نویدنو -  کتاب -   رحمان هاتفی  درباره ما -  آرشیو

از همین قلم

 
 
 
 

2019-11-24

نویدنو  25/08/1398           Print Friendly, PDF & Email      چاپ مطلب

 

  • آیا همه این عصیان (1) ها برعلیه همه چیز و هیچ چیز، فاقد یک الگوی قابل تشخیص هستند؟ نه کاملا. همه سرپیچی ها خود را در وضعیت نبرد با یک نیروی دشمن، طبقه حاکم، می بینند که اغلب به اندازه سال های نوری از شرایط تحت حاکمیت خود به دور است.

     

 

"طغیان بدون درخواست؟ طغیان خود این درخواست است."

نوشته: توماسو دی فرانچسکو(2) - برگردان:امید نسیمی

سی ام اکتبر 2019

عصیان امری عادلانه است. و اگر از نزدیک بنگریم، این روزها در سراسر جهان به ندرت جایی را پیدا خواهیم کرد که در آن خبری از آن نباشد. یک "ناپایداری پایدار" معین  نشانگر شرایط عمومی درهمه جا است.

در حالی که چنین به نظر می رسد که این امر از بسیاری جهات تحولی مثبت باشد، اما در پس ظاهرآن غیاب مفهوم و سمت گیری قرار دارد.

می توان به نقل از پیتر هاندکه (Peter Handke) به یک نکته برانگیزاننده توجه کرد، که تصریح می کند ممکن است ما شاهد ظهور "طغیان های بی هدف" باشیم. اماچنین نیست که هیچ "معنا" و یا "سمت گیری" خاصی برای هر یک از آن ها وجود نداشته باشد؛ وقتی از یک نیمکره به نیمکره دیگر نگاه می کنیم، اشکال شورش در برابر وضعیت کنونیِ همه چیز، به نظر دارای معانی ضمنی متخالف، اگر نه به گونه ای آشکارا تناقض آمیز، می رسد.

آمریکای لاتین آشکارا علیه نولیبرالیسم شورش کرده است. خواه درشیلی برعلیه سرکوب قهرآمیز پین یِرا (Piñera)، یا در اکوادور، آرژانتین یا برزیل.

در این جا است که حکومت های دست راستی ای، که دراثر اعتراض های طبقه کارگری که احساس می کردند از وعده های دولت های چپگرا دورو محروم مانده اند، بر سریر قدرت نشسته اند، با فرستادن تانک های زره پوش به صحنه اعتراضات، که دو نسل پس از کودتای 1973 پینوشه، همانند شبحی از گذشته در خیابان های شیلی ظاهر شده اند، چهره اصلی خود را نشان می دهند. پیشگامان این شورشیان اغلب مردم عادی هستند، یعنی کسانی که نخستین قربانیان "پیشرفت بیش فعالانه" (3) ای بوده اند که چیزی جز تاراج و تخریب سراسر کشورها( و نیز تخریب پنهان در تحولات ونزوئلا) نیست.

لکن، این آسان نیست که رشته مشترکی بین اعتراضات در سراسر آسیا: از طغیان های ضد نژادپرستانه در اندونزی، جایی که جوانان پاپوا به جامعه اسلامگرای سنتی معادن طلا، مهم ترین قلب ثروت جهان، حمله می کنند؛ تا اعتراضات در هنگ کنگ که به شکلی بیش از اندازه متعارف توجه رسانه ای را به خود جلب کرده است، به گونه ای نمایشی با ارزش های غربی تجدید عهد می کند، و پرچم پر زرق و برق انگلستان را به اهتزار در می آورد، آن هم درست در زمانی بس فاجعه آمیز برای دموکراسی بریتانیایی ( باریس جانسون حتی به گونه ای پارلمان را تعلیق کرده است). اما با این حال این امر چشمگیر زخم  بازی را برجسته می سازد که عبارت است از تصمیم گیری های سختگیرانه چین نولیبرال شی جینپینگ، هر اندازه که کمونیست باشد.(4)

در آفریقا، اعتراضات اجتماعی بر علیه رژیم های فاسد، سال هاست که ادامه داشته است؛ اما انرژی آن ها به شکلی هدایت شده معطوف به مسائل داخلی، اگر نه معضلات قومی بازمانده از دوران نواستعماری که هنوزهم چیره است، گردیده است.

در آفریقای جنوبی، که دیگر آن ملت ماندلا نیست، کشمکش هایی بر اساس ذهنیت های بیگانه هراسانه رخ داده اند.

در خاورمیانه و آفریقای شمالی، اعتراضات در الجزایر بر علیه طبقه حاکم تاریخی- سیاسی بوده، و به همان اندازه در لبنان، که مردم را در ماورای تقسیمات سنتی بین مسیحیان، شیعیان و سنّیان، برعلیه هزینه بالای زندگی یکپارچه ساخته، به نظر می رسد که این اعتراضات خود را در قالب آلترناتیوی برای اعتراض ناامیدانه و دشوار فلسطینیان، و جنگ های داخلی پنهان و آشکار در همه کشورهایی که وارث جنگ های "انسان دوستانه" غربی اخیر هستند، نشان می دهند. این درباره لیبی که "ساحلی امن" تصور می شد، و عراقی که هر روز شاهد کشتارجمعی از معترضین بود، و اما به ویژه درباره سوریه که از راه  طرح های بی ثبات سازی تا حد به خاک سیاه نشاندن کشور تنزل یافته است؛ در حالی که خیانت خونبار برعلیه کردهای سوریه (تجاوز ارتش ترکیه به سوریه-م.)، یعنی تنها کسانی که در طول جنگ با داعش، چیزی فراتر از نوعی از حق تعیین سرنوشت ملی، یک روند دموکراتیک بالاتر، یک نظام چند قومی خودگردان را عملی ساختند هنوز در جریان است.

اروپا و غرب همچنین خود را رودررو با تحولات جدی گسترش یافته ای می بیند. نخست، نیروی اعتراض جهانی زنان برعلیه مردسالاری و خشونت های جنسی، و بعد اعتراض نسل های بسیار جوان تر، که بر علیه کالایی سازی سیّاره ما که در حال راندن ما به سوی درک خطر دگرگونی های اقلیمی است، یعنی بحرانی که حتی از سوی کسانی که در قدرتند انکارنمی شود، اما صرفا به عنوان یک عنصرافزوده شده به برنامه های دولتی و نه اصلی بنیانی برای تغییر و تبدیل تلقی می گردد.

بر این نکته که تاکنون هرگزهیچ اتحادیه ای این پرچم را به اهتزاز در نیاورده است باید انگشت نهاد ، گرچه این روشن است که کارگران، یعنی کسانی که شرایط زندگی مادی را باز تولید می کنند، باید آن موضوعات(سوژه های) اجتماعی باشند که قادرند جایگزین احتمالی دارای آگاهی و وجدان زیست محیطی باشند.

در این اثناء در لندن بر علیه برکزیت (5) که برنامه ناهنجار بریتانیای کبیری را که دوباره در پیوندی با ماورای آتلانتیک قرارمی گیرد (اشاره به آمریکا-م.) کامل خواهد کرد، و زخم باز ایرلند شمالی را هم به همراه دارد، اعتراض می کنند.

در فرانسه ناآرامی های اجتماعی جلیقه زردها هنوزدرلایه های زیرین و آتشی زیر خاکستر است، گرچه ماکرون می خواهد به گذشته برگردد و در نقش یک رهبر اروپایی و جهانی جلوه گر شود.

اسپانیا با درگیری های حل ناشدنی روبرو است که برعلیه مرکزیت مادرید در برابر جنبش "Generalitat" محلی ملت کاتالان جبهه گیری وجود دارد.

و ما نباید اروپای شرقی را فراموش کنیم که در بستر باقیمانده اعتبار اتحادیه اروپایی از دید راست افراطی به تدریج تحلیل می رود، و در جاهایی ، مانند اوکرائین، که راست فاشیستی در سراسر این کشوراز هم گسیخته بازخیزگر است؛ و یا روسیه که با اعتراضات از هردو سمت چپ و راست برعلیه سیاست تمرکز قدرت پوتین درهم شکسته شده است.

در همین حال در ایتالیا، راست متحد شده - از برلوسکونی تا لگا و در امتدادشان فاشیست های خلّص- در مناطقی که پیش از این به چپ وفادار بودند مانند یک عقاب درحال اوج گیری است، و از "ضد نظام" بودن مردمانشان تمام و کمال بهره می گیرد(7).

آیاهمه این طغیان ها برعلیه همه چیز و هیچ چیزند، که نمی توان هیچ الگوی مشخصی را در آن ها یافت؟ نه کاملا، "سیاست های سیاست مداران" بدانگونه که جهانی شده است، در همه جا زیر ضربه است. همه این قیام ها خود را در نبرد با یک نیروی دشمن، یعنی طبقه حاکم، می بینند که غالبا به اندازه سال های نوری از شرایط زندگی توده های تحت حاکمیت خود به دورند. صدای همه این طغیان ها به گوش نمی رسد، دارای هیچ بلندگوی سیاسی نیستند، همه شان دموکراسی پارلمانی را، چه "هدیه"ای حاصل از دخالت و وساطت استعماری متاخّر باشد و چه به زور اسلحه اعمال شده باشد، به عنوان ابزاری بی فایده و فاسد، که بد به کار گرفته می شود، طرد می کنند. هیچ کس بر این باور نیست که طبقه حاکم کنونی بتواند بحران اقتصادی، مالی، سیاسی و اجتماعی جهان را، که هم اکنون جبران ناپذیرند و به واسطه خود همان روند های جهانی شدن ژرف تر و ژرف تر می گردند، حل کند.

برعکس: ما دیگر نمی توانیم به عملکرد سازمان های فراملی والامقام اعتماد کنیم. سازمان ملل متحد فاقد اقتدار و منابع لازم است، دستورالعمل های صندوق بین المللی پول تنها به فلاکت ها و بی نوایی های تازه منتهی می شوند، سازمان تجارت جهانی از راه استراتژی های مبتنی بر اقتدارگرایی مانند عطف به تعرفه ها توسط ترامپ درهم شکسته است، در اتحادیه اروپایی دیگر به دشواری می توان اتحادیه ای را تشخیص داد، در حالی که ناتو در حال انبار کردن اسلحه تازه در میان ویرانه های آخرین جنگ هایش است.

این بحران، سرابی موهوم از "دیدگاه های ملی" را که واجد استقلال گرایی های جداگانه و کشورهای کوچک اند به ما عرضه می دارد – یعنی تصویری معوج و درست برخلاف نیت بیان شده،اما اگر نیاز روشن به دموکراسی فراملّی عظیم تری را در قلمروهای وسیع در نظر بگیریم، نولیبرالیسم به هل دادن و راندن زندگی انسان ها به سوی پیرامون و نیز برقراری شرایط استعمارشدگی بیشتراصرار دارد. در این اثناء، تمرکز -حتی تمرکزصرفا شکلی- توجهات به حقوق بشردر حال نابودی است، همان گونه که در مقیاس جهانی در سیمای عمومی مهاجرت ها هر روز آشکارتراست، یعنی مهاجرت های بزرگ زنان، کودکان و مردانی که  خواهان حقوقی تازه هستند ،مهاجرتی که زاده نا امیدی و فرار آنان از فقر و جنگ هایی است که اغلب مسئولیت شان بر دوش غرب است.

ما اکنون شاهد یک دوران انتقال جهانی هستیم. لکن امری فوری و عاجل که از آن یاد هم نمی شود عبارت است از تبدیل اعتراضات اجتماعی به برنامه ای برای دگرگونی نظم یافته، که مقوله "انقلاب" راهم چون عنصری بنیادی ومشروط کننده درسیاست و دموکراسی باز زنده می سازد، که باید این را که بدون آن دموکراسی، حتی مشروطیت ایتالیایی ما چیزی بیش از واژه ی ادبی زیبا و دلپسند دریک سند نیست در نظر داشت.

آیا این مسئله ای مربوط به "چپی که دیگر چپ نیست"ِ امروزی نیست که آنان این هسته و محور انقلابی را رها کرده و همه چیز را به یک "حاکمیت گرایی" (8)، بنا بر فرض ایشان، ناگزیر تقلیل داده اند؟(9) 

آشکار است که در عمل وجود حکومت ها در نقطه ای ضروری است؛ اما اکنون این ضروری تر است که تا عمق چشم انداز جنبش های طغیانگر در طی این دوره انتقال تازه جهانی غور و ژرف نگری کنیم . زیرا قیام امر نیکویی است. این کاری است که باید بکنیم.

(1)- درباره تفاوت مفاهیم  Revolt( طغیان، سرپیچی، شورش، قیام،عصیان و یا شورش کور) و انقلاب (Revolution) در کتاب ایدئولوژی آلمانی توضیحات روشنی داده شده که بر اساس آن طغیان حاصل از فشارهای محسوس واعتراض به آن ها است، بدون توجه به شرایط عمومی و راهکارهای مناسب که تنها در روند تحرک انقلابی میسر هستند. همان گونه که در این مقاله اشاره شده و در عمل نیز بسیار مشاهده می شود، چنین قیام هایی همواره با یک انگیزه منفرد از سوی توده های تحت ستم آغاز می شود، اما چون قادر نیست به یک خواست انقلابی نظام یافته بدل گردد یا خاموش می شود و یا بدتر این که هر نیرویی و به ویژه نیروهای ارتجاع داخلی و جهانی با بهره گیری ازهمه نقاط ضعف موجود در جوامع آن را به سمت دلخواه منحرف می کنند، و از این راه عملا در بین توده ها شکاف می اندازند. از دیدگاه طبقاتی چنین شورش هایی بدانگونه که درکتاب ایدئولوژی آلمانی نیز بیان شده معمولا در راستای اهداف خودخواهانه (Egoistic) خرده بورژوازی نوکیسه قرار می گیرد.-م.

(2) – Tommaso Di Francesco

(3) – پیشرفت بیش فعالانه  (Extractivist Progress) در برابر مفهوم توسعه قرار می گیرد. به این معنا که توسعه می تواند حاوی تحولاتی در اقتصاد سیاسی به سود توده های کار و زحمت باشد، حال آن که در پیشرفت هیچ تغییر ساختار و حتی الگویی متصور نیست؛ که در بطن نظام نولیبرالی این مفهوم به معنای هرچه ثروتمندتر شدن طبقات حاکم، تشدید فاصله طبقاتی و گسترش فساد مالی جدایی ناپذیر از چنین نظامی است.-م.

(4) – به نظر می رسد که این تعبیر "نولیبرالی تا اندازه ای کمونیست " نیازمند تشریح بیشتر از سوی نویسنده می بود. یادآور می شود که بر سر این موضوع که آیا طبق اذعان رهبران چین در بخش هایی محدود، بنا بر ضرورت های عملی و به صورتی موقت و تحت هدایت از الگوهای سرمایه داری هنوز بهره گرفته می شود، و نظر برخی از چپ ها در نقاط گوناگون جهان که چین را دارای نظامی صرفا سرمایه داری می شناسند، بحث هایی در جریان است.-م.

(5) – Brexit :طرح خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی.

(6)- Generalitat de Catalunya :در کاتالان شرقی به معنای جامعه خودمختار کاتالونیا است.

 (7) – این نکته که در بسیاری از مکان ها و زمان ها بارها و بارها رخ داده و می دهد، نشاگر این واقعیت است که توده های فقیر چنانچه به هر دلیل و به هر شکل نتوانند در شعاع عمل موثر چپ قرار گیرند، در تطابق با واقعیات عملی زندگی روزمره شان جلب و جذب شعارهای پوپولیستی دروغین فاشیست ها  و دیگر انواع مرتجعان می شوند. و می توان آن را مهم ترین مساله عملی در دوران ما بازشناخت.-م.

(8)- Governism : این واژه (که در ادبیات سیاسی معاصر با دامنه ای از ابهام به کار می رود) بیانگر تمایل توجیه گرانه "انقلابیون" واداده ای است که با آویختن به مقوله تضادهای فرعی درون حاکمیتی و بیان آن به عنوان تضادهای عمده، و حتی گاه به شکلی مضحک "طبقاتی"، به یکی از جناح های حاکم (که هر نظام سرمایه داری به سبب تنافر منافع و رقابت گروهی دارای جناح های متعدد است) "آویخته" و کارکرد آن را جایگزین اهداف انقلابی می کنند.-م.

برگرفته از المانیفستوانگلیسی

 

Comments System WIDGET PACK

Share

بازگشت به صفحه نخست

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

 

نامه ها ومقالات خودرا به نشانی webmaster@rahman-hatefi.net  بقرستید

انتشار اخبار، مقالات و بیانیه ها در این صفحه الزاماً به معنای تایید آن‌ها نیست
 
    اشتراك در نویدنو

  

نشانی پست الکترونیک: