نویدنو 05/12/1400
چاپ مطلب
نویدنو: اکرایین و حواشی
اطراف آن جهان را به لبه پرتگاه جنگ کشانده است. توسعه طلبی ناتو
درآمیخته با لجاجت ها، دوری از راهکردهای دیپلماتیک و تلاش برای تقسیم
دوباره حوزه نفوذ سرمایه حال و آینده ملت های منطقه و جهان را تهدید می
کند. ما برای گرفتن آیینه ای پیش روی خوانندگان مجموعه ای از تحلیل ها
و نظرها را جمع آوری کرده ایم تا مددی به درک بهتر رخ دادهای منطقه و
جهان باشد. از اخبار صرف نظر کرده ایم . می شد این محموعه را پربارتر
کرد و تحلیل های بیشتری را بدان افزود. اما درحدتوان خود به همین بسنده
می کنیم و امیدواریم در تاباندن نوری به صحنه تحولات خطرناکی که جهان
را دراستانه خطر جنگ قرر داده است مفید باشد.
نمایه
مطالب
کنفرانس
مطبوعاتی
۲۲
فوریه
۲۰۲۲
سخنگوی وزارت امورخارجه چین
گفتوگو با گنادی زیوگانف درباره به رسمیت شناختن استقلال جمهوریهای
خلق
حزب
کمونیست ترکیه: سوسیالیسم و نه ناسیونالیسم روسی پادزهر توسعهطلبی
ناتو است
حزب
کمونیست یونان: پیرامون به رسمیت شناختن بهاصطلاح «جمهوریهای خلق»
دونباس به وسیله روسیه
وانگ
یی: همه طرفها به جای آفریدن هراس و اضطراب جنگ، باید برای صلح با هم
همکاری کنند
مقایسه
قدرت نظامی روسیه و اوکراین
در
اوکراین قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟
پیام
گنادی زیوگانف رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه به مردم اوکراین: “ما
در یگانگی نیرومندیم، آیا می توانیم کنار هم بمانیم”
آیا
غرب در خصوص ناتو به روسیه خیانت کرد؟
چرا
هرآنچه درباره اوکراین میدانید احتمالا خطا است
گفتگوی
برانکومارستیک از نشریه ژاکوبن با ولودیمیرایشچنکو جامعه شناس
اوکراین صفحه بازی سیاست امپریالیستی
رون یاکوب، ترجمه ی: بابک احمدی
کنفرانس مطبوعاتی
۲۲
فوریه
۲۰۲۲
سخنگوی وزارت امورخارجه چین
خبرگزاری فرانسه: چین همیشه از اصل عدم مداخله و احترام به حاکمیت دولت
حمایت کرده است. آیا بهرسمیت شناختن «مناطق جداییطلب» از سوی روسیه،
حاکمیت اوکرائین را نقض کرده است؟
وانگ ونبین: صبح
امروز، وانگ یی مشاور دولتی و وزیر امور خارجه، طبق دعوت با آنتونی
بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده گفتوگوی تلفنی داشت. در این
گفتوگو وانگ یی، مشاور دولتی، موضع چین را در مورد مسأله اوکرائین
تشریح کرد.
چین از نزدیک وضعیت در حال تحول در اوکرائین را زیر نظر دارد. موضع چین
در مورد اوکرائین ثابت است. نگرانیهای امنیتی مشروع هر کشور باید مورد
احترام قرار گیرد، و اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد باید به طور
مشترک مورد حمایت قرار گیرند. آنچه در مورد اوکرائین رخ داده است، به
تأخیر طولانی در اجرای مؤثر «توافقنامه مینسک-۲»
مربوط میشود. چین با در نظر گرفتن همه جوانب موضوع به تعامل با همه
طرفها ادامه خواهد داد. اوضاع در اوکرائین بدتر میشود. چین بار دیگر
همه طرفها را به خویشتنداری، اذعان به اهمیت اجرای اصل امنیت
تفکیکناپذیر، تنشزدایی در وضعیت و حل اختلافات از طریق گفتوگو و
مذاکره فرا میخواند.
رویترز: آیا چین جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوگانسک را به عنوان
دو کشور مستقل جدید به رسمیت میشناسد؟
وانگ ونبین: من
همین الان موضع چین را در مورد مسأله اوکرائین بیان کردم. یک زمینه
تاریخی پیچیده و عوامل پیچیده در این موضوع نقش دارند. موضع چین در
مورد مسأله اوکرائین ثابت و روشن است و بدون تغییر باقی میماند. چین
معتقد است که اختلافات باید به صورت مسالمتآمیز و مطابق با اصول منشور
سازمان ملل حلوفصل شوند. ما از طرفهای مربوطه میخواهیم که
خویشتنداری کنند، اختلافات را از طریق مذاکره حل کنند و از ادامه به
تشدید اوضاع اجتناب نمایند.
خبرگزاری فرانسه: آیا چین معتقد است که اقدامات اخیر روسیه، پروتکل
«مینسک-۲»
را نقض میکند؟
وانگ ونبین: موضع
چین در مورد اوکرائین ثابت است. ما معتقدیم که باید به منافع امنیتی
همه کشورها احترام گذاشت و از آنها حمایت کرد. امنیت واقعی باید
مشترک، جامع، مشارکتی و پایدار باشد.
نیویورک تایمز: آیا چین بین ادعای روسیه مبنی بر اینکه اوکرائین یک
کشور جداگانه نیست و ادعای پکن مبنی بر اینکه تایوان بخشی از چین است
هیچ شباهتی میبیند؟
وانگ ونبین: من
همین الان موضع چین را در مورد مسأله اوکرائین به وضوح بیان کردم.
از آنجایی که شما به مسأله تایوان اشاره کردید، مایلم تاکید کنم که فقط
یک چین وجود دارد و تایوان یک بخش جداییناپذیر از قلمرو چین است. این
یک واقعیت غیرقابل انکار تاریخی و حقوقی است. اصل چین واحد یک هنجار
شناختهشده جهانی است که بر روابط بینالملل حاکم است. مردم چین عزم
راسخ، اراده و توانایی قوی برای حفاظت از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی
[خود را] دارند.
ریانووستی: ولودیمیر زلنسکی رئیسجمهور اوکرائین روز گذشته گفت که اگر
امنیت اوکرائین تضمین نشود، میتواند از «تفاهمنامه بوداپست» خارج
شود. آیا طرف چینی نظری دارد؟
وانگ ونبین: ما
از نزدیک آخرین تحولات در شرق اوکرائین را دنبال می کنیم. ما از همه
طرفها میخواهیم که خویشتنداری نشان دهند، اختلافات را از طریق
مذاکره حل کنند و از ادامه به تشدید اوضاع اجتناب نمایند.
اُ گلوبال [برزیل]: آیا چین تلاش کرده است با کشورهای بریکس برای داشتن
موضع مشترک در مورد اوکرائین هماهنگی داشته باشد؟ ثانیاً، اجلاس سال
گذشته کشورهای بریکس بر اهمیت برابری حاکمیتی همه کشورها و احترام به
تمامیت ارضی آنها تأکید کرد. این موضوع از نظر چین در مورد آخرین
تحرکات روسیه در اوکرائین چگونه صدق میکند؟
وانگ ونبین: احترام
به حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی همه کشورها یک هنجار اساسی حاکم بر
روابط بینالملل است. این منشور اهداف منشور ملل متحد را در بر میگیرد
و همه طرفها باید از آن پیروی کنند. این موضع ثابت و اصولی چین نیز
است..
ان.اچ.ک [ژاپن]: همچنین در مورد اوکرائین. آنتونیو گوترش، دبیرکل
سازمان ملل متحد گفت که تصمیم روسیه برای به رسمیت شناختن استقلال دو
منطقه اوکرائین با اصول منشور سازمان ملل متحد سازگار نیست. چین همیشه
گفته است که از نظام بینالمللی سازمان ملل متحد حمایت میکند. آیا چین
این بار از تصمیم روسیه حمایت میکند یا خیر؟
وانگ ونبین: چین
به برقراری ارتباط با همه طرفها ادامه خواهد داد و مطابق با آن عمل
خواهد کرد. موضع ما در مورد مسأله اوکرائین ثابت است. منافع امنیتی همه
کشورها باید محترم شمرده شود و از آنها حمایت شود. امنیت واقعی باید
مشترک، جامع، مشارکتی و پایدار باشد.
ما بار دیگر از همه طرفها می خواهیم که خویشتنداری نشان دهند،
اختلافات را از طریق مذاکره حل کنند و از ادامه به اوضاع اجتناب نمایند.
رویترز: آیا سفارت چین در کییف با ظرفیت کامل کار میکند؟ آیا همه
کارکنان هنوز در سفارت مشغول به کارند؟ و اگر چین دفاتر دیگری در
اوکرائین دارد، آیا وضعیت به همین ترتیب است، همه کارکنان حضور دارند؟
وانگ ونبین: با
تغییر عمده در وضعیت شرق اوکرائین، سفارت چین در اوکرائین با انتشار یک
اطلاعیه کنسولی به شهروندان و شرکتهای چینی در این کشور یادآوری
میکند که اقدامات احتیاطی امنیتی قویتری را انجام دهند. وزارت امور
خارجه چین و سفارت چین در اوکرادین به تماس نزدیک با شهروندان و
شرکتهای چینی در اوکرائین ادامه خواهند داد تا حمایت و کمک کنسولی به
موقع به آنها ارائه شود و با جدیت از امنیت و حقوق و منافع مشروع
آنها محافظت گردد.
مارکت نیوز اینترنشنال [انگلیس]: اگر کشورهای غربی به خاطر آنچه در
اوکرائین اتفاق افتاد روسیه را تحریم اقتصادی کنند، چین این تحریمها
را چگونه خواهد دید؟
وانگ ونبین: ما
از همه طرف ها میخواهیم که خویشتنداری نشان دهند، اختلافات را از
طریق مذاکره حل کنند و از ادامه تشدید اوضاع اجتناب نمایند.
رویترز: انگلیس تصمیم به اعمال تحریمها علیه روسیه گرفته است زیرا
معتقد است تهاجم به اوکرائین هماکنون آغاز شده است. چین چه زمانی خروج
شهروندان خود را از این کشور آغاز میکند؟
وانگ ونبین: همانطور
که قبلاً گفتم، وزارت امور خارجه چین و سفارت چین در اوکرائین در تماس
نزدیک با شهروندان و شرکتهای چینی در اوکرائین خواهند بود تا ضمن
ارائه حمایت و کمک کنسولی به موقع به آنها، با جدیت از امنیت و حقوق و
منافع مشروع آنها محافظت شود.
خبرگزاری فرانسه: آیا اخیراً بین چین و اوکرائین ارتباط برقرار شده
است؟ و به طور مشخص، آیا اوکرائین از چین خواسته است که از نفوذ خود در
روسیه برای جلوگیری از تهاجمات بیشتر به خاک خود استفاده کند؟
وانگ ونبین: من
قبلاً موضع چین را در مورد مسأله اوکرائین اعلام کردهام.
رویترز: متشکرم. در واقع شما امروز چندین بار موضع چین را مطرح
کردهاید. شما در مورد اینکه چگونه چین به یک راه حل مسالمت آمیز
امیدوار است صحبت کردید. آنچه مالیم بدانم این است که چین برای کمک به
دستیابی به چنین راهحل مسالمتآمیزی چه میکند؟
وانگ ونبین: چین
به تعامل با همه طرفها و ارتباط با آنها ادامه خواهد داد. ما از همه
طرفها میخواهیم که خویشتنداری نشان دهند، اختلافات را از طریق
مذاکره حلکنند و از ادامه تشدید اوضاع اجتناب نمایند.
https://www.fmprc.gov.cn/mfa_eng/xwfw_665399/s2510_665401/202202/t20220222_10644531.html
***
گفتوگو با گنادی زیوگانف درباره به رسمیت شناختن استقلال جمهوریهای
خلق
–
گنادی آندریویچ، نظر شما در مورد تصمیم به رسمیت شناختن استقلال جمهوری
های خلق دونتسک و لوگانسک چیست؟
–
واقعا تصمیم به موقعی بود.
من می خواهم تأکید کنم که شرایط بسیار متشنج شده است.
البته
غم انگیزترین چیز این است که هر چیزی که در اینجا اتفاق می افتد می
تواند منجر به یک جنگ بزرگ شود. پس اکنون همه ما باید تا جایی که می
توانیم بسیج شویم و هر کاری که لازم است برای جلوگیری از این جنون و بی
قانونی انجام دهیم.
البته
به رسمیت شناختن جمهوری های خلق در این امر به ما کمک خواهد کرد.
و
یک چیز دیگر بسیار مهم است. موضوع فقط محدود به به رسمیت شناختن
محدوده جغرافیائی نمی شود.
–
در مورد توافقات مینسک چطور؟
–
این تصمیم برای این گرفته نشده که قراردادهای مینسک نقض کند، بلکه این
تصمیمی برای محافظت از حق مردم ما برای زندگی در صلح و دوستی است.
اگر
آنها می گویند این جنگ بین روس ها و اوکراینی هاست، اشتباه می کنند.
در دونباس، روسها و اوکراینیها در کنار هم زندگی میکنند، و در کریمه
ما سه داریم – روسی، اوکراینی و تاتاری – این مبارزه ای علیه نازیها،
باند های جنایتکار، علیه تحریککنندگان، علیه شرورانی است که هیچ
ارتباطی با تاریخ و فرهنگ ما ندارند.
در
مورد آمریکایی ها و انگلیسی ها باید گفت، ببینید الان چقدر خوشحالند.
آنها تمام تقریبا نیروهای اوکراینی را، به منطقه دونتسک-لوگانسک منتقل
و مستقر کرده اند. آنها تقریباً
۱۰۰
هزار نفر را در یک منطقه
۴۰-۵۰
کیلومتری متمرکز کردند. انگلوساکسن ها فقط آنها را برای سلاخی شدن
فرستادند و سعی کردند که این جنگ کثیف را شعله ور کنند.
به
طور کلی، این جنایت علیه اوکراین، علیه هر خانواده، هر فرد، هر مادری
است. باید درک کنید که اول از همه مردم اوکراین باید علیه این بی
قانونی قیام کنند.
نمی
دانم، زلنسکی درمانده کاری از دستش بر نمی آید. رهبری شما (اوکراینی
ها) به چیزی جز پر کردن جیبش فکر نمی کند. و آنها اکنون به همراه
سازمان امنیت آمریکا سیا برای شروع جنگ آماده شده اند. آنها در حالیکه
مشغول خالی کردن سفارت خانه های خود هستند شما را روانه جبهه جنگ می
کنند و وقتی این همه نیرو در آنجا جمع میشوند – نیروهایی که شامل یگان
های ویژه، تحریک کنندگان و مزدورانی که در کارنامه خود سلاخی کل
روستاها را در خاورمیانه دارند – با وجود این ها در هر زمان می توان
انتظار یک تحریک را داشت.
–
به رسمیت شناختن رسمی استقلال جمهوری های خلق چه چیزی را برای ما به
ارمغان می آورد؟
–
این بدان معنی است که ما رسماً اعلام می کنیم که
۷۰۰
هزار نفر از شهروندان ما در قلمرو این دو جمهوری ساکن هستند و ما از
هموطنان خود که در آنجا زندگی می کنند به هر طریقی محافظت خواهیم کرد.
در صورت نیاز از نیروهای مسلح نیز استفاده خواهیم کرد.
این
همچنین محافظت از مردم اوکراین در برابر این جنایتکاران است، این
همچنین محافظت از سرزمین های وسیع و آینده ما است. و پیامی است که
آمریکایی ها و همه آن زباله ها در آنجا جمع شده اند باید بدانند.
در
ضمن، نه در آلمان، نه در فرانسه، نه در ایتالیا و نه در اسپانیا این
قتل عام را نمی خواهند. اینها مقداری تجهیزات نظامی برای اوکراین تهیه
و ارسال می کنند. آنها فکر میکنند میتوانند به سادگی در این تحریکات
آمریکایی شرکت کنند و هیچ ریسکی هم نداشته باشند.
–
و حالا با توجه به این شرایط جدید، وضعیت ضمانت های امنیتی که روسیه بر
آن پافشاری می کند، چه میشود؟
اگر
آمریکاییها به پیشنهادهای پوتین پاسخ ندهند، ما باید رسماً اعلام کنیم
که آماده استقرار موشکهای میانبرد و کوتاهبرد در این نوار مرزی
هستیم – اتفاقاً لوکاشنکو چنین چیزی را گفت – به این طریق ما میتوانیم
متروپل هائی که ما را تحریک و تهدید می کنند را هدف قرار دهیم.
من
مطمئن هستم که این سیاست همه را سر عقل می آورد. پس باید این تصمیم را
بگیریم و این راه را جدا ادامه دهیم. چون عقب نشینی در کار نخواهد
بود. هیچ عقب نشینی دیگری وجود ندارد. فنر فشرده شده حتما باز میشه.
اما مهم این است که این یک سیاست هوشمندانه، عاقلانه و بسیار مسئولانه
باشد. رزمایش هائی که ما انجام میدهیم فوقالعاده هستند، اما مخالفان
ما، به ویژه آنگلوساکسونها، باید بفهمند جنگ گرم چیست.
آنها نمی دانند چگونه در یک جنگ گرم پیروز شوند. در جنگ کره گند زدند،
در ویتنام گند زدند و از شرم فرار کردند، آنها در میدان نبرد جنگجو
نیستند، اما در آتش زدن و سازماندهی تحریکات استاد بزرگی هستند. پس
باید از این تحریک دور شویم و رسماً بگوییم، جمهوری ها را به رسمیت
میشناسیم و کمک های لازم به آنها را انجام دهیم. این تحریک کنندگان
باید بدانند که این کار ما خطر بزرگی برای آنها نیز به همراه خواهد
داشت.
–
بسیار از شما متشکرم.
–
باور کنید تا زمانی که آنها این تهدید و خطر را احساس نکنند، به تحریک
ادامه می دهند.
مجله هفته
***
حزب کمونیست ترکیه:
سوسیالیسم و نه ناسیونالیسم روسی پادزهر توسعهطلبی ناتو است
امپریالیسم نظام ویرانی و جنگ است. این برای هر دولت بورژوازی که
میکوشد در این نظام پوسیده دست بالا را برای خود به دست آورد و حوزه
نفوذ خود را گسترش دهد، بدین معناست که هدفش سرکوب خلقهای دیگر است.
ناسیونالیسم، نژادپرستی و شوونیسم عصای سیاستهای توسعهطلبانه است.
این معنای اظهارات روز گذشته پوتین پیرامون بهرسمیت شناختن استقلال
جمهوریهای خلق دونتسک و لوگانسک است.
سخنان پوتین که لنین رهبر انقلاب بلشویک و اتحاد شوروی را، که در آن
برابریطلبانهترین و صلحطلبانهترین سیاست ملتها وجود داشته است، با
قضاوتهای بیاساس مورد تهمت قرار داد، غیرقابل قبول است. استدلالهای
او فاقد مبنای تاریخی و کاملاً عوامفریبانه است. ما نمیتوانیم فقط به
این دلیل که پوتین میخواهد «تخیلات» سلطنتی قرن بیست و یکم خود را به
زبان آورد، نظام استثمار و جنگافروزی/توهمات ناسیونالیستی که کارگران
روسیه را به فقر محکوم میکند، نادیده بگیریم.
ما اجازه نخواهیم داد که رقابت تحریف حقایق تاریخی، که در آن فدراسیون
روسیه از ایالات متحده آمریکا و متحدانش عقب نیست، و با اتکاء بر میراث
اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی،
نمایشهای «قدرت بزرگ» را آغاز کرده است بگذرد. ما اجازه نخواهیم داد
تاریخ قرن بیستم، که به وسیله همه ستمدیدگان، پرولتاریای جهان، انقلاب
اکتبر
۱۹۱۷،
انقلابهای چین، ویتنام، کوبا و دیگر کشورها، جنگهای استقلال، پیروزی
کبیر خلقهای شوروی علیه فاشیسم نوشته شده است به وسیله امپریالیستهای
آمریکایی و اروپایی، باندهای ناتو، نئوفاشیستها در اوکرائین و لهستان،
و یا به وسیله ناسیونالیسم روسی تحریف شود.
این اظهارات پوتین همچنین شاهد غیرقابل انکاری بوده است که چگونه او
از اعتبار اتحاد جماهیر شوروی به ویژه پیروزی در جنگ جهانی دوم، به
شیوهای ریاکارانه برای نمایش قدرت خود سوء استفاده کرد. این نمایشات
که فاقد هر گونه اعتبار و صداقت است، بازتابی از امیال تزاری او، و
همجنین سوءاستفاده از میراث اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. پوتین
فقط در مورد زیر میتواند درست بگوید: روسیه امروز، که جاهطلبیهای
امپریالیستی دارد، با اتحاد جماهیر شوروی که از جانب زحمتکشان جهان
هفتاد سال مدافع صلح، برابری و پیشرفت بود، هیچ ارتباطی ندارد.
دلیل اصلی برای رنج کارگران روسیه، اوکرائین و دیگر کشورهای شوروی
سابق، فقدان سوسیالیسم است. تظاهرات کارگران نفت و انرژی در قزاقستان
درست چند هفته پیش برای بیان مطالبات خود که در سراسر کشور گسترش یافت،
و همچنین مشکلات حل نشده مرزی که در جنگ سال گذشته در قرهباغ آشکار
شد، نشانهای صرف این است. خلقهای جمهوریهای اتحاد شوروی سابق سعی
میکنند در زیر تهدید بیکاری، فقر، ارتجاع، تبعیض و جنگ زندگی کنند. در
نتیجه تلاش های شرورانه کسانی که روسیه سرمایهداری امروزی را بر
انحلال اتحاد شوروی بنا کردند، بخش بزرگی از جهان به یک منطقه همیشه
مستعد برای تحریکات است مبدل شده است.
البته تحريكات ایالات متحده آمریکا طی سالها برای بازگرداندن هژمونی
رو به زوال خود، احيای اتحاد غرب با هدف تحميل منافع خود، نقش تعيين
كنندهای در اين تحولات داشته است. امیال ایالات متحده آمریکا و ناتو،
که بیش از هفتاد سال دشمن مردم و بازیگران اصلی در تجزیه کشورها،
نابودی داراییهای گرانبهای مردم و شهرها، برای محاصره روسیه بودهاند،
زمینهساز درگیریهای امروز شده است. کسانی که از ویرانههای یوگسلاوی
سابق، ملتهای متخاصم و دولتهای دستنشانده ساختند، حق ندارند در مورد
تمامیت ارضی، حاکمیت و حقوق دیپلماسی ملتهای اروپای شرقی حرف بزنند،
چه رسد به اینکه حامی آنها باشند.
علاوه بر این، این روند تضادهای درونی اتحاد غرب را بیشتر نمایان کرده
است، و بهوضوح نشان داده است که هیچ پرنسیپ و اعتمادی بین این
بازیگران وجود ندارد. فقدان یک محور سوسیالیستی و انحلال اتحاد شوروی
نقش مطلقی در تبدیل شدن «بیپرنسیپی» به هنجار در روابط بینالملل دارد.
تضادها یا چانهزنیها بین امپریالیستها و اعمالی که آنها «سیاست
موازنه قدرت» مینامند، به هیچوجه نمیتواند به نفع مردم باشد. این در
مورد موضع دولت اردوغان، که تلاش میکند از شرایط استفاده کند،
ناسیونالیسم را در داخل بالا ببرد، و در خارج به دنبال یک مسیر جدید
اقتصادی و سیاسی باشد، و در مورد آپوزیسیون بورژوازی ترکیه که از ناتو
انتظار دموکراسی دارد نیز صادق است.
چشمانداز یک جنگ بسیار خطرناک و ویرانگر برای همه خلقهای منطقه بسیار
بالا و نگرانکننده است. همه کمونیستها و دوستداران صلح وظیفه دارند
از تحقق این امکان جلوگیری کنند.
کمونیستها نه به زبان ناسیونالیسم، نژادپرستی و نظامیگری، بلکه به
زبان مطالبات زحمتکشان برای برابری، آزادی و برادری صحبت میکنند!
http://solidnet.org/article/CP-of-Turkey-THE-ANTIDOTE-TO-NATO-EXPANSIONISM-IS-SOCIALISM-AND-NOT-RUSSIAN-NATIONALISM/
عدالت
***
حزب کمونیست یونان: پیرامون به رسمیت شناختن بهاصطلاح «جمهوریهای
خلق» دونباس به وسیله روسیه
منبع: در دفاع از کمونیسم
۲۲
فوریه
۲۰۲۲
به دنبال اعلام ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در مورد بهرسمیت
شناختن «استقلال» به اصطلاح «جمهوریهای خلق» دونتسک و لوهانسک، دفتر
مطبوعاتی حزب کمونیست یونان، بیانیهای صادر کرد.
متن بیانیه به شرج زیر است:
تصمیم فدراسیون روسیه برای بهرسمیت شناختن بهاصطلاح «جمهوریهای خلق»
دونتسک و لوگانسک که در سال
۲۰۱۴
در منطقه دونباس از اوکرائین جدا شدند، گام دیگری است که اوضاع منطقه
را پیچیدهتر میکند و در بستر رویارویی آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا
با روسیه به تشدید رقابتهای امپریالیستی منجر میشود.
پوتین در پیام خود، در صدد برآمد موضع کنونی خود را با بازگویی
کمونیسم-ستیزی، حمله به بلشویکها، لنین و اتحاد شوروی توجبه کند. اما،
هیچ چیز نمیتواند نقش سوسیالیسم را در اتحاد شوروی، که یک اتحاد
کثیرالملله از دولتهای برابر بود، خدشهدار نماید، و نمیتواند مصائب
احیای سرمایهداری را که پوتین نقش خود را در آن ایفا کرد پنهان سازد.
در واقع از این حمله به مثابه پوششی برای نقشههای استراتژیک خطرناک
رهبری روسیه در منطقه استفاده میشود.
این بدون تردید با مداخله ایالات متحده – ناتو – اتحادیه اروپا در
اوکرائین، و همچنین با حمله مسلحانهای که دولت اوکرائین اخیراً پس از
تجهیز به وسیله ایالات متحده و ناتو علیه مردم دونباس انجام داد، مرتبط
است. این تحولات خطرناک نتیجه وضعیت غمانگیزی است که پس از سرنگونی
سوسیالیسم و فروپاشی اتحاد شوروی برای مردم ایجاد شد.
«بهرسمیت
شناختن» بهاصطلاح «جمهوریهای خلق» دونتسک و لوگانسک به وسیله روسیه
مشکلات موجود را حل نمیکند، بلکه بن بستهای شیوه تولید سرمایهداری
را، که منجر به جنگهای امپریالیستی و استثمار طبقاتی میشود،بازتولید
میکند. علاوه بر این، مبارزه مشترک مردم علیه نفرت ناسیونالیستی را که
به وسیله طبقات بورژوازی و دولتهای امپریالیستی برای ارتقای منافع خود
در منطقه پرورش داده میشود، پیچیدهتر خواهد کرد.
حزب کمونیست یونان مخالف جنگ امپریالیستی است و خواستار پایان دادن به
دخالت یونان در نقشههای ایالات متحده – ناتو – اتحادیه اروپا در
اوکراین است! پایگاههای ایالات متحده آمریکا و ناتو باید برچیده شوند!
هیچ واحد نظامی یونانی نباید به اوکرائین یا به هیچ مأموریت
امپریالیستی دیگر اعزام شود! حزب کمونیست یونان مردم را به تقویت
مبارزه برای خروج از اتحادهای امپریالیستی، با حاکم بودن مردم در
کشورهاشان فرا میخواند.
در عینحال، حزب کمونیست یونان همبستگی خود را با کمونیستها و مردم
روسیه و اوکرائین اعلام میکند. حزب کمونیست یونان آنها را به تشدید
مبارزه علیه ناسیونالیسم و شوونیسم، برای جلوگیری از گرفتارشدن
میلیونها کارگر در یک خصومت قومی که علل واقعی درگیری را پنهان
میکند؛ به تشدید مبارزه خود برای تنها راهحل بدیلی که برای زحمتکشان
وجود دارد و در یک راه رشد دیگر، در سوسیالیسم است، دعوت میکند.
https://www.idcommunism.com/2022/02/kke-on-recognition-of-so-called-peoples-.html#more
عدالت
***
در شامگاه
۱۹
فوریه
۲۰۲۲،
وانگ یی، مشاور دولتی و وزیر امور خارجه برای شرکت در نشست چین در
۵۸-مین
کنفرانس امنیتی مونیخ از طریق ارتباط ویدیویی در پکن دعوت شد و یک
سخنرانی کلیدی ایراد کرد. مشاور دولتی به پزسشهای ادارهکننده برنامه
در مورد برخورد و موضع چین در رابطه با گسترش ناتو به سمت شرق، امنیت
اروپا و وضعیت اوکرائین پاسخ داد.
وانگ یی گفت از آنجایی که جنگ سرد مدتهاست سپری شده است، ناتو، یک
محصول جنگ سرد، باید خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهد. اگر ناتو
به گسترش خود به سمت شرق ادامه دهد، آیا این به صلح و ثبات در اروپا
کمک خواهد کرد، و آیا این به ثبات بلندمدت در اروپا کمک خواهد کرد؟ این
پرسشی است که شایسته توجه جدی دوستان اروپایی است.
وانگ یی تاکید کرد که حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی همه کشورها باید
مورد احترام و حفاظت قرار گیرد. این یک هنجار اساسی روابط بینالملل
است که مقاصد منشور سازمان ملل را در بر میگیرد. این همچنین موضع ثابت
و اصولی چین است. و این در مورد اوکرائین نیز صدق میکند. اگر کسی
برخورد چین در این مورد را زیر سوال ببرد، این یک برخورد احساسی
بدخواهانه، و تحریف موضع چین است.
وانگ یی تصریح کرد: چین به عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان
ملل متحد، همواره در مورد موضع خود تصمیم گرفته است و با توجه به نکات
خو و بد موضوعات به مسائل بینالمللی برخورد کرده است. در مورد
اوکرائین، چین معتقد است که بازگشت هر چه سریعتر به توافقنامه «مینسک
۲»،
نقطه شروع این موضوع است. این توافقنامه یک سند الزامآور است که به
وسیله طرفهای ذیربط مورد مذاکره و تایید شورای امنیت سازمان ملل متحد
قرار گرفته است و تنها خروجی را فراهم میکند. وانگ، مشاور دولتی
خاطرنشان کرد که طبق اطلاعات وی، روسیه و اتحادیه اروپا هر دو از
«مینسک
۲»
حمایت میکنند و در تماس تلفنی اخیر خود با تونی بلینکن، وزیر امور
خارجه ایالات متحده، طرف آمریکایی نیز حمایت خود را اعلام کرد.
در این بستر، آیا طرفهای ذیربط نباید با هم به بحث و گفتگو بنشینند تا
نقشه راه و جدول زمانی اجرای توافق را تعیین کنند؟ آنچه اکنون همه
طرفها باید انجام دهند این است که به جای آفریدن تنشها و دامن زدن به
هراس و اضطراب جنگ، با جدیت مسئولیتها را بپذیرند و برای صلح تلاش
کنند.
در ارتباط با چشمانداز این موضوع، وانگ یی تاکید کرد که اوکرائین باید
پلی برای ارتباط شرق و غرب باشد، نه مرزی برای رویارویی بین قدرتهای
بزرگ. در مورد امنیت اروپا، همه طرفها آزادند که نگرانیهای خود را
مطرح کنند و نگرانیهای امنیتی منطقی روسیه باید مورد احترام قرار گیرد
و جدی گرفته شود. چین امیدوار است که همه طرفها برای یافتن راهحلی که
واقعاً برای حفظ امنیت اروپا مفید باشد، گفتوگو و مشاوره را دنبال
کنند.
https://www.fmprc.gov.cn/mfa_eng/zxxx_662805/202202/t20220220_10643724.html
عدالت
***
مقایسه قدرت نظامی روسیه و
اوکراین
روسیه یکی از قدرتمندترین ارتش های جهان را در اختیار دارد و بین
کشورهای نخست جهان با صرف بیشترین هزینه برای ارتش خود قرار گرفته است.
در مقابل، اوکراین از نظر نیرو و تجهیزات نظامی در سطحی بسیار پایینتر
از روسیه قرار دارد، اما به گفته کارشناسان در صورت حمله احتمالی روسیه
به این کشور، روس ها می توانند با مقاومت قابل توجه و جنگی طولانی
مواجه شوند.
در ادامه می توانید مقایسه ای بین قدرت نظامی روسیه و اوکراین که توسط
وب سایت گلوبال
فایرپاور (2022)
ارائه شده است را مشاهده کنید.
کشورها |
اوکراین |
روسیه |
نیروی انسانی |
جمعیت: 43،745،640 |
جمعیت: 142،320،790 |
نیروی انسانی در دسترس: 22،310،276 |
نیروی انسانی در دسترس: 69،737،187 |
مناسب برای خدمت: 15،617،193 |
مناسب برای خدمت: 46،681،219 |
پرسنل فعال: 200،000 |
پرسنل فعال: 850،000 |
نیروی ذخیره: 250،000 |
نیروی ذخیره: 250،000 |
نیروهای شبه نظامی: 50،000 |
نیروهای شبه نظامی: 250،000 |
امور مالی |
بودجه دفاعی: 11،870،000،000 |
بودجه دفاعی: 154،000،000،000 |
بدهی خارجی: 117،410،000،000 |
بدهی خارجی: 479،844،000،000 |
ذخیره خارجی: 18،810،000،000 |
ذخیره خارجی: 432،700،000،000 |
قدرت خرید: 515،000،000،000 |
قدرت خرید: 3،875،690،000،000 |
نیروی هوایی |
کل هواگردها: 318 |
کل هواگردها: 4،173 |
هواپیماهای تهاجمی: 69 |
هواپیماهای تهاجمی: 772 |
حمله اختصاصی: 29 |
حمله اختصاصی: 739 |
ترابری: 32 |
ترابری: 445 |
آموزشی: 71 |
آموزشی: 522 |
ماموریت ویژه: 5 |
ماموریت ویژه: 132 |
بالگرد: 112 |
بالگرد: 1،543 |
بالگرد تهاجمی: 34 |
بالگرد تهاجمی: 544 |
نیروی زمینی |
تانک: 2،596 |
تانک: 12،420 |
وسایل نقلیه زرهی: 12،303 |
وسایل نقلیه زرهی: 30،122 |
توپ خودکششی: 1،067 |
توپ خودکششی: 6،574 |
توپ دارای یدک کش: 2،040 |
توپ دارای یدک کش: 7،571 |
پرتاب کننده راکت سیار: 490 |
پرتاب کننده راکت سیار: 3،391 |
نیروی دریایی |
قدرت ناوگان: 38 (رتبه 53) |
قدرت ناوگان: 605 (رتبه 2) |
ناو هواپیمابر: 0 |
ناو هواپیمابر: 1 |
ناو بالگردبر: 0 |
ناو بالگردبر: 0 |
زیردریایی: 0 |
زیردریایی: 70 |
ناوشکن: 0 |
ناوشکن: 15 |
ناوچه: 1 |
ناوچه: 11 |
ناوچه سبک: 1 |
ناوچه سبک: 86 |
کشتی گشتزنی: 13 |
کشتی گشتزنی: 59 |
جنگ افزار مین: 1 |
جنگ افزار مین: 49 |
لجستیک |
فرودگاه: 187 |
فرودگاه: 1،218 |
ناوگان بازرگانی: 409 |
ناوگان بازرگانی: 2،873 |
بندر و ترمینال: 6 |
بندر و ترمینال: 8 |
نیروی کار: 17،990،000 |
نیروی کار: 69،923،000 |
مسیرهای جاده ای: 169،694 کیلومتر |
مسیرهای جاده ای: 1،283،387 کیلومتر |
منابع |
تولید نفت: 32،000 بشکه |
تولید نفت: 10،760،000 بشکه |
مصرف نفت: 233،000 بشکه |
مصرف نفت: 3،650،000 بشکه |
ذخایر تایید شده: 395،000،000 بشکه |
ذخایر تایید شده: 80،000،000،000 |
جغرافیا |
مساحت: 603،550 کیلومتر مربع |
مساحت: 17،098،242 کیلومتر مربع |
مرز مشترک: 5،618 کیلومتر |
مرز مشترک: 22،408 کیلومتر |
خط ساحلی: 2،782 کیلومتر |
خط ساحلی: 37،653 کیلومتر |
مسیرهای آبی: 2،150 کیلومتر |
مسیرهای آبی: 102،000 کیلومتر |
***
بیانیۀ کمیسیون صلح و همبستگی حزب کمونیست آمریکا
نه به جنگ برای نفت! نه به جنگ با روسیه! نه جنگ ترکیبی! نه جنگ با هر
کسی!
متن بیانیه:
ما باید ایالات متحده را وادار کنیم که به حاکمیت اوکراین، روسیه و همه
کشورها احترام بگذارد. ما باید ایالات متحده را وادار کنیم که به منشور
سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی احترام بگذارد. ما باید خواهان
واپس نشستن ناتو از مرزهای روسیه و سرانجام از میان برداشته شدنش
باشیم. مردم ما برای ایجاد جهانی پر از صلح و داد، باید خواهان
دیپلماسی فرادست و کنش سیاسی هماهنگ و همبستۀ فرودست باشند.
دولت بایدن در دو ماه گذشته در کوششی گستاخانه برای فرونشاندن خشم
عمومی علیه سیاستهای اختناقآفرین دولت و شرکتهای خصوصی پیوسته فریاد
زده است: «روسها دارند میآیند! روسها دارند میآیند!»
دولت بایدن پافشاری روسیه بر اینموضوع، که پیمان نظامی ناتو شامل
اوکراین نمیشود را نادیده گرفته است. دادن هشدارهای پیاپی، که
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه همین فردا، قبل از المپیک پکن، در حین
المپیک، یا بعد از المپیک به اوکراین حمله خواهد کرد، باید مسخره به
نظر برسد. اما رسانههای یکی شده، با شعف و به امید افزونتر شدن
سودهایشان با بالاگرفتن تب جنگ، این ادعاها را بدون هیچگونه پرسشی
تکرار کرده اند.
ایالات متحده و همپیمان نزدیکش بریتانیا، به هزینۀ مالیات دهندگانشان
برای اوکراین تسلیحات میفرستند، در حالیکه میگویند سربازان خودشان
در جنگ علیه روسیه شرکت نمیکنند. از این رو، در صورتی که تمایل آنان
برای وقوع جنگ محقّق شود، این اوکراینی ها هستند که در یک حمام خون
قربانی خواهند شد.
نکته مهم این است که بسیارند کسانی از طبقه حاکم ایالات متحده، که
درحال ساختن دیوار سیاسی، اقتصادی ،نظامی”محافظت”دربرابر روسیه، و چین
رقیب اصلی اقتصادی ایالات متحده، با دامن زدن به ذهنیّت جنگ، دارند ما
را به پذیرش جنگ سردی نو تشجیع میکنند.
خطر بسیار بزرگ این است که برداشته شدن گامی نادرست، پیشامدی ناخوسته و
یا یورشی خودخواسته از سوی ایالات متحده، یا یکی از هم پیمانان و یا
دشمنانش میتواند آتش جنگی راستین را میان ایالات متحده از یکسو و
روسیه از سوی دیگر پدید آوَرَد؛ جنگی که میتواند به یک جنگ هستهای
مهار نشدنی فرا روید. تبادل آتش در میان دو کشور که ۹۰درصد
زرادخانههای هستهای جهان را در اختیار دارند. این بزرگترین تهدید
بیتردید برای هستی انسان، از زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ تا
کنون است که اینک با آن روبرو هستیم. تنشی که از راه دیپلماتیک حل شد.
مشاغل بزرگ از هر دو احزاب جمهوری خواه و دموکرات برای صنعت نفت هیجان
آفرینی میکنند. ایالات متحده لبریز از گاز و نفت شکسته است (منظور گاز
و نفتی هست که با تزریق مایع به سازند سنگی زیرزمینی منابع نفت و گاز،
گمانه و غیره با فشار بالا استخراج می شود. – م) در حالیکه روسها
اکنون بازار بزرگی برای سوختهای فسیلی خود در اروپا دارند. دولت بایدن
تهدید کرده است که فروش روسیه را با تحریمها و جنگ ترکیبی متوقف خواهد
کرد و سپس همۀ بازارهایی که سوخت گرانتر از ایالات متحده میفروشند را
به سود نفت و گاز بزرگ خود تحت کنترل در خواهد آورد. به نظر می رسد
اکثریت هر دو حزب در کنگره، از جنگ طلبی رئیس جمهور بایدن لذت میبرند.
طبقه حاکم ایالات متحده افزون بر فروش نفت و تسلیحات، در تلاش است تا
ناتو را تقویت کند، تقویت اتحاد نظامی تهاجمی آمریکای شمالی و اروپا که
در واقع فرارویش سیاست خارجی ایالات متحده و یارانه بزرگی است به مجتمع
صنایع نظامی آمریکا که از سوی اروپایی ها تضمین شده است. آنها به طور
فزاینده ای آگاهاند که ناتو توسط سرمایۀ ایالات متحده کنترل میشود و
تنها به نفع آن کشور عمل میکند.
اتهام ساختگی دربارۀ تهاجم روسیه به اوکراین نیز برای منحرف کردن اذهان
از شکستهای بزرگ و آشکار دولت و شرکتهای خصوصی ایالات متحده است:
واکنش فاجعهآمیز در برابر کووید. جنگهای پرهزینه و خونین چندین دهه
در خاورمیانه؛ واکنش بسیار ناکافی نسبت به بحران آب و هوا؛ بدهیهای
کلان دانشجویی؛ مشاغل کم دستمزد و فقر پایان ناپذیر؛ زیرساخت های کهنه؛
مجرم نمایی مهاجران؛ تداوم کشتار نژادپرستانه پلیس؛ نظامی کردن کلی
جامعه؛ و افزایش حملات خشونت آمیز به دموکراسی خود. و همۀ اینها در
ثروتمندترین کشور تاریخ.
مردم جهان با تکیه بر موفقیت های فزایندۀ همبستگی جهانی که توسط
کشورهای سوسیالیستی نشان داده شد، علیرغم جنگهای اقتصادی بلند مدتی
که امپراتوری ایالات متحده علیه آنان به راه انداخته است، با هژمونی
آشکارا رو به زوال ایالات متحده مقابله میکنند.
تنشهای موجود میان اوکراینیها از راه دیپلماسی، با فعال کردن دوبارۀ
توافقنامههایی مانند توافق مینسک ۲ که
دولتهای ایالات متحده و اوکراین خرابش کردهاند، قابل حل شدن است.
ما باید ایالات متحده را وادار کنیم که به حاکمیت اوکراین، روسیه و همه
کشورها احترام بگذارد. ما باید ایالات متحده را وادار کنیم که به منشور
سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی احترام بگذارد. ما باید خواهان
واپس نشستن ناتو از مرزهای روسیه و سرانجام از میان برداشته شدنش
باشیم. مردم ما برای ایجاد جهانی پر از صلح و داد، باید خواهان
دیپلماسی فرادست و کنش سیاسی هماهنگ و همبستۀ فرودست باشند.
در دو هفته گذشته، جنبش صلح در ایالات متحده با تظاهرات محلی در بسیاری
از شهرها علیه جنگافروزی برپا خاسته است. ضروریست که جنبش صلح برای
دربرگرفتن کارگران، رنگین پوستان، دانشجویان و دیگر مردم گسترش یابد.
حزب کمونیست آمریکامردم را به تظاهرات عمومی بیشتر فرامیخواند، از همه
میخواهد با اعضای منتخب کنگره تماس بگیرند و نامههایی به رسانههای
جمعی بفرستند: نه به جنگ برای نفت! نه به جنگ با روسیه! نه جنگ ترکیبی!
نه جنگ با هر کسی!
کمیسیون صلح و همبستگی حزب کمونیست آمریکا – ۱۶ فوریه ۲۰۲۲
سایت فرقه دموکرات آذربایجان
***
هر روز سرو صدا و هیجان جدیدی بر سر بحران اوکراین، اساسا از سوی
واشنگتن ایجاد میشود. اما احتمال واقعی که میتواند رخ دهد چیست؟
سه سناریوی محتمل وجود دارد:
اولی آن است که روسیه به ناگهان تهاجم بیدلیلی را علیه اوکراین به راه
خواهد انداخت.
دومین احتمال آن است که دولت اوکراین در کی یف به جنگ داخلی خود علیه
جمهوریهای خود خوانده دونتسک( دی پی آر) و لوهانسک (ال پی آر)دامن
بزند و واکنشهای مختلف کشورهای دیگر را برانگیزد.
احتمال سوم آن است که هیچ یک از این سناریو ها رخ نخواهد داد و بحران
بدون به راه افتادن جنگی مهم در کوتاه مدت به پایان می رسد،.
در این صورت، چه کسی چه کاری خواهد کرد؛ کشورهای دیگر در هر مورد چه
واکنشی نشان خواهند داد؟
تجاوز بی دلیل روسی
به نظر میرسد این کمترین احتمال ممکن باشد.
یک تهاجم عملی روسها ممکن است پیآمدهای غیرقابل پیشگویی و بیشماری
داشته باشد که میتواند به سرعت گسترش یافته و به تلفات گسترده
غیرنظامیها، بحران جدید مهاجرت در اروپا، جنگ بین روسیه و ناتو، یا
حتی جنگ هستهای منجر شود.
اگر روسیه میخواست جمهوریهای خودخوانده دونتسک
DPR
و لوهانسک
LPR
را ضمیمه خود کند، این کار را در سال
۲۰۱۴
در بستر بحرانی که به دنبال کودتای مورد پشتیبانی امریکا در اوکراین
ایجادشده بود انجام می داد. روسیه پیش از این با واکنش خشمگین غربی بر
سر ضمیمه کردن کریمه مواجه شده است، از این رو هزینه بین المللی الحاق
دونتسک و لوهانسک ، درآن زمان که درخواست پیوستن دوباره به روسیه را
نیز طرح کرده بودند، میتوانست کمتر از اکنون باشد.
روسیه درعوض موضع به دقت حساب شدهای اتخاذ کرد که طی آن به این
جمهوریهای [خودخوانده] تنها حمایت پوشیده نظامی و سیاسی عرضه کرد. اگر
روسیه اکنون واقعا بیش تر از سال
۲۰۱۴،
آمادگی تقبل چنین ریسک زیادی را داشته باشد، می تواند بازتاب وحشتناکی
ازآن باشد که روابط امریکا – روسیه چقدر نزول کرده است.
اگر روسیه تجاوز بیدلیل اوکراین را کلید بزند یا جمهوریهای دونتسک و
لوهانسک را ضمیمه کند، بایدن پیش از این گفته است که امریکا و ناتو
مستقیما با روسیه برسر اوکراین نخواهند جنگید، اگرچه آن وعده میتواند
درکنگره شدیدا مورد آزمون بازها و تحریف رسانهای روی تحریک هیستری ضد
روسی قرارگیرد.
اما ایالات متحده و متحدان آن میتوانند به صورت قطعی تحریمهای شدیدی
را بر روسیه تحمیل کنند، تقسیم اقتصادی و سیاسی جهانی جنگ سرد را بین
امریکا و متحدان آن از یک سو و روسیه و چین و متحدان آنها از سوی
دیگرمحکم کنند. بایدن میتواند به جنگ سرد تمام عیاری که در عرض یک دهه
دولتهای متوالی امریکا برای آن بسترسازی کرده اند دست یابد، و به نظر
میرسد هدف اعلام نشده این بحران ساختگی همین باشد.
در رابطه با اروپا، هدف ژئوپلیتیک امریکا مهندسی گسست کامل روابط بین
روسیه و اتحادیه اروپا است، تا اروپا را گرفتار امریکا سازد. وادارکردن
آلمان به لغو خط لوله گاز نورد استریم
۲
روسیه، قطعا آلمان را وابسته به انرژی امریکا و متحدان آن خواهد کرد.
نتیجه نهایی میتواند دقیقا همان چیزی باشد که “لرد اسمای”، نخستین
دبیر کل ناتو توصیف کرد، او گفت هدف اتحاد “خارج کردن روسها، وارد
کردن امریکاییها و تضعیف المان” بود.
برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) بریتانیا را از اتحادیه اروپا
جدا کرد و “روابط ویژه” و ائتلاف نظامی آنرا با امریکا مستحکم ساخت.
در بحران کنونی، ائتلاف جدا ناشدنی امریکا- بریتانیا درحال تکرار نقش
مشترکی است که درسالهای
۱۹۹۱و
۲۰۰۳
در مهندسی سیاسی و به راه انداختن جنگها در عراق ایفا کردند.
امروز، چین و اتحادیه اروپا (تحت رهبری فرانسه و المان) دو شریک تجاری
برجستهی اکثر کشورهای جهان هستند، جایگاهی که قبلا در اشغال امریکا
بود. اگر راهبرد امریکا دراین بحران پیروزشود، پرده آهنین جدیدی بین
روسیه و بقیه اروپا برخواهد افراشت تا به صورت ناگشودنی اتحادیه اروپا
را به امریکا گره زند و از تبدیل شدن آن به قطب واقعا مستقل درجهان چند
قطبی جلوگیری کند. اگر بایدن این پرده را نصب کند، او “پیروزی” مشهور
امریکا در جنگ سرد را به از کارانداختن پرده آهنین و بازسازی آن
۳۰
سال بعد در چند صد مایلی به سمت شرق تقلیل خواهد داد.
اما شاید بایدن پس از گریختن اسبها برای بستن آنها در طویله تلاش
میکند. اتحادیه اروپا اکنون قدرت اقتصادی مستقلی است. اروپا به لحاظ
سیاسی گوناگون و برخی اوقات تقسیم شده است، اما تقسیمات سیاسی آن زمانی
که با هرج ومرج سیاسی، فساد و فقرهمه گیر در امریکا مقایسه شود قابل
مدیریت به نظرمیرسد. بسیاری از اروپاییها فکر میکنند سیستمهای
سیاسی آنها سالم تر و دموکراتیکتر از سیستم امریکا است؛ به نظر
میرسد حق با آنها است.
اتحادیه اروپا و اعضای آن، همانند چین تلاش میکنند ثابت کنند که برای
تجارت بین المللی و توسعه مسالمت امیز شرکایی مورد اعتمادتر از ایالات
متحدهی خود شیفته، دمدمی و خشونت طلب هستند، که گامهای مثبت یک دولت
آن معمولا از سوی دولت بعدی خراب میشود، و کمکهای نظامی و فروش جنگ
افزار آن کشورها را ( مثلا هم اکنون درافریقا) بی ثبات میسازد و
دیکتاتوریها و دولتهای راست افراطی را در سراسر جهان تقویت میکند.
اما تهاجم بیدلیل روسی به اوکراین میتواند هدف بایدن ازمنزوی کردن
روسیه از اروپا را، حداقل درکوتاه مدت تقریبا بهطور کامل برآورده کند.
اگر روسیه آماده پرداخت این هزینه باشد، میتواند ناشی ازآن باشد که
روسیه اکنون تقسیم نوشده جنگ سردی اروپا ازسوی امریکا و ناتو را
اجتنابناپذیر و قطعی میبیند، و حساب کردهاست که باید دفاع خود را
محکم و نیرومند سازد. این امر میتواند حاکی از آن باشد که روسیه با
نشان دادن آینده ای تیرهتر و خطرناکتر برای کل جهان، پشتیبانی کامل
چین را برای انجام چنین کاری دارد.
گسترش جنگ داخلی اوکراینی
سناریوی دوم، گسترش جنگ داخلی از سوی نیروهای اوکراینی، محتملتر به
نظر میرسد.
از نقطه نظر امریکا هدف اصلی خواه هجوم کامل به دنباس یا تهاجمی کمتر،
میتواند تحریک روسیه به دخالت مستقیمتر در اوکراین باشد، تا پیش بینی
“تجاوز روسیه” بایدن را واقعیت بخشد و فشار حداکثری تحریمهایی را که
بایدن به تحمیل آنها تهدید کردهاست وارد سازد.
درحالی که بهرهبران غربی هشدار تهاجم روسیه به اوکراین را داده بودند،
اما مقامات روسیه، جمهوریهای دونتسک و لوهانسک ماهها بود هشدار می
دادند که نیروهای دولت اوکراین در حال دامن زدن به جنگ داخلی هستند و
۱۵۰.۰۰۰
سرباز و سلاحهای جدید آماده حمله به جمهوریهای دونتسک و لوهانسک
هستند.
دراین سناریو، جنگ افزارهای انبوه امریکایی و غربی که به بهانه ترس
ازتجاوز روسیه به اوکراین سرازیر میشود در حقیقت ممکن است در تجاوز
ازقبل طراحی شدهی دولت اوکراین مورد استفاده قرارگیرند.
از یکسو، اگر زلنسکی رئیسجمهور اوکراین و دولت او درحال برنامهریزی
تهاجم در شرق هستند، چرا چنین آشکار ترس از تهاجم روسیه را ناچیز نشان
میدهند؟ قطعا آنها میتوانند به گروه همسرایان واشنگتن، لندن و
بروکسل بپیوندند، و صحنه را برای متهم کردن روسیه قبل از به راه
انداختن تهاجم خود آماده کنند.
وچرا روسها به خاطر خطر گسترش جنگ از سوی نیروهای دولت اوکراین که
دونباس و لوهانسک را محاصره کردهاند با پیام هشدارباش به جهان سر وصدا
به راه نمیاندازند؟ قطعا روسها منابع اطلاعاتی گستردهای در داخل
اوکراین دارند و اگر اوکراین حقیقتا درحال برنامهریزی برای تهاجم
جدیدی بود روس ها میتوانستند ازآن مطلع باشند. اما به نظر میرسد
روسها از گسست رابطه امریکا- روسیه بسیاربیشتر نگرانند تاآنچه ارتش
اوکراین ممکن است انجام دهد.
از سوی دیگر؛ راهبرد تبلیغاتی امریکا، بریتانیا و ناتو با انقلاب
“هوشمند” یا صدوراعلامیههای سطح بالا برای هر روز ماه درچشم انداز
مسطحی سازماندهی شده است. ازاین رو آنها چه چیزی ممکن است در آستین
داشته باشند؟ آیا آنها واقعا اطمینان دارند که میتوانند تعادل روسها
را به هم بزنند و اجازه دهند روسها مجری عملیات فریبی باشند که
میتواند عملیاتی شبیه عملیات خلیج تونکن یا دروغ سلاحهای کشتارجمعی
درباره عراق باشد؟
طرح میتواند خیلی ساده باشد. نیروهای دولت اوکراین حمله میکنند.
روسها برای دفاع از جمهوریهای دونتسک و لوهانسک میآیند. بایدن و
بوریس جانسون فریاد میزنند”تهاجم” و “ما این را به شما گفته بودیم!”
ماکرون و شولتزبی صدا آهنگ “حمله” و” ما با یکدیگرمیمانیم” را سر
میدهند. امریکا و متحدان آن “حداکثرفشار” تحریمها را بر روسیه تحمیل
میکنند، و برنامههای ناتو برای پرده آهنین جدیدی در سراسر اروپا عملی
انجام شده است!
یک چین خوردگی اضافه شده میتواند نوعی ازداستان “پرچم دروغین” باشد که
مقامات امریکا و بریتانیا بارها به آن اشاره کردهاند. حمله دولت
اوکراین به جمهوریهای دونتسک و لوهانسک میتواند در غرب بهعنوان
تحریک” پرچم دروغ” از سوی روسیه وانمود شود، تا تمایز بین بهراه
انداختن جنگ داخلی دولت اوکراین و”تهاجم روسی” را گل آلود کند.
معلوم نیست که آیا چنین برنامهای جواب میدهد، یا اینکه به سادگی
میتواند ناتو و اروپا را،با موضعگیریهای متفاوت کشورهای عضو به دسته
های مختلف مختلف تقسیم کند. غم انگیز آنکه، پاسخ ممکن است بیشتر به
میزان جهندگی تله نیرنگ وابسته باشد تا درست یا غلط بودن ستیزه.
اما پرسش بحرانی این خواهد بود که آیا کشورهای عضو اتحادیه اروپا
حاضرهستند استقلال و کامیابی اقتصادی خود را، که تا اندازه ای به تامین
گاز طبیعی از روسیه وابسته است، برای منافع مشکوک و بهای تضعیف کننده
نوکرمآبی ممتد برای امپراطوری امریکا قربانی کنند. اروپا ممکن است با
گزینش خشنی بین بازگشت کامل به نقش جنگ سردی خود درخط مقدم یک جنگ
هستهای احتمالی و آینده صلح آمیز، و تعاونی اتحادیه اروپا که به تدریج
اما به طورپیوسته از سال
۱۹۹۰
ساخته شده است مواجه شود.
اروپاییهای بسیاری از نظم اقتصادی و سیاسی نئولیبرالی که اتحادیه
اروپا درپیش گرفته است ناامیدشدهاند، اما در جایگاه اول، این نوکرمابی
اروپا دربرابرامریکا بوده است که آنها را به ته این کوچه باغ هدایت
کرده است. اکنون تحکیم و تعمیق آن نوکرمابی میتواند اشرافسالاری و
نابرابری شدید نئولیبرالیسم تحت هدایت امریکا رامحکم کند و به راه
خروجی از آن منجر نشود.
بایدن ممکن است زمانیکه برای بازهای جنگی پیشانی بر زمین میساید و
درواشنگتن دربرابر دوربینهای تلویزیون به خود میبالد با مقصر جلوه
دادن روسیه، برای هرچیزی راه فراری پیدا کند. اما دولتهای اروپایی
سازمانهای اطلاعاتی و مشاوران نظامی خودشان را دارند، که همهی آنها
زیر شست “سی آی ا” و ناتو نیستند. سازمانهای اطلاعاتی فرانسه و آلمان
اغلب ، به صورت برجسته ای در عراق درسال
۲۰۰۳
، به روسای خود هشدار دادهاند از فلوت زنان رنگارنگ امریکایی پیروی
نکنند. باید امیدوارباشیم آنها واقع بینی، مهارت تحلیلی یا وفاداری به
کشورهای خودشان را پس از آن از دست نداده باشند.
اگر این امر درباره بایدن نتیجه دهد، و اروپا سرانجام درخواست او برای
مسلح شدن علیه روسیه را رد کند، میتواند لحظه ای باشد که اروپا
شجاعانه برای به دست آوردن جایگاه خود به عنوان قدرت مستقل قوی در جهان
چند قطبی درحال ظهور به پا میخیزد.
چیزی اتفاق نمی افتد
این امر میتواند بهترین نتیجه برای همه باشد: قهقرایی برای گرامیداشت.
سرانجام، درصورت نبود تهاجمی از سوی روسیه یا عدم گسترش جنگی از سوی
اوکراین، بایدن باید دیر یا زود فریاد هر روزه “آی گرگ” خود را متوقف
کند.
همه طرفها میتوانند از آرایش نظامی خود، لفاظیهای وحشت زده و
تحریمهای تهدیدکننده عقب نسینی کنند.
پروتُکل مینسک میتواند برای تدارک درجه رضایت بخشی از خودمختاری خلق
دونتسک و لوهانسک در داخل اوکراین، یا کمک به جدایی مسالمت آمیز آنها
احیا، ،مورد تجدیدنظر و دوباره نویسی شود.
امریکا، روسیه و چین میتوانند دیپلماسی جدیتری را برای کاهش تهدید
جنگ هستهای و حل تفاوتهای بسیاری که دارند آغاز کنند، به نحوی که
جهان بتواند به جای بازگشت به جنگ سرد و مخاطرهی آستانهی جنگ هستهای
به سوی صلح و کامیابی حرکت کند.
جمع بندی
هرچند این بحران پایان مییابد، اما این بحران میتواند بیدارباشی برای
تمام طبقات و گرایشهای سیاسی امریکاییها باشد تا جایگاه کشور ما را
درجهان مورد ارزیابی مجدد قرار دهند. ما با نظامیگری و امپریالیسم خود
تریلیونها دلار و جان میلیونها نفر را برباد دادهایم. بودجه نظامی
امریکا به افزایش خود بدون هیچ پایانی درچشم انداز ادامه میدهد- و
اکنون ستیزه با روسیه به توجیه دیگری برای اولویت دادن به مخارج جنگ
افزارها بر نیازهای مردم ما تبدیل شدهاست.
رهبران فاسد ما تلاش کردهاند اما درخفه کردن جهان چند قطبی درحال
زایش با استفاده از نظامیگری و اجبار شکست خوردهاند. همانطور که
شاهدیم پس از
۲۰
سال جنگ در افغانستان، نمیتوانیم بجنگیم و راه ما به صلح یا ثبات ختم
میشود، و تحریمهای اقتصادی اجباری میتواند از نزدیک بیرحمانه و
ویرانگرباشد. ما باید نقش ناتو را هم دوباره ارزیابی کنیم و این
ائتلاف نظامی را که به یک چنین نیروی مهاجم و ویرانگری در جهان تبدیل
شدهاست به تدریج تعطیل کنیم.
درعوض، باید تفکر در این باره را که امریکای پسا امپریالیستی در قرن
بیست ویکم چگونه میتواند در جهان چندقطبی، درهمکاری با تمام همسایگان
برای حل مشکلات بسیار جدی پیش روی انسانیت نقشی تعاونی و سازنده ایفا
کند آغاز کنیم.
________
درباره نویسندگان:
مدآ بنجامین همکاربنیانگذار
کُدپینک برای صلح و نویسندۀ چندین کتاب از جمله:
در
داخل ایران: تاریخ واقعی و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است.
نیکولاس جی.اس داویس روزنامهنگار
مستقل، پژوهشگر همراه کُدپینک و نویسندۀ کتاب خون
دستان ما: تجاوز و ویرانی امریکایی عراق است.
منع: کانترکیورنت
***
پیام گنادی زیوگانف رهبر حزب کمونیست فدراسیون روسیه به مردم اوکراین:
“ما در یگانگی نیرومندیم، آیا می توانیم کنار هم بمانیم”
ترجمه ی اردشیر قلندری
به نام پیوندهای مقدس رفاقت! خطاب به مردم برادر اوکراین
برادران و خواهران گرامی!. هر یک از ما قبلاً صدای مصیبت را بر در خانه
خود شنیده ایم. اوکراین و روسیه با تهدید شدیدی درگیر هستند. غرب قصد
اقدام غیرقابل تصوری علیه ما دارد.
بارها دوستی ما را آزمودند. زمانی دشمن در هیات نمایندگان پاپ های حیله
گر ظاهر شد و شاهزادگان روسیه جنوبی را به دامن کلیسای کاتولیک کشاند.
پس از ان درباریان لهستانی از راه رسیدند و با خشونت تمام خاطره یگانگی
چندین سده ای ما را متلاشی کردند. کمی دیرتر میدان فتوحات ترک ها،
سوئدی ها، فرانسوی ها و آلمانی ها شدیم. زبان های انها دگرگونه بود.
جنگ افزارها و پرچم های شان متفاوت بود، نسل به نسل مقاصدشان کثیف ترو
با آرزوی تفرقه میان ما به سوی ما هجوم آوردند.
ایدئولوگ های فاشیست نیز نقشه های به شدت اهریمنانه برای ما ترسیم
نمودند؛ در دوم اپریل
۱۹۴۱،
روزنبرگ، نازی معروف “یادداشت شماره یک” در مورد سیاست آینده آلمان در
شوروی را به هیتلر داد. وی در این یادداشت “مساله سیاسی” اوکراین را
“تشویق به استقلال” به منظور “مهار مسکو و تامین امنیت پهنه جغرافیای
آلمان بزرگ در شرق” همچنین در راستای “ایجاد یک پایگاه مواد خام و
موادغذایی قدرتمند برای رایش اعظم” نامیده است.
اکنون طرفداران باندر مدعی هستند که فاشیست ها، اوکراینی ها را از سایر
اسرا جدا کرده و با آنها رفتار مناسب تری داشتند. همه این اهداف خام،
مقاصد نقشه فاشیستی
“Generalplan Ost”
را آشکار می سازد. برپایه آن نقشه، کل جمعیت به اسارت گرفته شده شوروی
یا می بایست نابود می شدند و یا به سیبری تبعید می شدند. حتی گالیسیا (۲)
نیز می بایست تا
۶۵%
خالی از سکنه می شد، بردگی برای باقی آن بود. هیتلر صراحتا می گفت: “ما
بخش جنوبی اوکراین را می گیریم… آن را به مستعمره آلمان تبدیل می کنیم.
بیرون راندن کسانی که هم اکنون در اینجا ساکن هستند، کار سختی نیست….
صدسال دیگر، میلیون ها دهقان آلمانی در انجا به زندگی ادامه خواهند داد”.
اربابان زمانه وعده های شیرین به “نخبگان” اوکراینی می دهند، که جایی
برایشان “درپشت میز مشترک اروپا” در نظر بگیرند. درعمل اما، اوکراین
عزیر ما را ویران کرده و به سرزمینی فرمانبردار تبدیل خواهند نمود.
آنگلوساکسون های آزمند، همانند فاشیست های آلمانی، قصد دارند مردم و
منابع ان را در کوره ماجراجویی های جهانی انداخته و تحت الحمایه خود
دربیاورند. آنان طبیعتا به اوکراین مستقل نیاز ندارند.
وظیفه اربابان غربی، بازی با روس ها واوکراینی هاست. جاهلان جهانی
بارها درگیری هایی ایجاد کرده اند و هرقطره خونی که ریخته، به سکه های
طلا تبدیل شده و به جیب عمو سام رفته است. زمانی یوگسلاوی چند ملیتی که
به شکوفایی رسیده بود، اینک مدتی است که از هم پاشیده است. هم اکنون
نیز واشنگتن “غیرقابل اجتناب بودن” جنگ روسیه و اوکراین را در بوق کرنا
می دمد. به محض اینکه زلنسکی اعلام کرد که مسکو قصد حمله ندارد،
بلافاصه از سوی بایدن رئیس جمهور آمریکا زنگ “هشدارباش” به صدا در امد؛
رهبر کاخ سفید تذکردادند، که چنین چیزهایی را حتی نباید زمزمه کرد.
آیا ما و شما آنقدرساده لوح شدیم که تسلیم تحریک کنندگانی شویم که
دشمنی و نفرت را برمی انگیزانند؟. در سخت ترین زمان ها خرد مردمی و
یگانگی ما بر تفرقه چیرگی یافت. و درچنین لحظاتی بود که زنگ فراخوان
بوگدان خملنیسکی به صدا درامد: ” خدایا تو تصدیق کن، خدایا تو قوت بده،
تا ما برای همیشه یگانه بمانیم”. در چنین لحظاتی بود که طبقه کارگر
روسیه و اوکراین دست رد بر وعده های دورغین اسکوراپاسکی و پتلور زدند و
دست در دست هم دولت سوسیالیستی را بنا نهادند. درچنین لحظاتی بود که
خلبان ایوان کوژه دوب، پارتیزان سیدورکوپاک، فرمانده تیموشیک، ارمنکو،
مالینوفسکی، چرنیاخوفسکی، همراه با ژوکوف و روکوفسکی، مرتسکوف و
باگرامیان برای دفاع از میهن بزرگ خود شوروی قد علم کردند.
سی سال پیش ما را به زور و برخلاف نتایج همه پرسی سراسری از اتحاد
شوروی جدا کردند. میان ما مرز کشیدند، هم اکنون برپایه الگوهای روزنبرگ
به دروغ می گویند که روس و اوکراینی همیشه دشمن هم بوده اند. البته که
اگر بخواهید در مورد تراژدی
۱۹۹۱
و سایر آزمون ها بگویم، همگی محقیم، گورباچف، کراوچوک، یلتسین و
یوشنکویچ، یانوکوویچ، ساکاشویلی پوروشنکو و زلنسکی را مقصر بدانیم. اما
ما با هم هستیم. ما باهم سرنوشت خود را برای حال و برای نسل بعد نیز
رقم می زنیم. این مسئولیت شخصی هرکدام از ما- دفاع از سرزمین خود و
تامین زندگی خوشبخت برای فرزندان و نوادگان ماست.
با گذشت زمان آشکار گردید که چرا امریکا خواهان کودتای سال
۲۰۱۴
در کی یف شد. برچه اساس یک درام بزرگ دیگری آغاز گردید. چرا تحریکات و
قتل های میدان … به راه افتاد، چرا خانه اتحادیه کارگری در اودسا به
اتش کشیده شد… چرا هزارن تن در دُنباس توسط جانیان به قتل رسیدند. چرا،
این “ادغام اروپایی” افتخارامیز به یک فریب کامل تبدیل گردید. پرواضع
است که هدف غرب- غارت و بردگی اوکراین است، تا بتواند علیه روسیه اقدام
کند و اراده خود را بر جهان دیکته نماید.
رویای دیوانه وارعقاب های واشنگتن –برادرکشی میان مردم ماست. شعله آن
می تواند اوکراین و روسیه را یکجا بسوزاند. الیگارشی جهانی در زیر پرده
دودی “هجوم به مسکو” پروژه “آنتی روسیه” را فعال کرده و می خواهد، در
پوشش آن تحریکات خطرناکی را به سرانجام برساند. با بوق کرنا کردن حمله
روسیه به اوکراین، امریکا و ناتو هم زمان مشغول مسلح کردن باندهای
(فاشیست ها) اکراینی می باشند.
تاکتیک های مهاجمان همانند دنیا کهن است. در مقابل، مردم مستعد روس و
اوکراینی باید مشتاقانه درپی دوستی و اتحاد باشند. صدای رسای اندیشه
های گریگوری اسکوورودا فیلسوف و نیکولای گوگول نویسنده، به نظر می رسد
که نمادین ترین صحبت دو مخاطب باشد: اولی، اگرمن دوستانی داشته باشم،
خود را نه تنها ثروتمند می دانم، بلکه خوشبخت ترین هم هستم. دومی در
پاسخ به زبان تاراس بولبا می گوید: ” هیچ پیوندی مقدس تر از رفاقت نیست”.
این واژه گان چقدربزرگ هستند!، این افکارچه دقیق هستند! چه راه روشنی
را باید پیمود! ما دریگانگی نیرومندیم، در تفرقه ذلیل و خوار و
رسواییم!
امروزه اوکراین و روسیه بر سر یک دوراهی قرار گرفته اند. تاریخ باردیگر
آزمونی را پیش پای ما گذاشته است. غرب تلاش دارد میان ما تفرقه و
اختلاف بیاندازد. غرب می کوشد، این اندیشه را که اوکراین و روسیه می
توانند دوستی کنند، روابط خود را حسنه کنند، خاطره پیروزی های مشترک
مان و با ارزش ترین انها، خاطره پیروزی بزرگ برفاشیسم را گرامی بدارند،
غیرقابل تحقق جلوه دهد. آیا می توان اجازه فریب خوردن به خود داد؟ آیا
می توانیم کنار هم بمانیم، آیا موفق خواهیم شد تا این نقشه های اهریمنی
را طرد کنیم؟
اذهان بسیار بکردر تلاشند تا از خاطره مردم مان حقیقت جمهوری
سوسیالیستی اوکراین که در اتحاد شوروی مورد احترام و دوست داشتنی بود و
همه از موفقیت های ان خرسند بودند را بزدایند. روسیه و اوکراین
افرینندگان دارایی های مشترک یک کشور قدرتمند و بزرگ بودند که شهروندان
ان بر پایه ملیت و زبان تقسیم نمی شدند. کشوری که دوستی مردمانش موجب
شد ایستگاه تولید برق دنیپر را بعد از ویرانی در جنگ نوسازی کنند، پرچم
پیروزی را برفراز رایشتاک به اهتزار دراورند و دوردست های کیهان را فتح
کنند. در ان زمان کار صادقانه افتخار و شجاعت به حساب می امد. به همین
دلیل یکصدمین سالگرد ساختمان اتحاد شوروی –زمانی برای غرور و رزم مشترک
است، نه زمان فحاشی و دشمنی علیه هم. زمانی برای خاطرات نیک، امیدهای
روشن و برنامه های جدی است. زمان ان است که به فساد الیگارشی و تهدیدات
دشمنان با دیپلماسی واقعی مردمی، گفتمان مستقیم با هم، با ارتباط گرم و
صمیمانه پاسخ دهیم. !
برادران،
رفقا و دوستان!
اینک
نیاکان ما به ما می نگرند. ما مسئول سرنوشت آیندگان می باشیم. ما نمی
توانیم سرنوشت خود را به دست نشانده های غربی بسپاریم، نمی توانیم ان
را به الیگارشی گستاخ یا مقامات فاسد واگذار کنیم. همه ما دیدیم که
چگونه طمع بیگ ها (اربابان شرقی) و خیانت پادشاهی سازمان سیا ساخته یک
شبه در قزاقستان متلاشی شد. قدرتی که تلاش داشت نمایی از “ثبات” را به
نمایش بگذارد. اما شکاف های اجتماعی و بی عدالتی ها کسانی را پروراند
که راهزنی و برادرکشی را گسترش دادند.
ما کمونیست ها، اطمینان داریم: که فرزندان خارکوف و سُوم، زاپاروژه و
کی یف نباید با هم و همخون های خود از رزان، خباروفسک، ارخانسک، و
مسکو دشمنی ورزند. این فرزندان و همانند همه ما یک نام و نام فامیل، یک
ریشه و دین مشترک، خویشاوندانی در دوطرف مرز دارند. پس بیاید دست رفاقت
درمبارزه علیه تحریکات دشمنان با هر رنگ و لعابی بدهیم. زمان تغییر
اساس زندگی فرا رسیده، دست به کار باید شد. زمان بیرون راندن همه
دشمنان خلق فرارسیده است.
ما معتقدیم که قلب حساس زنان، نیروی اراده مردان، خرد سالمندان و تراوش
نور چشم کودکان مساعدت خواهد کرد تا از بلایا رها شویم، موفقیت و
دستاوردهای خود را به جهانیان بنمایانیم. ما یکبار دیگر اثبات خواهیم
کرد که مستعد به یکی شدن با درهم امیختن قدرت خود می باشیم. با یکی
نمودن استعداها و ظرفیت های خود، می توانیم در همه بازارها رقابت پذیر
باشیم. با گام گذاشتن بربستر سازندگی، فرصت های خود را تحکیم بخشیده،
زندگی امن و شایسته را تضمین می نمایم. و انگاه، همانند گذشته، کارهای
بزرگ به همراه اکتشافتی بزرگترداشته باشیم، انگاه نویسندگان و شعرای ما
با خلق آثار الهامبخش، به همراه رقص های زیبای ملی، با دستاوردهای
ورزشی در سراسر جهان ما را خواهند شناساند، جهانیان نیز با شوق و
اشتیاق همراه ما شادی خواهند کرد.
بیاید خرد ورزی کنیم، محکم و پیگیر باشیم.
بیاید علیرغم وجود شر و خیانت یکی شویم.
به خاطر آینده ای شایسته و شکوهمند تلاش کنیم
1.
(Generalplan Ost) –
یک برنامه گسترده برای تحکیم سلطه آلمان نازی در اروپای شرقی است که
شامل اخراج اجباری
۷۵-۸۵
درصد از جمعیت از قلمرو لهستان و مناطق اشغالی اتحاد جماهیر شوروی و
قرار دادن آن در قفقاز شمالی، سیبری غربی و آمریکای جنوبی میگردید.
2.
منظطقه ای در شمال –غربی اسپانیا سواحل اقیانوس اطلس
***
آیا غرب در خصوص ناتو به روسیه خیانت کرد؟
گاردین، ترجمه ی: آرمین منتظری
گاردین: رویارویی اخیر میان روسیه و غرب ریشه در دلخوریها و شکوه و
شکایات فراوانی دارد اما مهمترین دلخوری این باور روسیه است که غرب،
اتحاد جماهیر شوروی را با قولی که در خصوص عدم گسترش ناتو به سمت
مرزهای روسیه داد، فریب داده است. در سالهای
۱۹۸۹
و
۱۹۹۰
و پس از پایان جنگ سرد، در مذاکراتی که میان روسیه و غرب صورت گرفت،
غرب به روسیه تعهد داد که ناتو به سمت مرزهای روسیه گسترش نخواهد یافت.
حتی ویلیام برنز، رییس فعال سازمان سیا و سفیر وقت امریکا در روسیه در
سالهای پس از جنگ سرد، در کتاب خاطرات دیپلماتیک خود تایید کرده که
برخی مقامات دولت جورج بوش پدر در مذاکراتشان با رهبران روسیه به صورت
شفاهی بر عدم گسترش ناتو به سوی مرزهای روسیه، صحه گذاشتهاند.
ولادیمیر پوتین، در سخنرانی مشهور سال
۲۰۰۷
خود در کنفرانس امنیتی مونیخ، غرب را متهم کرد که این تضمین و تعهد
امنیتی مهم را فراموش کرده و قوانین بینالمللی را به نابودی کشانده
است.
آیاادعای روسیه درباره خیانت غرب اهمیت دارد؟
این مساله شدیدا برای روسیه اهمیت دارد چراکه این باعث بیاعتمادی شدید
روسیه به غرب شده است. روسیه به همین دلیل دیگر به قوانین بیناالمللی
اعتمادی ندارد و همین امر باعث شده که روسیه پیشنویس پیشنهادی را به
غرب ارایه کند که در آن عقبنشینی ناتو از مرزهای غربی روسیه به عنوان
خواسته اصلی مسکو مطرح شده و قرار است این مساله در نشست آینده روسیه و
ناتو مورد مذاکره قرار بگیرد. مطرح کردن تئوری خیانت، تنها به پوتین
محدود نمیشود. بلکه بوریس یلتسین هم این تئوری را بارها مطرح کرد و از
سال
۱۹۹۵
به بعد نیز چهرههای سیاسی روسیه از این تئوری دفاع کردهاند. در کتاب
جدیدالانتشار «حتی نه یک سانتیمتر: امریکا، روسیه و ایجاد بنبست جنگ
سرد»، به قلم مورخ برجسته، ماری الیس ساروته، از گفتوگوهای خصوصی میان
ائتلاف غرب با روسیه بر سر گسترش ناتو پرده برداشته شده و فاش شده که
روسیه در آن زمان به عنوان کشوری ضعیف سعی میکرده از آثار منفی حضور
ناتو پشت دروازههایش بکاهد. نویسنده این کتاب در نهایت نتیجه میگیرد
که اتهام خیانت غرب به لحظ فنی نادرست اما حقیقت روانشناختی دارد.
بنیان شکایت روسها چیست؟
بخشی از شکایت به تعهدات شفاهی جیمز بیکر، وزیر امور خارجه ایالات
متحده در زمان جورج بوش پدر و مفاد معاهدهای که در
۱۲
سپتامبر
۱۹۹۰
بین روسیه و غرب، درباره چگونگی عملیات نیروهای ناتو در قلمروی آلمان
شرقی سابق مربوط میشود. پوتین مدعی است که جیمز بیکر، در گفتوگوی
نهم فوریه سال
۱۹۹۰
خود با میخاییل گورباچف، رهبر وقت روسیه، به صورت شفاهی قول داده که
اگر روسیه اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی را بپذیرد، ناتو به سمت شرق
گسترش نخواهد یافت. روز بعد از این مذاکره، هلموت کهل، صدراعظم وقت
آلمان که در خصوص باقی ماندن آلمان- پس از اتحاد- در ناتو دچار ابهام
بود، به گورباچف گفت: «بهطور طبیعی ناتو نمیتواند تا سرزمینهای فعلی
اتحاد جماهیر شوروی گسترش یابد.» روز هفدهم مه همان سال، این تعهد در
سخنرانی دبیرکل ناتو تکرار شد. پوتین نیز در سخنرانی سال
۲۰۰۷
خود در کنفرانس امنیتی مونیخ به این نکته اشاره کرد. میخائل گورباچف در
خاطرات خود از این تعهد به عنوان اصل راهگشا برای حرکت به سمت اتحاد
دوباره دو آلمان یاد کرده است.
آیا این تعهدات در چارچوب یک معاهده مکتوب شد؟
پاسخ منفی است؛ دلیل اصلیاش نیز این بود که جورج بوش پدر احساس میکرد
که جیمز بیکر و هلموت کهل در مذاکراتشان با گورباچف بیش از حد امتیاز
دادهاند و آن طور که بیکر بیان کرده، بوش فکر میکرد «این دو پایشان
را از حد خود فراتر گذاشتهاند.» توافقنامه نهایی که در سپتامبر سال
۱۹۹۰
بین روسیه و غرب امضا شد، صرفا در مورد آلمان بود. براساس این
توافقنامه نیروهای ناتو اجازه مییافتند از خط ترسیم شده توسط آلمان
شرقی در دوران جنگ سرد عبور کرده و در کل آلمان مستقر شوند. این توافق
یک الحاقیه امضاشده نیز داشت. به این ترتیب تعهد ناتو به دفاع از اعضای
خود که در بند
۵
اساسنامه این سازمان آمده، برای نخستین این سازمان را به سمت شرق هدایت
کرده و درست پشت سرزمینهای روسیه قرار داد.
آیا روسیه متوجه پیامدهای این توافق برای کشورهای پیمان ورشو بود؟
بله؛ سیاستگذاران روسی در آن زمان هم به واسطه پیامدهایی که ممکن بود
برای شرق اروپا متصور شد، با امضای این توافقنامه توسط گورباچف مخالف
کرده بودند. چراکه روسیه در خصوص عدم گسترش ناتو به سمت شرق تنها
تعهدات شفاهی دریافت کرده بود و این تعهدات در هیچ سندی مکتوب نشده
بود. برای مثال، در ماه مارس سال
۱۹۹۱،
مارشال دیمیتری یازوف، وزیر دفاع وقت روسیه از جان میجر، نخستوزیر وقت
انگلیس درباره منافع کشورهای شرق اروپا در پیوستن به ناتو، سوال کرد.
به استناد خاطرات رودریک بریثویت، سفیر وقت انگلیس در روسیه، میجر به
یازوف اطمینان داد که «به هیچ وجه قرار نیست چنین اتفاقی در آینده
رخ بدهد.»
آیا روسیه شکایتی از این خیانت مطرح کرد؟
روسیه به کرات شکوه کرده است. در سال
۱۹۹۳،
بوریس یلتسین، که خواستار پیوستن روسیه به ناتو بود، نامهای به بیل
کلینتون، رییسجمهوری وقت امریکا نوشت و در آن استدلال کرد که هرگونه
گسترش بیشتر ناتو به سمت شرق، روح معاهده
۱۹۹۰
را نقض میکند. وزارت امور خارجه امریکا که در آن زمان در مورد درخواست
لهستان برای پیوستن به ناتو تصمیم بررسی نداشت، به قدری نسبت به اتهام
خیانتی که روسیه به دولت امریکا وارد کرده بود، حساسیت داشت که بهطور
رسمی از وزارت خارجه آلمان خواست تا در مورد مسائل مطرحشده در این
نامه گلایهآمیز، بررسیهایی صورت بدهد. دستیار ارشد وزیر خارجه آلمان
در اکتبر
۱۹۹۳
پس از بررسی این نامه پاسخ داد که این شکایت به لحاظ رسمی و حقوقی
مردود است، اما او میتواند درک کند که «چرا یلتسین فکر میکند ناتو
«متعهد» شده است که از محدوده مشخص خود در توافق سال
۱۹۹۰
خود، فراتر نرود.»
آیا این روایتها درباره خیانت غرب به روسیه، روابط دو طرف را تیره
کرد؟
بله، در سال
۱۹۹۷،
یعنی زمان تصویب قانون روابط روسیه و ناتو- که معاهدهای برای شکل دادن
روابط جدیدی میان ناتو و روسیه بود- ییوگنی پریماکوف، وزیر خارجه روسیه
بار دیگر «دو دوزه بازی» جیمز بکر در شش سال قبل را یادآور شد. این
سخنان باعث شد که وارن کریستوفر، وزیر خارجه وقت امریکا کمیتهای را
مسوول بررسی ادعاهای پریماکوف کند. گزارش این کمیته بین اظهارات
حاشیهای سیاستمداران آلمانی نظیر هانس دیتریش گنشر، در رد گسترش ناتو
و آنچه در متن معاهده مورد توافق طرفین قرار گرفته بود، تفاوت قائل
شد.
آیا روسیه در بازههای زمانی مختلف گسترش ناتو را مجاز شمرد؟
بله؛ در آگوست سال
۱۹۹۳،
بوریس یلتسین، رییسجمهوری وقت روسیه در دیدار با لخ والسا،
رییسجمهوری وقت لهستان، حق این کشور را برای پیوستن به ناتو به رسمیت
شناخت و به این ترتیب روسای جمهوری بعدی روسیه را به مخمصه انداخت.
بعدها، در سال
۱۹۹۶
نیز روسیه با ورود به گفتوگو با ناتو بر سرتصویب قانون روابط دو
جانبه، این سازمان را به رسمیت شناخت.
آیا راه دیگری پیش پای روسیه بود؟
برخی
معتقدند راه دیگری وجود داشت؛ ساروته معتقد است که واشنگتن در جنگ قدرت
با روسیه بر سر گسترش ناتو پیروز شد. اما این پیروزی در قالب رویارویی
با روسیه به دست آمد نه همکاری با این کشور. روسیه همواره خود را یک
عضو بالقوه ناتو میدانست اما امریکا این تصور روسیه را خیالات
میدانست. و در نهایت همین نگاه امریکا بود که به فلج شدن ائتلاف ناتو
منجر شد. امریکا همواره در این نوع موارد، به جای رد کردن درخواست، سعی
میکند درخواست را از سر خود باز کند. دولت ایالات متحده در سال
۱۹۹۳
میتوانست توسعه ناتو را به تعویق بیندازد، اما در نهایت نظر حامیان
گسترش ناتو به سمت شرق که معتقد بودند این اقدام حق دموکراتیک کشورهای
سابق پیمان ورشو است بر مخالفانی که معتقد بودند گسترش ناتو به شرق،
حمایت روسیه از کنترل تسلیحات را تضعیف کرده و توان نیروهای اصلاحطلب
در داخل روسیه را کم میکند، فایق آمد.
آیا روسیه در موقعیتی قرار داشت که در این خصوص مذاکره کند؟
در آن زمان، اقتصاد و عرصه سیاسی روسیه دچار آشوب بود. کتاب «نه حتی یک
سانتیمتر» به تفصیل تشریح میکند که چطور روی گشاده روسیه در خصوص
گسترش ناتو به سمت شرق، اغلب به خاطر دریافت حمایتهای مالی امریکا و
آلمان بود. البته این دو کشور هرگز از این حمایتها با عنوان رشوهدادن
به روسیه یاد نکردهاند. از سوی دیگر میزان فساد اقتصادی در روسیه
آنقدر زیاد بود که به محض اینکه این حمایتها به روسیه میرسید، در
دالانهای مالی این کشور مفقود میشد.
منبع اصلی: گاردین
*
این مقاله در گاردین با عنوان “باور روسیه به خیانت ناتو- و این چرا
امروز اهمیت دارد“، منتشر شده است. روزنامه ی اعتماد آن را با عنوان
“آیا غرب در خصوص ناتو به روسیه خیانت کرد؟” با ترجمه ی آرمین منتظری
منتشر کرده است.
***
چرا هرآنچه درباره اوکراین میدانید احتمالا خطا است
ژاکوبن، ترجمه ی: داود جلیلی
اگردر هشت سال گذشته برای دنبال کردن رخدادهای اوکراین روی رسانههای
مسلط تکیه کرده باشید، پس احتمال دارد آنچه درباره اوکراین میدانید
خطا باشد. با وجود آنکه- یا به احتمال بیشتر، چون- آشوب در اوکراین
دراین سالهای اندک به صورت آشکاری سر در سیاست خارجی امریکا و
سیاستهای محلی آن داشته است، تاریخ کشور و ستیزههای جاری آن تبلیغاتی
شده ترین موضوعها برای شنوندگان غربی بوده است.
دکتر ولودیمیر ایشچنکو
Volodymyr Ishchenko،
جامعه شناس و پژوهشگرهموند در موسسه مطالعات اروپای شرقی، سالها را
صرف نوشتن درباره سیاستهای اوکراینی، انقلاب میدان
۲۰۱۴،
و تقاطع آشفته اعتراضها، جنبشهای اجتماعی، انقلاب، و ملیگرایی صرف
کرده است. او به تازگی با برانکو مارستیک
BRANKO MARCETIC
از نشریه ژاکوبن درمورد
آنچه خوانندگان غربی لازم است درباره اوکراین و بلاتکلیفی بین المللی
بر سر آن بدانند گفتگو کرده است.
چرا مقامات اوکراینی و دولتهای اروپایی نسبت به ایالات متحده و
بریتانیا موضعگیریهای متفاوتی در مورد چشمانداز تهاجم روسیه دارند؟
و.ا:
دیپلماسی اعمال فشار وافزایش توان نظامی روسیه تنها بخشی ازاین موضوع
را تشکیل میدهد، چون به موازات آن فعالیتهای دیپلماتیک هم وجود دارد.
بخش دیگر کارزار رسانهای دربارۀ تجاوز قریب الوقوع(روسیه) است، که
منطق مستقل خود را دارد، واز سوی منافع مختلفی به پیش برده میشود، و
نباید بهعنوان واکنش عینی به اقدامات روسیه تلقی شود. این کارزار
رسانهای منش تقویت و گسترش را هم دارد. هدف اولیه این کارزار احتمالا
حتی نه روسیه یا اوکراین ، بلکه آلمان است، که تصور میشود به متحدان
ناتویی خود نزدیکتراست.
اوکراین درآغاز حتی توجهی به این کارزار رسانههای غربی نکرد. بعد تلاش
کرد با درخواست سلاحهای بیشترو تقاضای تحریمهای بازدارنده علیه روسیه
از کارزار بهره برداری کند. تنها دو یا سه هفته پیش بود که دولت
اوکراین صدور بیانیههای صریح را که تجاوز قریب الوقوع نیست، که ما از
سال
۲۰۱۴
زیر تهدید روسیه بودهایم و به این تهدید عادت کردهایم، و اینکه طبق
دادههای اطلاعاتی آنها، این تهدید بزرگتر از تهدید بهارگذشته نیست(
در طی مرحله قبلی افزایش توان رزمی روسیه، که به صورت بسیارآشکار با
اهدافی بسیار روشن انجام شده بود) آغاز کرد.
این کارزار رسانهای غربی پیآمدهای مادی و منفی بسیاری برای اقتصاد
اوکراین داشته است. پول اوکراین از دست دادن ارزش خود را آغاز کرده
است، سرمایهگذاران – به ویژه دربازارمسکن اوکراین-ترک کشور را آغاز
کردهاند و دولت کاملا ترسیده است که حتی بدون یک تهاجم واقعی، اقتصاد
اوکراین ممکن است ازاین وضعیت دچار مشکل کاملا جدی شود. اما من مایل
نیستم آن را به عنوان حیله راهبردی واقعی تلقی کنم.
چرا اوکراین، هم برای روسیه و هم برای غرب و ایالات متحده چنین
کشورمهمی است؟
و.ا:
از نظر اقتصادی، اوکراین در واقع یک شکست بزرگ است. اگر به شاخص های
اقتصادی نگاه کنید، احتمالاً اوکراین یکی از معدود کشورهای جهان است که
به سطح تولید ناخالص داخلی سرانه خود در سال
۱۹۹۰
نرسیده است. در دهه
۹۰
سقوط اقتصادی عظیمی رخ داد و سپس اوکراین مانند همسایگان اروپای شرقی
نتوانست رشد کند. به عنوان مثال، ما برخلاف لهستان، یا حتی روسیه و
بلاروس در شرایطی بهتراز(سال) پایان اتحاد شوروی زندگی نمیکنیم.
برای روسها و برای ایالات متحده،اوکراین جایی است که از طریق آن گاز
طبیعی انتقال مییابد. ابتکاراتی برای داشتن کنسرسیوم سه جانبه وجود
داشت: روسیه بهعنوان تامین کننده گاز، اتحادیه اروپایی به عنوان مشتری
و اوکراین به عنوان سرزمین انتقال. این ابتکارات به ویژه در دهههای
۱۹۹۰
و
۲۰۰۰
از طرف اوکراین داغ شده بود، و نتیجه آن بود که روسیه چندین خط لوله
گاز را در اطراف اوکراین ایجادکرد. نورداستریم
۲
اکنون شاید خطرناکترین خط لوله برای اوکراین است، چون ممکن است خط
لولههای گاز اوکراین را ازکاربیندازد.
از نقطه نظر نظامی، روسیه اظهار میکند که اوکراین ممکن است مهم باشد
چون اگر ناتو استفاده از سلاحهای تهاجمی را آغازکند، موشکهایی وجود
دارند که از خاک اوکراین در عرض
۵
دقیقه به مسکو میرسند. قرنها راهبرد دفاعی روسیه گسترش در راستای جلو
بردن مرزهای خود تا جای ممکن به سمت غرب، و ایجاد مسیری راهبردی بود که
تجاوزهای ناپلئون بناپارت و هیتلر را به شکست کشاند- اگرچه جنگهای
معاصربه همان روشها یی که نیم قرن یا دو قرن پیش به راه میافتادند به
اتفاق نمیافتند.
برای امریکا، اوکراین یک نقطه داغ بالقوه علیه روسیه است. اگر اوکراین
درحال ایجاد تنش با روسیه باشد، ممکن است روسیه را تضعیف کند و می
تواند منابع آنرا، مثلا در موردگسترش چین کاهش دهد. برخی افراد اکنون
به صورت کاملا بدبینانهای مینویسند که،” چرا نباید اجازه داد روسیه
به اوکراین تجاوزکند، و چرا نباید اجازه دهیم اوکراین به افغانستان
دیگری برای روسیه تبدیل شود؟” روسیه میتواند منابع زیادی را هزینه کند
ومیتواند با تحریمها ضربه بخورد- احتمالا نورد استریم میتواندمورد
تحریم قرارگیرد- ومعلوم نیست که تا چه مدت روسیه میتواند پیشروی نظامی
بزرگ در اوکراین را فعال نگه دارد. این میتواند دلیلی باشد که چرا این
جنگ( درمنطقه دنباس) دراین زمان طولانی ادامه داشته است: هیج منفعت
واقعی در پایان دادن به آن وجود ندارد. در سالهای
۲۰۱۵
و
۲۰۱۹
فرصتهای متعددی وجود داشت و دولت آمریکا به اندازهای که باید ازاین
فرصتها استفاده نکرد.
تاریخ طولانی و پیچیده ی دو کشور بسیاری از تقسیمات سیاسی و فرهنگی
اوکراین مدرن را شکل میدهد؛ رابطه بین اوکراین و روسیه چگونه است؟
و.ا:
دراین مورد هیچ چیز نزدیک به اجماعی وجود ندارد. برخی ازافراد چپ،
مانند برخی مارکسیستهای اوکراینی درقرن بیستم، اعلام کردند که اوکراین
مستعمره روسیه، و حداقل در امپراطوری روسیه قرار داشت، اوکراین به لحاظ
اقتصادی مورد بهره کشی بود. تحت حکومت اتحاد شوروی داستان دیگری وجود
داشت، زمانی که اوکراین به صورت واقعی بسیار سریع توسعه یافت و به یکی
از پیشرفتهترین بخشهای کشور تبدیل شد- یکی از دلایلی که چرا بحران
پسا شوروی این قدر شدید یود. دیگران ممکن است بگویند که اوکراین بیشتر
شبیه اسکاتلند درانگلستان بود، و حتی به روابط بین متروپلهای غربی و
مستعمرههای آنها در افریقا و آسیا، یا حتی بین روسیه و آسیای مرکزی،
یا روسیه و صربستان نزدیک هم نبود.
برای روسهای بسیاری، اوکراین بخشی از تصورآنها از ملت روس است. آنها
واقعا نمیتوانند روسیه بدون اوکراین را تصورکنند. در امپراطوری روسیه،
این تفکر وجود داشت که روسها، اوکراینیها و بلاروسیها سه بخش یک ملت
هستند. و این حکایت به تازگی از سوی ولادیمیرپوتین، در مقاله ای که
ادعا میکند اوکراینیها و روسها صرفا یک ملت اند، که به صورت مصنوعی
جدا شده اند، تصریح شده بود.
این روایت در اندیشه امپراطوری روسی تاریخی طولانی دارد. از این چشم
انداز، شما باید روابط بین اوکراین و روسیه را حداقل بهعنوان رقابت دو
پروژه ملتسازی ببینید. میتوان گفت که اوکراین بخشی از روسیه نیست،
اوکراینیها ملت جدایی هستند. اکنون این روایت دراوکراین مسلط ترین
حکایت است. اما، پروژه ملتسازی – با وجود سه انقلابی که در سال های
۱۹۹۰،
۲۰۰۴
و
۲۰۱۴
روی داد که محتوای بسیار قوی ملتسازی داشت – کاملا موفق نبوده است.
حکایت دیگری ممکن است ادعا کند که اوکراینیها عملا بخشی ازاتحاد تا
حدی بزرگتراسلاویک شرقی هستند و این پروژه ملتسازی به خاطر ضعف
مدرنسازی در امپراطوری روسیه تحقق نیافت.
اما، این بحثها تنها بخش کوچکی از جامعه اوکراینی ، به ویژه روشنفکران
را درگیر میکند. برای اوکراینیهای عادی، مسئله برجستهای نیست. طبق
نظرسنجیهای انجام گرفته درمدت سی سال پس از استقلال از شوروی، مسئله
شغل، دستمزد، و قیمتها در راس اولویتها بوده اند، در حالیکه هویت،
زبان، روابط ژئوپلیتیک، اتحادیه اروپا، روسیه و ناتو همیشه در پایین
لیست اولویتهای اوکراینیها قرار داشتهاند.
برخی مفسران میگویند که چون راست افراطی در انتخابات پسا میدان خیلی
موفق نبوده است، نقش آن در کشور ناچیز است. آیا حقیقت دارد؟
و.ا:
نقش ملیگرایان رادیکال در سیاستهای اوکراینی، از طریق فشارمستقیم روی
دولت و انتشار روایت ها مهم است. اگر به سیاستهای عملی که از سوی دولت
پسا میدان اتخاذ میشود توجه کنید، برنامه احزاب ملیگرای رادیکال، به
ویژه کمونیست زدایی، ممنوع کردن حزب کمونیست اوکراین؛ اوکراینی سازی،
که به معنی خارج کردن زبان روسی از محیط عمومی اوکراینی است، را خواهید
دید. بسیاری از چیزهایی که راست افراطی قبل از میدان روی آنها کارزار
به راه انداخت ازسوی سیاستمداران ظاهرا غیر راست افراطی به اجرا درآمد.
رادیکالیزه کردن ملیگرایی برای فقدان هر تغییرات انقلابی پس از انقلاب
تاوان بسیار خوبی است. اگر مثلا، تغییر چیزی را در حوزه ایدئولوژیک
آغاز کنید- نام گذاری مجدد خیابانها، کنارگذاشتن هر نماد شوروی از
کشور، برداشتن مجسمه ولادیمیر لنین که در بسیاری از شهرهای اوکراین
برافراشته بود-شما توهمی از تغییر را بدون تغییر واقعی در جهت
خواستههای مردم ایجاد میکنید.
بسیاری از احزاب وابسته عملا ماشینهای انتخاباتی برای شبکههای ارباب
– نوکری هستند. ایدئولوژی ها معمولا به کلی نامربوطند. پیداکردن
سیاستمدارانی که در دوران کاری خود بارها بین اردوهای کاملا مخالف در
سیاستهای اوکراین تغییر جایگاه دادهاند دشوارنیست.
در مقابل، احزاب ملیگرای رادیکال ایدئولوژی دارند، آنها به فعالین
انگیزه میدهند، و دراین لحظه، آنها شاید تنها احزابی هستند که به
معنای واقعی کلمه “حزب” هستند. آنها به شدت سازمان یافتهاند، بسیج
شده ترین بخش جامعه مدنی، باقویترین قدرت بسیج خیابانی هستند. پس از
سال
۲۰۱۴،
آنها به منابع خشونت هم دست یافتند: آنها فرصت پیدا کردند واحدهای
مسلح وابسته به خود و شبکه گستردهای از مراکز تربیتی، اردوهای
تابستانی، کافههای هم دلانه، و مجلات ایجاد کنند. این زیرساخت شاید در
هیچ یک از دیگر کشورهای اروپایی وجود ندارد. بیشترشبیه سیاستهای راست
افراطی دهه
۱۹۳۰
در اروپا بهنظر میرسد تاسیاستهای راست افراطی معاصر اروپایی- که
خیلی زیاد روی خشونت شبه نظامی تکیه نمیکند بلکه به جای آن قادر به
کسب پیروزی سراسری در بخش گستردهای از حوزه های انتخاباتی است.
برخی از جنبههای سوءتفاهم یا ناشناخته “انقلاب یورومیدان
۲۰۱۴”
که خوانندگان غربی ممکن است از آن آگاه نباشند چیست؟
و.ا:
درغرب، آنچه مسلط شده است روایت ان جی او های حرفهای است، که بخش
مهمی از قیام سال
۲۰۱۴
بودند. اما آنها قطعا نماینده کل تنوع این قیام نیستند و حتی تنوع
کمتری از این کشور بزرگ را نمایندگی میکنند. در روایتهای آنها، این
یک انقلاب دموکراتیک، مسالمت آمیز علیه دولتی تمامیتخواه به رهبری
ویکتوریاناکوویچ بود، که شاید یکی از اندک حاکمان جهان است که با دو
انقلاب سرنگون شده است.
این روایت ان جی او های حرفهای و روشنفکران ملی –لیبرال از سوی رسانه
و مقامات غربی، تا اندازه ای بهخاطرآنکه همان چیزی بود که میخواستند
بشنوند مورد توجه قرارگرفت. و مقامات غربی کاملا آشکار از انقلاب میدان
پشتیبانی کردند. درآن لحظه، (میدان) برای اتحادیه اروپا، کاملا امیدبخش
بود، چون درحالیکه مردم در یونان پرچمهای اتحادیه اروپا را به آتش
میکشیدند، مردم اوکراین آن پرچمها را به اهتزاز در میآوردند.
ترس از ملیگرایان رادیکال در بخش جنوبی اوکراین به اعتراضهای ضد
میدان الهام بخشید. روسیه تصمیم به تامین، و دریک لحظه بحرانی، دخالت
وجلوگیری از شکست شورشیان جدایی طلب در منطقه را گرفت. نتیجه آن است که
بخشی از دونباس، و اوکراین شرقی، منطقهای به شدت صنعتی و شهری شده،
اکنون تحت کنترل به اصطلاح جمهوریهای خلق است که کم و بیش میتوان
آنها را کشورهای دست نشانده روسیه تلقی کرد.
این بحران چگونه ممکن است حل شود، به چه چیز امیدوارید؟
و.ا:
من امیدوارم که برای این بحران راه حل مسالمت آمیزی وجود خواهد داشت.
همه ما به امیدی که روسها دخالت احمقانه را آغاز نخواهند کرد و جنگ را
نه تنها در دونباس بلکه حتی بیشتر از آن گسترش نخواهند داد نیازداریم.
هر پیشرفتی دراجرای توافقنامه مینسک- که درباره چگونگی بازگشت جدایی
طلبان هوادار روسیه به اوکراین است- قطعا میتواند برای تنشزدایی مفید
باشد. اگرچه، بسیاری ازاوکراینیها توافقنامه های مینسک را دوست
ندارند- بیشتر به خاطر آنکه این توافق ها از سال
۲۰۱۵
ناکارآمدی خود را ثابت کردهاند و صلح را به دونباس برنگرداندهاند، نه
اینکه آنها رابهطور دائمی غیرقابل قبول مییابند- اعتراضهای واقعی
علیه توافقنامههای مینسک کاملا کوچک بود و به صورت واقعی از سوی
اکثریت اوکراینیها پشتیبانی نشد.
اما تاکنون، اوکراین نمیخواست مینسک را بپذیرد. اوکراین بهانههای
مختلفی را برای عدم انجام آنچه همراه با فرانسه، المان، و روسیه توافق
کرده است پیدا میکند. یکی ازدلایل تهدیدهای بسیارآشکار به خشونت از
سوی جامعه مدنی ملیگرای اوکراین است، که مینسک را به مثابه
کاپیتولاسیونی برای اوکراین درک میکند. برای ملیگراها، مینسک به
معنای به رسمیت شناختن تنوع سیاسی اوکراین است- که مخالفت اوکراینیها
تنها زامبی شدگی از سوی تبلیغات روسی نیست، وآنها خائنان ملی نیستند،
که دلایل ملی زیادی برای عدم موافقت با روایت ناسیونالیستی ودرک بدیلی
ازاوکراین دارند.
اگر دولت اوکراین نسبت به کاربست توافقها جدی بود، و بهانههایی با
مطرح کردن خشونت از سوی ملیگراها نیابد، ممکن است از غرب – برای موضعی
بسیار محکم از سوی ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا در اجرای سریع
توافقها – درخواست کمک کند. این امر قطعا میتواند برای دولت اوکراین
مفید باشد و بخش ملیگرای جامعه مدنی ، به ویژه بخشهایی را که مستقیما
به کمک مالی از غرب وابسته هستند خنثی کند.
منبع: ژاکوبن
***
اوکراین صفحه بازی سیاست امپریالیستی
رون یاکوب، ترجمه ی: بابک احمدی
واشنگتن کمتر از روسیه به استقلال و حاکمیت اوکراین اهمیت می دهد.
علاقه اصلی آمریکا به این قلمرو، موقعیت آن در هم مرز بودن با روسیه
است. علاقمندی دیگر آمریکا به منابع و بازارهایی است که اوکراین تحت
نفوذ ایالات متحده در اختیار واشنگتن می گذارد. البته، این عامل دومی
همچنین کمک می کند بفهمیم چرا روسیه اجازه نمی دهد اوکراین و پایتخت آن
“کی یف” توسط ناتو آسیمیله بشود. اگر واشنگتن واقعاً به استقلال مردم
اوکراین علاقه مند بود، خواستار قطعنامه ای برای اعطای خودمختاری به
منطقه دونباس شرقی اوکراین می شد، جایی که جنگ برای جدایی این منطقه از
اوکراین حداقل از سال
۲۰۱۴،
در جریان است؛ زمانی که ایالات متحده / ناتو با پشتیبانی از “انقلاب
مخملی” دولت منتخب کی یف را سرنگون کرد. حالا این گروه حاکم متمایل به
ایالات متحده است که واشنگتن می خواهد آن را حفظ کند. دولتی که ابتدا
توسط اقدامات سری ایالات متحده و ناتو نصب شد ممکن است نماینده آرزوهای
از دست رفته ی اوکراین باشد، اما قطعاً نماینده استقلال اوکراین نیست.
آن نماینده را فقط مردم اوکراین می توانند تعیین کنند. ولی صدای مردم
اوکراین ، هم فرونشانده و خفه و هم متفاوت و مختلط است: سوسیالیست های
دموکرات، سرمایه داران بی شرم که چشم به اتحادیه اروپا دارند، خانواده
هایی برخوردار از پول هایی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از
مردم دزدیده شده اند، فاشیست هایی که میراث آنها کشتن هزاران یهودی و
همکاری نظامی با نازی ها است، و میلیون ها کارگر و کشاورز. اینها جمعیت
اوکراین هستند. – به نظر من این گروه اخیر جمعیت، کارگران و کشاورزان
هستند که باید بیشترین حرف را در آینده ملت خود داشته باشند. با این
حال، اگر برخورد بقیه جهان نشانه ای از توجه به این مردم باشد، صدای
آنها آخرین صدایی است که شنیده می شود.
جهان شاهد داغ شدن نزاع بین آمریکا و روسیه است. روسیه نیروها را در
اطراف قلمرو خود جابجا می کند. واشنگتن اصرار دارد که مسکو حق ندارد
این نیروها را به نزدیکی مرز روسیه با اوکراین منتقل کند. پنتاگون برخی
از نیروهای خود را به مرزهای روسیه نزدیکتر میکند: از جمله به
لهستان، لتونی، لیتوانی.
در همین حال، کی یف همچنان دستورات خود را از واشنگتن دریافت می کند –
که به ایجاد واقعیت سیاسی کنونی در آنجا کمک کرد، زمانی که غرب علناً
در روند انتخابات در سال
۲۰۱۴
به عنوان بخشی از گسترش خود به شرق از طریق ناتو پس از انحلال اتحاد
جماهیر شوروی مداخله کرد. ایالات متحده به راحتی اصرار دارد که مناطق
تحت نفوذ به سبک جنگ سرد یادگاری از گذشته است و کشورها باید بتوانند
اتحادهای خود را انتخاب کنند. به عبارت دیگر، ایالات متحده باید بتواند
امپراتوری خود را هر کجا که بخواهد گسترش دهد. مسکو، به دلایل واضح،
مخالف است.
بحث کنونی درباره اوکراین در مورد آزادی مردم این کشور نیست، بلکه در
مورد گسترش نفوذ مسکو در اروپا در رقابت با واشنگتن است. نمونه بارز
این مبارزه، خط گاز طبیعی نورد استریم
Nordeast 2
است که به شرکتهای انرژی روسیه امکان میدهد منابع خود را به آلمان و
سایر کشورهای اروپایی با نرخی بسیار ارزانتر از آنچه شرکتهای انرژی
ایالات متحده میتوانند محصول خود را در همان بازارها بفروشند، منتقل و
بفروشند
سپس پیمان نظامی اتلانتیک شمالی (ناتو) است. واقعیت ادامه حیات این
پیمان نظامی چیزهای زیادی را در مورد هدف واقعی آن آشکار می کند. ناتو
ابزار امپراتوری ایالات متحده است. وسیله ای نظامی برای نگه داشتن ملت
ها در اتحاد تحت سلطه ی واشنگتن. همانطور که دکترین مونرو به طور غیر
رسمی برای آمریکای لاتین است، ناتو نیز برای اروپا است. هدف واقعی ناتو
که در پوشش محافظ خیرخواه و اتحاد برابر ملت ها ظاهر می شود، درگیر
کردن سایر کشورهای سرمایه داری در جهت پیگیری منافع و تامین هژمونی
واشنگتن است. در حالی که واشنگتن همچنان وانمود می کند که وجود ناتو
فقط برای دفاع از آزادی است و ایالات متحده می تواند از آن اجتناب کند،
ولی عملا ناتو همچنان بال مسلح امپراتوری ایالات متحده می باشد. این
حکم در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگری از دهه
۱۹۸۰،
زمانی که کاخ سفید به رهبری ریگان علیرغم اعتراضات گسترده موشک های
هسته ای را به اروپا منتقل کرد، صادق است
در دنیای سیاست امپریالیستی، روسیه دو نقطه بسیار مشروع دارد: ناتو
باید به گسترش خود پایان دهد و روسیه حق دارد نیروهای خود را در سراسر
قلمرو خود جابجا کند و میزبان مانور نظامی و بازی های جنگی در هر نقطه
از قلمرو خود باشد. از این گذشته، نه تنها ایالات متحده ارتش خود را در
صدها کشور در سراسر جهان مستقر کرده است، بلکه میزبان بازی های جنگی در
کشورهایی است که با دو رقیب اصلی خود هم مرز هستند – روسیه و چین.
علاوه بر این، بسیاری از نیروهای مستقر در اروپا تا حدی برای ارعاب
روسیه در آنجا حضور دارند. از آنجایی که واشنگتن تاکنون از توقف گسترش
ناتو یا عقب نشینی موشک ها و سایر تسلیحات خود از هدف قرار دادن روسیه
امتناع کرده است، مسکو تهدید کرده است که برخی از موشک های خود را در
کوبا و ونزوئلا قرار خواهد داد.
فقط یک کلمه برای توصیف این وضع وجود دارد. جنون. ناسیونالیسم مانند
دین است؛ هویت می دهد و باعث تعارض می شود. همچنین یک اصطلاح بسیار
گسترده است که شامل جناح های راست و چپ و فانتزی ها می شود. تاریخ
اوکراین مملو از داستان های مبارزات ملی گرایانه آن است. بسیاری از این
داستان ها، البته نه عمده ی آنها، حکایت های رؤیاهای ارتجاعی و سلطنت
طلبی در یک نظام پادشاهی است که در آن فقط اوکراینی های اصیل زندگی می
کنند، اما در بسیاری دیگر از این داستان ها از آرمانشهرهای آنارشیستی و
کمونیستی در مورد صلح و حقوق برابر برای همه ساکنان و رهایی از سلطه
خارجی صحبت می کنند. من در سال
۲۰۱۵
بعد از اینکه انقلاب مخملی در اوکراین طبق شرایطش موفق شد، یک مطلب
نوشتم. آخرین پاراگراف آن قطعه امروز در سال
۲۰۲۲
صادق است:
«مردم
اوکراین در نبردهایی می جنگند که در نهایت پیاده نظام آن هستند. تسلیح
هر یک از طرفین بدبینانه و فریبنده است و راه را برای گسترش جنگ حتی
فراتر از مرزهای اوکراین هموار می کند. باید با آتش بسی موافقت شود که
در آن همه نیروها سر جای خود باقی بماند، در همان حال طرف های متخاصم و
حامیان آنها برای پایان درگیری مسلحانه مذاکره کنند. انگیزه این جنگ
تمایل به کنترل منابع و قلمرو، به طور مستقیم و غیر مستقیم است. آن
دسته از اوکراینی هایی که خواهان استقلال از روسیه هستند، می بینند که
این تمایل توسط واشنگتن و سیاستمداران محلی با طرح های خود دستکاری می
شود. کسانی که خواهان استقلال از دولت جدید کی یف هستند، سناریوی
مشابهی را تجربه می کنند. هر چه جنگ بیشتر ادامه یابد، بیشتر تحت تأثیر
واشنگتن و مسکو قرار خواهد گرفت و خون بیشتری ریخته خواهد شد.»
نویسنده:
Ron Jacobs
منبع:
CounterPunch
دریافت فایل پی
دی اف
|