برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-05-04

نویدنو   13/02/1400           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • افزایش و توسعه‌ی اعتراضات کارگری در سطح کشور به جنبش کارگری ایران هویت جدیدی داده و نشان از تعمیق مبارزه طبقاتی و این حقیقت دارد که طبقه‌ی کارگر نیرویی جدی در جنبش دموکراتیک معاصر جامعه ماست و مطالبات‌اجتماعی- طبقاتی، عدالت‌خواهانه و ضد نئولیبرالی و ضد سرمایه‌داری خود را در این تحول اجتماعی جستجو می‌کند و درکش از تحول دموکراتیک در ارتباط تنگاتنگ با جهت‌گیری اقتصادی عدالت‌خواهانه، ضد سرمایه‌داری و مردمی و اجتماعی (سوسیالیستی) آن‌ است.

 

 

بادها خبر از تغییر فصل می‌دهند - جنبش‌کارگری در چشم‌اندازی نویدبخش

نویدنو

گسترش اعتراض‌های کارگری و گردهمایی‌های مطالباتی در سطح کشور و تدارک وسیع و برنامه‌ریزی شده برای سرکوب آن در 11 اردیبهشت امسال( سال 1400)، نشان از آن دارد که از یک‌سو این اعتراضات از چند کارخانه و شرکت و جاهای مشخصی مانند هفت‌تپه فراتر رفته و عملا به‌بسیاری از شهرهای کشورگسترش یافته‌است و از سوی دیگر اقدام به‌تهدید و سرکوب و بازداشت و شلاق و زندان نتوانسته‌است جنبش کارگری را متوقف کند. با زمینه اجتماعی و اقتصادی موجود، افزایش این اعتراضات و تعمیق مبارزه طبقاتی و نیز افزایش اقدامات سرکوبگرانه بسیار محتمل است.

جالب است که این‌میزان از اعتراضات در شرایطی رخ میدهد که امکان ایجاد تشکل‌های کارگری  از طبقه کارگر گرفته شده و بسیاری از کارگران و فعالان کارگری در سال‌ها و ماه‌های گذشته بازداشت و دادگاهی شده و به زندان محکوم شده‌اند.

از نقطه‌نظر دیالکتیک تحولات اجتماعی و نیز یافته‌های علوم اجتماعی چون جامعه‌شناسی و اقتصاد، برآمدن اعتراضات‌اجتماعی در جامعه‌ای که در نتیجه دنبال کردن مسیر نئولیبرالی، زندگی و معیشت مردم در اثر افزایش همزمان بیکاری و تورم (فلاکت) روزبه‌روز به وخامت بیشتری کشیده می‌شود و هیچ چشم‌انداز روشنی نیز در پیش‌روی خود نمی‌بیند، جامعه‌ای که با فساد ساختاری نهادینه شده و انسداد سیاسی دیرپا مواجه است، برآمدن اعتراضات اجتماعی امری کاملا طبیعی است.

افزایش و توسعه‌ی اعتراضات کارگری در سطح کشور به جنبش کارگری ایران هویت جدیدی داده و نشان از تعمیق مبارزه طبقاتی و این حقیقت دارد که طبقه‌ی کارگر نیرویی جدی در جنبش دموکراتیک معاصر جامعه ماست و مطالبات‌اجتماعی- طبقاتی عدالت‌خواهانه و ضد نئولیبرالی و ضد سرمایه‌داری خود را در این تحول اجتماعی جستجو می‌کند و درکش از تحول دموکراتیک در ارتباط تنگاتنگ با جهت‌گیری اقتصادی عدالت‌خواهانه، ضد سرمایه‌داری و مردمی و اجتماعی (سوسیالیستی) آن‌ است.

این‌جنبش بالنده و دائما رو به گسترش را نمی‌توان با تهدید و سرکوب به تعطیلی کشاند. چرا که حوزه جنبش کارگری حوزه کنش‌گری اجتماعی کارگران و فعالانی است که به قول مارکس دریافته‌اند  چیزی جز زنجیرهای خود را از دست نخواهند داد. با شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود، هیچ حاکمیتی با هر میزان از سرکوب، حتی برای میان‌مدت قادر به مهار جنبش کارگری بالنده و درحال ژرفش در این ابعاد نیست. از این رو حتی اگر این رویکرد سرکوب بتواند در کوتاه‌مدت در گسترش اعتراضات کارگری مانعی ایجادکند، در میان‌مدت قادر به کنترل آن نخواهد بود، مگراین‌که به صورت کامل به شیوه های حکمرانی چون بناپارتیسم* متوسل شود که بعید است این جامعه ظرفیت تحمل آن را داشته باشد.

 باید به این‌نکته هم توجه داشت که این‌سرکوب‌ها می تواند هم‌زمان به ژرفش رادیکالیسم درجنبش کارگری هم یاری نماید. از سویی این‌میزان از خشونت و تدابیر گسترده برای سرکوب اجتماعات کارگری در روز جهانی کارگرمی تواند هشداری از این امر هم باشد ‌که بناپارتیسم تنها تهدید و دغدغه‌ای در پیش‌روی جنبش دموکراتیک و عدالت‌خواهانه نیست، بلکه در واقع گزینه‌ای کاملا محتمل پیش‌روی حاکمیتی است که نه تنها اقداماتش طی چند دهه پیاده کردن دستورکار نئولیبرالی، اقتصاد و معیشت و زندگی کارگران و توده های مردم را به بن‌بست و فلاکت کشانده‌است، بلکه چالش‌هایش در حوزه سیاست خارجی و برجام، تحریم‌ها، فساد نهادینه شده و انسداد سیاسی ساختاری آن، هیچ راهی جز ژرفش و دامنه‌گیری مبارزات مردم، و توسل به‌ سرکوب خشن و پردامنه‌ی آن از سوی حاکمیت باقی نگذاشته است.

البته رفتارحاکمیت ایران به‌هیچ وجه در این مورد عملکرد نامتعارفی نیست. آن‌ها همان کاری را انجام می‌دهند که بسیار نمونه وار و متعارف است و هر ساله در بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری جهان و در سطح پنج قاره رخ می‌دهد، و پلیس و نیروی سرکوب آن‌ها در روز اول ماه، روز جشن جهانی کارگران،- به‌عنوان نمونه سرکوب کارگران در ترکیه و فرانسه و... در جشن روزکارگر امسال- اجتماعات آن‌ها را مورد تهاجم و سرکوب خشونت‌آمیز قرار می‌دهند. همین کافی است تا اهمیت شعار مانیفست کمونیست مبنی بر "کارگران جهان متحد شوید!" را مورد توجه بیستر قرار دهد.

نکته کلیدی این‌است که اگر، این‌سطح از کنش‌گری و رشد بالنده جنبش کارگری از میزان متناسبی از آگاهی‌طبقاتی و سازمان‌یافتگی بهره گیرد، دورنیست که از شانس تبدیل شدن به آلترناتیو و کسب هژمونی نیز برخوردار شود. اما این‌اتفاق خودبه‌خود نمی‌افتد. به‌همین‌دلیل است که لنین بزرگ، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک حزب پیشاهنگ طبقه کارگر را برخورداری از انقلابیون حرفه‌ای می‌شمرد که نتیجه‌ی کار و فعالیت تمام‌وقت و حرفه‌ای آن‌ها باید به‌طور منطقی در همین‌گسترش آگاهی‌طبقاتی و توسعه سازمان‌یافتگی و کنش‌گری برنامه‌ریزی شده، اگاهانه و هدفمند جنبش‌کارگری بازتاب یابد.

رویکردی رایج و اساسا بیشتر واکنشی در مدیریت راهبردی (استراتژیک) برآن است تا راهبرد را بر اساس تجزیه‌وتحلیل فرصت‌ها و تهدیدهای محیطی از یک‌سو و نقاط قوت و ضعف سازمان (جنبش) از سوی‌دیگر برگزیند. اما رویکرد دیگری که اساسا کنش‌گرایانه است، ضمن توجه به فاکتورهای محیطی چون فرصت‌ها، تهدیدها، نقاط قوت و ضعف، بهترین راهبرد را «خلق آینده» می‌داند. این رویکرد به‌دلیل توجه به‌تحلیل مشخص از وضعیت مشخص، اساسا متفاوت از اراده گرایی بوده و بر کنشگرایی تاکید می‌کند. میزان رشد چشمگیر جنبش‌کارگری که طی سال‌های گذشته با این‌سطح نازل از امکان سازمان‌یافتگی رخ داده‌است، نشان می‌دهد که در صورت کار سازمان یافته، حرفه‌ای، کنش‌گرایانه و بابرنامه در جنبش کارگری، چشم انداز پیش رو می‌تواند تا چه حد امیدبخش باشد.

به احتمال‌قوی، معماران، مهندسان و مجریان پروژه‌ی فاجعه‌ی ملی در سال ۶۷ تصورنمی‌کردند که با حذف فعالان چپ، به‌این زودی با این‌سطح از رشد و توسعه‌ی جنبش‌کارگری مواجه شوند، غافل از این‌که برآمد جنبش‌کارگری در یک جامعه‌ی سرمایه‌داری نئولیبرال زده، حتی اگر این‌جامعه با دیکتاتوری و ممنوعیت فعالیت تشکل‌های کارگری و احزاب و سازمان‌های مدافع سوسیالیسم انقلابی همراه باشد، امری عینی و در چارچوب دیالکتیک قانون‌مند تحولات اجتماعی، اجتناب ناپذیر بوده و گریز از آن ممکن نیست.

تدارک گسترده برای سرکوب اجتماعات‌کارگری در روز جهانی‌کارگر، نشان از پتانسیل عظیم اجتماعی نهفته در جنبش‌کارگری، حتی درشرایط انسداد سیاسی وعدم وجود فضای دموکراتیک برای کارصنفی و سیاسی در حوزه‌ی جنبش کارگری است.

بی‌شک افزایش آگاهی‌طبقاتی و گسترش سطح سازمان‌یافتگی و کنش‌گری طبقه‌ی کارگر در فضای اجتماعی و سیاسی کشور می‌تواند به مهم‌ترین عامل بازدارنده در برابر رویکردهایی چون مخاطره بالقوه بناپارتیسم تبدیل گردد که این حقیقت تاکیدی است بر اهمیت روزافزون کار در زمینه‌ی افزایش آگاهی‌طبقاتی، سازمان‌یافتگی و کنش‌گری درجنبش کارگری.

 

 

* - بناپارتیسم، منسوب به رژیم لوئی بناپارت یا ناپلئون سوم است که در سال ۱۸۵۱ میلادی با یک کودتای نظامی نوعی رژیم سیاسی مدافع سرمایه‌داری را با ویژگی‌هایی متفاوت از لیبرالیسم‌های کلاسیک پدید آورد. دولت بناپارتیستی ناپلئون سوم با اینکه مظهر اراده کارخانه داران و بانکداران و سرمایه سالاران بوده، اما به لحاظ اجتماعی بر نیروی طبقاتی دهقانان و لمپن‌ها تکیه داشت و همین شرایط ویژه‌ای به حکومت او داده بود. به گونه‌ای که رژیم بناپارتیستی را «دولت استثنایی بورژوایی» نامیده‌اند.

بدین علت آن را دولت استثنایی می‌نامند که شیوه اعمال حاکمیت در آن رژیم مثل شیوه‌های رایج لیبرالی نبود و دولت لوئی بناپارت بعضا با شعار‌ها و عملکرد‌های خود میان طبقات اجتماعی مختلف بازی می‌کرد. اگر فاشیسم و ناسیونال – سوسیالیسم را نمونه دولت‌های استثنایی عصر امپریالیسم و قرن بیستم بدانیم، بناپارتیسم را می‌توان نمونه دولت استثنایی مدرن قرن نوزدهم و عصر لیبرالیسم کلاسیک دانست.

به این دلیل دولت بناپارتی را دولت استثنایی می‌نامند که در دفاع از خود منافع سرمایه‌داران حاکم، صراحت و شیوه‌های معمول و رایج لیبرالیستی را به کار نمی‌گرفت هر چند که به عنوان صورتی از دولت مدرن خواه ناخواه افق سرمایه سالارانه را دنبال می‌کرد. اصطلاح بناپارتیسم را کارل مارکس در کتاب «هجدهم برومر، لوئی بناپارت» رواج داد. در مواردی نیز بناپارتیسم را به نوع حکومت نظامی به شیوه ناپلئون بناپارت اطلاق کرده‌اند.

با اینکه در دهه های گذشته هیچ گاه شیوه حکمرانی معمول و رایج لیبرالیستی در ایران حاکم نبوده و همواره با ساختار سیاسی بسته و رویکردهای دیکتاتوری در برخورد با اعتراضات اجتماعی مواجه بوده ایم، اما توسل رسمی حاکمیت به شیوه های نظامی گرایانه برای مهار جنبش های اجتماعی می تواند امر جدیدی باشد که اتفاقا همراستا با تضعیف نهادهای دموکراتیک و تقویت بخش های ضد شورش و دولت های سرکوب گر در کشورهای سرمایه داری است که با اعتراضات فزاینده کارگران و توده های مردم در برابر پیامدهای اجرای برنامه های نئولیبرالی مواجه اند.

حقیقت آن است که در عصری که پیامدهای نئولیبرالیسم ساختارها و نهاهای دموکراتیک در کشورهای پیشرفته‌ی سرمایه داری و نظام های لیبرال دموکراسی را با فرسایش مواجه نموده است، روی‌آوردن به شیوه‌هایی چون بناپارتیسم در کشوری چون ایران از سوی حاکمیتی که نه ساختار سیاسی آن دموکراتیک است و نه به استناد تجربه‌ی موجود از نهادهای اجتماعی و سیاسی دموکراتیک در شیوه‌ی حکمرانی خود نشانی دارد، می تواند از احتمال بسیار زیادی برخوردار باشد. 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست