از قضا سرکنگبین صفرا فزود؛
نگاهی
به پاسخ حزب کمونیست فدراسیون روسیه به حزب کمونیست یونان
کسرا فروهی
مرور پاسخ حزب کمونیست فدراسیون روسیه به حزب کمونیست یونان در حمایت
از حمله روسیه به اکرایین فراتر از یک کجفهمی در ماهیت این جنگ است.
جان بلامی فاستر در مقالهای به نام امپریالیسم جدید[۱] در
سال
۲۰۱۵
پیشبینی میکند «ترکیب دو روند کلیدی گسترش ناسیونالیسم در پیوند با
انرژی و انباشت بدخواهی بین بلوک چین- روسیه و آمریکا –ژاپن باید به
عنوان علامتهای خطر در آینده به حساب آید.» متأسفانه از آغاز جنگ
اکرایین حزب کمونیست روسیه در موضعی ناسیونالیستی به این جنگ نگاه کرده
بهطوری که در بیانیه اخیر خود در پاسخ حزب کمونیست یونان با نگاهی
تحقیرآمیز به این کشور مینویسد (نقل به مضمون) اکرایین بخشی از
امپراتوری روسیه (نه تزاری!) بوده و با اضافه کردن بخشی که از لهستان
کنده شده توسط اتحاد شوروی اکرایین شده. اکرایین حتی در دوران اتحاد
شوروی نیز هیچ نبوده جز زائدهای از روسیه شوروی که پس از کودتای
یلتسین! به کشور مستقلی تبدیل شده.
پاسخ این حزب تهی از هرگونه تحلیل طبقاتی است و با چشم بستن بر استیلای
الیگارشهای روس بر صنایع معدنی و پتروشیمی و انرژی و مالی روسیه (همان
گونه که در ایران شاهدیم) به طور کودکانهای تلاش دارد این جنگ را به
نوعی شکست الیگارشهای روسیه قلمداد کرده و مواضع آن حزب را در تشویق
روسیه به حمله به اکرایین تأثیرگذار نشان دهد؛ و آن را دستاویز تطهیر
رژیم سرمایهداری ارتجاعی روسیه با ادعای فاصله گرفتن پوتین از الیگارش
های روسی کند. در شرایطی که جنگ بر سر منابع کمیاب انرژی در دنیای
سرمایه داری از دهه ها پیش تا کنون به شدت ادامه دارد، و بسیاری
ازاندیشمندان چپ درگیری بر سر این منابع را بسیار خطرناکتر از یک
درگیری محدود منطقهای پیشبینی میکردند، حزب کمونیست روسیه به این
موضوع اشاره هم نمیکند که اقتصاد روسیه سالهاست از قدرت صنعتی بودن
دوران اتحاد شوروی فاصله گرفته و این کشور به تأمین کننده انرژی و مواد
خام و اولیه در زنجیره صنایع اروپا و همچنین تأمین کننده محصولات
کشاورزی تبدیل شده؛ این حزب بیاعتنا از منافع اقتصادی سرمایهداری
روسیه در صدور گاز به اروپا از طریق خط لوله نورد استریم
۲ (که
توسط ترامپ تحریم شد و بایدن نیز بر آن تاکید بیشتری داشت) و تأمین
مواد اولیه صنایع کشورهای صنعتی غربی، تلاش روسیه برای تسخیر بندر
ماریوپول و ایجاد کریدور زمینی به شبهجزیره کریمه را به عملیات ویژه
برای نجات روس زبانان جمهوریهای دونتسک یا مبارزه با نئونازیسم جلوه
میدهد.
البته دیدگاه فرصتطلبانه حزب کمونیست روسیه منحصر به جنگ اکراین نیست
بلکه ریشه در دیدگاه این حزب برای حضور در قدرت به قصد تغییر شکل رژیم
سرمایهداری روسیه دارد. نگاهی به برخی تحرکات این حزب که در دومای
روسیه حدود
۲۰
درصد آرا را دارد چیزی جز مغلطه و سفسطه درباره ماهیت سرمایهداری این
رژیم نیست. اخیراً نماینده حزب کمونیست روسیه لایحهای به مجلس ارائه
داد که پرچم سرخ شوروی جایگزین پرچم کنونی روسیه شود. آیا منظور از
تعویض پرچم تلاش برای دستوپا کردن هویت جعلی برای حکومت سرمایهداری
ارتجاعی کنونی زیر قبای وحدت
دولتی (از
متن لایحه) پوتین نیست؟ آیا آنگونه که در متن لایحه آمده قرار است با
جمع شدن ملت (کارگران و سرمایهداران) در زیر پرچم اتحاد شوروی کارگران
به آرامش برسند یا آنگونه که در متن پاسخ این حزب دیده میشود و
ژیوگانف از ابراز آن طفره میرود قرار است چه اتفاقی برای رژیم
سرمایهداری روسیه بیفتد! لنین در نقد نظریه امپریالیسم کائوتسکی
میپرسد: آیا کسی میتواند انکار کند که بهصورت انتزاعی یک مرحله جدید
سرمایهداری پس از امپریالیسم بیاید؟ لنین خود پاسخ میگوید: وقتی جهان
سرشار از تناقض، منازعه و درگیری نه فقط اقتصادی بلکه سیاسی و ملی است،
این اوج فرصتطلبی و رفرمیسم اجتماعی است. روسیه چه با پوتین چه بدون
پوتین یک رژیم سرمایهداری و تأمینکننده مواد اولیه و کشاورزی صنایع
اروپا و چین است و با چند رفرم سطحی و ادعاهای خندهآوری مانند مصادره
اموال الیگارشهای روس، قرار نیست دچار دگردیسی شود. ادامه طبیعی چنین
دیدگاهی است که حزب کمونیست روسیه را وامیدارد به جای به راه انداختن
کارزار انترناسیونالیسم کارگران روسیه و اکرایین علیه راستگرایان
افراطی، بر آزار و اذیت روس زبانان در اکرایین توسط نئونازیسم اکرایین
تأکید میکند، زیرا قرا است خودش را نماینده ملت روس و جهان روسی جا
بزند نه نماینده کارگران روسیه. آیا حزب کمونیست روسیه همین موضعی که
علیه حکومت اکرایین در زمینه آزار و اذیت روسها و فشار بر حزب کمونیست
اکرایین دارد، علیه فشارهای غیرقانونی دیکتاتورهای کشورهای جداشده از
اتحاد شوروی (همپیمان روسیه سرمایهداری) مانند ترکمنستان، بلاروس،
قرقیزستان، آذربایجان، کازاخستان و غیره نیز دارد؟ انتشار این بیانیه
به قول شاعر (از قضا سرکنگبین سردی فزود) موجب نگرانی بیشتر شد، زیرا
میتواند باعث انحراف بزرگی در پیکار متحد کارگران و زحمتکشان علیه ستم
جهانیسازی سرمایهداری شود. حرکت از موضع ناسیونالیسم در شرایط پیچیده
و دشوار کنونی جهانی پیامدهای دردناکتری برای زحمتکشان جهان که اکنون
در عصر جهانیسازی زیر چکمههای سرمایهداری لگامگسیخته نولیبرال در
شرایط بسیار دشواری قرار دارند خواهد داشت و در جهت انحراف آن و زبانه
کشیدن انواع جنبشهای ارتجاعی و ناسیونالیستی ضد جهانیسازی چون طالبان
و داعش و بوکو حرام و ناسیونالیستهای میانمار و تایوان و فاشیستهای
فرانسوی و ایتالیایی و لهستانی و …قرار میگیرد.
اتفاقاً
برخلاف منطق توجیه کننده حزب کمونیست فدراسیون روسیه در عصری که
پیشبینی مارکس بیش از هر زمان دیگری در برابر چشم همگان عیان شده و
درد و رنج جهانیسازی سرمایهداری را کارگران و زحمتکشان در هر نقطه
جهان با پوست و گوشت خود درک میکنند، چه خوب بود رهبران این حزب به
جای دلخوش کردن به اینکه جنوب جهان از تحریمهای غرب و آمریکا پیروی
نکرده و به جای قایم شدن پشت دولت سرمایهداری ارتجاعی روسیه و دفاع از
روس زبانان، کارزاری با استفاده از ظرفیتهای داخلی و جهانی خود به
عنوان میراثدار لنین برای خلق عملی انترناسیونالیسم کارگری علیه
پیشروی فاشیسم، همان گونه که در جنگ دوم شاهد بودیم به راه میانداختند.
[۱] امپریالیسم
جدید/ جان بلامی فاستر/ ترجمه احمد سیف/ نقد اقتصاد سیاسی
*- برای اطلاع از مفاد
نامه ها:
جنگ
اوکراین و پلمیک دوحزب کمونیست
|