برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-01-29

نویدنو10/11/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • پرداختن به کتابی که در آن سخن از اندیشه های اقتصادی، سیاسی، فلسفی، نحله ها و مکتب های فکری مختلف با دیدگاه های متفاوت ودر بعد زمانی درازی مطرح است اگر نتوان گفت کار محال، ولی کار مشکلی است. لذا نگارنده قصد نوشتن مطلب مفصلی در مورد این کتاب را ندارد، بلکه در نظر دارد برای آشنایی مختصر خوانندگان با کتاب، در چند بخش به شرح زیر، نیم نگاهی به مباحث گوناگون کتاب " تاریخ اندیشه های اقتصاد سیاسی غرب " نوشته سرکار خانم ملیحه بصیر بیندازد.

     

 

مطلب دریافتی

نیم نگاهی به کتاب" تاریخ اندیشه های اقتصاد سیاسی غرب " نوشته خانم ملیحه بصیر

حمید شهبازی

 

کتاب « تاریخ اندیشه های اقتصاد سیاسی غرب» نوشته پژوهشی خانم ملیحه بصیر به تازگی (پاییز1399) از سوی انتشارات رود در 530صفحه و به بهای 90 هزار تومان در شمارگان 550جلد منتشر شده است.

 پرداختن به کتابی که در آن سخن از اندیشه های اقتصادی، سیاسی، فلسفی، نحله ها و مکتب های فکری مختلف با دیدگاه های متفاوت ودر بعد زمانی درازی مطرح است اگر نتوان گفت کار محال، ولی کار مشکلی است. لذا نگارنده قصد نوشتن مطلب مفصلی در مورد این کتاب را ندارد، بلکه در نظر دارد برای آشنایی مختصر خوانندگان با کتاب، در چند بخش به شرح زیر، نیم نگاهی به مباحث گوناگون کتاب " تاریخ اندیشه های اقتصاد سیاسی غرب " نوشته سرکار خانم ملیحه بصیر بیندازد.

 

۱ - پیشگفتار

۲ - بخش یک : گذری اجمالی بر اندیشه های عصرروشنگری 

۳ - بخش دوم : اندیشه های اقتصاد سیاسی

۴ - بخش سوم : پیدایش سوسیالیسم در روسیه و فروپاشی آن در اتحاد جماهیر شوروی

۵ - بخش چهارم : چپ نو

 

  ۱ - پیشگفتار

نویسنده پیشگفتار خود را با پیشرفت های علمی ودستاورد های آن در جهان معاصر آغاز می کند و با سخن از عدم امنیت پایدار در جهان امروز که موجب بروز بحران ها و تضادهای فزاینده در زندگی انسان امروزی شده است، سخن خود را پی می گیرد. در ادامه با اشاره به رشد روز افزون تکنولوژی و صنعت که باعث افزایش میزان روز افزون بهره وری در تولید، تجارت و ثروت انسانی گردیده، ولی به علت حاکمیت نظام سرمایه داری سود محور نئولیبرالی، سبب نابرابری های گسترده ی اقتصادی، خشونت افسار گسیخته، واپس گرایی، ازخود بیگانگی و سایر اختلالات اجتماعی و اخلاقی شده و میلیون ها نفر را به زیر خط فقر و محرومیت رانده است، بحث خود را ادامه می دهد.

 در ادامه پیشگفتار کتاب از افزایش بی سابقه جمعیت جهان به عنوان یکی از بزرگترین چالش های پیش روی بشر در زمینه تامین منابع مورد نیاز انسان، چون آب، انرژی و غذا سخن می رود که نتیجه حاکمیت  اقتصاد سود محور سرمایه داری است و چالش های موجود در باره منابع غذایی، آب و انرژی را نتیجه سیاست های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی و میلیتاریستی نظام سرمایه داری می داند که بخاطر سود بیشتر پای بند هیچ کدام از میثاق های بین المللی نیست.

نویسنده با توضیح رابطه ی اقتصاد، فلسفه، سیاست و جنگ در جهت بر آوردن منافع سرمایه داران برای سود بیشتر سخنان خود را ادامه می دهد. در ضمن این بحث به صورت کوتاه به اندیشه های نواندیشانی چون رنه دکارت، فرانسیس بیکن، راجربیکن، گالیله و داوینچی و سایر روشنفکران عصر روشنگری اشاره می کند و به نقش آنها در انقلاب های علمی و اندیشه های انسانی گریزی می زند.

پردازنده کتاب با دیدگاهی اجتماع محور، ادامه صحبت را با تعریف فلسفه به مثابه نوعی از آگاهی اجتماعی در حال تغییر و تکامل که تحت تاثیر شرایط عینی جامعه شکل می گیرد و با تغییر در شیوه های تولید اقتصادی جامعه و انسان ها دگرگون می شود، فلسفه ای که در اندیشه متفکران و فیلسوفان هر دوره ای شکل می گیرد را محصول جامعه ای می داند که در آن زندگی می کنند و عام ترین و کامل ترین قوانین تکامل طبیعت، جامعه و انسان را مورد برسی قرار می دهد. و توضیح می دهد که آگاهی ی خارج از اجتماع، انسان و طبیعت وجود ندارد.

 مولف با توجه به دیدگاه جامعه گرای خود، اندیشه و فلسفه ی موجود در جوامع طبقاتی را فلسفه طبقاتی می داند که در خدمت یک طبقه و جانبدارانه است و از لحاظ اقتصادی حافظ منافع طبقه ی حاکم است. از نظر نویسنده در جوامع طبقاتی انسان ها دانسته یا ندانسته دارای فلسفه ای می باشند، که یا در خدمت طبقه حاکم و یا در مقابل طبقه حاکم قرار دارد و کسانی که معتقد هستند که فلسفه ای ندارند خواسته یا ناخواسته در واقع در موضع و پایگاه فلسفه ی طبقه ی از لحاط اقتصادی حاکم قرار دارند.

مولف با اعتقاد به نظریه ی هگلی تکامل و ادامه ی فلسفه ی هر دوران از فلسفه ی دوران های قبلی، تغییر، تضاد و دگرگونی را مبنای هر گونه شناخت و حقیقت علمی می داند و بر اساس قوانین دیالکتیک پدیده ها را در حال  تضاد، تغییر، تحول و تکامل بررسی می کند، و  مسائل اقتصادی و اجتماعی جوامع را با قوانین دیالکتیک به طور مختصر مورد بحث و بررسی قرار داده و نتیجه گیری لازم را بدست می آورد.

نویسنده بحث اساسی پیشگفتار خود را در مورد فلسفه با این موضوع که تاریخ فلسفه تطور و تکامل را در حیات و اندیشه ها نمایان می سازد و لذت تفهیم  و فراگیری نظم های آن تغییرات و تحولات را سهل و آسان میگرداند، فراتر از آن وظیفه فلسفه و فلاسفه را به توصیف و تفسیر جهان و توضیح مفاهیم و نظریه ها محدود نمی سازد بلکه به تبیین و چگونگی و تغییر آن نیز می پردازد به پایان می برد.

                                 

۲ - بخش یک : گذری اجمالی بر اندیشه های عصر روشنگری

بخش یک کتاب با مدخلی در کلیات پیدایش وتکامل فلسفه آغاز می شود و با بحث کلی در مورد فیلسوفان یونانی ازجمله سقراط و ارسطو و نظریات آنها وارد فلسفه قرون وسطا می شود. ادامه بحث به دوران رنسانس کشیده شده و از دستاوردهای اقتصادی، علمی، فلسفی، ادبی و هنری و فلسفه سیاسی آن دوران ارزیابی علمی ارائه می گردد. نویسنده با توصیف اصلاحات دینی در اروپا و نتایج آن در پیشرفت های علمی و فلسفی بعد از دوران رنسانس، از جمله نظریات کوپرنیک، کپلر و گالیله سخن خود را پی می گیرد.

کتاب با گفتگو از فیلسوفانی چون رنه دکارت، باروخ اسپینوزا، توماس هابز، جان لاک، جورج باکلی، هیوم و .. ادامه می یابد که علوم فلسفی و فلسفه سیاسی را با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زمانه خود که با پیدایش نظام سرمایه داری و زوال فئودالیسم و پیدایش انقلابات بورژوایی همراه است به پیش بردند، وسپس به عصر روشنگری می پردازد که اثر خود را تا به امروز در اندیشه ها، پدیده ها و تاریخ جهان حفظ کرده است.

 نویسنده با آگاهی بر این موضوع که بدون درک اندیشه های اندیشمندان، متفکران و فیلسوفان و هنرمندان عصر روشنگری در زمینه های مختلف، درک و فهم بسیاری از پدیده ها و مقوله های اقتصادی، فلسفی، سیاسی، فرهنگی، هنری و حتی نظامی در جهان امروز با مشکل مواجه خواهد بود، با اشاره کلی به اندیشه های اصحاب دایره المعارف و برخی از فیلسوفان دیگر عصرروشنگری و ازجمله ایمانوئل کانت فیلسوف عقل گرای آلمان بخش اول کتاب را با نگاهی اجمالی به زندگی و اندیشه های برخی از  فیلسوفان عصر روشنگری و ایده الیست های آلمانی آغاز می کند تا بتواند سایر بخش های  کتاب را که در باره اقتصادسیاسی و سیاست است در پرتو این اندیشه ها کاویده و مورد بحث و بررسی قرار دهد.

مولف کتاب نوشته ی خود را با زندگی و اندیشه های فیخته فیلسوف ایده آلیست ذهنی آلمانی قرن هیجدهم میلادی آغاز می کند و ضمن بررسی دیدگاه هایش به نقش او در تاریخ فلسفه می پردازد. ادامه ی سخن با زندگی و دیدگاه های شلینگ دیگر فیلسوف ایده آلیست ذهنی آلمانی قرن هیجدهم پی گرفته می شود و تاثیری که  شلینگ در فلسفه آلمان بجا گذاشته است ارزیابی می کند. قسمت پایانی بحث مربوط به ایده آلیسم آلمانی با بررسی و گریز زدن به دیدگاه ها و نظریات فلسفی موثرترین فیلسوف ایده آلیست عینی آلمان فریدریک هگل که با کشف قوانین دیالکتیک بزرگترین تاثیر را بر فلسفه قرن نوزدهم و بعد از آن داشت و هنوز هم در تمامی اندیشه های فلسفی، سیاسی وهنری حضور داشته و مورد بحث و بررسی است و سالانه صدها کتاب و مقاله در مورد آن نوشته می شود به پایان می برد.

ادامه این بخش از کتاب با بررسی دیدگاه های برخی از فیلسوفان سیاسی و تحلیلی دنیای انگلوساکسون از جمله جرمی بنتام، جیمز میل و جان استوارت میل پیگیری می شود.

نویسنده در قسمت آخر بخش یک بررسی هایی در مورد نظریات آگوست کنت، ارنست رنان از فرانسه،  نیچه و شوپنهاور از آلمان ارائه می دهد و از تاثیر دو نفر آخر در فلسفه آلمان و نقشی مخربی که آثارشان مخصوصا ناسیونالیسم افراطی و تئوری ابر انسان نیچه که کشتن انسان های ضعیف و بیمار و نژاد های پست را مجاز می داند، در رویدادهای آلمان قرن بیستم از جمله ظهور فلسفه نازیسم و فاشیسم  هیتلری که تاثیرات ویرانگری بر جهان داشته و موجب کشته شدن بیش از ۸۵ میلیون نفر، راه اندازی کوره های آدم سوزی و نسل کشی یهودیان، اسلاو ها، سوسیالیست ها و کمونیست ها داشت، نشان می دهد و بحث های مفیدی را مطرح می کند.

                                    

۳ - بخش دوم : اندیشه های اقتصاد سیاسی

نویسنده مبحث مربوط به اندیشه های اقتصاد سیاسی را با کلیاتی در باره پیدایش و تکامل علم اقتصاد آغاز می کند و از تلاش انسان در فرآیند تکامل زندگی خود برای تدوین علم اقتصاد به عنوان یک دانش اجتماعی سخن به میان می آورد، که با پیدایش سرمایه داری تجاری و تکامل آن به سرمایه داری صنعتی و تکامل نظریه های پیشین و فعالیت فعالان این عرصه، در قرن هیجدهم با نوشتن کتاب ثروت ملل در سال ۱۷۷۶ میلادی توسط آدام اسمیت به این دانش مهم دست می یابد.

کتاب پیشینه علم اقتصاد را از زمانی که انسان توانست تولید، توزیع و مصرف کند، بررسی می ‌کند تا به نخستین فیلسوفان و متفکران یونانی ‌ازجمله ارستو، افلاتون و گزنفون که مباحثی را درباره مسائل اقتصادی طرح کردند پرداخته و ادامه سخن را با نظرات کسانی چون آدام اسمیت، آلفرد مارشال، توماس کارلایل و متفکران دیگر درباره تعریف علم اقتصاد به پایان می برد.

ادامه بحث با تعریف جهان بینی های مختلف از واژه های اقتصاد و اقتصاد سیاسی ادامه می یابد، و دیدگاه اقتصاد دانان سرمایه داری را در رابطه با علم اقتصاد که آن را به  یک سری عبارات، فرمول ها وعملیات ریاضی مجرد و فنی فرو می کاهند مورد بحث و بررسی قرار داده و بر دیدگاه اجتماع محور در اقتصاد سیاسی که براساس روابط اجتماعی مردم در پروسه تولید و قوانین تکامل اقتصادی بنیان گذاشته شده است تاکید می کند.

نویسنده در قسمت بعدی تعریفی ازاقتصاد سیاسی ارائه می دهد که بر اساس آن اقتصاد سیاسی " یک علم تاریخی است، این علم دانش تکامل روابط اقتصادی - اجتماعی و مناسبات تولیدی میان انسان هاست و نشان می دهد که چگونه شیوه ی تولید زندگی مادی، فرآیند اجتماعی، سیاسی و فکری جامعه را تعیین می کند و مناسبات تولیدی در تناسب با تکامل نیروهای مولد مادی قرار می گیرد " و مطالعه علم اقتصاد بدون آشنایی با پروسه پیدایش آن تکمیل نمی گردد. علم اقتصاد بایستی با احتناب از توصیف انتزاعی این یا آن جریان تاریخی، به پیدایش  و تکوین مقوله های اساسی اقتصادی بپردازد.

مولف در رابطه با پیشینه پیدایش علم اقتصاد، بوجود آمدن آن را به شرایط جغرافیایی یونان باستان که سرزمینی از لحاظ کشاوزری فقیر بوده و مردم ساکن در آن سرزمین برای امرار معاش مجبور بودند در کنار دریاها زندگی کرده و به کشتیرانی و تجارت با سایر سرزمین ها  بپردازند تا بتوانند زندگی خود را تامین کنند اشاره می کند و معتقد است این روابط باعث شد اولین نظریات اقتصادی شکل گرفته و تکامل یابند. ولی با تسلط کلیسا و حاکم شدن روابط اقتصادی فئودالی، علم اقتصاد از رشد و تکامل باز ماند. ولی از قرن پانزدهم با رشد روابط تجاری در کشور های اروپایی علم اقتصاد دوباره به رشد و تکامل خود ادامه داد و در ادامه به شکل گیری و تدوین علم اقتصاد به عنوان یکی از علوم اجتماعی منجر گردید.

ادامه ی بحث با اشاره ی کلی به نظریات اقتصادی متفکران لیبرالیسم و کلاسیک و نظرات فایده محور و سود گرایانه آن ها و نظریات برخی از اندیشمدان دیگر از جمله ویلیام پتی، فرانسوا کنه، کندیاک، بکاریا، هیوم، هابز و ..به پایان می رسد تا وارد بحث در مورد زندگی و دیدگاه های اقتصادانان تاثیر گذار دوران معاصر شود.

این بخش از کتاب در ادامه مباحث مربوط به اقتصاد سیاسی وارد جریان ها و اقتصاددانان تاثیر گذار دوران سرمایه داری و معاصر می شود و سخن خود را با مرکانتلیسم و مکتب سوداگری و صاحب نظران آن چون آنتوان دومون کرتیین و توماس مون که نظریاتشان براساس تقویت اقتصاد داخلی انگلستان و تاکید بر صادرات بیشتر و واردات کمتر بنا شده بود را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.

دومین اقتصاددانی که نویسنده به نظریاتش می پردازد ویلیام پتی است که از او به عنوان پدر اقتصاد کلاسیک و بنیان گذار علم آمار یاد می شود، که نظریات ایشان درباره ارزش، مزد، رانت، پول و تقسیم کار مبنای اقتصاد سیاسی را تشکیل می دهد.

اقتصاددان بعدی که مورد توجه نویسنده قرار گرفته بو اگی بر اقتصاد دان فرانسوی است که با توجه به وضع فلاکت بار کشاورزان فرانسه، پایه و اساس اقتصاد را کشاورزی و زراعت می دانست ومعتقد بود زندگی فلاکت بار کشاورزان عامل عمده در سقوط اقتصاد و حتی عدم توسعه صنعت می باشد. اوبه علت عدم درک ذات نظام سرمایه داری، سیاست های نادرست حکومتی را در پدید آوردن بحران ها و فلاکت اقتصادی موثر می دانست.

دیگر متفکران اقتصادی که نویسنده از آن ها نام برده و اندیشه های آن ها را می ‌کاود می توان از جان لای اسکاتلندی یاد کرد.

ادامه ی صحبت با زوال مکتب سوداگری و گذار به اقتصاد سیاسی ‌کلاسیک که با انقلاب صنعتی انگستان و رشد اختراعات، پیشرفت های تکنولوژیک و ابداعات اقتصادی همراه و اقتصاد انگلستان را به بزرگترین و قدرت مندترین اقتصاد جهان تبدیل نمود و مکتب فردگرایی که لیبرالیسم وارد عرصه ی زندگی انسان کرد پی گرفته می شود.

نویسنده در قسمت بعدی نوشته به عقاید مکتب فیزیوکرات ها و بنیان گذار آن فرانسوا ‌کنه فرانسوی می پردازد که بعلت صنعتی نبودن فرانسه در آن زمان نظریاتش بر پیشرفت های کشاورزی و اصلاحات و توسعه آن استوار بود و بر آزادسازی تجارت و کاهش مالیات تاکید داشت می پردازد. ادامه بحث بر بررسی نظرات دیگر اقتصاددان فرانسوی تورگو که خالق اقتصاد سیاسی فرانسوی نامیده می شود متمرکز است که به دنبال درک عقلانی بشر در امور اقتصادی بود و اعتقاد داشت که عقلانیت در تبعیت از قوانین طبیعی است و ایجاد محدودیت برای آزادی های فردی مخالف با قانون طبیعی است. تورگو به اصلاحاتی در اقتصاد فرانسه دست زد که برای نمونه می توان به لغو بیکاری از دهقانان، کاهش و محدود ساختن هزینه های دربار، ازادی داد و ستد غله، لغو مالیات احشام ( خدمه، نوکران و .‌.. )، منع تشکیل هر نوع اتحادیه و تشکل و ... اشاره کرد. تورگو چندین کتاب در باره مسائل اقتصادی نوشت که آخرین آن " یادداشت هایی در باره ی مالیات " است که به دانشمند امریکایی بنجامین فرانکلین هدیه شده است.

مولف در ادامه ی بحث های اقتصادی خود به مکتب اقتصاد سیاسی کلاسیک و زندگی و دید گاه های بنیان گذار آن آدام اسمیت می پردازد. نویسنده می نویسد آدام اسمیت با انتشار کتاب " نظریه احساسات اخلاقی، خود را به عنوان فیلسوف اخلاق به جامعه آن روز شناساند و با توجه به وضعیت اقتصادی انگلستان و آشنایی با دیدگاه های متفکران زیادی از جمله  برنارد دوماندویل، دیوید هیوم، بنجامین فرانکلین و ... توانست دیدگاه های اقتصادی خود را شکل داده و مستحکم نماید. با انتشار کتاب " ثروت ملل " آدام اسمیت در واقع اعلامیه آزادی اقتصادی را در مقابل سیاست های مرکانتیلیستی منتشر کرد. کتاب ثروت ملل از نظام های اقتصادی متفاوت و قدرت مندان و توانگران که در طول زمان پدید آمده اند سخن می راند تا به نظام سرمایه داری می رسد. آدام اسمیت نظام سرمایه داری را، نظام رقابت بازار آزاد در بازرگانی و صنعت می داند که در آن قانون عرضه و تقاضا حاکم است که با وارد شدن افراد زیادی در این بازار و محصولات تولید شده ناشی از این تولید رقابتی، خود به خودی موجب تعدیل قیمت ها در بازار خواهد شد. آدام اسمیت این پدیده را دست نامرئی بازار نامید که موجب تعادل در بازار می گردد. اسمیت بنیان نظم نوین جهان را مبتی بر  تجارت آزاد جهانی می داند. به نظر نویسنده چهار چوب فکری و تفکرات اقتصادی آدام اسمیت را می توان محصول شرایط اقتصادی نیمه دوم قرن هیجدهم اروپا دانست. نماینده ی بعدی اقتصاد کلاسیک در انگستان را باید دیوید ریکاردو دانست که که به پیشبرد اقتصاد کلاسیک یاری رساند و نظریات پیشرو و مترقی در نظریه ارزش کار و اقتصاد سیاسی وارد کرد ولی با توجه به شرایط اقتصادی آن روز نتوانست از چهار چوب اقتصاد کلاسیک فراتر رود. بعد از ریکاردو اقتصاد سیاسی کلاسیک با توجه به جهانی شدن سرمایه داری به علت عدم درک شرایط رو به افول نهاد و اقتصاددان های بعدی آن دچار واپس گرایی گردیدند و اقتصاد سیاسی کلاسیک رو به زوال تدریجی نهاد.

کتاب با بحث در باره ی اقتصاددانان بعدی نظام سرمایه داری جان مینارد کینز و میلتون فریدمن و نقش آن ها در سرمایه داری معاصر ادامه می یابد. جان مینارد کینز با طرح دولت رفاه و دخالت دولت در اقتصاد برای جلوگیری از بحران های اقتصادی و ترس از انقلاب های سوسیالیستی و جنبش های کارگری برای اصلاح نظام سرمایه داری پا به میدان گذاشت و با کمک فرانکلین روزولت رئیس جمهور وقت امریکا موفق به ایجاد دولت های رفاه گردید. این سیاست های اقتصادی بعد از جنگ دوم جهانی در تمام کشور های سرمایه داری پیاده گردید تا اینکه در دهه هفتاد قرن بیستم با پیدایش بحران های اقتصادی در جهان سرمایه داری دچار عدم کارآیی شد. در این میان سرمایه داران و اقتصاددانان مخالف دولت رفاه از جمله اقتصاددانان پیرو مکتب اتریش چون میزس، هایک و فریدمن مترصد فرصتی بودند که حمله خود را به دولت های رفاه و دستاورد های آن شروع کنند و بحران های دهه هفتاد این فرصت را برای آنان فراهم ساخت و پیروان مکتب شیکاگو به رهبری میلتون فریدمن اولین تجربه خود را در شیلی با کودتای خونین پینوشه وحمله به دولت منتخب آلنده شروع و با شوک درمانی و قتل عام، شکنجه، زندان و اعدام مخالفان به پیاده کردن اقتصاد نئولیبرالی مبتنی برخصوصی سازی حیات بشری پرداختند و با پیاده کردن سیاست های اقتصادی نئولیبرالی و حمله به دستاورد های کارگران، کارمندان و سایر حقوق بگیران و زحمتکشان و ایجاد بحران هایی که با به قدرت رسیدن خانم تاچر در انگلستان و آقای ریگان در امریکا توسط آن ها در نقاطی از جهان بوجود آمده بود شروع، و به تمام کشورهای جهان تحمیل گردید.

ادامه بحث اقتصاد سرمایه داری با بررسی پیوند دمو کراسی و توسعه و نظریات صاحب نظران این عرصه پی گرفته می شود.

نویسنده کتاب قسمت آخر کتاب خود را به زندگی ودیدگاه های کارل مارکس و فردریش انگلس دو رفیق دانشمند و متفکر علوم اجتماعی که با نظریات فلسفی، اقتصادی، سیاسی و جامعه شناسی خود بزرگترین تاثیر را در حوزه نظری و عملی در تاریخ و رویدادهای جهان یکصد و هفتاد سال اخیر داشته اند و نوشته هایشان به عنوان چراغ راهنمای جنبش های کارگری در مبارزه طبقاتی برعلیه سرمایه داری و  جنبش های رهایبخش برعیه استعمار نو و امپریالیسم در کشورهای مختلف جهان به کار گرفته شده و بکار گرفته می شود،می پردازد.

 در حال حاضر سالانه صدها کتاب و هزاران مقاله در تایید و رد دیدگاه های آن ها از سوی موافقان و مخالفان نوشته و منتشر می شود، و در رسانه های صوتی و تصویری با تحلیل دیدگاه هایشان مورد تایید و تخریب قرار می گیرند و این امر نشان میدهد که نظریات مارکس و انگلس هنوز هم برای بشریت از اهمیت بزرگی برخوردار است.

مارکس و انگلس در طول زندگی خود ده ها کتاب و صدها مقاله در باره موضوعات مختلف به نگارش در آوردند. آنها با کشف قوانین دیالکتیک ماتریالیستی و ماتریالیسم  تاریخی و کاربرد آن در بررسی پدیده های طبیعی و اجتماعی توانستند قوانین حاکم بر جوامع بشری را کشف نمایند.

مارکس و انگلس با نوشتن مانیفست حزب کمونیست براساس منطق ماتریالیسم تاریخی و قوانین دیالکتیک از تضاد ، تغییر و تکامل جوامع انسانی سخن به میان آورده، اعلام کردند با توجه به اینکه هستی انسان ها شعور آن ها را تعیین می کند لذا با توجه به هستی طبقه کارگر که از شرایط نابسامان زندگی و محیط کارش نشئت می گیرد، مبارزه ی طبقاتی بین طبقه کارگر و نظام سرمایه داری که گورکن خود را در داخل خود بوجود آورده است اجتناب ناپذیر است، و منجر به انقلاب های کارگری خواهد شد و نتیجه این مبارزه به نابودی نظام سرمایه داری و استقرار جامعه ای مبتنی بر مالکیت عمومی وسایل تولید خواهد انجامید.

   مولف در در ادامه سخن خود می نویسد مارکس بیشتر عمر خود با کمک دوست و همکارش انگلس صرف کشف قوانین سرمایه داری کرد، و با نوشتن کتاب " گروندریسه " طرح مقدماتی اندیشه های اقتصادی خود را در نقد اقتصاد سیاسی سرمایه داری پایه ریزی کرد، مارکس در ادامه تحقیقات و مطالعات اقتصادی خود کتاب وزین اقتصادی خود " سرمایه ( کاپیتال)، نقد اقتصاد سیاسی " را نوشت که جلد اولش در زمان خود و جلدهای دوم و سوم آن بعد از مرگ مارکس توسط انگس به چاپ سپرده شد، که در آن با کشف قوانین سرمایه داری و چگونگی استثمار کارگران به بررسی مفاهیم کالا، ارزش مصرف، ارزش مبادله و ارزش اضافی، پول،  کار و سرمایه و بحران های می پردازد. کتاب دیگری از مارکس که به مقولات اقتصادی می پردازد کتاب چند جلدی ارزش افزوده است که بعد از مرگ انگلس توسط کارل کائوتسکی منتشر شد.

 

۴ - بخش سوم : پیدایش سوسیالیسم در روسیه و فروپاشی آن در شوروی

نویسنده این بخش از کتاب را با ارزیابی مارکسیست ها از تضاد نظام سرمایه داری و کمونیسم آغاز می کند و می نویسد کتاب سرمایه ی مارکس تا به امروز مبنای تحلیل های کمونیست ها از نظام سرمایه داری است و با اینکه ویژگی های دوران کنونی با زمانه مارکس فرق دارد اما تحولات امروز جهان سرمایه داری تحلیل مارکس از نظام سرمایه داری را مورد تایید قرار می دهد. و بر موضوعیت داشتن مارکسیسم به واسطه نقد نافذ و دقیق خود از اشکال نوین سرمایه داری تاکید می کند.

کتاب ادامه می دهد مارکسیست ها معتقدند از زمانی که قرار شد سوسیالیسم در روسیه برقرار شود بورژوازی در هراس از گسترش انقلاب، در دستگاه سرکوب گرایانه خود میلیاردها دلار سرمایه گذاری کرد تا با نابودی مارکسیسم، خود را به مشروعیت برساند. دنباله سخن با مصاحبه ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر انقلاب سوسیالیستی روسیه با جورج ولز در مورد شیفتگی او به علم و تکنولوژی و تاثیر متقابل علم و اندیشه پی گرفته می شود. از آرزوی لنین برای فرا رسیدن روزهای که شعار جنگ داخلی طبقه کارگر علیه سرمایه داری به واقعیت تبدیل شود و طبقه کارکر به زور و قهر انقلابی خود را آزاد کند و از سرانجام این آرزو که پیروزی انقلاب کبیر اکتبر روسیه است سخن به میان آورده می شود.

نویسنده در قسمت بعدی به پیدایش مارکسیسم در روسیه بعد از شکست انقلابیون نارودنیک ‌که توسط گئورگی پلخانوف یکی از نارودنیک انجام گرفت، پرداخته و ادامه سخن را به زندگی، اندیشه و اختلافات رهبران مارکسیسم در روسیه از جمله ولادیمیر ایلیچ لنین، استالین، مارتف، تروتسکی، ...  و علل آن اختلافات که در نهایت به انشعاب در حزب سوسیال دموکرات روسیه شد و آن را به دو قسمت بلشویک ها ( اکثریت ) و منشویک ها ( اقلیت ) تقسیم کرد و این اختلافات تا زمان انقلاب اکتبر به اشکال مختلفی خود را نشان داد، اختصاص می دهد .

اختلافات بین بلشویک ها و منشویک ها در واقع بازتاب دیدگاه ها و منافع طبقاتی گروه ها بود. بلشویک ها  از منافع طبقه کارگر و منشویک ها از منافع خرده بورژوازی دفاع می کردند و به عنوان نمایندگان سوسیالسیم کارگری و سوسیالیسم خرده بورژوایی در جنبش انقلابی حضور داشتند، در نتبجه این اختلافات حتی در زمان قیام اکتبر به علت هراس خرده بورژوازی از انقلاب، زمان دقیق قیام توسط رهبران منشویک، زینوویف و کامنف در روزنامه ها افشا شد تا جلو قیام طبقه ی کارگر به رهبری بلشویک ها توسط دولت کرنسکی گرفته شود.

نویسنده ادامه سخن را با پیروزی انقلاب اکتبر و جمع شدن انقلابیون زیادی از تمام گروه ها در جبهه بلشویکها از جمله منشویک و سوسیالیت های انقلابی ( اس ار ها )  درکنار طبقه کارگر پی گرفته شده و به شخصیت متزلزل و از این شاخه به آن شاخه پریدن تروتسکی در طول فعالیت سیاسیش و ادعای رهبری که موجب اقدامات بعدی وی در مقابل کشور شورا ها و استالین و کمیته مرکزی حزب شد و در آخر به کار شکنی، توطئه و جبهه بندی در درون حزب به صورت مخفی و دشمنی علنی با اتحاد شوروی که در آخر منجر به تبعیدش از کشور شد می پردازد، و ادامه بحث با بررسی توطئه های گوناگون منشویک ها، اس ارها و تروتسکیست ها و بوخارینیست ها که الان در یک جبهه جمع شده و به توطئه در صنایع، کشاورزی، حزب و دولت شوروی مشغول بودند که در آخر برای ممانعت از اقدامات کارشکنانه این گروه ها، که در نهایت منجر به دادگاهی کردن آن ها  توسط دولت شوروی گردید و در تاریخ به دادگاه های مسکو معروف هستند پی گرفته شده و با کشته شدن تروتسکی در مکزیک این قسمت از بخش چهارم به پایان می رسد.

براساس نوشته ی نویسنده کتاب برابر مدارک بدست آمده ژوزف ویساریونویچ استالین در سال ۱۹۵۳ به طرز مشکوکی در اتاق خواب خود جان سپرد و بعد از مرگ استالین جنگ قدرت در بین مقامات حزبی که بازمانده ی اختلافات درون حزبی بلشویک ها، منشویک ها و تروتسکیست ها بود با به قدرت رسیدن خروشچف و پیروزی طرفداران سوسیالیسم خرده بورژوازی به پایان می رسد و بعد از آن پاکسازی آثار انقلاب شروع و بعد از برگزاری کنگره بیستم حزب به مرحله عملی گام نهاد و حتی اسناد دوران قبلی برای تحریف تاریخ از بایگانی ها خارج و نابود شد. و تجدید نظر اساسی در سیاست های سوسیالیستی حزب و کشور آغاز گردید و در تمامی زمینه ها با خوابیدن در پشت نام لنین، به صورت آرام به نابودی دستاوردهای سوسیالیسم  و بسط مالکیت خصوصی و نفوذ عناصر فرصت طلب به حزب  اقدام گردید.

اکثر سیاست های اقتصادی خروشچف، مخصوصا در زمینه کشاورزی با شکست مواجه شد و جایش را مسابقه تسلیحاتی با جهان سرمایه داری گرفت که متاسفانه بدون ارزیابی این موضوع که این موضوع خواسته کشورهای سرمایه داری است و به اتحاد شوروی تحمیل میگردد و موجب تضعیف پایه های اقتصادی اتحاد شوروی می شود بعد از برکناری خروشچف هم چنان توسط جانشینان خروشچف ادامه یافت.

 در نتیجه در ۱۹۶۴ خروشچف از دبیر کلی حزب و نخست وزیری خلع شده و به عنوان مدیر یک مزرعه دولتی به کار گمارده شد. بعد از کنار گذاشتن خروشچف لئونید برژنف به عنوان دبیر کل حزب و الکسی کاسگین به عنوان نخست وزیر انتخاب شده و سکان ‌کشور را به دست گرفتند.

مولف می نویسد در زمان برژنف کوشش هایی توسط برخی از رهبران حزبی برای بر طرف کردن اشکالات بوجود آمده در دوران خروشچف در کشور و حزب بعمل آمد ولی بعلت نفوذ دادن بوروکرات هایی فرصت طلب در زمان خروشچف، این فعالیت ها به نتیجه  نرسید. بعد از مرگ برژنف، آندرپف با رای اکثر اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به دبیر کلی حزب انتخاب گردید، و سیاست اصلاحات در کشور و حزب، مبارزه با فساد و برگشت به اندیشه های سوسیالیستی را در پیش گرفت ولی مرگ زود هنگام این فرصت را به او نداد.

با مرگ آندروپف که یکی از بزرگترین تئوریسین های حزبی بود چرنینکو به دبیر کلی حزب انتخاب و در نتیجه اصلاحات آندروپف تعطیل و به جایی نرسید. و به علت بیماری و عدم توانمندی و قاطعیت چرنینکو هیچ کاری در زمان رهبری او صورت نگرفت. در زمان کوتاه دبیر ‌کلی چرنینکو اداره امور دیپلماسی و حزبی به گورباچف که ادعای ادامه ی اصلاحات آندروپف را داشت واگذار شد. با مرگ زود هنگام چرنینکو در ۱۹۸۵ میخائیل گورباچف که وظیفه نابودی اتحاد جماهیر شوروی را داشت به دبیر کلی حزب کمونیست اتحاد شوروی انتخاب گردید.

مولف با تکیه براسناد می نویسد بنیان اقتصادی دیگری که بنام اقتصاد ثانویه در جهت کسب در آمد خصوصی در زمان خروشچف شکل گرفته بود در زمان برژنف گسترش یافته و سرانجام در زمان گورباچف جایگزین اقتصاد سوسیالیستی گردید. با شعار بورژوایی فریبنده سوسیالیسم بازار، از ناکارآمدی اقتصاد بدون بازار سخن رانده شد. و زمینه های این کار از زمانی آماده شده بود که خروشچف با ادعای آغاز مرحله ساختمان کمونیسم، مکانیسم انگیزه کار در جامعه را دگرگون کرده و پایه های مادی آن را به کلی ضعیف کرده بود.

گورباچف با اعلام سیاست باز سازی اقتصادی پروسترویکا و فضای باز سیاسی گلاسنوست آخرین میخ را بر نابودی سوسیالیسم کوبید و اقتصاد، سیاست، فرهنگ کشور را از هم پاشاند و  با به کارگیری کسانی در ‌کابینه و مشاوران خود ‌که هیچ اعتقادی به سوسیالیسم نداشتند، و از جامعه شوروی متنفر بودند باعث اختلافات قومیتی، ناسیونالیستی و ملی گرایی گردید و به دنبال آن موجب تجزیه جمهوری های اتحاد شوروی گردید. بعد از این کارها محبوبیت گوباچف در کشور ‌کاهش یافت و فرصت را به دارو دسته یلتسین دائم الخمر که با سرویس های اطلاعاتی جهان سرمایه داری همکاری داشتند فراهم آورد تا با کودتایی قدرت را بدست گرفته و  انحلال اتحاد جماهیر شوروی و سوسیالیسم واقعا موجود را اعلام کنند و برای مشروعیت بخشیدن به خود هزاران سند برای بدنام کردن کشور شوروی جعل و در بایگانی های کشور جا دهند

 

۵ - بخش چهارم : چپ نو

ورود به بحث چپ نو با پدیده ی شکست انقلاب های اروپایی متاثر از انقلاب سوسیالیستی اکتبر روسیه، پیوند ناگسستنی دارد، کسانی که در این انقلاب ها با نقد سرمایه داری و مبارزه طبقاتی در سطح رهبران انقلاب ها قرار داشتند،  بعد از شکست انقلابشان، راهی خلاف جهت مارکس و انگلس در پیش گرفتند، در حالی که مارکس و انگلس فعالیت های خود را از فلسفه شروع کرده بودند و به مبارزه طبقاتی و نقد اقتصاد سیاسی سرمایه داری رسیده بود، بنیان گذاران چپ نو از نقد اقتصاد سرمایه داری و مبارزه طبقاتی شروع کرده و در نهایت به تئوریزه کردن فلسفه، زیبایی شناسی و فرهنگ رسیدند. نگارنده، این پیش درآمد را مدخلی برای ورود به مباحث نویسنده ی کتاب در مورد چپ نو لازم می داند.

نویسنده کتاب می نویسد چپ نو محصول نارضایتی روشنفکران غرب و تناقضات و تضاد های حاکم بر جهان سرمایه داری از یک طرف و آشفتگی جنبش های کمونیستی و کارگری از طرف دیگر بود. بنیاد نظری ایدئولوژیک نمایندگان چپ نو مخالفت با سرمایه داری و مرزبندی با چپ سنتی بود که خود را در اندیشه ی کسانی چون کارل کُرش، آنتونیو گرامشی نمایان ساخت و با نظرات بانیان مکتب فرانکفورت چون آدرنو،هورکهایمر، مارکوزه ادامه یافت .

کارل کُرش در مقابله با بحران های جهان سرمایه داری به مبارزات فرهنگی تاکید داشت، و گرامشی نیز با اعتقاد به به مبارزه فرهنگی اعتقاد داست که برای به چالش کشیدن فلسفه و سیاست بورژوایی باید به تربیت نخبگانی پرداخت که بتوانند سطح آگاهی توده ها را ارتقا بخشیده و وحدتی را بین ایده و عملکرد سیاسی ایجاد کنند.

ادامه فعالیت چپ نو با اندیشمندان مکتب فرانکفورت بود که با بنیان گذاری مرکز پژوهش های اجتماعی - فرهنگی  وابسته به دانشگاه فرانکفورت در آلمان به این کار همت گماشتند و با ارائه نظریات گوناگون در آخر به اندیشه انتقادی رسیدند که برمبنای نقد محوری و نفی مداری پیاپی استوار بود. به قول فیلسوف فقید معاصر میهن مان دکتر شرف الدین خراسانی، یکی از بنیان گذران مکتب فرانکفورت ماکس هورکهایمر بردگی و اسارت واقعی معنوی انسان را با گسترش نوین تسلط علمی و عملی آدمی به نیرو های طبیعت پیوند می دهد و می کوشد اندیشه های بنیادی مارکس را نفی کند.

مولف در ادامه ی سخن می نویسد نظریه انتقادی که محور اصلی پژوهش های فکری - فلسفی و کانون تفکرات مکتب فرانکفورت را تشکیل می داد، در دوره ای پدید آمد که با افول جنبش های کارگری، ظهور اختناق، فاشیسم و سقوط افکار دمکراتیک همراه بود و رویکرد اساسی حاملین نظریه ی انتقادی رویکردی انتقادی به پدیده های روبنایی در جوامع صنعتی بود. آن ها همانند بسیاری از روشنفکران پس از جنگ دوم جهانی جز گزارش از وضعیت آشفته جهان سرمایه داری هیچ اندیشه، راهکار، و برنامه مدونی برای رهایی از معضلات و زندگی پر مذلت حاکم برجهان ارائه ندادند. و در ادامه آدورنو دیگر اندیشمند این مکتب تئوری دیالکتیک منفی را ارائه داد که از شکست فرهنگ روشنگری حکایت داشت واعتقاد داشت پیشرفت به پسرفت بدل شده است.

در ادامه بحث نویسنده به بررسی زندگی و اندیشه های برخی از اندیشمندان مکتب فرانکفورت و چپ نو چون مارکوزه، لوکاچ، ارنست بلوخ، ژان پل سارتر و هابرماس پرداخته و  سخن خود را با  بحث و بررسی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم و پدیدار شناسی و متفکران برجسته آن همانند ُسارتر، مارسل، نیچه و هایدگر  پی می گیرد.

نویسنده کار خود را باپرداختن به زندگی و اندیشه های بزرگان اندیشه ی اگزیستانسیالیستی چون سورن کی که گور، گابریل مارسل، کارل یاسپرس، مارتین هایدگر ادامه داده  و ارتباط اندیشه های جدید هایدگر با هستی شناسی را واکاوی کرده و در مورد تاثیرات مثبت و منفی هایدگر سخن به میان می آورد.

پایان بحث با بررسی جهان بینی هایدگر و یارانش که  ملغمه ای بود از ناسیونالیسم افراطی، ضدیت با مارکسیسم و یهودی ستیزی که به رسم و سنت هیتلر و شیفتگانش تبدیل شد. به آخر می  رسد.

                                      

 

   

 

 

 

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست