نویدنو205/12/1399
چاپ مطلب
در بستر زهره وحشی
ناصر
آقاجری
![](France/jeld%20Zohreh%20vahshi.jpg)
رمان
در بستر زهره وحشی منتشر شد. داستان زهره، داستان تکراری هزاران سالۀ
مردمانی است که باکاروتلاش، زیبایی زندگی را پاس داشتند، درمقابل بیداد
ایستادند و رزمیدند. به دفعات شکست خوردند ولی تسلیم نشدند، با سرسختی
برپای خود ایستادند و باز، آماده زندگی و رزم شدند.
نویدنو ضمن دعوت خوانندگان به خواندن کتاب پیشگفتار رمان را برای
آشنایی بیشتر خوانندگان تقدیم می کند.
پیشگفتار
زهره،رودخانهای است
که به دلیل طغیانهای ویرانگرش درجغرافیای ایران
به زهره وحشی معروف شدهاست،
رودخانهای که هستی و نیستی رابا هم،
برای روستاییها بهارمغان میآورد.
دربرخی از سال ها با وحشیگری بیمانند
و طغیانهای مرگبارش،
همۀ کشتزارهای کشاورزهارا در زیرخروارها گلولای
آبرفتی خود مدفون میکرد
و
کشاورزهارا
به فقر و گرسنگی می کشاند و نیستی را برای آنها
بهارمغان میآورد.
از سوی دیگرهمین طغیانها و رسوبات ویرانگر،
جلگه را سرشار از امکان زندگی میکنند،
به گونهای که مردمان این دیار باستانی،
هزاران سال است که هرساله،
دوبار از این زمینها محصول برداشت میکنند،
بدون این که محصولات آن ها نیازی به کودداشته
باشند.
درپاییز،
کشتگندم و جو و
باقلا و
بَزرَک که یک دانۀ روغنی صنعتی است و پس از بهار
باکشت کنجدوبرنج و
خیارسرد(هندوانه)وخیارگرم(خربزه )
وبالنگ(خیار سبز) جلگه را همیشه سبزوجوان وخرم نگه
می
دارند،
برغم آتشی که خورشید بی دریغ برسرشان میریزد.
درحدفاصل بستر رودخانه وزمینهای آبرفتی،
بیشهزارهای انبوه درختهای گز
و
بید قراردارد
که بهترین مکان برای پرورش گاومیش است ومحلی برای
زندگی جمعیِ گرازها،
روباههاو شغالهااست.
هزاران سال است که زهره همچنان دربستر جاویدان
خود،سرکش و پرشتاب می گذرد،دربستری از ریگهای درشت و ساییده شده،
درروندی طبیعی،زندگی را درهمهسومیپراکند،بدون توجه به این که
بهرهگیران که هستند، یا رنگ پوست وباورشان چه سرشتی دارد.او
هستیونیستی رابه تساوی نثار مردمان این دیار میکند. زمینهای جنوبی
زهره،ده متر بلندتر ازساحل شمالی آن اند.این اختلاف سطح به سوی جنوب
بطوردایم افزوده میشودتا به کوههای جنوبی زهره برسد.به همین
علت،زمینهای آن را درآن سال ها،به صورت دیم کشت میکردند.
ساکنان این بسترآبرفتی، از زمانهای بسیاردور،
ازدوران تمدن ایلامی،باکشاورزی توام با دامداری،با قهر طبیعت وستمگران
مناسبات اجتماعی،جنگیدهاندوتوانستهاند زندگی رابا فرازونشیبهای
غیرمنتظرهاش به پیش ببرندوتمدن ومدنیت را دردوران تمدن ایلامی
درسواحل مرتفع جنوبی روخانه ایجاد نمایندکه آثارآن،پس از بارانهای
سیل آسای جنوبی، به صورت زینتآلات طلا و نقره و سکههایی که روستایی
ها آنهارا اشرفی می خوانند ازدل خاک بیرون می زنندولی تهاجم اقوام
وعشیرههای بیابانگرد با یاسای باورهای خرافی وبیدادِ حاکمیت
نگرشهای چادرنشینی آنها،ودردوران معاصر،ستم خانها و شیخ های
فئودال،این روندرا دچار وقفه میکرده و سیر تحولات رابه پس می کشیده
است.این مردم برای مقابله با سیلاب های مخرب زهره درآن دوران
بسیاردور(ایلامی)،روستاهایشان را در سواحل مرتفع جنوبی و دردوران جدید
دردامنۀکوه شمالی زهره بناکردهاند.
بر اساس برخی مشاهدات،زمانی که در دوره پهلوی
دوم،میخواستند مسیر بزرگ ترین خط لولۀ نفت را ازآغاجاری تا جزیرۀ خارک
حفرکنند(بخشی از این خط لوله از زیردریا عبورمیکندتا به جزیره خارک
برسد) درهمین مناطق بیل مکانیکی در زمان حفر کانال با آثار باستانی
چند هزار سال های برخوردکردکه باکمال تاسف،بدون امکان بررسی علمی
باستانشناسانه، به غارت برده شدند.
بنابرداستانهایی که مردم بومی ازتاریخ گذشتۀ این
دیار میگویند:از روستای"تِل چگا"تاروستای"تِل سیاست"، یک شهر بزرگ
امتدادداشت.باذکراین قصه که بزغاله ای در" تِل چِگا" ازروی پشت بام
خانهها تا" تِل سیاست" ازدست صاحب اش فرار میکندومالک بزغاله،پشت بام
به پشت بام به دنبال بزغاله میدود ودرانتهای شهر به بزغاله دسترسی
پیدا میکند(فاصلۀ این دو روستا نزدیک به ده کیلومتر است.) از این رو
میتوان ادعا کرد یکی از شهرهای گُم شده وبزرگ ایلامی که ازآن،
درکتاب"درتاریکی هزارهها"به قلم دانشمند ایرانی،آقای ایرج اسکندری
باآستناد به لوح های میخی ایلامی یاد شده است،در ساحل جنوبی رودخانه
زهره قرارداشته است.
مردمان این جلگه اگر چه درهرسال از زمینهای شان
دوبار محصول برداشتمیکردندولی باوجود این،هرگز دامداری را رها
نکردند،دامداری یک بخش جدانشدنی از زندگی آنها بود.شاید به این دلیل
ساده که با دام هایشان میتوانستند در شرایطی که ستم طبقاتی،هستی
زندگی شان رابه چالش میگرفت،به کوه بروند وازدست مهاجمها و یا
حکومتیها و فئودالهای غارتگر،نجات یابند وبدین گونه تن به بردگی
ندهند، آزاد،ولی گرسنه درکوه ومراتع زندگی کنند.اسلحه را بردوش
میانداختندوبا زن وکودک وبز ومیشهایشان به کوه پناه میبردند وبا
جنگ و گریز، امان متجاوز را میبریدندوبا شبیخون وغارت اموال مهاجم ها
و دام های شان،آنهارا وادار به عقب نشینی میکردند.یک زندگی سراسر
فرازونشیب درطول تاریخ چند هزار سالۀ این مردمان.داستان زهره،داستان
تکراری هزاران سالۀ مردمانیاست که باکاروتلاش،زیبایی زندگی را پاس
داشتند،درمقابل بیداد ایستادندو رزمیدند.به دفعات شکست خوردندولی تسلیم
نشدند،با سرسختی برپای خود ایستادندوباز،آماده زندگی و رزم شدند.زهرۀ
سرکش هزاران سال است¬که تماشاگراین چالش های پُرفراز ونشیب انسان ها
بوده است و هم چنان در یک روند جاویدان حرکت خود،با قطرات زندگی
بخشش،به سوی دریا جاری است،تا قصۀ نبرد بیپایان انسانها با نیروهای
طبیعی وبیداد مناسبات طبقاتی را، برای دریا ها بیان کند.
برای دریافت فایل PDFکتاب کلیک
کنید
|