعی امپریالیستی جنگ هستند. 

گسترش ستیزۀ نظامی دراوکراین نشان داده‌است که گرایش برجستۀ آن گسترش برخوردآشکاربین دو بلوک امپریالیستی یعنی روسیه ومتحدان آن ازیک سو وناتوازسوی دیگراست. این به معنای فرارویی جنگ به ستیزه‌ای هسته‌ای و پدیداری تهدید واقعی نابودی نوع بشراست. کاملا امکان دارد که طلوع خطرجنگ هسته‌ای بتواند به سازشی بین طرف‌های مخالف درجنگ گردد. دراین صورت، سازشی موقت به سود یکی ازطرفین خواهد بود، که تنها توقفی برای ازسرگیری دوباره جنگ واقدام‌های نظامی خواهد بود.

این جنگ امپریالیستی برای طبقه‌کارگر اوکراین غم‌آورترین پی‌آمدها را دارد. نقش خوراک توپ، و مرگ ناگزیر، بی‌نواسازی جمعی، بیکاری، محدودیت کامل حقوق وآزادی‌ها به خاطر حفظ منافع بورژوازی بزرگ اوکراینی، الیگارش‌ها، ومنافع بورژوازی غرب درنابودکردن وغارت روسیه و متصرف شدن منابع طبیعی آن روی دوش کارگران قرار دارد. این وضعیت به ناگزیر بانابودی و تصرف منابع صنعتی و طبیعی اوکراین، ازجمله درمورد موفقیت روسیه همراه خواهد بود. همین سرنوشت درانتظار اکثریت بزرگی ازخرده بورژوازی اوکراین است.

بورژوازی بزرگ پیش ازاین کودکان خود را، درست همان‌طور که سرمایه‌های خود را خارج می‌کند ازجنگ خارج و آن‌ها را به خارج فرستاده است. اما این موضوع اصلی نیست، یعنی بورژوازی بزرگ تحت حکومت زلنسکی ازجنگ سود می‌برد، همان‌طور که درحکومت پورشنکوبا دزدیدن منابع مالی، کسب سود ازفروش جنگ‌افزار، تجهیزارتش با یونیفورم‌ها، غذا، تعمیرات، کمک‌های بشردوستانه، وغیره سود می‌برد. بورژوازی درجنگ میلیاردها دلار(سود) ایجاد می‌کند، درحالی‌که افراد بسیج شده بایدآماده باشند واز سوی بستگان، دوستان و داوطلبان تغذیه شوند- که آشکارا کافی نیست. بورژوازی، همانند زمان صلح، اما حتی بی شرمانه‌تر، ازاستخوان‌های طبقه کارگر ثروت کسب می‌کند!

پی‌آمدهای این جنگ امپریالیستی برای طبقه‌کارگر روسیه وکشورهای بلوک روسی شدید ترخواهد بود. این پی‌آمدها برای توده‌های پرولتاری تمام کشورهای جهان فاجعه باراست. یک جنگ جهانی رخ نمی‌دهد اما پی‌آمدهای جهانی دارد، یعنی گرسنگی، بی‌نواسازی، بیکاری وسقوط دستمزدها درحال حاضردرحال به عقب راندن جهان هستند. اما جنگ ارتش‌های کشورهای متعددی را به خصومت خواهد کشید، کارگران آن‌ها را هم به " خوراک توپ" تبدیل خواهد کرد!    

پی‌آمدهای جهانی جنگ امپریالیستی که درخاک اوکراین آغازشد نه رهایی ازبحران مالی واقتصادی جهانی، بلکه ژرفش فاجعه بارآن خواهد بود، که به نوبه خود( همان‌طور که درگذشته رخ داده است) به ظهوروضعیت‌های انقلابی در تعدادی ازکشورها منجرخواهد شد، وتضادها را تا بالاترین حد خود تشدید خواهدکرد. در بسترهمگرایی اقتصای و سیاسی جهانی، گسترش وضعیت انقلابی به تشکیل زنجیره‌ای از قیام‌های انقلابی منجرخواهد شد.

اتحادیه کمونیست‌های اوکراین راه خروج ازجنگ امپریالیستی برای طبقه کارگررا نه در فراخوان‌های انتزاعی به صلح و خلع سلاح( که در بهترین حالت، تنها می‌تواند نوعی تعلیق جنگی را برای تجدید قوا وحتی برخورد تندترطرف‌ها آماده کند)، بلکه درضرورت حذف سرمایه‌داری به مثابه یک سیستم اجتماعی انگلی و ویرانگر می‌داند، که در آن رقابت سرمایه به ناگزیر به بحران‌ها و جنگ‌ها هدایت می‌کند.

درمبارزه علیه جنگ به مثابه مبارز‌ه‌ای علیه قدرت سرمایه‌داران، که جنگ‌ها را به راه می‌اندازند، ما وظیفه مبارزه علیه سرمایه‌داران را درهر کشوردرحال جنگ مطرح می‌کنیم.

هدف ما شکست رژیم دست نشاندۀ اوکراین است. ما از کارگران مسلح شده از سوی این رژیم  درخواست می‌کنیم: سلاح‌ها را علیه قدرت بورژوازی دراوکراین نشانه بگیرید وجنگ امپریالیستی برای منافع بورژوازی را به جنگ داخلی طبقۀ‌کارگرعلیه بورژوازی آن برای نابودی سلطه سرمایه‌داری وبرای انقلابی کمونیستی تبدیل کنید.

ما از کارگران کشورهای متعلق به ناتو درخواست می‌کنیم: پایان دادن به تهدید نابودی نوع بشردر برخورد هسته‌ای جنگ امپریالیستی نه درمبارزه برای صلح انتزاعی، بلکه تنها درمبارزه برای سرنگونی قدرت بورژوازی دیگرکشورهایی که این جنگ‌ها را به راه می‌اندازند واز آن‌ها سود می‌برند امکان پذیراست. تلاش برای شکست دولت‌های بورژوایی و بلوک ناتو دراین جنگ، وظیفه تبدیل جنگ این ملت‌ها را به جنگی بین طبقات، چرخش جنگ‌افزارهای تولیدی دست کارگران نه علیه کارگران دیگرکشورها، بلکه علیه سرمایهداران کشورهای خودتان، علیه قدرت آن‌ها.  

سرمایه‌داری دوقرن به‌عنوان سیستم جهانی مسلط بورژوازی و سرکوب کارگران زیسته است. تنها راه پایان دادن به این سیستم جهانی بهره‌کشی، منبع جنگ‌ها و بحران‌ها، یک‌پارچه کردن جهانی تلاش‌های مبارزه کارگران دریک انقلاب کمونیستی جهانی است که از زنجیره‌ای از وضعیت‌های انقلابی فرا می‌روید. تنها چیزی که ما می‌توانیم با ملی‌گرایی بورژوازی( و اشکال شونیستی و فاشیستی آن) که خلق‌ها را در جنگ در مقابل هم قرار می‌دهد مخالفت کنیم انترناسیونالیسم پرولتاری است.

ما پیچیدگی و خطرات این وظایف را، که به ناگزیر سبب سرکوب از سوی رژیم‌های سیاسی بورژوازی می‌شود درک می‌کنیم. به همین خاطر سازمان‌های کارگری و کمونیستی به توسعه اشکال قانونی مبارزه طبقاتی همراه با مبارزه‌ای قانونی در راستای مستقر و اجرا کردن چنین وظایفی نیاز دارند. اتحادیه کمونیست‌های اوکراین از سال 2014 مجبور به انجام کار خود در اشکال غیرقانونی بوده‌است.

سازمان‌های کارگری وکمونیستی بسیاری این وظایف ضد جنگ را به خاطر ضعف سازمانی یا فقدان نفوذ در طبقۀ کارگر غیرممکن می‌دانند. اما، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که فرمول درست و صمیمانه ای از وظایف طبقه کارگر در شرایط جنگ – وظایف واقعی ، نه وظایف زودگذر- ممکن است بی درنگ به موفقیت نرسد، اما با تشدید وضعیت انقلابی ثمرخواهد داد.

چون وظیفه نابودکردن روابط اجتماعی سرمایه داری وظیفه‌ای بین‌المللی است، هماهنگی اقدام‌های بین‌المللی احزاب‌کمونیست و کارگری، ازجمله بسط مشترک وظایف برای مبارزه علیه جنگ امپریالیستی قرن بیست ویکم، برای متحد کردن مبارزه جهانی علیه این جنگ، برای سازماندهی دوباره جامعه کمونیستی وصلح جهانی، به صورت فزاینده ای اهمیت می‌یابد.

پرولتاریای جهان متحدشوید!

----

ترجمه به انگلیسی توسط:  Srećko 'Felix' Vojvodić

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست