برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

1399-08-29

نویدنو 29/08/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • احمدرضا کریمی مدعی بود که دردوران دانشجوئی درمنزل تراب حق شناس سکونت داشته و در آنجا از نزدیک شاهد مطالعات و مباحث مقدماتی اعضاء اولیه مجاهدین درراستای تدارک سازماندهی بوده است. البته جای بسی تردید است که دوران دانشجوئی وی مصادف با دوران مورد بحث بوده ومعلوم نیست که وقتی چنین جلسات حساسی برگزارمی شده این روح سرگردان درآنجا چکاره بوده وبا چه صلاحیت واعتبارو پیشینه ای ازمنظر اعضاء، دراین جلسات حضورداشته است.

     

 

مطلب دریافتی از داخل کشور:

 

 تطهیرعنصری خود فروخته

 نگاهی به برنامه "سرچشمه" سیمای جمهوری اسلامی

ایرج شریعت

ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست  

عرض خودمی بری وزحمت مامی داری

پنجشنبه شب، 22آبان 99بطوراتفاقی برنامه ای را("سرچشمه")ازسیمای جمهوری اسلامی مشاهده می کردم. آنچه دروهله اول نظرم راجلب کرد، درمقدمه مصاحبه مختصری بود باخانواده زنده یادعلی اصغربدیع زادگان(احتمالا از آرشیو) ،که بدنبال آن مصاحبه ای با احمدرضاکریمی داشت. اوائل انقلاب که این عنصر خود فروخته دستگیرشد، شایع کرده بودند بخاطر خیانت هائی که درحق مبارزین قبل ازانقلاب داشته، اعدام شده است. اماآن شب به یکباره باعنوان "عضوجداشده از مجاهدین خلق"، ازموضع یک مدعی ومبارزپرسابقه و مطلع از دوران اولیه تشکیل سازمان مجاهدین خلق تا مقطع کنونی ، عرض اندام نمود. این جرثومه خیانت که پس از دستگیری درسال های قبل ازانقلاب درکمیته مشترک بصورت "بازجویار" و مشاور، علیه مبارزین درخدمت ساواک بود ، پس ازانقلاب نیز درکناربعضی عناصر و بازجوی ساواک نظیر پژمان امیری(خانمحمدی) و پدرام فرو...مشغول خدمت رسانی بوده که دراین برنامه باگریم خاص، خود را درتیپ انقلابیون بازمانده از دوران پرتلاطم گذشته آراسته بود، سناریو خودساخته ای را تحویل می داد که درآن نقش شاخصی را برای خود تعریف می کرد. پیداست که برای سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه بااین شخص جز "طلب حاجت ازدرب طویله " نبوده. بنابراین عنوان "عضو جداشده ازمجاهدین" برای یک عنصر خائن مشرف به ساواک عکس خواسته آنها را نتیجه می داد. گویا توجه نداشتند که این افسانه سرائی مسخره در جامعه ای به نمایش گذاشته می شود که هنوز هستند دوستانی که از کنه قضایا مطلع هستند.

احمدرضا کریمی مدعی بود که دردوران دانشجوئی درمنزل تراب حق شناس سکونت داشته و در آنجا از نزدیک شاهد مطالعات و مباحث مقدماتی اعضاء اولیه مجاهدین درراستای تدارک سازماندهی بوده است. البته جای بسی تردید است که دوران دانشجوئی وی مصادف با دوران مورد بحث بوده ومعلوم نیست که وقتی چنین جلسات حساسی برگزارمی شده این روح سرگردان درآنجا چکاره بوده وبا چه صلاحیت واعتبارو پیشینه ای ازمنظر اعضاء، دراین جلسات حضورداشته است. اوسعی می کرد مبانی مطالعاتی و مباحث جاری دراین جلسات را درسطحی نازل توصیف نموده و بطورضمنی خود را در منزلتی بالاتر نشان بدهد که بصورت شخصی مستقل  و از موضع نقد حضور داشته است. و بنابراین پس از تشکیل سازمان، برای وی نه "مسئول" بلکه رابط قرارداده بودند. و به ادعای او این شخص علیرضا سپاسی بوده است.

خدامی داند که این بیچاره برای این سناریوسرتاپا دروغ چقدرزحمت کشیده.اما:

اولا وقتی کسی ازجانب یک سازمان (آنهم سازمانی بامشی مسلحانه)، صرفا یک رابط و نه مسئول تشکیلاتی داشته باشد، چنین شخصی عضو نبوده و در بهترین حالت، یک سمپات بیش نبوده است. درضمن باتوجه به آشنائی که باعلیرضا سپاسی داشته ام ، بسیاربعید می دانم که باچنین شخصی بعنوان رابط ادامه داده باشد.

ثانیا" علیرضا سپاسی از مسئولین "حزب الله" (تشکیلات نیمه علنی مجاهدین) بودکه پس از ترور سرتیپ طاهری مخفی می شود. درنتیجه واقع امرصرفا می توانسته برخوردی بااحمدرضا کریمی داشته باشد که برای او مطلوب نبوده است ولاغیر (که دراین موردنیز تردید وجوددارد). این عنصر خیانت پیشه جز یک سمپات سطح پائین نمی توانسته باشد. برخی دوستان همبند درزمان شاه وی را دردانشگاه فردی باانگیزه خودنمائی ومتظاهر تعریف می کردند مخصوصا پیش دانشجویان دختر، خودنمائی اش بیشترشکوفا می شده. البته سوژه شدن این فردصرفابخاطر همکاری اش با بازجوها بود. اوحتی ضمن همکاری باساواک نیزحس بزرگ نمائی خود را داشت. دقیقا بیاد دارم که درآذرماه 54 به همراه چند نفر ازهمبندان از زندان قصر مجددا به کمیته مشترک عودت داده شدیم .البته هرکدام به دلایل خاص پرونده خود. ازجمله آنها کاظم روغنچی ورضا دررودی بودند. یک شب که رضا ازبازجویی برگشت بشدت کتک خورده بود. گفت احمدرضاکریمی هم در کنار بازجو بود. و وقتی بازجو از من سئوالاتی می کرد او نیز از رشته تحصیلی من پرسید. وقتی گفتم رشته من ریاضی است، خطاب به بازجوگفت این ریاضی خوانده و در نتیجه ذهن تحلیلی دارد. وهمین موجب حساسیت بازجونسبت بمن شد.

بگذریم. دراین برنامه(سرچشمه)مصاحبه گردرصدد بود تا از زبان وی بشنود که بنیانگذاران مجاهدین از همان اول اهل نمازنبوده اند. اما احمدرضاکریمی متوجه بود که تایید این موضوع اعتبارسناریو وی را خدشه دارمی کند. بلکه مصاحبه گررا به زمینه ای هدایت کرد تا بتواند به مطلوب خود برسد. اوگفت :آنها نمازمی خواندند. ولی آنها را به انحراف فکری و سستی درمعتقدات مذهبی متهم کرد. و انگشت روی این مسئله گذاشت که مجاهدین خلق باتعریف مارکسیسم بعنوان علم مبارزه از التقاط فکری برخوردار بودند بطوریکه این مسئله مقبول مهندس بازرگان نبوده وهمچنین آنهانسبت به کتاب "اسلام ومالکیت"آیت اله طالقانی دید منفی داشتند. زیرا در این  کتاب برمالکیت خصوصی صحه گذاشته که این، بامرام سوسیالیستی آنها مغایرت داشت. و با این حساب خیانت پیشه ، بانبوغ  خود آیت اله طالقانی ومهندس بازرگان واعضاء اولیه مجاهدین را در برابرهم قرارمی داد.

لازم به توضیح است که من نه بعنوان مدعی درعرصه تئوری بلکه بعنوان یک فرد متوسط نقد خود را نسبت به مجاهدین داشته ومعتقدم ضمن نقد این سازمان دردوره قبل ازانقلاب ، لزوما می باید درزمینه دگردیسی آن از دوران مسعودرجوی نقد و بررسی جدی صورت بگیرد. اماشرط انصاف نیست که نسیت به هتاکی و دروغ پردازی امثال این عنصرکثیف برای خدشه دارکردن ساحت پاک بنیانگذاران این سازمان بی تفاوت باشیم.

بطوریکه  وی با جعل و روایت دروغ، همچنین سعی داشت مهندس بازرگان وآیت اله طالقانی را درمقابل مجاهدین قرارداده وازاعتباراین دو درتخریب آنها استفاده بکند.

همه ماازمیزان علاقه و رابطه صمیمی آیت اله طالقانی نسبت به اعضای اولیه مجاهدین مطلع هستیم. ولازم به توضیح نیست که گرایش به سوسیالیسم هرگز نمی تواند با معتقدات مذهبی منافات داشته باشد. بطوریکه درگذشته نیز شاهد امثال شریعت سنگلجی ومحمدنخشب (خداپرستان سوسیالیست) و شاهد دکترعلی شریعتی و...بوده ایم که ضمن گرایشات سوسیالیستی دارای اعتقادات مذهبی بوده اند. وهنوز فراموش نکرده ایم که چه تعداد از کشیش ها درآمریکای لاتین درکنارسازمانهای چپ ،برای آزادی وعدالت مبارزه می کردند.

مجاهدین ودیگرتشکل ها وسازمان های آن دوره بلحاظ تئوریک جزو جریانات برجسته عصرخود بوده اند.استراتژی مبارزاتی بخشی ازاین تشکل ها ایده غالب درآمریکای لاتین ومنطقه مابوده است. آنها محصول دوران خود بودند و اینکه خائنی پس ازنزدیک 60سال به دروغ ونیرنگ برسریر قضاوت آنها را اشخاصی فاقد توان نظری و درسطحی نازل تلقی بکند چیزی ازوجاهت آنها کم نمی کند. البته این، به معنی غیرقابل نقد بودن آنهانیست.

التقاطی بودن مجاهدین درزمینه پاسخی بود که به این پرسش اساسی می دادند که :"آیا استراتژی ازدرون جهان بینی استنتاج می شود و یا امری است جداگانه؟"مجاهدین خلق معتقد بودند که مارکسیسم علم مبارزه است واستراتژی با بهره گرفتن از آن مدون می شود و این امرمی تواند جدا از جهان بینی صورت بگیرد. بطوریکه یک پزشک حاذق ممکن است درعین حال جهان بینی مذهبی یا ماتریالیستی داشته باشد. به عبارتی ،مجاهدین خلق درمحتوی چپ بودند و درنهایت مذهبی. اما آنچه هست التقاط آنها نافی مذهبی بودن آنهانیست. التقاط بمعنی یک پارادوکس دراندیشه معین است. بنابراین مجاهدین خلق در جهان ببنی خود مذهبی بوده اند.(در اینجا وقتی از مجاهدین خلق گفته می شود، منظور مجاهدین قبل ازانقلاب است)

دیرزمانی است شاهد پروپاگاندای خاصی هستیم  که سعی می کنند گذشته مبارزاتی جامعه ما را تاریک و مشحون از خطا و ندانم کاری ها و خیانت ها ترسیم بکنند. سلطنت طلبان ونولیبرالهاا ز یک سو و بخشی از روحانیت و محافظه کاران مذهبی از سوی دیگر، در این  پروژه سهم اصلی را دارند، تا هر کدام با تخطئه گذشته مبارزاتی مردم، برای خود اعتباری دست و پا بکنند .و اینک این دروغپرداز خیانت پیشه دراین راستا از انحراف و ضعف تئوری و سطح نازل مطالعات و...می گوید وسخن از انحرافی می گوید که مجاهدین اولیه ناصادقانه در کتمان آن کوشا بوده اند. گذشته مبارزاتی مردم ما درخشان تر و پر بار تراز آن است که امثال این شب پرستان در انکار آن بکوشند . این گذشته از انقلاب مشروطیت تا جنبش جنگل  و قیام شیخ محمد خیایانی، ازمصدق تا 22بهمن 57 و تا امروز، بر دو ویژگی ضد دیکتاتوری ومعدلت خواهی استواربوده و برآن اصرار ورزیده است. دست آوردهای وزین و پر بار مردم ما دراین عرصه از درون اشتباهات و یا احتراز از خطا  گذر کرده است .تنها مردگان خطا نمی کنند. اماهنوز سلول های کمیته مشترک و زندان های رژیم شاه سرود مقاومت و حماسه جانفشانی ها ی صادقانه فرزندان  خلق را بیاد دارند. دهان کثیف امثال احمدرضا کریمی نمی تواند این  حقیقت را آلوده به نیرنگ  و دروغ  بکند. شیوه نقد، شیوه تخریب و نفی بالکل نیست. پروسه شناخت از دیالکتیک خطا و تجربه  گذر می کند. حتی حزب توده(ایران) که درجامعه مامرتکب خطاهای فاحش وزیان بارشده است ، در مقاطعی درمبارزه با خودکامگی شاهنشاهی ، ایجاد تشکل های صنفی ، در زمینه هنر و ادبیات نقش غیر قابل انکاری داشته است. و باز و به تکرار باید گفت که گذشته ما با تمام کاستی ها وضعف ها ، پربار و گرانبارتر از آنست که بتوانند حاشا بکنند و اگر امروز شاهد آن هستیم که مجاهدین خلق تحت رهبری الیگارشیک مسعود رجوی ، به جایگاه یک فرقه تنزل نموده است، و اگر شاهد آن هستیم که عناصری از فدائیان خلق زیر پرچم رضاپهلوی آرمیده اند، این نمی تواند دست آویزی برای نفی گذشته و دست آوردهای ارزشمند آن باشد.

برای اطلاع بیشتر:

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-95513.html

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست