برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-05-25

نویدنو 02/03/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • نویسنده از حضور و شرکت مردم در جنبش اصلاحات در 2 خرداد 76 و  جنبش سبز نام برده و ادامه آن را در جنبش های دی 96 و آبان 98 پی می گیرد و از تجربه اندوزی مردم از این جنبش ها می گوید اما در تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری با پرهیز آشکار از اطلاق نام جنبش اجتماعی نقش و جایگاه این مردم و لایه های اجتماعی که در جنبش های پرشور نام برده شده حضور داشتند سخنی به میان نمی آید.

     

 

 

 

 

 

مقاله دریافتی

مبارزه ضد دیکتاتوری و جنبش های اجتماعی

کسرا فروهی

اگر بگوییم زایش و پیدایش سیستم اقتصادی سرمایه داری همراه با پیدایش طبقات و لایه های اجتماعی جدیدی بود که تنازعات و مبارزات درونی جدیدی را با خود به همراه آورد سخن تازه ای نگفته ایم. اما شکل حقوقی این فرماسیون یعنی دولت حقوقی به عنوان ابزار اعمال قدرت و جامعه حقوقی یا مدنی به عنوان ابزارهایی برای کسب و سپس اعمال هژمونی طبقه سرمایه دار بر جامعه از پیامدهای پدیداری سرمایه داری بود که با خود پیچیدگی هایی را به همراه آورد که تا آن زمان در جامعه فئودالی یا اشکال دیگر پیشاسرمایه داری وجود نداشت. اگر به گفته گرامشی جامعه مدنی را بخشی یا دنباله و ادامه دولت سرمایه داری بدانیم که در آن دولت تلاش دارد هژمونی خود را بر جامعه استوار سازد، طبیعی است که با رشد و گسترش سرمایه داری و پدید آوردن شکل های جدیدی از روابط اجتماعی و مناسبات تولیدی آن لایه‌ها که همه آن‌ها لزوما ضدسرمایه داری هم نیستند در برابر طبقه سرمایه دار به عنوان یک هژمون مخالفت هایی را در جامعه سامان بدهند که با جهان شمولی سرمایه داری و فرتوت شدن آن بر دامنه و پیچیدگی‌های آن افزوده شد، در نتیجه شاهد ظهور طغیان ها و جنبش هایی در جامعه سرمایه داری شدیم که تا پیش از آن  کم تر اثری از آن ها دیده می شد. همچنین به تدریج شاهد بروز تعارض میان اشکال گوناگون سرمایه داری مانند سرمایه داری مولد با سرمایه داری مالی که در اثر چیرگی نوع اخیر پدید گردیده و یا تعارض میان سرمایه داری ملی و سرمایه داری انحصاری جهانی شدیم. از سوی دیگر در جامعه های سرمایه داری به طور اعم دولت طبقاتی گرایش به اعمال و گسترش سلطه خود بر عرصه های عمومی و طرد گروه های اجتماعی دارد، این گرایش باعث بروز بحران هایی در جامعه می شود که به میزان منازعه هایی که سرمایه داری با پیرامون خود ایجاد می کند متکثر و با یک دیگر متفاوت هستند. اگر در عصری با جنبش های دهقانی و تهیدستان حاشیه شهرها علیه سرمایه داری رو به رو بودیم که همگی آن ها سویه های مترقی نیز نداشتند، یا در دوره استعمار شاهد جنبش های رهایی بخش بودیم که عمدتا از سویه سوسیالیستی برخوردار بودند، اکنون با انواع جنبش های اجتماعی چون جنبش های هویتی، جنسیتی، قومیتی، دانشجویی، اقلیمی، شهری (مسکن)، حاشیه نشینان، زیست محیطی و مبارزه پیرامون علیه کانون رو به رو هستیم که همگی این ها در کنار جنبش مستمر طبقاتی کارگران در جریان است. تفاوت در این گونه جنبش های اجتماعی بستگی به پاسخی دارد که آن ها به نیازها و درخواستهای لایه های اجتماعی می دهند. برخی از این جنبش ها ضد هژمونیک هستند و نه تنها در صدد کسب قدرت دولتی نیستند بلکه در پی ویرانی و نابود کردن قدرت هستند. برخی  درپی دگرگونی ساختارهای قوام یافته اجتماعی و برخی دیگر صنفی ، برخی دمکراتیک و تقریبا همگی ضد دیکتاتوری و ضد فساد سیستماتیک حکومت هستند. این جنبش ها در کشورهای پیرامونی همچون ایران به علت تمایل شدید دولت‌ها به اعمال سلطه و گسترش آن بر حیات فردی و اجتماعی جامعه گرایش به دمکراتیزه کردن جامعه و دگرگون کردن ساختارهای اجتماعی دارند، اما این در گرو نقش آفرینی طبقاتی است که در بطن جنبش حضور دارند، ازاین رو شرکت در این جنبش ها نه به معنی ترک مبارزه طبقاتی بلکه در نهایت به سود مبارزه طبقاتی تمام خواهد شد.

اما، طرفداران سوسیالیسم علمی اگر در جنبش های مخالف سرمایه داری شرکت می کنند این امر نه به منزله تلاش صرف  برای گسترش دمکراسی یا دستیابی به امتیازهای مادی یا حقوقی این جنبش هاست ( اگرچه این ها به ویژه در شرایط کنونی اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی ایران و جهان  اهداف کمی نیستند)، بلکه مارکسیست ها با شرکت در این جنبش ها و حتی به پا داشتن آن ها در پی آزاد کردن آن پتانسیل هایی در اجتماع هستند که به رهایی طبقه کارگر کمک می کند! از این رو شرکت در جنبش‌های اجتماعی نه از روی بی عملی و یا دنباله روی بلکه اگر همراه با یک تئوری انقلابی باشد حرکتی است در جهت رهایی طبقه کارگر و از خودبیگانگی کلیه لایه های اجتماعی.

اکنون با این مقدمه چینی کوتاه به بهانه انتشار مقاله ای با نام "درباره اتحاد عمل در راه تحقق هدف های مرحله یی تحول اجتماعی در ایران"  که  در آخرین شماره نامه مردم منتشر شده به تحلیل یک نکته پر اهمیتی در این مقاله می پردازم. آشکارا تمرکز این مقاله بر سر ایجاد جبهه مشترک مبارزه مردمی با اتحاد عمل نیروهای مترقی، آزادی خواه و دمکراتیک حول یک سند و چشم انداز مشخص است. نویسنده مقاله به درستی بر این نکته تاکید دارد که تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری یک عامل مهم برای دستیابی جنبش آزادی خواهی و عدالت جویی مردم ایران برای تحقق هدف های ضد استبدادی و ملی است که با حضور هماهنگ نیروی اپوزیسیون واقعی (تاکید از من است) و تلاش مشترک این نیروها تحت یک برنامه مشترک و مشخص است. از سوی دیگر نویسنده به نکته مهم دیگری در راه موفقیت جبهه ضد دیکتاتوری اشاره کرده و آن داشتن اندیشه و طرح برنامه انقلابی است زیرا مبارزه نظری همیشه بخش مهمی از مبارزه طبقاتی است، و روشن بودن و روشنگری در عرصه نظری یکی از شالوده های پیروزی است. (نقل به مضمون)

نویسنده در تحلیل اخیر خود با توجه ویژه به پیشروی سرمایه داری مالی و جهانی سازی، اوضاع سرمایه داری (خرد) صنعتی خصوصی ایران را که در داخل نیز زیر فشار دیکتاتوری سرمایه  نظامی، مالی دست و پا می زند بحرانی ارزیابی کرده و آن را در شرایط مبارزات ملی و دمکراتیک ایران بخشی از نیروی جنبش اجتماعی ضد سرمایه داری مالی و انحصارهای جهانی به شمار آورده است. در این جا باید یاد کنم از گفته فرشاد مومنی اقتصاددان نهادگرا و استاد دانشگاه علامه طباطبایی. او می گوید دولت پس از سه دهه اجرای سیاستهای نولیبرالی طبقه متحد خود را تغییر داده  (نقل به مضمون)؛  ازاین رو نه تنها بخش هایی از لایه های اجتماعی از جمله زنان، جوانان، قومیت ها و ملیت ها، حاشیه نشینان جغرافیایی و اقتصادی مانند پرستاران، فرهنگیان، دانشجویان، کارمندان به اتحاد با کارگران واداشته شده اند، بلکه بخش هایی از سرمایه داری نیز در موضع اپوزیسیون حاکمیت قرار گرفته است. با این تحلیل جنبش اجتماعی کنونی ایران از پتانسیل بالقوه بالایی برخوردار است. به دیگر سخن اگرچه طبقه کارگر ایران به دلیل حاکمیت دیکتاتوری هار و خیانت بورژوازی تجاری و مالی داخلی و فشارهای امپریالیستی در ضعیف ترین شرایط خود به سر می برد، ولی با توجه به گرایش ضد دیکتاتوری و ضد فساد پرتوان جنبش اجتماعی ایران، اینک میلیون ها ایرانی در درون صف واحد علیه دیکتاتوری جای گرفته‌اند و جنبش سیاسی، اجتماعی ضد سرمایه داری نولیبرال و غارتگرانه کنونی ایران را می توان در جهت مبارزه  طبقاتی کارگران ایران ارزیابی کرد. همان گونه که نویسنده مقاله اشاره کرده ما اکنون با انواع جنبش های شهروندی، قومیتی، جنسیتی، دانشجویی، زیست محیطی، اقلیمی، حاشیه نشینان، پرستاران، فرهنگیان، روزنامه نگاران و هنرمندان روبرو هستیم که در اثر اجرای سیاست های نولیبرال سرمایه داری غارت گرانه در پیوند با سرمایه داری مالی جهانی از صحنه طرد و دچار از خود بیگانگی شده و به صورت بالقوه علیه این طرد شدگی و از خودبیگانگی در صف طبقه کارگر مبارزه می کنند. اما نویسنده مقاله هنگامی که روی اتحاد عمل نیروهای سیاسی (بدون ذکر نام) برای موفقیت مبارزه مردم علیه سیاست های اقتصادی، اجتماعی حکومت تاکید دارد و گستره این جبهه را به لحاظ طبقاتی تا لایه هایی از سرمایه داری مولد کوچک گسترش می دهد، خود به خود این پرسش را پیش می آورد که در این تحلیل موضع گیری سیاسی برتری دارد یا وضع طبقاتی؟ به طور مشخص معیار نویسنده برای مشخص کردن اپوزیسیون واقعی از غیر واقعی چیست؟

نویسنده از حضور و شرکت مردم در جنبش اصلاحات در 2 خرداد 76 و  جنبش سبز نام برده و ادامه آن را در جنبش های دی 96 و آبان 98 پی می گیرد و از تجربه اندوزی مردم از این جنبش ها می گوید اما در تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری با پرهیز آشکار از اطلاق نام جنبش اجتماعی نقش و جایگاه این مردم و لایه های اجتماعی که در جنبش های پرشور نام برده شده حضور داشتند سخنی به میان نمی آید. آن چه از این نوشته برداشت می شود این است که روی سخن نویسنده با گروه ها و سازمان های سیاسی خارج از کشور است. آیا نویسنده در میان اپوزیسیون خارج از کشور در پی یافتن نمایندگان سرمایه داری صنعتی، اصناف و پیشه وران و زحمتکشانی همچون فرهنگیان و پرستاران و کارمندان جزء است؟ حزب ما از بدو ظهور آن به عنوان حزب توده های کار نشان داده با دقت در شرایط اجتماعی و توازن نیروهای طبقاتی و لایه های اجتماعی بسته به هر دوره ای تلاش فراوانی برای تقویت جنبش های اجتماعی کرده تا ضمن مبارزه برای دستیابی به امتیازاتی برای بهبود شرایط مادی زندگی زحمتکشان، نیروی جنبش های اجتماعی را برای دمکراتیزه کردن جامعه در مبارزه با دیکتاتوری به کار اندازد. آن چه در کوران مبارزه اهمیت والایی دارد به اصطلاح بالفعل‌کردن بالقوگی نیروهایی است که در جهت رها کردن پتانسیل عناصر جدید در جنبش انقلابی قرار دارند. آن چه مانع فراروییدن این گونه تحلیل‌ها که در برخی نکات بسیار درخشان است به تحلیلی رهگشا برای جنبش توده ای کنونی ایران می شود دیدگاه سیاسی نویسندگان در تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری است که گاهی آنان را در دایره تنگ تعریف های بسته و خط کشی های نه چندان دقیق و علمی همچون تعریف اسلام سیاسی گرفتار می کند.

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست