نویدنو 10/11/1398
چاپ مطلب
ارژنگ نشریه ادبی ، هنری و اجتماعی نویدنو
شماره 3 بهمن 98
سرسخن
تپیدنهای دلها ناله شد آهسته آهسته
رساتر چون شود این نالهها فریاد میگردد
فرخی یزدی
وقتی شاهدیم که به دلیل بی کفایتی حاکمانِ تاریک اندیش، ناگهان سیلابی
از فاجعه و مرگ و نیرنگ، یکی پس از دیگری بر سر ملتی بزرگ، با فرهنگ و
تمدنی چند هزار ساله می رُمبد و آوار می شود، به عنوان سردبیر یک
ماهنامۀ فرهنگی نوپا، نمی دانی که در سرمقالهات باید از کدام درد
بگویی و بنویسی؟ طرح روی جلدت را بهتر است با تصویری از کدام فاجعۀ
خونبار ببندی و چه فرقی میکند؟... آیا نمایی از فقر و کودکِ کاری در
گوشه خیابان که "خوابِ نان و لحافی لبریز از تنفس وُ بوسه"
میبیند، به رغمِ همۀ غمها و سختیها، روح مثبتتری را در ذهن خستۀ
مخاطب القاء نمیکند؟...
از سانحۀ کشتی سانچی بدینسو، و بهویژه در جریان اعتراضات دی 96 و
آبان 98 و سپس ساقطشدن هواپیمای اوکراینی و "سیلابِ هامون" و دهها
مورد سقوط مینی بوس و اتوبوس به قعرِ درههای مرگ و نیستی، بیش از
دوهزار تن از هممیهنان، جانِ شیرین خود را فدا کردهاند و این در
حالی است که به خانوادههای داغدارشان حتی اجازۀ برگزاری یک مراسم
خاکسپاری و عزاداری ساده نیز داده نمیشود! صدها و هزاران دختر و پسر
جوان و دانشجو و معلم و کارگر و روزنامه نگار و وکیل و هنرمند و
نویسنده در سیاهچال های رژیمی به غایت قرونِ وسطایی در بندند و شکنجه
می بینند تا شاید به تعبیر آراگون "زمانه عوض شود"؛ ولی آیا
ستیزِ مردم ایران با زمانۀ ستم و بیداد به سامان خواهد رسید؟...
نفرتانگیزتر ازهمۀ فجایع اخیر، شاید"دروغگویی" مسئولان حکومتی درپی
هدف قرار گرفتن هواپیمای اوکراینی توسط پدافندِ ضدّهوایی سپاه
پاسداران با بیشاز 170مسافر و خدمۀ قربانی بود که آتش مهیبی به خرمنِ
خشمِ تودهها افکند. وقتی "سایه"، این آینه دارِ غمها و شادیهای عصرِ
ما، همان شب از کلن آلمان در تماسی تلفنی با دوستی، هِق هِق زار میزند
و از دردی جانکاه میگرید و میگوید "فلانی! من نمیدانم بر مزارِ
کدام کشته باید بگریم"، یعنی این که درد، بسیار عظیم است و تحوّل
ناگزیر، و باید در انتظار رویدادی بزرگ و مبارک در جامعه بود اما وظیفۀ
کنونی ما چیست؟ "عزایم خوانیِعتیق"به یاد قربانیان یا
کاربستِ"ریاضیاتِ خرد و شاقولِ تجربه" در صحنۀ عملِ آگاهانۀ جمعی؟...
در بُرهۀ کنونی، اثبات ناکارآمدی و بیصداقتی مجموعۀ حاکمیت در روند
حوادث اخیر که منجر به ژرفش بیش از پیش مبارزات سیاسی- طبقاتی اکثریتِ
مردم ایران علیه وضعیت موجود کشور و فساد و غارتِ گسترده ناشی ازدههها
اجرای سیاستهای نئولیبرالی سرمایه داری جهانی وسلبِ مالکیتِ گسترده از
هستیِ مادّی زحمتکشان شده، شاید آغازی باشد بر "روندِ بریدنِ توده ها
از حاکمیت" که به تعبیر سیاسیون، لازمۀ پیدایی وضع انقلابی در جامعه در
کنار شرایط عینی و ذهنی موجود به شمار می آید.
آری، به نظر می رسد که پس از گذشت بیش از چهار دهه از شکستِ انقلابی
خلقی با آماج های مترقی "استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی" به
دلیل خیانت سرمایه دارانِ اسلامپناه؛ جامعۀ ایران باری دیگر شرایط"پیش
از توفان"را تجربه می کند. اما با پراکندگی نیروها در مقابل "جبهۀ
متحدِ ارتجاع"، افقِ تحولات سیاسی پیش رو چیست؟ و ما در این هنگامۀ
نبرد، در کدام سمتِ تاریخ ایستاده ایم؟...
همۀ اینها که برشمردیم، در کنار"غمِ نان"؛ دغدغه هایی است که این روزها
دل و دِماغِ همۀ هم میهنان عزیزمان را به خود مشغول داشته و درعین حال
می دانیم که تنها با اتحاد عمل همه نیروهای "جبهۀ متّحد انقلاب"به
رغم تفاوت اندیشه، و با نبردی فداکارانه توام با شکیبِ انقلابی است که
میتوان وباید "روزهای سعادت بار"را که به تعبیر هگل"صفحه های
سفیدِ تاریخ اند"،
نوشت و در آغوش کشید.
به هر روی، در فضای بیم و امید و شور و تحرّکِ انقلابی که در سپهر
سیاسی میهن پدیدار شده، مفتخریم که اینک سومین دفتر از ماهنامۀ
ارژنگ - شماره 3 بهمن 1398- را با هم ورق می زنیم. می دانیم که هنوز
کاستی ها فراوان است و اگر بهبودی در شکل و محتوای کار حاصل شده، صرفا
مرهون لطفِ یاران همدل و همگامی بوده است که
ارژنگ
را متعلق به خود می دانند.
یکی از کمبودها، نقدهای ادبی و هنری و اخبار رویداهای فرهنگی و هنری،
گالری ها، تئاتر و فیلم های سینمایی در حال اکران به ویژه اخبار
جشنواره های حکومتی تئاتر، موسیقی، فیلم و انیمیشن با عنوان پر طمطراقِ
"فجر" است که با انصراف و تحریم گسترده طیفی بزرگ از اهالی هنر و قلم و
در اعتراض به رفتار حاکمانِ بیخرد، ضدّ فرهنگ، دروغگو و سرکوبگرِ
حامی نظمِ سرمایه روبرو شده است.
از دیگر سو، وضعیت وخیمِ نشر و مطبوعاتِ مستقل و تعطیلی دومینو وارِ
فعالیت ناشران و کتابفروشی هایی چون اندیشۀ نو، حقیقت، آسیا، تک درخت و
طهوری... است که نمی دانیم آن را باید کجای این دلِ پُرغصّه و مجروح
مان بگذاریم!
و کمبود دیگر، یادمان بزرگان و قلّه های ادب و هنر ایران است که در
شماره های بعدی فکری برای آن خواهیم کرد: روزهای سپری شده ای چون 5 دی
(درگذشت ایرج بسطامی)، 13 دی (درگذشت نیما)، 23 دی (زادروز به آذین)،
24 دی (زادروز ساعدی و درگذشت محمد قاضی)، 28 دی (درگذشت همایون خرم)
و... یا ایامی چون 1 بهمن (زادروز فردوسی و درگذشت عارف قزوینی)، 19
بهمن (درگذشت کسرایی)، 29 بهمن (شهادت گلسرخی و دانشیان)،... و 6 اسفند
که زادروز "سایه" عزیزمان... خواهد بود و روزهای پرشمار دیگری که باید
از یکایک آن ها یاد کرد؛ اگرچه مهم تر از یادمان و بزرگداشت روزهای
یادشده، فراگیری آموزه ها و پیگیری آرمانهای انسانی این اخترانِ
نورانی در شبِ کویریِ قیرگون و استبدادزدۀ میهنِ عزیزمان است تا راه را
گم نکنیم؛ که به تعبیر "سایه":
امروز نه آغاز وُ نه انجامِ جهان است
ای بس غم وُ شادی که پسِ پرده نهان است
گر مردِ رهی غم مخور از دوری وُ دیری
دانی که رسیدن هنرِ گامِ زمان است.
تحریریه ارژنگ
بهمن 1398
برای دریافت نشریه
کلیک کنید
|