نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2019-11-24

نویدنو  25/08/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • تراژدی بولیوی به روشنی درس هایی را می دهد که مردم ما و تمامی نیروهای اجتماعی – سیاسی مردمی باید آن هارا  بیاموزند و برای همیشه به آگاهی شان بسپارند.این فهرست کوتاهی است، از پروسۀ رویدادهای بولیوی، به عنوان پیش زمینه ای برای واکاوی های ژرف تر و موشکافانه تر در آینده.

     

 

کودتا در بولیوی: پنج درس

نویسنده: آتیلیو بوران- برگردان: جهان

تراژدی بولیوی به روشنی درس هایی را می دهد که مردم ما و تمامی نیروهای اجتماعی – سیاسی مردمی باید آن هارا  بیاموزند و برای همیشه به آگاهی شان بسپارند.

این فهرست کوتاهی است، از پروسۀ رویدادهای بولیوی، به عنوان پیش زمینه ای برای واکاوی های ژرف تر و موشکافانه تر در آینده.

نخست: مهم نیست که اقتصاد، تا چه اندازه با مدلی نمونه مدیریت شود. همانطور که دولت اِوو مورالس انجام داد – همراه با رشد، بازتوزیع، سرمایه گذاری کاملاً مطمئن و با تمامی شاخص های خرد و کلان اقتصادی بهبود یافته – جناح راست و امپریالیسم هرگز دولتی را که در خدمت سود دهی به آنان نباشد نمی پذیرند!

دوم: نوشته های منتشر شده از سوی آژانس های گوناگون در ایالات متحده آمریکا و سخنگویان آنان در پوشش دانشگاهیان یا روزنامه نگاران، باید مورد مطالعه قرار گیرند؛ آنگاه ما علائم حمله را به موقع تشخیص خواهیم داد.
این نوشتارها، همواره لزوم تخریب شهرت رهبران مردمی را با اتهاماتی همچون سوء استفاده، فساد، خودکامگی و نادانی برجسته می کنند، یعنی کاری که به عبارت خاص به عنوان ترور شخصیت شناخته می شود.
این وظیفه ای واگذار شده به “روزنامه نگاران خود مستقل” خوانده در ارتباطات اجتماعی است، که با کنترل شبه انحصاری رسانه ها، چنین افتراهایی را به مغزهای مردم فرو می کنند. همانگونه که در همین مورد ، با اظهارات نفرت انگیز نسبت به مردم بومی و به طور کلی فرو دستان دیده می شود.

سوم: پس از شروع این موارد، گام بعدی رهبران سیاسی راستگرا و نخبگان اقتصادی خواهان “دگرگونی”، پایان دادن به “خودکامگی اِوو” بود. همان طور که چند روز پیش وارگاس للوسا (Vargas Llosa) با بیانی وصف ناشدنی درباره اش نوشت: “مردم فریبی که می خواهد ماندگاریش را در قدرت جاودانه کند.”
من فکر می کنم اوهم اکنون در مادرید ، در حین تماشای پوشش های خبری از غارتگری انبوه فاشیست ها، سوزاندن، زندانی کردن روزنامه نگاران، بریدن موهای یک شهردار زن و پوشاندن بدنش با رنگ قرمز، از بین بردن گزارش های آخرین نتایج انتخابات، انجام وظایف محولۀ دون ماریو و رهانیدن بولیوی از یک شیطان عوام فریب، مشغول نوشیدن شامپاین است.
من به این مورد اشاره می کنم، زیرا وارگاس، حامل استانداردهای غیراخلاقی این حمله شرورانه بوده است، جنایتی وحشیانه که رهبری مردمی را مصلوب، دموکراسی را نابود و سلطنت ترور را که از سوی باندهای مزدور اداره می شود، برای گوشمالی دادن به مردم شایسته ای که دلیری در پی آزادی رفتن را دارند ایجاد کرده است.

چهارم: اینک“نیروهای امنیتی” وارد کارزار می شوند. در این مورد، سخن ما از مؤسساتی است که توسط بسیاری از سازمان های نظامی و غیرنظامی دولت ایالات متحده کنترل می شوند.
این حرفه ای ها، نیروهای محلی را می پرورانند، آنها را مسلح می کنند، تمرین های مشترک با آنان برگزار می کنند و به آنان آموزش سیاسی می دهند. من این فرصت را داشتم تا به تأیید چنین موضوعی برسم. زمانی که به دعوت اِوو، دورۀ آنتی امپریالیسم را برای افسران عالی رتبه در سه نیروی مسلح بولیوی برگزار می کردم.
به همین مناسبت، من از میزان نفوذ ارتجاعی ترین شعارهای ایالات متحده، که از دوران جنگ سرد به ارث رسیده بود، در بین این افراد بیم داشتم و با دیدن تحریک آشکار آنها با توجه به این واقعیت که کشور دارای یک رئیس جمهور بومی هست، احساس وحشت کردم.
کاری که این “نیروهای امنیتی” انجام دادند عقب نشینی از صحنه و رها کردن عرصه برای اقدامات خارج ازکنترل انبوهه های فاشیست بود – مانند کاری که در اوکراین، لیبی، عراق و سوریه کردند – برای سرنگونی رهبرانی که امپراطور را می آزارند – یا برای انجام چنین کاری تلاش می کنند – و در نهایت امر بدین ترتیب مردم وفعالان را بترسانند و دولت حساب کار خودش را بکند.
به عبارت دیگر، یک پدیده اجتماعی-سیاسی جدید: یک کودتای نظامی “مبتنی بر پیش فرض”، این امکان را می دهد تا باندهای ارتجاعی، مزدور و تحت حمایت مالی، حاکمیت خود را تحمیل کنند. و آنگاه که ترور حاکم شد و دولت بی دفاع، پیامدهایش دیگر اجتناب ناپذیر است.

پنجم: امنیت و نظم عمومی بولیوی را هرگز نباید به مؤسساتی که کلنی امپریالیسم هستند، مانند پلیس و ارتش و عوامل امپریالیسم در جناح راست ملی واگذاشت.
با آغاز تهاجم علیه اِوو، سیاست جذب فاشیست ها و عدم واکنش به تحریکاتشان در پیش گرفته شد.
این امر به تقویت جبهه های راست و افزایش اعتماد به نفس آنها کمک می کرد. آنها نخست خواستار بازشماری آراء بودند، سپس فریاد تقلب سرداده و خواستار تجدید انتخابات شدند، و سرانجام، اصرار بر انتخابات بدون اِوو – مانند برزیل، بدون لولا.

و در پایان، استعفای اوو… با توجه به امتناع وی از پذیرش باج دهی، نهال ترور با همدستی پلیس و ارتش کاشته شد و اِوو را وادار به استعفا کرد. با وسیلۀ کتاب، مستقیم از کتاب. آیا این درس ها را یاد خواهیم گرفت؟

منتشر شده در «گرانما» ارگان رسمی حزب کمونیست کوبا – ۱۱ نوامبر ۲۰۱۹

 

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: