برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-05-10

نویدنو 21/02/1399           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • هر دیدار جدیدی از خیابان ها، بسیاری از حیابان های کاراکاس، که من به مدت 30 سال در آن ها پرسه زده ام ، تجربه جدیدی بوده است. اولین بار من در یافتم چه گنجینه آفتاب کارائیبی عظیمی دارم، و چقدر آن را فراموش کرده ام . بعد، از در آغوش کشیدن هرآشنایی که برخورد می کردم  به اصرار مقاومت می کردم .

     

 

 

 

 

 

 

افسانه های مقاومت : مبارزات قرنطینه

 جسیکا دوس سانتوس - آرش وجدانی

از زمان آغاز قرنطینه (در میانه ماه مارس)، من تنها دو هفته یک بار زمانی که به خرید مواد عذایی ، به ویژه، اقلامی که تمام می شوند یا به سرعت خراب می شوند، و چیزهایی که هیچ ونزوئلایی بدون آن ها نمی تواند زندگی کند مثلا پنیر و سبزی نیاز داشتم از منزل بیرون رفته ام .

هر دیدار جدیدی از خیابان ها، بسیاری از حیابان های کاراکاس، که من به مدت 30 سال در آن ها پرسه زده ام ، تجربه جدیدی بوده است. اولین بار من در یافتم چه گنجینه آفتاب کارائیبی عظیمی دارم، و چقدر آن را فراموش کرده ام . بعد، از در آغوش کشیدن هرآشنایی که برخورد می کردم  به اصرار مقاومت می کردم . در زمان قرنطینه، طبقات بالا و طبقه خودمن، با ترس بزرگی گریبانگیر بودیم که کووید-19 می تواند - به خاطر خوبی- شاهد کاهش نزدیکی ما به یک دیگر باشد. و توجه کنید که ونزوئلایی ها برای درآغوش گرفتن یک دیگر به ندرت به بهانه ای نیاز دارند.   

من برای دیدن افراد دور و برخودم در این دنیای جدید شجاع در وسط سوپرمارکت ایستادم. متوجه شدم که چشم ها صحبت می کنند، که خنده ها حتی زمانی که پوشیده اند زنده اند. زمانی که شنیدم زنی مدیر سوپرمارکت را برای بالابردن تمام وقت قیمت ها لعنت می کرد دریافتم که توانایی ما برای مبارزه نیز زنده و خوب است. او و همه با ماسک به صورت ، فریاد می زد " شما مردم بیماری همه گیر واقعی هستید، لعنت بر شما"

همان طور که به او گوش می دادم ، وحشت کسانی را که قدرت خرید خود را در این روزها در حال تبخیر می بینند احساس می کردم . اما از این که حتی اگر ویروس شش قدم فاصله را تحمیل می کند، اما با دلایلی که ما را به هم پیوند می زند نمی تواند کاری بکند احساس آسودگی می کردم .

اما، دراین لحظه مشاهدات خودم را هم مورد پرسش قرار دادم.  با خودم فکر می کردم " این که قیمت ها در ونزوئلا هر روز، چند بار در یک روز بالا می روند وچود دارد، اما آیا اکنون چون ما تنها هر دو هفته یک بار به تعداد اندکی (از قیمت ها) توجه می کنیم بیشتر حیرت زده ایم ؟ سندرم قدیمی جوشاندن قورباغه. ما هرگز وقتی که مادر یا شوهرمان وزن زیاد می کنند درک نمی کنیم چون آن ها را هر روز می بینیم، اما دیدار کنندگان بلافاصله متوجه آن خواهند شد.

وقتی که بیرون رفتم ، من از جلو چند مرد که در پیاده رو در حال فروش ( برش های کیک، قرص نان های خانگی و غیره) بودند رد شدم. در دلم فریاد زدم " این لعنتی های شرم آور و بی ملاحظه" اما یک دقیقه بعد، مغز من به حال عادی بازگشت. این واقعیت اکثریتی از جمعیت جهان است: آن هایی که کار نمی کنند، نمی خورند. و آن هایی که امروز کار نمی کند گرسنه به رختخواب می روند.

بسیاری از معتقدان مذهبی به موعظه خود ادامه می دهند که" این بیماری همه گیرتبعیض قائل نمی شود و همه را به صورت برابر می کشد. " فرصتی به من بدهید. این بیماری همه گیرهمه آن چیزی را که فاسد است افشا می کند، و درهسته آن یک چیز وجود دارد : نابرابری. شاید ویروس تبعیض قائل نمی شود، اما سیستم قطعا تبعیض قائل می شود ،سیستم برای آن خوراک فراهم می کند.

در حین حبس ، ما از یک سو افرادی را داریم که 24 ساعت هفته مشغول تماشای نتفلیکس شبکه ویدیویی امریکایی- مترجم) هستند، و از سوی دیگرکسانی را داریم که یک کیک یا 30 کیلو میوه را پشت خود حمل می کنند، که نه تنها خودشان را در معرض نگاه های کثیف ( شاید مانند نگاهی  که من انداختم) قرار می دهند بلکه آلوده (به ویروس) می شوند و خانواده خود را نیز آلوده می کنند. 

با این حال، در ونزوئلا نگاه کثیف ما را از فکر کردن در باره قدم زدنمان و واکنش همدلانه باز نمی دارد. چند روز قبل، من به شهادت برخی از 20 هزار ونزوئلایی که در هفته های اخیر از کلمبیا ، پرو و اکوادوربازگشته اند گوش می دادم. آن ها قربانیان بیگانه هراسی و خسارت دیدگان ویروس کرونا هستند. مهاجران سخت ترین و ناپایدار ترین مشاغل را به عهده می گیرند، و اولین کسانی هستند که از بحران ضربه می خورند.  یکی از آن ها  در مصاحبه ای  که در مسیر بازگشت با او انجام گرفت  گفت " مهم نیست، من فقط می خواهم به کشور بازگردم. اگر من باید سختی را تحمل کنم، ترجیح می دهم آن را در کشورم تحمل کنم. در ونزوئلا مردم همیشه به یکدیگر کمک می کنند، اما در اینجا کاملا برعکس آن است، همه به فکر خودشان هستند."

این جمله چندین روز در سرم زنگ می زد. من دریافتم که، این جمله مخلص کلام، توضیح می دهد که چرا من هرگز ونزوئلا را ترک نکردم: چون کشورم را می شناسم. به همان دلیل، چرا خارج از این مرزها هیچ کس نمی فهمد ما چگونه هنوز زنده ایم و می خندیم. زنده ماندن از یک بیماری همه گیربدون تردید دشوارتر از دوری از خانه است. و خانه، برای اکثر ونزوئلایی ها، صرفا جایی است که در آن به دنیا آمده ایم .

اما وضعیت اقتصادی در ونزوئلابیش از همیشه وحشتناک شده است. دولت با توجه به پاسخ به یک مارپیچ تورمی جدید، و تحت محاصره تحریم های کشنده امریکا، دستمزد ها را افزایش داد. اما حداقل مزد حدود 4 دلار امریکا، که در حال حاضر قیمت یک کیلو گوشت است باقی است.  

به علاوه، دولت بر مذاکره روی قیمت ها با تاجران بسیاری که روز به روز، سال به سال هر قرار داد و تمام قرار داد ها را نقض کرده اند اصرار می کند.  به ما گفته می شود این که تاجرها پول خود را از دست ندهند و مردم هم به کالاها دسترسی داشته باشند هنوز امکان پذیر است. اما در یک سیستمی که سود تاجران به بهره کشی از مردم  وابسته است، آیا واقعا امکان پذیر است؟

شما این قرار داد ها را در طی جنگ چگونه برقرار می کنید؟ و در یک بیماری همه گیر در راس جنگ ؟ شاید آن موضوع جدیدی است که این روز ها ذهن مرا مشغول می کند. ذهن من سعی می کند، تاکنون بدون هیچ فایده ای ، تا پاسخ ها را، حتی اگر در بسترهای تاریخی دیگری باشد بیابد. این مبارزه ادامه دارد .

 

 

جسیکا دوس سانتوس استاد دانشگاه ونزوئلایی، روزنامه نگار و نویسنده ای است که آثار او در رسانه هایی مانند آرتی، مجله Épale CCS و Investig'Action منتشر می شود . او نویسنده کتاب “Caracas en Alpargatas” (2018) و استاد دانشگاه است . او در 2014 برنده جایزه روزنامه نگاری Aníbal Nazoa شد و در جایزه ملی روزنامه نگاری سیمون بولیوار در 2016 و 2018 مورد تقدیر قرار گرفته است .

 

 برگرفته از: ونزوئلا آنالایزز

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست