برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-02-23

نویدنو05/12/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • حق کپی‌رایت كه در ظاهر براي حفاظت از توليدات فرهنگي هنرمندان و خلاقان بخش فرهنگي به‌شدت از سوي شركت‌هاي عظيم آمريكايي پيگيري مي‌شود با گسترش فراگير دامنه آن و حقوقي كه اين كمپاني‌هاي عظيم از آن برخوردار مي‌شوند بيشتر به طنزي تلخ و گزنده شبيه می‌شود تا يك حق!

     

 

 

از ماهنامه ارژنگ شماره 15 بهمن 1399


 

احیاناً ممكن است يكي از شما خوانندگان احتمالي اين يادداشت به ياد بياوريد كه فيلم عباس كيارستمي به نام زير درختان زيتون كه براي نمايش در جشنواره (احتمالاً كن) با مشكل مجوز نمايش روبرو شد. چرا كه در اين فيلم بر روي تيتراژ از موسيقي‌ غربي استفاده شده بود كه در يكي از برنامه‌هاي بامدادي راديو ايران به نام تقويم تاريخ پخش مي‌شد. عباس كيارستمي تنها هنگامي كه اين قطعه موسيقي را از روي فيلم مستند گونه خود حذف كرد توانست مجوز نمايش فيلمش را در جشنواره به دست بياورد. البته كيارستمي در ايران هيچ پولي براي استفاده از صداي گوينده تقويم تاريخ و بازسازي آن بر روي فيلمش پرداخت نكرد ولي اگر وي اين فيلم را در آمريكا يا يك كشور اروپايي مي‌ساخت بايستي حق کپی‌رایت موسيقي تقويم تاريخ و حق استفاده و احتمالاً الهام گرفتن از برنامه راديويي تقويم تاريخ و حق کپی‌رایت صداي گوينده را پرداخت مي‌كرد. از تصور این‌که كيارستمي براي ساخت فيلم مستند گونه‌اي كه درباره زلزله ويرانگر رودبار ساخته بود چه حق و حقوقي بايد به صاحبان مكان‌هايي كه در آن فيلم را ساخته و بازماندگان و افراد و غيره و غيره بايستي مي‌پرداخت شما احتمالاً شانه بالا مي‌اندازيد. این‌همه هزينه براي تصوير باز رويش زندگي بر روي ويرانه‌هاي زلزله‌اي غمبار!


 

حق کپی‌رایت كه در ظاهر براي حفاظت از توليدات فرهنگي هنرمندان و خلاقان بخش فرهنگي به‌شدت از سوي شركت‌هاي عظيم آمريكايي پيگيري مي‌شود با گسترش فراگير دامنه آن و حقوقي كه اين كمپاني‌هاي عظيم از آن برخوردار مي‌شوند بيشتر به طنزي تلخ و گزنده شبيه می‌شود تا يك حق!

در سا‌ل‌هاي گذشته كمپاني‌هاي عظيمي از مايكروسافت گرفته تا كوكا و كفش نايك دم به دم دولت‌ها را براي رعايت حق مالكيت معنوي توليدات فرهنگي و به‌طورکلی مارك و لوگو تحت فشار گذاشته‌اند. تا جايي كه آرم و لوگو فروشي درآمدهاي افسانه‌اي را نصيب كمپاني‌ها كرده است. كمپاني‌هايي كه با تكيه بر دارایی‌های هنگفت هر ‌آنچه را كه ميراث بشري است به انحصار خود درآورده و در هزارتوهاي خود پنهان مي‌كنند. لحظه‌اي در خيال خود مجسم كنيد كه چنان چه يك كمپاني حق انحصاري چاپ و انتشار ديوان حافظ يا فردوسي را خريداري می‌کرد يا مثلاً نقاشي‌هاي رافائل، رامبراند يا داوينچي يا موسيقي باخ و بتهوون را، در اين صورت هم اكنون ميلياردها جمعيت ساكن اين كره خاكي در چه فضايي زندگي مي‌كردند. محروم از فرهنگ و تمدن. زيرا سرمايه‌داري هر آنچه را كه ارزش مبادله داشته باشد مي‌خرد. خواه اين اثر يك اثر فرهنگي باشد يا يك كفش يا نوعي نوشيدني! براي بازار تفاوتي نمي‌كند. ولي در واقع امر نيز چنين است؟

براساس قانون عرضه و تقاضا بازار اين حق را به ما مي‌دهد كه محصولاتي را كه مي‌خواهيم براي خريد انتخاب كنيم. هر چه تقاضا بالاتر باشد تولیدکنندگان بيشتري به سمت توليد آن كالا ميل خواهند كرد. هرگاه كالايي خريدار نداشته باشد تولیدکننده آن از بازار بيرون رانده خواهد شد و آن‌کسی باقي خواهد ماند كه يا كالاي با کیفیت‌ بالاتری توليد كند يا بهاي رازان تري عرضه كند. حال خيال كنيد اين كالا يك كالاي فرهنگي است. آن گاه چه اتفاقي خواهد افتاد؟ فرضاً يك cd برنامه رايانه‌اي يا صداي يك خواننده‌ كه حق کپی‌رایت آن توسط مايكروسافت يا كمپاني 3m خريداري شده است يا يك دست چلوکباب كوبيده نايب (سردبير محترم مي‌تواند براي رها شدن از پيامدهاي احتمالي استفاده بدون کپی‌رایت از اين نام آن را از نوشته حذف كند) يا يك كيلو گوجه رسيده. تفاوتي كه آگاهانه توسط شركت‌هاي مدعي حقوق هنرمندان و تولیدکنندگان آثار فرهنگي در نظر گرفته نمي‌شود اين است كه يك كيلو گوجه‌فرنگی بعد از خورده شدن ديگر وجود ندارد و براي توليد آن بايستي مجدداً همه سيكلي را كه براي توليد آن طي شده از سر بگذراند ولي براي خريد يك cd برنامهْ مايكروسافت ناچار نيست مجدداً اين سيكل را طي كند. او در براي بار دوم فقط هزينه يك cd خام را مي‌پردازد و احیاناً هزينه ارسال آن را به بازار!

در واقع به قول توماس جفرسون اولین مأمور عالی‌رتبه‌ي دولت ایالات‌متحده امريكا در امور حق ثبت در سال 1813

«اگر طبیعت یک‌چیز را با حساسیت کمتر نسبت به تمام اموال انحصاری دیگر ساخته باشد، این عمل قدرت تفکر است که یک رأی و نظر نامیده مي‌شود که مادامی‌که فرد آن را برای خود نگه دارد، مي‌تواند به‌صورت انحصاری مالک آن باشد؛ اما در لحظه‌ي فاش شدن، به مالکیت هرکسی در مي‌آید و دریافت‌کننده‌ی این نظر نمي‌تواند خود را از شر آن خلاص کند. همچنین ویژگی عجیب آن این است که هیچ‌کس مالکیت کمتری ندارد چرا که هر فرد دیگری کل آن را دارد. کسی که نظریه‌ای را از من دریافت مي‌کند، خودش بدون اين‌كه چیزی از منبع کاسته شود، آموزش مي‌بيند؛ همان‌طور که کسی که شمع خود را در معدن روشن مي‌کند، بدون اين‌كه مرا از نور محروم کند، نور دریافت مي‌کند.(1) توماس جفرسون در دويست سال پيش پي برد كه پشتيباني حكومت از حقوق چاپ و ثبت تهديدي جدي براي جريان آزاد اطلاعات به شمار خواهد آمد، زيرا عقايد و اطلاعات بايستي آزادانه به حركت درآيند تا مانند هوايي كه در آن تنفس مي‌كنيم براي همگان قابل استفاده باشد. ابداعات و توليدات فرهنگي بنا به ماهيت‌شان نمي‌توانند موضوع مقوله مالكيت باشند.»

در اين‌جا ممكن است كساني بر من خرده بگيرند كه در اين صورت حق و حقوق پديدآورندگان و مالكان اوليه اين ابداعات و توليدات چه ‌مي‌شود و ما را به ياد كپي‌هاي غیرقانونی از فيلم‌ها و آثار هنرمندان ايراني بيندازند كه چه زيان‌هاي هنگفتي از اين ره‌گذر نصيب این‌گونه تولیدکنندگان مي‌شود. البته من به‌شخصه از این‌که توانسته‌ام فيلم‌هاي كيارستمي يا جعفر پناهي يا فیلم‌سازان خارجي مطرحي از ودي آلن يا اسكورسيزي گرفته تا اميركاستاريكا را روي cd‌ هاي غیرقانونی ببينم يا ترانه‌هايي از كوهن تا جون‌بايز را از يوتيوب دانلود غیرقانونی كنم ناراحت نيستم. اگر اين دانلودهاي غیرقانونی و اين دزدي‌هاي فرهنگي نبود بسياري از ما همچون ميليون‌ها امريكايي و اروپايي نمي‌توانستيم از اين آثار فرهنگي سود ببريم و الآن به مراتب بی‌خبرتر و ناآگاه‌تر از آن‌چه هستيم مي‌بوديم. ولي آيا از اين دانلودها و كپي‌هاي غيرقانوني واقعاً خلاقان بيچاره آسيب مي‌بينند؟ نه من چنين خيالي نمي‌كنم.

من در اين‌جا از لاورنس لسيگ (2)ياري مي‌گيرم. هنگامي كه فضاي اينترنت كه مي‌توانست فضاي باز وبي طرفي براي جريان آزاد اطلاعات و كسب تجربه ايجاد كند و حق برابر براي نوآوري و خلاقيت به همگان ارزاني دارد، مورد يورش مرتجعان فرهنگي و محتكران آرم‌ها و مارك‌ها قرار گرفت و با مدد گرفتن از فناوري پيچيده و شگفتی‌ساز به‌سرعت آن معماري پرشكوه و دمكراتيك اينترنت دود شد و شبكه‌هاي تارنماي آن به‌سان بزرگراه‌هایی درآمد كه جاي کوره‌راه‌هایی را كه ما را به قله‌هاي باشكوه خلاقيت و جنگل‌هاي انساني طراوت و برابري به ميل و اراده خودمان رهنمون مي‌ساخت، گرفتند. بزرگراه‌هایی كه براي گذر از آن‌ها می‌بایستی قدم‌به‌قدم وروديه‌هاي هنگفتي به پردازي!

لاورنس لسيگ در اين‌جا به نكته‌اي اشاره مي‌كند كه بسيار روشنگر است و آن حقوق برابر است. يعني این‌که «هر فردي در جامعه‌ي خود بدون كسب اجازه از هيچ فرد ديگري نسبت به آن داراي حق مي‌باشد.» اين مثال همان بزرگراهي است كه شما را از زيباترين مناطق جنگلي يا كوهستاني يا در كنار دريا به يك نقطه بسيار زيباي ديگر مي‌برد. مثال پلي است كه بر روي درياچه اروميه نصب شده است. شما آزاد هستيد براي عبور از روي اين پل استفاده كنيد و از زيبايي و البته كوتاه شدن اين راه استفاده كنيد، ولي اين در صورتي است كه شما بتوانيد مبلغ گزافي به عنوان عوارض عبور از روي اين پل يا بزرگراه بپردازيد. برخورداري از اين حق برابر درباره فكر و اندیشه نيز صدق مي‌كند. شما آزاد هستيد از آثار حافظ، سعدي يا فردوسي استفاده كنيد و از آن‌ها الهام بگيريد همان‌گونه كه قدماي ما نيز آزادانه از تراوش‌های فكري و اندیشه‌های قدمایشان درس مي‌گرفتند و بهره مي‌بردند. هر چه قدر فضاي فكري بازتر و آزادتر، امكان استفاده بيشتر ديگران بيشتر و خلاقيت بيشتري را شاهد خواهيم بود. ولي اين محتكران حق چاپ و نشر موضوع را به گونه‌ ديگري مي‌بينند. از ديد آنان هر چه استفاده از فضاي اينترنت محدودتر بهتر، هر چه حق چاپ و نشر سنگين‌تر، بهتر زيرا مقدار پولي كه به اين طريق به جيب اين شركت‌هاي عظيم چندملیتی سرازير می‌شود بيشتر می‌شود.‌ آن‌ها دوست دارند چنان ظلماتي ايجاد كنند كه بتوانند همان كورسوي شمعي را در ظلمات اهريمني اعماق زمين بهتر بفروشند. زيرا نور شمع در برابر پرتو خورشيد چه درخششي دارد؟ حق کپی‌رایت به‌عنوان انحصاري كردن ايده‌ها و انديشه‌ها در حكم انحصاري كردن آب رودها و چشمه‌ها در كوير لوت انديشه است؛ و آزادي حق استفاده از فكر و انديشه مانند استفاده از پرتو لايزال خورشيد الهام و خلاقيت براي همه است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

_____

[1] - برگرفته از كتاب مديريت افراد خلاق، نوشته گوردون تور به زبان انگليسي

2- لاورنس لسيگ، استاد حقوق دانشگاه استنفورد

 

 

 

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست