برای آزادی ، دموکراسی ،صلح، استقلال و عدالت اجتماعی                         آزادی زندانیان سیاسی 
نویدنو -  کتاب - رحمان هاتفی  درباره ما -  بایگانی

2020-01-22

نویدنو 26/10/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • امریکا بر لبه جنگ ایستاده است. تلاش های لفظی رئیس جمهور ترامپ برای عرضه خود به عنوان رئیس جمهور"ضد جنگ" با حمله او به ایران به عنوان یک تقلب افشا شده است.  اورولی تر از همه این ادعای ترامپ است که به دنبال حمله ی سال نو به سفارت امریکا در بغداد، ترور قاسم سلیمانی ژنرال ایرانی برای جلوگیری از جنگ  ضروری بود. در واقعیت ضربه امریکا به سلیمانی نشانگرتشدید جنایتکارانه ی ستیزه بین دو کشور است. ترور ژنرال به درستی به مثابه اقدام جنگی ارزیابی شد، از این رو ادعای آن که این ضربه گامی به سوی صلح است ادعایی پوچ است.

     

 

 

 

 

 

 

سه دلیل برای مخالفت با جنگ با ایران -

انتونی دیماگیو- برگردان : هاتف رحمانی

امریکا بر لبه جنگ ایستاده است. تلاش های لفظی رئیس جمهور ترامپ برای عرضه خود به عنوان رئیس جمهور"ضد جنگ" با حمله او به ایران به عنوان یک تقلب افشا شده است.  اورولی تر از همه این ادعای ترامپ است که به دنبال حمله ی سال نو به سفارت امریکا در بغداد، ترور قاسم سلیمانی ژنرال ایرانی برای جلوگیری از جنگ  ضروری بود. در واقعیت ضربه امریکا به سلیمانی نشانگرتشدید جنایتکارانه ی ستیزه بین دو کشور است. ترور ژنرال به درستی به مثابه اقدام جنگی ارزیابی شد، از این رو ادعای آن که این ضربه گامی به سوی صلح است ادعایی پوچ است. ما باید نسبت به تهدید بنیادی مطرح شده از سوی دولت ترامپ برای صلح کاملا صریح باشیم. ایران نیز به دنبال ترور وعده "انتقام سخت " ، و خروج از موافقت نامه چند ملیتی 2015  درباره منع کشور از توسعه سلاح های هسته ای(برجام) را اعلام کرده است. گسترش تنش ترامپ به صورت دردناکی تهدید جنگ همه جانبه را افزایش داده است. با درک این تهدید، من در اینجا  استدلالی را بر پایه اندیشه اولیه خود در باره این ستیزه مطرح می کنم، که سه دلیل را برای آن که چرا لازم است امریکایی ها با جنگ مخالفت کنند عرضه می کند.

#1- عدم توافق در باره تهدید ایرانی

سلیمانی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران - نیروهای قدس- یک سازمان اطلاعاتی - نظامی مخفی بود که در عملیات به شیوه شبه نظامی در سراسر خاورمیانه خبره است ، و نیرویی توصیف می شود که برای  نفوذ سیاسی بیشتر ایران در سراسر منطقه تلاش می کند.  ترامپ از ترور به عنوان ضرورتی برای پایان دادن به "سلطنت ترور" سلیمانی تجلیل کرد. او ادعا کرد، پس از آن که دریافتیم ایران " عملا" در حال برنامه ریزی  حملات قریب الوقوع و شیطانی علیه دیپلمات ها و افراد نظامی امریکا " است ضربه حیاتی بود.

اما توجیه ترامپ برای جنگ از کشوری می آید که تاریخ طولانی از تحریف وجعل شاهد برای تهدید ایرانی دارد. رهبران امریکا دهه ها با ریا کاری و با تبلیغات ایران را در آستانه توسعه سلاح های هسته ای به تصویر کشیده اند.

اما رئیس جمهورها بوش و اوباما هر دو، از سوی اطلاعات کشوری و بازرسان سلاح های جهانی مورد سرزنش قرار گرفتند، چون از ارائه شاهدی که ایران در حال توسعه این سلاح هاست، یا آن که ایران تهدیدی برای امریکا است شکست خوردند.

خارج از مبالغه های پیشین، شواهدی نشان می دهد که دولت ترامپ و جامعه اطلاعاتی در رابطه با به اصطلاح تهدید ایران هم فکر نیستند. اندکی پس از ترورسلیمانی ، نهاد امنیت کشور اعلام کرد "هیچ تهدید خاص و معتبری" از سوی ایران در داخل مرزهای امریکا وجود نداشت.  و مقامات نظامی امریکا موافق گسترش تنش نظامی ترامپ نیستند. آن طورکه نیویورک تایمز گزارش می کند: " در روز های پر آشوب منجر به مرگ ژنرال قاسم سلیمانی ؛ قوی ترین فرمانده ایران ، مقامات برجسته نظامی امریکا - در فهرستی که تقدیم رئیس جمهور ترامپ کردند - کشتن او را مطرح کردند. آن ها فکر نمی کردند ترامپ با آن موافقت کند. در جنگ های به راه انداخته شده از زمان حملات 11 سپتامبر 2001، تاکنون مقامات پنتاگون اغلب گزینه های غیر محتمل را به روسای جمهور عرضه کرده اند تا انتخاب  دیگرگزینه ها مطلوب تر به نظر برسد. "

تایمز گزارش می کند" مقامات ارشد پنتاگون ار دستور رئیس جمهور بر آشفتند". روزنامه علاوه بر این می نویسد که "اطلاعات" برای تایید برنامه های فرضی ایران برای حمله به دیپلمات های امریکایی حداقل در کلمات یک مقام نظامی امریکایی که محرم اسرار بررسی های دولت بود "کم رمق" بود. طبق گفته آن منبع ،هیچ شاهدی از حمله "قریب الوقوع" در آینده ی نزدیک علیه هدف های امریکایی در خارج از مرزهای(امریکا) وجود ندارد .

رهبران امریکا همیشه واقعیت ها را پنهان کرده اند ، اطلاعات  جاسوسی را تحریف کرده اند ، و اطلاعات را برای تحریک افکار عمومی و ایجاد حمایت از جنگ جعل کرده اند. بنا براین نباید تعجب بر انگیز باشد که رئیس جمهور کنونی هم اطلاعات را سیاسی کند. او قطعا دلیلی دارد تا - توجه را از استیضاح  سنا دور کند، و تلاش های نومیدانه ی فزاینده ی ترامپ  تاکنون چنان وانمود شود که او رئیس جمهوری جدی است و نه یک  قدرت طلب دیگ حلبی که حاکمیت قانون را نا دیده می گیرد، در حالی که بی شرمانه رهبران خارجی را به خاطر بهره برداری از انتخابات کشوری مورد تحقیر و اجحاف قرار می دهد.

جدای از اتهام فساد علیه ترامپ ، برای امریکایی ها عاقلانه نیست که ، با توجه به دروغ های رسوای به کار گرفته شده در دوره پسا 11 سپتامبر برای توجیه جنگ در خاورمیانه  کلمات رئیس جمهور را جدی بگیرند. زمانی نه چندان دور صورت کالاهایی در رابطه با به اصطلاح سلاح های کشتار جمعی و وابستگی به تروریسم به افکار عمومی امریکا فروخته شده بود . هیچ یک از آن ادعا ها ابدا واقعیت نداشت ، وامریکایی ها براساس دروغ های رئیس جمهور فرصت طلبی که در زمان بحران روی به کار انداختن ترس عمومی از تروریسم  به شدت مصمم بود با صورتحسابی برای جنگی تریلیون دلاری ، رها شده بودند. دولت بوش جنگ را بر مبنای اطلاعاتی فروخت که می دانست تقلبی و دستکاری شده است، و کشور رادرگیر جنگی ده ساله کرد که به کشته شدن بیش از یک میلیون عراقی و بیش از 5.000 پرسنل نظامی امریکایی منجر شد و نتیجه آن کشور شکست خورده عراق بود که راه را برای ظهور داعش هموار کرد . با این همه گفتنی است که خطرات آغاز جنگی دیگر در خاورمیانه به صورت فزاینده ای بالا است ، و امریکایی ها باید به صورت جدی پی آمدهای ورود به جنگی بر مبنای ( بازهم) اطلاعات  مشکوک را مورد توجه قرار دهند.

#2- "جنگ علیه تروریسم" فرستادن دنبال نخود سیاه

رهبران امریکا برای توجیه جنگ لفاظی طولانی برای تروریسم دارند. اما این راهبرد ، ترکیب تروریسم - با درکی به مثابه اقدام های خشن مجاز برای ارعاب شهروندان - با اقدام های جنگی، تحریف جدی واقعیت را نشان می دهد.  ترامپ زمانی که "حکومت ترور" سلیمانی را به مثابه امر فراگیری که نه تنها دیپلمات های امریکایی ، بلکه حمله بر " پرسنل نظامی امریکا"را هدف گرفته است توصیف کرد، ازاین اطلاعات نادرست تغذیه می کرد.  تلاش برای ربط دادن مرگ سربازان امریکایی در زمان جنگ به تروریسم، بیانیه 2019 ورزارت خارجه را به یاد می آورد ، که نیروی سپاه قدس ایران را ، با ذکر مسئولیت آن "برای مرگ حداقل 603 عضو ارتش امریکا در عراق " از " 2003 تا 2011" با حمایت از شبه نظامیان عراقی که دست اندر کار حمله به نیروهای امریکایی بودند "سازمانی تروریستی" شمرد. در حالی که تبلیغات ادامه دارد، تلاش برای ربط دادن این اعمال جنگی به "تروریسم" کاملا انحرافی است. پرسنل نظامی امریکا یی کشته شده در عراق ،  به صورت غیر قانونی در اشغالی جنایی شرکت داشتند، که به صورت گسترده ای از سوی جامعه بین المللی محکوم شده بود. جنگ امریکا در عراق تحت منشور نورنبرگ تجاوزجنایی بود، و منشور ممنوعیت استفاده از زور سازمان ملل را نقض کرد ، که تنها با مجوز شورای امنیت ( که امریکا آن مجوز را نداشت) ، یا در مورد اقدام نظامی برای دفاع از خود در برابر حمله ای در حال انجام اجازه 0حمله را) می دهد( عراق قبل از تجاوزسال 2003 با امریکادر جنگ نبود).  بر خلاف تبلیغات ترامپ و وزارت خارجه ، هیچ زمینه ای برای دسته بندی مرگ پرسنل نظامی در جنگی غیر قانونی به عنوان تروریسم وجود ندارد. در عوض می توان استدلال کرد که بازیگران سیاسی عراقی ( که شبه نظامیان را هم ، صرف نظر از وابستگی آن ها به ایران در بر می گیرد) تحت قوانین بین المللی حق داشتند در عمل دفاع از خود در برابر اقدام سربازان امریکایی از جانب  یک قدرت خارجی متخاصم ، که اشغالی غیر قانونی را اجرا کرده بود درگیر شوند.

#3- جنگ بیشتر = بی ثباتی بیشتر خاورمیانه

بزرگترین دست آورد رخداد های اخیر باید خطر عظیمی که گسترش جنگ برای امریکا و منطقه مطرح می کند شناخته شود. ارثیه نظامیگری امریکا در خاورمیانه ، شمال افریقا، و آسیای مرکزی مرگ، ویرانی و بی ثباتی است. هر جنگ مهمی که امریکا درگیر آن است انهدام انسانی و ویرانی جمعی تولید کرده ، در عین حال به شعله ور شدن  بی ثباتی و تروریسم سوخت رسانده است.  با تجاوز سال 1979 شوروی به افغانستان، حمایت امریکا از مجاهدین رادیکال به از هم گسستن نظم اجتماعی ، و ظهور رژیم رادیکال طالبان منجرشد، که جایگاه بنیادگرایان القاعده در سال های قبل از حملات تروریستی 11  سپتامبر  2011 بود.  تجاوز 2001 امریکا به افغانستان به ویرانی بیشتر جامعه افغانستان کمک کرد، و با بازگشت طالبان ، با یک جنگ داخلی همراه بود که در طی دو دهه گذشته دوام داشته است.

در عراق ، به دنبال سرنگونی دولت عراق تجاوز امریکا خلا امنیتی عظیمی ایجاد کرد ، که به خیزش القاعده در عراق امکان داد.  امریکا به جنگ های داخلی متعددی در عراق در طی دهه 2000 و سوریه دهه 2010 سوخت رساند و بی ثباتی گسترده ای را ایجاد کرد ، و به داعش امکان ظهور داد که توانست با تشکیل کشور کوچکی برای خود ، در میان دو کشور عمل کند.  و بعد شورش مورد حمایت امریکا - ناتوی 2011 علیه معمر قذافی  بود، که نه تنها به سرنگونی دیکتاتور،  بلکه به ظهور وابسته دیگری به داعش در داخل مرز لیبی انجامید. حتی اوباما، بزرگترین سردسته برای جنگ،  سرانجام پذیرفت که پس از سرنگونی قذافی ، دخالت او ( در لیبی) به خاطر جنگ داخلی "بدترین اشتباه" او بود، که در را برای ظهور داعش باز کرد.

تمام این ستیزه ها یک امر مشترک داشتند. آن ها ویرانی عظیمی را برای کشور های تحت اشغال ، با جنگ های نظامی که حاصل آن زمین سوخته بود فراهم آوردند، که در رد پای خود مرگ ، بدبختی و ویرانی به جاگذاشتند. امریکا در ویران کردن کشور ها استاد است ، اما به آن (کشورها) یا توانایی بازسازی آن ها علاقه اندکی نشان می دهد. این جنگ ها زمین حاصلخیزی را برای رادیکال های اسلامگرا فراهم می کند، که از پی آمد هرج و مرج و بی ثباتی سود می برند.

درس اولیه "جنگ علیه ترور" برای ناظران منطقی باید روشن باشد: جنگ های امریکا نه تنها بی ثباتی ، بلکه  نومیدی را بارآورد، چون مردم  قربانی جنگی شدند که به صورت فزاینده ای به مدارا با جنبش های افراطی محلی تبدیل شد. دولت های سرکوبگر با وسعت از سوی مردمی که تحت انقیاد دارند افشا می شوند. اما تنها چیز بدتر از یک دیکتاتوری ، زمانی است که جوامع  به جنگ داخلی، هرج و مرج و نسل کشی  سقوط می کنند و بی نظمی کلی حاکم می شود. داستان ظهور داعش نمونه ای از شهروندانی است که تحت جنگ و بی ثباتی رنج می برند ، و تا مادامی که بتوانند نظم را در زمان بحران اعاده کنند، به صورت فزاینده ای به مدارا گر با بازیگران سیاسی افراطی تبدیل می شوند. این نکته بی هیچ تناقضی در گفتمان سیاسی و رسانه ای امریکا مورد غفلت واقع شده است - نشانه ای است از آن که نزدیک به 20 سال چگونه "مباحث" تبلیغاتی بر سر جنگ  در داخل مباحث "جنگ علیه تروریسم امریکا " مسلط شده است.  

از اینجا به کجا می رویم ؟

ترامپ ترور سلیمانی را با یک اظهار توئیتری که امریکا 52 سایت دیگر ایرانی را هدف گرفته است دنبال کرد ، که "اگرایران هر امریکایی یا دارایی امریکایی را مورد حمله قرار دهد" مورد حمله قرار خواهد گرفت . در روشنای رخ داد های اخیر هیچ دلیلی برای خط ونشان این اعلامیه  تا این حد نمونه وار در توئیتر پر سر و صدای ترامپ وجود ندارد. این رئیس جمهور برای آغاز جنگی با ایران نا امید است ، چون ترامپ از همان آغاز ریاست جمهوری خود  با جمهوری اسلامی مقابله کرده است. جنگ به ترامپ اجازه خواهد داد تا، در حالی که  توجه را از دادگاه استیضاح خود منحرف می کند، با ادعا ردای رهبر ملی زمان جنگ را به تن کند. و در سایه تشدید لفاظی خصمانه ازسوی دولت ، جنگ به صورت فزاینده ای محتمل به نظر می رسد.

مردم امریکا مسئولیت اخلاقی دارند تا نه تنها انگیزه های ترامپ را مورد پرسش قرار دهند، بلکه به مصائب انسانی که به ناگزیر همراه جنگ است توجه کنند. جنگ با ایران تنها خاورمیانه را بی ثبات تر خواهد ساخت ، رادیکالیسم ضد امریکایی را شغله ورتر خواهد کرد ،و تهدید ترور برای امریکا را افزایش خواهد داد. این استنتاج مبتنی بر گمانه زنی نیست، بلکه بر دو دهه تجربه " جنگ علیه ترور" که کار اندکی انجام می دهد اما ملت ها را نابود و تهدید ترور را افزایش می دهد مبتنی است. مردم امریکا می توانند خطر جنگ را با اعتراض علیه آخرین  تحریک ترامپ ، و با فشار بر کنگره برای گذراندن قانون محکوم کردن هر حمله ای در آینده علیه ایران به مثابه نقض قوانین ملی و بین المللی کاهش دهند .

کانتر پانچ

 

 

از این قلم :

Share

Comments System WIDGET PACK

ادامه:

آرشیوماهانه

نقل مطالب نوید نو با ذکرمنبع آزاد است

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست