برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2021-03-19

نویدنو 13/10/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • شما به دولت مرکزی نگاه می‌کنید و می‌بینید که 80 درصد کل بودجۀ دولت را خرج می‌کند، درحالی‌که در مناطق 8 درصد و در بخش‌ها 12 درصد هزینه شده است. این دولت مرکزی، به‌راستی، ابزاری برای سلطۀ طبقاتی، قدرتمند و غیرقابل نفوذ در برابر کنترل شهروندان است. چگونه می‌توان آن را دگرگون کرد؟ خوب، از بخشي از این قدرت چشم پوشی کنید و قدرت‌ها، اختيارات و منابع را به دولت‌های منطقه‌اي و دولت‌هاي محلي واگذار كنيد. مهم‌تر از همه، این به معنای شروع قدرت از پایین است: حرکت از سطح محلی به سطح ملی و نه برعکس.

     

 

 

 

 

گسترش نبرد برای دموکراسی و عدالت اجتماعی

ترجمه و تأليف: مسعود امیدی

در برابر دیکتاتوری، نئولیبرالیسم و امپریالیسم در آمریکای جنوبی

 

آمریکای جنوبی به‌طور سنتی به مناطقی از قارۀ آمریکا گفته می‌شود که مردمانش به زبان های اسپانیایی،  پرتغالی و فرانسوی صحبت می‌کنند. از منظر سیاسی –اجتماعی، آمریکای لاتین تقریباً تمامی کشورهای جنوب ایالات متحده آمریکا شامل مکزیک (در آمریکای شمالی)، اکثر کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی و کشورهای حوزۀ کارائیب را که در آن‌ها پرتغالی، فرانسوی یا زبان بومی صحبت می‌شود، دربر می‌گیرد. آمریکای لاتین۲۰ کشور مستقل و 14 سرزمين وابسته را شامل می‌شود. برزیل از حیث مساحت و جمعیت بزرگ‌ترین کشور آمریکای لاتین است. برزیل بیش از ۴۰ درصد خاک این منطقه را پوشانده و نزدیک به یک سوم جمعیت این منطقه در برزیل زندگی می کنند و زبان رسمی این کشور هم پرتغالی است.

مساحت آمريکاي لاتين تقریباً 19.791.000 کیلومتر مربع است که در حدود 13٪ از سطح زمین را پوشش می دهد. در تاریخ 2 مارس سال 2020، جمعیت آمریکای لاتین و کارائیب بیش از 652 میلیون نفر تخمین زده شده است. توليد ناخالص داخلي در سال 2019، حدود 5،2 ميليارد دلار آمریکا بود.

جنبش های دموکراتیک، استقلال طلبانه و عدالت‌خواهانه در آمریکای لاتین برای دستیابی به آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و استقلال در یک قرن گذاشته همواره با مداخلات، تهاجم و ده‌ها کودتای نظامی با حمایت و هدایت از سوی امپریالیسم، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا مواجه بوده است. این مداخلات هزینه‌های زیادی را بر مردم کشورهای این منطقه تحمیل کرده و ضمن کشتار شمار قابل توجهی از مردم این کشورها، مانع از رشد و توسعۀ درون‌زای آن‌ها شده است.

با این وجود هیچ گاه شعلۀ مبارزه انقلابی در کشورهای این منطقه از جهان خاموش نشده و همواره در معرض تلاطم ناشی از اعتراضات اجتماعی و سیاسی قرار داشته است. چهره‌های برجسته‌ای چون «چه گوارا» و «سالوادور آلنده»، نمايندگان اين جنبش عظيمند.

پیامدهای فلاکت بار برنامه‌های نئولیبرالی در این کشورها همراه با دیکتاتوری‌های مورد حمایت غرب و ایالات متحدۀ آمریکا، در دهه‌های اخیر نیز فضای اجتماعی و سیاسی این کشورها را به شدت متلاطم‌تر کرده و جنبش‌های ملی، دموکراتیک و عدالت‌خواهانۀ مردم را در جستجوی راه رهایی از دیکتاتوری، فقر و محرومیت و گذار به توسعۀ اجتماعی و انسانی، به احیای گفتمان چپ انقلابی هدایت کرده است. سنت‌های مبارزاتی دهه‌های گذشته، فرهنگ و گفتمان چپ را از چنان اعتباری در این منطقه از جهان برخوردار کرده است که به قول دانیل خادو طیف وسیع اقشار اجتماعی و نمایندگان سیاسی مختلف را واداشته است تا با ادعای چپ در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی مشارکت کنند.

شیلی یکی از کشورهای این منطقه است که بیشتر با کودتای سال1973 آگوستو پینوشه علیه دولت ملی و مردمی دکتر سالوادور آلنده که با حمایت و هدایت آمریکا منجر به شکنجه و کشتار شمار قابل توجهی از مردم این کشور و از جمله دکتر سالوادور آلنده رئیس جمهور این کشور و ویکتور خارا هنرمند برجسته و انقلابی این کشور از سوی کودتاچیان شد، شناخته مي‌شود. اکنون چند دهه از زمان آن کودتا می گذرد و مبارزات مردم شیلی سبب سرنگونی دیکتاتوری در این کشور و شکل گیری شرایط نسبتاً آزاد برای فعالان اجتماعی و سیاسی شده است.

دانیل خادو شهردار و عضو حزب کمونیست شیلی به دلیل اقدامات موفقش در حوزۀ خدمات اجتماعی در بخش رِکولِتا از سانتیاگوی شیلی، مورد توجه توده‌های مردم شیلی قرار گرفته و کاندیدای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری آتی شیلی خواهد بود. آنچه در ادامه می‌آید، ترجمۀ مصاحبۀ او با نشریۀ ژاکوبن است. پس از آن به بررسي نقطه نظرات وي مي‌پردازيم.

 

شیلیایی‌ها می‌توانند سرانجام انقلاب علیه آگوستو پینوشه را به پایان برسانند.[1]

مصاحبه با دانیل خادو[2]

انجام مصاحبه توسط پابلو ابوفوم[3]

 

روز یکشنبه (4/8/99)، شیلیایی‌ها با اکثریت قریب به اتفاق رأی دادند که قانون اساسی دوران آگوستو پینوشه را کنار بگذارند. دانیل خادو، کمونیست شیلیایی که در حال حاضر از جایگاه نخست در در نظرسنجی‌ها برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده برخوردار است، به ژاکوبین گفت که چگونه کشورش می‌تواند از عقاید نئولیبرال پینوشه جدا شود.

این بخش، از نشریۀ اسپانیایی‌ زبان ژاکوبَن آمریکای لاتین[4] ترجمه شده است.

دانیل خادو یک فلسطینی، کمونیست و شهردار بخش رِکولِتا[5] در سانتیاگوی[6] شیلی است. آرشیتکت و جامعه‌شناسی که به عنوان نامزد احتمالی چپ در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده مطرح شده است و برخی نظرسنجی‌ها 19 درصد حمایت از او را نشان می‌دهند. اما چگونه یک کمونیست در کشوری با سنت ضدکمونیستی طولانی که قدمت آن حتی پیش از دیکتاتوری پینوشه است، مدعی ریاست جمهوری شده است؟

به نظر می‌رسد برجسته‌ترین عامل، توانایی شهردار خادو برای پیش‌بردن سیاست‌های ملی از سطح محلی، همراه با پروژه‌های رفاهی و ابتکارات مشارکت اجتماعی پذیرفته شده از سوی سایر شهرداری‌ها در سراسر شیلی است. اوضاع سیاسی ملی در شرایط حاضر نیز بسیار ناپایدار است و نمایندگی سیاسی برای دهه‌ها، بیش از هر چیز دیگری ايستا مانده است. خادو یکی از معدود چهره‌هایی است که سر خود را بالاتر از بی‌اعتمادی نگران‌کنندۀ دائمی به دموکراسی نمایندگی بلند کرده و به‌عنوان یک آلترناتیو، خواستار «انقلاب دموکراتیک» است.

شیلیایی‌ها با اکثریت 78 درصدی به کنارگذاشتن قانون اساسی دوران پینوشه رأی‌دادند و فرآیندی برای نوشتن قانون اساسی جدید آغاز شد. ژاکوبنِ آمریکای لاتین پیش از رأی‌گیری، با دانیل خادو در مورد نتایج احتمالی روند شکل‌گیری این شرایط، چرخۀ مترقی گسترده‌تر در آمریکای لاتین و پیشنهاد او برای به‌دست آوردن اکثریت جامعۀ شیلی صحبت کرد.

پابلو ابوفوم: از زمان قیام مردمی که در اکتبر گذشته آغاز شد، تعداد بیشماری از چالش‌های جدید به‌وجود آمده است که با پاندمی، فقط تعمیق و بدتر شده‌اند. شهرداری شما آن‌ها را چگونه دید؟

دانیل خادو: اولین چیزی که فکر می‌کنم باید بررسی‌کنیم «چالش‌های جدید» است. اگر به قیام اکتبر گذشته نگاه کنید، در بر دارندۀ هیچ مطالبۀ جدید، بدیع یا «مرتبط با نسل خاص»، نیست. نه. آن‌ها دقیقاً همان مطالباتی هستند که ما در دهۀ 1980، زمانی که برای پایان‌دادن به دیکتاتوری می‌جنگیدیم، داشتیم. و این شاید همان چیزی است که من آن را مهم‌ترین مسئله می‌دانم.

ما قبل از پایان دادن به دیکتاتوری، برای احیای حقوق نیروی کار، بازگرداندن حق تحصیل، برای بازگرداندن حق سلامتی و پایان دادن به AFP[7] ها (مدیران صندوق بازنشستگی خصوصی) سروکله می‌زدیم. قبل از پایان دیکتاتوری، ما در مورد این موارد بحث می‌کردیم، اما آن‌ها مطالبات حداقلی بودند. ما باید با یک قانون اساسی جدید، و نه با قانون اساسی دیکتاتوری، دیکتاتوری را پشت سر می‌گذاشتیم.

اما باید صادق باشیم: در آن زمان، شهروندان و اکثریت سیاسی‌ای وجود داشتند که راه دیگری را انتخاب کردند، مسیر سوسیال دمکراسی نئولیبرال. من معتقدم که بخشی از سیستم سیاسی این واقعیت را پنهان می‌کند که از نظر سیاست اقتصادی با دیکتاتوری همگرایی داشته و در نتیجه، ایجاد تغییرات واقعی در این مدل، بخشی از برنامۀ واقعی آن‌ها نیست.

این می‌تواند با این واقعیت مرتبط باشد که کسانی که برای شروع اصلاحات اقتصادی در شیلی، برنامۀ "BRICK" [8] (سند سیاست اقتصادی دیکتاتوری) را به پینوشه ارائه‌دادند، دموکرات مسیحی‌ها و اقتصاد دانان دانشگاه کاتولیک بودند که بعد از دیکتاتوری در این دولت‌ها بودند. بنابراین، من فکر می‌کنم آنچه در اینجا اتفاق می‌افتد این است که ایده‌های چپ سنتی‌تر که در سال 1988 در اقلیت بودند، در طول این سی سال به اکثریت تبدیل شده‌اند. در واقع، امروزه آن‌ها بخشی از عقل سلیم و کم‌ترین مخرج مشترک تفکر معاصر هستند.

دومین نکتۀ قابل ذکر این است که در رِکولِتا، این ایده‌ها(ي چپ سنتي) مدت‌ها قبل از اکتبر گذشته، در اکثریت بود. رِکولِتا مدت‌ها قبل تصمیم‌گرفت که با این مدل مقابله کند، به نئولیبرالیسم پایان دهد و برنامه‌های بازار آزاد را طردکند تا زندگی مردم «سهل‌تر، آسوده‌تر و ارزان‌تر» شود. این به معنای ایفای نقشی متفاوت از سوی دولت در اقتصاد بود. بنابراین، ما شروع به ایجاد این ابتکارات مردمی کردیم: داروخانه، بینایی‌سنجی و عینک‌سازی، کتاب‌فروشی، فروشگاه ضبط، املاک و مستغلات، دانشگاه آزاد[9]، تدارک خدمات بهداشتی محله و ... این امر باعث ایجاد تغییر در شیوۀ تولید می‌شود و پایگاه اجتماعی آن شروع به درک شکل دیگری از سازمان اجتماعی می‌کند که اکنون به نیازهای شهروندان پاسخ می‌دهد.

برنامۀ «شهرداری در محله‌ها» همراه با شوراهای محله انجام می‌شود و آن‌ها به عنوان بخشی از دولت مطرح هستند. ما به «عرضه» مراقبت‌های بهداشتی توجه می‌کنیم، اما آن‌ها «تقاضا» را سازمان می‌دهند. یا «مدارس آزاد» را می‌پذیرند، جایی که جامعه می‌تواند زیرساخت‌ها را مانند اینکه متعلق به خود است، تصاحب کند. از نظر ما، شهروندان دولت هستند و آن‌ها صاحبان زیرساخت‌ها و منابع هستند. هنگامی که ما شروع به حذف برخی از موارد ضروری مانند دارو، عینک، کتاب یا مسکن از «انقلاب بازار» می‌کنیم، این عمل یک سیگنال سیاسی می‌فرستد، یک نماد ایجاد می‌کند، یک پندارۀ جمعی ایجاد می‌کند که شروع به درک این امر می‌کند که کشور می‌تواند به گونۀ متفاوتی باشد. این همان چیزی است که در طول سی سال گذشته گفته شده بود که غیرممکن است.

این بخش از چپِ سوسیال دموکراتِ نئولیبرال که شیلی را به مدت بیست سال اداره می‌کرد، هرگز هیچ یک از این کارها را نکرده است. بنابراین، رِکولِتا هشت سال زودتر شروع به حرکت در جهت دیگری کرد. می‌توان گفت که درحالی‌که در شیلی هزینۀ زندگی هر روز افزایش می‌یافت، این روند در رِکولِتا شروع به کاهش کرد. این به‌لطف شهرداری بود که به مناطقی از بازار که سوء‌استفاده‌های آن، شیلیایی‌ها را درهم‌شکسته بود، وارد شد.

پابلو ابوفوم: می توان گفت که در رِکولِتا تجربه‌ای برای اجرای سیاست‌های ملی از سطح شهرداری وجود داشت. من فکر می‌کنم این همان چیزی است که احساس نامزدی احتمالی شما را ایجاد می‌کند: رِکولِتا راهی جایگزین برای سیاست ملی نشان‌داده‌‌است. اما سؤالی که می‌توان پرسید این است که واقعاً این تجربۀ شهرداری چقدر قابل انتقال به سطح ملی است. و آیا از همان ابتدا دیدگاه ملی در آنجا وجود داشت؟

دانیل خادو: ایدۀ ایجاد یک دولتِ گسست، که متمایز از الگوی رایج باشد، از ابتدا همیشه وجود داشته است. اما هرگز تصور نمی‌کردیم که ما از اینجا بتوانیم به یک مخاطرۀ بزرگتر بپردازیم. این هیچ وقت ادعای ما یا بخشی از پیش‌بینی ما نبود. آنچه ما گفتیم این است که ما برآنیم که یک دولت کاملاً متفاوت، بر اساس برنامۀ حزب کمونیست برای دولت‌های محلی طبق نوشته‌های لوئیز امیلیو ریکابارن[10] از سال 1920 ایجاد کنیم .

ریکابارن به‌طور دقیق اظهار داشت که شهرداری‌ها باید مسکن، خدمات، بهداشت، آموزش و سایر حقوق اساسی را ارائه دهند. او گفت که نگرانی اساسی آن‌ها باید سهل کردن و ارزان کردن زندگی در متن سرمایه‌داری افسارگسیخته باشد، جایی که زندگی روز به روز رو به زوال بوده و پرمخاطره‌تر می‌شود.

ما شروع به انجام این کار به‌طور مداوم کردیم و دریافتیم که تأثیر آن بسیار بیشتر از حد مورد انتظار بود. به‌عنوان مثال اتفاقی که در داروخانه‌های مردمی افتاد: بیش از 150 بخش در شیلی از این ابتکار تقلید کردند. نه برای خوشایند بودنش برای آن‌ها، نه به دلیل قانع شدن آن‌ها. بلکه فقط به دلیل عوامل انتخاباتی، زیرا آن‌ها فشار شهروندان را برای ایجاد یک داروخانۀ مردمی در بخش خود احساس کردند. بنابراین، برخی از شهردارانِ نزدیک به من، به من می‌گویند که همه می‌گفتند، «ببینید، هر بار که خادو کاری در رِکولِتا انجام می‌دهد، روز بعد مردم در بخشها بیرون می‌آیند و می‌گویند:"خوب، چرا ما نه؟"».

بنابراین، ما توسعۀ یک فرآیند تدریجی «اعمال فشار»[11] را با یک اقدام و سپس اقدام بعدی شروع کردیم. این امر سرانجام تصور جمعی جدیدی را در سطح ملی ایجاد کرد. منظورم این است که اگر امروز کسی از من بپرسد، «آیا شما هرگز تصور می‌کردید که کاندیدای ریاست جمهوری شوید؟» خیر. «آیا این آرزوی شما بوده است؟» خیر.

اما امروز چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ خوب، شهروندان از آریکا[12] تا ماگالانز[13] به طور مثبتی به امکان برخورداری از داروهایی با قیمت مناسب، عینک با قیمت مناسب، کتاب با قیمت مناسب، اجاره با قیمت مناسب، دانشگاه آزاد و رایگان، امکان دموکراتیک کردن دانش و یادگیری، مراقبت‌های بهداشتی در محله ها و ... نگاه می‌کنند و البته، اگر وجود آن‌ها را در سراسر شیلی تصور کنید، این کشور کاملاً متفاوت خواهد بود. و من فکر می‌کنم این همان چیزی است که مردم احساس کرده‌اند: اینکه حتی قبل از تغییر قانون اساسی هم می‌توان این کار را انجام داد.

اکنون، ما امیدواریم که تغییر قانون اساسی آن را حتی آسان‌تر هم خواهد کرد. زیرا تصور کنید که امروزه لاس کندس[14] یا پراویدنسیا[15] (شهرداری های پردرآمد) برای هر ساکن در سال بین 900،000 تا 1،200،000 پزو ( هزینه) دارند. در آنجا ما در مورد 1،100 تا 1،500 دلار به ازای هر ساکن در سال صحبت می‌کنیم، در حالی که سهم سایر بخش‌ها فقط 150 دلار است. ما در گروه دوم هستیم: یعنی به ازای هر ساکن در سال، سهم ما تقریباً 250 دلار است. بنابراین هر کسی ممکن است تعجب کند که اگر ما 1،000 دلار در سال به‌ازای هر ساکن داشتيم، چه مي‌کرديم؟ چقدر بیشتر می‌توانستیم تغییر ایجاد کنیم؟ و اگر همۀ بخش‌های شیلی از چنین بودجه‌ای برخوردار بودند، کشور چقدر می‌توانست متفاوت باشد؟ کشوری با ارائۀ 200،000 خانۀ اجتماعی برای اجاره با قیمت مناسب به ذهن مردم خطور مي‌کند.

من معتقدم که این موضوعات نو ظهور، در حال پیشرفت به سمت تبديل شدن به يک گزينۀ جدي است. بدون اینکه حزب ما از پیش به ما اعلام کرده باشد، بدون اینکه من هرگز گفته باشم که می‌خواهم کاندیدا شوم، مردم می‌گویند: «این کشوری است که آرزوی آن را داریم... ».

پابلو ابوفوم: از نظر تجربه در رِکولِتا، چه مواردی را می‌توان به سطح ملی تعمیم داد؟ یا برعکس، اگر چشم‌اندازهای این تجربه پذیرفته می‌شد، چه عواملی در سطح ملی می‌توانست تغییر کند؟

دانیل خادو: اولین چیز این است که شهرداری رِکولِتا به چند ملیتی بودن و تعامل فرهنگی به‌عنوان یک واقعیت بنیانی کشور شیلی اعتقاد دارد. اگر ما هر زمانی به یک دولت تبدیل شویم، این باید از همان روز نخستِ کارزار به رسمیت شناخته شود. نکتۀ دوم این باور است که کلید توسعۀ سیاست، در دولت محلی است و نه دستگاه مرکزی دولت که ابزاری برای سلطۀ طبقاتی است. بنابراین، ما لاموندا [16](کاخ ریاست جمهوری) را به تسلیم قدرت آن فرا می‌خوانیم.

شما به دولت مرکزی نگاه می‌کنید و می‌بینید که 80 درصد کل بودجۀ دولت را خرج می‌کند، درحالی‌که در مناطق 8 درصد و در بخش‌ها 12 درصد هزینه شده است. این دولت مرکزی، به‌راستی، ابزاری برای سلطۀ طبقاتی، قدرتمند و غیرقابل نفوذ در برابر کنترل شهروندان است. چگونه می‌توان آن را دگرگون کرد؟ خوب، از بخشي از این قدرت چشم پوشی کنید و قدرت‌ها، اختيارات و منابع را به دولت‌های منطقه‌اي و دولت‌هاي محلي واگذار كنيد. مهم‌تر از همه، این به معنای شروع قدرت از پایین است: حرکت از سطح محلی به سطح ملی و نه برعکس.

سومین چیز این است که روند در رِکولِتا حقیقتاً به این نیاز مردم که بتوانند در همۀ سطوح سیستم سیاسی نفوذ کنند، باور دارد. به عبارت دیگر، شهروندان باید بتوانند هر زمان که ضرورت یابد، از طریق مراجعه به آراء عمومی، همه پرسی، ابتکارات مردمی، وتوی شهروندی و فراخوان همه‌پرسی در جهت مداخله در سیستم سیاسی استفاده کنند. ما باید از این شکل کاملاً تنظیم شدۀ مشارکت که بیشتر مانند حق اعتصاب در شیلی است، جدا شویم. وقتی حق اعتصاب توسط رؤسا و نه کارگران تعریف شود، به هیچ وجه یک حق نیست.

ما باید زمینه را متعادل کنیم و برای این منظور این کشور باید دموکراتیک‌تر باشد. صرف نظر از سیستم سیاسی ناشی از قانون اساسی جدید -اعم از اینکه ریاستی (امیدوارم که اینگونه نباشد)، نیمه‌پارلمانی، پارلمانی یا فدرال باشد- ما نیاز داریم که شهروندان بیشتر در آن نفوذ کنند و از همان ابتدا به‌عنوان یک بازیگر عمده و به روشی الزام آور و سیستماتیک در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند نادیده بگیرد که امروز مشارکت در کشور ما تقریباً مضحک است.

پابلو ابوفوم: من دوست دارم در مورد وضعیت چپ و مبارزه برای قدرت صحبت کنیم. در این شرایط بحرانی و این لحظه‌ای که می‌گذرد، چپ امروز را چگونه تعریف می‌کنید؟ چه چیزی نیروهای مرتبط با پروژه تاریخی چپ را تبیین می‌کند؟

دانیل خادو: اولین چیزی که باید درک کنیم، این است که دیکتاتوری در شیلی، تغییر نسبتاً قابل توجهی در کل فضای سیاسی به سمت راست ایجاد کرد. بنابراین، وقتی شما آن را با هر کشور دیگری در جهان مقایسه می‌کنید، متوجه می‌شوید که به‌عنوان مثال، حقوق اروپایی‌ها بسیار مترقی‌تر از سوسیال‌دموکراسی شیلی است: به عنوان مثال راست آلمانی، تصمیم گرفت (من نمی‌دانم چند دهه قبل) که دیگر حق آموزش عمومی رایگان و با کیفیت خوب و خدمات بهداشتی عمومی رایگان و با کیفیت را زیر سوال نبرد.

در اینجا هر قدر هم ادعا کنند، هنوز سوسیال‌دموکراسی به این امر قانع نشده است. آنها بیست سال در قدرت بودند و هرگز نتوانستند سیستم‌های آموزش عمومی و رایگان و با کیفیت و تضمین‌کنندۀ حقوق اساسی را دایر کنند. نرخ مالیاتی که آن‌ها دریافت می‌کنند، دولت رفاهی که تا به امروز آن را ترویج و از آن دفاع می‌کنند، کاملاً متفاوت است از آنچه حتی راست اروپا از آن دفاع می کند. به سختی می‌توان آن را در هر قسمت دیگر از جهان، «جناح چپ» خواند. و آنچه در اینجا به‌عنوان چپ شناخته می‌شود، دارای تنوع ایدئولوژیکی نسبتاً گسترده‌ای است‌. دامنۀ آن از سوسیال‌دمکراسی نئولیبرال‌، سوسیال‌دموکراسی چپ تا یک چپ سنتی و رادیکال که حتی به سیستم اعتقاد ندارند، متغیر است.

اما چیزی وجود دارد که در همۀ آنها سرایت می‌کند و آن ارزش‌های نئولیبرالیسم است. پس از چهل سال زندگی در یک کشور و فرهنگ کاملاً نئولیبرالی، واقعاً ادعای بیهوده‌ایست اینکه این مدل فکری و فرهنگی در سازمان‌های چپ سرایت نکرده باشد. بنابراین آنچه ما داریم (نه تنها در شیلی، بلکه در آمریکای لاتین)، تکه‌تکه‌شدن مطلق چپ، بیشتر در ارتباط با پروژه‌های به‌شدت رهبرمحور[17]، پروژه‌های منفرد و پروژه‌های شخصی است؛ کاملاً دور از آنچه در واقع یک پروژۀ سیاسی است. این امر اغلب مانع دستیابی به گسترده‌ترین وحدت اجتماعی و سیاسی ممکن می‌شود. من فکر می‌کنم تا زمانی که چپ نتواند خرد جمعی را بالاتر از ملاحظات شخصی قرار دهد، این مسئله همچنان ادامه خواهد داشت.

این فقط در شیلی نیست، بلکه در برزیل و آرژانتین نیز همین واقعیت وجود دارد. همانند شیلی، در انتخابات گذشته در آنجاها 70 درصد نامزدهای ریاست جمهوری گفتند که از جناح چپ هستند. چه خبر شده است؟! البته، این نیز بخشی از بازتاب تنوع ایدئولوژیک چپ است که هم کسانی را که می‌گویند چپ هستند اما بیشتر به‌عنوان راست میانه عمل می‌کنند، و هم کسانی را که به ضرورت غلبه بر سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم به‌عنوان اشکال سازماندهی اجتماعی متقاعد شده‌اند، در بر می‌گیرد.

چند روز پیش، فری بتو[18] دوباره گفت که ساده لوحی‌ای بیش از این نیست که بخواهیم سرمایه‌داری را «انسانی» کنیم. اما در سوسیال‌دموکراسیِ نئولیبرال و بیشتر مرکزگرایان، افرادی وجود دارند که متقاعد شده‌اند آنچه باید انجام شود، انسانی‌کردن سرمایه‌داری و نه غلبه بر آن است. این از نظر من یک چشم‌انداز جناح چپ نیست. امروز، ما نیاز به یک مباحثه در مورد معنای واقعی واژۀ «چپ» داریم.

در اپوزیسیون شیلی، مخالفانی هستند که هم با مدل مسلط و هم با دولت مخالفند و سپس کسانی از جمله راست افراطی که مخالف دولت هستند اما به هر قیمتی از این مدل دفاع می‌کنند.[19] من معتقدم که امروز چپ در شیلی، با پیوند تاریخی که با شهروندان دارد، در حال رستاخیز است. اما بخشی از آنچه «چپ» نامیده می‌شود، تقریباً با شهروندان ارتباط صفر دارند، ریشه در محافل دانشگاهی دارند که کار توده‌ای انجام نداده‌اند؛ همچون یک روشنفکر برتر که بالاتر از شهروندان ایستاده است. و شهروندان مدت‌هاست که ديگر آنها را هضم نمي‌کنند.

پابلو ابوفوم: اگر کسی چپ را بر اساس چشم انداز برنامه‌ای، سیاسی و استراتژیک غلبه بر سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم تعریف کند، اگر در نظر بگیریم که این همان تعریف چپ باشد، آیا این چپ می‌تواند در شیلی حاکمیت را اداره کند؟ آیا از ظرفیت، ریشه‌های مردمی، امکان ایجاد اکثریت‌های اجتماعی و حتی از قابلیت مدیریت یک پروژۀ توسعۀ ملی برخوردار است؟

دانیل خادو: من فکر می‌کنم سوالی که بیشتر از این که «آیا چپ می‌تواند حکومت را اداره کند؟» وجود دارد، این است که آیا در واقع تصمیم به چنین کاری گرفته شده است؟ زیرا وقتی تصمیم به این کار گرفتید، می‌توانید بحث کنید که آیا از توانایی ادارۀ حکومت برخوردارید یا خیر؟

من می‌بینم که بخشی از چپ وجود دارد که مصمم به رسیدن به حاکمیت نیست و از دولت بودن می‌ترسد. این یک ترس قدیمی و مربوط به دیکتاتوری است. آنها می‌گویند که می‌خواهند همه چیز تغییر کند، اما می‌ترسند که یک دولت دموکراتیک مردمی جدید را به خطر بیندازند. و کسانی هم هستند که می‌گویند: «اوه، نه، اما ما هنوز فکر نمی‌کنیم که کشور برای آن آماده باشد.» این یک مشکل بینشیِ سیاسی و عقیدتی است. بسیاری حتی در مورد اینکه در صورت پیروزی سوسیال دموکراسی نئولیبرال، ما چه تعداد پست دولتی خواهیم داشت، بیش از توسعۀ نقاط قوت خودمان فکر می‌کنند. این رویکرد، تا اندازه‌ای امور را برایشان راحت‌تر می‌کند.

اکنون من معتقدم، اگر بر آن دیدگاه غلبه کنیم، چپ از همۀ امکانات حکمرانی و مدیریت امور، بهتر از آنچه سوسیال‌دموکراسی نئولیبرال و جناح راست همواره داشته است، برخوردار است. بعلاوه، من متقاعد شده‌ام که گرچه امروز بیشتر شهروندان شیلیایی، خواهان دولت دیگری از حزب راست نیستند، آن‌ها به‌دنبال بازگشت به زمان کنسرتاسیون[20] هم نیستند. بنابراین، من فکر می‌کنم اولین چیزی که باید تصدیق شود، این است که آیا ما می‌خواهیم یک گزینۀ جایگزین باشیم؟ اگر بله، پس می‌توانیم پیش برویم و می‌توانیم وحدت گسترده‌ای ایجاد کنیم؛ دقیقاً تا آنجا که هژمونی پروژه مبتنی بر دگرگونی باشد و نه تداوم.

پابلو ابوفوم: آیا فکر می‌کنید منطقی است که این چشم‌انداز تحول را «سوسیالیسم» بنامیم؟ آیا این واژه هنوز کاربرد دارد؟ معنای امروز آن در شیلی چیست؟

دانیل خادو: من نمی‌دانم چه کسی می‌تواند ادعا کند که حق دارد تعیین کند در قلمرو ایده‌ها، ایده‌ای از بین رفته است. سقراط و افلاطون به هر کسی که فکر می‌کند در قلمرو ایده ها ممکن است چیزی نابود شود، می‌خندیدند. ایده‌ها می‌آیند و می‌روند. دوره‌های زمانی آن‌ها کم و زیاد دارد.

من خیلی طرفدار مدل‌ها یا پروژه‌های «ازدواجی» نیستم. پروژه‌ها مدل‌های ایدئالي هستند که به‌ندرت کارساز هستند. من ترجیح می‌دهم در مورد سفرها صحبت کنم که چیز دیگری است. مسیر، جهتی است که باید در آن حرکت کنید: نیازی نیست که همۀ پاسخ ها را داشته باشید، زیرا این احتمال وجود دارد که هر بار که در جهتی که آن مسیر را مشخص می‌کند، حرکت کنید، موانع و مشکلات جدید ظاهر شده و نیاز به حل داشته باشند. نکتۀ مهم این است که به حرکت در آن جهت ادامه دهید.

بنابراین، بیش از صحبت‌کردن در مورد اسامی، می‌گویم شیلی باید در جهت عدالت اجتماعی حرکت کند. شیلی باید در جهت عزت، حق سعادتمند بودن و استقلال کامل حرکت کند. شیلی باید در جهت برابری محلی و برابری اجتماعی حرکت کند. شیلی باید در جهت همبستگی و مسئولیت مشترک حرکت کند. شما می‌توانید هر اسمی که ترجیح می‌دهید، به آن بدهید. اما برای من، این ارزش‌ها و اصول قابل بحث نیستند: آن‌ها باید ستارۀ قطبی‌ای باشند که ما دگرگونی‌ها را به سمت آن سوق می‌دهیم.

حال، به طور مشخص چگونه این کار را انجام دهیم؟ اگر از من بپرسید، آیا کار محلی می‌تواند همچنان نامرئی و بی‌ارزش باشد؟ خیر. کار مراقبتی؟ خیر. مشارکتی؟ خیر. آیا مراقبت‌های بهداشتی می‌تواند محدودیت قانونی داشته باشد؟ آیا می‌تواند درست باشد که سیستم مراقبت‌های بهداشتی و درمانی عمومی از پرداخت هر گونه درمان به ارزش 1.5 میلیون پزو (2000 دلار) که هیچ خانواده‌ای به جز ثروتمندترین 1 درصد در شیلی به تنهایی قادر به تهیه آن نیست، خودداری کند؟ من می‌گویم نه. ما باید پیشرفت کنیم تا هر کسی بتواند به هر دارویی که بتواند جان او را نجات دهد و سلامتی بهتری را برای او تأمین کند، فارغ از هزینۀ آن دسترسی داشته باشد.

موضوعات زیادی از این دست وجود دارد که دیگر قابل بحث نیست. اگر از من بپرسید که آیا با پرداخت حقوق کارگران بسیار کمتر از ارزش کارشان و در نتیجه برای پرداخت به سرمایه بسیار بیشتر از ارزش سهم آن‌ها، می‌توان به تولید ثروت ادامه داد؟ می گویم: خیر، این پایدار نیست. اگر کسی از من بپرسد، آیا می‌توانیم آنقدر به بهره‌برداری بیش از حد از طبیعت ادامه دهیم که دیگر فرصتی برای بازسازی خود نداشته باشد؟ می‌گویم: نه، این پایدار نیست. ما برآنیم که باید به سمت یک چشم‌انداز طبیعت ‌محور حرکت کنیم که در آن اصول اخلاقی امروز که محدود به روابط بین انسان‌هاست، به رابطۀ بین انسان و طبیعت نیز به عنوان موضوع قانون گسترش یابد.

یک تغییر بزرگ فرهنگی وجود دارد که باید ایجاد شود. اگر کسی بخواهد آن را نام‌گذاری کند، می‌تواند. اما آنچه من بیش از یک مدل به شیلی پیشنهاد می‌کنم، یک جهت استراتژیک است. چرا که مدل‌ها همواره به صورت انتزاعی ‌معنا می‌شوند و من می‌خواهم به‌صورت واقعی بحث کنم.

پابلو ابوفوم:

آخرین تجربیاتی که این نوع چشم‌انداز را پذیرفته و این سفر تحول‌آفرین را آغاز کرده‌اند، به‌اصطلاح «دولت‌های مترقی» در آمریکای لاتین بوده‌اند. در شرایط فعلی، نه تنها مقایسه -اغلب نادرست– اجتناب‌ناپذیر است، بلکه درس‌گرفتن نیز مهم است. این چرخۀ مترقی را در آمریکای لاتین چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با نگاهی به این تجارب بسیار متنوع، فکر می‌کنید چه چیزی قابل بهبود است و چه چیزی باید رد یا از آن اجتناب شود؟

دانیل خادو: اول از همه، من آن روند خیلی رایج برای تعمیم را که به هر حال کمی ساده اندیشانه است، ترویج نمی‌کنم که کلیاتی را ارائه دهم. من از چیزی به عنوان «چرخۀ مترقی» در آمریکای لاتین مطلع نیستم. اگر کسی به من بگوید «اما دولت‌هایی ضدنئولیبرال وجود داشته اند»، اوه، بله، آن‌ها خودشان را اینگونه تعریف کرده‌اند.

با این حال، من فکر می‌کنم که جز در مورد بولیوی، هیچ‌یک از آن‌ها سعی در تغییر بنیان اقتصادی کشور خود نکردند، و بنابراین هرگز شرط نکردند که شیوۀ تولید و پایۀ تولید را دگرگون کنند. در حال حاضر با اولین انتقاد که بیشتر ویرانگر است، می‌توان گفت: «خوب، هیچ چرخۀ پیشرفتی وجود ندارد.» چون اگر در این سال‌ها با کالاهای بیشتر و با این همه پول، آن‌ها قادر به تغییر ماتریس تولید نبوده‌اند، جای بحث و بررسی دارد که این پروژه‌ها چقدر چپ و چقدر مترقی بوده‌اند.

علاوه بر این، آن‌ها بیش از حد مبتنی بر رهبران نظامی و اقتدارگرا[21] بودند. ظاهراً آن‌ها نیز تحت تأثیر ارزش‌های نئولیبرالی قرار گرفته‌اند و تا امروز نیز برتری رهبران فردی را بر خردمندی جمعی ادامه می‌دهند. در این موضوع من یک ضربۀ سخت دیگر می‌زنم، و این بار حتی نمی‌توانم به یک استثنا فکر کنم. شاید در بهترین حالت بتوان جبهۀ گسترده در اروگوئه را کمی تفکیک کرد. اما همۀ پروژه‌های دیگر فوق‌العاده شخصی‌گرایانه و مبتنی بر اقتدار‌گرایی رهبران بوده‌اند. من فکر می‌کنم آشکارا این یک چپ با تغییر شکل در جهت نئولیبرالی است.

سوم اینکه، ما در موضوعات مهمی چون فساد و عدم شفافیت، نسبت به حوزه‌های انتخابیه سهل‌انگار بوده‌ایم. برای من روشن است که راست به این موضوعات علاقه‌ای ندارد. آن‌ها هرگز در رأی‌دادن به سارقان بانک، به مفسدان، به اراذل و کلاهبرداران مشکلی نداشته‌اند، زیرا این بخشی از منطق این مدل است. این موارد برای آن‌ها مهم نیستند. اما چپ‌ها از آن متنفرند. و با این‌حال، ما در این موضوعات اهمال داشته و نتوانسته‌ایم از مسئلۀ همه‌گیری فساد و عدم شفافیت در دولت‌های آمریکای لاتین جلوگیری کنیم. این مشکلی است که از قبل به‌وجود آمده و تقصیر دولت‌های چپ نیست. اما بسیاری از این دولت‌ها برای نگه‌داشتن «اکثریت اجتماعی و سیاسی» خود بر آن چشم بستند. علاوه بر این، درک نکردند که نئولیبرالیسم با جستجوی نقاط ضعف و برجسته کردن آن‌ها، به مقابله با پروژه‌های تحول آفرین برمی‌خیزد تا آن‌ها را به شکست بکشاند. و فساد یکی از این نقاط ضعف است. و برای چپ، باید غیر قابل قبول باشد.

ما در مورد مسائل مدیریتی نیز سهل‌انگار بوده‌ایم، و برای من، این خیانت به ایدئولوژی چپ بر اساس آگاهی پیشروی آن است. ما علاقۀ خاصی به 1) استفادۀ کارآمد از منابع، 2) به اثربخشی حل مسئله، 3) نوآوری یا 4) مشارکت نشان نداده‌ایم (و ما در رِکولِتا تلاش کرده‌ایم همۀ این‌ها را به‌عنوان اصول حفظ کنیم). از نظر مشارکت، شاید ونزوئلا از برخی از ما جلوتر باشد. سطح کنش‌گری و مشارکت مردمی یکی از عواملی بوده است که مانع از موفقیت کودتا در ونزوئلا شده است.

اگر چپ خواهان فرصتی برای رهبری دوبارۀ قاره باشد، باید بر این چهار عنصر، که برای من اساسی است، تسلط یابد. من هرگز نشنیده‌ام به جز رافائل کورِئا در اکوادور، رئیس جمهوری در مورد مدیریت کیفیت، بهبود مستمر و بهبود مدیریت صحبت کند. اگر می‌خواهید حکومت کنید، حکومت شما نباید بدتر از آخرین گروه باشد.

پابلو ابوفوم: البته، نوسازی به‌عنوان روایتی راست گرایانه ظاهر می‌شود.

دانیل خادو: این سخن کاملاً مهمل است؛ نوسازی باید روایت چپ باشد. ما برخی اصول و ارزش‌ها را رها کرده‌ایم که امروز به نظر می‌رسد گویی متعلق به راست هستند. این بسیار مضحک است که شرکت‌ها و جناح راست متخصص برنامه‌ریزی استراتژیک هستند و چپ چنین نیست. لنین ممکن است در قبرش از خنده روده‌بُر شود!

پابلو ابوفوم: ما با یک سناریوی ناپایدار و میزان زیادی از عدم اطمینان روبرو هستیم. قیام اکتبر گذشته نقطۀ عطفی بود و اکنون نامزدی ریاست جمهوری شما در رسانه‌ها و نظرسنجی‌ها مشاهده می‌شود. راست‌ها نیز یک لحظۀ بسیار پیچیده را تجربه می‌کنند، فکر می‌کنند می‌توانند با چهره‌های راست افراطی، «مرکز» را به چالش بکشند. سری کاملی از اصول در معرض خطر، و یک روند سازندۀ رو باز وجود دارد که می‌تواند به مسیرهای مختلفی ختم شود. به نظر شما این پویایی ناپایدار ممکن است به چه چیزی منجر شود؛ و چپ باید چه نگرشی داشته باشد؟

دانیل خادو: چپ نه تنها در سیاست، بلکه بر مبنای پروژه‌های خود، یک تعهد اخلاقی و معنوی برای دستیابی به وحدت دارد. واضح است که باید همۀ پروژه‌های شخصی را کنار بگذارد و پروژه‌ای برای شهروندان را در مقام نخست قراردهد. تا زمانی که پیشرفتی در روند اتحاد گسترده که در آن خودِ شهروندان مجاز به سخن گفتن باشند، صورت نگیرد، تمام لفاظی‌های چپ‌گرایان همچنان تهی خواهد بود.

علاوه بر این، چپ باید قبل از اینکه آغاز به جستجو برای اتحاد کند، بر توسعۀ نقاط قوت خود متمرکز شود. این به معنی درک این است که ما به دنبال گسترده‌ترین وحدت سیاسی و اجتماعی هستیم، اما افرادی را نمی‌پذیریم که برای بنای وحدت امروز، با ارجاع به نتایج انتخابات 2012 و 2016 (به منظور اثبات برتری خود) با ما همراهی کنند. زیرا این می‌تواند به‌معنای عدم درک آنچه در کشور می‌گذرد، و عدم پذیرش دگرگونی‌های عمیقی که در کشور ما در این چند سال اخیر وجود داشته است، باشد. احزابی هستند که می‌خواهند با اعتقاد به اینکه 25 یا 30 درصد پشتوانه دارند، پشت میز مذاکره برای اتحاد بنشینند. این در حالی است که آن‌ها در واقع 5 درصد هستند. من معتقدم این وضعیتی است که کل چپ باید آن را رها کند. بنابراین، در کنار جستجوی گسترده‌ترین وحدت اجتماعی و سیاسی، باید اجازه دهیم که روندهای در جریان پیشرفت نیز خود را نشان دهند.

 پابلو ابوفوم: و تهدیدهای این پروژۀ وحدت کدامند؟

دانیل خادو: اول، رواج پروژه‌های شخصی. دوم، ترس از برچسب‌ها و ترس از «قدرتِ پنهان پشت قدرت». چون بعضی‌ها می‌گویند: «نه! با کمونیست‌ها، نه!» و وقتی با آن‌ها برای بحث در مورد برنامه می‌نشینید، می‌فهمید که آنچه ما را از هم جدا می‌کند، فقط عنوان و نام است. برای من مجبورشدن به بحث با این بچه بازی‌ها کمی احمقانه به نظر می‌رسد. پروژه‌ها باید خودشان سخن بگویند. بنابراین، وحدت مبتنی بر یک پروژۀ دگرگونی چهار ساله است که باید برای مدت هشت، دوازده و شانزده سال نیز پیش‌بینی شود. و این به یک نگاه استراتژیک، بیش از یک نگاه تاکتیکی، نیاز دارد.

در کشور ما افرادی هستند که بدون مطالعۀ برنامه‌ها، آنها را مي‌پذيرند (و آنگاه به مردم می‌گویند که هیچ‌کس برنامه را نمی‌خواند!). و بعد فکر مي‌کنند که ديگر تعهدي ندارند. من معتقدم که باید شروع کنیم به اینکه در سیاست جدی‌تر و صادقانه‌تر عمل کنیم.

پابلو ابوفوم: دانیل، من می‌خواهم از شما برای وقت‌تان تشکرکنم و به شما فرصت دهم اگر می‌خواهید برای خوانندگان ژاکوبَن[22] چیزی اضافه کنید.

دانیل خادو: من می‌خواهم فراخوانی برای منزوی کردن خشونت ارائه دهم. من معتقدم که بخش‌هایی از راست افراطی وجود دارند (حتی بخش‌هایی از کارابینروس[23] [پلیس نظامی] نیز هستند که به صراحت این موضوع را پیش از این تشخیص داده‌اند) که برای ایجاد خشونت و توجیه سرکوب، در تظاهرات نفوذ می‌کنند و سپس پیشرفتهای سیاسی‌ای را که ایجاد شده است، محدود مي‌کنند. بنابراین، من از چپ‌ها می‌خواهم که به بسیج ادامه دهند، اما با بسیج‌های مسالمت‌آمیز. و برای منزوی‌کردن و جداکردن خشونت از تظاهرات قانونی ما، تلاش قابل توجهی را انجام دهند و به کسانی اعتماد نکنند که در آخر کار به نفع راست و راست افراطی عمل می‌کنند، کسانی که فقط می‌خواهند ایدۀ هرج و مرج را در پروژۀ دگرگونی وارد کنند و بکارند.

به یاد داشته باشید که همان افرادی که امروز رأی «نه» [در همه پرسی روز یکشنبه برای تغییر قانون اساسی] دادند، همان کسانی هستند که گفتند دموکراسی ما را به‌سوی پرتگاه مي‌برد. چشم‌انداز تاریخی حزب کمونیست همیشه این بوده است که صرف‌نظر از اینکه قواعد بازی مطابق میل ما باشد يا نه، در هر گشایشی از فضای سیاسی‌، مشارکت کند. بازیگران سیاسی دیگری نیز وجود دارند که وقتی قوانین بازی مطابق خواسته‌های آن‌ها نیست، کودتاهایی را سازمان می‌دهند و دموکراسی را مورد تهاجم قرار می‌دهند. اما ما متقاعد شده‌ایم که راه ما روش صحیحی است و بنابراین، من خواهان ماندن در آمادگی در یک روش صلح آمیز هستم.

همچنین من از همه دعوت مي‌کنم که بحث قانون اساسی را از نزدیک دنبال کنند. مسئله، انتخاب اعضای مجمع قانون اساسی در ماه آوریل و سپس رفتن به خانه و انتظار برای طرح پیشنهادی تا یک سال دیگر نیست. نه ، ما در اینجا باید پیشرفت بحث را از نزدیک دنبال‌کنیم و هم به‌طور مستقیم و هم به‌طور غیرمستقیم در آن مشارکت کنیم. (پايان مصاحبه)

 

پي گفتار مترجم

دانیل خادو در این مصاحبه در واقع از یک «انقلاب دموکراتیک» در عصر نئولیبرالیسم و جهانی‌سازی با سمت‌گیری سوسیالیستی سخن می‌گوید. او به قول خود در دوره پس از پایان دیکتاتوری سخن می‌گوید. دوره‌ای که فضای نسبی مناسبی برای کنش‌گری اجتماعی و سیاسی نیروهای مترقی و چپ فراهم شده است. از این منظر این تجربه با اینکه درس‌های مهمی برای جنبش چپ در آمریکای لاتین و نیز کشورهای مختلف در سطح جهانی می‌تواند داشته باشد، قابل تعمیم به همۀ کشورها به ویژه کشورهایی که فاقد یک سیستم سیاسی دموکراتیک و مشارکت پذیر هستند، نیست.

دانیل خادو کلید توسعه را نه در دولت مرکزی بلکه در دولت محلی می‌بیند و دولت مرکزی را اساساَ ابزار سلطۀ طبقاتی معرفی می‌کند. تجربۀ دانیل خادو در رِکولِتا جالب است، نه از این منظر که از این طریق می‌شود بر جامعۀ طبقاتی و سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم غلبه کرد. همان‌طور که دولت‌های رفاه در اروپا و نیودیل در آمریکا باقی نماندند، دلیلی ندارد که دستاوردهای ارزشمند دانیل خادو در رِکولِتا هم باقی بماند. به اين دليل تجربۀ رکولتا قابل تعمق است، که تجربه‌اي‌ست در زمينۀ مشارکت مستقيم مردم در ادارۀ شهرشان.

دانیل خادو دگرگونی اجتماعی را اساساَ ساختاری و نهادی می‌بیند و کمتر به دیالکتیک مبارزۀ طبقاتی و تغییرات در توازن قوای اجتماعی می‌پردازد. بدین ترتیب خادو دیالکتیک تحولات اجتماعی را به یک رویکرد ساختارگرایانه تقلیل می‌دهد. اینکه این اقدامات او منافع کدام نیروی اجتماعی را تهدید کرده و مخالفت آن‌ها را بر می‌انگیزاند؛ این نیروهای اجتماعی از کدام سازوکارها و چه میزان قدرت سیاسی، مالی، حقوقی و نفوذ در ساختار و مناسبات موجود برخوردارند و برای پیشبرد اهداف خود و به شکست کشاندن این برنامه‌های مردمی به چه اقداماتی ممکن است متوسل شوند، در نگاه خادو از توجه و اهمیت زیادی برخوردار نیست. تجربه و کارنامۀ این نیروها در کشورهایی چون بولیوی، برزیل و ونزوئلا، و آنتاگونیسم طبقاتی این جوامع و زدن زیر میز بازی دموکراسی از سوی این نیروها در نگاه خادو کمتر مورد توجه قرار دارد. او بیشتر مایل است مشکلات آن‌ها را ناشی از سبک رهبری اقتدارگرایانۀ آن‌ها ببیند تا مقاومت ارتجاعی و تخریب توسط نیروهای وابسته به سرمایه و امپریالیسم. گرچه بی تردید کاستی‌های سیاسی، برنامه‌ای و ایدئولوژیک جنبش‌های مترقی و انقلابی و همینطور دولت‌های مردمی این منطقه از جهان مانند سایر مناطق نباید مورد چشم پوشی قرار گیرد، اما همواره باید مد نظر داشت که راست و راست افراطی و ایالات متحده آمریکا و ارتجاع جهانی نیز نفشی تعیین کننده در چالش‌ها و بحران‌های دولت‌های مترقی آمریکای لاتین داشته‌اند.

خادو غرق برنامه‌های خود و فرصتی است که در رِکولِتا برای کار دموکراتیک و اجتماعی پیدا کرده و موفقیت درخشانی که در این زمینه به دست آورده است. اما تجربۀ تاریخی نشان می‌دهد که در جوامع به‌اصطلاح دموکراتیک، بورژوازی شاهد و ناظر نخواهد بود که این‌گونه برنامه‌ها به راحتی پیش برود. بر اساس تجربه، آن‌ها بازی دموکراسی، ضوابط حقوقی و همه چیز را برای رسیدن به اهداف خود برهم خواهند زد.

اما جالب بودن تجربه دانیل خادو بیش از همه از این روست که این گونه اقدامات می‌تواند چپ را از انزوا خارج و مورد توجه مردم قرار داده و در مسیر جلب توجه توده‌های مردم و افزایش سهم هژمونیک چپ نقش برجسته‌ای بازی کند. این گامی درست و موفق در مسیر بسیج مردم در برابر پیامدهای فلاکت بار نئولیبرالیسم و خارج کردن چپ از انزوای اجتماعی و سیاسی پس از گسست دهه‌های پس از فروپاشی بوده و از این زوایه بسیار هم خوب است. اما به هیچ وجه قابل تعمیم نیست. نمی‌توان فراموش کرد که سیستم سرمایه داری از طریق توسعۀ تعاونی‌ها و مبارزۀ پارلمانی و خیریه، در نزدیک به دو قرن گذشته نه تنها فرو نریخته است، بلکه دائماً به روش‌ها و سازوکارهای جدیدتری برای حفظ استیلا و موقعیت خود جهت تداوم استثمار متوسل شده است.

این اقدامات در حوزۀ خدمات اجتماعی، اساسا به تجربۀ مبارزاتی و تشکل توده‌ها و افزایش آگاهی طبقاتی آنها کمک می‌کند. اتفاقا یکی از نتایج درخشان آن، این است که چپ انقلابی را با الزامات حکمرانی درست و اثربخش در جهان امروز بر اساس یافته‌های علوم اجتماعی به ویژه دانش مدیریت استراتژیک آشنا می‌کند. این مصاحبه نشان می‌دهد که مسئلۀ چپ فقط تلاش صرف برای کسب قدرت سیاسی و تلاش برای تامین منافع طبقه کارگر نیست، بلکه برای حکمرانی مناسب علاوه بر جهت گیری طبقاتی به نفع طبقه کارگر و محرومان، باید از دانش و تجربه کافی در بسیاری از حوزه‌های مدیریت کلان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... برخوردار بود. باید شاخص‌های توسعۀ انسانی، سطوح و رویکردها و انواع برنامه ریزی‌ها به ویژه برنامه ریزی استراتژیک و بسیاری چیزهای دیگر را شناخت. این مصاحبه بر کاستی‌های جدی چپ را در ارتباط با این مفاهیم در جهان امروز انگشت مي‌نهد. چپ برای برقراری و تثبیت و حفظ حاکمیت طبقۀ کارگر و توده‌های مردم، تنها نباید برای حمایت از طبقه کارگر و محرومان تصمیم بگیرد و تصمیمات خود را به اجرا بگذارد. باید برای مدیریت کل جامعه در حوزه‌های مختلف برنامه داشته باشد. برای طیف وسیع مسائل دموکراتیک جامعه، محیط زیست، مدیریت مناسبات خارجی و ... که هر کدام با چالش‌های جدی مواجه است. اما نمی‌توان تحلیل مشخص از وضعیت مشخص را هم به فراموشی سپرد. در کشورهای مختلف آمریکای لاتین، متأثر از شرایط مادی و عینی و ذهنی و توازن قوا با شرایط مختلفی مواجه هستیم. بی تردید بخشی از تجارب هر یک از کشورها در سایر کشورها قابل استفاده است. اما در عین حال، هر کشور شرایط خاص خودش را دارد. این شرایط قابل گرته برداری و شبیه سازی و تعمیم در جاهای دیگر نیست. نگاه به دگرگونی‌های اجتماعی از منظر اقتصاد سیاسی در دیدگاه‌های دانیل خادو تقریباً غایب یا بسیار ضعیف است. این حقیقت مورد توجه قرار ندارد که بدون تغییر انقلابی ساختار و قدرت سیاسی، و نهادسازی‌های انقلابی، با هر میزان از کار تعاونی و خدمات اجتماعی در حوزۀ دولت‌های محلی، نمی‌توان به حفظ این دستاوردها اطمینان داشت. تقدیر از راست افراطی آلمان جهت پذیرش هزینه‌های خدمات عمومی و توصیه به راست‌های افراطی شیلی جهت درس گرفتن از آن ها، نگاهی آشکارا تقلیل گرایانه است که با دیالکتیک مبارزۀ طبقاتی نسبت چندانی ندارد. راست افراطی آلمان یا اساساَ راست در هر جای دنیا، اگر چیزی را پذیرفته است، محصول توازن قوای اجتماعی و سیاسی آن جوامع در پی تعامل مبارزاتی و دستاوردهای مبارزاتی طبقه کارگر و توده‌های مردم است، نه عقلانیت سیاسی و اجتماعی آن‌ها. ضرورت تمرکز به انسجام و آگاهی طبقاتی برای نبرد قطعی در سخنان خادو مشاهده نمی‌شود. با اینکه او از یک مسیر سخن می‌گوید که در هر نقطه از آن باید برنامه حرکت برای دستیابی به نقطه بعدی را تعریف کرد، اما از تجارب جمع بندی شدۀ طبقۀ کارگر جهانی در دانشی به نام دانش مبارزه طبقاتی و انقلاب اجتماعی و ایدئولوژی مارکسیسم- لنینیسم و ضرورت فراگیری و کاربست این تجارب جهانی سخنی نمی‌گوید.

اگر خادو موفق به کسب مقام ریاست جمهوری شیلی شود، نگاهش نسبت به دولت مرکزی و دولت محلی را احتمالا تغییر خواهد داد . چرا که با این حقیقت مواجه خواهد شد که اختصاص فقط سازوکارهای اعمال قدرت طبقه اجتماعی مسلط به دولت مرکزی، و ارائۀ خدمات اجتماعی فقط به دولت‌های محلی، تصویر کامل و درستی از ساختار سیاسی و مدیریتی ارائه نمی‌دهد. مناسبات طبقاتی در ابعادی بسیار وسیع‌تر از ساختار و در حوزۀ مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و حقوقی، به تأمین و حفظ منافع طبقۀ مسلط می‌انجامد و به هیچ وجه نمی‌توان مبارزه با آن را با تمرکز بر ساختارهای محلی در برابر ساختار دولت مرکزی و چشم امید بستن به عقلانیت راست افراطی برای تن دادن به خدمات اجتماعی مانند آلمان تقلیل داد. بدون درهم شکستن ماشین و ساختار حاکمیتی طبقه مسلط و جایگزینی آن با یک ساختار و نظم نوین متمرکز بر اهداف و منافع طبقه کارگر و توده‌های وسیع مردم، همواره باید منتظر بازگشت حاکمیت طبقۀ سرمایه دار و نابودی دستاوردهای مبارزاتی مردم بود. این حقیقت تعارف بردار و قابل اغماض نیست. بی جهت نیست که تنها کوبا در آن منطقه توانسته است از پس همۀ توطئه‌ها و مداخلات و تحریم‌ها و اقدامات تروریستی ایالات متحده آمریکا برآید و شاخص‌های بهداشت و درمان، آموزش و خدمات اجتماعی خود را چند سروگردن بالاتر از کشورهای منطقه و در حد برترین‌های جهان در اسکاندیناوی و حتی برفراز آن‌ها به نمایش بگذارد.

بی تردید راست و راست افراطی و ایالات متحده آمریکا و ارتجاع جهانی نقشی تعیین کننده در چالش‌ها و بحران‌های دولت‌های مترقی آمریکای لاتین داشته‌اند، اما این نباید سبب شود که کاستی‌های سیاسی، برنامه‌ای و ایدئولوژیک جنبش‌های مترقی و انقلابی و همینطور دولت‌های مردمی این منطقه از جهان مانند سایر مناطق مورد چشم پوشی قرار گیرد.

انتشار نخست دانش و امید شماره 3 دی ماه 99


 

[1] Chileans Can Finally Finish the Revolution Against Augusto Pinochet.

 https://jacobinmag.com/2020/10/chile-referendum-constitution-recoleta-jadue

[2] Daniel Jadue

[3] Pablo Abufom

[4] Jacobin América Latina

[5] Recoleta

[6] Santiago de Chile

[7] Private Pension Fund Administrators (AFP)

[8] Brick

«آجر»، یک طرح اقتصادی 500 صفحه‌ای که بعداً توسط آگوستو پینوشه برای تدوین سیاست اقتصادی شیلی استفاده شد، توسط یک گروه ده نفره تهیه شده بود که هشت نفر از آن‌ها قبلاً در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرده بودند (نگاه کنید به برنامه‌ای که دانشگاه شیکاگو در سال 1956برای آموزش اقتصاد به شیلیایی ها آغاز کرد.) این گروه توسط اورلاندو سانز ( Orlando Sáenz)، رئیس انجمن ملی تولیدکنندگان، برای «تهیۀ برنامه‌های خاص جایگزین برنامه‌های دولتی» که ارتش می‌تواند استفاده کند، گردهم‌آمد. سانز این مرحله را به دنبال جلسه‌ای بین رؤسای شرکت‌های مختلف شیلی برای بحث در مورد برنامه‌های سرنگونی رژیم سالوادور آلنده، رهبر منتخب دموکراتیک و همچنین یک جایگزینی مناسب انجام داد. (م)

 The Shock Doctrine: The Rise of Disaster Capitalism ,2007,70-71

[9] Open university

در بخش رِکولِتا از شهر سانتیاگو، ابتکاری را با نام دانشگاه آزاد افتتاح کرد. در این موسسه، همه از مناطق مختلف جهان می‌توانند دوره‌های آموزشی را به صورت رایگان دنبال کنند. شهردار، دانیل خادو گفت که هدف این دانشگاه «دموکراتیک‌سازی دانش» است.

دانشگاهی که در آن شهریه پرداخت نمی‌شود و آکادمیسین‌ها دوره‌ها، کارگاه‌ها و سمینارها را به صورت رایگان ارائه می‌کنند و افراد از هر سنی و زمینه‌ای مورد استقبال قرار می‌گیرند. آیا این ایده‌آل گرایانه به نظر می‌رسد؟ در بخش رِکولِتای سانتیاگو که شهردار آن دانیل خادو است، چنین چیزی ابداً ایده‌آل گرایانه نبوده و یک واقعیت است. (م)

 

 

[10] Luis Emilio Recabarren

[11] “pushing the envelope”

[12] Arica

[13] Magallanes

[14] Las Condes

شهری در شیلی است که در استان سانتیاگو، منطقه‌ی شهری سانتیاگو واقع شده است. در این منطقه عمدتاً خانواده‌های متوسط به بالا و با درآمد بالا زندگی می‌کنند و در افکار عمومی شیلی به عنوان خانه‌ی نخبگان اقتصادی و طبقۀ مرفه این کشور شناخته می‌شود. بیشتر فعالیت‌های تجاری Las Condes در امتداد خیابان Apoquindo واقع شده است که به طور عامیانه "Sanhattan" نامیده می‌شود. (م)

[15] Providencia

[16] La Moneda

[17] Caudilloدر مناطق اسپانیایی زبان به نوعی رهبری نظامی یا سیاسی گفته می شود. (م)   

[18] Frei Betto

کارلوس آلبرتو لیبونیو کریستو اوپ (Carlos Alberto Libânio Christo OP) متولد 1944، معروف به فرای بتو، نویسنده‌ی برزیلی، فعال سیاسی، فیلسوف، متخصص الهیات آزادیبخش، و عضو فرقه‌ی دومینیکنی دراویش مذهبی است. (م)

[19] - نمونه‌های این جماعت را در ایران هم زیاد داریم. کسانی که در نقد فقر و فلاکت و فاصله طبقاتی به صورت رادیکال دولت و مجموعه‌ی حاکمیت را به زیر سوال می‌برند و خود را مدافع توده‌های مردم نشان می‌دهند، اما به هیچ وجه مخالف مدل نئولیبرالی که نیستند هیچ، بلکه اعتقاد دارند این مدل به درستی در ایران پیاده سازی نشده است! (م)

[20] Concertación

کنسرتاسيون، عنوان ائتلافي از احزاب چپِ ميانه بود که در سال 1988 تشکيل شد. نمايندگان اين ائتلاف، از 1990 تا 2010 به رياست جمهوري رسيدند.

[21] Caudillismo

سیستم حاکمیت توسط caudillo (از لاتین capitellum، به معنی سر). caudillo رئیس سیاسی یا رئیس ارشد، رهبر یا رئیس یک قلمرو متمایز سیاسی است. Caudillismo در نتیجه جنگ‌های استقلال طلبی در آمریکای لاتین پس از سال 1810 ظاهر شد. (م)

[22] Jacobin

[23] Carabineros

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست