نویدنو 08/08/1400
چاپ مطلب
افغانستان : جغرافیای اقتصادی ورای جغرافیای سیاسی
حسین
عسکری- برگردان: مسعود امیدی

خروج شتابزده نیروهای آمریکایی، انگلیسی و دیگر نیروهای ناتو از
افغانستان پس از تقریباً 20 سال جنگ ناموفق با ادعای «جنگ علیه
تروریسم» میتواند نقطهی عطفی به سوی دوران جدیدی در سیاست جهانی
باشد.
با وجود بیست سال عملیات نظامی نیروهای تحت رهبری آمریکا که در آن دست
کم 71،000 غیرنظامی در افغانستان و پاکستان کشته شدند، طالبان که هدف
اصلی نیروهای غربی بود، باز هم این کشور را در کنترل خود گرفته است.
در حالی که رسانههای غربی مملو از گزارشهای وحشتناک در مورد پیشروی
سریع طالبان بودند، رهبران در چین، روسیه، پاکستان، ایران و بسیاری از
کشورهای آسیای مرکزی، حتی هند، با رویکردی خونسردانه مشغول انجام
اقدامات دیپلماتیک برای مهار اوضاع و تعامل با طالبان در جهت پایبندی
به صلح و مصالحه بودند.
سازمان همکاری شانگهای(SOC)
میتواند به تضمین امنیت منطقهای کمک کند.
وانگ یی[3]
مشاور دولتی و وزیر امور خارجهی چین در ماه ژوئیه، درست قبل از ورود
طالبان به کابل، از چندین کشور آسیای مرکزی دیدن کرد تا دربارهی وضعیت
درحال تغییر سریع در افغانستان گفتگو کند. سازمان همکاری شانگهای که
شامل همهی کشورهای فوق است (ایران عضو ناظر سازمان همکاریهای شانگهای
است)[4]
، در 14 ماه ژوئیه جلسه وزرای خارجهی خود را در دوشنبه، پایتخت
تاجیکستان برگزارکرد.
وانگ در این جلسه گفت که به دلیل خروج شتابزدهی ایالات متحده و دیگر
نیروهای غربی، « افغانستان بار دیگر با چالش بزرگ حرکت به سمت جنگ یا
صلح، هرج و مرج یا ثبات روبرو شده است.» و یک ابتکار پنج مادهای را
پیشنهاد کرد. طبق بند سوم این پیشنهاد، همهی کشورها باید بهمنظور
پیشگیری از وقوع یک جنگ داخلی دیگر در افغانستان با یکدیگر همکاری
کنند.
همهی همسایگان افغانستان تا حدی بر برخی جناحها یا گروههای افغان
نفوذ دارند، خوب است که آنها را بهعنوان عامل و واسطهای مناسب در
جهت صلح و آشتی تبدیل کنند. این با بند پنجم پیشنهادی وانگ یعنی
درخواست از سازمان همکاری شانگهای برای کمک به صلح و بازسازی در
افغانستان همخوانی دارد. این امر بسیار مهم است، چراکه سازمان همکاری
شانگهای با ادغام افغانستان در برنامههای توسعهی اقتصادی منطقهای،
میتواند صلح پایدار را تضمین کند.
«ابتکار کمربند و جاده» از پتانسیل ایفای
نقش بزرگی برخوردار است.
کشور افغانستان برخلاف موقعیت قبلی خود بهعنوان منطقهی حائل بین
امپراطوریهای روسیه و انگلیس در "بازی بزرگ"، افغانستان امروز
بهعنوان پلی بین اوراسیا و جنوب آسیا، و بین شرق آسیا و غرب آسیا
قرارگرفته و بین دو کریدور اصلی طرح
"کمربند
و جاده"
یعنی کریدور اقتصادی چین-پاکستان در جنوب و کریدور
اقتصادی چین-آسیای میانه-آسیای غربی در شمال قرار دارد.
ابتکار کمربند و جاده نقش بالقوه بزرگی دارد.
افغانستان پیشتر در ماه می 2016 در جریان سفر عبدالله عبدالله رئیس
اجرایی وقت افغانستان به چین بهطور رسمی به"
ابتکار کمربند و جاده"
پیوست. سپس وزارت خارجهی افغانستان گفته بود «با توجه
به موقعیت افغانستان در محل تلاقی آسیای مرکزی، جنوبی و جنوب غربی، این
کشور در موقعیت مناسبی برای همکاری با چین و اتصال به منطقهی وسیعتر
از طریق «ابتکار کمربند و جاده »
(BRI)
قرار دارد.» افغانستان در سال 2017 نیز عضو بانک
سرمایهگذاری زیرساختهای آسیایی
شد، بااین وجود، به دلیل وضعیت داخلی و اصطکاک آمریکا و چین، هیچ پروژه
زیرساختی نتوانست راه اندازی شود.
جالب اینجاست که «طرح کمربند و جاده» در مأموریت سازمان ملل متحد برای
افغانستان[9]
نیز گنجانده شده است. و بیش از یک سال قبل از خروج ایالات متحده
از افغانستان، وانگ در 16 ژوئیه 2020 در نشست وزرای خارجهی کشورهای
چین و آسیای میانه یک توافق نامهی 9 مادهای را نهایی کرد.
در مادهی سوم این توافقنامه آمده است که طرفین تلاشهای بیشتری را
«برای همافزایی ‹طرح کمربند و جاده› و استراتژیهای توسعهی کشورهای
آسیای میانه، توسعهی تجارت و ارائهی ایدههای مشترک و اقدامات مشخص
در زمینهی توسعهی راه ابریشم برای سلامت و جادهی ابریشم دیجیتال
انجام خواهند داد.»
طبق مادهي هشتم این توافقنامه که مربوط به افغانستان است: «چین و
کشورهای آسیای میانه از روند صلح و آشتی در افغانستان حمایت میکنند و
آمادهاند تا نقش سازندهای در ارتقاء مذاکرات بینالافغانی،
بازگرداندن صلح و ثبات، پیشبرد بهبود اقتصادی افغانستان و تقویت
همکاریهای منطقهای داشته باشند.»
افغانستان نیاز به ایجاد زیرساخت دارد.
افغانستان برای بخش اعظم برق خود به همسایگان خود وابسته است، زیرا حتی
در 20 سال گذشته کشورهای غربی بهرهبری آمریکا نتوانستند شبکههای مورد
نیاز برای اطمینان از تأمین منظم برق را ایجاد کنند.
CASA-1000
شامل قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان
بهعنوان یک شبکهی برق و
TAP-500
، خط دیگر برق است که ترکمنستان، افغانستان و پاکستان
را متصل می کند.
ادعا می شود که خط لوله
TAPI
یا خط مشترک بین ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند توسط
ایالات متحده و ناتو پشتیبانی می شود، اما در واقع از آن بهعنوان یک
ابزار ژئوپلیتیک برای حصول اطمینان از عدم همکاری کشورهای آسیای مرکزی
و کشورهای غنی از گاز و نفت یعنی روسیه و ایران و همینطور چین استفاده
میشود. ایده این بود که ترکمنستان بهطور مستقیم با افغانستان،
پاکستان و هند متصل شود و از آنجا گاز طبیعی دریافت کند.
با این حال، این می تواند یک پروژهی بسیار مفید باشد، نهتنها به این
دلیل که میتواند پاکستان و هند را از طریق منافع متقابل متصل کند،
بلکه چنانچه ساخت خطوط لولههای گاز به روسیه، چین یا از طریق ایران را
نیز مستثنی نکند.
با این حال، کریدور گاز طبیعی آسیای مرکزی-چین که از ترکمنستان شروع
میشود، به یکی از مهمترین خطوط لولهی گاز در آسیا تبدیل شده است.
ایران، پاکستان و هند برنامههای "خط لولهی صلح" خود را داشتند که
ایرانیان آن را تا زاهدان در مرز با پاکستان ساختند. اما فشارهای
ایالات متحده مانع از اجرای پروژه توسط پاکستان شد، اگرچه درگیری بین
پاکستان و هند نیز در "موکول کردن" پروژه به بعد نقش داشت. اگر هیچ
مناقشه ژئوپلیتیکی وجود نداشت، این خطوط لولهی نفت و گاز الان
میتوانستند اجرایی شده و در دسترس قرار می گرفتند.
کریدورهای متعدد فرصتها
پروژههای زیربنایی همچنین شامل راه آهن پنج ملیتی
(چین-قرقیزستان-تاجیکستان-افغانستان-ایران) و کریدور از پیشاور
(پاکستان) به کابل و دوشنبه می باشد. یک کریدور دیگر، پیشاور را با
کابل و مزارشریف متصل می کند و به ترکمنستان امتداد می یابد. برخی خطوط
راهآهن نیز توسط کشورهای همسایه ساخته شده است، از جمله ایران که سال
گذشته ساخت خط آهن از خواف و مشهد به هرات در افغانستان را به پایان
رساند. با این وجود، هنوز هم نیاز به ساخت کریدور از تاجیکستان تا
قندوز در افغانستان وجود دارد.
راهآهن برخی از کشورهای همسایه تا شهرهای مرزی افغانستان امتداد دارد،
اما به داخل این کشور نمیرسند. در سال 2016 یک خط راه آهن از منطقهی
خودمختار سین کیانگ اویغور چین از طریق قزاقستان و ازبکستان تا حیرتان
در شمال افغانستان گسترش یافت. و در سال 2019 ، یک خط باری به چین در
طول این مسیر ساخته شد. بنابراین ایجاد ارتباطات مفقود شده در داخل
افغانستان باید در اولویت برنامههای بازسازی قرار گیرد.
تقریباً همهی همسایگان افغانستان در «طرح کمربند و جاده» و کریدور
اقتصادی چین-پاکستان
CPEC[11]
شرکت دارند که وسیلهی مهمی برای گسترش پروژههای
«کمربند و جاده» به افغانستان است.
چین روابط بسیار خوبی با کشورهای آسیای میانه دارد که سه تا از این
کشورها با افغانستان دارای مرز مشترک هستند و از آنجا که این کشورها
نیز بخشی از «طرح کمربند و جاده» هستند، همکاری تجاری و زیرساختی آنها
با چین تقویت شده است.
با گذشت زمان، سازمان همکاری شانگهای از یک سازمان امنیتی به یک
وسیلهی همکاری اقتصادی تبدیل شده است و با پیوستن به کمیسیون مشترک
تسهیل حمل و نقل جادهای بینالمللی[12]
به یکی از مهمترین بسترهای این سازمان، به ویژه برای ساخت زیرساخت
تبدیل شد.
در مورد اتصال، سین کیانگ
چین با سه کریدور اصلی
CPEC
، جادهی ابریشم جدید و کریدور اوراسیا به «طرح کمربند
و جاده» متصل میشود. اما زیرساختهای حملونقل و برق همسایگان چین
باید برای بهبود ارتباط بیشتر و افزایش تجارت فرامرزی ارتقا یابد.
ذخایر معدنی غنی نیز میتواند توسعه را ترقی دهد.
افغانستان دارای ذخایرغنی از خاکهای کمیاب و سایر مواد معدنی مانند
لیتیوم، بریلیوم و تانتالوم (که برای ساخت وسایل الکترونیکی و سایر
محصولات با تکنولوژی بالا ضروری است) و ذخایر بزرگ آهن و مس است. کار
خوبی که سازمان زمین شناسی آمریکا در 20 سال حضور نیروهای آمریکایی در
افغانستان انجام داده است، این است که یک بررسی وسیع تقریباً در کل
افغانستان انجام داده و نقشهای از ذخایر مواد معدنی مختلف از جمله
مواد معدنی غیرنفتی تهیه کرده است. این مطالعه در سال 2016 تکمیل شد.
یکی از آن ذخایر بزرگ، مس - یکی از بزرگترین این ذخایر در آسیا - در مس
عینک
است. گروه متالورژی چین
در سال 2007 برای توسعه و استخراج مس از معدن مس عینک برندهی مناقصه
شد. اما عوامل امنیتی - ستیزه جویان چندین بار به سایتهای شرکت چینی
حمله کردند - بارها کار در معدن را مختل میکردند. همچنین، به دلیل
نبود برق و آب کافی، شرکت چینی نتوانست مقدار مورد نیاز مس را فرآوری
کند. بنابراین تصمیم گرفت یک نیروگاه 500 مگاواتی زغال سنگ و یک راه
آهن برای انتقال زغال سنگ از قسمت شمالی افغانستان و انتقال مس
فرآوریشده بسازد.
این امر هزینهی پروژه را بالا برد و درآمدهای برآورد شده برای شرکت
چینی و دولت افغانستان را کاهش داد، که منجر به اختلاف بین این دو شد
که هنوز حل نشده است. اما اگر وضعیت امنیتی بهبود یابد و کریدورهای
توسعه ساخته شود، این معدن میتواند برای هر دو طرف سودآور شود.
سرمایهگذاری ضروری برای مقابله با کمبود آب
افغانستان قرنها پیش مانند باغی سرسبز بود. اما تغییر الگوهای آب
وهوایی که با تغییرات آب و هوایی تسریع شده و بیش از 40 سال جنگ،
افغانستان را به کشوری کاملاً خشک تبدیل کرده است. تنها 67 درصد از
مردم افغانستان به آب آشامیدنی
و نه لزوماً آب لوله کشی، دسترسی دارند و بسیاری از جوامع که آب
آشامیدنی خود را از چاهها تأمین می کنند.
و در کمال تاسف، میزان مرگ و میر کودکان افغان زیر پنج سال در سال 2004
برابر 25 درصد بود. با این حال نیمی از مرگ این کودکان مربوط به
بیماریهای ناشی از آب بود. این بدان معناست که در صورت دسترسی همهی
مردم افغانستان به آب آشامیدنی تمیز میتوان جان بسیاری را نجات داد.
علاوه براین، آب برای توسعهی اقتصادی نیز بسیار مهم است.
درست است که افغانستان دارای رودخانههایی مانند رودخانه هیرمند،
آمودریا، رودخانه کابل ، رودخانه لوگر و رود پنجشیر بهغیراز چندین
رودخانهی کوچکتر است ، اما آنها دارای نوسانات فصلی زیادی هستند،
بهطوری که برخی از آنها حتی هر سال برای مدت معینی خشک میشوند.
میزان دسترسی افغانستان به آب ۷۵-۵۵ میلیارد متر مکعب در سال است،
تقریباً همان مقداری که مصر از رود نیل دسترسی دارد. اما مصریها آن را
به معنای واقعی کلمه روی یک بشقاب سرو میکنند، در حالی که مردم
افغانستان باید تا آنجا که ممکن است از آب موجود قبل از تمام شدن یا
تبخیر آن استفاده کنند. بنابراین، ساخت مخازن عظیم، که ضمناَ می توانند
برق تولید کنند، و مدیریت آب برای بهبود دسترسی یکنواخت به آب در سراسر
کشور در طول سال بسیارمهم است.
راه پیش رو
در 28 جولای سال جاری ، وانگ در تیانجین
با یک هیات نمایندگی افغان به سرپرستی رئیس«کمیسیون سیاسی طالبان»، ملا
عبدالغنی برادر دیدارکرد. در حالی که بیشتر بحثها بر روی چشم اندازهای
آشتی، صلح، ثبات و جلوگیری استفاده گروههای تروریستی از افغانستان به
عنوان پایگاه حملات علیه چین و دیگر همسایگان متمرکز بود، توسعه و
بازسازی اقتصادی عناصر اصلی مذاکرات بود.
برادر تاکید کرد که طرف افغان امیدوار است چین در روند صلح و آشتی
افغانستان مشارکت بیشتری داشته باشد و نقش بیشتری در بازسازی و توسعهی
اقتصادی این کشور ایفا کند.
ژئوپلیتیک به جنگها دامن زده و تقریباً 200 سال از همکاری در
افغانستان جلوگیری کرده است. طنز ماجرا این است که همین افغانستان، که
میدان بازی «بازی بزرگ» امپراتوری بریتانیا بود، می توانست به سکوی
اولیهی عصر جدیدی از همکاریهای برد-برد تبدیل شود.
همکاری اقتصادی راهی برای هم امنیت و هم توسعه برای همهی کشورها،
بهویژه برای مردم افغانستان است که در 40 سال گذشته رنجهای
غیرقابلوصفی را متحمل شدهاند. اینک زمان مناسب برای قرار دادن
افغانستان در «کمربند و جاده» صلح و رفاه است. بحران کنونی یک فرصت
بزرگ را در خود دارد، دقیقاً همانطور که سقوط دیوار برلین فرصتی را
برای نظم اقتصادی جدید و عادلانه جهانی فراهم کرد.
·
نویسنده عضو هیئت مدیرهی موسسه «کمربند و جاده» در سوئد است. این
دیدگاهها لزوماً منعکسکنندهی دیدگاههای
China Daily
نیستند.
سرچشمه: (CHINA
DAILY 2021-08-24 )
Afghanistan: Geo-economics over
geopolitics –By: By Hussein Askary | CHINA DAILY
2021-08-24
-Belt
and Road Initiative (BIR)
|