نویدنو05/12/1399
چاپ مطلب
دشواری های روز افزون اقتصادی، سیاست های مخرب رژیم و فشار خرد کننده
تحریم های امپریالیسم
هفته گذشته بهبهانهٔ چهلودومین سالگرد انقلاب
۱۳۵۷
سران “نظام” و دستگاه تبلیغات حکومتی همراه با شماری از روزنامهها و
رسانههای مجاز کشور تصویری کاملاً خلاف واقعیتهای عینی از شرایط
کنونی کشور در برابر خوانندگان و بینندگانشان قرار دادند. برخلاف
گفتههای معمول علی خامنهای و سخنرانی حسن روحانی بهمناسبت سالگرد
“انقلاب اسلامی”، کشور از منظر تحولات داخلی و خارجی در شرایطی بسیار
بحرانی قرار دارد که دیگر با سخنرانی و شعارهای انقلابی یا خدعهگری
زیر پوشش دین آنها را نمیتوان لاپوشانی کرد.
البته آنچه که در هفتۀ گذشته سران سه قوه درباره “انقلاب اسلامی” بر
زبان آوردند نشانگر شدت یافتن رقابتهای جناحی در چارچوب چگونگی آغاز
مذاکرات با دولت جو بایدن بر محور نظرات و شرطهای فعلیِ خامنهای برای
بازگشت به تعهدات برجامی قبل از عبور از بعضی مواد آن بود. سرانِ
جناحهای مطرح درون هرم قدرت بدون کوچکترین توجه به مشکلات و منافع
مردم و بهانواع سخنرانیها و مانور دادنها سرگرماند. البته نقاط
مشترکشان “وحدت” رویاروی مردم در راستای “تداوم نظام” بهمنظور حفظ و
گسترش منافع گروهی و شخصیشان و تحکیم آنها بر محور رژیم ولایت فقیه
است.
از فرستادن پیغام شخصی خامنهای به ولادیمیر پوتین با سفر تحقیرآمیز
قالیباف به مسکو و پذیرفته نشدن او از جانب پوتین، انتشار پیام بیهودۀ
دیگری برای “آشتی ملی” از جانب محمد خاتمی در چارچوب پروژۀ “اعتماد
سازی با حاکمیت” (که بلافاصله خامنهای او را برای چندمین بار تقبیح
کرد)، سخنرانی روحانی همراه با ادعای “شکست خوردن تحریمها”، و شعار
“مرگ بر روحانی” از سوی موتورسواران در اصفهان در مراسم سالگرد انقلاب
گرفته تا سفر قاضیالقضات، ابراهیم رئیسی، به عراق و بیان ترهاتی
دربارهٔ اینکه “پیوند ملتهای ایران و عراق ناگسستنی است”، همگی، در
سطح و زیر پوست جامعه مضحکههای تازه یا تکراریای ملالآور تلقی شدند.
زیرا اکثر قریببهاتفاق مردم میدانند و میبینند و با گوشت و
پوستشان لمس میکنند که این مانورها و سخنپراکنیها تأثیری در حل
اَبَربحرانها و مشکلات زندگیشان نخواهند داشت.
برای مثال، حسن روحانی در روز
۲۲
بهمن مدعی شد “از سال
۹۳
تا سال
۹۶
در هر فصل نسبت به فصل مشابه در سال قبل،
۷۰۰ (هفتصد)
هزار اشتغال خالص در کشور داشتیم”، و این سؤال را- بااینکه جواب را
میدانست اما بهمنظور تمجید از خودش- مطرح کرد که “چگونه این کار
امکانپذیر شد؟” از حسن روحانی که آمار دیگری را نیز دربارهٔ
“موفقیتهای دولت” مطرح کرد باید پرسید بر فرض درست بودن اینگونه آمار
و ادعاها، چرا در طی این مدت وضعیت طبقهٔ کارگر و دیگر لایههای
زحمتکشان و اکثر مردم فلاکتبارتر شده است و ازجمله در ارتباط با وضعیت
زحمتکشان این چنین بهسهولت مفاد همین قانون کار کذایی موجود هم زیر پا
گذاشته میشود؟ پاسخ بهاین سؤال روشن است: زیرا تمام اقدامهای دولت
روحانی- مانند اقدامهای دیگر دولتهای رژیم ولایت در سه دهه گذشته- در
چارچوب رشد اقتصادی بر محور”ثروت آفرینی” خصوصی و شبهخصوصی و در مسیر
خدمت به سرمایههای تجاری- مالی غیرمولد بودهاند. عملکردی که به تهی
شدن اقتصاد ملی از درون و بهگروگان گرفته شدن آن بهوسیلهٔ تحریمهای
خزانهداری آمریکا انجامیده است. اما پاسخ و واکنشهای سران و
کارگزاران دیکتاتوری ولایی بهاین گونه پرسشها یا اعتراضها از سوی
مردم، انکار همیشگی واقعیتهای امر، دروغگویی، سرکوب خونین، شلاق زدن
کارگران، و زندانی کردن معلمان معترض بوده است. البته سران حکومت و در
رأسشان خامنهای و روحانی، همراه با تمجید از عملکرد خود و حکومتشان،
ریشههای وجود این”برخی مشکلات” (که همان اَبَربحرانها باشند) را به
عامل خارجی نسبت میدهند. برای مثال، هفته گذشته روحانی گفت: “اگر در
طول این
۷
سالونیم در بخشهایی از ادارهٔ کشور آنچنان که شایستهٔ ملت ایران بوده
کارهایی صورت نگرفته را عفو کنند به مردم میگویم… اگر توطئه خارجی
آمریکا و ارتجاع منطقه و جنگ تحمیلی نبود، امروز کشور در شرایط بهتری
بود”
[!].
البته در چهلودومین سالگرد انقلاب بهمن سؤالهای اساسی و جدیای در
افکار عمومی و در کف خیابانها مطرح است، مثلاً مردم میپرسند: چرا پس
از تمام شدن جنگ ایران و عراق (جنگی که با حکم مطلق و ضد ملی خمینی و
زیر شعار: “جنگ جنگ تا پیروزی” طولانیتر شد) تا کنون وضعیت معیشتی
اکثر مردم بیثبات و همواره با چالشهای بسیار همراه بوده است؟ اما در
مقابل و برخلاف وضعیت اکثر مردم، چرا از همان سالهای اول “انقلاب
اسلامی” گرفته تا بهحال طبقهها و لایههای متصل به هرم قدرت،
روحانیون، و کارگزارانِ مراکز و نهادهای مذهبی ریزودرشت در جرگۀ
اَبَرثروتمندان قرار گرفتهاند؟ چرا با گذشت چهلودو سال از انقلاب
مردمی
۵۷
که یکی از خواستهای اصلیاش عدالت اجتماعی بود بیشترین فشارهای
اقتصادی سه دهه سیاستهای نولیبرالی و در کنار آن تحریمهای آمریکا به
دوش زحمتکشان افتاده است؟ و این سؤال نیز که چرا پس از گذشت نزدیک به
چهار دهه از سرکوب خونین نیروهای مردمی ازجمله حزب تودهٔ ایران که
خامنهای دربارهاش گفت “کورهٔ خاموش است”، هنوز هم خامنهای بههمراه
ارگانهای امنیتی- تبلیغاتی سپاه و حتی برخی رسانههای بهظاهر مستقل
مانند “روزنامه شرق” بهطور منظم دربارهٔ حزب تودهٔ ایران و چهرههای
مردمیاش که بهفرمان دیکتاتوری ولایی زندانی، شکنجه، و اعدام شدند
لجنپرانی میکنند؟ دلیلش پایبندی حزب به منافع ملی، برقراری عدالت
اجتماعی، و بهبود وضعیت زندگی زحمتکشان بوده و هست.
مردم فهمیدهاند که عملکرد ضد ملی ولی فقیه کنونی، مانند سلفش خمینی،چه
در عرصه سیاست های داخلی و چه با تصمیمها و حکمهای فصلالخطابیاش در
زمینۀ روابط بینالمللی و بهویژه در سطح فعالیتهای شبهنظامی
برونمرزی در منطقه، کشورمان را همچنان در چنبرۀ پیامدهای مخربِ این
سیاستهای ضد ملی و خطرناک گرفتار نگه داشته است. واقعیت امر آن است که
دورۀ اعمال سیاست خارجی بر اساس صدور “انقلاب اسلامی” بهلحاظ تاریخی
به بنبست رسیده و منسوخ شده است. ادامه دادن به این سیاست اکنون صرفاً
در راستای “تداوم نظام” با هدفِ بدهبستان و تأثیرگذاری بر مذاکرات
فرستادگانِ ولی فقیه با دولت آمریکا در پشت درهای بسته است. رسیدن
شرایط به چنین مرحلهٔ حساسی امپریالیسم آمریکا را گستاختر از پیش کرده
و تعیین تکلیف کردن برای مردم کشورهای منطقه و دخالت در امور کشورمان
را حق مسلم خویش دانسته و میداند.
ولی فقیه روز یکشنبه
۱۹
بهمنماه
۹۹
برای حفظ آبرو اعلام کرد: “اگر میخواهند ایران به تعهدات برجامی خود
برگردد باید آمریکا تحریمها را در عمل و نه با زبان و یا روی کاغذ،
کلاً لغو کند، آنگاه پس از راستیآزماییِ صحت لغو تحریمها، جمهوری
اسلامیبه تعهدات برجامی خود باز خواهد گشت.” خامنهای اما میداند
حکومتش پشتوانۀ مادی اقتصادی، نفوذ سیاسی بینالمللی، و توان نظامی
لازم را برای اجرایی کردن این حکم و رجزخوانیهایش دراختیار ندارد.
باید یادآور شد که فرستادگان ویژۀ خامنهای در یکی دو سال آخر
ریاستجمهوری احمدینژاد در عمان با نمایندگان آمریکا مستقیماً وارد
مذاکرات فوقمحرمانه شده بودند، مذاکراتی بسیار کلیدی که به
توافقنامهٔ برجام منتهی شد.
“نمایندۀ
خدا بر زمین” بر اساس همان منطقی که او را وادار به “نرمش قهرمانانه”
کرد یا بر پایهٔ همان ضرورتی که خمینی را مجبور بهنوشیدن “جام زهر”
کرد، بار دیگر همان منطق یا ضرورت که “حفظ نظام” بههر قیمت است، آنهم
از موضع ضعف اقتصاد ملی، سرانجام نوعی از توافق با دولت بایدن را برای
او و رژیمش ضروری خواهد ساخت. برای خامنهای و اطرافیانش مهم نیست که
طی این مانورهای خطرناک بار دیگر صدمههایی شدید بر کشورمان وارد خواهد
آمد. در تحلیل نهایی، همانطور که تجربه نشان میدهد، خمینی یا
خامنهای در مقام “نمایندگان خدا بر زمین”، بهرغم شعارهایشان،
سرانجام با آنچه آنان خودشان “استکبار جهانی”اش خوانده و میخوانند
کنار آمده و خواهند آمد، اما رویکردشان در قبال مردم کشورمان کاملاً
بهعکس بوده و همچنان بهعکس خواهد بود.
رجزخوانیهای پوچ، نابخردانه، و ضد ملی خمینی و جانشینش خامنهای در
مقام ولی فقیه، هیچگاه از جانب سران و کارگزاران “نظام” زیر سؤال
نرفته و نخواهد رفت. برای مثال، هفته گذشته فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد،
در مدح سیاستهای خارجی خانمانسوز “رهبر فرزانه”، گفت: .” .. زیرا
رهبری داشتیم که در غربشناسی ید طولایی داشت.” روحانی هم در تأکید بر
اهمیت اجرای پرشکوه نمایش انتخابات خردادماه سال
۱۴۰۰،
گفت: “امام (ره) جمهوریت را تأسیس کرد و به ما یاد داد که پای صندوق
باید برویم. … رهبری عین این کلمات را چند روز پیش که در محضرشان بودم
یکبار دیگر تکرار کردند. … باز هم فرمودند، مشارکت اَهم است و انتخاب
درست مهم.”
همۀ این دستبوسان “ولی فقیه فعلی”، چه از سنخ اصولگرا و اصلاحطلب و
چه از قماش قالیباف، روحانی، رئیسی، و وابستگانشان، همگی تابع حکمهای
نابخردانه و ضد ملی ولی فقیه خواهند بود، زیرا بدون محوریت “حاکمیت
مطلق ولایت فقیه” آنان هیچ تضمینی برای آیندهشان ندارند.
در شرایط مشخص کنونی بازگشت به برجام و برداشته شدن تحریمها از جمله
مبرم ترین معضلات فراروی میهن ماست، زیرا استمرار وضعیت موجود، هر روز
زندگی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان و نهایتاً روند بازتولید نیروهای مولد
میهن را بیشتر تخریب میکنند. راه نجات کشور از وضعیت بشدت بحرانی
کنونی نامه نگاری به ”جو بایدن“ و درخواست ادامۀ تحریم ها و فشارهای
خرد کنندۀ اقتصادی بر ایران که فشار آن بیش از پیش برگردۀ کارگران و
زحمتکشان میهن ماست، نیست. حزب تودهٔ ایران معتقد است که آینده کشورمان
را به رجزخوانیها و مانورهای خطرناک “رهبری” و نتیجهٔ مذاکراتِ پشت
درهای بسته بین فرستادگان خامنهای و دولت بایدن، و همچنین امید به
دخالت مخرب خارجی نمیتوان سپرد. با اشتراک عمل و همکاری نزدیک نیروهای
مدافع حاکمیت ملی، دموکراسی، و عدالت اجتماعی و با بسیج جنبش مردمی در
جهت تغییر توازن نیرو در کشور، حکومت دیکتاتوری را، میتوان بهعقب
نشینی وادار کرد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ
۱۱۲۳،
۲۷
بهمن
۱۳۹۹
|