نویدنو 17/06/1400
چاپ مطلب
نیم نگاهی به اطلاعیه
"
نه به جمهوری اسلامی، هم استراتژی هم تاکتیک"
جبهه متحد و ضرورت تبیین درست پلاتفرم، استراتژی
و تاکتیک
نویدنو
اخیرا
اطلاعیه ای تحت عنوان"
نه به جمهوری اسلامی، هم استراتژی هم تاکتیک" با امضای " جمعی از
هواداران سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) و حزب چپ ایران(فدائیان
خلق) و حزب توده ایران- داخل کشور " برای انتشار به نویدنو ای میل شده
است. بیانیه ظاهرا برآن است که ضمن ارائه تحلیلی از انقلاب سال ۵۷ و
زمینه های شکل گیری آن و دلایل و چگونگی شکست انقلاب ، فراخوانی برای
اتحاد جهت " مبارزه با دیکتاتوری ولایی" باشد. با این امضا پیش از این
هم بیانیههایی منتشر شده است که ظاهرا با استقبال سایتهای متعددی هم
مواجه و در تیراژ وسیع منتشر شده است. نویدنو نیم نگاهی به اطلاعیه "نه
به جمهوری اسلامی،..." انداخته است که در ادامه مشاهده می کنید.
1-
اولین نکته به عنوان اطلاعیه برمیگردد که یادآور جزوه نامآشنای
"مبارزه مسلحانه: هم استراتژی ، هم تاکتیک " زنده یاد مسعود احمد زاده
است. با اینکه شعار" نه به جمهوری اسلامی" از نظر سیاسی دارای معنای
روشنی نیست، اما مطرح کنندگان آن ظاهرا از هر گونه امید به اصلاح رژیم
قطع امید کرده و به نوعی عبور از جناح های مختلف رژیم جمهوری اسلامی را
مدنظر دارند. اما این شعار با نوعی اغماض هم، آنچنان کلی و مبهم است که
طرح آن هم به عنوان استراتژی و هم به عنوان تاکتیک بسیار دشوار است.
اگر بپذیریم که به طور کلی با دو دسته اپوزیسیون ارتجاعی و مترقی مواجه
هستیم، شعار "نه به جمهوری اسلامی" می تواند از سوی هر دو دسته مطرح
باشد(همچنان که شعارمحوری طیف سلطنت طلب وجمهوری خواه همین شعار نه به
جمهوری اسلامی است). از این نظر این شعار فاقد ویژگی لازم برای تمایز
این دو گروه از یکدیگر است. این در حالی است که این تمایز کاملا ضروری
به نظر می رسد. ( اتفاقا این شعار سترون یک سویه بیش از آن که بیانگر
نظر صریح احزاب و سازمانهای مترقی باشد که با ارائه برنامه ای روشن و
مشخص بگویند : اگر نه به جمهوری اسلامی پس آری به چه؟، نظر همان جناح
ارتجاعی اوپوزیسیون است که اتفاقا بهتر از ما چپ ها میداند که چه
میخواهد، اما اکنون به دلایلی نعل وارونه میزند تا...) از سوی دیگر
استفاده از یک شعار تحت عنوان "هم استراتژی هم تاکتیک"، در واقع نوعی
ساده سازی مفاهیم استراتژی و تاکتیک است. مروری کوتاه بر مفاهیم
استراتژی و تاکتیک نشان میدهد که این شعار فاقد شرایط و کارکردی است
که بتوان آنرا هم به جای استراتژی و هم تاکتیک قرار داد. در واقع این
امر در مورد شعار و جزوه زنده یاد مسعود احمد زاده هم صدق می کند. باید
یادآورشد که تاکتیک همیشه در خدمت استراتژی است، خلط مبحث در این زمینه
و فروکاست اهمیت تئوریک این دو مقوله به یک شعار دهن پر کن نوعی خاک بر
چشم حقیقت پاشیدن است و آشفته کردن اذهان اوپوزیسیون .
"در
واقع استراتژی (Strategy) طرح درازمدتی است که برای نیل به یک هدف بلند
مدت مشخص طراحی و تبیین میگردد. در حالی که تاکتیک (Tactic) به معنی
شیوه ی به کاربردن ابزار و نیرو ها در میدان نبرد یا رقابت برای رسیدن
به اهدافِ مشخص شده است. امروزه این واژه معانی گوناگونی پیدا کردهاست
که آرایش برای رزم یا رزمآرایی، روش جنگیدن و نبرد از آن جمله است".
بر این اساس نه گفتن به جمهوری اسلامی بسته به اینکه کدام اهداف را
دنبال میکند، از کدام برنامه درازمدت و پایدار و از کدام روشها و
اقدامات و کمپینهای مشخص مبارزاتی و بر بستر کدام نیروی اجتماعی و با
چه سبک ها و روشها و نوآوریهایی در پراتیک اجتماعی دنبال میشود، می
تواند از راهبردها (استراتژی ها) و تاکتیکهای متفاوتی استفاده کند.
ضمن اینکه همواره استراتژیها و تاکتیکهای مبارزاتی بر اساس «تحلیل
مشخص از شرایط مشخص» تدوین میشوند و بدیهی است که متناسب با تغییرات
محیطی در طول زمان میتوانند تغییر هم بکنند. معنای این سخن آن نیست که
این «نه گفتن» می تواند به «بله گفتن» تبدیل شود، بلکه معنایش آن است
که چگونگی ، روش ها و ابزارهای نه گفتن میتواند تغییر کند. در هر صورت
داشتن درک پویا از استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی و توجه به تفاوت های
این مفاهیم، ضرورتی اجتناب ناپذیر است که به نظر میرسد در این عنوان
نه تنها کم توجهی، بلکه در این زمینه آشفته فکری وجود دارد.
2-
نکته بعد اینکه هر اتحادی نیازمند یک پلاتفرمی است که در آن اهداف
مشترک، زمینههای همکاری نیروهای متحد، استراتژی آنها برای دستیابی به
اهداف، تاکتیکهای مورد استفاده در فرآیند مبارزه، نیروهای اجتماعی و
نیروهای سیاسی عضو جبهه، ساختار همکاری نیروها در جبهه و ... و چگونگی
شکلگیری جبهه و بسیاری مسائل دیگر باید روشن شود. روشن است که متن این
اطلاعیه برای پاسخگویی به چنین پرسشهایی آشکارا نارساست. اگر سند
دیگری به عنوان پیوست این اطلاعیه وجود دارد که حاوی چنین تعاریف و
مفاهیمی هست، منطقا باید منتشر شود تا مورد ارزیابی قرار گیرد.
3-
تصویر ارائه شده از جامعه ایران پیش از انقلاب در اطلاعیه بسیار ناقص
است. ارائه تحلیل از این دوره تاریخی ممکن است برای تفاهم بر روی یک
پلاتفرم سیاسی مشترک در یک جبهه متحد برای دموکراسی و آزادی و ... در
جامعه امروز ایران چندان لازم نباشد، اما اگر قرار است ارائه شود باید
با دقت و حوصله پویشهای اجتماعی و طبقاتی، سیاسی و فرهنگی و حتی
تحولات فناوری در جامعه آن روز را پوشش دهد. در این تحلیل عملا نشانی
از پویشهای اجتماعی و طبقاتی جامعه در سالهای قبل از انقلاب ارائه
نشده است.
4-
نقد اطلاعیه از سیاست "اتحاد و انتقاد" نه تنها واقع بیانه به نظر نمی
رسد بلکه مخدوش و با نوعی سهل انگاری و بی مسئولیتی همراه است.
بهعنوان مثال در جایی از اطلاعیه آمده است :"ولی چنانچه اشتباهات
نیروهای انقلابی و دموکراتیک نبود و پس از انقلاب، جبهه متحدی از
نیروهای ملی، مترقی، آزادیخواه و چپ تشکیل میشد، چنین فرجامی برای
انقلاب محتوم نبود." ( این یعنی چشم بسته غیب گفتن) واضح است که با
توجه به توصیفی که از خمینی و طرفدارانش به عنوان نیروهای قرون وسطایی
ارائه میدهد، آنها را در همان سالهای ابتدایی پس از انقلاب در این
جبهه متحد نمیبیند. در واقع نیز معلوم نیست چرا نویسندگان اطلاعیه چشم
خود را بر پایگاه اجتماعی عظیم خمینی در سالهای ابتدایی انقلاب و نیز
جهتگیریهای حمایت از محرومان و واقعیات سیاسی جامعه از جمله رقابت
سیاسی همه جریانهای سیاسی در انتخابات و بسیاری مسائل دیگر بسته اند و
تصور میکنند که اگر مثلا حزب توده ایران سیاست "اتحاد و انتقاد" را
درست به اجرا میگذاشت و با روحانیت حاکم و خمینی کمتر مدارا میکرد و
زودتر در دفاع از ارزشها و شعارهای دموکراتیک مقابل او میایستاد،
نتیجه تحولات سیاسی می توانست به نفع نیروهای مترقی باشد. این نگاه به
رویدادهای آن سالها مبتنی بر هیچ درک واقع بینانه ای از توازن قوای
اجتماعی و سیاسی آن زمان نیست. البته تردیدی نیست که سنگین کردن وزن
اتحاد درسیاست "اتحاد و انتقاد" از سوی حزب توده ایران، که بعداَ در
پلنوم ها و اسناد خود حزب نیز مورد انتقاد قرار گرفت، با پیامدهای منفی
مشخصی برای حزب توده ایران و جنبش همراه بوده است، اما تصویر ارائه شده
در اطلاعیه در این زمینه نوعی بزرگنمایی را نشان میدهد که ارتباط
چندانی با واقعیت تحولات و رویدادهای گذشته ندارد.
5-
اطلاعیه از ارائه یک تحلیل درست از روند عینی تحولاتی که خمینی را در
راس جنبش انقلابی قرار داد، بازمیماند و ترجیح میدهد با عباراتی چون
اقدام "موذیانه" و "خدعه" خمینی یا "حیله از قبل طراحی شده توسط عوامل
امپریالیسم" و ... تلاش کند تا مسئله مهم هژمونی را مورد تحلیل قرار
دهد که بسیار نارسا به نظر میرسد. با اینکه به واقعیاتی چون آزادی
نسبی روحانیون در تبلیغ و ترویج اندیشههایشان در زمان شاه اشاره
میکند ، اما از پرداختن به مجموعه عوامل موثر بر هژمونی از جمله
کارنامه چپ در این زمینه باز میماند ، زیرا نمیخواهد وارد فضای نقد
مشی چریکی و جدا از توده سازمان چریکهای فدایی خلق شود. اطلاعیه ترجیح
میدهد با رویکردی کارآگاهی و پلیسی و توطئه امپریالیسم و خدعه خمینی و
... به مسئله هژمونی بنگرد که به دور از یک رویکرد علمی و
مارکسیستی-لنینیستی به نظر میرسد. یک نگاه علمی به این مقوله باید
بتواند مسئله هژمونی را در ارتباط با تحولات عینی و اجتماعی و بیش از
همه با تمرکز بر برنامه، رویکرد و کارنامه و عملکرد چپ انقلابی، مورد
بررسی قرار دهد. چپ اگر به ریشه یابی دلایل واقعی عدم کسب هژمونی خود
در انقلاب بهمن ۵۷ میاندیشد، باید دلایل آنرا ورای شرایط عینی(ملی و
بین المللی)، بیش از همه در ضعف استراتژی و تاکتیک و کنش اجتماعی و
سیاسی خود جستجو کند.
6-
اگر به دلایل مختلف از جمله تاخر تاریخی رشد اقتصادی و صنعتی جامعه ما
نسبت به اروپا و آمریکا در اوایل انقلاب از جریانی به نام بورژوازی
لیبرال در ادبیات سیاسی نیروهای چپ استفاده میشد، روند تحولات امروز
نشان داده است که در واقع بورژوازی ما هیچگاه لیبرال نبوده است. ضمن
اینکه با استحکام دولت و آغاز برنامه ریزیها و جهتگیری اقتصادی و
اجتماعی کشور به روشنی مشخص شد که آنچه تحت عنوان بورژوازی لیبرال در
سالهای ابتدایی انقلاب مورد بحث بود، در واقع بورژوازی داخلی و پایگاه
اجتماعی و اقتصادی نئولیبرالیسم بوده است. با این وجود در این اطلاعیه
همچنان از بورژوازی لیبرال سخن گفته میشود و نکته مهم اینکه در این
اطلاعیه که دلایل شکست انقلاب را هم مورد تحلیل قرار می دهد، هیچ اشاره
ای به بورژوازی تجاری و بورژوازی بوروکراتیک نمیشود. از این رو
اطلاعیه در تحلیل علمی و مارکسیستی لنینیستی پویش اجتماعی - طبقاتی
روندی که منجر به شکست انقلاب شد، عملا باز میماند.
7-
اطلاعیه هیچ اشاره ای به حاکم شدن جهتگیری نئولیبرالی در برنامه
ریزیهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ در کشور و پیامدهای ویرانگر آن
در حوزه های اقتصادی و اجتماعی نمیکند که جای تعجب دارد. (و همینطور
فساد ساختاری نهادینه شده در حاکمیت )
8-
در کل اطلاعیه ۳ بار از واژه امپریالیسم استفاده شده است که همه آنها
به قبل از انقلاب سال ۵۷ برمیگردد . معنای این موضوع زمانی روشن تر
میشود که توجه شود که در کل اطلاعیه ۵ بار از واژه ملی استفاده شده
است که ۴ بار آن به قبل از انقلاب و زمان انقلاب برمیگردد و یک بار
آنهم به دعوت از نیروهای ملی برای شرکت در جبهه متحد مربوط است.
اطلاعیه هیچ تحلیلی از وجه ملی و ضدامپریالیستی جنبش معاصر جامعه ایران
ارائه نمیدهد.
9-
با اینکه اطلاعیه بر شعار استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی در سال ۵۷
تاکید میکند، از تبیین کامل و دقیق مطالبات جنبش کنونی ملی دموکراتیک
جامعه ایران شامل صلح، استقلال، دموکراسی، عدالت اجتماعی، آزادی و
سکولاریسم باز میماند. (با اینکه طی اطلاعیه به برخی از این مطالبات
اشاره میشود) ضمن اینکه مفهوم روشنی از عدالت اجتماعی به معنای
جهتگیری سوسیالیستی هم ارائه نمیکند. در مقاله به عبارت
زير ساخت اقتصادى سالم و متكى بر توليد ملى " اشاره شده است که مشخص
نیست آن را در کدام فورماسیون اقتصادی جستجو میکند. اگر آنرا در
اقتصاد سرمایه داری جستجو میکند که باید مبنای نظری و تجربی آنرا به
ویژه در دوران جهانی سازی و نئولیبرالیسم مورد بحث قرار دهد و اگر هم
غیر از این است، باید با صراحت بیان کند که چه درکی از "یک زیرساخت
اقتصادی سالم و متکی بر تولید ملی" دارد و این امر چه نسبتی با
جهتگیری سوسیالیستی دارد.
10-
اطلاعیه از "اتحاد نیروها منجمله کارگران، معلمین، بازنشستگان،
کشاورزان، دانشجویان و مزدبگیران" سخن میگوید و تصویر کاملی از طیف
گسترده نیروهای اجتماعی خواهان تحول از جمله زنان، اقلیتهای ملی و
مذهبی، نویسندگان و هنرمندان، فعالان محیط زیست و جوانان در مفهوم عام
آن ارائه نمیدهد. اهمیت موضوع از آن روست که این نگاه دقیقا می تواند
بر تبیین اهداف و برنامههای پیش رو و همینطور استراتژی و تاکتیک های
مناسب برای دست یابی به آن موثر باشد.
11-
در اطلاعیه ضمن این که درجاهایی از حزب توده ایران با عنوان «حزب توده»
نام برده میشود، بارها عناوین سازمان فدائیان خلق، حزب چپ و حزب توده
ایران به همین ترتیب مورد استفاده قرار گرفته است. مشخص نیست که مبنای
این ترتیب چیست. اگر مبنا قدمت باشد، باید در ابتدا عنوان حزب توده
ایران بیاید، اگر مبنا حروف الفبا هم باشد، باید ابتدا نام حزب توده
ایران بیاید . اگر هم پایگاه اجتماعی و وزن سیاسی نیروها مد نظر باشد،
بازهم باید ابتدا نام حزب توده ایران در این ترکیب بیاید. ضمن اینکه
توجه به این نکته مهم است که در مواردی که قرار بوده سیاست حزب توده
ایران و سازمان فدائیان به صورت مشترک مورد نقد قرار گیرد، همواره نام
حزب توده ایران در ابتدا آمده است. این گونه رویکردها نه وحدت طلبانه
است، نه اخلاقی است و نه قابل دفاع. مشخص نیست واقعا چگونه ممکن است
افرادی با عنوان هوادار حزب توده ایران اقدام به امضای چنین سندی کنند!
12-
با این وجود، اطلاعیه به درستی بر این نکته تاکید میکند که " معتقدیم
اختلاف در برداشتها، اختلاف بر سر مسايل گذشته ، از جمله مواضع
نيروهاى گوناگون در جريان
اين يا آن حادثه تاريخى نبايد ملاك ما براى ايجاد جبهه ای واحد برعلیه
رژیم باشد." معنی این اعتقاد منطقا باید این باشد که ملاک اینکه کدام
نیروهای اجتماعی و سیاسی میتوانند با هم در یک جبهه متحد شوند، به
شرایط و مواضع کنونی آنها برمیگردد. اما اطلاعیه هیچ تمرکزی بر این
امر مهم نمیکند و هیچ ضابطه و معیاری برای اتحاد با طیف وسیع نیروهایی
که "نه به جمهوری اسلامی" میگویند اما لزوما همه آنها نمیتوانند در
جبهه قرار گیرند، ارائه نمیدهد.
13-
اطلاعیه هیچ برنامه اجرایی مشخصی برای تشکیل جبهه ارائه نمیدهد و به
جای آن با عباراتی کلی مانند دعوت به نافرمانی مدنی و ... بسنده
میکند. (البته این کاستی به نویسندگان اطلاعیه محدود نمیشود و کمابیش
سایر نیروهای منادی وحدت نیز آن را بازتاب میدهند.) اطلاعیه هیچ درکی
از چگونگی شکلگیری جبهه، سازوکار رهبری و هژمونی در چنین جبهه ای را
بازتاب نمیدهد که یک کاستی بسیار جدی است. رفقای فدایی داخل کشور در
قالب شماره های متعدد" در دفاع از سوسیالیسم" تحلیلهایی را ارائه کرده
اند که انتظارات بیشتری را در مخاطبان آنها شکل داده است. به نظر
میرسد سطح نظری و تحلیلی این اطلاعیه با آنها تفاوت مشهودی دارد.
با استقبال از گام برداشتن رفقای نویسنده اطلاعیه برای وحدت، به نظر
میرسد تحلیل و تبیین ابعاد مختلف موضوع بسیار با اهمیتی چون جبهه
متحد، آمادگی نظری و تجربی و کار برنامهریزی شده به مراتب بیشتری را
طلب می کند.
|