برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2022-01-19

نویدنو 29/10/1400         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • مُبارزه یکی از اشکالِ عُمدۀ پراتیکِ اجتماعی انسان است. مُبارزه یعنی تلاش به اشکالِ گوناگونِ مسالمت‌آمیز تا قهرآمیز برای ازمیان برداشتنِ موانع و هموارساختن جادۀ پیروزیِ آن امر و هدفی که در شرایطِ معیّن فائق نیست. اگر این مُبارزه برای پیروزیِ امرِ نو و دفاع از آن باشد، مُبارزه، مُبارزه‌ای است مترقّی، و وقتی این مُبارزه برای پیروزی یا حفظِ امرِ کهنه باشد، مُبارزه، مُبارزه‌ای است ارتجاعی.

 

 

از ارژنگ 21 آذر ودی ماه 1400

مُبارزۀ اجتماعی چیست؟

 احسان طبری

مُبارزه یکی از اشکالِ عُمدۀ پراتیکِ اجتماعی انسان است. مُبارزه یعنی تلاش به اشکالِ گوناگونِ مسالمت‌آمیز تا قهرآمیز برای ازمیان برداشتنِ موانع و هموارساختن جادۀ پیروزیِ آن امر و هدفی که در شرایطِ معیّن فائق نیست. اگر این مُبارزه برای پیروزیِ امرِ نو و دفاع از آن باشد، مُبارزه، مُبارزه‌ای است مترقّی، و وقتی این مُبارزه برای پیروزی یا حفظِ امرِ کهنه باشد، مُبارزه، مُبارزه‌ای است ارتجاعی. مُبارزۀ اجتماعی دارای فنّی است که استراتژی و تاکتیک نام دارد و همان طور که باید موازین و قوانینِ اساسیِ رهبریِ علمیِ حزب و نهضت را آموخت، همان‌طور هم باید این فنّ را فرا گرفت و قواعد و موازینِ آن را دانست، والّا این کاری نیست که سَرسَری بتواند سرانجام گیرد و یا به اتکاءِ «حُسنِ تصادف» به نتیجه برسد.


 

قطب‌های متضادّ ِ مبارزه

مبارزۀ اجتماعی پروسه‌ای است بسیار بغرنج، مرکّب از قطب‌های متقابل مانند تعرّض و عقب نشینی، نرمش و قاطعیت، سازش و سرسختی، جسارت و حَزم، شکیب و شتاب، تدریج و تسریع، کارِ آشکار و کارِ پنهانی، روشِ مسالمت‌آمیز و روشِ قهرآمیز، سِرّیت و عَلَنیّت و غیره و غیره. برحسبِ شرایطِ زمان و مکان درهر لحظۀ معیّن، یکی از این دو قطب عمده می‌شود، در حالی که قطبِ متقابل هرگز از تأثیر نمی افتد. یافتنِ تناسبِ صحیحِ دیالکتیکی بین قطبین* و انتقالِ به موقع از یک قطب به قطبِ دیگر یکی از دشوارترین وظایف است که فقط و فقط یک نیروی هدایت‌کنندۀ مجرّب و خردمند بر اساسِ تحلیلِ علمی فاکت‌ها می‌تواند آنرا بیابد ولاغیر. عمده‌گرفتنِ قطبِ غیرعمده و برعکس، یا نوسان در میانِ دو قطب، به امرِ مبارزه زیان شدید می‌زند.

مبارزۀ اجتماعی مبارزه‌ای است مرکّب از کامیابی و ناکامی، شکست و فتح، توقّف و تعرّض، پیشروی و عقب‌نشینی. باید توانست پس از هر ناکامی، تجاربِ لازمِ مثبت و منفی را برای کسبِ قدرتِ بیشتر در مرحلۀ آتیِ نبرد گِردآوَرد و از این تجارب بهره‌برداری نمود، زیرا تکرارِ تجریدیِ تجارب بی‌فایده است. اگر هدف درست باشد، سازمانِ محکم، رهبریِ صحیح، مبارزۀ سنجیده و پیگیر، و از حوادث به درستی عبرت‌اندوزی شود، در طولِ مدّت پیروزی حتمی است.

اشکالِ مبارزه

مبارزه یا بینِ دو نیروی دارای تضادّ ِ آشتی‌ناپذیر (آنتاگونیستی) است، یعنی نیروهائی که از جهتِ تاریخی سازش ناپذیرند و یکی مظهرِ نو و دیگری مظهرِ کهنه است و باید یکی جایِ دیگری را درتاریخ بگیرد و یا آن‌که مابینِ دو نیروئی است که درجهتِ مشترکِ تاریخ عمل می‌کنند و تضادّ ِآن‌ها لااقل در دورانِ معیّن در یک سنتزِ عالی‌تر قابلِ آشتی و ترکیب است. این دو نوع مبارزه از لحاظِ کیفیّت با هم تفاوت دارند. مبارزه مابین نیروهای انقلابی و مترقّی با نیروهای محافظه‌کار و ارتجاعی مبارزه‌ای است مابینِ قوای سازش‌ناپذیر؛ ولی اختلافاتی که در درونِ نیروهای مترقّی درمی‌گیرد و مبارزه‌ای که از آن ناشی می‌شود، از نوعِ دوّم است. البته این دو نوع تضادّ که از جهتِ کیفی مختلف هستند، دارای مرزِ قاطعی نیستند و در زندگی و واقعیتِ زنده طیفِ متّصلی وجود دارد که در یک قطبِ آن عمیق‌ترین تناقضاتِ آشتی‌ناپذیر قراردارد و در قطبِ دیگرِ آن، سطحی‌ترین اختلافاتِ حلّ‌شدنی و آشتی‌پذیر. قاعدۀ کلی که می‌توان ذکر کرد آن‌است که برحسبِ درجۀ عمقِ اختلاف، باید شیوۀ مبارزه تغییرکند.

معمولاً قاعدۀ مبارزه در موردِ اختلافاتِ آشتی‌ناپذیر عبارت است از تکیه برروی مبارزه، تکیه برروی تضادّ؛ و عبارت است از افشاءِ تناقضات، حادّ کردن و تعمیقِ تناقضات، نبردِ بی‌امان تا نیل به غلبه و پیروزی.

و امّا درمورد اختلافاتِ آشتی‌پذیر، عبارت است از تکیه بر روی وحدت یا کوشش برای حل تضاد، عبارت است از بر ملا کردن نقاط اختلاف، انتقاد و کوشش برای نیل به یک سنتزِ عالی‌تر که موجب اتّحادِ عمیق‌تر شود. هیچ نسخۀ از پیش تنظیم شده‌ای نمی‌توان برای حلّ ِ این یا آن نوع مبارزه به دست داد و این مسئله‌ای است که باید با توجه به اصولِ ذکرشده در عمل و به شکلِ کُنکرت [مشخّص] حل شود.

عرصه‌های مبارزه

مبارزه به دو صورتِ عمدۀ "مبارزۀ طبقاتی" و "مبارزۀ ملی و نژادی" در می‌آید و درهرصورت می‌تواند مسالمت‌آمیز و یا قهرآمیز باشد. عرصه‌های عمدۀ مبارزۀ طبقاتی عبارت است از [سه عرصۀ] مبارزۀ تئوریک، مبارزۀ اقتصادی، مبارزۀ سیاسی و اجتماعی. شکلِ عمدۀ مبارزۀ تئوریک عبارت است از پُلِمیک [polemic بحث و گفتگو]، شکلِ عمدۀ مبارزۀ اقتصادی عبارت از مبارزاتِ مطالباتی است. مبارزۀ سیاسی و اجتماعی بر حسبِ تنوّعِ شرایط، گاه به شکلِ مسالمت‌آمیز (مبارزاتِ انتخاباتی و تظاهراتی)، و گاه به شکلِ قهرآمیز (قیام و جنگ‌های رهائی‌بخش) در می‌آید. هریک از عرصه‌های مبارزه دارای موازینِ خاصّ ِخویش است. هیچ‌یک از عرصه‌های مبارزه را نمی‌توان مطلق کرد و مبارزۀ یک حزب تنها در متنوع‌ترین و ذوجوانب‌ترین اشکالِ آن می‌تواند یک مبارزۀ قوی و مؤثّرِ تاریخی باشد.

تِمپ و شیوۀ مبارزۀ بسته به چیست؟

فراز و نَشیبِ مبارزه و به‌کاربردنِ شیوه‌های مختلف و تِمپِ [temp ضرب‌آهنگ و سرعتِ] آن بستگی به دو عامل دارد: وضعِ خودی و وضعِ دشمن. وضعِ خودی یا نیروی مترقّیِ مبارزه از لحاظِ قدرتِ صفوف، عواملِ مساعد و نامساعدِ ملّی و بین‌المللی باید دقیقا موردِ سنجش قرارگیرد. مبارزه می‌تواند با سرعت یا بطئی پیش رود، دورانی عمل کند یا به شیوۀ مقابله و رودررو (فرونتال) [frontal]. این چهار شیوۀ اساسی و ترکیبِ آن‌ها بستگی به آن شرایطِ پیش‌گفته دارد. درصورتی که بررسی نشان داد که نیرویِ خودی در مجموع ضعیف و نیروی دشمن در مجموع قوی است، باید با احتیاط و به شیوه‌های دورانی و مانور و روشِ تدریج عمل کرد. در غیرِاین‌صورت کار به "ماجراجوئی" می‌کشد. در صورتی‌که بررسی نشان داد که نیروی خودی در مجموع قوی و نیروی دشمن در مجموع ضعیف است، باید با جسارت و سرعت به شیوۀ رودررو و قاطع عمل کرد. در غیرِاین‌صورت کار به "اپورتونیسم" میکشد. نباید شیوۀ قاطع (رادیکالیسم) و شیوۀ تدریج (رفورمیسم) را مطلق کرد و آن را همیشگی و ابدی دانست. یک نیروی مجرّب و عاقل جائی انقلابی عمل می‌کند، جائی رفورمیستی. به این مناسبت بسیار به‌جا است نقل قول جالبی از لنین، یکی از بزرگ‌ترین تاکتیسین‌های انقلاب بیاوریم:

«برای انقلابیِ واقعی بزرگ‌ترین خطر و شاید تنها خطر عبارت است از اغراق در انقلابیّت، فراموش‌کردنِ حدود و شرایطِ به کاربردنِ موفقیت‌آمیز این شیوه‌های انقلابی. انقلابیونِ واقعی وقتی شروع کردند انقلاب را با حروفِ برجسته بنویسند، و «انقلاب» را به چیزی الهی مبدّل کنند، وقتی شروع کردند گیج شدند و استعدادِ درک این نکته را (که در چه لحظه و در چه شرایط و درچه رشتۀ عملی باید توانست به شیوۀ رفورمیستی پرداخت)، به نحوی هرچه خردمندانه و هوشیارانه‌تر از دست دادند، در این کار گردنِ خود را شکاندند»

هدف‌ها و مراحلِ استراتژیک و تاکتیک

هر مبارزه‌ای باید دارای هدف‌های روشن، علمی، واقعی و قابلِ حصول از جهتِ تاریخی باشد والّا آن مبارزه تلاشِ عَبَثی است. هدف‌ها را معمولاً به دو دسته تقسیم می‌کنند: هدف‌های نهائی که هدفِ استراتژیک نام دارد و دورانِ معیّنِ (استراتژیک) تکاملِ مبارزه را دربرمی‌گیرد. مثلا برای تبدیلِ جامعه از سرمایه‌داری به سوسیالیسم، باید یک دورانِ استراتژیک را طی کرد. هدف‌های استراتژیک را باید براساسِ تحلیلِ علمی جامعه صرف‌نظر از مشکلاتِ وصول بدان و با جسارت مطرح ساخت. این هدف‌ها باید روشن و بدونِ‌ابهام باشد تا رزمنده بداند با چه موافق است، با چه مخالف. امّا برای نیل به هدفِ استراتژیک، باید مراحلِ تاکتیکی را گذراند ومتناسب با این مراحل باید هدف‌های تاکتیکی را مطرح ساخت. این جا باید کلیۀ شرایطِ موجود، کلیۀ مشکلات، کلیۀ به علاوه‌ها و منهاها را درنظر گرفت، قوای خود و دشمن را سنجید و آن‌چنان هدفی را در برابر نهاد که از جهتِ تاکتیکی قابلِ حصول باشد. مناسب با هدف‌های استراتژیک و تاکتیکی، شعارهای استراتژیک و تاکتیکی به میان می آید. علاوه براین شعارهای استراتژیک و تاکتیکی، شعارهای عملی هم وجود دارد که برای این یا آن بخشِ مشخّصِ مبارزۀ روزانه است. مسئلۀ تعیینِ مراحلِ تاکتیکی و شعارهای آن و شعارهای درستِ عمل که قدرتِ تجهیز داشته باشد، مسئله‌ای است دشوار و تنها براساسِ شناختِ درستِ جامعۀ معیّن و سُنَن و روحیات و آرایشِ طبقاتی و گرایش‌های رشد و غیرۀ آن جامعه می‌توان این معضل را به درستی حل کرد. هرج و مرج و سوءِ تشخیص در این زمینه به نتائجِ شوم منجر می‌گردد.

مسئلۀ مرزبندی و تشخیص و تجزیۀ نیروها (دیاگنوستیکِ نیروها)

در هر مبارزه‌ای نتیجۀ حاصل مربوط به تناسبِ قوائی است که در مبارزه واردند. لذا یکی از نکاتِ مهمّ فنّ ِمبارزه بررسی و تشخیصِ درستِ آرایش و تناسبِ قواست. باید نیروی طرفدار و نیروی مخالف و نیروی بی‌طرف را به‌درستی تشخیص داد. در نیروی بی‌طرف نیز باید بی‌طرفِ خنثی و بی‌طرفِ مساعد، و بی‌طرفِ نامساعد را از یک‌‍دیگر جدا کرد. قاعدۀ اساسی و طلائی در هر مبارزه عبارت است از نیل به تجمّعِ حداکثرِ نیرو علیه دشمن و منفردکردنِ هرچه بیشتر آن. برای این منظور باید کلیۀ نیروهای طرفدار را متّحد کرد، نیروی بی‌طرفِ مساعد و خنثی را به مبارزه جلب نمود، نیروی بی‌طرفِ نامساعد را در موضعِ بی‌طرفی نگاه‌داشت و مانع شد که به نیروی دشمن بپیوندد، و نیروی دشمن را تجزیه کرد و سرسخت‌ترینِ آن‌ها را منفرد کرد و از صحنه خارج ساخت. این مسئلۀ مرزبندی و تشخیص و تجزیۀ قوا مهمّ‌ترین نکته در مبارزه است و لازمۀ حلّ ِصحیحِ آن، داشتنِ دیدِ درست و تجربه است. روش‌های سِکتاریستی که منجر به انفرادِ نیروی انقلابی می‌شود، مضرترین روش‌ها در امرِ مبارزه است. انقلابیونِ «ناسازگار» فقط با کسانی که با تمامِ هدف‌ها و شیوه‌ها و روش‌های آن‌ها موافقند، حاضرند هم‌رزم شوند. این امر منجر به آن می‌شود که به جای انفرادِ نیروی دشمن، انفرادِ نیروی انقلابی حاصل می‌آید. درعینِ‌حال نرمش در جلبِ قوا نباید منجر به آن شود که مرزِ بینِ دوست و دشمن از میان برود و ابهام در صف‌بندی‌ها برقرار شود. زیانِ این خطا از زیانِ خطای اول کمتر نیست زیرا خطرِ ازمیان‌رفتنِ خودِ هدفِ مبارزه را تشدید میکند.

جامعه در تحوّل است، آرایشِ طبقاتی و سیاسی در آن در تحوّل است. باید توانست این تحوّل را درک کرد و آن نیروئی که تا دیروز جزءِ دشمن وذخیرۀ نامساعد بود و امروز بی‌طرف یا حتّی مساعد شده است [را] به موقع تشخیص داد و هم‌چنین برعکس. مسئلۀ تجزیۀ قوای دشمن و استفاده از اختلافاتِ بین آن‌ها دارای اهمّیتِ تاکتیکیِ غیرِقابلِ تردیدی است. برخی عناصرِ سکتاریست این نوع اختلافات را مهمّ نمی‌شمُرند و آنرا به کلّی رد می‌کنند.

لنین دراین باره چنین می‌نویسد: «غلبه بر دشمنِ طبقاتی ممکن است تنها از راهِ استفاده حتمی، دقیق، بامواظبت، احتیاط‌آمیز، ماهرانه از همه، و حتّی کمترین شکاف بین دشمن، انواع گروه ها و انواع بورژوازی در داخل کشورهای مختلف ممکن است و کسی که این را نفهمد، از مارکسیسم و از سوسیالیسم ذرّه‌ای و اصلاً چیزی نفهمیده است».

 لنین هم‌چنین می گوید: «باید بینِ «نمایندگانِ عاقلِ بورژوازی و دولت» و «عناصرِ ماجراجو» از جهتِ برخورد فرق گذاشت».

 نکتۀ دیگری که در همین زمینه باید گفت، آن است که اصل در میانِ نیروهای دوست و بی‌طرفِ مساعد، تکیه برروی وحدت است. به قولِ مارکس «در میانِ نیروهای انقلابی، هرگونه تفرقه‌ای ارتجاعی است و اصل در بین قوای مخالف تجزیۀ آن قوا و ایجادِ تضاد بین آن‌ها است.»

پیش‌بینیِ حوادث (پروگنوستیک)

یکی از شرایطِ مهمّ ِموفقیت در مبارزه قدرتِ پیش‌بینی حوادث، دیدنِ گرایش‌های نهان، داشتنِ قدرتِ تجسّم و تصوّرِ علمی آینده‌ای که اکنون وجود ندارد و سمت‌گیری در جهتِ این آینده است. بدونِ تردید پیش‌بینی علمی فقط تحلیلِ عمیق و عینیِ واقعیّت، با اطلاع به قوانینِ عامّ و خاصّ ِتکاملِ آن واقعیت، با داشتنِ تجربه و شمّ ِاجتماعی میّسر است، والّا کسی را اطلاع بر مُغیبات میسّر نیست. خاصیتِ داشتنِ پروگنوستیکِ صحیح از حوادث آن است که شخصِ مبارز یا ستادِ رهبری‌کننده مبارزه می‌تواند تاکتیک‌هائی را به کاربرد که اثربخشیِ آن طولانی است و خود را برای چرخشِ حوادث آماده کند و از غافل‌گیرماندن جلوگیری به عمل آورد، زیرا مهمّ‌ترین بلیۀ مبارزه غافل‌گیری است، یعنی دچارشدنِ ناگهان و بدونِ تدارکِ قبلی به‌یک وضع. تشخیصِ صحیحِ قوای متخاصم و پیش‌بینی صحیحِ مراحلِ آتی مبارزه، شرایطِ حتمی پیروزی در مبارزه است.

تدارک برای سخت‌ترین، آمادگی برای بدترین

اگر گردانندگانِ مبارزه بر روی سهولتِ مبارزه و مساعدتِ بخت حساب کنند، به پیروزی در هر مرحلۀ نبرد مطمئن باشند، با دل‌آسودگی کار کنند، دشوار است که بتوانند فاتح شوند. تنها سازمانی که برای سخت‌ترین صحنه‌های مبارزه تدارکِ لازم را داشته باشد و برای بدترین وقایع آماده شود، می‌تواند از مبارزه پیروز درآید. در جریانِ مبارزه، نیروی انقلابی به کرّات با هجومِ انواعِ مشکلات روبرو می‌شود. باید مشکلات را به گروه‌های مختلف تقسیم کرد و آن‌ها را برحسب "الاَهمّ فی‌الاَهمّ حلّ کرد. یک باره به همه‌کار نمی‌توان دست زد. باید گروهِ مشکل‌ها را طوری ردیف بندی کرد که حلّ ِیکی، شرطِ حلّ ِدیگری باشد و سپس آن‌ها را از سرراه برداشت.

تَرَصّد، تعرّض، عقب‌نشینی

سه مقولۀ تَرَصّد، تعرّض، عقب‌نشینی از مقولاتِ مهمّ ِمبارزه است. تشخیصِ زمانِ این سه مقوله اهمّیتِ فراوان در پیروزی دارد. باید هر سه فنّ: فنّ شَکیب و تَرَصّد برای وصولِ روزِ مساعد. فنّ عملِ سریع و شدید و قوی وقتی شرایطِ مساعد رسیده است، فنّ بُرون‌کشیدنِ قوا از میدان وقتی اوضاع به زیانِ انقلاب دگرگون شده است را آموخت. هر سه فن بسیار مشکل و بسیار حیاتی است. ولی نه فقط تعرّض و عقب‌نشینی، دورانِ تَرَصّد نیز دورانی است پُر از عمل. در این دوران باید برای نبردهای آتی، از هرباره و در هر زمینه آماده شد. یعنی تَرَصّدِ یک سازمانِ انقلابی تَرَصّدِ فعّال [active] است، نه مُنفعل و پاسیف [passive] یا به‌صورتِ یک انتظارِ لُخت و خالی از عمل.

برگرفته از: کتاب "نوشته‌های فلسفی و اجتماعی"، جلد اول

* برای مطالعۀ بیشتر مراجعه شود به مقالۀ "میانگینِ زرّین" در کتاب "پادشاهِ خورشید" (مجموعۀ مقالات احسان طبری در مجلۀ "چیستا" در طی سال‌های 60 تا 62 با نامِ مستعار "کاووس صداقت"،  "نشرِ پژواکِ فرزان" چاپ اوّل، سال 1397، ص 71). طبری در این مقاله می‌نویسد: قانونِ "میانگینِ زرّین" از نظرِ منطقِ علمیِ امروزین، یافتنِ بهترین تناسبِ ممکن در هر لحظۀ معیّن بین دو قطبِ متضادِ دیالکتیکی، بدونِ مطلق کردن یا مسکوت گذاشتنِ هیچ یک از قطب ها است...

برای دریافت فایل مجله کلیک کنید

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست