برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-10-16

نویدنو 24/07/1400         Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • دریک کلام بایدگفت که درافغانستان امروزمسئله طالبان به یکی ازداغ ترین صحنه های جنگ استخباراتی وبازی دیپلوماتیک مبدل شده است. همه میدانندکه امریکا باانتقال تقریباًمسالمت آمیزقدرت به طالبان وظیفه خطرناک ایجادآشوب درآسیای میانه وسینکیانگ چین رابه آنهامحول ساخته است. بهای این خدمت طالبان به امریکایک کشوربالنسبه بزرگ 35ملیونی باذخائرعظیم وپرارزش زیرزمینی وروی زمینی باارتشی مجهزبه پیشرفته ترین سلاح های امروزی بنام افغانستان است که ازپیش پرداخت شده است.

 

 

افغانستان درگفتگوی رفیق عادل حبه با رفیق اسدالله کشتمند

سوال: حزب دموکراتیک خلق افغانستان در چه سالی تأسیس شد و انگیزه اصلی این حزب برای شروع انقلاب آوریل 1978 (انقلاب ثور) چه بود؟

جواب: حزب دموکراتیک خلق افغانستان دراول جنوری سال 1965 برپایه سنن انقلابی وتجارب مبارزات مشروطه خواهان که دراحرازاستقلال افغانستان اززیریوغ استعمار انگلیس نیزنقش داشتند، دروجودکنگره موسس درکابل بنیانگذاری شد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان درشرایط اعتلای جنبش جهانی کمونیستی وکارگری وجنبشهای آزادی بخش ملی خلقهای افریقا وآسیاواردعرصه سیاسی افغانستان شد ودرنتیجه رشدنمود. آغازروابط وسیع اقتصادی ، فرهنگی وسیاسی بین اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستی وافغانستان درآغازسالهای 50 قرن بیست موجب آن گردیدکه ازیکسوسطح زندگی ومعیشت وآگاهی مردم افغانستان اعتلایافته وازجانب دیگر پذیرش اندیشه های مبتنی برعدالت اجتماعی وترقی جامعه که حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبلغ ومروج آنهابودبیشترموردتوجه مردم قراربگیرد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عنوان یک حزب نوبنیادوجوان وزاده شرایط عقب مانده اجتماعی کشور، نتوانست ازتاثیراین شرایط عقب مانده به دوربماند. بناًکمی بیشتر ازدوسال ازبنیان گذاری حزب نگذشته بودکه انشعاب درحزب تعمیل شد. انشعاب که نتیجه مستقیم عقب ماندگی سیاسی واجتماعی جنبش چپ درمجموع وفقدان تجربه کافی بود، درکنارتفاوت نظرتئوریک، بیشتر ناشی ازتفاوت سلیقه ودید سیاسی بود. بخشی ازاعضای حزب که زاده روستاهای عقب مانده افغانستان ودارای ریشه های بیشتر قومی وعشیره ای بودوبعدهابه نام «خلقی ها»مشهورشدند، ازراه های حل آن روزگاردیدی ماجراجویانه واحساساتی داشتنددرحالیکه بخش دیگری ازحزب که بیشترزاده شهرهاودارای سطح فرهنگی وسیاسی پیش رفته تری بودندوبعدهابه نام «پرچمی ها»مشهورشدندوازنشرات حزب توده ایران فیض برده بودند، بیشترمنطبق بامقتضیات جنبش چپ وکمونیستی درسطح جهان می اندیشیدند. درنتیجه این دوجریان حزبی نتوانستندتاآخردرهمسوئی باهم به پیش بروند. حزب به دوسازمان مستقل مبدل شدوهردوحزب برنامه واساسنامه تصویب شده کنگره رامال خودمیدانستندودرطول ده سالی که انشعاب دوام داشت زیرهمین نام مبارزه کردند. قابل یادآوری است که یکی ازعوامل انشعاب درسال 1967موجودیت فردی به نام«حفیظ الله امین»بودکه بعدازکنگره حزب بدون ختم تحصیلات ازامریکا برگشت وبه کمک«نورمحمدتره کی» که دبیرکل حزب بود، واردحزب شده وبه زودی به حیث عضو علی البدل کمیته مرکزی حزب ارتقایافت. درفضای تسلط مک کارتیزم یعنی دوران تسلط سی آی ای برهمه اتحادیه های محصلین خارجی درامریکا، «حفیظ الله امین»رئیس اتحادیه محصلین افغانی بودوگمان می رفت که درارتباط باسی آی ای به افغانستان آمده است وازاین جهت گروهی که بعدهابه نام«پرچمی ها»مشهورشدندباموجودیت اودرحزب مخالفت میکردندولی«نورمحمدتره کی»وطرفدارانش درماندن اودرحزب پافشاری میکردند. این موضوع درکنارسایرعوامل، یکی ازعوامل نیرومندانشعاب درحزب شد. اندکی بعدازانشعاب آن بخش حزب که زاده روستاها وعشیره ای بودبه نام «خلقی»هامشهورشدورهبرآن«نورمحمدتره کی»بود درحالیکه بخش دیگر حزب«پرچمی»نامیده می شدورهبرآن «ببرک کارمل» بود.

بعدازده سال انشعاب به اقتضای ضرورتهای جنبش وکسب تجربه بیشترهردوحزب وبه کمک احزاب برادرمنطقه این دوبخش دروجودکنفرانس حزبی سال1977باهم وحدت کردند. دراین جریان حزب کمونیست عراق وروزنامه«طریق الشعب»نقش بسیارموثری داشتند. آنچه حل آن به آینده وپیشرفت روندوحدت ارگانیک حزب محول ماند، سرنوشت سازمانهای نظامی مخفی هردوحزب بودکه دربخش خلقی ها«حفیظ الله امین» رهبری آنرابه عهده داشت. این دوسازمان درطول سالهابادودیدمتفاوت درقبال قدرت واستفاده ازآن رشدنموده بودند. هنگامیکه به تاریخ 27آپریل سال 1978سازمان مخفی نظامی خلقی هاخودسرانه به وسیله«حفیظ الله امین»قیام نظامیان رابراه انداخت، سازمان نظامی پرچمی هاعلیرغم داشتن دید متفاوت دربرابرعمل انجام شده قرارگرفت وبه قیام پیوست ودرنتیجه ابتکارعمل وامکانات قدرت جدیدبیشتربه«خلقی ها»تعلق گرفت. اختلافات دیرینه باردیگر باسیاستهای ماجراجویانه ودورازمتقضیات زمان که به وسیله«حفیظ الله امین»اعمال میشدودرنتیجه سیاستهای خلاف وحدت حزبی خلقی هاموجب آن شدتاپرچمی هاازقدرت کنارگذاشته شوند. به زودی تصفیه های درون حزبی همزمان با پیشبردسیاست استبدادی وسرکوبگرانه علیه این بخش حزب ومردم افغانستان؛ همه کسانی که به دیکتات خلقی ها سرنمی نهادند، آغازیافت ونخست «پرچمی ها»یعنی رفقای دیروزی«خلقی ها»به نحووحشیانه ای موردسرکوب وتصفیه قرارگرفتند. «پرچمیانی» که دررهبری حزب بودندبنام سفیربه خارج ازکشورتبعیدشدندوبقیه یازندانی شده وتحت شکنجه های حیوانی قرارگرفتند. پرچمیان راه دیگری جز ایجادسازمان حزبی مخفی نداشتند. مبارزه خونینی این دوگروه رادربرابرهم قرارداد. نزدیک به سه هزارپرچمی درطول یکسال وهشت ماه قدرت خلقی هایادرزیرشکنجه ویامستقیماً کشته شدند. بالاخره به کمک نیروهای شوروی که به تقاضای«حفیظ الله امین» قبلاًبه افغانستان پیاده شده بودند، همین سازمان مخفی به تاریخ 27دسامبرسال1979قدرت رابه حزب برگرداندو پروسه انقلابی درافغانستان درمسیردرست آن قرارگرفت.

مرحله بااهمیت پروسه انقلابی درافغانستان دراپریل سال 1978باقیام بی موقع وبدون برنامه تدوین شده قبلی برای استفاده ازحاکمیت به وسیله همین شخص ماجراجویعنی«حفیظ الله امین»براه افتاداما علیرغم همه نابسامانی اگردرست مدیریت میشدونقش بائیسته وجای مردم درآن درنظرگرفته میشد، میتوانست سرآغازبسیارموثری برای انجام انقلاب ملی ودموکراتیک درافغانستان باشد. اتفاقاً انگیزه تک تک شرکت کنندگان قیام نظامی 27 اپریل همین برقراری عدالت اجتماعی وایجادزمینه های ترقی وپیشرفت افغانستان بودکه متاسفانه دراثرتوطئه های داخلی ونادانی بخشی ازرهبران مرحله اول وفشارجنگ بیرونی وضع ناگواری رابه بارآورد.

سوال: دلایلی که منجر به فروپاشی انقلاب شد چیست؟ جوانبی که بیشترین بار این شکست را متحمل می شوند چه کسانی هستند؟

جواب : علل فروپاشی قدرت دولتی تحت حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان راشاید بتوان به چندکتگوری تقسیم کرد:

1-  سیاستی که درطول یکسال وهشت ماه اول به وسیله خلقی هااعمال شد، روندانقلابی تازه به پیروزی رسیده راچنان مسخ وازاهداف اولیه اش دورساخت که دردوره دوم یعنی بعدازسرنگونی«حفیظ الله امین»علیرغم نه تنهاتلاشهای زیادبلکه حتی عقب نشینی ازاهداف اولیه عواقب آن مرفوع نشد. دراین مدت، شدت استبداد، وولانتاریزم وماجراجوئی انقلابی نمایانه روان مردم افغانستان رادگرگون ساخت وبخش قابل ملاحظه ای از مردم علیه حاکمیت انقلابی به پاخاستندوامریکا ومتحدین شان درگرماگرم جنگ سردازآن استفاده فراوان کردند.

2-  جنگ اعلام ناشده ءوسیعی عمدتاً به وسیله سی آی ای، پاکستان وعربستان سعودی برعلیه حاکمیت انقلابی حتی قبل ازورودقوای نظامی شوروی به افغانستان براه افتیده بود. دراین جنگ که پایگاه وپشت جبهه مطمئن آن پاکستان بودبخش بزرگی ازجهان درضدیت باحاکمیت انقلابی افغانستان عمل نمود. بارسنگین جنگ درطول بیشترازیک دهه به شانه های مردم افغانستان سنگینی میکرد. دردوران جنگ اعلام ناشده برعلیه مردم ما، تمام دستگاه های تبلیغاتی غرب ومتحدین آنهابه همراهی همسایگان ماوارتجاع عرب به سرکردگی عربستان سعودی برعلیه مردم افغانستان به طورهمآهنگ عمل میکردودرتغییرذهنیت مردم ماوافکارعامه جهانی نقش بسیارپلیدی راایفانمودزیرااین تبلیغات که به زبانهای مردم مامنتشرمیشدعمدتاً مبتنی بردروغ واغواگری بود.

3-  بعدازبیرون شدن قوای شوروی ازافغانستان که براساس قراردادژنوبین افغانستان وپاکستان وضمانت شوروی وامریکاصورت گرفت، نه تنهاجنگ طوریکه درقراردادپیش بینی میشدفروکش نکردبلکه شدت بیشترهم یافت. درقرادادژنوتعهدشده بودکه بابیرون شدن قوای شوروی ازافغانستان، امریکائی هاوپاکستان کمک به ضدانقلاب رامتوقف می سازندولی درعمل نه تنهااین کمکها متوقف نشدبلکه وسعت بیشترهم یافت. جهانیان دیدندکه امریکائی هابه هیچ قول وقراری پابندی ندارند. آنان انتظارداشتندبابیرون شدن قوای شوروی ازافغانستان، حاکمیت انقلابی به وسیله ضدانقلاب وکمک مستقیم پاکستان سرنگون شود. ولی اراده خلق افغانستان ودرایت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان این نقشه هاراخنثی ساخت. سه ماه بعدازبیرون شدن قوای شوروی ازافغانستان درسال1989دوفرقه ازنیروهای ارتش پاکستان درراس تمام سازمانهای مسلح ضدانقلابی افغانی یعنی مجاهدین که درپاکستان مستقربودند، حمله وسیعی رابرجلال آباد؛ شهربزرگ سرحدی افغانستان باپاکستان براه انداختند وبرنامه داشتندتابه عنوان گام اولی حکومت مجاهدین رادراین شهراعلام بکنند. ارتش افغانستان چنان شکست تاریخی ای براین حمله واردساخت که باعث پراگندگی مجاهدین وازدست دادن آخرین امیدآنان برای احرازقدرت درافغانستان شد.

4-   وضع مغشوش وسالهای دشواری راکه اتحادشوروی بعدازاعلام سیاست«بازسازی»و«شفافیت» گورباچف پشت سرگذاشت، تاثیرات مستقیم براوضاع درافغانستان داشت. بالاخره فروپاشی شوروی درسال 1991، ورسیدن ارتجاعی ترین ووحشی ترین نیروهای سرمایه داری به قدرت دراین کشور، تاثیرات مستقیم وویرانگرانه ای برروندانقلابی درافغانستان واردکرد. بابه قدرت رسیدن یلتسین، کمکهای اقتصادی روسیه به افغانستان قطع شدوبرهان الدین ربانی رئیس جمیعت اسلامی آفغانستان به مسکودعوت شد.

فروپاشی وسقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان دراثرهمیاری عوامل داخلی وخارجی صورت گرفت. درباره این سقوط نظریات مختلفی تاکنون ارائه شده است. من معتقدم که فضاوامکاناتی که درسالهای آخرحاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، درجهان مستولی شده بودنشان دهنده وزش بادازجانب مخالف برضدجنبشهای ترقی خواهانه بود. دراین دوران جمهوری افغانستان ازپشتیبانی اردودگاه سوسیالیستی محروم شدومشکلات اقتصادی که مادرهمه مشکلات است درکشورحالت ناامیدی وضعف رابه بارآورد. دردوران ضعف است که اختلافات درونی هم بروزمی کند. درموردافغانستان این اختلافات درونی بانیروئی مضاعف درجهت هزیمت عمل کرد. اختلافات وجنگهای درونی حزب وحاکمیت موقع رامساعدساخت تاضدانقلاب که به طورکامل شکست خورده ومنظرمعجزه ای بود، این اختلافات دورنی ومشکلات اقتصادی و دوران نامساعدبرای جنبشهاوحاکمیتهای ترقی خواهانه چنین معجزه ای رابرای آنهاروکرد. حاکمیت بدون رودرروئی مسلحانه باضدانقلاب سقوطکردودوران سیاه تاریخ معاصرافغانستان آغازیافت.

مردم افغانستان بازنده اصلی این نبردتاریخی بودندزیرابرای اولین بارامکان واقعی تطبیق عدالت اجتماعی فراهم شده بودکه متاسفانه ازدست رفت.

سوال: چگونه می توان تسلط جریانات مذهبی افراطی بر صحنه سیاسی و ظهور جریان های متضاد مذهبی در صحنه افغانستان را توضیح داد ، آیا این به دلیل اعتقادات مذهبی یا ملاحظات قومی ، قبیله ای یا منطقه ای است؟

جواب : جریانات مذهبی درافغانستان همیشه نقش بزرگی داشته وهمیشه موردسوءاستفاده دشمنان مردم ماواستعمارگران قرارگرفته اند. شاه امان الله خان که استقلال افغانستان رابرای باراول درآسیا ازچنگ انگلیسهادرسال1919به دست آوردموردخشم همیشگی انگلیسهاقرارداشت. آنان بااستفاده ازنام ونیروهای اسلامی درجهت سرنگونی امان الله خان درسال 1929نقش بزرگی داشتند. استبدادی که بیشتر ازچهل سال بعدازاین حادثه رخ دادهمواره درزیرنام اسلام بوده است. بعدازسرنگونی رژیم سلطنتی به وسیله محمدداودپسرعموی ظاهرشاه افغانستان درسال 1973نیروهای مذهبی؛ عمدتاً شاخه های اخوان المسلمین درضدیت قاطع بااستقرارجمهوریت قرارگرفتندوازفعالیتهای جنگی خرابکارانه باهدف براندازی گرفته تاتبلیغات وکودتاهاراآزمایش کردندودرنتیجه درزیرفشارنیرومندی ازجانب محمدداودقرارداشتند. بعدازقیام مسلحانه نظامی سال1978برای باراول درمقیاسی سراسری وباامکانات بسیاربزرگ مالی وتسلیحاتی وآموزش نظامی به وسیله سی آی ای ودرنیابت نزدیک ازآن به وسیله آی اس آی(سازمان سراسری استخباراتی پاکستان)وپولهای فراوانی که ازامریکا وسایرکشورهابخصوص عربستان سعودی سرازیرمیشد، جنبش های اسلامی عقب گرا، عمدتاًاخوانی درافغانستان تحکیم شدند. بایدگفت که استفاده ازاسلام سیاسی وازنوعی که موردپسندامریکائی هااست برای باراول درافغانستان درمقیاس بسیاربزرگ تجربه شد. وضع امروزی نتیجه مستقیم همان سیاستهائی است که ازجانب امریکا اعمال شده است وهدف آن استفاده ازنوع تعبیرخاصی ازاسلام دربرابرکمونیزم وجنبشهای ترقی خواهانه براساس نظریات برژنسکی است.

افغانستان دارای یک جامعه سنتی بسیارپابندبه فاکتورهای اعتقادی ورسوم گذشته است که اسلام یکی ازاین فاکتورهااست. بافت اجتماعی افغانستان که اقوام وعشیره های متنوع وقوانین درون عشیره ای وعنعنات درآن نقش دارندپابندی به این فاکتورهاواعتقادات راتحکیم می کندوبه آن نوعی حکم قانون زندگی رامی دهد.

سوال: نقش کشورهای منطقه ای و خارجی در تقويت جریانات افراطی مذهبی چیست؟

جواب: کشورهای خارجی دردوسطح درمناقشات افغانستان عمل می کنند: یکی خودکشورهای اسلامی است که پاکستان دراین میان نقش بسیارفتنه انگیزانه ترداردودیگری کشورهای امپریالیستی ومتحدین آنهااست که ازدیداسلامی کافرتلقی میشوند. اتفاقاًهمین هادست بالائی دراستفاده ازاسلام سیاسی درافغانستان دارند. فکر میشودوبارهاازجانب آگاهان سیاسی تصریح شده است که سیاستگذاران عمده دراین میان سازمانهای استخباراتی انگلیسی و صهیونیستی است که امریکا همواره ازمشوره ها، همراهی هاورهنمائی های آنها استفاده می کنند. این واقعیت درافغانستان به خوبی شناخته شده است.

سوال: آیا حمله اخیر طالبان به افغانستان قابل پیش بینی و اجتناب ناپذیر بود؟ و چرا؟

جواب: حمله اخیرطالبان درافغانستان قابل پیشبینی نبود وهیچکس چنین انتظاری نداشت زیراطالبان آن نیروئی نبودندکه چنین کارعظیمی راانجام بدهند. امروزماآنهارادرعمل می بینیم که قادرنیستنداختلافات درونی خودراحل کنند ویک حکومت شایسته چنین نامی راایجادکنند. امریکا طبق یک نقشه درازمدت حاکمیت طالبان رابه منظوربرقراری جزیره ای ازافراطی گری ارتجاعی اسلامی مانند عربستان سعودی درمنطقه ماایجاد نمود. وهدف ازآن نفوذدرآسیای میانه است تابه کمک یک حاکمیت یک دست وافراطی ودارای ایدئولوژی تعصب آمیزوافراطی (که فقط طالبان دراین فرمت میگنجد)درآنجا«بهارآسیای میانه ای»رابراه اندازد.

سوال: آیا طالبان از رویکرد قبلی خود پیروی خواهد کرد یا تغییراتی در رویکرد آن ایجاد خواهد شد؟ سرانجام آینده حکومت طالبان چگونه است؟ پایگاه اجتماعی این جنبش چیست؟ موضع گيرى مختلف اقشار مردم افغانستان در قبال تصرف اخیر طالبان در قدرت چیست؟

جواب: مسلماًطالبان هم مانند هرپدیده دیگری نمیتواندعام وتام خودرادوباره تکرارکند. ازبیست سال به اینسوکه طالبان ازقدرت خلع شدند، هم درجامعه ما، هم درسطح جهانی وهم درمیان طالبان تغییرات بسیاربزرگی رونماشده است. اکثریت مطلق رهبری طالبان بعدازسرنگونی حاکمیت شان زندانی شدندودرزندانهای گوانتانامو، بگرام افغانستان وجاهای دیگر هم موردشکنجه وفشاروهم موردمغزشوئی وتطمیع قرارگرفتند. حاصل این وضع ایجاددفترطالبان دردوحه قطرمتشکل ازطالبانی شدکه مواضع شان باسیاست خارجی امریکا درتطابق قرارگرفته بود. ازهمینجااست که امریکائی هاازسه سال به اینسوتلاش کردندبابراه انداختن مذاکراتی که نتیجه اش ازقبل تعیین شده بود، طالبان رادرعرصه سیاسی وبخصوص دیپلوماتیک قابل معاشرت بسازندودرتداوم چنین سیاستی بالاخره به سادگی قدرت راازطریق حاکمیت دست نشانده خودبه آنهاانتقال دادند. اماتغییرات درروی صحنه یعنی طالبانی که براساس آموزه های قبلی خودکه بسیارخشک وصرفاً دینی وافراطی گری است، بسیاربطی وکم اهمیت می باشد. انتقال قدرت به طالبان نشان دهنده ضرورت لحظه کنونی سیاستهای امریکا درقبال آسیای جنوب غربی وآسیای میانه می باشد. تجربه امروزی نشان داده است که امریکائی هابه کمک یک حاکمیت اسلامی افراطی ویک دست ومتجانس، سیاست های خودرادرقبال کشورهای اسلامی پیاده میکنندچنانچه این کاررادرمیان کشورهای عربی به وسیله متحدین متعصب وافراط گرای عربی خودمانند عربستان وامارات وقطروبحرین وغیره انجام می دهند. یک چنین حاکمیتی رادروجودطالبان درافغانستان تدارک دیدندوقدرت دولتی باارتشی مجهز با350 هزارعضورابدون جنگ دراختیارآنان قراردادند. اینکه آیاقادرخواهندشدتاآخراین راه راادامه بدهندیانه، بستگی به وضع داخل افغانستان دارد. بایدگفت که توده طالب درافغانستان برای حکومت کردن آماده نشده است. تنهاافرادمربوط به دفترقطرکه براساس نظریه عمومی مفسرین سیاسی عمدتاًآموزش دیده های سی آی ای هستندقادرخواهندبودجوابگوی مقتضیات لحظه کنونی حکومت داری باشند؟ این جای سوال دارد. ازهمین جااست که تناقضات درونی طبیعی وسیاسی طالب قطری وطالب میدانی راازهم دیگر درفاصله قرارمیدهدواین بزرگترین چالشی است که دربرابرامریکائی هاقراردارد.

سوال: موضع ایالات متحده و متحدانش ، چین و روسیه را در مورد وقایع اخير در افغانستان چگونه توضیح می دهید؟

جواب: دریک کلام بایدگفت که درافغانستان امروزمسئله طالبان به یکی ازداغ ترین صحنه های جنگ استخباراتی وبازی دیپلوماتیک مبدل شده است. همه میدانندکه امریکا باانتقال تقریباًمسالمت آمیزقدرت به طالبان وظیفه خطرناک ایجادآشوب درآسیای میانه وسینکیانگ چین رابه آنهامحول ساخته است. بهای این خدمت طالبان به امریکایک کشوربالنسبه بزرگ 35ملیونی باذخائرعظیم وپرارزش زیرزمینی وروی زمینی باارتشی مجهزبه پیشرفته ترین سلاح های امروزی بنام افغانستان است که ازپیش پرداخت شده است.

بایدگفت که هیچ کسی درمنطقه مااحمق نیست تامعنی سیاستهای امریکا وتغییرات اخیررانداندولی ازآنجائیکه امریکا این بازی رابراه انداخته است، هیچکسی خودراازبازی محروم نمیکندزیرابه طورقطع روشن نیست که بردقطعی باامریکاباشد.مانمونه آنرادرسوریه دیدیم که سیاستی راکه امریکا وناتودرقبال این کشورشگوفان عربی درپیش گرفته بودند، دررویاهای شان جانب بردسنگینی میکردتاحدی که حتی آنراحتمی میدانستندولی دیدیم که پادرمیانی روسیه وایران وحزب الله لبنان این خواب رابه کابوس تبدیل کرد. این بارهم ازقرارمعلوم بازیگران این صحنه قصددارند دربرابربلندپروازی های پنتاگون وسی آی ای همان کابوس رادوباره زنده کنندوهمه تلاشهای آنهابه خصوص تلاشهای روسیه وچین باهمین هواصورت می گیرد.

این مصاحبه برای نشریه عراقی«المدی»که بامواضع حزب کمونیست عراق بسیارنزدیک است، پیرامون افغانستان ووضع جاری آن انجام شده است که متن فارسی آن به نقل از فیس بوک رفیق کشتمند تقدیم خوانندگان می شود.

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست