برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-01-22

نویدنو 02/11/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • من نوشتن را از بچگی شروع کردم و خوشبختانه و نا خود آگاه تا روز های مدرسه ادامه دادم. من شعر، داستان های کوتاه می نوشتم و حتی نوشتن رمانی را آزمایش کردم. اما وقتی  در دانشکده  به دوره ادبیات انگلیسی پیوستم و به  استادان ادبیات معرفی شدم، در آن جا اصول نقد را آموختم و توانایی تشخیص نوشته خوب از نوشته متوسط را کسب کردم، تغییری در من به وجود آمد.

     

 

 

 

 

در گفتگو با آرونا چاکراوارتی

مصاحبه کننده : میتالی چاکراوارتی*- برگردان: داود جلیلی

آرونا چاکراوارتی

زنی که داستان هایی ازگذشته، از تاریخ، ازآن چه وجود داشته است را به هم می تند و آن ها را چنان واقعی می سازد که به بخشی ازتجربه خود فرد تبدیل می شوند- این تجربه من از دکتر آرونا چاکراوارتی [1] و نوشته های او بوده است. چاکراوارتی برنده جایزه  آکادمی ساحیتیا[2] برای ترجمه اش از سریکانتای[3] سارات چاندرا[4] جایزه وایتالیک[5] و سارات پور اسکار[6] ده سال مسئول برجسته کالج زنان دانشگاه دهلی بود. او یک دانشگاهی معروف ، نویسنده ای خلاق و مترجمی با پانزده کتاب منتشر شده  است.

رمان های جوراسانکو[7] ، دختران جوراسانکو[8] ، موروثی ها[9] ، وسیعا به فروش رفته و مورد بررسی های بسیاری قرار گرفته است. جوراسانکو و دنباله آن براساس زنان در خانه رابیندرانات تاگور نوشته شده است- یکی از بهترین و تاثیر گذارترین کتاب هایی که من در زندگی خوانده ام ، همراه با طعم واقع گرایی که شما را به آن عصر می برد. تمرکز روی قدرتی که در زنان گرفتار رشته ای از ارزش های پدرسالارانه در هندوستان  تحت استعماروجود دارد شگفت انگیز و جذاب است. آخرین رمان او سورالاکشمی ویلا[10] ، که در آغاز سال 2020 منتشر شد نیز از سرگذشت زنی از گذشته مدل سازی شده است  که در این گفتگوی اختصاصی به آن خواهیم پرداخت.

***

پرسش : شما نویسنده ای برنده چندین جایزه ملی هستید. در یک نقطه ای شما کار نوشتن را متوقف کردید. چرا؟

پاسخ : من نوشتن را از بچگی شروع کردم و خوشبختانه و نا خود آگاه تا روز های مدرسه ادامه دادم. من شعر، داستان های کوتاه می نوشتم و حتی نوشتن رمانی را آزمایش کردم. اما وقتی  در دانشکده  به دوره ادبیات انگلیسی پیوستم و به  استادان ادبیات معرفی شدم، در آن جا اصول نقد را آموختم و توانایی تشخیص نوشته خوب از نوشته متوسط را کسب کردم، تغییری در من به وجود آمد. من از عدم اعتماد به نفس رنج می بردم. احساس می کردم نویسنده خوبی نیستم و هرگز نمی توانم نویسنده خوبی شوم. انتقاد از خود خوب است، اما (انتقاد ازخود) متاسفانه برای من نقش منفی داشت. من خودم را متقاعد کردم که کار من تقلیدی و فاقد شایستگی است. از آن به بعد از نوشتن دست بر داشتم.

پرسش : نوشتن را دو باره کی آغاز کردید؟ آیا ترجمه های شما اول آغازشد؟

پاسخ : تقریبا بیست و پنج سال بعد اتفاق افتاد. آری، اول ترجمه های من منتشر شد. چرخه احساس منفی نسبت به نویسندگی که من خود را به آن بسته بودم، به شیوه معجزه آسایی شکست. سال 1982 بود. در یک سالن کنسرت رابیندرا سانگیت، که من در آن شرکت کرده بودم، یک مرد گجراتی از بین شنوندگان  درخواستی را مطرح کرد. او خواست اگر کسی ازشرکت کنندگان می تواند ترانه هایی را که خوانده می شد برای شنوندگان غیر بنگالی، که تعداد زیادی از آن ها در کنسرت حضور داشتند، ترجمه کند تا شعر ها را درک کنند. وچون من  آن زمان در دانشکده دانشگاه دهلی انگلیسی تدریس می کردم، تمام چشم ها به سوی من چرخید. من وحشت کرده بودم. دعوت به ترجمه سروده های غول ادبیاتی مانند رابیندرانات تاگور، به خصوص شعرهای او، که آن هم بدون هیچ آمادگی قبلی، می توانست هرکسی را دچار دلهره کند، این پیشنهاد  مرا با پرونده کابوس عدم اعتماد و تردید به خود، تنها گذاشت.  اما من با همه حیرت و سر درگمی خود، موافقت کردم. باقی ماجرا تاریخ است.

ناشری در بین مخاطب ها بود، که پس از پایان مراسم، ترجمه مجموعه ای از شعر های تاگور را به من پیشنهاد کرد. من پذیرفتم و کار را شروع کردم. وآن اولین ترجمه ای از من بود که انتشار یافت.

شعرهای ترجمه شده تاگوربه انگلیسی، درسال 1984 منتشر شد.  اگر چه ناشر چندان شناخته شده نبود، اما کتاب در محفل های ادبی موج هایی ایجاد کرد. وبه دنبال آن ترجمه آثاری چون "سریکانتا" اثر سارات چاندرا چاتوپادیای[11] و بعد "این روزها" و "اولین چراغ " اثر سونیل گنگوپادیای[12]  از سوی انتشارات پنگوئن هند منتشر شدند. من هم تعدادی از جوایز را دریافت کردم .

این سونیل گنگوپادیای بود که  به من توصیه کرد تا  خلاقیت خود را در نویسندگی آزمایش کنم. من، بعد از کمی تردید، کار را شروع کردم. اولین رمان من "موروثی ها" بود که از سوی انتشارات پنگوئن هند پذیرفته و در سال 2004 منتشر شد. و برای من، جایزه نویسندگان کشورهای مشترک المنافع  را به ارمغان آورد ، از آن پس بود که من جرات نوشتن بیشتر را یافتم.

پرسش :شما مدیر یکی از دانشکده ها در دانشگاه دهلی بودید. آیا کار دانشگاهی، روی نویسندگی شما تاثیر داشت؟

پاسخ : نه واقعا نداشت، شاید برایتان تعجب آور باشد. من هرگزالهام وخلاقیت در نویسندگی را از تجربه خود به عنوان یک مدیرکسب نکردم. من با زنانی از نسل جوان تر سروکار داشتم. من با نگرانی ها، شادی ها و غم ها، ترس ها و آرزو های آن ها هم دل بودم. من روانشناسی آن ها را می دانستم. با این حال، هرگز نخواستم در باره آن ها جز به شیوه ای نا منظم،  به عنوان بخشی از یک چهارچوب بزرگتر بنویسم. 

زمان حال، در فراهم آوردن جرقه ای که  تخیل خلاقه مرا شعله ور کند وآن را تحت تاثیر قراردهد موفق نبود. تخیل من همواره ریشه دربرخی خاطرات گذشته داشت. گذشته برای من، به شیوه عجیبی معنا دار تر از زمان حال به نظر می رسید.

اما نقش من به عنوان یک مدیر، به شیوه دیگری به من کمک کرد. کار اداری با اینکه خشک وکسل کننده است. اما کار ارزشمندی است.  و من از انجام آن احساس خوبی داشتم، من همواره به شدت به پیش رو، به پایان روز، به زمانی می اندیشیدم که می توانستم کلاه مدیری را ازسربردارم و کلاه نویسندگی را بر سر بگذارم.  من با به پایان رسیدن کارروزانه، تا دیر وقت شب به نوشتن، می پرداختم  و یا برنامه کار فردا صبح خود را انجام می دادم. این  دو علاقه یک دیگر را حفظ کردند و تعادل ایجاد شد.

پرسش : چرا کارنویسنده های دیگر را ترجمه کردید؟ با ترجمه، از آن ها چه آموختید؟ آیا ترجمه روی داستان خود شما یا پایه دانش شما تاثیر داشت؟

پاسخ : اولین ترجمه من، همان طور که توضیح دادم، سفارشی بود. اما اگراثر اصلی را کمک شایانی به ادبیات بنگالی تلقی نمی کردم آن پیشنهاد را نمی پذیرفتم. کتاب های دیگر من انتخاب خودم بود. برای من مهم ترین ملاحظه درزمان پذیرفتن یک پروژه ترجمه، ارزش ادبی کتاب بوده است. من باید از روند ترجمه لذت می بردم وتنها زمانی که فکر می کردم موضوع ارزشمند است می توانستم  از آن لذت ببرم . و ،آری، من (از ترجمه) بسیار آموختم.  من از رابیندرانات  یاد گرفتم که غزل سرایی چگونه می تواند در داخل نثر تداوم پیدا کند . من از سارات چاندرا ایجاز و دقت را آموختم وهنر ارتباط ساده، مستقیم، تقریبا محاوره ای با خواننده را از سونیل گنگوپادیای یاد گرفتم. روند کارها هم علاقه مرا به بنگال و تکامل جامعه، ادبیات و فرهنگ آن تشدید کرد. من مشتاق خواندن و آموختن بیشتر شده بودم.

پرسش : امروزه برخی ها برای اهداء جایزه،  از نویسنده ها درخواست  ثبت نام می کنند. آیا برای دریافت جوایزتان درخواست دادید؟ آیا شما برای گرفتن جایزه کار می کردید؟

پاسخ : نه. من اولین بار است که می شنوم نویسنده ها می توانند برای جایزه ثبت نام کنند. فکر می کردم  ثبت نام برای جایزه کار ناشر است. همین طور کار برای گرفتن جایزه - نه، من هرگزحتی به آن فکر هم نکرده ام. این نوع شبکه ها برای من عبارتی کاملا بیگانه است. من شاید افرادی را که می توانند آن را انجام دهند تحسین کنم، چون خودم مهارت اندکی در آن دارم. هر شناختی از من تعجب برانگیز بوده است. من احساس می کنم برخی از کتاب های من که جایزه ها را نصیب من کرده اند شایسته آن جایزه ها نبوده اند. اما، گمان می کنم نویسنده ها همیشه بهترین داوران آثار خود نیستند. ارزیابی کیفیت هر اثری باید به  منتقدان واگذار شود.

پرسش: آغاز و پایان یک کتاب برای شما چقدر زمان می برد؟

پاسخ : در مورد رمان ها، به میزان پژوهشی که باید انجام گیرد بستگی دارد. مثلا، جوراسانکو تقریبا سه سال زمان برد. اما دختران جوراسانکو در یک سال و نیم تمام شد. این به این خاطر است که بخش زیادی از پژوهش قبلا انجام شده بود. ترجمه ها بسته به تعداد صفحه های آن، زمان کمتری می برد. ترجمه هرکدام  از رمان هایسریکانتا، آن روز ها و اولین روشنایی تقریبا دو سال زمان برد. راه خانه، زن قدیمی و روی بال های موسیقی در کم تر از یک سال ترجمه شدند. 

پرسش :آیا رمان های جوراسانکو و دختران جوراسانکو تحت تاثیر ترجمه شما از تاگور بودند؟ آیا آن ترجمه به شما کمکی کرد؟

پاسخ : البته، تصور می کنم...تا حدودی تاثیر داشت . برخی ازشعرها و کیفیت آن ها از لحاظ عاطفی، وغنای زبان رابیندرانات، حتمن باید توانسته باشد درهنگام ترجمه، در ضمیر آگاهی من رسوخ کرده باشد.

اما تجسم آن تنها در سری جوراسانکا نیست. بلکه در نوشتن من وجود دارد. موروثی ها انباشته از نوعی حساسیت بالای تاگوری است. همین طور سورالاکشمی ویلا.  

پرسش :شما در آخرین رمان خود سورالاکشمی ویلا  زن بسیار مستقلی را در قرن گذشته ترسیم کرده اید، آن چنان مستقل که در جهان امروز یافتن افراد همانند او می تواند دشوار باشد. آیا او از یک شخص واقعی الگو برداری شده است؟

پاسخ : من از همکاران خود در باره چنین زنی شنیده بودم. زنی، از منسوبین دوست من، او به خانواده چاننای  ازبرهمن های محافظه کار جنوب هند تعلق داشت. چند سال پس از ازدواج، شوهر و پسر نوزاد خود را، بدون هیچ دلیل ظاهری رها کرد، چاننای را ترک کرد و تدریس در یک مدرسه روستایی گم نام را آغاز کرد. این رفتار در دهه بیست که چنین عملی ازکسی شنیده نشده بود راه بازگشت بود. او هرگز باز نگشت. امااین همه آن چیزی بود که من می دانستم. من هرگز او را ندیدم ویا چیز بیشتری در باره او نشنیدم. باقی آن را تخیل من فراهم آورد. بنا براین، پاسخ به پرسش شما، هم آری است و هم نه. سورالاکشمی از روی کسی اولگوبرداری شد که من در باره او شنیده بودم. آن هم صرفا در چهارچوب جزئیات.

پرسش :اگر اشتباه نکنم (رمان) موروثی ها بر گذشته خانواده شمامبتنی بود. چه نوع پژوهشی انجام گرفت؟ نوشتن کتاب چه مدت زمان برد؟

پاسخ :حق با شماست. موروثی ها نیمه داستانی بازسازی شده از زندگی زیسته نسل قبلی اجداد پدری من است. با آن که  نام ها تغییر کرده اند ، اما بسیاری ازشخصیت ها برگرفته ازافراد واقعی است. بسیاری از رخ داد هاهم در تاریخ خانواده جای دارند. اگر چه نه همه آن ها. برخی صرفا داستانی هستند. چون من آرزوی توصیف هر چیزی را داشتم قبل از تولد من رخ داده بود، تمام آن ها با روشنای تخیل دیده شده است.

در پاسخ به پرسش جستاری شما در باره پژوهش- مطالعات مقدماتی بسیاری در آن دخیل بوده است. اما من سال ها قبل از آن که پروژه را دست بگیرم آن ها را خوانده بودم. زمینه با مطالعات کلاسیک من آماده شده بود. رابیندرانات، سارات چاندرا، بانکیم چاندرا، بیبوتی بوشان، تارا شانکر و نویسندگان بسیار دیگری شرح زندگی روستایی درقرن 19 و اوایل قرن بیستم را آماده کرده بودند، که همه آن ها برای درک من ازچگونگی زندگی دریک روستای بنگال در آن زمان ارزشمند بودند.

من  برای تکیه روی خاطره های ضعیف بی رنگ شده مواد واقعی خیلی کمی داشتم. حکایت هایی از والدین، عموها و عمه ها شنیده بودم.  افسانه های خانوادگی نسل ها دست به دست شده بود. اما بارها از روستای اجدادی بازدید کردم. خانه ای را که  پدران من در آن زندگی کرده بودند، محل آدی گانگا – اکنون منقرض شده، و معبد، Vaidyanath Mandir ، که نام روستا را روی کتیبه ای بالای درحمل می کند- به من نشان دادند.  من حتی برای حفظ یک (نمودار) درختی خانوادگی، ازتاریخ  اولین اجداد شناخته شده سریکریشنا تارکاپانچانان و یک نقشه باستانی از آن عصر تلاش کردم .

نوشتن آن درعمل حدود یک سال و نیم طول کشید. 

پرسش :هم در جوراسنکو و هم در سورالاکشمی ویلا، قهرمان های قویی دارید. آیا می توانید به ما بگویید که این کار را عمدی انجام دادید؟

پاسخ : خوب، من اعتقاد دارم که زنان گذشته  تاحد زیادی قدرت ذاتی داشتند. بسیاری از زنان آن قدرت را مخفی نگه می داشتند چون جامعه پدرسالار، زنانش را آن طوردوست داشت. سکوت و اطاعت کیفیت های بالایی ارزیابی می شدند و اکثر زنان مطیع خانواده، و انتظارات اجتماعی بودند. برخی ها البته، به صورت فوق العاده ای از زمان خود پیش بودند و حتی در احتمال خطر  واژ گون کردن سیستم شجاعت و استقلال نشان دادند. اما حتی آن هایی که ظاهرا فروتن و متملق بودند، در زمان بحران، ذخایر عظیمی از قدرت درونی را به نمایش می گذاشتند.  من هر دو نوع (قدرت) را در رمان های خود نشان داده ام .

پرسش :برنامه های آینده شما چیست؟ ما تا کی می توانیم منتظر رمان جدیدی باشیم؟

پاسخ : من روی چیزی کار می کنم اما هنوز در مراحل اولیه است. بیماری همه گیر مسافرت را غیر ممکن کرده است از این رو زمینه کارباید به تعویق انداخته شود.  برای همرسانی جزئیات هنوز خیلی زود است و گفتن آن که کار چه وقت روشنای روز را خواهد دید غیرممکن است.


برگرفته از: Borderless Journal

 

 

 

* توضیح مترجم در بارۀ مصاحبه‌گر:

 میتالی چاکراوارتی، متولد 1966 هند، نویسنده ، بنیانگذار و سردبیر نشریه بی مرز است. آثار او به صورت گسترده ای در مجله ها و مجموعه های شعر منتشر شده است. میتالی عضویت تحریریه نشریه Words & Worlds ، وابسته به انجمن قلم وین را نیز دارد. او برای هماهنگی، بشریت و مهربانی می نویسد و چشم انتظار جهانی ورای تمام مرزها است.


 

[1] - Aruna Chakravarti

[2] - Sahitya Akademi  

[3] - Srikanta

[4] - Sarat Chandra

[5] - Vaitalik

[6] -Sarat Puraskar

[7] - Jorasanko,

[8] -Daughters of Jorasank o

[9] - The Inheritors

[10] - Suralakshmi Villa

[11] - Saratchandra Chattopadhyay

[12] - Sunil Gangopadhyay

 

نقل از ارژنگ 14

 https://mahnameh-arzhang.com/arzhang14/pdf/arzhang14.pdf

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست