5
برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-10-22

نویدنو 02/08/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • سخن از آقای محمود اعطاء دبیر زیست شناسی دبیرستان اهواز است کسی که علاوه بر آموزش جذاب زیست شناسی، انسانیت ، ادب، تفکر درست و دوستی و دوست داشتن دیگران را به ما آموخت. دوستی عمیقی که بین بیشتر دانش آموزان دبیرستانی و وی وجود داشت خود شاهد آموزه های این انسان بزرگوار می باشد.

     

 

 

 

این خاک سرشته با جانفشانی، فداکاری وزیست آرزومندانه و امیدوارانه میلیون ها انسان، تاریخ رنج و رزم و انتظار نسل های متعددی است که فردایی روشن را ، هریک به وسع خویش، برای مردمان ستم دیده و زخمی از دیکتاتوری ها و استبداد طلب می کردند. محمود اعطا، آموزگار چندین نسل از دانش آموزان خوزستان هم با فرو گذاشتن زندگی دنیای ما را ترک کرد. این یادداشت نوشته یکی از شاگردان اوست که نویدنو با گرامی داشت یاد این انسان ، آموزگار و مربی نسل ها دانش آموز، تقدیم خوانندگان می کند.

 

« محمودِ "احمد محمود" هم رفت!»

او سراسر درس بود!

م. اسلامی

 

شنبه ساعت 4 بامدادِ 19 مهر ماه 1399 بی آنکه انتظارش را داشته باشم  خبر دار شدم که آموزگار فراموش نشدنی ام محمود اعطاء، دبیر زیست شناسی و اولین لیسانسیه شهر زادگاهم اهواز که متولد 28 اسفند 1328 بود ساعت 1 و 30 دقیقه بامداد، در سن 84 سالگی و در بیمارستان گلستان اهواز چشمان مهربان اش را برای همیشه بست و ما را تنها گذاشت.

من تا کنون در زندگی این افتخار را داشته ام که با انسان های شریف و بزرگوار بسیاری آشنا شده و نشست و برخاست داشته باشم . برخی از آنان مشهور و برخی دیگر از زمره گمنام  مردمانی بوده اند که با زندگی و کار خود تاثیر بسیار بر محیط و انسان های جامعه و حتی می شود گفت که برآینده جامعه ایران گذاشته اند . اکنون سخن گفتن  از جعفر کوش آبادی شاعر و ژاله اصفهانی و سیاوش کسرایی و تقی برومند ( ب . کیوان ) و... را در نظر ندارم که گفتن از این عزیزان زمان دیگری را طلب می نماید .

سخن از آقای محمود اعطاء دبیر زیست شناسی دبیرستان اهواز است کسی که علاوه بر آموزش جذاب زیست شناسی، انسانیت ، ادب، تفکر درست و دوستی و دوست داشتن دیگران را به ما آموخت. دوستی عمیقی که بین بیشتر دانش آموزان دبیرستانی و وی وجود داشت خود شاهد آموزه های این انسان بزرگوار می باشد.

او که برادر کوچک تر احمد محمود نویسنده نامی ایران بود، به اندازه برادرش در زندگی بسیاری تاثیر گذار بوده است .شجاعت او و آقای محمود سیرجانی ( مدیر دبیرستان ملی بزرگمهر اهواز ) را من و تعدادی دیگر از دستگیر شدگان سال 1353 هرگز فراموش نمی کنیم که با وجود فشار و خفقان و موج دستگیری های شدید دانشجویان دانشگاه های جُندی شاپور و نفت آبادان در آن سال، به ساواک به خاطر دستگیری دانش آموزان دبیرستان اعتراض کردند .

او اولین دانش‌آموخته مقطع کارشناسی در رشته زیست‌شناسی و اولین لیسانسیه خوزستان در رشته زیست شناسی بود. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشسرایعالی تهران  به اهواز بازگشت و به تدریس درس زیست شناسی پرداخت. البته پیش از او دبیران زیست شناسی بسیاری بودند اما با توجه به اینکه آموزش عالی مانند امروز اینگونه گسترده نبود، همه یا دیپلمه و یا فوق‌دیپلمه بودند.

شیوه تدریس او متفاوت با دیگر دبیران بود ، او همیشه زودتر از همه به کلاس می آمد و با گچ های رنگی به زیبایی تمام تصاویر و مطالب کتاب درسی را روی تخته سیاه می‌کشید؛ نقاشی بسیار خوبی داشت و برای این کار حداقل ۲۵ دقیقه وقت می‌گذاشت. از همه ما نیز می خواست که هم زمان آنچه که او می کشد  در دفترهای خود بکشیم به اعتراض کسانی که می گفتند بلد نیستند پاسخ می دادکه «یاد می گیرید!» و واقعا تمامی ما تا پایان سال یاد گرفته بودیم . تنی چند از دانش آموزانش نقاشان و پیکره سازان مشهوری شدند .

روش تدریس متمایز، به تفهیم مطالب درسی به دانش‌آموزان کمک زیادی می‌کرد. درحالی‌که سایر معلمان ممکن بود همان مطالب درسی را با تصاویر بسیار ساده بیان کنند. سمعی بصری بودن کلاس‌های درس استاد «اعطاء» باعث جذاب شدن مطالب درسی برای بچه‌ها می‌شد. همه‌ی این ویژگی‌های استاد نشان‌دهنده عشق و علاقه بسیار زیاد او به آموزش و کلاس درس بود.

دانش‌آموزان دیگر کلاس‌ها برای دیدن تصاویر رنگارنگ درس زیست‌شناسی او بر تخته سیاه کلاس، پشت شیشه کلاس به یکدیگر فشار می‌آوردند و وقتی کارش تمام می‌شد، مات و مبهوتِ یک معلم شیک‌ پوش، با وقار و بامتانتی می‌شدند که بند اول انگشتانش به رنگ سرخ و سبز و زرد درآمده است و گویی علم تشریح را به شهود کشیده است.

روزگاری بود که در دبیرستان ما دانش آموزان مرفه، لباس های تازه  و نو نوار می پوشیدند و خود را به چشم دیگر همکلاسی ها می کشاندند و مسئله چشم و هم چشمی پیش می آمد. بنا به خواست آقای اعطاء، مبصر کلاس لیستی از تمامی دانش آموزان نو نوار شده تهیه می کرد و هرهفته در روز تعیین شده ای، سه نفر از کسانی که در لیست بودند می بایستی به تعداد تمامی دانش آمزان کلاس شیرینی تر تهیه می کردند و بین همه پخش می کردند. در چنین مواقعی، به کلاس استراحتی 15 دقیقه ای داده می شد، در این فرصت 15 دقیقه ای ، دانش آموزان ضمن خوردن شیرینی به شوخی بین خود و استاد اعطاء می پرداختند و دقایقی با شادی و احساس نزدیک شدن و دوستی می گذشت .

معلم بزرگ من اعطا، نیمی از حقوق خود را صرف خرید هدیه برای دانش‌آموزان خود می‌کرد، ابزار کار خودش را با هزینه شخصی تهیه می‌کرد. دانش‌آموزان کم ‌توان را شناسایی می‌کرد و لوازم‌التحریری را که خود تهیه کرده بود به بهانه جایزه و پاداش موفقیت در درس، به آن‌ها هدیه می‌داد .

استادم محمود اعطاء هیچ‌گاه ازدواج نکرد و فرزندی نداشت؛ اما تمام عشق و علاقه خود را صرف دانش آموزان خود می‌کرد و برای آمدن سرکلاس سر از پا نمی‌شناخت.

دانش آموزان چنان به او علاقه داشتند که همیشه برای حل مشکلات خود از او کمک می خواستند.

 استاد بیشتر در مدارس دولتی تدریس می‌کرد و هرگز تدریس خصوصی نداشتاو بیش از 16 هزار دانش آموز داشته که از بین آنان 600 پزشک به جامعه هدیه کرده که بسیاری از آنان  جزو بهترین پزشکان کشورند و بسیاری از آنان اکنون در خارج از کشور به سرمی برند .

او برادرش احمد اعطاء ( احمد محمود ) نویسنده توانمند خطه جنوبی را دوست داشت همچنان که برادرش نیز به وی علاقه زیاد داشت، تا حدی که نام کوچک «محمود» را به عنوان نام خانوادگی هنری خود انتخاب کرد و خود را «احمد محمود نامید . او از این که احمد محمود برادر اوست چیزی به کسی نگفت چون نمی خواست  ز این طریق به اصطلاح کسب وجهه و اعتبار کند.

دانش و دانسته های او محدود به کتاب های درسی نبود. او از آخرین اطلاعات روز بهره مند بود که با گشاده دستی همگان را از چشمه معلومات شگفت انگیز  خود سیراب می ساخت.

در تمام سال های خدمات بی دریغ او، وزارت آموزش و پرورش، هیچ گاه از استاد تقدیر نکرد و برنامه‌ای برای تقدیر از ایشان برگزار نشد، تنها چند سال پیش از این بود که دانش آموزان قدیمی استاد برای ایشان برنامه بزرگداشتی برگزار کردند که تندیسی نیز از استاد رونمایی شد که در روحیه استاد تاثیر بسیاری داشت.

شادی استاد اعطاء از موفقیت های دانش آموختگانش حد و مرزی نداشت. او همواره به پیشرفت های آنان افتخارمی کرد و به خود می بالید. و کم نبودند از شاگردان وفادار او که در مقام پروفسور یا دکتری مشهور، به پاس زحمات او نامه هایی تشکرآمیز و یا لوح تقدیر برایش ارسال می کرند. با دیدن تقدیر نامه ها، اوح های تقدیر، و نامه های شاگردانش، چشمانش از شادی پر از اشک می شد و رگه هائی  ازشادی و غرور در صدای آرام و مهربانش می دوید. 

من در هر سفرنوروزی که به ایران سفر می کردم، برای عید دیدنی به نزدش به اهواز می رفتم. شادی و غرورش از دیدن من و  دیگر دوستان همکلاسی ام غیر قابل توصیف است.

استاد اعطاء، علی رغم حقوق بازنشستگی محقرش، با زور هم که شده به ما اسکناس نو عیدی می داد و ما با این سن و سال، شادمانی کودکانه ای را از دریافت عیدی از این وجود عزیز احساس می کردیم.

او با مناعت طبع و غرورش، سختی گذران زندگی و حقوق بازنشستگی فرهنگی ناچیزش، هیچگاه لب به شکایت نگشود و نگذاشت که آن همه دوستداران مرفه اش، حتی اندک کمک مالی به وی بنمایند. در یک سال اخیر به شدت از بیماری قلبی رنج می برد. من بسیار کوشیدم تا او را برای معالجه به خارج از کشور بیاورم، اما پزشکان معالجش که خود زمانی از دانش آموزان خود او بودند از سفر منع اش کرده بودند.

و چنین بود که آموزگار فراموشی نشدنی من زندگی و همه رنج ها و شادی های آن را وا گذاشت و ما را ترک کرد و کام ما را به شرنگ جدایی اش آغشته ساخت .

یاد و نامش  گرامی و پایدار باد !

تعدادی از شاگردان

 ویدیوی کوتاهی از محمود اعطاء و احمد اعطاء  ( احمد محمود )

https://www.youtube.com/watch?v=eak72pfgDG4

 

 

 

 

 

از این قلم :

 

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست