برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-03-17

نویدنو 26/12/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • رفیق فریبرز رئیس دانا ما را ترک کرد . افراد بسیاری در سوگ او نوشتند. آن چه در زیر می آید قطره ای از دریای سخنی است که در فقدان او گفته اند.

     

 

 

 

 

 

 

 

رفیق فریبرز رئیس دانا و قطره ای از نظر ها

رفیق فریبرز رئیس دانا ما را ترک کرد . افراد بسیاری در سوگ او نوشتند. آن چه در زیر می آید قطره ای از دریای سخنی است که در فقدان او گفته اند.

 

 

 کانون نویسندگان ایران :

حزب چپ ایران (فدائیان خلق): در سوگ رفیق فریبرز رئیس‌دانا، نویسنده و استاد دانشگاه و مدافع سوسیالیسم

حزب کار ایران (توفان): در اندوه از دست دادن رفیق فریبرز رئیس دانا

اطلاعیه ی شورای مرکزی جبهه ی ملی ایران در مورد درگذشت فریبرز رئیس دانا

اردشیر زارعی قنواتی

پیام و بیانیه های تشکلات صنفی و کارگری و فعالین اجتماعی در پی درگذشت فریبرز رئیس دانا

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

شورای‌ هماهنگی تشکلهای‌ صنفی فرهنگیان‌ ایران

اتحاد سراسری بازنشستگان ایران

کمپین دفاع از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه

شورای بازنشستگان ایران

نقد اقتصاد سیاسی

محمد حبیبی معلم زندانی

هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران

سیامک طاهری:

کاظم نیکونژاد:

یاشار دارالشفاء؛ کاوه دارالشفاء :

محمود طوقی:

جواد رحیم پور:

ما زبالاييم و بالا می‌رويم

تسلیت جمعی

فواد شمس:

شهرام اقبال زاده :

جلال سرفراز:

هژیر پلاسچی :

منیره برادران:

خالد رسول پور :

مهدی سامع :

فرهنگ قاسمی :

حسین شریعت :

دکتر حبیب الله پیمان :

لطف الله میثمی :

 

 

کانون نویسندگان ایران :

فریبرز رئیس‌دانا درگذشت

صبح دوشنبه 26 اسفند قلب فریبرز رئیس‌دانا پس از شش روز جدال با مرگ از تپش بازایستاد و کانون نویسندگان ایران عضوی فعال و موثر را از دست داد. شش روز پیش رئیس‌دانا مشکوک به ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان تهرانپارس بستری شد اما مراقبت‌های کادر درمانی نتوانست جلوی مرگ را بگیرد. رئیس‌دانا متولد 1327 ، نویسنده، مترجم، اقتصاددان و عضو کانون نویسندگان ایران بود. او سه دوره به عضویت هیئت دبیران کانون درآمد و از اعضای فعال آن بود حتی در دورانی که با سرطان می‌جنگید نیز در جلسات کانون حضور می‌یافت. در مجمع عمومی کانون در سال 1397 به عنوان بازرس مالی برگزیده شد. نویسنده‌ای مخالف سانسور و مدافع آزادی بیان بود و در عین حال کنش‌گری اجتماعی و سیاسی.

کمیسیون فرهنگی کانون نویسندگان ایران در 13 اسفند 1395 برای تقدیر از زحمات او مراسم بزرگداشتی برگزار کرد. از او 15 اثر و بسیار مقاله منتشر شده است." پول و تورم"، "کم‌توسعگی اجتماعی - اقتصادی"،" اقتصاد سیاسی توسعه"،" دموکراسی در برابر بی‌عدالتی"، . . . عناوین برخی از کتاب‌های او است.

متاسفانه به دلیل شرایط بهداشتی در کشور و شیوع ویروس کرونا امکان آن نیست که دوستان و دوستداران فریبرز رئیس‌دانا پیکرش را بدرقه کنند. مراسم یادبود و بزرگداشت او پس از رفع بحران کرونا و در اولین فرصت برگزار خواهد شد. یادش گرامی باد!

حزب چپ ایران (فدائیان خلق): در سوگ رفیق فریبرز رئیس‌دانا، نویسنده و استاد دانشگاه و مدافع سوسیالیسم

در سوگ رفیق فریبرز رئیس‌دانا، نویسنده و استاد دانشگاه، مدافع سوسیالیسم، و یار و یاور کارگران و زحمتکشان ایران!

با کمال تاسف و ناباوری مطلع شدیم که رفیق فریبرز رئیس‌دانا صبح امروز، دوشنبه ۲۶ اسفندماه، در بیمارستان پارس تهران درگذشت. بیماری ناشی از ویروس کرونا بعد از شش روز بستری شدن، او را نیز از پای درآورده‌است.

با درگذشت فریبرز رئیس‌دانا، جنبش چپ ایران یکی از باورمندان و مبارزان پر شور اندیشه‌های سوسیالیستی کارگران و زحمتکشان ایران، یک دلسوز پیگیر و سرسخت در دفاع از حقوق خود  و کانون نویسندگان ایران یکی از چهره‌های برجسته‌ی خود را از دست داد. درگذشت او بسیاری را در سوگ نشانده است.

فریبرز رئیس‌دانا از نویسندگان تاثیرگذار در محیط روشنفکری ایران طی دهه‌های اخیر کشورمان بود. او اقتصاددانی برجسته و پژوهشگری توانا و پیگیر بود. چندین کتاب و صدها مقاله در زمینه‌ی مسائل اقتصادی، سیاسی و ادبی به یادگار گذاشت. از جمله‌ی آثار رئیس‌دانا می توان به «آزادی و سوسیالیسم»، «اقتصاد سیاسی توسعه» و «منش روشنفکری» اشاره کرد.

درگذشت فریبرز رئیس دانا، فقدان بزرگی برای جامعه‌ی ما، به ویژه جنبش چپ و کارگری ایران است. او روشنفکری متعهد به آرمان‌های انسانی خود و یار دلسوز و خستگی ناپذیر فعالان جنبش چپ و کارگری کشورمان بود.

حزب چپ ایران (فدائیان خلق) با سوگ و اندوه فراوان، فقدان دردناک فریبرز رئیس دانا را به خانواده‌ی محترم ایشان، به هیئت دبیران و اعضای کانون نویسندگان، جامعه‌ی روشنفکری، رهروان جنبش چپ و کارگری، همه‌ی آزادی‌خواهان ایران تسلیت می گوید و یاد گران‌قدر او را به گرمی پاس می دارد.

نام و یاد فریبرز رئیس‌دانا، در تاریخ مبارزات جنبش چپ و کارگری ایران همواره پایدار خواهد ماند!

دبیرخانه شورای مرکزی حزب چپ ایران (فدائیان خلق)

 ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ – ۱۶ مارس ۲۰۲۰

حزب کار ایران (توفان): در اندوه از دست دادن رفیق فریبرز رئیس دانا

با کمال تاسف با خبر شدیم رفیق دکتر فریبرز رئیس دانا ، عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران و یکی از اقتصاد دانان برجسته، پرشور و جسور چپ مقیم ایران در بیمارستان تهران پارس درگذشت.

قلبی از تپش افتاد که مالامال عشق بِه کارگران و زحمتکشان و همه رنج دیدگان بود و در شب قیرگون استبداد زده ایران هراسی بِه دل راه نمی داد و سخنانش چون خورشیدی گرمابخش رهروان راه آزادی، استقلال و عدالت احتماعی بود.

حزب ما که سالها درتماس با دکتر فریبرز رییس دانا بود، همکاریهای صمیمانه ورفیقانه این شخصیت دانا و شجاع را در مبارزه علیه ارتجاع داخلی ، دشمنان رنگارنگ خارجی و حمایت از کارگران و فرودستان جامعه از یاد نخواهد برد و یادش را همواره گرامی می دارد.

حزب ما این ضایعه بزرگ را بِه خانواده و نزدیکانش، به کارگران وزحمتکشان، بِه جامعه روشنفکری و بِه همه آزادیخواهان ایران صمیمانه تسلیت می گوید.

یادش جاودان باد!

حزب کارایران(توفان)

٢۶ اسفند ١٣٩٨

اطلاعیه ی شورای مرکزی جبهه ی ملی ایران در مورد درگذشت فریبرز رئیس دانا

از شمار دو چشم یک تن کم                   وز شمار خرد هزاران بیش

با تاسف و اندوه بی کران آگاهی یافتیم که آقای دکتر فریبرز رئیس دانا ، اقتصاد دان برجسته کشور ، عضو کانون نویسندگان ایران و کوشنده ی دیرپای راه آزادی و استقرار حاکمیت ملی صبح امروز  در اثر ابتلا به بیماری ” کرونا ” دار فانی را وداع گفته اند. ما این ضایعه جبران ناپذیر را به همه ی آزادیخواهان و استقلال طلبان و عدالت جویان میهن مان تسلیت می گوییم .

دوشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۳۹۸

تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران

 اردشیر زارعی قنواتی :

«بدرود رفیق فریبرز»
صبح امروز قلب تپنده رفیق عزیزمان دکتر فریبرز رئیس دانا از تپش ایستاد. سرو ایستاده میهن، حامی پرشور زحمتکشان، اقتصاددان سوسیالیست، فعال سیاسی - کارگری و رفیق بزرگ جنبش چپ ایران بدرود هستی گفت. رفتن فریبرز قلبمان را به درد می آورد و از دیروز عصر که دوباره حال ایشان رو به وخامت گذاشت همه رفقا به شدت نگران شدند و آه که چه شب سختی گذشت با صبحی برای درد و رنجی که که از راه رسید و چون طوفان همه ما را در هم پیچید. بدرود رفیق روزهای سخت، بدرود ستاره سرخ شب های تاریک ایران، بدرود رفیق کارگران و زحمتکشان، بدرود رفیق پرشور که در هر جمع چراغی بودی برای آینده، بدرود رفیق فریبرز عزیز... بدرود

پیام و بیانیه های تشکلات صنفی و کارگری و فعالین اجتماعی در پی درگذشت فریبرز رئیس دانا

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

تسلیت بر طبقه کارگر

دکتر فریبرز رئیس دانا اقتصادان سرشناس جنبش کارگری، عضو برجسته کانون نویسندگان ایران، زندانی سیاسی در راه حق طلبی ، آزادی و آزادگی، یار و همراه و صدای کارگران و فرودستان به دلیل ابتلا به ویروس کرونا از دست دادیم.

یادش گرامی راهش پررهرو

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

تسلیت به کارگران و زحمتکشان

فریبرز رئیس‌دانا، نویسنده، اقتصاددان چپ‌گرا و عضو شناخته‌شد کانون نویسندگان ایران پس‌از شش‌ روز دست‌ وپنجه‌ نرم‌ کردن با بیماری کرونا و بستری‌بودن در بیمارستان درگذشت.

جان باختن فریبرز رئیس دانا را به کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان تسلیت می گوئیم.

یادش گرامی باد!

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

شورای‌ هماهنگی تشکلهای‌ صنفی فرهنگیان‌ ایران

دوشنبه صبح فریبرز رئیس‌دانا، اقتصاددان، نویسنده و پژوهش‌گر اقتصادی و عضو شناخته‌شده کانون‌نویسندگان ایران، پس‌از شش‌روز دست‌ و پنجه‌ نرم‌کردن با بیماری کرونا و بستری‌بودن در بیمارستان درگذشت.

سخنگوی شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران ، درگذشت این نویسنده متعهد و همراه معلمان را تسلیت می‌گوید.

همانطور که در بیانیه شورا اشاره شد باید تمام امکانات برای مبارزه با کرونا بسیج شود تا ما هر روز شاهد از دست رفتن عزیزی نباشیم

شورای‌ هماهنگی تشکلهای‌ صنفی فرهنگیان‌ایران

اتحاد سراسری بازنشستگان ایران

دریغ و صد افسوس در نخستین ساعات بامدادی امروز قلب فریبرز رییس دانا اقتصاد دان چپ گرا، عضو برجسته کانون نویسندگان و صدای رسای کارگران وزحمتکشان میهن ازتپش باز ایستاد و جهان نابرابرما را ترک کرد تا ما و کارگران و زحمتکشان را در بهت و اندوه فرو ببرد.اتحاد سراسری بازنشستگان ایران، درگذشت این پژوهشگر رزمنده و پر تلاش را به خانواده بزرگ کارگران و زحمتکشان و بازنشستگان کشور تسلیت می گوید.

۲۶اسفند۹۸

اتحاد سراسری بازنشستگان ایران

کمپین دفاع از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه

فریبرز رئیس دانا از میانمان رفت

متاسفانه امروز صبح ۲۶ اسفند فریبرز رئیس دانا نویسنده و فعال با سابقه سوسیالیست پس از چند روز بستری در بیمارستان تهرانپارس تهران درگذشت.

به یاد او که با روحیه‌ی جنگنده‌اش خواب را از چشمان صاحبان قدرت می‌گرفت
به یاد او که صدای خاموش نشدنی فرودستان و طبقه کارگر بود
به یاد او که آرمان‌خواهانه زیست، و تا آخرین نفس در برابر ظلم، استبداد و ستم طبقاتی ایستاد.

«نازلی سخن نگفت

نازلی بنفشه بود،

گل داد و

مژده داد: زمستان شکست!

و رفت…»

یادش زنده ، راهش پر رهرو

کمپین دفاع از بازداشت‌شدگان هفت‌تپه و زندانیان ترقی‌خواه

شورای بازنشستگان ایران

فریبرز رئیس‌دانا ، نویسنده و پژوهش‌گر اقتصادی و عضو کانون‌نویسندگان ایران، متاسفانه پس‌از شش روز جدال با بیماری کرونا و بستری‌بودن در بیمارستان تهران پارس، جهان ناعادلانه ی ما را ، ترک نمود.

انسانهای بسیاری قربانی تصمیمات مغایر با منفعت مردم ، بی لیاقتی مسئولان، و نیز سیاست سود محور بازارآزاد در رابطه با سیستم سلامت عمومی، شدند.

این درجه از نابودی انسانها در شرایطی که بزرگترین و پیشرفته ترین امکانات و تکنولوژی و دانش در اختیار دولت هاست، به هیچ وجه قابل توجیه نیست و تنها نشان میدهد که سیستم سرمایه برای نیازهای بشر کار نمیکند.

یاد همه ی قربانیان گرامی باد

شورای بازنشستگان ایران

۲۶ اسفند ۹۸

نقد اقتصاد سیاسی

فریبرز رئیس‌دانا را از دست دادیم

مرغ شب‌خوان که با دلم می‌خواند

رفت و این آشیانه خالی ماند

متأسفانه فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و پژوهشگر، فعال سیاسی و کنشگر اجتماعی و همراه ما در تمامی این سال‌ها، دنیای ما را ترک گفت.

به جامعه‌ی کارگری و زحمتکشان ایران، فعالان سیاسی، پژوهشگران و مبارزان تسلیت می‌گوییم.

می‌دانیم اگرچه فریبرز نیست، اما آرمان‌هایی که او عمری برای تحقق آن‌ها تلاش کرد همواره راه ما را روشنی خواهد بخشید.

برخی از کتب فریبرز رئیس دانا به فارسی:

پول و تورم (به همراه فرخ قبادی)، نشر پاپیروس، ۱۳۶۸

کم‌توسعگی اقتصادی – اجتماعی، نشر قطره، ۱۳۷۱

ناموز و نی‌ها، نشر سمر، ۱۳۷۱

بررسی‌هایی در آسیب‌شناسی‌های اجتماعی در ایران، دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی، ۱۳۷۹

بررسی‌های کاربردی توسعه و اقتصاد ایران (سه جلد)، نشر چشمه، ۱۳۸۰

دموکراسی در برابر بی‌عدالتی، نشر علم، ۱۳۸۳

اق‍ت‍ص‍اد س‍ی‍اس‍ی‌ ش‍ه‍ری‌ و م‍ن‍طق‍ه‌ای‌/ م‍ات‍ی‍و ادل‌؛ ت‍رج‍م‍ه‌ ف‍ری‍ب‍رز رئ‍ی‍س‌دان‍ا، نشر قطره، ۱۳۸۱

اقتصاد سیاسی توسعه، نشر نگاه، ۱۳۸۱

جهانی‌سازی: قتل‌عام اقتصادی، نشر نگاه، ۱۳۸۳

رویکرد و روش در اقتصاد، نشر آگاه، ۱۳۸۳

جهانی‌سازی و جهان ما، گفت‌وگو با فریبرز رئیس‌دانا، ۱۳۸۴

گفت‌آمدهایی در شعر معاصر ایران: زمینه‌های اجتماعی و سیاسی، نشر دیگر، ۱۳۸۵

آزادی و سوسیالیسم (چند بحث و نظر)، نشر دیگر، ۱۳۸۵

گفت‌آمدهایی در ادبیات، نشر نگاه، ۱۳۸۵

یادی از خیالی (دفتر شعر) نشر نگاه، ۱۳۸۶

چند کاوش در سیاست و جامعه، نشر گل‌آذین، ۱۳۹۴

بربریت واقعاً موجود (ترجمه) (ویراسته‌ی کالین لیز و لیو پانیچ)، نشر نگاه، ۱۳۹۵

منش روشنفکری، نشر گل‌آذین، ۱۳۹۷

نقد اقتصاد سیاسی

محمد حبیبی معلم زندانی

خبر تاسف بار درگذشت دکتر فریبرز رییس دانا استاد و پژوهشگر برجسته بر اندوه‌مان در این روزهای سخت و دشوار افزود. این استاد ارجمند علاوه بر آثار قلمی و تحقیقی ارزشمند در صحنه عمل نیز مبارزی برجسته بود و در راه پیگیری ارزشهای والای انسانی همچون آزادی و برابری سالها فشار و تهدید و زندان را به جان خرید. لذا بر خود لازم میدانم درگذشت این استاد عزیز را به دوستان، همفکران و خانواده محترمشان تسلیت عرض نمایم.

بی شک نام او در تاریخ فکری و مبارزاتی این سرزمین به یادگار خواهد ماند.

محمد حبیبی معلم زندانی

۲۶اسفند۹۸

هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران

بدین وسیله درگذشت دکتر فریبرز رئیس دانا اقتصاددان برجسته مردم مدار را به خانواده محترم ایشان، اجتماع علمی علوم اقتصادی و اجتماعی کشور، اعضای انجمن جامعه‌ شناسی ایران و دوستان، همکاران و دانشجویان این استاد فقید تسلیت عرض می ‌نماییم. روح این استاد فرهیخته شاد و یادش گرامی باد.

هیأت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران

 

سیامک طاهری:

 بدرود رفیق فریبرز، بدرود

از شمار دوچشم یک تن کم

وزشمارخرد هزاران بیش

سر انجام خبری که نمی خواستیم باورش کنیم رسید. فریبرز رییس دانا اقتصاد دان مردم گرا و برجسته ایرانی. مبارز نستوه، سوسیالیست پی گیر، دوستدار و یاور صدیق زحمتکشان ایران و عضو برجسته کانون نویسندگان ایران در شرایطی سخت ما را ترک گفت.

او تا آخرین لحظات زندگی پربارش با شعفی بی پایان در راهی که به آن باوری عمیق داشت با پی گیری باور نکردنی ای گام زد. ویژه گی برجسته او درگردآوردن نیروهای گوناگون به دورهم بود.

در آخرین دیداری که با او، به همراه چند اقتصاد دان برجسته و اندیشمندانی دیگر داشتیم سخن بر سر تنظیم مجموعه ای بود و او صمیمانه وخالصانه تمامی توان خود را در طبق اخلاص نهاده بود.

فریبرز عزیز ما در شرایطی که بر این خاک خون گرفته کس جسارت پاسخ گفتن سلام دیگری را نداشت، یک تنه پرچم ادامه رزم زحمتکشان را بر دوش کشید.

حاصل زندگی پر بار او تنها در صدها کتاب و مقاله و سخنرانی پرارزش خلاصه نمی شود. شاهکار او شهامت، جسارت وصداقت او بود.

به قول بیهقی “مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد.”

به سوگت، ای به سوگت هرچه چشم پاک گریان

من اینک در تمام چشم های پاک می گریم.

کاظم نیکونژاد:

رفیق بود و شجاع. با آن قامت بلند و صدای رسا همه‌جا حاضر بود و هر کجا که حاضر بود جمعیت را به شور وا می‌داشت. می‌توان با بسیاری از رویکردها یا حتا برخی منش‌های فریبرز رییس‌دانا مخالف بود اما نمی‌توان فراموش کرد که درست در روزهای یاس و نومیدی حاصل از فروپاشی شوروی آنگاه که بسیاری در حال تجدیدنظر و گسست بودند و تردید، یکی از اولین صداهایی بود که از سوسیالیسم گفت و از این‌که چیزی پایان نیافته، همه‌چیز تازه شروع شده است. نمی‌توان فراموش کرد در زمانی که بسیاری حتا نام خاوران را نشنیده بودند یا اگر شنیده بودند آن را بر زبان نمی‌آوردند از هراس یا از سودجویی، چهره‌ی ثابت و پایدار جمعه‌های شهریور و اسفندِ خاوران بود. نمی‌توان فراموش کرد در روزهای وحشت و چاقوی بعد از قتل‌های سیاسی پاییز هفتاد و هفت از حافظان بی‌تزلزل کانون نویسندگان ایران بود و ماند تا لحظه‌ی آخر. نمی‌توان فراموش کرد که در نقد سهمیه‌بندی بنزین گفت و زندانی شد، در کنار کارگران اعتصابی و سندیکایی و مبارز ایستاد، درهای خانه‌اش همواره به روی جوانان و دانشجویان باز بود، چهره‌ی ثابت تجمع‌ها و اعتراض‌های خیابانی بود. آژیتاتور بزرگی بود و اقتصاددان بزرگ‌تری. وجه علمی او که با دانش مارکسیستی آمیخته بود در هیاهوی اقتصاددانان نولیبرال که تمامی جایگاه‌های علمی و دانشگاهی و سیاسی را اشغال کرده‌اند نادیده ماند و فریادهای حق‌طلبانه‌اش تنها به گوش آنهایی رسید که باید برسد: به گوش آنهایی که سودای تغییر جهان را در سر داشتند و دارند. با این وجود هرگاه فرصتی دست داد تا با یکی از این گنده‌گوهای قلابی به مناظره بنشیند چنان طرف را سر جای خودش نشاند که دیگر هرگز جرات نکند در برابر او ظاهر شود. و از کسانی بود که این از او برمی‌آمد: رزمنده بودن، خشمگین بودن و در عین‌حال در بحث علمیِ مربوط به اقتصاد به ورطه‌ی شعار نیفتادن. حالا غم‌انگیز است تدفین بی‌تشییع کسی که چهره‌ی ثابت تشییع بسیاری بود که حکومت ایران آنان را حذف کرده و به حاشیه رانده بود و نام تشییع‌کننده‌گان را در فهرست سیاه ثبت می‌کرد. در سال هشتاد و دو و بعد از زلزله‌ی بم در گفت‌وگویی با نشریه‌ی محلی موج بیداری در زنجان گفته بود: «احساس می‌کنم مردمی که سال‌ها درد محرومیت را کشیده و داغ ستمگری‌ها بر پیشانی‌اش بوده... این‌طور باید بی‌پناه باشد و خشم زمین و زمان را تحمل کند. همان موقع یادم افتاد که چه برج‌ها و ساختمان‌هایی در تهران و در همان ارگ جدید بم ساخته می‌شود، چه فریادهایی که زدند مصلحان اجتماعی و اقتصاددانان متعهد و مردمی که کمی از این سودجویی‌ها را صرف مردم کنید. زمانی که من دو سه ساعت بعد [از زلزله] خبرها را شنیدم و به عمق فاجعه پی بردم صدای ضجه‌های این مردم این‌طور به گوش من رسید، مثل زمانی که در یک قطار هستی و می‌شنوی که: دیدید باز با ما چه کردید! دیدید باز با ما چه کردید! دیدید باز با ما چه کردید!» و حالا باید صدای او را به یاد آورد و در گوش حاکمان و حرامی‌های مدافع حکام فریاد زد: دیدید باز با ما چه کردید!

 

یاشار دارالشفاء؛ کاوه دارالشفاء :

به یاد رفیق معلم فریبرز رئیس­ دانا-

دریغا شیرآهن‌کوه مردا
که تو بودی

نه، نه، نه … ساده نیست درباره فریبرز رئیس ­دانا گفتن که «او هم رفت»! واقعا رفت؟! چرا برای یک بار هم که شده نمی­شود هنگام بهار این شعر ابتهاج مصداقش ما نباشیم؟

ارغوان

این چه رازیست که هر بار بهار

با عزای دل ما می آید؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟

اینچنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید

ارغوان پنجه ی خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس

کی برین دره غم می گذرند؟

به چه کسی تسلیت بگوییم؟ به طبقه ­ی کارگر که معلم و یاوری بی ­بدیل را از دست داد؟ به کانون نویسندگان ایران که یکی از وفادارترین اعضایش را از دست داد؟ به کمونیست­ های شریفی که همواره از آرمان آزادی و برابری دفاع کردند و در این راه لحظه­ ای از شکنجه و مرگ نهراسیدند؟ به ملی ­گرایانِ غیرفارس ­گرایی که همواره از «حق تعیین ­سرنوشت» خلق­ های ایران دفاع کردند و مصدق برای­شان چون پدر بود؟ به یاران جنبش ملی آذربایجان که فریبرز در دفاع از پیشه ­وری و میراثش میان ایشان می ­درخشید و همین بود که صف او را از هر مصدقی دیگری جدا می ­کرد؟ به وفادارانِ آرمان سیاهکل که فریبرز حتی در زندان یاد و خاطره ­ی ۱۹ بهمن را گرامی داشت؟ به همرزمانش در سازمان وحدت کمونیستی که همواره با افتخار از بودن کنارشان یاد می­کرد؟ به مبارزان در راه آرمان فلسطین که برای فریبرز خط قرمزی بود که به اعتبار موضع افراد در برابر آن دشمن را از رفیق تمییز می داد؟ به روزنامه ­نگاران آزاداندیشی که او نمونه ­ی صادق­شان بود؟

مگر تو نبودی که از «قریه­ های جهانی ما»ن می ­گفتی که:

زمین­ مان را گاو پیر خسته و نحیفی شخم نمی ­زند

ما آن را می­ کاویم، در آن بنفشه می­ کاریم

گنج­ ها ز قهر به قعر نمی ­روند

ما آن ­ها را به روی خاک کوچه ­های دهکده

میان مردم تقسیم می­ کنیم

ما بهار می­ کاریم، ما بنفشه می ­آریم. (شعر «قریه ­های جهانی ما» از مجموعه ­ی «یادی از خیالی» فریبرز رئیس ­دانا)

حالا هم برخیز فریبرز جان، که:

در تو

هنگامه­ ی آرزو و نیاز

آز را می­ رهاند

دستان یاری ­جوی آدم ­ها

با اشاره ­ت

غزال ­ها را می ­آورند، رام. (شعر «دست ­های امید نیم ­شب» از مجموعه «یادی از خیالی» فریبرز رئیس ­دانا)

بیا تا برایت باز «شهر قصه»ی بیژن مفید را اجرا کنیم و تو برای­مان از شهری بگویی که چطور فیل­هایش را بی هویت کرد و به «منوچهر» بدل­شان کرد، از «روباه»های حاکم بر این سرزمین بگویی که چطور مادران را سیاه­پوش کردند و «رمال» صفتانی که کثافت منطق «سود» و «استثمار» را به اسم «علم اقتصاد» به مردم غالب کردند.

پاشو رئیس! سرمایه ­دارها ترسیدن بعد از آبان.

پاشو مرد! تازه بچه ­های قلعه حسن­خان و شهریار و اودلاجان و اسلامشهر و کوت عبدالله اهواز و زینبیه ­ی اصفهان و … همه ­ی اون «سید»های فیلم گوزن ها بلند شدن تا کنارت سنگر به سنگرشون رو فتح کنن.

پاشو! می­خوان بچه­ های کانون رو ببرن زندان باید جلوشونو بگیریم.

به ما بگو تو چطور تاب آوردی رفتن صدها تن از یارانت را که ما امروز بتوانیم فقدانت را تاب آوریم تا بهار آزادی؟ بگو در غیابت چطور «قانون کار را به نفع طبقه کارگر بازنگری کنیم؟ درب خانه کارگر امروزی را ببندیم؟ اجازه ندهیم تجارت خارجی تا این اندازه رشد کند؟ اجازه ندهیم بانک‌ها مثل قارچ در خیابان‌های شهر برویند؟ اینگونه به نظام یارانه‌ها لطمه نمی‌زدم. چه اشکالی دارد اگر کوپن حمل و نقل رایگان به طبقه کارگر بدهیم؟ اجازه نمی ­دهیم بازاریان و اتاق بازرگانی تا این اندازه رشد کنند تا اگر کارگری اعتصاب کرد با او برخورد کنند؟» (از گفتگوی چالشی ندای ایرانیان با فریبرز رئیس دانا؛ چرا چپ شدم؟)

فریبرز قسم به آرمان ­هایت که آرمان ­های ماست تا پای جان برای رهایی طبقه ­ی کارگر، رهایی زنان، حق تعیین سرنوشت خلق­ های ایران، آزادی فلسطین و آزادی بی­ قید و شرط اندیشه و قلم از پای نخواهیم نشست و سخنرانی­ هایت، شعرهایت، خنده­ هایت برای یاران و غریوهای خروشانت بر سر ستمگران را در هر کوی و برزن می­ پراکنیم که:

 زنده­ ای تو

چرا که راز سنگر و ستاره را دانستی.

*برات «می­ روی و مژگانت» میمون «شهر قصه» رو زدیم.

محمود طوقی:

 روزی دوباره (برای فریبرز رئیس دانا)

روزی دوباره

روزی دوباره؛

روزی که دیر نیست

در آستانه این درگاه می ایستی

وآواز های روشنت را

با پرندگان این خیابان

قسمت می کنی

من دارم پیر می شوم

اما هنوز به رویا های تو باور دارم

دیگر چیزی به فرو ریختن این فاصله های تلخ نمانده است

من هرشب

صدای آبشار هایی بزرگ را

 در پشت این دیوار های کهنه می شنوم

من هرشب

آمدن ترا

از پس پشت این ملحفه های سپید می بینم

من هر شب

صدای آواز های روشن ترا

از پایگاه رعد می شنوم

من دارم کنار این بندر گاه پیر می شوم

اما به آمدن تو باور دارم

جواد رحیم پور:

رئیس دانا پا به پای فقر می دوید.

فریبرز رئیس دانا اقتصاددان چپگرا در واپسین روزهای سال 98 جهان و روزگار ناعادلانه ما را ترک گفت.

او از معدود اقتصادخوانده هایی بود که تن به وادی دفاع از فقرا داده بود و به تنهایی، اپوزیسیونی اقتصادی در برابر نظم اقتصاد رانتی محسوب می شد.

توانایی انعکاس اقتصادی صدای فرودستان مزیتی بود که او را از دیگر حامیان طبقات فرودست که عمدتا زبانشان جامعه شناسانه است،متمایز می کرد.

تجربه کوچکی از مواجه او برای به سامان رساندن چرخه اقتصاد بی نهایت کوچک های اقتصاد درس آموز است.

رئیس دانا در بافت های فرسوده فعال بود. پا به پای فقر می دوید.دنبال چرخ های نان خشکی و نمک فروش با آنها همصدا و همدل بود.

به یاد دارم حدود یک دهه پیش درمحله صابون پزخانه تهران مشاوره اقتصادی به سازمان نوسازی شهرداری تهران می داد.

در جلسات کارشناسی که گزارش مشاور را ارزیابی می کرد، خودش می گفت تمام محله را گز کرده است. آدرس کوچه پس کوچه هایی را می داد که احیانا بچه های مشاور به آنجاها کمتر سر زده بودند.

نگران چرخ های نان خشکی بود. لمس فقر از ناحیه یک اقتصاددان تا این حد نزدیک، خیلی دور از تجربه تحلیل فقر از لابلای آمارهای اقتصادی بود. او هم مثل همه اقتصاد دانان البته با ضریب جینی و دهک های هزینه و درآمد ،بیکاری و... آشنا بود.

اما وقتی به فقر مطلق می رسید،نقطه صفر هر منحنی را می توانست لمس کند.

فریبرز رئیس دانا در آستانه عرض از مبدأ ایستاده بود. مدعای او در باره فقر با کارشناسان سازمان برنامه متفاوت بود.

زبان اقتصادی رئیس دانا به دلایل مختلفی به ادبیات اقتصادی ما رسوخ نکرد اما زبان اقتصادی او برای اقتصاد ناعادلانه ما لازم بود.

اکنون با رفتن او یک منش اقتصادی هم به غربت رفته است. امید که پویندگان راه او زبان اقتصادیش را رساتر کنند و در پیچ وتاب تحلیل های جامعه شناسانه که سویه دیگری از تحلیل فقر را بازتاب می دهند،تلاش او را به محاق نبرند.

فریبرز رئیس دانا در تحلیل وتخمین اقتصاد غیر رسمی هم توانا بود و نوری در اقتصاد سیاه می افکند. چراغی بود که به خانه می تابید.

یادش گرامی و رحمت خداوند جهان براو باد.

 

ما زبالاييم و بالا می‌رويم

 فريبرز رييس‌دانا

مرد ميدان مبارزات سخت طبقاتی

حمايت‌گر خستگی‌ناپذير محرومان و زحمتكشان

ودشمن آشتی‌ناپذير نظام سرمایه‌داری دلال‌صفت

دلِ خورشیدی‌اش را بر بام این شب يلدا زد و تن به خاك ميهن سپرد و ياد بلندآوازه‌اش را در تاريخ و طبيعت سرزمينش جاری و جاودان ساخت.

 فقدان دردآور دكتر رييس دانا را به ملت بزرگ و قدرشناس ايران، ياران، رفيقان، فرزند نوجوانش فرداد و خاندان بزرگ رييس‌دانا تسليت می‌گوييم.

 حميد احراری ، عباس پوراظهری ، حبیب‌الله پيمان ، مسعود پدرام ، سعيد درودی ، عليرضا رجايی ، رضا رييس‌طوسی ، حسين رفيعی ، بهمن رضاخانی ، احمد زيدآبادی ، فريدون سحابی ، حامد سحابی ، احسان شريعتی ، فيروزه صابر ، كيوان صميمی ، طاهره طالقانی (بسته‌نگار) ، امير طیرانی ، اميرنظام‌الدين قهاری , محمود عمرانی ، فاطمه گوارایی ، مينو مرتاضی لنگرودی ، محمد محمدی اردهالی ، سعيد مدنی ، ناصر هاشمی.

 

تسلیت جمعی

چون بمب می ترکد

میلیون ها بغض

از بس که فریاد نهفته در گلو داریم

خبر کوتاه، اما غم چنان سنگین و جانسوز که به دشواری به باور می نشیند. خبر درگذشت دکتر فریبرز رییس دانا دل همه ی ما را به درد آورد.

او از نسل مبارزان همراه فرودستان و زبان رنج دیدگان بود.

رئیس دانا در هیاهوی تحلیل های اقتصادی چراغی بود در خانه ی تاریک تهیدستان.

او هیچگاه دست از تلاش و مبارزه و امید بخشی بر نداشت.

 گوهری بی بدیل در میان روشنفکران اصیل که غیابش تحسر جاودان است.

فقدان ایشان را  به خانواده ، مردم رنج کشیده  ،کارگران و کانون نویسندگان ایران تسلیت عرض می کنیم .

 امیدواریم پویندگان راهش بازتاب دهندگان اندیشه اش باشند.زندگی رئیس دانا ترجمه ی عینی ذهنی اش بود.

از همین رو او الگویی قابل تامل روشنفکری روزگار ماست که جانش با درد سرشته بود.

در سوگ او نشسته ایم  و یادش را گرامی می داریم.

 عبدالرضا قتبری 🌸 عزیزقاسم زاده لیاسی 🌸 محمود صدیقی پور 🌸 احمد زاهد شلمانی 🌸 رسول بداقی  🌸احمد حیدری🌸 رحیم امیری 🌸 پروین اسفند یاری 🌸 نزهت نیستانی 🌸 صدری سلطانی 🌸 اسماعیل فرهنگ منش 🌸 زهرا محمدی 🌸 الدوز هاشمی 🌸 مریم زیرک 🌸الهام رسولی 🌸 محمدعلی زحمتکش 🌸منصوره عرفانیان 🌸 رضاپور 🌸 رضا بیات 🌸 محسن کامبر🌸افروز بختیاری

 

فواد شمس:

 روزنامه‌نگار، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

یاد: "بدرود رییس!"

 این روزها کرونا داس مرگ را برداشته است و به جان یاس زندگی افتاده است. هزاران هزار نفر هر روز در سرتاسر جهان به کام مرگ کشیده می‌شوند و در بین آنان افراد بزرگی هم هستند.

 یکی از آنان که متاسفانه امروز از میان ما رفت؛ فریبرز رییس‌دانا بود. اقتصاددان، نویسنده و پژوهشگر مسائل کارگری که در طول عمرش همواره برای رسیدن به جهانی عادلانه‌تر مبارزه کرد.

 رییس‌دانا اقتصاددان چپ‌گرایی بود که در عرصه سیاست ایران چهره‌ای شناخته‌شده خصوصا در سال‌های اخیر به شمار می‌رفت.

 در سال‌هایی که در داخل ایران چندان اجازه فعالیت رسمی به چپگرایان داده نمی‌شد، رییس‌دانا با آن تیپ خاصش، یعنی سبیل پرپشت و کروات سرخی که می‌زد و قدوبالای بلند و چهارشانه‌ای که داشت، چهره‌ای جذاب از این گفتمان را نمایندگی می‌کرد.

 فریبرز رییس‌دانا سال‌های سال برای حقوق کارگران و طبقات زحمتکش تلاش کرد. با وجود تمام سختگیری‌هایی که گاه منجر به زندان و محرومیت‌هایی برایش بود، تلاش کرد در عرصه عمومی صدای کارگران و زحمتکشان باشد.

 تا جایی که حتی برای نمایندگی مجلس در دوره ششم هم کاندیدا شد؛ اما مثل بسیاری دیگر ردصلاحیتش کردند. بعدها چهره وی را در کنفرانس مشهور برلین و دادگاه‌های بعدش بیشتر در روزنامه‌های آن دوران دیدیم.

 رییس‌دانا شخصیتی محکم داشت. درعین‌حال، بسیار خوشرو و گرم و صمیمی بود. حتی مخالفانش هم به این خونگرمی و برخورد صمیمی و رفتار شخصی دموکراتیکش اذعان داشتند.

 او که در دفاع از مردم فقیر شجاعت داشت، کسی بود که در نیمه‌شب حذف یارانه‌ها در دوران خفقان دوره دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد شجاعانه مصاحبه‌ای محکم علیه حذف سوبسیدها کرد و همان شب هم بازداشت شد تا به صورت عملی نشان دهد که انسان‌ها زندان می‌روند تا قیمت‌ها آزاد شود.

 در سال‌های اخیر رییس‌دانا چند وقتی بود که با بیماری دست به گریبان بود، اما مثل همیشه با روحیه جنگندگی که داشت، بر آن غلبه کرد و از بستر بیماری برخواسته بود. اما داس کرونا یاس زندگی فریبرز رییس‌دانا را هم درو کرد.

 زمانی که خبر درگذشت فریبرز رییس‌دانا که در بین دوستان و رفقایش مشهور به "رییس" بود، را شنیدم یاد خاطره‌ای از یکی از آخرین مصاحبه‌هایم با او در هفته‌نامه"صدا" افتادم.

 به منزلش در محله گیشا تهران رفته بودم. دو قاب عکس در خانه‌اش بود. عکس محمد مصدق و کارل مارکس! به واقع که رییس‌دانا یک سوسیالیست میهن‌دوست بود.

یادش گرامی

 

شهرام اقبال زاده :

رئیس دانا مرد دانا و بانگ بلند عدالت و آزادی خاموش شد!

درگذشت دکتر فریبرز رئیس دانا، یکی از نمادهای عدالت و آزادی را به دوستان اهل قلم و دوستداران عدالت و آزادی تسلیت می گویم.

خاطرات دوستی ها و گفتگو ها و مجادله ها پیش چشمم رژه می رود.

برای پایان نامه کارشناسی ارشد پگاه به منزلش می رفتیم و گذشته از  راهنمایی ها، کلی از نوشته های منتشر نشده اش را خالصانه در اختیار پگاه گذاشت...

استاد راهنمای پگاه، دکتر توکلی ،مقوله ی « رکود تورمی در اقتصاد ایران » را به او پیشنهاد کرده بود.

رئیس دانا با شوری پرخاش گونه رو به من می گوید « آخه این چه ربطی داره به دانشجوی ارشد، اصلأ رکود تورمی در دوران های خاصی در سرمایه داری پیشرفته ایجاد میشه، نه اقتصاد درب و داغون ما...»

سرانجام با پیشنهاد او موضوع رساله به « نقش یارانه در اقتصاد ایران » تغییر یافت.

....

پنجشنبه ها در درکه با دکتر رئیس دانا و جمعی دیگر از دوستان نویسنده و مترجم همنورد بودیم - اولین نفری که از این جمع رفت، جاهد جهانشاهی در پاییز ۹۲ بود - من به علت پاره ای مشکلات و بیماری - از سال ۹۱ از این جمع جدا شده بودم و درنهایت  سال ۹۲ خانه نشین شدم.

یادم می آید ،سال ۸۶ مشغول ویرایش « دولت های فرومانده» نوآم چامسکی بودم و داشتم با متن کلنجار می رفتم ؛ بااینکه متن پرحجم و دشواری بود، خانم دکتر اکرم پدرام نیا ، ترجمه‌ای خوب ارائه کرده بود؛ اما به نظرم ترجمه ی failed States به « دولت های شکست خورده» گویا نبود.

در یکی از همنوردی های پنجشنبه با دکتر رئیس دانا و فرهاد حسن زاده، همپا بودیم ، موضوع کتاب و عنوان کتابم را در میان گذاشتم و پیشنهاد« دولت های درمانده/ در گل مانده» را با او در میان گذاشتم.

گفت « با این چیزهایی که گفتی باید معادلی فراتر از این چیزها را بگذاری، اصلأ سعدی یادته درباره قیمت باورنکردنی « نگین انگشتری» میگه « فرومانده در قیمتش مشتری»؛ چطوره...»می گویم عالی است؛ همان را می گذارم.

اکنون سپاسنامه من در پیشانی کتاب « دولت های فرومانده» نوآم چامسکی، به یادگار مانده است « از دکتر فریبرز رئیس دانا برای پیشنهاد معادل دقیق « دولت های فرمانده » سپاسگزاریم.»

 پاییز ۹۲ است و پس از جراحی سنگین تومورها، دوران جهنمی شیمی درمانی را می گذرانم.چند تن از دوستان کانون نویسندگان، حسن صانعی، علیرضا جباری ، و خانم ها سرحدی زاده و حسن نژاد به عیادتم آمدند و برای تقویت روحیه و « زنده انگاری» من پیشنهاد عضویت در کانون را به من دادند و علیرضا جباری دفعه بعد فرم عضویت و مجله داخلی کانون را برایم آورد؛ فرصت خواستم که با آقای رئیس دانا مشورت کنم.

دوستانی که با ایشان معاشرت داشته اند می دانند که همیشه با چه شور و شوقی صحبت می کرد؛ تا جمله اول را گفتم  ، با شوق گفت « چه خوب، چه خوب، اصلأ جای تو اونجاست...»؛ من آنقدر صمیمی نبودم که فریبرز بخوانمش، گفتم « اما آقای دکتر من با پاره ای از...» می گوید « آقا جان همین را طرح کن، چه اشکالی دارد، من ازت پشتیبانی می کنم ، اصلأ خودم به عنوان معرف امضا می‌کنم، علیرضا هم که هست و بچه‌ها هم که می شناسندت»

خداحافظی می کنیم.دیگر ندیدمش و صحبت هم نکردیم.

چندی بعد همان دغدغه ها را در دیداری کوتاه با رضا خندان عزیز  - که این روزهای تلخ تر از زهر می خواهند حکم ظالمانه صادره علیه او و دو تن از یاران کانون را به اجرا بگذارند - در مراسم رونمایی مجموعه داستان دوست عزیزم منصور یاقوتی، در میان گذاشتم - خوشبختانه رضا هنوز هست و حتما یادش هست -- او هم گفت « از قضا ما احتیاج داریم به تجربه شما در کار جمعی و صنفی»...

باری، من همواره و هنوز هم همراه کانون بوده ام و نظریاتم را درباره ی کانون و ضرورت تقویت کار صنفی و مدنی و چگونگی تحکیم و گسترش کانون نویسندگان ایران،با آقا رضا خندان و برخی از دوستان دیگر در میان می گذارم.

به مویه بسنده نکنیم به ادامه راه او و  حفظ میراث او فکر کنیم.

بانگ بلند عدالت و آزادی خاموش شد، اما پژواک صدایش همچنان طنین انداز است.

**†***********

خیلی سال خوبی بود و حال خوبی داشتیم که این خبر هم از راه رسید.

پگاه تماس می گیرد، سلام نمی کند، گریه می کند « بابا دکتر رئیس دانا مرد!» می گویم« می دانم دخترم، رئیس دانا، دوست دانا مرد....»

با هم گریه می کنیم!

جلال سرفراز:

چراغِ سبزی از دور
برای رهگذرِ خسته یی
با دست و پایِ زخم
که در میانِ مِه و سنگلاخ
می گذرد

تصور من از از آیندۀ آرمانی همیشه چراغ سبزی بود در ان دور دورها، که فریبرز رییس دانا و برخی همگنان او آن را نشان گرفته بودند و برآن بودند و هستند، که خواه ناخواه نسلهای آینده از آن خواهند گذشت. در آن سوی چراغ همان سوسیالیسمی ست که که آرمانگرایانی چون او مطمئن بودند و هستند که بشریت مترقی پس از گذر از سنگلاخها سرانجام بدان دست خواهند یافت.
نخستین بار در برلین دیدمش. بیست و اندی سال پیش، ( حساب سال و ماهش را ندارم).ابتدا در جمعی بزرگ – که با اشتیاق به سخنانش گوش می دادند، سپس در جمعی کوچکتر. نشستیم و لبی تر کردیم.
پرسید: می دانی که من هم شعر می گویم؟

گفتم: نه.

گفت: این بار که به برلین آمدم دفتر شعرم را برات مِی آرم. دلم می خواد نظرت را بدانم.
خوشحال شدم که نظر من هم در شعر برایش مهم است. و هنوز هم منتظر دفتر شعرش هستم، که حتمن در اختیار خانواده، و یا دوستانِ نزدیک اوست.

در همان نشست می خواست بداند که دربارۀ عملکرد کانون نویسندگان چکونه فکر می کنم؟
گفتم: منشور کانون نویسندگان مبارزه با سانسور، و دفاع از آزادی قلم است. اما به نظر می رسد که دوستان می خواهند از این چارچوب پافراتر بگذارند. چنین رفتاری در حیطۀ کار کانون نمی گنجد.
کفت: یعنی مخالف اعتراضی؟

گفتم: نه. خیلی هم موافقم. منتها نه با امضاۀ کانون. بلکه مثلن با امضاء گروهی از نویسندگان. ...
بار دیگر در تهران دیدمش. در مراسم یادبود یکی از قربانیان قتلهای زنجیره یی در سالنی بزرگ در زندان قصر، که حالا تبدیل به موزه یی شده است، با فضایی سبز و زیبا در اطراف آن. دلِ پرخونی داشت. بی آن که از تاکید برضرورت ادامۀ تلاش روشنفکران و زحمتکشان برای دستیابی به آزادی و دمکراسی غافل بماند.

واپسین بار همین چند ماه پیش در کوه دیدمش. او بود و دو سه تایی از دوستانش در گرماگرمِ سخن، که در سرازیریِ برگشت بودند.. سلام کردم. پاسخ داد. اما به نظر می رسید که من را بجا نیاورده است.
پرسیدم: شناختی؟

با عجله گفت: "چرا! چرا! " ... و دور شد..

حتا فرصت یک احوالپرسی و گپی کوتاه هم پیش نیامد.

همین دو سه روز پیش ویدئویی از یکی از گفتارهایش در جمعی نه چندان بزرگ را شنیدم. باز هم همان سوسیالیسم آرمانی، و همان چراغ سبزی که امید به آینده را در دلها زنده می کند، و بدون آن زندگی خیلی بی معنی ست.

ای کاش فریبرز رییس دانا هنوز هم میان ما بود.. به قول رودکی:
از شما ر دو چشم یک تن کم

وز شمار خِرَد هزاران بیش

 

هژیر پلاسچی :

رفیق بود و شجاع. با آن قامت بلند و صدای رسا همه‌جا حاضر بود و هر کجا که حاضر بود جمعیت را به شور وا می‌داشت. می‌توان با بسیاری از رویکردها یا حتا برخی منش‌های فریبرز رییس‌دانا مخالف بود اما نمی‌توان فراموش کرد که درست در روزهای یاس و نومیدی حاصل از فروپاشی شوروی آنگاه که بسیاری در حال تجدیدنظر و گسست بودند و تردید، یکی از اولین صداهایی بود که از سوسیالیسم گفت و از این‌که چیزی پایان نیافته، همه‌چیز تازه شروع شده است. نمی‌توان فراموش کرد در زمانی که بسیاری حتا نام خاوران را نشنیده بودند یا اگر شنیده بودند آن را بر زبان نمی‌آوردند از هراس یا از سودجویی، چهره‌ی ثابت و پایدار جمعه‌های شهریور و اسفندِ خاوران بود. نمی‌توان فراموش کرد در روزهای وحشت و چاقوی بعد از قتل‌های سیاسی پاییز هفتاد و هفت از حافظان بی‌تزلزل کانون نویسندگان ایران بود و ماند تا لحظه‌ی آخر. نمی‌توان فراموش کرد که در نقد سهمیه‌بندی بنزین گفت و زندانی شد، در کنار کارگران اعتصابی و سندیکایی و مبارز ایستاد، درهای خانه‌اش همواره به روی جوانان و دانشجویان باز بود، چهره‌ی ثابت تجمع‌ها و اعتراض‌های خیابانی بود. آژیتاتور بزرگی بود و اقتصاددان بزرگ‌تری. وجه علمی او که با دانش مارکسیستی آمیخته بود در هیاهوی اقتصاددانان نولیبرال که تمامی جایگاه‌های علمی و دانشگاهی و سیاسی را اشغال کرده‌اند نادیده ماند و فریادهای حق‌طلبانه‌اش تنها به گوش آنهایی رسید که باید برسد: به گوش آنهایی که سودای تغییر جهان را در سر داشتند و دارند. با این وجود هرگاه فرصتی دست داد تا با یکی از این گنده‌گوهای قلابی به مناظره بنشیند چنان طرف را سر جای خودش نشاند که دیگر هرگز جرات نکند در برابر او ظاهر شود. و از کسانی بود که این از او برمی‌آمد: رزمنده بودن، خشمگین بودن و در عین‌حال در بحث علمیِ مربوط به اقتصاد به ورطه‌ی شعار نیفتادن. حالا غم‌انگیز است تدفین بی‌تشییع کسی که چهره‌ی ثابت تشییع بسیاری بود که حکومت ایران آنان را حذف کرده و به حاشیه رانده بود و نام تشییع‌کننده‌گان را در فهرست سیاه ثبت می‌کرد. در سال هشتاد و دو و بعد از زلزله‌ی بم در گفت‌وگویی با نشریه‌ی محلی موج بیداری در زنجان گفته بود: «احساس می‌کنم مردمی که سال‌ها درد محرومیت را کشیده و داغ ستمگری‌ها بر پیشانی‌اش بوده... این‌طور باید بی‌پناه باشد و خشم زمین و زمان را تحمل کند. همان موقع یادم افتاد که چه برج‌ها و ساختمان‌هایی در تهران و در همان ارگ جدید بم ساخته می‌شود، چه فریادهایی که زدند مصلحان اجتماعی و اقتصاددانان متعهد و مردمی که کمی از این سودجویی‌ها را صرف مردم کنید. زمانی که من دو سه ساعت بعد [از زلزله] خبرها را شنیدم و به عمق فاجعه پی بردم صدای ضجه‌های این مردم این‌طور به گوش من رسید، مثل زمانی که در یک قطار هستی و می‌شنوی که: دیدید باز با ما چه کردید! دیدید باز با ما چه کردید! دیدید باز با ما چه کردید!» و حالا باید صدای او را به یاد آورد و در گوش حاکمان و حرامی‌های مدافع حکام فریاد زد: دیدید باز با ما چه کردید!

منیره برادران:

یادداشت های روزگار کرونا (2)

کرونا رئیس دانای ما را از ما گرفت. این روزها که معلوم است فراموش نمی شود، در کتابهای تاریخ آینده دور هم، که به این روزگار کرونا برگردند، خوهند نوشت: سحرگاه 26 اسفند 1398 فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان سوسیالیست، نویسنده معترض، عضو کانون نویسندگان، یاور کارگران بر اثر کرونا درگذشت. و من برای این ثبت در تاریخ، این را هم اضافه می کنم: یار خاوران و مادران خاوران. در صدایش یک نوع بیقراری و عصیان بود و صداقت، که با ما می ماند.

خالد رسول پور :

مرگِ چنین خواجه نه کاری‌ست خُرد...

*
کرونا «دکتر فریبرز رئیس دانا» را هم با خود برد.

«دکتر فریبرز رئیس دانا» یک «غول» بود. جدا از اینکه موافق یا مخالفش باشیم و با او دعوامان شده باشد یا رفیق گرمابه و گلستان‌اش باشیم، نمی‌توانیم بزرگی و تاثیرگذاری‌اش را انکار کنیم. او یک دانشمند بود، یک روشنفکر، یک رزمنده‌، یک رفیق، یک اقتصاددان، ‌یک ادیب، یک منتقد، یک سیاستمدار، یک نویسنده،‌ یک مترجم و یک همه‌چیزدان ِ نوع ِ «عصر روشنگری» که بیش از بیست کتاب و صدها مقاله در عرصه‌های مختلف علوم انسانی منتشر کرده‌بود. گرایشات سیاسی و اقتصادی او هر چه بود، ناگزیری‌هایش، سازش‌هایش، گذشت‌هایش، تندی‌ها و سرزنش‌ها و اتهام‌زنی‌هایش، نترسی‌هایش، تیزهوشی‌ها و کنجکاوی‌ها و کاوشگری‌های بی‌پایانش، تعهد بی‌دریغ‌اش به زحمتکشان و ستمدیدگان و «ایران» ِ ورای حاکمیت و سیاست... همه و همه از او یک چهره‌ی برجسته‌ی «ملّی» ساخته‌بود. «دکتر فریبرز رئیس دانا» یک مارکسیست ِ شورویایی ِ مدافع ِ اقتصاد ِ دولتی بود، یک ضدّ امریکایی وفادار به منطق جنگ سرد بود، یک رزمنده‌ی جهان سوّمی بود علیه جهان اوّل ِ غربی. او اما فراتر از همه‌ی این‌ها هم بود. یکی از «مردم» بود، با همه‌ی میراث تاریخی ِ درست یا نادرست‌شان. او همواره در صفّ ِ نخست ِ هر مبارزه‌‌ای بود که «روا» و «به‌جا» می‌دانست.
من فکر می‌کنم بعدها تاریخ ایرانی، «دکتر فریبرز رئیس دانا» را یکی از مهمترین چهره‌های «فکری» ِ قرن چهاردهم ِ خود خواهددانست.

بدرود استاد!

مهدی سامع :

در سوگ فقدان فریبرز رئیس دانا

با اندوه و تاثر دکتر فریبرز رئیس ‌دانا، اقتصاددان، فعال سیاسی اجتماعی و عضو فعال کانون نویسندگان ایران در اثر بیماری کرونا درگذشت. رفیق فریبرز از مدافعان آزادی، عدالت و سوسیالیسم بود که بارها به خاطر فعالیتهایش به زندان افتاد. ظلم و ستم حکام مرتجع و ستمگر ایران بر او را نمی بخشیم و فراموش نمی کنیم.

از جانب خود و رفقایم در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، فقدان تاسف آور زنده یاد فریبرز زئیس دانا را به خانواده او، به کانون نویسندگان ایران و به فعالان سیاسی اجتماعی تسلیت می گویم.
مهدی سامع

دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ ـ ۱۶ مارس ۲۰۲۰

فرهنگ قاسمی :

داس مرگ در ایران بیداد می کند.

اندیشمند و مبارز متعهد فریبرز رئیس‌دانا نه مستقیما در اثر کرونا ویروس، بلکه در اثر فشارهای ناشی از استبداد جمهوری اسلامی، گرفتار داس مرگ شد. تلاش های او برای آزادی، عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی در جامعه اثر گذار است. آخرین بار که باهم از راه دور جلسه مشترک داشتیم حالش جالب نبود، جلسه را زودتر ترک کرد. جوامع - به ویژه جامعه ما - به انسانهای آرمانخواه نیاز دارند. در جامعه ما انسانهای آرمانخواه باید سنگ صبور باشند. زیرا گاهی درک این انسان‌ها نیازمند ادراک درست است. متاسفانه قضاوت ها عجولانه و گاهی از روی کمبود تخصص انجام می‌پذیرد که این انسانها را رنج می دهد.

چه تهمت ها که به این تلاشگر ایراندوست و طرفدار عدالت اجتماعی و سوسیالیسم نزدند.
یادش شاد باد.


حسین شریعت :

كهنه سرباز

كسى را چون زنده ياد رئيس دانا نديده بودم كه پس از اينهمه تجربيات سترگ تاريخى ، از مدل اقتصادى سوسياليستى ، بقول خودش كارگرى ، دفاع كند ... حتى از لنين هم با شور و حرارت دفاع ميكرد .. انگار آخرين سربازى بود كه سالها ى دراز ، پس از پايان جنگ بورژوازى و پرولتاريا ، در جزيره اى تنها ، تفنگش را زمين نگذاشت ، و سنگر را ترك نگفت

انگار يكى بايد مى بود تا يادمان بندازد ، ميليونها انسان خفته در خون را فراموش نكنيم ، آنها رويادارگان شريفى بودند كه نان را به تساوى ميخواستند و خوبى را براى همه ...
اكنون آن كهنه سرباز را نه گلوله هاى ميدان جنگ ، بلكه ويروسى كه با ميكروسكوپ معمولى ديده نمى شود ، كشته است

غم غربتى در دلم چنگ مى زند ، به ياد رفيقان رفته افتادم كه فراموششان كرديم ، ببخش سرباز ، گاهى قلب شريف ترا با پرسش هاى خود مى آزردم. آخر چطور انتظار داشتم كه باور كنى يك عمر آرمان و جنگ بيهوده بود !!! چه توقع ظالمانه اى از يك كهنه سرباز !!!
اكنون آرام بخواب مرد خوب . كارگران و رنجبران ، چون گور بى نواى تو تنهايند. ...

دکتر حبیب الله پیمان :

وز شمار دوچشم یک تن کم، …

این‌بار نوبت فریبرز رییس دانا بود که تن رنجورش را تسلیم بیماری کند، و آن روح چون کوه استوار و چون پرنده آزاد را از این قفس تنگ برهاند. فریبرز درحالی صحنه را ترک گفت که در ایمان‌اش به پیروزی آزادی و عدالت و برابری سوسیالیستی بر ظلم، جباریت و نابرابری نظام سرمایه‌داری، کمترین تزلزلی راه نیافته بود. پیش از آن که چشم از این جهان برتابد، شاهد ظهور و گسترش جنبش نوین سوسیالیسم دموکراتیک، آن هم در قلب جامعه امریکا -نیرومندترین سنگر مدافع سرمایه‌داری جهانی- بود، جنبشی که با درس گرفتن از تجربه‌های تلخ پیشین، آزادی، دموکراسی مشارکتی (شورایی) و حقوق وارزش های عالی انسانی ـ‌حقیقت، معنویت و اخلاق‌ـ را که از ملزومات اصلی برقراری عدالت و برابری است می‌شناسد وارج می‌نهد. تردید نیست که با درگذشت او، اقشار محروم و طبقات زیر خط فقر در جامعه، مدافعی صمیمی و سرسخت و طرفداران عدالت و آزادی (دموکراسی سوسیالیستی) یاری وفادار را ازدست دادند، اما جای ناامیدی نیست، زیرا نسل جدیدی از جوانان خودآگاه و آرمان‌خواه که به‌نوبه خود در پرورش آنها سخت کوشید، در همراهی با توده‌های محروم و بیداردل، دیری است در تلاش ایجاد نهادهای مدنی و همبستگی و تعاون در محافظت از حقوق اجتماعی و منابع و ملزومات زیست آزاد وانسانی خویش و تدارک زمینه‌های فکری، اجتماعی. عملی تحقق آزادی، برابری، عدالت و حقیقت و معنویت در جامعه هستند.

…وزشمار خرد هزاران بیش!

لطف الله میثمی :

زمستان سال 1342 به علت فعالیت درباره دادگاه سران نهضت آزادی ایران، در یکی از سلول‌های زندان قزل‌قلعه بودم که ناگهان 9 نفر را وارد بند انفرادی زندان کردند و یک هفته شبانه‌روز مورد شکنجه قرار دادند. شادروان حسن خرم‌شاهی با هشت نفر دانش‌آموز عضو جبهه ملی متهم به ترور شاه شده بودند. یکی از این دانش‌آموزان، زنده‌یاد فریبرز رئیس‌دانا بود. پس از یک هفته، مأمور ساواکی که گزارش اشتباه داده بود به زندان افتاد و سرلشکر پاکروان، رئیس ساواک از این 9 نفر معذرت خواست و آنها را آزاد کرد. آشنایی من با رئیس‌دانا از آن زمان شروع شد و ادامه یافت. بعدها با ایشان همکاری‌های نزدیکی در نشریه چشم‌انداز داشتیم و در موضوعات مختلف با ایشان گفت‌وگو می‌کردیم.

فریبرز رئیس‌دانا عدالت‌خواه و تا آخرین روزهای زندگی، پیگیر حقوق زحمت‌کشان بود و همین عامل نیک‌فرجامی‌اش شد. او در سحرگاه امروز، بدرود حیات گفت. این‌جانب لطف‌الله میثمی و همکارانم در نشریه چشم‌انداز ایران، این مصیبت رابه مردم ایران و به‌ویژه زحمت‌کشان، دوستان و آشنایان ایشان تسلیت می‌گویم و صبر، بقای عمر و نیک‌فرجامی برای بازماندگان آرزو می‌کنم.

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست