برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-05-31

نویدنو10/03/1401         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • از نقطه نظر اقتصادی، ارائه آموزش رایگان پزشکی به معنای فداکاری اقتصادی مردم کوبا است، اما این واقعاً احساس زیبایی است و باعث می‌شود که هر کس احساس غرور کند که کوبایی است.ما احساس غرور می کنیم که در بسیاری از نقاط مختلف جهان کار کرده ایم و همیشه پیام همبستگی منتقل کرده ایم و در عین حال پیرامون عشق، درک و احترام متقابل، بیِشتر آموخته ایم.

 

 

آلیدا گوارا، دختر چه: قدرت انترناسیونالیسم کوبا

پزشکان برجسته کوبایی پرچم کوبا را هنگام ورود به مارتینیک در ۲۶ ژوئن ۲۰۲۰، در دست دارند. این ماموریت بخشی از یک برنامه کمک پزشکی در بحبوحه همه گیری کووید-۱۹ به شمار می رفت

  • اخبار روز

در اوج شیوع ابولا و همه‌گیری کووید-۱۹، کوبا پزشکانی را به سراسر جهان فرستاد تا به کشورهای فقیر کمک کنند. آلیدا گوارا، دختر ارنستو «چه» گوارا، توضیح می‌دهد چرا همبستگی بین‌المللی در سوسیالیسم کوبا یک اصل محوری است

همبستگی یکی از زیباترین خصایل در مورد مردم کوبا است.

همه کوبایی ها در زمینه همبستگی تجربه خود را دارند. برخی به عنوان معلم، برخی به عنوان پزشک و برخی دیگر به عنوان مربی. به عنوان مثال، همه ما نوعی تجربه در مأموریت های بین المللی داشته ایم. و حتی اگر شخصی در مأموریتی نبوده باشد، همیشه یکی از اعضای خانواده اش بوده است که در اقدامات همبستگی شرکت کرده است.

یکی از زیباترین عاداتی که انقلاب به مردم کوبا آموخت، احساس همبستگی با هر انسانی در هر نقطه از جهان است. برای مثال، وقتی یکی از همکلاسی‌های سابق دانشگاهی ام را می بینم که برای مبارزه با ابولا به کشور دیگری رفته است، یک احساس شگفت انگیز است. به یاد دارم وقتی در بیمارستان بودم – من یک پزشک اطفال هستم – یکی از استادانم به من گفت: “می‌بینی که آنها برای مبارزه با ابولا از کوبا کمک خواهند گرفت.” من پاسخ دادم: “اما ما چیزی در مورد ابولا نمی دانیم!” او گفت: “مهم نیست، آنها خواهند آمد، خواهی دید.”

و همینطور هم شد: چندی بعد WHO [سازمان بهداشت جهانی] به کوبا آمد تا برای مبارزه با ابولا درخواست کمک کند. آن ها می دانستند ما آماده ی کمک کردن هستیم. نه تنها به آن ها جواب مثبت دادیم، بلکه بهترین افرادمان را فرستادیم: متخصصان مراقبت های بهداشتی، پرستاران، پزشکان و تکنسین های ما همگی برای مبارزه با ابولا رفتند و موفق شدند.

این تجربه همبستگی به شما به عنوان مردم احساس قدرت خارق‌العاده‌ای می‌دهد، زیرا می‌توانید بگویید: «ما می‌توانیم به هر نقطه از جهان که به کمک ما نیاز دارد برویم و به انسان‌های دیگر در آنجا کمک کنیم.» رنگ پوست و مذهب آنها مهم نیست. کافی است برای انسان های دیگر مفید باشند.

این نیز یکی از جلوه های انقلاب سوسیالیستی است: این احساس که هر روز می توان به توسعه انسانی دست یافت. من، به عنوان یک پزشک، متخصص آلرژی و متخصص اطفال، اولین تجربه ام یک ماموریت در نیکاراگوئه بود. من به‌تازگی کار پزشکی را شروع کرده بودم. حدود بیست و سه سالم بود و سال آخر دانشکده پزشکی را می گذراندم.

انقلاب نیکاراگوئه به تازگی به پیروزی رسیده بود. کوبا به اندازه امروز پزشک نداشت. بنابراین، فرمانده فیدل کاسترو با دانشجویان سال آخر دانشکده پزشکی ملاقات کرد و پرسید چه کسانی می خواهند یک دوره کارآموزی بین‌المللی انجام دهند؟ در کوبا سال آخر دانشکده پزشکی را «کارآموزی» می‌نامیم.

چهارصد و هشتاد دانش آموز کلاس من دست های خود را بالا بردند. من با آنها به نیکاراگوئه رفتم. این یک تجربه خارق العاده برای من بود، من در انقلاب کوبا متولده بودم. به همه ی ضمانت‌هایش – سلامتی، تحصیلات، کرامت – عادت داشتم و تا زمانی که خارج از کوبا را تجربه نکرده بودم، نمی دانستم دنیای دیگران چگونه است.

تجربه نیکاراگوئه سخت بود: دوران اولیه ی انقلاب، با ناملایمات بزرگی از سوی یک نیروی قدرتمند کاتولیک مواجه شده بود که اساساً جامعه نیکاراگوئه را به دو قسمت تقسیم کرده بود.

در کوبا من به یک سیستم مراقبت بهداشتی کاملاً عمومی و رایگان که به همه مردم خدمت می کرد، عادت داشتم. در نیکاراگوئه با پزشکانی مواجه شدم که به صورت پاره وقت در بیمارستان دولتی کار می کردند و سپس برای کار در کلینیک های خصوصی می رفتند. بیماران را به دست افراد غیر متخصص می سپارند. ما باید خلاق می‌بودیم و به عنوان یک انسان رشد می‌کردیم.

تجربه سختی بود اما در عین حال بسیار آموزنده بود. به یاد می‌آورم که وقتی به نیکاراگوئه رسیدم مجبور شدم به دو زایمان کمک کنم. من با لباس پزشکی به درب بیمارستان رسیدم و از یکی پرسیدم: “دکتر، به من بگو، چه کار کنم؟” “دکترسیتا!” یک نفر پاسخ داد: “فوراً بیا، اینجا زنی در حال زایمان است!”

پس از آن، من به تنهایی به زایمان صد زن کمک کردم. استاد کمک به زایمان شدم. نیکاراگوئه ما را شکل داد، چیزهای زیادی به ما آموخت و ما را به پزشکانی قوی تر و توانمندتر تبدیل کرد.

بعدتر از من خواسته شد که همراه با سایر همکاران زن به کوبا برگردم. ایالات متحده نیکاراگوئه را تهدید به حمله کرده بود و فرمانده ارشد [فیدل کاسترو] نگران زنان کوبایی بود. من جزو کسانی بودم که مخالف بازگشت بودند. گفتم: «عمو» – فیدل را «عمو» صدا می کردم: «مشکل را می‌فهمی؟ مردان جوان تنها خواهند ماند، زیرا اکثر افراد هیات ما زن هستند

با این حال، من به هاوانا بازگشتم و در بیمارستان پدرو بوراس، شروع به کار کردم. خبر شدم مأموریت دیگری در حال سازماندهی است، این بار برای اعزام به نقطه دیگری از جهان. در آن زمان، من می توانستم بروم – نه دوست پسر داشتم، نه شوهر و نه بچه. بنابراین، گفتم: “بله، من می روم.”

به آنگولا رفتم و شاید دو سال از سخت ترین سال های زندگی ام را در آن جا گذراندم. به عنوان یک متخصص اطفال، سخت ترین دورانی بود که به یاد دارم. وبا شیوع پیدا کرده بود. پدرها و مادرها با فرزندان مرده خود به بیمارستان می آمدند و ما نمی توانستیم کاری برای نجات آنها انجام دهیم.

اما در آنگولا چیزهای اساسی و مهمی در مورد انسان یاد گرفتم. یاد گرفتم که باید با هر چیزی که به نژادپرستی و استعمار مرتبط است مبارزه کنیم. مردم باید حق داشته باشند که تاریخ و زندگی خود را بسازند.

قاره آفریقا غارت و استثمار شد. مردم آن مانند حیوانات بارکش به قاره دیگری برده شدند. این اتفاقات وحشتناک که بخشی از تاریخ بشریت است، باید جبران شود. و ما این کار را با ایجاد همبستگی بین مردم هر روز انجام می دهیم. ما نمی توانیم با تحمیل فرهنگ خود به دیگران این کار را انجام دهیم. ما می توانیم با یادگیری از آنها به این کار کمک کنیم.

به عنوان مثال، ماماهای کیچوا در شمال اکوادور به من چیزهایی را آموختند که در هیچ کتابی نوشته نشده است. اگر همبستگی را بیاموزید، گوش دادن را یاد می گیرید، که به شما امکان می دهد نه تنها به عنوان یک انسان احساس مفید بودن کنید، بلکه با استفاده از اشکال مختلف خرد – حتی خرد باستانی – رشد کنید.

میزان دانشی که ما در تمام این سال ها از طریق ماموریت های همبستگی خود به دست آوریم، فوق العاده است. ما به عنوان پزشکان انترناسیونالیست کاری انجام می دهیم که کمی از مسئولیت هایمان نسبت به آن چه آموخته ایم را به انجام برسانیم.

من بعداً با Movimento Sem Terra (جنبش کارگران بی زمین، MST) در برزیل کار کردم. همچنین با بنیادی در آرژانتین به نام “Un mundo mejor es posible” (“دنیای بهتر ممکن است”) همکاری کردم. از طریق آن بنیاد بود که با شهر محل تولدم پدرم که آرژانتینی بود، [روزاریو]، آشنا شوم.

من از آن شهر بسیار یاد گرفتم. زمانی را در آنجا با مردم ماپوچه و گوارانی گذراندم. من همراه با دانشجویان پزشکی که در LAM [Escuela Latinoamericana de Medicina، در کوبا] آموزش دیده بودند، به آن جا رفته بودم. یکی از کارهای زیبایی که انقلاب در سال های اخیر انجام داده است، آموزش پزشکان و متخصصان بهداشت از سراسر جهان در دانشگاه های آمریکای لاتین به صورت کاملا رایگان است.

از نقطه نظر اقتصادی، ارائه آموزش رایگان پزشکی به معنای فداکاری اقتصادی مردم کوبا است، اما این واقعاً احساس زیبایی است و باعث می‌شود که هر کس احساس غرور کند که کوبایی است.

ما احساس غرور می کنیم که در بسیاری از نقاط مختلف جهان کار کرده ایم و همیشه پیام همبستگی منتقل کرده ایم و در عین حال پیرامون عشق، درک و احترام متقابل، بیِشتر آموخته ایم.

اگر چنین احساس هایی وجود نداشته باشند، نمی توانیم این جهان را تغییر دهیم. و ما باید این دنیا را تغییر دهیم، زیرا نمی‌توانیم به این شکل زندگی کنیم.

منبع: ژاکوبن – برگردان به فارسی برای اخبار روز: سینا بهزادی

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست