نویدنو 02/01/1399
چاپ مطلب
ویژه نامه فریبرز رئیس دانا
زوربای سرشار از زندگی
علیرضا رجایی
هرچقدر که کمر به انکار روزگار غمزده بستهباشی، بیفایده است...
نمیشود که نمیشود که نمیشود. همانقدر از تظاهر به شادمانی خستهای
که از خواندن مکرّر آیههای یاس؛ یک تعلیق همهجانبه. یک روز بدن
بیجان نویسندهای با طنابِ گرهشده برگردن. یک روز روشنفکری در پارک
افتاده از تزریق آمپول زهراگین. روزی دیگر کولبران نوجوانِ یخزده در
کوههای کردستان و در جایی دیگر، تن لهشدهی کودک خردسالی،
بلعیدهشدهی سگهای گرسنه؛ و این همچنان ادامه دارد. تا کجا،
نمیدانیم...
میگویند ویروسها پیچیده عمل میکنند. هشیارند و پیوسته از جایی که
تصور نمیکنی حملهور میشوند. غافلگیرت میکنند و آشنا به "تکِ فریب"
هستند. به جایی مشغولت میکنند و از جای دیگری که تصور نمیکردی یورش
میبرند. چه تفاوت میکند که نام این جرثومههای موذی چیست. همه یکی
هستند. نام را فقط ما بر آنها میگذاریم. این آخری را میگویند کرونا.
با کمی پیشوند و پسوند اضافه. تفاوتی نمیکند. هر اسمی که داشته باشند
جملگی در کارِ "نیستی"اند. بیش از همه آستین گشودهاند به محو آنها که
در غنای هستی کوشیدهاند. تلخ است که باور کنیم این جنگی نابرابر است و
"منطق طبیعی"، پیشاپیش، نتیجهی شکست را بر ما رقم زده است، مگر آنکه
این گزارهی بهظاهر متناقضنما را بپذیریم که "طبیعی، براستی طبیعی
نیست". در این جنگ، پیشتازی امّا معنایی ندارد. همه در یک صف هستند.
حاجب و دربانی نیست و تیرهای بلا به یک اندازه بر همه فرود میآید،
بدون هیچ "صلاحیت سنجی" یاوه و هیچ گزینش فرصتطلبانهای.
همه میدانند فریبرز رییسدانا همه عمر در قیام علیه همین "منطق طبیعی"
بود. بر ضدِّ همین طبیعی بودن امور عمل میکرد و هشیارتر از آن بود که
ادّعا کند آلترناتیوِ کاملِ این "طبیعی بودن" را در دست دارد.
دانشمردی که به حقایقِ پیشینیِ نهفته در کتابخانههای نمورِ
موریانهخورده باور نداشت و به خلق جهان از متن پرتضاد یک پراکسیسِ
پیشبینیناپذیر میاندیشید و در آن مشارکت میکرد. از نوجوانی در
سازمان جوانان جبهه ملّیایران فعّال بود. در همان ایّام دوبار بازداشت
و سهچهارماهی زندانی شد. بعدتر با روشنفکران چپگرا، از جمله ابوالحسن
ضیاظریفی و بیژن جزنی آشنایی مستقیم پیدا کرد و پس از اینکه از بازداشت
ساواک رهایی یافت، با گذرنامه جعلی از ایران خارج شد و در انگلستان،
ضمن همکاری با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و همکاری با یکی از
سازمانهای چپ، در مدرسه اقتصادی لندن تحصیلات خود را ادامه داد. با
پیروزی انقلاب و پس از یک دوره دستگیری کوتاه، در سال ۵۸ بهواسطه
سعید سلطانپور و احمد شاملو، با کانون نویسندگان ایران شروع به همکاری
کرد (برگرفته از گفتگوی وی با تارنمای طبقه داتکام). رییسدانا در
سالهای پرحادثهی پس از ۸۸ بهدلیل انتقادهایش به سیاستهای جاری
محاکمه شد و از سال ۹۱ تا ۹۲ قریب یک سال را در زندان سپری کرد. از وی
حدود ۴۰ کتاب و بیش از ۲۰۰ مقاله بهجا ماندهاست که دستاوردی است بزرگ
برای پژوهشگری که در عرصه عمل اجتماعی و سیاسی نیز به تمامی فعّال
بودهاست.
رییسدانا اندیشمندی گشوده بود. ناسازگاریهایش با اندیشه یا عملِ
مخالف، هرگز از دایرهی جوانمردیِ ذاتیش بیرون نمیزد. چپ مارکسی بود
اما با مذهبیهای مصدّقی نیز نشست و برخاست داشت و تا مدّتها آنها را
به همراه جمعی دیگر، برای افطار ماه رمضان دعوت میکرد. از دوستان
مهندس سحابی بود و یکی از سخنرانانِ اوّلین سالگرد درگذشت او در بند
۳۵۰ زندان اوین. وی تا لحظهی آخر، سرخوشی و بازیگوشیِ متهورانهی خویش
را از دست نداد و کودک عصیانیِ درونش بسی فراتر از ساختارهای
محدودکننده به پیش میرفت و این از وی، نه پیکارجویی عبوس و مرگ طلب
که یک "زوربا"ی سرشار از زندگی ترسیم میکرد. جایی گفت "مرگی وجود
ندارد" زیرا زندگی را "فرایندی مستمر" و بیانتها و فراتر از حیات
سلولهای یک فردِ تنها میدید. میگفت، او فایدهگرایی نیست که صرفاً
بهخاطر "کسب نتیجه" مبارزه کند زیرا که به خودِ "راه" اعتقاد داشت.
میگفت، برای این ساخته شده است که نسبت به جامعهای بهتر "امید" ببخشد
و به "تودهها" بگوید که "سر تسلیم فرود نیاورند". میگفت "برای این
ساخته نشدهام که برای کسب قدرتِپوشالی، احمقانه تلاش کنم و با این و
آن بسازم". او آرمانگرایی را "ضروریترین عنصر تاریخ" میدانست زیرا
باور داشت آرمانگرایان در مقابل "تسلیمطلبانی" میایستند که مردم را
به انحراف میکشانند و افق و چشمانداز آینده را مسدود میسازند.
فریبرز رییسدانا آنچه را دیگران فرصتطلبانه برعهدهی نسل بعد واگذار
میکنند، تا آنجا که در توان داشت، خود بر عهده گرفت و این رویه را در
طول بیماری سالهای اخیرش نیز بر زمین ننهاد و از این روی بود که با
آرامش گفت "خوشحالم؛ با دلی مطمئن جهان را ترک میکنم".
«ادبیاتسنجی»
در کارنامه قلمی فریبرز رئیسدانا
حافظ موسوی
درگذشت ِ اقتصاددان ِ فرودستان
ناصر فکوهی
بدرود با رفیق فریبرز رئیس دانا!
بهروز مطلب زاده
در بزرگداشت یار کانونی ما، فریبرز رئیس دانا
اکبر معصوم بیگی
ستاره سرخی در آسمان ایران خاموش شد اما چون شهابی همیشه فروزان است
اردشیر زارعی قنواتی
دکتر فریبرز رئیس دانا ، رفیق کارگران و زحمتکشان و مدافع بزرگ
سوسیالیسم
مسعود امیدی
به
مناسبت درگذشت دکتر فریبرز رئیسدانا
شبگیر حسنی
میراث زنده یک مبارز سوسیالیست
(گزارشی درباره جنبهای از حیات فکری فریبرز رئیسدانا)
روزبه
آقاجری
|